سال ۶۹، یعنی دقیقاً یک سال پس از زعامت رهبر معظم انقلاب، آن سیدِ مرحوم به بهانهی جنگ خلیج فارس پشت تریبون مجلس داد میزد که صدام خالد بن ولید اسلام است و باید به کمک او و منازعه با آمریکاییها برویم. ۲۲ سال بعد، سمپاتهای همان طیف به رهبر معظم انقلاب نامه نوشتند که «حالا که آمریکا به افغانستان و عراق آمده، اگر جام زهری باید نوشید، قبل از آنکه کیان نظام و مهمتر از آن استقلال و تمامیت ارضی کشور در مخاطره قرار گیرد، باید نوشیده شود.» لذا دستمان را پشت سرمان بگذاریم و تسلیم شویم.
آیزناشتات تعبیر خوبی نسبت به رهبر معظم انقلاب دارد و آن این است که در میانه بحرانهای غرب آسیا — که هر کشوری مورد تاختوتاز قرار گرفته — توانسته است ایران را در شرایط «مادون جنگ» یا «جنگ بدون جنگ» نگه دارد. حالا سؤال این است که اگر زعیمِ حکیم ما تسلیم این گفتمانها و خردهگفتمانها میشد، امروز کجا و چگونه بودیم؟
در ۲۴ ساعت گذشته در سیاههی خبرها خواندیم که چینیها جنگنده نسل ششمی J-36 را به پرواز درآوردند، آمریکاییها آزمایش تسلیحات هستهای را از سر گرفتند، روسها اژدر هستهای پوزئیدون و موشک بورِستنیکشان را با موفقیت تست کردند، ژاپنیها نسل جدید موشکشان را تست زدند و ... . حالا حقایق نظام بینالملل عیانتر و عریانتر میشود که ماهیت قدرت در نظام بینالملل همان بود که سالها قبل اوتو فون بیسمارک، صدراعظم آلمانها، میگفت: «حرف حق را باید از دهان توپ شنید.»
خاطرات شهید تهرانیمقدم را که ورق میزنی، بیاختیار گریهات میگیرد؛ اینکه اولین شلیک موشک ایرانیها ۴۸ ساعت طول میکشد چون هیدرولیکِ پرتابِ موشک یخ میزند؛ یا وقتی میشنوی لیبیاییها چگونه گردان و کلید زنجیره پرتاب ما را میشکنند تا نتوانیم موشک شلیک کنیم و ... . ما از دل این طوفانها عبور کردیم و به امروزی رسیدیم که از دل دهها تجهیزات و لایه پدافندی، با خیبرشکن کمر صهیونیستها را شکاندیم.
وقتی همه خواب بودند، سیدِ زعیمِ ما بدون هیاهو با طهرانیمقدمها، سلامیها، حاجیزادهها و ... کارش را جلو برد و دستش را پر کرد. حالا به قول جواد خیابانی، امروز دیروز نیست بلکه فرداست؛ همان فردایی که خیال میکردیم دنیایش «دنیای گفتمانهاست، نه دنیای موشکها.» باز هم بپرسیم که اگر اسیر آن حرفها میشدیم و خواب میماندیم، چه میشد؟
