تاریخ انتشار : ۲۹ مرداد ۱۳۸۸ - ۰۷:۲۰  ، 
کد خبر : ۳۹۶۹۶

آزادی احزاب در فقه سیاسی امام خمینی (ره)


مهدی بخشی شیخ احمد
حضرت امام خمینی(ره) رهبر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی ‌ایران به عنوان عالمی‌برجسته در علوم مختلف اسلامی ‌(چون: فلسفه، عرفان، فقه، اصول، تفسیر، اخلاق و رجال) شناخته شده و آثار گرانقدری در این علوم از خود برجای گذاشته اند. از منظر دیگر، ایشان فردی سیاستمدار بودند که با سیاست جهان و قدرتهای استکباری آشنایی داشتند و صاحب قدرت، شجاعت و مهارت ستودنی در رهبری یک انقلاب عظیم و موفق علیه نظامی ‌کهن و مورد حمایت قدرت‌های بزرگ جهانی بودند. لکن در باب «اندیشه سیاسی» آنگونه که شایسته است شناخته نشده‌اند. آنچه معمولا در این زمینه از ایشان معروف است عمدتا اصل ولایت فقیه است. در حالی که ایشان نظریات قابل توجهی درباره موضوعاتی چون: سرشت انسان، تاسیس حکومت، اهداف ملت، مشروعیت، قرارداد اجتماعی، حکومت قانون، انواع حکومت‌ها، مشروطیت، آزادی، عدالت، سعادت و ... ابراز نموده‌اند که حتی اصل ولایت فقیه نیز بدون فهم و تببین صحیح این نظریات بدرستی درک نخواهد شد. در این مقاله سعی شده است که به طور فشرده یکی از این اصول «آزادی» و آن هم از جنبه «آزادی احزاب» تبیین شود.
در مقاله حاضر ابتدا به تعریف و ارزش آزادی می‌پردازیم و سپس بعد از سیر مختصری از نحوه تکوین احزاب و تعریف آن، به «آزادی احزاب» در اندیشه سیاسی امام خمینی(ره) خواهیم پرداخت.
1 ـ تعریف آزادی:
الف: آزادی فلسفی یا توصیفی:

در فلسفه امام، آزادی به دو معنا به کار رفته است. آزادی فلسفی یا توصیفی، و به بیان دیگر اختیار (Free. Will) و آزادی حقوقی (Freedon) یا تجویزی. در مساله جبر و اختیار که از مهمترین موضوعات عقیدتی اسلام است، امام نظریه جبر را که از تعریف اشاعره ابراز شده رد می‌کند و آن را ستم به خدای متعال و پایمال کننده حق آفریدگان معرفی می‌کند.(1)
جبریون معتقدند که خلق به طور کلی از تاثیر برکنارند و همه تاثیرات به گونه مباشرت و بدون واسطه به خدای تعالی استناد دارند.(2) در نتیجه انسان «فاقد اراده و اختیار و آزادی» و مقهور اراده حق تعالی است. همچنین نظریه «تفویض» را که معتزله آن را ساخته و پرداخته‌اند، شرک به خدای متعال توصیف می‌کند.(3) قائلان به تفویض معتقدند: هرگاه بنده‌ای کاری انجام می‌دهد و یا هر وجودی هرگونه اثر از او ظاهر می‌شود حضرت باری تعالی العیاذبالله بود و نبودش یکسان است و حق تعالی مکلف را آفریده و کارهایش را به او واگذار کرده است.(4)
نتیجه این نظریه این است که انسان دارای آزادی و استقلال کامل در کارهایش است و اراده خدای تعالی هیچ نقشی در زندگی او ندارد.
امام پس از ردنظریه جبر و تفویض، نظریه «الامر بین الامرین» را که نظریه مذهب امامیه است نقل می‌کند و توضیح می‌دهد که: در تمامی ‌هستی و دار تحقق فاعل مستقلی به جز خدای تعالی نیست و دیگر موجودات همان‌گونه که در اصل وجود مستقل نیستند بلکه وجودشان عین فقر و تعلق است و ربط و احتیاج صرفند، صفات و آثار و افعالشان نیز استقلالی نیست، صفاتی دارند و دارای آثاری هستند و کارهایی انجام می‌دهند ولی در هیچ یک از اینها استقلال ندارند.
آیه مبارکه: «و ما نشاوون الا ان‌شاءالله»(5) می‌فرماید: شما نخواهید خواست مگر آنکه خدا بخواهد که در عین حالی که مشیت را برای خلق اثبات می‌فرماید وابستگی آن را به مشیت الهی بیان می‌کند، نه اینکه بخواهد بگوید که دو چیز دارای تاثیر باشند. مشیت خلق و مشیت خالق، و یا اینکه به طور مشترک موثر باشند بلکه به گونه‌ای است که مشیت انسان ممکن ظهور مشیت خدا و در عین ربط و تعلق به مشیت خداست.(6)
امام انسان را مختار و آزاد می‌داند لکن نه مستقل از قدرت و اراده و خواست خدای متعال در نتیجه انسان مقهور اراده الهی نیست. از سوی دیگر، امام ضمن قبول اینکه سرشت انسان‌ها در نطفه، در پاکی و ناپاکی رحم، رفتار مادر در ایام بارداری و شیر دادن به فرزند محیط تربیتی و دیگر امور موجب تفاوت آنها در میزان میل به نیکی و بدی می‌شود؛ ولی هیچ یک از اینها را مانع اختیار و آزادی انسان در تصمیم گیری و کنش نمی‌داند و انسان را مقهور طبیعت، وراقت و محیط تربیتی نمی‌داند.(7)
حاصل سخن اینکه امام معتقد است انسان موجودی است دارای اراده، اختیار و آزادی در تصمیم‌گیری و کنش بارز اراده الهی نه وراثت، نه طبیعت و نه محیط رشد و نمو و زیست اراده انسان را مقهور خویش نساخته‌اند و انسان را مجبور نکرده‌اند. این «آزادی فلسفی یا توصیفی» است که پیش‌فرض بحث «آزادی حقوقی و تجویزی» است اگر در بحث فلسفی انسان را مقهور و مجبور و فاقد اختیار بدانیم جایی برای بحث از اینکه آیا خوب است انسان را در کارهایش آزاد بگذاریم یا برخی انسان‌ها مجازند اراده خود را بر انسانهای دیگر تحمیل کنند و آزادی آنها را محدود کنند باقی نخواهد ماند.
ب ـ آزادی حقوقی یا تجویزی:
در حالی که آزادی فلسفی به بحث از وجود اراده برای انسان مربوط می‌شود، و بحث درباره «بود و نبود» است، آزادی حقوقی به تجویز آزاد گذاشتن انسان در تصمیم‌گیری و کنش مربوط می‌شود و بحثی درباره «باید و نباید» است.در اینجا امام آزادی را به نبود الزام و اکراه از سوی سایرین تعریف می‌کند و آن را به «مثابه شرایط می‌داند که در آن شخص مجبور نیست، مقید نیست، در امور مداخله نمی‌شود و تحت فشار قرار نمی‌گیرد.(8) تعریف می‌کند.
امام در پاسخ اوریانا فالاچی که از ایشان خواستار ارائه یک تعریف ساده از آزادی می‌شود می‌فرماید: آزادی که مساله ای نیست که تعریف (پیچیده‌ای) داشته باشد، مردم عقیده شان آزاد است کسی الزامشان نمی‌کند که شما بادی حتما این عقیده را داشته باشید، کسی الزام به شما نمی‌کند که حتما این راه را بروید، کسی الزام به شما نمی‌کند که باید این را انتخاب کنی، کسی الزامتان نمی‌کند که در کجا مسکن داشته باشی یا در آنجا چه شغلی را انتخاب کنی. آزادی یک چیز واضحی است.(9)
2 ـ ارزش آزادی
الف ـ آزادی حقی خدادادی

در نظر امام آزادی دارای جایگاه والایی است. آزادی حقی اولیه، طبیعی و خدادادی است. این حکومت‌ها نیستند که به مردم آزادی اعطا می‌کنند، بلکه آفریدگار انسان، او را آزاد آفریده و به او آزادی اعطا فرموده است. حکومت‌ها نه به شهروندان آزادی داده اند و نه می‌توانند آن را نادیده بگیرند. آزادی حقی است خدادادی که حکومت‌ها موظف به رعایت و پاسداری از آن هستند. اما در یک سخنرانی در پیش از انقلاب اسلامی ‌در توصیف آرمان ملت از انقلاب علیه حکومت سلطتنتی می‌فرماید: مملکت ما امروز قیام کرده است و این قیام است که همه موظفیم دنبالش برویم. هر کس که هست، اهل این مملکت است باید دنبال این اهالی مملکتش باشد تا این کار بشود، بلکه مساله‌ای است که منطقی است که بشر بادی دنبالش باشد. اینها دارند حقوق اولیه بشر را مطالبه می‌کنند، حق اولیه بشر است که من می‌خواهم آزاد باشم، من می‌خواهم حرفم آزاد باشد. (10)
با این بیان، امام آزادی را حقی اولیه برای عموم بشریت قلمداد می‌کند و آنان را برای گرفتن این حق اولیه ترغیب می‌کند. ایشان در رد سخن شاه سابق که مدعی بود به مردم ایران آزادی اعطا کرده است بر می‌آشوبد و اعطای آزادی از سوی حکومت را به مسخره می‌گیرد و می‌فرماید: این چه وضعی است که در ایران هست؟ این چه آزادی است که اعطا فرموده اند آزادی را؟ مگر آزادی اعطا شدنی است؟! خود این کلمه جرم است، کلمه اینکه اعطا کردیم آزادی را، این جرم است. آزادی مال مردم است، قانون آزادی داده، خداد آزادی داده به مردم، اسلام آزادی داده، قانون اساسی آزادی داده به مردم ... آزادی اعطایی که آزادی حقیقی نیست. (11)
نتیجه اینکه آزادی حق اولی، فطری، طبیعی و خدادادی برای بشر است، این می‌شود حه حکومت باید دغدغه رعایت آزادی شهروندان را داشته باشد و آن را تضمین کند. امام در این باره فرموده‌اند: باید آزادی‌ها در حدود قوانین مقدس اسلام و قانون اساسی به بهترین وجه تامین شود. (12)
به نظر امام نه آزادی قابل چشم ‌وشی و نادیده انگاشتن است، نه شایسته است مردم از آن صرف نظر کنند، نه چیزی است که حکومت به مردم به داده باشد و نه چیزی است که حکومت مجاز باشد آن را پایمال کند. آزادی حقی است خدادای که مردم باید آن را طلب کنند و حکومت‌ها باید آن را رعایت کنند. بدین دلیل حکومت اسلامی ‌نمی‌تواند یه حکومت استبدادی باشد. در اسلام دیکتاتوری اصلا در کار نیست، هیچ ابدا، هیچ وقت نبوده و هیچ وقت نیست، هیچ وقت نخواهد بود. (13)
امام آزادی و امنبت را این‌گونه به هم پیوند می‌دهد که آزادی آن است که فرد با احساس امنیت از آزادی‌اش بهره‌برداری کند وگرنه آزادی همراه با اظطراب و ترس ارزش ندارد، آزادی در حدود ضوابط است... در حدود قواعد و قوانین است، یعنی شما دیگر از کسی نمی‌ترسید، به این معنی الحمدالله ما الان آزادیم. (14)
ارزش آزادی برای امام آنقدر است که از به عنوان یکی از ارکان اساسی تمدن یاد می‌کند و آن را در مقابل توحش قرار می‌دهد؛ جامعه متمدن جامعه‌ای است که وحشی نیست. با این تقابل امام درصدد ستودن جامعه متمدن و نکوهش جامعه وحشی است. تمدن آنچنان ارزشی است که در صورت نبود آن چیزی جز توحش که همه انسانها به حکم فطرت از آن تنفر دارند، باقی نخواهد ماند. آنگاه تمدن را با آزادی و توحش را با سلب آزادی برابر دانسته و نتیجه می‌گیرد که جامعه غیرآزاد جامعه وحشی است و حکومتی که بر چنین جامعه‌ای حاکم است نیز وحشی و غیر متمدن است. اول مرتبه تمدن، آزادی ملت است. یک مملکتی که آزادی ندارد تمدن ندارد. یک مملکتی که استقلال ندارد نمی‌شود گفت یک مملکت متمدن. مملکت متمدن آن است که آزاد باشد، مطبوعاتش آزاد باشد، مردم آزاد باشند در اظهار عقاید و رایشان. (15)
این مردمی ‌که آزادی و استقلال می‌خواهند، اینها وحشی نیستند. اینها متمدن هستند که آزادی و استقلال می‌خواهند، وحشی آنها هستند که استقلال و آزادی را از آنها گرفته‌اند، نه اینها که آزادی و استقلال را می‌خواهند، استقلال و آزادی دو تا چیزی است که از حقوق اولیه بشر است و همه بشر این را مطلع هستند، آن که سلب می‌کند این را از مردم، او وحشی است، آن کسی که این حق را می‌خواهد، متمدن است، (16)
ب ـ آزادی و توحید
اما در اوج ارج نهادن بر آزادی، به اساسی‌ترین رکن دین و عالی‌ترین اصل اعتقادی یعنی «توحید» اشاره می‌کند و آزادی را نتیجه یگانه‌پرستی می‌داند، چرا که اعتقاد به خدای یگانه به آزادی می‌انجامد، و سلب آزادی شرک را به ارمغان می‌آورد. ریشه و اصل همه عقاید که مهمترین و باارزش‌ترین اعتقادات ماست، اصل توحید است. مطابق این اصل ما معتقدیم که خالق و آفریننده جهان و همه عوالم وجود انسان، تنها ذات مقدس خدای تعالی است که از همه حقایق مطلع است و قادر بر همه چیز است و مالک همه چیز، این صل یه ما می‌آموزد که انسان، تنها در برابر ذات اقدس حق باید تسلیم باشد و از هیچ انسانی نباید اطلاعت کند مگر اینکه اطاعت او اطاعت خدا باشد. بر این اساس هیچ انسانی هم حق ندارد انسان‌های دیگر را به تسلیم در برابر خود مجبور کند و ما را از این اصل اعتقادی اصل آزادی بشر را می‌آموزیم که هیچ فردی حق ندارد انسانی و یا جامعه و ملتی را از آزادی محروم کند، برای او قانون وضع کند، رفتار و روابط او نباید درک و شناخت خود که بسیار ناقص است و یا نباید خواسته‌ها و امیال خود را تنظیم کند و از اصل ما نیز معتقدیم که قانونگذاری برای پیشرفت‌ها در اختیار خدای متعالی است. (17)
3 ـ احزاب سیاسی در اندیشه سیاسی امام(ره)
حزب مهمترین سازمان سیاسی در دموکراسی‌های معاصر است. به نظر بسیاری از صاحبنظران دموکراسی در نهایت چیزی جز رقایت حزبی نیست. انتخابات بدون رقابت احزاب معنی ندارد. به این اعتبار، حزب نیز خود قائم به مفهوم رقابت است. تنها در نظام‌های دو حزبی یا چند حزبی مفهوم احزاب مصداق پیدا می‌کند؛ نظام‌های تک حزبی، نظام‌های رقابتی و دموکراتیک هستند. (18)
نظر امام در زمینه‌های فعالیت احزاب سیاسی هم در چارچوب نظرهای قبلی ایشان در زمینه‌های مسائل سیاسی است. حضرت امام بر آزادی فعالیت احزاب سیاسی تاکید می‌کنند و به طور کلی معتقدند که اسلام با دموکراسی سازگار است و حکومت اسلامی ‌مطابق با اصول دموکراسی می‌باشد. (19)
امام خمینی در تاریخ 11/8/57 و در مصاحبه با روزنامه ایتالیایی، در مورد حد و مرز آزادی در اسلام می‌فرماید: هر گونه اجتماعات و احزاب از طرف مردم در صورتی که مصالح مردم را به خطر نیندازند آزادند و اسلان در تمامی ‌این شئون حد و مرز آن را تعیین کرده است. (20) علاوه بر این ایشان در جمع نمایندگان مجلس خبرگان در مورد حدود آزادی در اسلام چنین می‌فرمایند: آقایان می‌خواستند که بعد از انقلاب هم خیلی با ملایمت رفتار کنند، آزاد کردند، مرزها را باز گذاشتند، آزاد کردند همه را، قلمها را آزاد کردند، گفتار‌ها را آزاد کردند، احزاب را آزاد کردند، به خیال اینکه اینها یک مردمی ‌هستند که لااقل اگر مسلمان نیستند، آدم هستند، برای یک مملکتی که برای خود آنها زحمت کشیده است، لااقل آنقدر آن قدر ادراک دارند که اگر دوباره اوضاع برگردد برای همه بد است لکن معلوم شد خیر، قضیه این حرفها نیست و اینکه عمال خارجی‌ها هستند، حالا یا عمال آمریکا هستند، یا عمال جاهای دیگر هستند، حالا برای ملت ماهیت اینها، ماهیت نویسنده‌ها، ماهیت این احزاب، ماهیت این الفاظ فریبنده بی‌معنا، برای ملت حالا روشن شد. اگر ما الان دیگر انقلابی رفتار کنیم، نمی‌توانند بگویند که شما آزادی ندارید. ما آزادی داریم، سوء استفاده شد و آزادی نخواهیم دیگر داد. آزادی به آن معنا که اینها بخواهند خرابکاری بکنند، این آزادی نخواهد داده شد. آزادی در حدودی که قوانین اقتضا کند، در حدودی که اسلام به ما اجازه می‌دهد، اسلام اجازه نمی‌دهد که ما آزاد بگذاریم که هر کس هر غلطی بخواهد بکند، هر توطئه ای می‌خواهد بکند، هر کاری می‌خواهد بکند که بکشد به خاک و خون. (21)
ایشان در ادامه بیانات خود فقط گروههایی را که صحیح عمل می‌کنند، آزاد می‌داند، الان انقلاب اکتبر (روسیه 1917) که اینقدر وقت از آن گذشته، باز روزنامه‌ای مردمی ‌ندارند، باز حزبی در کار نیست، یک حزب بیشتر نیست. اینها دارند برای آنها سینه می‌زنند. اگر در اینجا از یک حزب فاسد جلو بگیرند، می‌گویند شد یک حزبی، شد رستاخیز، ما می‌خواهیم رستاخیز بشود، ما یک حزب را یا چند حزب را که صحیح عمل می‌کنند می‌گذاریم عمل بکنند، و باقی همه را ممنوع اعلام می‌کنیم و همه نوشتجاتی که اینها کرده‌اند و بر خلاف مسیر مسلمین است ما همه اینها را از بین خواهیم برد. ما بعد از اینکه فهماندیم به اینها که شما دیکتاتور هستید، ما آزادیخواه بودیم و شما نگذاشتید، ما آزادی دادیم و شما نگذاشتید این آزادی باقی بماند، حالا که اینطور شد ما انقلابی با شما رفتار می‌کنیم. هر چه می‌خواهند روزنامه‌های خارج بنویسند، هر چه می‌خواهند توابع صهیونیست‌ها و امثال اینها هر چه دلشان می‌خواهد فریاد بزنند. اینها هم اگر چنانچه هر چه دلشان می‌خواهد توی خانه‌هایشان بروند فریاد بزنند.
لکن بیرون دیگر نمی‌توانند، اینها باید منزوی بشوند. ما موظفیم از طرف اسلام که مصالح مسلمین را حفظ کنیم، همه موظفیم، همه ما موظفیم که مصالح اسلام را حفظ کنیم و این طوایف دارند مصالح اسلام را از بین می‌برند، بنابراین در کمال تاسف ما دیگر نمی‌توانیم آن آزادی که قبلا دادیم، بدهیم و نمی‌توانیم بگذاریم این احزاب به کار خودشان و به فسادهایی که داشتند می‌کردند و می‌کنند، ادامه بدهند. (22)
امام خمینی در مصاحبه با اوریانا فالاچی در مورد آزادی احزاب چنین می‌فرماید: این گرفتاری‌ها که رد بشود احزاب آزاد هستند، ما جلوی آزادی را هیچ وقت نمی‌گیریم، اسلام هم جلوی آزادی را هیچ وقت نگرفته است بیش از اینکه جلوی توطئه را. (23)
جمهوری اسلامی ‌از اول که پیروز شد آزادی را به طور مطلق به همه طوایف داد، نه تنها هیچ روزنامه‌ای تعطیل نشد بلکه هر گروه حزبی به کارهای خود مشغول بودند و بعضی از گروه‌ها که ناشناخته بودند، از طرف دولت به کار گمارده شدند. لیکن به تدریج فهمیده شد که اینها یا توطئه گرند یا جاسوسی می‌کنند. از طرف دیگر نمی‌شد که انقلاب را رها کنیم، نه اسلام اجازه می‌داد و نه عقل که یک دسته از عنوان دولت یا غیردولت برای سرنگونی جمهوری اسلامی ‌سوء استفاده نموده و یا جاسوسی کنند و ما ساکت باشیم. با این مقدار فداکاری که شما و دوستان انجام داده‌اید، باز گذاشتن دست کسانی که قصد توطئه نسبت به اسلام و ملت را دارند خیانت است. همین حزب توده که به قدرت بزرگ شوروی متکی است و می‌دانید که جاسوسی برای کشوری می‌کند که شصت و چند سال از عمر حکومتش می‌گذرد و نه در آنجا آزادی و نه حزبی جز حزب خودشان می‌باشد، از اول هم که روی کار آمدند گروه‌های بسیاری را کشته و یا تصفیه کردند، حتی این حزب هم در ایران آزاد بود، آن وقت فریاد می‌زدند آزادی نیست، بحمدالله شما با کمال دقت مراقبت نمودید تا آنها را خوب شناختید و اقدام لازم را نمودید. اینان مثل منافقین و همه گناهکاران باید محاکمه شوند و به جزای اعمالشان برسند. (24)
بنابراین حضرت امام بر پذیرش احزاب در شرایط عادی جامعه تاکید می‌کنند و طبیعی است که فعالیت آزادانه احزاب سیاسی مسبوق به پذیرش تنوع فکری و سیاسی در جامعه است و تا زمانی که تنوع آرا در جامعه پذیرفته نشود، فضایی برای فعالیت احزاب سیاسی به وجود نخواهد آمد؛ هر چند که مرتب بر آزادی احزاب سیاسی براساس قانون اساسی تاکید شود.
4 . نتیجه‌گیری
اما در اندیشه سیاسی خود «اصل آزادی» را ارج می‌نهد و به این ترتیب از انواع حکومت‌های استبدادی سنتی و نوین فاصله می‌گیرد. اما آزادی را یک ارزش انسانی و الهی توصیف می‌کند که باید مورد احترام واقع شود. دولت اسلامی ‌موظف است از آزادی‌های مشروع مردم پاسداری کند، ولی آزادی باید در حدود و چارچوب قانون قرار گیرد، آن هم قوانین موضوعه‌ای که منطبق با قوانین الهی باشد.
از آنجا که یکی از اصول اولیه حکومت‌های دموکراتیک، وجود احزاب مختلف با دیدگاه‌های گوناگون و فعالیت آزادانه آنها برای کسب قدرت و اجرای برنامه‌ها و اهداف سیاسی خود می‌باشد و نیز با توجه به نظر امام درباره سازگاری اسلام با روش‌های دموکراتیک، وجود احزاب سیاسی در جامعه و حکومت اسلامی ‌ضروری است، چون دموکراسی بدون احزاب سیاسی آزاد و فعال در صحنه سیاسی، اصولا دموکراسی نیست. از این روست که حضرت امام همواره بر این مساله تاکید می‌کردند: در چارچوب جمهوری اسلامی ‌تمامی ‌احزاب می‌توانند آزادانه اظهارنظر بکنند. (25)

نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات