ورود نیروهای نظامی گرجستان به شهر «تسخینوالی» مرکز منطقه خود مختار اوسیتیای جنوبی در اولین ساعات بامداد روز جمعه 18 مرداد ( 8 آگوست) و متعاقب آن ورود ارتش روسیه برای حمایت از شهروندان روسی تبار و نیروهای پاسدار صلح روسی مستقر در این منطقه، تنش در روابط بین مسکو وتفلیس را وارد ابعاد جدیدی کرد . مقامات روسی ، گرجستان را متهم به دامن زدن به بحران در جهت تصرف منطقه اوسیتیای جنوبی و عقب راندن نیروهای حافظ صلح روسی مستقر در این منطقه می کنند.
در مقابل ، گرجستان نیز مسکو را به حمایت از جدایی طلبان اوسیتیای جنوبی برای تضعیف موقعیت گرجستان در منطقه قفقاز متهم می کند. درگیری های فوق حدود 2000کشته بر جای گذاشته است.
با توجه به اینکه بحران منطقه اوسیتیای جنوبی می تواند آغاز دومینویی شود که تمامی منطقه قفقاز را در هم نوردد، سؤال قابل طرح این است که دلایل بحران فوق کدام است؟ و پیامدهای مهم آن چیست؟
به نظر می رسد که دلایل بحران فوق در دو سطح آشکار و پنهان به شرح زیر قابل بررسی و مطالعه است.
1) حمله نظامی گرجستان به منطقه اوسیتیا؛ فروپاشی شوروی سابق در دسامبر 1991 میلادی با تولد جمهوریهای مستقل سیاسی در حوزه آسیای مرکزی و قفقاز همراه بود. در حالی که در منطقه آسیای مرکزی دولت های محلی آنها گذار نسبتاً کم تنشی را به سوی استقلال سیاسی طی کردند. امامنطقه قفقاز گذار خونینی از سرگذراند. به طوری که هنوز هم زخم بسیاری از آنها التیام نیافته و ریشه بسیاری از بحران های قومی یا سرزمینی، کم و بیش روابط کشورهای موجود در منطقه را تحت تأثیر قرار داده است.
به طور کلی می توان گفت دلیل آشکار درگیریهای اخیر گرجستان بر سر مناطق اوسیتیای جنوبی است که موجبات تنش بین گرجستان و روسیه شده است . در واقع اوسیتیای جنوبی در منطقه قفقاز واقع شده و در زمان اتحاد جماهیر شوروی یکی از استان های خودگردان گرجستان محسوب می شد و در سال 1990، موقعیت آن به یک جمهوری خودگردان متعلق به گرجستان تبدیل شد.
پس از فروپاشی شوروی سابق و اعلام استقلال گرجستان در سال 1991، گروههای ملی گرای اوسیتیا استقلال این جمهوری از گرجستان را اعلام داشتند و شبه نظامیان مسلح وابسته به این گروهها ، ساکنان گرجی روستاهای اوسیتیای جنوبی را هدف حمله قرار دادند. این تحولات به مداخله نیروهای ارتش گرجستان و بروز جنگ داخلی منجر شد. اما در سال 1992، دولت گرجستان از بیم اقدام ارتش روسیه در حمایت از جدایی طلبان بابرقراری آتش بس موافقت کرد.
در پی توافق آتش بس، یک نیروی پاسدار صلح متشکل از سربازان روس، گرجی و شبه نظامیان اوسیتیایی تشکیل شد و سازمان امنیت و همکاری اروپا نیز یک گروه ناظر را برای نظارت بر عملیات صلح بانی به گرجستان اعزام کرد. تاکنون هیچ کشوری استقلال اوسیتیای جنوبی را به رسمیت نشناخته و از نظر سازمان ملل نیز این سرزمین همچنان بخشی از جمهوری گرجستان محسوب میشود.
بنابراین ساکاشویلی رییس جمهور گرجستان که شرایط و موقعیت را مناسب میدید وضعیت اوسیتیای جنوبی را غیر قابل تحمل دانست و به این منطقه حمله کرد و روسیه به بهانه حمایت از ساکنان روس تبار این منطقه و سربازان پاسدار صلح روسی وارد عمل شد و نیروهای گرجی را به عقب راند.
آغاز مرحله جدید رویارویی روسیه و غرب (جنگ سرد جدید) علت اصلی و پنهان درگیریهای اخیر گرجستان و روسیه محسوب میشود که از علل ظاهری بیان شده، بسیار مهمتر است. روند شتابزای تحولات بینالملل، معادلات قدرت را وارد فضایی متفاوت از گذشته نموده است. هزاره سوم که با تنشهای بسیار وستیزشهای نوظهور بینالمللی آغاز گردیده هم اکنون وارد مرحله تازهای شده است. آمریکاییها پس از فروپاشی شوروی سابق با استفاده از وضعیت موجود سعی کردند در جهت تامین مطلوبیتهای استراتژیک خود با سوار شدن بر محیط سیال بینالملل، نظم نوینی را در جهت بازسازی ساختار قدرت خودشان با کارکرد هژمونیک تعریف نمایند و سایر قدرتهای بزرگ از جمله روسیه را به حاشیه رانده و بعنوان قدرت درجه دوم معرفی نمایند. این روند 15 سال استمرار یافت اما در حال حاضر با توجه به شرایط فعلی و روند تحولات که حکایت از افول قدرت آمریکا دارد، نظام بینالملل شاهد ظهور قدرتهایی از جمله روسیه است که حاضرند برای تعریف جایگاه و نقش خود در عرصه بینالملل و ارتقاء آن بصورت جدی وارد عمل شوند و پس از 20 سال از پایان جنگ سرد، مرحله جدیدی را در روابط بینالمللی خود گشوده و جنگ سرد جدیدی را در تقابل با غرب بویژه آمریکا آغاز نمایند تا نقش موثری در معادلات قدرت ایفا نمایند و موقعیت روسیه را در سیاست بینالملل ارتقاء دهند و با طراحی استراتژی امنیتی و دفاعی جدیدی به ضرورت فعال سازی الگوهای تازه در رفتار استراتژیک و سیاست خارجی تاکید نمایند.
بر اساس رویکرد جدید، روسها تلاش میکنند تا موقعیت خود را در سطح بینالمللی در قالب بازدارندگی ترمیم کنند که این امر نشانههایی از مقاومت در برابر قدرتهای مهاجم غرب و همچنین توسعه طلبی آنهاست که میخواهند شرایط قبلی را با روح امنیت گرایی و ضرورتهای استراتژیک پیوند دهند. نتیجه چنین فرآیندی را میتوان ظهور موج موازنه گرایی روسیه در برابر آمریکا در چارچوب طراحی جنگ سرد جدید دانست که نشانههایی از مقاومت در برابر گسترش موج توسعهطلبی و مداخله گرایی آمریکا محسوب میشود.
حوادث اخیر گرجستان را که نشانه اختلافات سیاسی و امنیتی در روابط آمریکا و روسیه است، باید نماد تعارض کم شدت و تلاش برای حداکثر سازی توازن قوا در برابر رویکردهای یکجانبه گرایانه آمریکا دانست. رقابت روسیه ـ آمریکا در فضای جدید بیانگر این است که روسیه به روندهای تازهای روی آورده است که معادله «توازن قدرت» بیش از توافق قدرت در روابط روسیه ـ آمریکا کارساز و تعیین کننده خواهد بود.
از سوی دیگر درگیریهای اخیر گرجستان و روسیه را میتوان بعنوان پس لرزههای انقلاب مخملی (موسوم به انقلاب گل سرخ) غرب و بویژه آمریکا در گرجستان سال 2003 دانست که با روی کار آمدن ساکاشویلی رییس جمهور فعلی گرجستان باعث همگرایی یا الحاق گرجستان به ساختارهای اروپایی و تعمیق و تقویت همکاریهای استراتژیک و تعمیق و گسترش روابط و همکاریهای راهبردی با آمریکا دانست. ساکاشویلی تلاش نمود سیاست قاطعی برای پیوستن گرجستان به اتحادیه اروپا اتخاذ نماید و خود را از لحاظ فرهنگی و تمدنی، بخشی از اروپا و یا به تعبیر خودشان «اروپای باستان» نشان دهد. وی معتقد بود که الحاق گرجستان به اتحادیه اروپا و تقویت گسترش روابط با آمریکا بهترین گزینه است.
بر این اساس حوادث اخیر گرجستان که همزمان با حمله نیروهای نظامی گرجستان به منطقه آبخازیا و اوسیتیای جنوبی به دلیل اعلام خودمختاری آن ایالت و به گفته برخی از تحلیلگران با چراغ سبز غربیها و حمایت آمریکا آغاز گردید در همین چارچوب میتـوان مورد ارزیابی قرار داد.
واکنشهای خشم آلود آمریکا و غرب بار دیگر که خاطره ادبیات سیاسی جنگ سرد را زنده کرد و هر چند نتیجهای به جز حمایتهای دیپلماتیک به همراه نداشت اثبات کننده مدعای ماست. در مقابل روسیه کشورهای غربی را متهم به دخالت در بحران اوسیتیای جنوبی نمود و در مواضعی تند علیه غرب و آمریکا اعلام کرد که حمله نیروهای نظامی گرجستان با چراغ سبز غرب بوده است و آنها گرجستان را مسلح میکنند و تدارکات در اختیار این کشور قرار میدهند. بنابراین روسیه منازعه اخیر را حاصل تحریکات واشنگتن و مسلح نمودن گرجستان توسط آمریکا و رژیم صهیونیستی میداند. ناگفته نماند که برخی از خبرها بیانگر این موضوع است که رژیم صهیونیستی با تحریک گرجیها و تسلیح آنها نقش مؤثری در این درگیریها داشته است.
بنابراین برخی از تحلیلگران سیاسی، حمله روسیه به گرجستان را پیغام روشن روسیه به غرب برای اتمام ابرقدرتی آمریکا تلقی کردند و این رویداد را مبارزه طلبی مسکو در برابر بلوک غرب ارزیابی کرده، اعلام نمودند که روسیه در گرجستان اولین نبرد خود علیه غرب را هدایت میکند. بنابراین این رخداد را باید فراتر از جنگ روسیه و گرجستان و منطقه قفقاز ارزیابی نمود و به نوعی میتوان آن را تغییر استراتژی روسیه در معادلات جهانی دانست که روسیه با حرکت از حاشیه به متن درصدد باز تعریف نقش خود در عرصه تحولات بینالمللی است.
نکته قابل تأمل این است که گرجستان پس از فروپاشی شوروی سابق و جدایی از اردوگاه شرق مانند بسیاری از کشورهای تازه استقلال یافته به تدریج و با تلاش و توطئه گسترده مشترک آمریکا، اروپا و لابی صهیونیزم به سمت غرب کشیده شد و سرانجام در فرآیند یک پروژه انقلاب مخملی(از نوع براندازی نرم) بهطور کامل در اختیار آمریکا قرار گرفت و به یکی از پایگاههای استراتژیک آمریکا در کنار رقیب سنتی آن، روسیه تبدیل گردید که با اتکاء به حمایتهای آمریکا، اروپا و رژیم صهیونیستی تهدید علیه روسیه تلقی میگردد. اما در بحران اخیر و پس از واکنش روسیه، آمریکا و غرب حمایت جدی از گرجستان به عمل نیاوردندو متحد مخملی خود را تنها گذاشتند و فقط به حمایت دیپلماتیک اکتفا کردند.
1- هرچند بحران اوسیتیا در روزهای اخیر با آتش بس مورد توافق طرفین درگیر فروکش کرده است اما به علت پیشینه این بحران، اگر استمرار یابد میتواند سرآغاز دومینویی شود که تمامی منطقه قفقاز را در برگیرد. منطقه قفقاز به لحاظ تنوع نژادی، فرهنگی و زبانی یکی از بیبدیلترین مناطق جهان است. این تنوع و تکثر خردهفرهنگها در بسیاری از موارد چالش عمده دولتهای قفقاز در جهت ایجاد یک گفتمان کلان ملی بوده است از این رو بحران موجود در منطقه که عمدتاً صبغهای قومی یا نژادی دارد خاصیت تسری سریع به دیگر نقاط این منطقه را دارد.
اما پس از پنج روز درگیری خونین بین گرجستان و روسیه که منجر به مرگ دوهزار نفر و آوارگی بیش از 100 هزار نفر از مردم منطقه اوسیتیای جنوبی گردید، طرفین معاهده آتش بس را امضاء کردند.آتشبس براساس طرح صلح 6 مادهای نیکولاسارکوزی که کشورش رئیس دورهای اتحادیه اروپا را برعهده دارد ارائه شده است که مفاد آن عبارتست از:
2- توقف تمام عملیات نظامی
3- فراهم کردن دسترسی به کمکهای انسان دوستانه
4- بازگشت نیروهای گرجستان به مواضع دائم و پیشین خود
5- بازگشت نیروهای روسیه به مواضع خود پیش از آغاز درگیری
6- مذاکرات بینالمللی درباره وضعیت اوسیتیای جنوبی و آبخازیا
البته ناگفته نماند روز چهارشنبه 24 مردادماه در حالی که بیش از 12 ساعت از برقراری طرح صلح شش مادهای فرانسه نمیگذشت مقامات گرجی، روسیه را متهم کردند که با ورود تانکهای خود به شهرگودی، مفاد آتش را زیرپا گذاشته است.