1. اتحادیه اروپا در قبال مسئله فلسطین، همواره با شکافهای داخلی و منافع ملی متناقض مواجه بوده است. موج اخیر به رسمیتشناسی را باید بیشتر در چارچوب تحولات داخلی اروپا و فشارهای اجتماعی تحلیل کرد تا یک تغییر راهبردی بنیادین.
2. محرک اصلی تغییر موضع دگرگونی شگرف در افکار عمومی پایتختهای اروپایی است. تصاویر قحطی رو به گسترش در غزه و افزایش خشم عمومی از عملیات نظامی اسرائیل، تغییرات چشمگیری در نگرش شهروندان اروپایی ایجاد کرده است . این تغییر آنچنان عمیق است که دولت ها را مجبور به پاسخ گویی و اتخاذ مواضعی نمادین برای مهار نارضایتی داخلی کرده است. به بیان دیگر، این تصمیم بیشتر یک ابزار تاکتیکی در سیاست داخلی غرب برای مدیریت فشار اجتماعی است تا پاسخی اصولی به خواستههای ملت فلسطین .
3. اگرچه شاهد پیوستن کشورهایی مانند فرانسه، بلژیک، اسپانیا، ایرلند و نروژ به جمع به رسمیتشناسان هستیم، اما این اتحاد سست است. کشورهای قدرتمندی مانند آلمان و ایتالیا قصدی برای به رسمیت شناختن فلسطین ندارند و بر این باورند که این اقدام باید نتیجه مذاکرات مستقیم باشد. این شکاف نشان میدهد که اروپا از یک سیاست خارجی واحد و منسجم در قبال این مسئله برخوردار نیست و هر کشور بر اساس محاسبات داخلی خود عمل میکند.
4. تصمیم اخیر در بستر یک بحران بینالمللی گرفته شده است. رخدادهای میدان نبرد در غزه و شکستهای پی در پی دیپلماتیک رژیم صهیونیستی در عرصه جهانی، دول اروپایی را وادار به اقدام نموده است.آنها امیدوارند با هماهنگی اقداماتشان اثرگذاری بیشتری ایجاد کرده و بحث درباره پایان جنگ غزه را جدیتر کنند .
5. از سویی باید مد نظر داشتکه به رسمیت شناختن یک کشور به معنای تأسیسآن نیست. لذا حتی با وجودیکه حدود سهچهارم کشورهای جهان فلسطین را به رسمیت میشناسند، این امر تغییری در واقعیت اشغال ایجاد نمیکند. فلسطین هنوز فاقد مرزهای بینالمللی مورد توافق، پایتخت مستقل و کنترل کامل بر سرزمین و جمعیت خود است.
6. یک تناقض آشکار در مواضع کشورهای اروپایی دیده میشود. برای مثال، بریتانیا حماس را سازمانی تروریستی میخواند و فرانسه شرط به رسمیتشناسی عملی را حذف حماس از ساختار سیاسی میداند. این در حالی است که همین کشورها از اصلیترین تأمینکنندگان تسلیحات رژیم صهیونیستی هستند. این تناقض به خوبی نشان میدهد که غرب قصد دارد به رسمیتشناسی را به اهرمی برای فشار بر مقاومت فلسطین تبدیل کند، بیآنکه هزینهای برای اسرائیل ایجاد شود.
7. آمار به رسمیتشناسی: قدرت نمادین - طبق آمارهای معتبر، اکنون ۱۵۷ کشور از ۱۹۳ عضو سازمان ملل فلسطین را به عنوان یک کشور مستقل به رسمیت میشناسند. این اکثریت قاطع در جامعه بینالمللی، موقعیت اخلاقی و حقوقی فلسطین را تقویت کرده و رژیم صهیونیستی و حامیانش مانند آمریکا را در انزوا قرار میدهد. همانطور که فیلیپ ساندز، وکیل بینالمللی اشاره میکند، این اقدام اسرائیل و فلسطین را در سطح برابر در برابر حقوق بینالملل قرار میدهد .
8. واکنش رژیم صهیونیستی به این روند بینالمللی، کاملاً قابل پیشبینی و حاکی از عمق بحرانی است که با آن مواجه است. نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل، این تصمیم کشورها را "پاداشی برای تروریسم" خوانده است . او به صراحت اعلام کرده است که "هیچ کشور فلسطینی وجود نخواهد داشت... این مکان متعلق به ماست" .
9. این موضع، نه تنها تغییری در سیاستهای تهاجمی قبلی ایجاد نکرده، بلکه با اقداماتی مانند تصویب طرح گسترش شهرکسازی در کرانهی غربی (طرح E1) تشدید نیز شده است. این رفتار، عدم تمایل ذاتی این رژیم به هرگونه راهحل مبتنی بر کنشگری و گفتوگوی مسالمتآمیز را نشان میدهد.
10. نکتهای که در تحلیل نهایی نمیتوان نادیده گرفت، نقش محوری مقاومت در ایجاد این تغییر دیپلماتیک است. اگر امروز دول اروپایی ناچار به پذیرش نمادین فلسطین شدهاند، این امر مستقیماً نتیجه ایستادگی مردم غزه و هزینههای سنگینی است که رژیم صهیونیستی از مقاومت متحمل شده است. مقاومت، قیمت ادامه وضعیت موجود برای رژیم صهیونیستی و حامیانش را به سطحی غیرقابل تحمل افزایش داده است.
منبع: پرسمان سیاسی هفته شماره 24