در دهه اخیر، فوتبال ایران شاهد حضور گسترده شرکتها و نهادهای اقتصادی بزرگ در تیمداری بوده است. از صنایع فولاد و خودروسازی تا هلدینگهای نفت و پتروشیمی، همه وارد لیگ شدهاند و میلیاردها تومان در تیمها سرمایهگذاری کردهاند؛ اما بررسی عملکرد این شرکتها نشان میدهد، تیمداری بیشتر به ابزاری برای تبلیغات و گردش مالی تبدیل شده است و نه توسعه واقعی فوتبال و ورزش پایه. این گزارش قصد دارد نشان دهد که چگونه ورود شرکتها بدون برنامه و نظارت، موجب خرید بازیکنان گرانقیمت، افزایش نقش دلالان و نابرابری میان باشگاهها شده است! همچنین تأثیر این مدل بر فوتبال خصوصی و فرصتهای توسعه ورزش پایه و ضرورت اصلاحات جدی در ساختار اقتصادی فوتبال ایران بررسی میشود.
تیمداری بدون مأموریت ورزشی
شرکتها و نهادهای اقتصادی که وارد فوتبال میشوند، اغلب مأموریت ورزشی مشخصی ندارند. هدف اصلی آنها نه توسعه ورزش، بلکه دیده شدن رسانهای و افزایش پرستیژ برند است. منابع عظیم مالی صرف خرید بازیکن و مربی میشود، بدون آنکه برنامهای برای ایجاد آکادمی، استعدادیابی یا توسعه فوتبال پایه داشته باشند. نتیجه این رویکرد، بیثباتی در تیمها و نبود اثرگذاری مثبت بلندمدت بر لیگ و فوتبال کشور است. تیمها پس از چند فصل، با بدهی و مشکلات مدیریتی مواجه میشوند، در حالی که اثرات اجتماعی و ورزشی ملموسی به جای نگذاشتهاند.
خرید بازیکن به جای ساختن آکادمی
بیشتر شرکتها ترجیح میدهند بازیکنان آماده و گرانقیمت را جذب کنند تا تیم خود را سریعاً قوی کنند. این روش کوتاهمدت، مانع سرمایهگذاری در آکادمی و زیرساختهای ورزش پایه میشود. بدون ایجاد پایگاه توسعه استعدادها، آینده فوتبال کشور دچار رکود و ناپایداری خواهد شد. آکادمیها و کمپهای ورزشی، افزون بر کشف استعدادهای جدید، موجب کاهش وابستگی به خرید بازیکنان گران و افزایش ثبات مالی باشگاهها میشوند. متمرکز نبودن در این بخش، بزرگترین نقطه ضعف مدل تیمداری فعلی است.
رقابت در گرانی، نه کیفیت
حضور چندین هلدینگ و شرکت بزرگ موجب شده است رقابت اصلی میان باشگاهها، بر سر جذب بازیکنان گران باشد و نه کیفیت بازی و عملکرد تیم. این مسئله تورم مصنوعی در بازار فوتبال و افزایش فشار مالی بر باشگاهها را به دنبال داشته است. باشگاههای کوچک و خصوصی نمیتوانند با این حجم هزینه رقابت کنند و مجبور به فروش استعدادهای خود میشوند. نتیجه، تمرکز قدرت و ثروت در چند باشگاه بزرگ و کاهش تعادل لیگ است.
از فولاد و خودرو تا نفت و پتروشیمی
مرور لیگ برتر ایران نشان میدهد، تقریباً همه صنایع بزرگ وارد تیمداری شدهاند. هریک با بودجهای متفاوت، بازیکنان را جذب کرده و در نقل و انتقالات فعال هستند. این حضور گسترده، فرصتهای سرمایهگذاری در توسعه فوتبال حرفهای را از باشگاههای مستقل و خصوصی گرفته و نابرابری شدیدی میان تیمها ایجاد کرده است.
بدهی؛ میراث مشترک تیمداری دولتی
مدیریت منابع مالی در باشگاههای تحت پوشش شرکتهای بزرگ، اغلب بدون شفافیت و با بدهیهای سنگین همراه بوده است. این بدهیها فشار مضاعفی بر تیمها و هواداران وارد میکند و مانع برنامهریزی بلندمدت برای موفقیت و توسعه پایدار میشود. در نبود چارچوبهای نظارتی و شفافیت مالی، ادامه این مدل موجب افزایش بحران مالی و کاهش اعتماد عمومی خواهد شد.
فوتبال؛ ابزار تبلیغات یا مسئولیت اجتماعی؟
برخی شرکتها ورود خود به فوتبال را بهعنوان مسئولیت اجتماعی توجیه میکنند، اما واقعیت متفاوت است. بودجهها بیشتر صرف تبلیغات، خرید بازیکن و فعالیتهای کوتاهمدت میشود و بخش کوچکی از منابع صرف توسعه زیرساخت و استعدادیابی میشود. این رویکرد، افزون بر کاهش بازده اجتماعی سرمایهگذاری، افزایش بیاعتمادی هواداران و رسانهها به تیمداری شرکتها را به دنبال دارد.
تأثیر منفی بر فوتبال خصوصی
باشگاههای خصوصی توان رقابت با هلدینگها و شرکتهای بزرگ را ندارند. نتیجه این است که باشگاههای کوچک یا مجبور به فروش بازیکنان خود میشوند یا از چرخه رقابت کنار گذاشته میشوند. این وضعیت، علاوه بر کاهش جذابیت لیگ، مانع شکلگیری بازار فوتبال سالم و توسعه اقتصادی پایدار در بخش خصوصی میشود.
تجربه جهانی چه میگوید؟
در کشورهای پیشرفته، حضور شرکتها در فوتبال شفاف و قانونی است. بودجه شرکتها اغلب صرف حمایت مالی و تبلیغاتی میشود و ایجاد آکادمیها و زیرساختها الزامی است.
شفافیت مالی و چارچوب قانونی موجب شده این کشورها از منابع شرکتها برای توسعه فوتبال پایه و افزایش کیفیت لیگ بهره ببرند، نه صرفاً گردش مالی و تبلیغات کوتاهمدت.
بررسی تیمداری شرکتها و نهادهای اقتصادی در فوتبال ایران نشان میدهد، ورود بدون برنامه و نظارت، نهتنها کمکی به توسعه ورزش حرفهای نکرده، بلکه بحرانهای مالی و مدیریتی ایجاد کرده است. میلیاردها تومان سرمایه در باشگاهها صرف شده، اما دستاوردهای ورزشی، توسعه زیرساخت، و استعدادیابی تقریباً صفر بوده است. این نوع تیمداری موجب شده است رقابت اصلی در لیگ برتر، بر سر خرید بازیکنان گران و حضور در رسانهها باشد و نه ارتقای کیفیت بازی یا رشد فوتبال پایه.
افزایش بدهیها، نابرابری شدید میان تیمها و فشار بر باشگاههای خصوصی، اثرات بلندمدت این مدل است. وقتی منابع عظیم اقتصادی بدون شفافیت و برنامهریزی صرف امور کوتاهمدت میشوند، نهتنها فوتبال، بلکه اعتماد عمومی و سرمایه اجتماعی آسیب میبیند. در بلندمدت، ادامه این روند موجب کاهش جذابیت لیگ، فرار استعدادها و تضعیف جایگاه فوتبال ایران در سطح ملی و بینالمللی خواهد شد.
برای اصلاح این مسیر، تدوین قوانین شفاف مالی، الزام به سرمایهگذاری در زیرساختها و آکادمیها و نظارت حرفهای و مستقل ضروری است. تنها با بازتعریف مدل تیمداری شرکتها، میتوان فوتبال ایران را از چرخه بحران مالی و مدیریتی خارج کرده، منابع عمومی را بهینه استفاده کرد و آیندهای پایدار و حرفهای برای ورزش پایه و لیگ برتر کشور ایجاد کرد.