رقابت بر سر قلب تپنده اقتصاد جهان بار دیگر واشنگتن را به سوی شرق و جنوب شرق آسیا کشانده است. سفر پنج روزه دونالد ترامپ به این منطقه، فراتر از یک تور دیپلماتیک مرسوم، به صحنهای برای نمایش یک استراتژی نوین و جسورانه تبدیل شده است. «دکتر ثمانه اکوان» کارشناس مسائل بینالملل، در تحلیل این سفر میگوید: «پس از نزدیک به یک سال از آغاز دور جدید ریاستجمهوری دونالد ترامپ، به نظر میرسد محور اصلی راهبرد دولت او در عرصه جهانی، از «جنگ تعرفهای» به «دستیابی به منابع پایدار توسعه و مواد اولیه استراتژیک» تغییر یافته است. سفر اخیر به شرق آسیا در همین چارچوب جدید قابل تحلیل است.»
وی افزود: «اگرچه در ماههای نخست، سیاست خارجی آمریکا بر اعمال تعرفههای گسترده بر کالاهای جهانی متمرکز بود، اما به نظر میرسد واشنگتن در رقابت با چین بر سر «منابع کمیاب» مورد نیاز برای فناوریهای پیشرفته به بنبست رسیده است. انحصار و دسترسی برتر پکن به این منابع، مزیت رقابتی تعیینکنندهای به این کشور بخشیده که تداوم آن، تهدیدی جدی برای منافع اقتصادی و امنیت فناورانه آمریکا بهشمار میآید.»
به گفته این کارشناس مسائل بینالملل، هدف اصلی این سفر چند ملیتی، مقابله با نفوذ فزاینده چین بود که در قالب یک راهبرد چندمحوری دنبال شد. محور اول، «جداسازی متحدان منطقهای از مدار نفوذ پکن» است. ترامپ با سفر به کشورهایی، مانند ژاپن و مالزی و شرکت در اجلاس آسهآن، کوشید تا از طریق انعقاد قراردادهای سرمایهگذاری و اقتصادی دوجانبه، یک جبهه متحد منطقه تحت رهبری آمریکا در مقابل چین تشکیل دهد. این اقدام نشان میدهد اگرچه واشنگتن به رویه یکجانبهگرایی در اقتصاد پایبند است، اما برای پیشبرد منافع خود، از مکانیسمهای چندجانبه و نهادهای بینالمللی، مانند APEC نیز بهره میبرد.
وی افزود: «محور نهایی و احتمالاً دستاورد عینی این سفر، توافق با رهبر چین بود که نشان از «تغییر تاکتیک» واشنگتن دارد. به نظر میرسد ترامپ دریافت که فشار حداکثری بر پکن نتیجه معکوس داشته و با محدودیت صادرات «مواد کمیاب» از سوی چین، خود آمریکا در معرض آسیب در حوزه فناوریهای نوین قرار گرفته است. بنابراین، توافق بر سر تعرفهها، میزان سرمایهگذاریهای چین در آمریکا و افزایش خرید محصولات کشاورزی از سوی پکن، در واقع بهایی بود که واشنگتن برای گشایش نسبی در دسترسی به این منابع استراتژیک پرداخت. این توافق نشان میدهد امنیت زنجیره تأمین منابع، برای واشنگتن در اولویت بالاتری از جنگ تجاری قرار گرفته است.»
اکوان با بیان اینکه در کانون تحلیلها پیرامون سفر دونالد ترامپ به مالزی، یک تناقض راهبردی چشمگیر قرار داشت و آن هم اینکه «مواجهه حامی اصلی رژیم صهیونیستی با کشوری که از مواضع ضدصهیونیستی مستحکمی برخوردار است.»، اذعان کرد: «ترامپ در این سفر کوشید تا موضع خود در قبال جنگ غزه را توجیه کرده و مدعی شود که هرگونه آتشبسی که ممکن است حاصل شود، مرهون تلاشهای شخص اوست. به نظر میرسد هدف او از این اقدام، تأثیرگذاری بر افکار عمومی مالزی و کوشش برای سفیدشویی اقدامات رژیم صهیونیستی بود؛ اقدامی که با توجه به بروز اعتراضات مردمی در کوالالامپور، به نتایج مطلوب مدنظر ترامپ و متحدانش منجر نشد.»
وی درباره اتحاد راهبردی در شرق آسیا علیه چین افزود: «سفرهای ترامپ به ژاپن و کره جنوبی را باید در چارچوب یک محور راهبردی واحد تفسیر کرد: تجدید و تقویت اتحادهایی با هدف مهار نفوذ فزاینده اقتصادی و سیاسی چین. در این میان، ژاپن به عنوان کلیدیترین متحد آمریکا در منطقه عمل میکند. گزارشها حاکی از آن است که توکیو، مشابه کانبرا، در پی دستیابی به فناوریهای پیشرفته نظامی، انعقاد قرارداد برای خرید زیردریاییهای هستهای به منظور مقابله با گسترش نفوذ چین و آمادگی در برابر تحولات احتمالی پیرامون تایوان است. اگرچه جزئیات دقیقی از توافقات نظامی جدید در این سفر افشا نشد، جهتگیری کلی مذاکرات بر تقویت توان دفاعی متحدان منطقهای آمریکا متمرکز بود.»
اکوان در خصوص شکست راهبرد تعرفهای و بازگشت به مذاکره خاطر نشان کرد: «این سفر همزمان نشان داد که راهبرد تهاجمی تعرفهای ترامپ در قبال چین با بازنگری مواجه شده است. به نظر میرسد واشنگتن از موضع اجبار محض فاصله گرفته و به سمت گفتوگو و احتمالاً اعطای امتیازات تجاری حرکت کرده است. این تغییر تاکتیک، همزمان با تشدید مخالفتهای داخلی در خود آمریکا علیه همان سیاستها بود، به طوری که سنای این کشور برای سومین بار در جهت تصویب لوایحی نمادین برای لغو تعرفههای یکجانبه ترامپ علیه نزدیک به ۱۰۰ کشور جهان اقدام کرد. اگرچه این لوایح به دلیل حق وتوی رئیسجمهور به نتیجه نمیرسد، نشاندهنده انتقادات گسترده از این سیاستهاست.»