شعار مرگ بر آمریکا و مرگ بر اسرائیل هرگز شعار نفرت کور نبوده است؛ بلکه نماد یک درک عمیق از واقعیتهای جهان معاصر است.
اظهارات اخیر فاضل میبدی در روزنامه آرمان ملی، از آن دست سخنانی است که بیش از آنکه تحلیل سیاسی باشد، پژواک یک ذهن خسته از ایستادگی و بریده از آرمانهای انقلاب است. میبدی در گفتوگویی با این روزنامه مدعی شده که شعار مرگ بر این و آن دردی از ما دوا نخواهد کرد و علت اصلی مشکلات اقتصادی را در رویکرد سیاست خارجی کشور جستوجو کرده است. به صورت خلاصه باید گفت که در حالی که رژیم صهیونیستی هنوز از تبعات طوفان الاقصی کمر راست نکرده و پروژههای آمریکا در مهار ایران یکی پس از دیگری شکست میخورد، فاضل میبدی با ادبیاتی که بیشتر به بازتاب سخنان سخنگوی وزارت خارجه آمریکا میماند تا یک روحانی ایرانی، بار دیگر نسخه تسلیم در برابر غرب را برای ملت ایران تجویز کرده است.
اما پرسش اساسی اینجاست کدام رویکرد سیاست خارجی؟ آیا مراد از آن همان سیاست لبخندهای بیحاصل به غرب است که نتیجهاش تحریمهای بیشتر، ترور دانشمندان، و حملات مستقیم دشمن به ملت ایران بود؟ یا همان دیپلماسی التماسی که هشت سال کشور را در انتظار امضای وزیری از آن سوی اقیانوس معطل گذاشت و در نهایت هم با یک امضای رئیسجمهور آمریکا بر باد رفت؟
میبدی در حالی از شعارهای انقلابی گلایه میکند که کمتر از چند ماه پیش، رژیم صهیونیستی با حمایت مستقیم واشنگتن، در بحبوحه مذاکرات، خاک ایران را هدف قرار داد و صدها انسان بیگناه را به شهادت رساند. آیا در برابر چنین جنایتی باید سکوت کرد و لبخند زد؟ یا باید فریاد مرگ بر اسرائیل را بلندتر از همیشه سر داد؟
شعار مرگ بر آمریکا و مرگ بر اسرائیل هرگز شعار نفرت کور نبوده است؛ بلکه نماد یک درک عمیق از واقعیتهای جهان معاصر است. واقعیتی که در آن سلطهگران، هرگز با نصیحت و لبخند از تجاوز دست نمیکشند. شعار مرگ بر آمریکا، شعار عقلانیت سیاسی است؛ زیرا تا زمانی که ساختار قدرت جهانی بر پایه زور و نابرابری بنا شده، تنها فریاد ملتهای آزاد است که میتواند معادله را بر هم بزند. هرچند که یک طرف قدرت در فاصلهها دورتر از محل زندگی ما و در سرزمین یانکیها باشد.
اما فاضل میبدی و همفکرانش در جناح اصلاحطلب، سالهاست که گرفتار یک خودباختگی مزمن در برابر غرب هستند. آنها اقتصاد ایران را به برجام گره زدند، در حالی که همان زمان، نخبگان انقلابی هشدار میدادند که این راه به بنبست ختم خواهد شد. امروز که نتیجه این وابستگی، تورم، تحریم و رکود است، باز هم به جای پاسخگویی جای تعجب دارد که انگشت اتهام را به سمت سیاست خارجی مستقل جمهوری اسلامی میگیرند.
این جماعت فراموش کردهاند که همین سیاست خارجی انقلابی بود که ایران را از یک کشور وابسته به قدرتهای بیگانه، به بازیگری مستقل در معادلات جهانی تبدیل کرد؛ کشوری که در برابر فشار حداکثری ایستاد و با اتکا به توان داخلی، در حوزههای موشکی، فضایی، نانوتکنولوژی، پزشکی و انرژی صلحآمیز هستهای پیشرفت کرد.
از قضا، شادی و عزت ملت ایران نه در سایه لبخند به غرب، بلکه در نتیجه مقاومت در برابر آن شکل گرفته است. روزی که موشکهای ایرانی پایگاه عینالاسد را در هم کوبید، میلیونها ایرانی احساس غرور کردند. آن روز، شادی ملی نه از مذاکرات وین، بلکه از اقتدار تهران برآمد.
میبدی از شادی ازدسترفته مردم سخن میگوید، اما نمیپرسد که چرا مردم لبنان، یمن، عراق و غزه با وجود سختترین تحریمها، با شنیدن نام ایران لبخند میزنند؟ چون آنان فهمیدهاند که ایران، تنها صدای عدالت در برابر امپراتوری دروغ است.
اینکه امروز جریان غربگرا در ایران، سیاست خارجی را متهم اصلی بحرانهای اقتصادی معرفی میکند، در واقع فرار از مسئولیت تاریخی خود است. آنان بودند که با اعتماد کور به غرب، فرصتهای همکاری با شرق و همسایگان را سوزاندند. در حالی که امروز روسیه، چین، هند، کشورهای آسیای مرکزی و حتی آمریکای لاتین در حال بازآرایی نظم جهانیاند، هنوز برخی در داخل چشم به کاخ سفید دوختهاند.
گفتنی است ملت ایران بارها نشان داده که مسیرش با میبدیها یکی نیست. مردم ما با تمام دشواریها، عزت خود را معامله نمیکنند. آنها میدانند که اگر قرار بود با لبخند و مماشات، استقلال حاصل شود، انقلاب ۱۳۵۷ هرگز شکل نمیگرفت.
سخن پایانی
سخنان فاضل میبدی یادآور همان منطق پوسیدهای است که از روز نخست انقلاب، در برابر گفتمان مقاومت ایستاد و هر بار نیز شکست خورد. این تفکر، نه فهمی از واقعیت جهان دارد، نه ایمانی به وعدههای الهی. آنان که از شعار مرگ بر آمریکا خسته شدهاند، در حقیقت از هویت انقلابی ملت ایران خستهاند.
اما این ملت، هرگز از فریاد حقطلبی خود دست نخواهد کشید. زیرا در جهانی که ظلم، کودتا و جنایت، لباس تمدن به تن کرده،
سکوت، بزرگترین خیانت محسوب میشود.