با پایان یافتن سالی پر از آشوب، منطقه غرب آسیا بار دیگر به دورانی از تنش استراتژیک شدید گام میگذارد. بازیگران متعددی در این صحنه حاضرند: ایران، لبنان، عراق و یمن و حزبالله؛ بازیگرانی که به کابوس رژیم صهیونیستی تبدیل شدهاند و حالا، اتاقهای فکر آمریکایی هشدار میدهند که در سال آتی میلادی این بازیگران با قدرت بیشتری در منطقه نقشآفرینی میکنند.
اندیشکده آمریکایی «شورای آتلانتیک» در این باره نوشت: «نباید مجموعه آتشبسهای موقت و پراکنده در منطقه را با بازدارندگی پایدار و صلح واقعی اشتباه گرفت؛ زیرا مسائل ریشهای همچنان حلنشده باقی ماندهاند و آنچه هر یک از طرفین درگیری به عنوان نتیجه نهایی مطلوب میبیند، درست در نقطه مقابل خواسته رقیب قرار دارد. در ماههای آینده، خطر شعلهور شدن درگیریهای همزمان در چندین جبهه بیشتر شده است. سه عامل در کنار هم این خطر را ایجاد میکنند: تواناییهای ضربه استراتژیک و بازدارندگی ایران، خودداری حزبالله و حماس از خلع سلاح، و افزایش ارتباط میان جبهههای گوناگون منطقه، از غزه و جنوب لبنان گرفته تا عراق و دریای سرخ.»
شورای آتلانتیک افزود: «نکته متمایزکننده شرایط کنونی، تنها تداوم درگیریها نیست، بلکه میزان احتمال آن است که تشدید خشونت در یک جبهه، به سرعت موجب واکنش در جبهههای دیگر شود. راهبرد منطقهای ایران مدتهاست بر یک الگوی چندلایه از بازدارندگی متکی است؛ الگویی که به جای درگیری مستقیم دولتبهدولت، بر گروههای وابسته، جنگافزارهای دوربرد و حفظ ابهام استوار است. هدف این مدل، تحمیل هزینههای فزاینده به دشمنان است، در حالی که خود را از پاسخهای مستقیم و تلافیجویانه مصون نگه میدارد.»
این اتاق فکر آمریکایی با تأکید بر اینکه بر اساس ارزیابیهای مکرر پنتاگون و سازمان ملل، ایران بزرگترین و متنوعترین زرادخانه موشکی در غرب آسیا را در اختیار دارد، تصریح کرد: «ایران همچنان بر افزایش قابلیت بقا، استقرار در پایگاههای زیرزمینی و ظرفیت تولید خود سرمایهگذاری میکند. این توانمندیها با فعالیت گروههای مسلح همسو با ایران در لبنان، غزه، عراق، سوریه و یمن تکمیل میشود.»
شورای آتلانتیک در بخش دیگری از این تحلیل تصریح کرد: «حمله ۷ اکتبر ۲۰۲۳، درک اسرائیل را به کلی دگرگون کرد و نشان داد که گروههای همسو با ایران میتوانند یک ضربه استراتژیک سنگین وارد کنند، بیآنکه لزوماً جنگی منطقهای را فوراً به راه بیندازند. در میان گروههای همسو با ایران، حزبالله از نظر نظامی همچنان قدرتمندترین است. برآوردهای مستقل نشان میدهد این گروه دهها هزار راکت و موشک در اختیار دارد، از جمله سامانههایی با دقت فزاینده که میتوانند اهدافی در اعماق خاک اسرائیل را هدف بگیرند.»
به نوشته این اندیشکده، در غزه، حماس هم با وجود عملیات نظامی گسترده رژیم صهیونیستی، کماکان یک بازیگر سیاسی مسلح باقی مانده است. این گروه به صراحت خلع سلاح را به منزله شرط هرگونه آتشبس یا توافقنامه پساجنگ رد کرده است. هیچ یک از بازیگران منطقهای یا بینالمللی که تمایل خود را برای مشارکت در یک نیروی تثبیتکننده آینده، تحت نظارت بینالمللی یا اعراب در غزه اعلام کردهاند، متعهد به خلع سلاح اجباری حماس نشدهاند. کشورهای عربی نیز به طور علنی و خصوصی گفتهاند که اگر مسئولیت غزه مستلزم درگیری مستقیم با حماس باشد، آن را بر عهده نخواهند گرفت.
شورای آتلانتیک با تأکید بر اینکه خطر اصلی منطقه، تشدید خشونت به شکل دومینووار است، افزود: «هرگونه اقدام نظامی اسرائیل در غزه میتواند فشار بر مرز شمالی با لبنان را افزایش دهد. تشدید درگیری با حزبالله، احتمال رویارویی مستقیم یا غیرمستقیم با ایران را بیشتر میکند. به نوبه خود، حملات ایران یا اسرائیل میتواند حوثیهای یمن را برانگیزد تا حملات موشکی و پهپادی خود به کشتیها در دریای سرخ را از سرگیرند یا موشکهایی به سمت اسرائیل شلیک کنند، همانطور که در گذشته در پاسخ به تحرکات نظامی منطقهای انجام دادهاند. همزمان، تاریخ نشان داده که تشدید درگیری در یک نقطه، معمولاً با افزایش فعالیت گروههای همسو با ایران در عراق همراه بوده است؛ از جمله حملات راکتی و پهپادی به پایگاههای آمریکایی و متحدانش.»
این اتاق فکر خاطرنشان کرد: «این سناریوها فرضی و تئوریک نیستند. بلکه الگوهای تکرارشوندهای هستند که در دهه گذشته بارها مشاهده شدهاند و اکنون تحت تأثیر ضربالاجلهای مشخص، تلاش برای تجهیز مجدد و تضعیف مکانیسمهای بازدارندگی، بیش از گذشته احتمال وقوع دارند. بنابراین، سیاست ایالات متحده باید بر احیای بازدارندگی متمرکز شود، نه صرفاً دنبال کردن کاهش موقتی تنش. این به معنای تقویت مواضع دفاعی معتبر منطقهای، محافظت از تجارت دریایی و اطمینان از این است که ایران و شرکایش بفهمند که تشدید بیشتر نیابتیها، هزینههای مستقیم و فزایندهای تحمیل خواهد کرد.»