مرتضی صفارهرندی
غربیها سالها مترصد اثرگذاری بر محیط سیاسی جمهوری اسلامی از طریق برجستهنمایی اختلاف سلایق و یافتن نقاط افتراق قابل گسترش، بودهاند. پس از رحلت امام (ره) آنها با این تصور که وفاق بین اصحاب سلایق مختلف وضعیتی شکننده یافته است، با امید بیشتری وارد صحنه شدند. انتخاب آقای هاشمیرفسنجانی به ریاست جمهوری با توجه به گرایش او به تغییر برخی از جهتگیریها در زمینههای اقتصادی، بازسازی و نیز روابط خارجی، این تصور را در غربیها تقویت میکرد.
صدای آمریکا در روز هشتم مرداد 1386 یعنی قبل از انتخاب رئیسجمهور جدید مدعی شد: «آقای هاشمیرفسنجانی در یکی از سخنرانیهای اخیر خود گفت که در صورت احراز مقام ریاست جمهوری، مسئله بازسازی اقتصاد کشور را بر ایدئولوژی انقلابی رجحان خواهد داد.» رادیو آمریکا در همین روز با این ادعا که افراد حامی حزبالله لبنان در ایران در حال کنار گذاشته شدن هستند، یک دستهبندی جدید را ارائه کرد که در یک سوی آن «میانهروها به رهبری هاشمیرفسنجانی» و در سوی دیگر «تندروها به رهبری علیاکبر محتشمیپور» وزیر کشور وقت و سفیر پیشین جمهوری اسلامی در دمشق قرار داشت.
دقیقا به موازات همین تبلیغات، مقاله سعیدیسیرجانی در روزنامه اطلاعات مفهوم مییافت. تبلیغات غربیها همواره تا حدی متکی بر واقعیتها و پروبال دادن به وجوه منفی آنها بوده است. به طور طبیعی بعد از جنگ بایستی برخی از روشهای اقتصادی متحول میشد و در جریان این تحول، نقش اصلی را متخصصین ایفا میکردند. وقتی آقای هاشمیرفسنجانی عنوان «کابینه کار» را برای دولت خود انتخاب کرد، غربیها احساس کردند میتوانند از این گرایش نیز برای اغراض تبلیغاتی خود بهره جویند.
صدای آمریکا در 30 مرداد 1368 گفت: «کابینه جدید ایران شامل 12 عضو تازه و ترکیب آن دربرگیرنده افراد متخصص و روشنفکر است. یکی از مسئولیتهای این افراد، کمک به هاشمیرفسنجانی در ایجاد روابط بهتر با غرب است.»
این رادیو و نیز بیبیسی و اسرائیل در این مقطع داستانسرایی مفصلی درباره «حذف افراطیون به رهبری محتشمی» به راه انداختند. محمل این سناریوی تبلیغاتی انتقادهایی بود که نمایندگان مجلس سوم نسبت به عدم معرفی آقای سیدعلیاکبر محتشمیپور به عنوان وزیر کشور داشتند. دامنه این داستانسرایی حتی به رادیوی منافقین نیز کشیده شده بود. منافقین مدعی شده بودند که رژیم صهیونیستی اطلاعاتی را که از بازجویی شیخ عبدالکریم عبید (روحانی لبنانی شیعه و در بند این رژیم) درباره آقای محتشمی به دست آوردهاند در اختیار آقای هاشمیرفسنجانی قرار دادهاند تا موضع او در برابر محتشمیپور تقویت شود! گویا اجماع مرکبی از موافقان و مخالفان دولت جدید در جهت تحقق برنامههای تفرقهافکنانه غربیها به وجود آمده بود. در مجلس فردی مثل قاسم شعلهسعدی در دفاع از دولت جدید از «پایان دولت شعار» دم میزد و «رجایی خراسانی» از لزوم تجدیدنظر در روابط ایران و آمریکا سخن میگفت. در مقابل، برخی از نمایندگان به گونهای موضعگیری میکردند که گویا واقعا در دوران پس از حضرت امام قرار است اصول عزتمندانه نظام به کنار نهاده شود. اما همه شواهد بر این دلالت میکرد که رهبری جدید نظام همچنان مصمم بر ادامه راه امام است. رهبر معظم انقلاب که سه ماه از دوران جانشینی امام راحل در جایگاه ولایت امر را میگذارندند در روز 23 شهریور با اشاره به نمونههایی از کجفهمیها و درک نادرست برخی از مدعیان تشخیص مصلحت انقلاب یا به اصطلاح صاحبنظران مسائل سیاسی به یادآوری اقدامات این افراد در تامین خوراک تبلیغاتی برای رادیوهای خارجی در دوران جنگ تحمیلی پرداختند و درباره کجفهمی و نابخردی همین افراد در مسئله سیاست خارجی و موضع ضداستکباری جمهوری اسلامی فرمودند: «عدهای از مدعیان مصلحتاندیش طی چند سال گذشته مردم و مسئولان نظام و رهبر عظیمالشان فقیدمان را مورد سوال قرار میدادند که چرا شما با آمریکای قدرتمند که در جهان غول وحشتناکی است رزمآوری و مبارزه میکنید.»
ایشان در نهایت اینگونه به رد کجخیالی طرفداران بهبود رابطه با آمریکا پرداختند: «آمریکا برای همیشه کینه این ملت، انقلاب و دولت را در دل خود نگه خواهد داشت و قصد او از آشتی و دوستی، باز هم دشمنی، سوءاستفاده و استثمار است.»
درست است که منظور رهبر معظم انقلاب در این سخنان گروهک نهضت آزادی بود، اما در واقع این موضعگیری خط بطلانی بر توهمی بود که برخی از جریانهای سیاسی همصدا با رسانههای بیگانه به آن دامن میزدند. جالب این که مدعیان آن روز مواضع انقلابی در سیاست خارجی از مدتی قبل، تعامل مثبتی را در زمینههای فرهنگی و سیاسی با اعضای نهضت آزادی آغاز کرده بودند. متاسفانه این موضعگیریها بیش از آن که معطوف به صیانت از اصول انقلاب باشد در جهت مضمونتراشی برای دعواهای جناحی بود. وقایع سالهای بعد بر این مدعا مهر صحه زد.
نمیتوان گفت که هیچ تلاشی در بدنه کارشناسی دولت سازندگی برای ایجاد انحراف در سیاست خارجی عزتمندانه نظام صورت نمیگرفت. اما لحن اعتراض جناح منتقد بیشتر موید ادعاهای غربیها درباره روند تجدیدنظر اساسی در سیاستهای اصولی نظام بود. اظهارات آن زمان افراد شاخص این جناح، با توجه به نظرات فعلی آنها واقعا خواندنی بود. ابراهیم اصغرزاده در نطق قبل از دستور دوم مهر ماه 68 خود گفته بود: «هنگامی که با جهان غرب منافع مشترک خواهیم داشت که از مواضع انقلابی خودمان عدول کنیم. این یک اصل است. در اینجا، یک دفعه برای همیشه خواهیم گفت که عدول از مواضع انقلابی عدول از منافع ملی است.»
موضعگیری درباره سیاست خارجی در آن مقطع در تحلیلهای جناح منتقد، همواره از طریق تقاطع دادن با سلیقههای اقتصادی پیگیری میشد. اصغرزاده در 22 آذرماه 1368 در اظهاراتی رجزگونه چنین گفت: «کور خواندهاند آنها که فکر میکنند با پایین کشیدن شعار مبارزه فقر و غنا میتوانند راه را برای بازگشت سرمایهدارها و صاحبان گردن کلفت صنایع و نهایتا بازگشت غرب باز کنند. در جامعه ما گرایش ضدغربی یک گرایش اصیل است. گرایش ضدسرمایهداری یک گرایش اسلامی، شرعی و انقلابی است.»
این مواضع «چپگرایانه» در شرایطی ابراز میشد که در مباحث مبنایی گرایش به نظرات سروش درباره نسبیت معرفت دینی مسیری کاملا متضاد با این مواضع را در اذهان ابرازکنندگان همین موضعگیریها گشوده بود. مسیری که غایتی جز پیوستن به قافله «راستگرایان» لیبرال دموکرات نداشت.
برنامه تنشزدایی با کشورهای غربی در دوران پس از جنگ با اعتراضهایی روبهرو میشد.
منتقدان دولت جدید معقد بودند که با توجه به اقدامات گورباچف آخرین رهبر اتحاد جماهیر شوروی سابق مثل عقبنشینی از افغانستان و دادن آزادیهای مذهبی در جمهوریهای شوروی، بایستی اولویت سیاست خارجی توسعه روابط با این دولت و به طور کلی بلوک شرق باشد. آنها دستگاه سیاست خارجی را به خاطر عدم پیگیری این خط، سرزنش میکردند. اما واکنش آنان به اولین موج فروپاشی بلوک شرق نشان داد که این موضعگیری نیز عمدتا حول محور منازعات جناحی بوده است. نیکلای چائوشسکو رهبر نظام کمونیستی رومانی اندکی پس از بازگشت از سفر به تهران سرنگون و اعدام شد. جریان موسوم به چپ در مجلس راسوم که تا آن موقع وزارت امور خارجه به دلیل عدم اهتمام در توسعه روابط با بلوک شرق مورد انتقاد قرار میداد، به ناگاه دکتر ولایتی وزیر امور خارجه را به سبب دعوت از چائوشسکو مورد سوال قرار دادند.
این موضوع در شرایط حساس آن زمان به حربهای برای تضعیف وزارت امور خارجه تبدیل شد.
شاید بتوان گفت اولین انتقاد صریح آیتاللهالعظمی خامنهای (در جایگاه رهبری انقلاب) از جناحهای سیاسی داخلی به همین موضوع مربوط میشد. در شرایطی که غرب سعی میکرد از سقوط پیاپی دولتهای بلوک رقیب، برای تضعیف روحیه دیگر حکومتهای مخالف خود استفاده کند، جریان موسوم به چپ با این سوال در واقع به برنامههای غرب کمک میکرد. زمانی که رهبر معظم انقلاب تضعیفکنندگان وزارت امور خارجه را «افراد غیر مسئول» خواندند، نمایندگانی که به این موج دامن زده بودند سعی کردند با کشیدن حوزه منازعه به درگیری لفظی با روزنامه رسالت، موضوع را مدیریت کنند. جناح اکثریت مجلس سوم مخالفت امام با برخی از موضعگیریهای روزنامه رسالت در برابر دولت روزهای جنگ را به رخ دستاندرکاران این روزنامه میکشیدند. آنها با یادآوری حمایت «رسالت» از دولت جدید اینگونه وانمود میکردند که در شرایط جدید روند امامزدایی در کشور آغاز شده است. این در حالی بود که اکثریت اعضای دولت جدید را کارگزاران و مدافعان سابق دولت قبلی تشکیل میدادند.