اندیشکده «واشنگتن» در مطلبی به قلم «جیمز شپرد» افسر ارشد سابق نیروی هوایی ارتش آمریکا با اذعان به قدرت انصارالله یمن، اعتراف میکند که این گروه توانسته است توانایی آمریکا را برای استقرار و تأمین سریع نیروهایش در غرب آسیا و فراتر از آن به خوبی به چالش بکشد.
در این مطلب آمده است: «در ۱۵ مارس ۲۰۲۵، ترامپ یک کمپین نظامی مستمر را علیه شبهنظامیان حوثی (انصارالله) در یمن آغاز کرد. هدف این اقدام بازگرداندن آزادی دریانوردی در دریای سرخ و تنگه بابالمندب است. نقش حیاتی این آبراه در تجارت جهانی به خوبی شناخته شده، زیرا محل عبور سالانه ۱ تریلیون دلار کالا و ۳۰ درصد از ترافیک کانتینری جهان است. همچنین به عنوان یک مسیر ترانزیت کلیدی برای لجستیک نظامی است و استقرار سریع و کارآمد نیروها و منابع آمریکا را در چندین صحنه عملیاتی امکانپذیر میسازد. حملات حوثیها (انصارالله) با برهم زدن هر دو کارکرد این آبراه، آنچه واشنگتن به عنوان «منفعت ملی اصلی» تعریف کرده، به طور مستقیم هدف گرفته است.»
نویسنده با اتهامزنی به ایران، ادعا میکند ظهور این توانمندی، «ناشی از استراتژی گستردهتر ایران برای توانمندسازی نیروهای نیابتی خود در جهت سلب آزادی مانور دشمنان در منطقه» است و میافزاید: «حملات آمریکا به عراق در سالهای ۱۹۹۱ و ۲۰۰۳ به عراق با استفاده از بنادر متعدد در سراسر خلیج فارس بود. در واکنش به این اقدام آمریکا، ایران استراتژی جنگی «دسترسیناپذیری/جلوگیری از دسترسی» (A۲/AD) را به کار گرفت، که شامل به کارگیری شبهنظامیان نیابتی، سیستمهای حمله دوربرد، موشکهای زمین به هوا و نیروهای غیرمتعارف است، تا دسترسی (آمریکا و متحدینش) به خلیج (فارس) را به چالش بکشد.»
به ادعای اندیشکده واشنگتن، انصارالله توانسته است ترافیک دریای سرخ و بنادر کلیدی عربستان، مانند جده و شهر اقتصادی ملک عبدالله را تهدید کند. تاکتیکهای این گروه شامل حملات دقیق با هواپیماهای بدون سرنشین، موشکهای کروز و موشکهای بالستیک است. بسیاری از شرکتهای کشتیرانی تجاری مجبور شدهاند مسیر پرهزینهتر از نظر مالی و زیستمحیطی را در اطراف دماغه امید نیک طی کنند.
«جیمز شپرد» در ادامه مینویسد: «تواناییهای (نظامی) حوثیها سرعتی را که برای لجستیک نظامی بسیار حیاتی است، مختل میکند. آمریکا برای حفظ عملیات رزمی مشترک در زمان جنگ، به انتقال ۸۰ درصد از تجهیزات دفاعی خود نیازمند است. این اتکای شدید به کشتیرانی تجاری مستلزم خطوط تأمین امن برای حرکت بدون مانع لجستیک نظامی در طول عملیات اضطراری است. با این حال، با توجه به منابع محدود نیروی دریایی ایالات متحده و تعهدات گسترده، نمیتوان از هر محموله غیرمسلح با اسکورت محافظت کرد. علاوه بر این، حتی کشتیهای اسکورت شده نیز گهگاه در دریای سرخ مورد حمله قرار گرفتهاند. بنابراین، تهدید دریایی مداوم حوثیها (انصارالله) پیامدهای جدی برای هر عملیات اضطراری خواهد داشت که در آن، (انتقال) لجستیک برای انجام مأموریت مذکور حیاتی است.»
این مطلب میافزاید: «برای مثال، اگر یک محموله نفت از دریای عرب به روتردام، مسیر جایگزین دماغه امید نیک را طی کند، پانزده روز بیشتر در مسیر است و تا ۱ میلیون دلار سوخت بیشتر نیاز دارد، بنابراین میتوان انتظار داشت که محمولههای لجستیکی در جهت مخالف با تأخیر مشابهی مواجه شوند. حتی اگر شرکتهای حملونقل تجاری مایل باشند با عبور از دریای سرخ، از این تأخیر و هزینه سوخت اجتناب کنند، بیمه محمولههایشان به دلیل وجود خطر جنگ میتواند هزینهها را تقریباً ۱ درصد افزایش دهد.»
این اندیشکده با بیان اینکه مسیر جایگزین دماغه امیدنیک در مواقعی که به اعزام سریع تجهیزات نظامی نیاز است، برای آمریکا و متحدانش عملی نیست، اذعان داشت: «رقابت قدرتهای بزرگ ایجاب میکند که ارتش آمریکا بتواند ادوات نظامیاش را به سرعت بین اروپا، آسیای مرکزی و اقیانوس آرام جابهجا کند و در شرایط اضطراری، عبور از بابالمندب ضروری خواهد بود. با توجه به پهپادها و قابلیتهای موشکی حوثیها، این گروه میتواند کشتیهای باری را در سراسر دریای سرخ، بیشتر دریای عرب و شمال اقیانوس هند هدف قرار دهد.»
نویسنده در ارزیابی مسیرهای جایگزین، از جمله شبکه ترانس عربی (TAN) و کریدور زمینی امارات متحده عربیـ رژیم صهیونیستی را نیز کارآمد ارزیابی نمیکند و در نهایت به سیاستمداران واشنگتن توصیه میکند: «دولت ترامپ باید با به نمایش گذاشتن قابلیتهای اخیر سنتکام در منطقه، به دنبال جلوگیری از ایران به عنوان حامی اصلی حوثیها باشد. استقرار بمبافکنهای B۲ و ورود ناو هواپیمابر دیگر، معضلی جدی برای هر دو ایجاد میکند که باید در مذاکرات هستهای فعلی با تهران برجسته شود. برای مثال، مقامات آمریکایی میتوانند از ایران بخواهند که تمام حمایتهای نظامی از حوثیها را به عنوان یکی از پیششرطهای دریافت کاهش تحریمها متوقف کند.»