تصویب طرحی آمریکایی در شورای امنیت سازمان ملل که آشکارا همسو با منافع رژیم صهیونیستی است، اگرچه در ظاهر موفقیتی دیپلماتیک برای تلآویو بهشمار میآید، اما نشانهای روشن از تعمیق شکاف در سیاست داخلی ایالات متحده است. حمایت سنتی واشینگتن از اسرائیل، حتی در سایه لابیهای قدرتمند، اکنون به موضوعی مناقشهبرانگیز و نسلی تبدیل شده است. رسانههای سنتی از یک سو، و شبکههای اجتماعی و پادکستها از سوی دیگر، به تقابل میان نسلها و دیدگاهها در آمریکا دامن میزنند.
آمریکا از دههها پیش با تعهدات مالی و سیاسی گسترده به اسرائیل پیوند خورده است. کمکهای نظامی میلیارد دلاری، سفرهای متعدد سناتورها به تلآویو و نفوذ لابیهایی مانند آیپک، بهرغم تغییر نسل و انتقاد افکار عمومی، همچنان ستون سیاست واشینگتن در خاورمیانه است. با این حال، افکار عمومی، به ویژه جوانان آمریکایی و حتی بخشهایی از جامعه یهودی، نسبت به این سیاست رویکردی انتقادی اتخاذ کردهاند. نسل جدید، از طریق شبکههای اجتماعی و پلتفرمهای دیجیتال، پرسشهایی جدی درباره هزینههای مالی و اخلاقی حمایت بیقیدوشرط آمریکا از اسرائیل مطرح میکند.
نمونههای آشکار شکاف نسلی در سیاست داخلی آمریکا در جریان انتخابات شهری و ملی قابل مشاهده است. ماجرای زهران ممدانی در انتخابات نیویورک نشان میدهد که مخالفت با سفر رسمی به اسرائیل، به رغم فشار لابیها و رسانهها، میتواند به پذیرش رأیدهندگان جوان و دموکرات بینجامد. در سوی دیگر، جناحهای جمهوریخواه نیز تحت تأثیر کارزار «اولویت با آمریکا» به مخالفت با نفوذ لابیهای خارجی پرداختهاند و چهرههایی مانند تاکر کارلسون با نقد مستقیم لیندسی گراهام، سناتور مشهور نئوکان، صراحتاً مخالفت خود را با سیاستهای همسو با اسرائیل اعلام کردهاند.نفوذ آیپک و گروههای مرتبط نشان میدهد که سیاست آمریکا در خاورمیانه بیش از آنکه بر مبنای اهداف استراتژیک یا اخلاقی شکل گیرد، محصول فشارهای لابیهای طرفدار اسرائیل است. این لابیها علاوه بر اینکه نمایندگان کنگره را تحت تأثیر قرار میدهند، سعی می کنند با حمایت مالی و سازماندهی سفرهای خارجی، سیاست خارجی آمریکا را به نفع تلآویو جهتدهی کنند. نمونههای تاریخی، از شکست نمایندگان منتقد اسرائیل تا کمکهای چند میلیارد دلاری به اسرائیل و متحدانش، نشاندهنده تداوم و شدت این نفوذ است.
با این حال، تحولات اخیر و افزایش انتقادهای عمومی، سیاست سنتی طرفدار اسرائیل را «زهرآلود» کرده است. طبق نظرسنجیها، برای نخستین بار از سال ۱۹۹۸، تعداد حامیان فلسطین در آمریکا از حامیان اسرائیل پیشی گرفته است. حتی در حزب جمهوریخواه نیز شکاف عمیقی میان جناح سنتی نئوکان و جناح ملیگرای جوانتر ایجاد شده است که بهوضوح مخالفت خود را با حمایت بیچونوچرای واشینگتن از اسرائیل اعلام میکنند.
بحران اعتماد عمومی تنها به حزب جمهوریخواه محدود نیست. در حزب دموکرات نیز، نامزدهای بالقوه ریاستجمهوری بهخوبی میدانند که سیاست طرفدار اسرائیل دیگر حمایت مردمی ندارد و حتی برخی نمایندگان، مانند ست مولتون، حاضر به بازگرداندن کمکهای آیپک شدهاند. این تحول، علیرغم وابستگی اسرائیل به کمکهای آمریکا، میتواند در بلندمدت راه را برای بازنگری در سیاست خاورمیانه واشینگتن هموار کند.در چنین شرایطی، رژیم صهیونیستی ممکن است به این نتیجه برسد که «چک سفید» آمریکا رو به پایان است و به همین دلیل پروژه «اسرائیل بزرگ» را با شتاب بیشتری دنبال کند. همزمان، افکار عمومی آمریکا، شبکههای اجتماعی، روزنامهنگاران مستقل و نسلهای جوان، نقش مهمی در محدود کردن نفوذ لابیها و بازتعریف سیاست خارجی ایالات متحده در منطقه خواهند داشت. این واقعیت، نشانه آشکار زوال تسلط بیچونوچرای اسرائیل بر سیاست آمریکا است و نویدبخش دورهای است که مصالح داخلی، اخلاقی و مالی آمریکا ممکن است بیش از گذشته در تصمیمگیریهای واشینگتن نقشآفرینی کند.