«ترامپ» از خیلی هجمهها و چالشهای سیاسی جان سالم به در برده است؛ دو بار استیضاح، چهار پرونده کیفری، محکومیت به ۳۴ فقره جنایت، دعاوی مدنی، نوار «دسترسی به هالیوود»، ششم ژانویه، اسناد محرمانه در مارالاگو، و یک سوءقصد. اگر گربهها نُه جان دارند، بهنظر میرسد ترامپ ۹۰۰ جان دارد. گویی هر رسوایی که باید او را نابود میکرد، فقط او را قویتر کرد.
اما به نوشته نشریه «هیل» که وابسته به کنگره آمریکاست، پرونده «جفری اپستین» ممکن است متفاوت باشد. ترامپ برای اولینبار در دوران ریاستجمهوریاش، با رسانهها، دموکراتها یا «دولت پنهان» نمیجنگد. او با پایگاه خودش میجنگد، هواداران وفادار جنبش «عظمت را به آمریکا برگردانیم» که در طول پروندههای تعرض جنسی، استیضاحها، اتهامات و شورشها کنار او ایستادند و حالا میپرسند آیا فریب خوردهاند؟
مردی در سایه دولت آمریکا
جفری اپستین، میلیاردر مرموز آمریکایی، شخصیتی است که ردپای او را میتوان در لایههای پیچیدهای از فساد، سوءاستفاده، باجگیری، سیاست و احتمالاً نفوذ اطلاعاتی جستوجو کرد. از روابط پیچیدهاش با رؤسایجمهور آمریکا، خاندان سلطنتی بریتانیا و نخبگان مالی نیویورک گرفته تا مرگ مشکوکش در زندان و نظریههایی درباره ارتباط با موساد سبب میشود، بگوییم که پرونده اپستین بسیار فراتر از یک رسوایی جنسی و آینهای است که ساختارهای درهمتنیده قدرت در غرب را بازتاب میدهد.
در اوایل دهه ۲۰۰۰، اولین شکایات از سوءاستفاده جنسی از دختران زیر سن قانونی علیه اپستین مطرح شد. در سال ۲۰۰۸، او با دادستانهای فلوریدا توافقی جنجالی امضا کرد؛ تنها ۱۳ ماه حبس سبک با امتیازات سخاوتمندانه، بدون افشای فهرست مشتریانش و بدون اتهامی برای همدستانش. این توافق که بعدها «توافق قرن» نامیده شد، نگرانیهای جدی درباره عدالت طبقاتی در آمریکا بهوجود آورد. پس از دستگیری مجدد در سال ۲۰۱۹، افبیآی دهها هزار سند، عکس و مدرک از املاک اپستین کشف کرد که به شبکه پیچیدهای از سوءاستفاده، فیلمبرداری مخفیانه و باجگیری از افراد قدرتمند اشاره داشت.
در اوت سال ۲۰۱۹، جنازه اپستین در سلولش در مرکز اصلاح و تربیت «متروپولیتن» نیویورک پیدا شد. مقامات آن را خودکشی نامیدند، اما افکار عمومی آمریکا عمدتاً معتقد است که مرگ او صحنهسازی شده بود تا از افشای فهرست مشتریان و همدستان او جلوگیری شود.
بسیاری از اسناد دادگاه همچنان مهروموم شدهاند، اما تحلیلگران معتقدند؛ پرونده اپستین به نمادی از فساد و سوءاستفاده از قدرت در آمریکا تبدیل شده است. این پرونده نهتنها فساد اخلاقی و مالی، بلکه نفوذ خارجی، زوال امنیتی و شکنندگی سیستم سیاسی آمریکا را افشا میکند.
ناکامی شگردهای همیشگی فرار
واکنش ترامپ به این پرونده «کم اهمیت نشان دادن اپیستن بود» و گفت، اجازه بدهید دادستان کار خود را انجام دهد. حالا پیروان ترامپ، کسانی که فکر میکردند او پلیدیها را افشا خواهد کرد، با حقیقتی روبهرو هستند که نمیتوانند آن را هضم کنند. مردی که فکر میکردند با شبکه فاسد میجنگد، ممکن است بر روی رازهای آن سرپوش گذاشته باشد. سرخوردگی حامیان ترامپ دیگر سیاسی نیست، وجودی است. مسیح و منجی آنها به یک سیاستمدار عادی آمریکایی تبدیل شده است.
بهگفته کارشناسان، تاکتیکهای همیشگی بقای ترامپ اینجا جواب نمیدهند، چون نمیتواند رسانههای «جعلی» را مقصر بداند وقتی هواداران خودش از او پاسخ طلب میکنند. نمیتواند این پرسشگری را به مخالفان سیاسی خود ربط دهد؛ چراکه این سؤالات از درون جنبش حامیان خودش مطرح میشود. قدرت ترامپ از سناتورها و نمایندگان مجلس نمیآید؛ از میلیونها آمریکایی میآید که او را قهرمان مبارزه با فساد میدانستند. حالا همان آمریکاییها میپرسند؛ ترامپ آمد تا مرداب فساد آمریکا را خشک کند، چرا کثیفترین عامل این فساد را لاپوشانی میکند؟ اگر قسم خورد که فساد نخبگان را افشا کند، چرا وزارت دادگستری او شواهد را نادیده میگیرد؟
اگر او خارج از حلقه سیاستمداران فاسد آمریکایی است، چرا حالا شبیه دیگر سیاستمداران شده که از مردم میخواهند این موضوعات را فراموش کنند؟ برای اولینبار در کارنامه سیاسیاش، ترامپ با رسوایی روبهرو شده که نمیتوان آن را با توئیت از بین برد، با دادگاه خاموش کرد یا بهعنوان یک حمله سیاسی رد کرد. پروندههای اپستین نشاندهنده یک حقیقت هستند که حتی ترامپ هم نمیتواند انکار یا منحرف کند. این آغاز فروپاشی شبکه حامیانی است که او را به قدرت رساند و علیرغم اشتباهات زیادش، در قدرت نگاه داشت. بعید بهنظر میرسد ترامپ بتواند اینبار قسر در برود.