در میان نمونههای مشارکت مردمی در جهان، کمتر الگویی پیدا میشود که مانند «بسیج» در ایران توانسته باشد هم ریشه در فرهنگ عمومی داشته باشد، هم در بحرانهای بزرگ نقشآفرینی کند و هم در زندگی روزمره مردم حضور داشته باشد. بسیج در سادهترین تعریف، یک «شبکه داوطلبانه مردمی» است، اما در عمل فراتر از این ظاهر ساده عمل کرده؛ شبکهای که توانسته فاصله میان مردم و حل مسائل واقعی کشور را کم کند و بسیاری از کارهای کوچک و بزرگ را که از دولتها برنمیآید، به دست داوطلبان محلی انجام دهد. این تجربه صرفنظر از برداشتهای سیاسی، یک واقعیت اجتماعی است؛ واقعیتی که نشان میدهد اگر انرژی مردم به شکل درست و سازمانیافته وارد میدان شود، ظرفیتهای کمنظیری برای اصلاح و پیشبرد امور جامعه ایجاد خواهد شد. همین ویژگی است که تجربه بسیج را از سطح یک نهاد داخلی فراتر میبرد و آن را به مدلی تبدیل میکند که قابلیت ارائه به کشورهای دیگر نیز دارد.
بسیج؛ شبکهای که از دل جامعه میجوشد
برخلاف بسیاری از سازوکارهای داوطلبانه در دنیا که معمولاً مبتنی بر پروژههای کوتاهمدت یا فعالیتهای خیریهای است، بسیج یک مدل متفاوت دارد: داوطلبانی که در محله زندگی میکنند، مسئله را با چشم خود میبینند و برای حلکردنش نیز داوطلبانه قدم جلو میگذارند.
این شناخت محلی و ارتباط نزدیک با واقعیتهای اجتماعی موجب شده بسیاری از فعالیتهای بسیج دقیقتر، سریعتر و کمهزینهتر از ساختارهای رسمی انجام شود. از کمک به افراد نیازمندِ آبرومند گرفته تا تعمیر یک مدرسه، ساماندهی فعالیتهای فرهنگی برای نوجوانان، یا حضور فوری در سیل و زلزله؛ همگی نمونههایی هستند که طی سالها این مدل را پایدار کردهاند. بهویژه در بحرانهای بزرگ، وقتی زمان اهمیت دارد، «شبکه مردمی نزدیک به میدان» یک مزیت حیاتی ایجاد میکند. در حالی که بسیاری از کشورها هنگام بروز بحران، مشکل کمبود نیروی داوطلب یا عدم هماهنگی دارند، بسیج توانسته است این خلأ را با سازماندهی گسترده و چابک پر کند.
چرا تجربه بسیج قابلیت انتقال دارد؟
بسیج به منزله یک پدیده ایرانی، محصول فرهنگ، تاریخ و ساختار اجتماعی کشور است؛ اما اصول و منطق حاکم بر آن جهانی و قابل بومیسازی است. سه ویژگی اصلی آن، در کشورهای دیگر نیز کاربرد دارد:
الف- سازماندهی محلی با گستره ملی
وجود یک شبکه داوطلبانه که هم در کوچکترین محلهها هست و هم به یک ساختار ملی متصل است، الگویی است که بسیاری از کشورها امروز بهدنبالش هستند.
ب- مشارکت داوطلبانه همراه با مسئولیت اجتماعی
برخلاف نهادهای خیریه پراکنده، این مدل بر حضور مداوم، تعهد و آشنایی با مشکلات واقعی مردم تکیه دارد.
ج- پیوند با هویت و فرهنگ جامعه
هیچ شبکه مردمی بدون تکیه بر فرهنگ عمومی پایدار نمیماند. بسیج از دل همین پیوند توانسته چند دهه فعالیت بدون وقفه را تجربه کند.
همین سه مؤلفه باعث میشود تجربه بسیج برای کشورهایی که با بحرانهای مشابه روبهرو هستند؛ مثل نابرابری اجتماعی، کمبود اعتماد به نهادهای رسمی، یا نیاز به مشارکت بیشتر مردم یک الگوی ارزشمند باشد.
جهانی که به مشارکت مردمی نیاز دارد
دنیای امروز با موجی از مشکلات پیچیده روبهروست: بلایای طبیعی، بحرانهای اقتصادی، مهاجرتهای گسترده، تنهایی اجتماعی، شکافهای فرهنگی و حتی بحرانهای بهداشتی. در بسیاری از کشورها، دولتها بهتنهایی قادر به مدیریت این حجم از مسائل نیستند. به همین دلیل، الگوهای مشارکتی و جامعهمحور روزبهروز اهمیت بیشتری پیدا میکنند. تجربه ایران در بسیج نشان داده است که مشارکت هدفمند و سازمانیافته مردم میتواند ظرفیتهای تازهای برای عبور از این بحرانها ایجاد کند. این تجربه بهویژه در سه حوزه برای دیگر کشورها آموزنده است:
۱ ـ روش مشارکت دادن جوانان در فعالیتهای اجتماعی؛ ۲- مدیریت مردمی بحرانها و امدادرسانی سریع؛ ۳- توانمندسازی محلهها از طریق شبکههای محلی.
اینها حوزههایی است که بسیاری از کشورها سالها برایشان مطالعه و مدلسازی کردهاند، در حالی که ایران تجربهای عملی و میدانی در اختیار دارد.
این سرمایه باید حفظ و تقویت شود
البته قبل از انتقال تجربه، لازم است همین الگو در داخل کشور نیز بازخوانی و تقویت شود. استمرار موفقیت بسیج وابسته به این است که خود را با شرایط جدید سازگار کند؛ جامعه امروز با نیازهای تازهای مواجه است و بسیج باید متناسب با این نیازها حرکت کند:
- ارتباط محلی را تقویت کند؛ فعالیتها را شفافتر و حرفهایتر پیش ببرد؛ از ظرفیتهای علمی و دانشگاهی بیشتر استفاده کند؛ و بیش از هر چیز، تمرکز خود را بر «حل مسئله» نگه دارد.
اگر این مسیر ادامه پیدا کند، بسیج همچنان یکی از موفقترین تجربههای مشارکت مردمی در ایران خواهد ماند؛ تجربهای که نهفقط به کار کشور خودمان میآید، بلکه میتواند الهامبخش بسیاری از جامعههایی باشد که بهدنبال بازیابی قدرت اجتماعی مردم هستند.