تاریخ انتشار : ۲۸ مهر ۱۴۰۴ - ۱۴:۴۸  ، 
کد خبر : ۳۸۲۹۳۹

خمار عشق

پایگاه بصیرت / الهام اخگر

محمد کاسبی رشد یافته محله نازی‌آباد تهران بود؛ محله‌ای که در آن زمان بسیاری از بازیگران توانمند سینمای ایران از آنجا درخشیدند. در جوانی با وجود پذیرش در کنکور پزشکی سوار در بلم عشق پزشکی را رها می‌کند تا به جای سرگرم کردن مردم به اینکه شفا یا بلای خدا در درد و خون فرارسد، به کسب پرده به پرده روی یار در سکانس‌های کارگاه بازیگری نگار بپردازد. بازیگری با هیبتی مردانه که مهربانی غیرتمندانه پدری را در فیلم «پدر» و شرارت نفس برتری جوی شیطانی مکبث را در «مریم مقدس» و رفاقت وفادارانه را در «خوش رکاب» و غیرت مردانه را در «خوش غیرت» و دعوای هابیل و قابیل را در «صاحبدلان» و چندین  گنجنامه دیگر به نمایش گذاشت. 

سخنی با تو‌ای خوش‌مرام 
تو آن خماره عشقی که تصویر مستی جمال یار را در خماری چشمان دیگری می‌جست. چه فرق می‌کند ردای بازیگری بر تن داشته باشی یا ردای پاسداری. باید عاشق باشی تا در سکانس‌های آخر زندگی‌ات قدردان مردم باشی و نگران بدهکار بودن به نگاه‌های انسان‌هایی که نقش‌های خیال و خاطره آنها را آراسته‌ای. 
تصویری کامل از تو را در برنامه «چهل تیکه» آخرین سکانس بازیگری‌ات در برنامه‌ای تلویزیونی دیدم. ستاره غریب سینمای ایران، غربتت را در اشک و آه و غریبی‌ات را در میان این ستارگان بی‌درد و فروشنده و کاسب هنر همچون سکانسی که در فیلم آسمان هشتم غریبی غریب‌الغربا را به رخ تماشاگران کشید دیدم. بازیگر باید صاحب اشک و آه و درد باشد و این همان روح تعهد به عشق در بازیگر است و یک چفیه از ساقی پاداش این تعهد و هنر است.
به قول خودت مرگ سراغ تک‌تک ما خواهد آمد و از ما خواهد پرسید هنرت را چند فروختی و در قبال این خودفروشی چه چیز کاسب بوده‌ای؟ مرگ تو مرگ دیگری نیست. تمام نخواهی شد؛ زیرا هر که به او پیوست نامیراست و همانطور که تو  در لحظه‌های آخر برای‌مان بهار آرزو کردی و دعای تحویل سال خواندی، برای تو آغازی بهارین تا آسمان هشتم  در وعده گاهت با بانوی آب و آینه آرزو می‌کنیم. 
به امید دیدار تک ستاره با معرفت وبا غیرت خوش‌مرام.

نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات