نوشته: نسرین نصرت ـ پژوهشگر معاونت آموزش و پژوهش وزارت امور خارجه

اشاره‌:

از زمان فروپاشی شوروی (1991) سازمان ناتو برخلاف توافق‌های اولیه با فدراسیون روسیه مبنی بر عدم گسترش این سازمان، پیوسته در حال گسترش بوده است. در این فاصله کشورهای لهستان، مجارستان، چک، لتونی، لیتوانی، استونی، اسلواکی، اسلوونی، رومانی و بلغارستان در مراحل مختلف به عضویت ناتو پذیرفته شده‌اند. عکس‌العمل روسیه در برابر عضویت این کشورها، به دلیل ضعف این کشور پس از فروپاشی، عمدتاً در حد اعتراض و ابراز نگرانی، محدود شده است. اکنون صحبت از عضویت اوکراین به عنوان یک کشور اروپائی، در سال 2008 است. اما اینکه این امر تا چه حد تحقق خواهد یافت و برخورد روسیه با آن چگونه خواهد بود موضوع بحث این مقاله است:

">

نوشته: نسرین نصرت ـ پژوهشگر معاونت آموزش و پژوهش وزارت امور خارجه

اشاره‌:

از زمان فروپاشی شوروی (1991) سازمان ناتو برخلاف توافق‌های اولیه با فدراسیون روسیه مبنی بر عدم گسترش این سازمان، پیوسته در حال گسترش بوده است. در این فاصله کشورهای لهستان، مجارستان، چک، لتونی، لیتوانی، استونی، اسلواکی، اسلوونی، رومانی و بلغارستان در مراحل مختلف به عضویت ناتو پذیرفته شده‌اند. عکس‌العمل روسیه در برابر عضویت این کشورها، به دلیل ضعف این کشور پس از فروپاشی، عمدتاً در حد اعتراض و ابراز نگرانی، محدود شده است. اکنون صحبت از عضویت اوکراین به عنوان یک کشور اروپائی، در سال 2008 است. اما اینکه این امر تا چه حد تحقق خواهد یافت و برخورد روسیه با آن چگونه خواهد بود موضوع بحث این مقاله است:

">

نوشته: نسرین نصرت ـ پژوهشگر معاونت آموزش و پژوهش وزارت امور خارجه

اشاره‌:

از زمان فروپاشی شوروی (1991) سازمان ناتو برخلاف توافق‌های اولیه با فدراسیون روسیه مبنی بر عدم گسترش این سازمان، پیوسته در حال گسترش بوده است. در این فاصله کشورهای لهستان، مجارستان، چک، لتونی، لیتوانی، استونی، اسلواکی، اسلوونی، رومانی و بلغارستان در مراحل مختلف به عضویت ناتو پذیرفته شده‌اند. عکس‌العمل روسیه در برابر عضویت این کشورها، به دلیل ضعف این کشور پس از فروپاشی، عمدتاً در حد اعتراض و ابراز نگرانی، محدود شده است. اکنون صحبت از عضویت اوکراین به عنوان یک کشور اروپائی، در سال 2008 است. اما اینکه این امر تا چه حد تحقق خواهد یافت و برخورد روسیه با آن چگونه خواهد بود موضوع بحث این مقاله است:

">

نوشته: نسرین نصرت ـ پژوهشگر معاونت آموزش و پژوهش وزارت امور خارجه

اشاره‌:

از زمان فروپاشی شوروی (1991) سازمان ناتو برخلاف توافق‌های اولیه با فدراسیون روسیه مبنی بر عدم گسترش این سازمان، پیوسته در حال گسترش بوده است. در این فاصله کشورهای لهستان، مجارستان، چک، لتونی، لیتوانی، استونی، اسلواکی، اسلوونی، رومانی و بلغارستان در مراحل مختلف به عضویت ناتو پذیرفته شده‌اند. عکس‌العمل روسیه در برابر عضویت این کشورها، به دلیل ضعف این کشور پس از فروپاشی، عمدتاً در حد اعتراض و ابراز نگرانی، محدود شده است. اکنون صحبت از عضویت اوکراین به عنوان یک کشور اروپائی، در سال 2008 است. اما اینکه این امر تا چه حد تحقق خواهد یافت و برخورد روسیه با آن چگونه خواهد بود موضوع بحث این مقاله است:

">

نوشته: نسرین نصرت ـ پژوهشگر معاونت آموزش و پژوهش وزارت امور خارجه

اشاره‌:

از زمان فروپاشی شوروی (1991) سازمان ناتو برخلاف توافق‌های اولیه با فدراسیون روسیه مبنی بر عدم گسترش این سازمان، پیوسته در حال گسترش بوده است. در این فاصله کشورهای لهستان، مجارستان، چک، لتونی، لیتوانی، استونی، اسلواکی، اسلوونی، رومانی و بلغارستان در مراحل مختلف به عضویت ناتو پذیرفته شده‌اند. عکس‌العمل روسیه در برابر عضویت این کشورها، به دلیل ضعف این کشور پس از فروپاشی، عمدتاً در حد اعتراض و ابراز نگرانی، محدود شده است. اکنون صحبت از عضویت اوکراین به عنوان یک کشور اروپائی، در سال 2008 است. اما اینکه این امر تا چه حد تحقق خواهد یافت و برخورد روسیه با آن چگونه خواهد بود موضوع بحث این مقاله است:

">

نوشته: نسرین نصرت ـ پژوهشگر معاونت آموزش و پژوهش وزارت امور خارجه

اشاره‌:

از زمان فروپاشی شوروی (1991) سازمان ناتو برخلاف توافق‌های اولیه با فدراسیون روسیه مبنی بر عدم گسترش این سازمان، پیوسته در حال گسترش بوده است. در این فاصله کشورهای لهستان، مجارستان، چک، لتونی، لیتوانی، استونی، اسلواکی، اسلوونی، رومانی و بلغارستان در مراحل مختلف به عضویت ناتو پذیرفته شده‌اند. عکس‌العمل روسیه در برابر عضویت این کشورها، به دلیل ضعف این کشور پس از فروپاشی، عمدتاً در حد اعتراض و ابراز نگرانی، محدود شده است. اکنون صحبت از عضویت اوکراین به عنوان یک کشور اروپائی، در سال 2008 است. اما اینکه این امر تا چه حد تحقق خواهد یافت و برخورد روسیه با آن چگونه خواهد بود موضوع بحث این مقاله است:

">

نوشته: نسرین نصرت ـ پژوهشگر معاونت آموزش و پژوهش وزارت امور خارجه

اشاره‌:

از زمان فروپاشی شوروی (1991) سازمان ناتو برخلاف توافق‌های اولیه با فدراسیون روسیه مبنی بر عدم گسترش این سازمان، پیوسته در حال گسترش بوده است. در این فاصله کشورهای لهستان، مجارستان، چک، لتونی، لیتوانی، استونی، اسلواکی، اسلوونی، رومانی و بلغارستان در مراحل مختلف به عضویت ناتو پذیرفته شده‌اند. عکس‌العمل روسیه در برابر عضویت این کشورها، به دلیل ضعف این کشور پس از فروپاشی، عمدتاً در حد اعتراض و ابراز نگرانی، محدود شده است. اکنون صحبت از عضویت اوکراین به عنوان یک کشور اروپائی، در سال 2008 است. اما اینکه این امر تا چه حد تحقق خواهد یافت و برخورد روسیه با آن چگونه خواهد بود موضوع بحث این مقاله است:

"> نقش روسیه و اوکراین در روند توسعه «ناتو» (قسمت اول)
تاریخ انتشار : ۲۰ مهر ۱۳۸۷ - ۰۷:۴۰  ، 
کد خبر : ۵۰۸۸۴

نقش روسیه و اوکراین در روند توسعه «ناتو» (قسمت اول)

نوشته: نسرین نصرت ـ پژوهشگر معاونت آموزش و پژوهش وزارت امور خارجه

اشاره‌:

از زمان فروپاشی شوروی (1991) سازمان ناتو برخلاف توافق‌های اولیه با فدراسیون روسیه مبنی بر عدم گسترش این سازمان، پیوسته در حال گسترش بوده است. در این فاصله کشورهای لهستان، مجارستان، چک، لتونی، لیتوانی، استونی، اسلواکی، اسلوونی، رومانی و بلغارستان در مراحل مختلف به عضویت ناتو پذیرفته شده‌اند. عکس‌العمل روسیه در برابر عضویت این کشورها، به دلیل ضعف این کشور پس از فروپاشی، عمدتاً در حد اعتراض و ابراز نگرانی، محدود شده است. اکنون صحبت از عضویت اوکراین به عنوان یک کشور اروپائی، در سال 2008 است. اما اینکه این امر تا چه حد تحقق خواهد یافت و برخورد روسیه با آن چگونه خواهد بود موضوع بحث این مقاله است:


تاریخ فروپاشی شوروی (1991) به لحاظ تأثیر ژرفی که این مبدأ زمانی در معاملات بین‌المللی و حرکت به سوی نظم تازه در جهان داشته است، نظمی که در حال حاضر برای استقرار، بی‌نظمی‌ها و هرج‌ومرج‌های بی‌شماری را در صحنه گیتی پدید آورده است، بسیاری از تجزیه و تحلیل‌های سیاسی، ناگزیر با توجه به آن آغاز می‌گردد. در این رابطه موضوع تحولات ناتو و گسترش آن به اروپای مرکزی و شرقی (لهستان، مجارستان، چک و اسلواکی، بلغارستان، رومانی) و هاله ادامه آن که به اوکراین (به عنوان یک کشور اروپائی) و حتی به شرق و کشورهای قفقاز (آذربایجان، گرجستان و حتی ارمنستان) نیز کشیده شده است بیش از سایر موضوعات نیازمند ذکر تاریخ فروپاشی شوروی و تحولات ناشی از آن می‌باشد.

در این مقاله ابتدا روابط روسیه و ناتو پس از فروپاشی، در مقاطع مختلفی که عکس‌العمل‌های فدراسیون روسیه و برخورد با تحولات این سازمان حاکی از نزول آن از موفقیت یک ابرقدرت تعیین‌کننده به یک واکنش‌گر مصلحت‌اندیش است و سپس پاسخ اوکراین به این تحولات که به نوبه خود ناشی از لزوم احساس امنیت بیشتر به عنوان یک کشور مستقل می‌باشد و تأثیر آن بر روابط این کشور با روسیه مورد بررسی قرار می‌گیرد:

1ـ روابط روسیه و ناتو

با فروپاشی شوروی فلسفه وجودی ناتو مورد تردید واقع شد. گروهی از کشورها که همچنان خواهان ایفای نقش برتر آمریکا در صحنه جهانی بودند و انگلیس در رأس آنها قرار داشت با گروه دیگری که با حمایت فرانسه از نقش بیشتر اتحادیه اروپای غربی حمایت می‌کردند در مقابل یکدیگر قرار گرفتند، که به پیروزی گروه اول انجامید. بر این اساس در سال 1991 ناتو به موجب پیمان رم به عنوان سازمان اصلی امنیتی پی از جنگ سرد جنبه استراتژیک خود را که حفظ امنیت از طریق گفتگو، همکاری و حفظ قابلیت دفاع جمعی بود حفظ کرد و روسیه و اوکراین نیز به آن پیوستند. در مفهوم جدید، شورای همکاری آتلانتیک شمالی "NACC" به منظور حمایت از اقدام‌هایی که لازم بود برای ایجاد اصلاحات در کشورهای اروپای شرقی و اعطای کمک‌های مالی به این کشورها به هدف‌گذار از مرحله اصلاحات و دادن مشاوره‌های نظامی، سیاسی و اقتصادی صورت می‌گرفت، به وجود آمد.

واکنش روسیه به مفهوم استراتژیک ناتو و شورای همکاری آتلانتیک شمالی مثبت بود. آنها هدف این موجودیت جدید را ترکیب کشورهای ناتو و کشورهای عضو پیمان ورشو (از جمله کشورهای مشترک‌المنافع) از طریق گفتگو، از بین بردن آثار جنگ سرد در اروپا و تبدیل دشمنی به اعتماد می‌دانستند. این دوره مقارن با ریاست جمهوری بوریس یلتسین در روسیه بود که به رغم مخالفت‌هایی که در روسیه وجود داشت مایل به همکاری با ناتو بود. در سال 1992 یلتسین در کنگره آمریکا در دفاع از خط‌مشی خود اظهار داشت: ما بنا نداریم دنیا را براساس تصورات خود بنا کنیم. کوزیروف، وزیر خارجه روسیه نیز غرب را متحد طبیعی روسیه قلمداد می‌کرد. به نظر او حکومت بلشویکی بشریت را از یکدیگر جدا کرده و فردیت را از میان برده بود. وی هدف روسیه را ادغام در جامعه بین‌المللی و تشکیل گروه کشورهای مشترک‌المنافع نه بر بنیاد دیکتاتوری بلکه بر روابط طبیعی که به نظر او بسیار قابل اتکاتر بود، می‌دانست. هدف یلتسین از همکاری با ناتو و غرب اخذ کمک‌های مالی از غرب، برای انتقال از اقتصاد متمرکز به اقتصاد بازار و نیز بهره‌مندی از همراهی آنها برای مقابله با عکس‌العمل‌های مخالف در داخل روسیه بود. یلتسین در سال 1991 برای کنار گذاشتن میخائیل گورباچف از ریاست جمهوری و در سال 1993 در بحران پارلمان روسیه از این کمک‌ها برخوردار گردید، اما سرانجام همین مخالفت‌ها سیاستمداران روسی را به دو جبهه طرفدار غرب یعنی آتلانتیکی‌ها که یلتسین و کوزیروف از آن جانبداری می‌کردند و اوراسیایی‌ها که شرق را متحدان قابل اعتمادتری از غرب می‌دانستند، تقسیم کرد. از نظر گروه اخیر، در شرق روسیه نه تنها یک متحد بلکه می‌توانست نقش رهبری را داشته باشد، در حالی که در همکاری با غرب این کشور وضعیت یک شهروند درجه دوم را کسب می‌نمود. حدفاصل این دو نظریه میانه‌روها بودند که همکاری با هر دو طرف را حافظ منافع روسیه قلمداد می‌کردند. در این دوره توقع روسیه از ناتو یک منشور امنیتی بود که این کشور در آن نقش فعالی داشته باشد، حفظ امنیت در اروپا و اروپای شرقی در جهت ایجاد و تقویت همه ساختارها و نه تقویت واحدهای نظامی و سیاسی، وضعیتی بود که روسیه از آن حمایت می‌کرد. اما امور مطابق میل روسیه پیش نرفت به طوری که وقتی مسأله شکست بیل کلینتون در تصویب لایحه مراقبت‌های بهداشتی (Health Care) و شکست او در سومالی پیش آمد باعث شد تا او برای جبران موقعیت از دست‌رفته‌اش موضوع چرخش از ایده محدود بودن (Containment) به گسترش (Enlargment) را مطرح کند. کلینتون به مفهوم گسترش نیز یک جنبه جهانی داد و آن را وفا به عهد سازمان ناتو مبنی بر تداوم آن و نقش و مأموریت وسیع در اروپا به رهبری آمریکا می‌دانست. طبعاً این مسأله از نظر روسیه بار منفی داشت، اما یلتسین که سرگرم دیدار از ورشو و چک بود قصد نداشت عکس‌العمل نامناسبی نشان دهد، به طوری که وقتی از او در مورد عضویت چک در ناتو سؤال شد پاسخ داد که روسیه حق ندارد در تصمیم یک کشور صاحب حاکمیت مداخله نماید، اما در بازگشت به روسیه با مخالفت شدید جناح مقابل روبرو گردید و مجبور شد اعلام کند که گسترش ناتو برخلاف معامله بین‌المللی است که منجر به وحدت دو آلمان شده و روسیه را در انزوا قرار می‌دهد. او گفت که در سال 1990 غربی‌ها صریحاً به او گفته بودند که وحدت دو آلمان منجر به گسترش ناتو نخواهد شد و اصافه کرد که در فضای ویژه آن زمان نوشته‌ای در این زمینه ردوبدل نگردید و تضمینی خواسته نشد زیرا اقدام شایسته‌ای به نظر نمی‌آمد. این کشور در واکنش به مسأله گسترش ناتو اعلام کرد که اگر اکثر کشورهای اروپای شرقی و مرکزی به ناتو بپیوندند نتیجه عینی آن ظهور سدی بین روسیه با بقیه قاره اروپا خواهد بود، اما ناتو این گسترش را پلی بین این کشورها با روسیه می‌خواند.

نگرانی روسیه موجب شد تا خواهان یک تضمین امنیتی مشترک در ارتباط با کشورهای اروپای شرقی شود ولی نه ناتو و نه کشورهایی که قابلیت عضویت در آن را داشتند این پیشنهاد را نپذیرفتند. در سال 1993 کلینتون تنها پاسخی که برای کاهش نگرانی روسیه داشت اعلام برنامه مشارکت برای صلح (PEP) بود که آن را طریقی برای دست‌یابی اروپای شرقی، کشورهای مشترک‌المنافع (CIS) و حتی روسیه به ناتو می‌نامید. (برنامه مشارکت برای صلح برنامه‌ای برای آماده کردن کشورهای مایل به عضویت، با ساختارهای ناتو به ویژه در مورد نیروهای نظامی این کشور و یا به عبارت دیگر برنامه عملی برای تأمین امنیت بین ناتو و شرکای منفرد است). کلینتون با این برنامه هم از منزوی شدن روسیه جلوگیری می‌کرد و هم مانع تقویت مخالفان یلتسین در داخل روسیه می‌شد.

روسیه به رغم مخالفت‌ها و نظر مخالف نسبت به اهداف برنامه مشارکت برای صلح در سال 1994 به آن پیوست، با این استدلال که حداقل از این طریق بتواند مانع ورود کشورهای اروپای شرقی به ناتو شود. روس‌ها می‌دانستند که گسترش ناتو یک ماهیت ضدروسی دارد. حمله به بوسنی که بدون نظر روسیه انجام شد این امر را تأیید کرد، در نتیجه روسیه به فکر افتاد تا به جای شورای همکاری آتلانتیک شمالی ساختار قابل اتکاتری بوجود آورد.

در نوامبر 1994 جمهوری‌خواهان در آمریکا روی کار آمدند که بیش از دموکرات‌ها مترصد گسترش ناتو بودند، در این مرحله بود که روسیه ناگهان همکاری خود با برنامه مشارکت برای صلح را قطع و اظهار داشت که شورای امنیت و همکاری اروپا برای حفظ امنیت اروپا بر ناتو ارجحیت دارد. این حرکت روسیه برای آمریکا که تا آن موقع روسیه را در مراحل مختلف تسلیم دیده بود قابل انتظار نبود. برخی صاحب‌نظران عقیده دارند که ناراحتی روسیه از گسترش ناتو بیشتر جنبه روانی دارد تا استراتژیک. یعنی روسیه به عنوان یک قدرت اتمی نمی‌تواند ببیند که نادیده گرفته می‌شود، ضمناً نمی‌شود مردم روسیه را متقاعد کرد که ناتو اهداف استراتژیک ندارد. آنها می‌بینند که تاریخ ورق می‌خورد و آنها در روند آن سهمی نداشته‌اند.

روابط روسیه و ناتو از سال 1997 به بعد

پیش از ورود لهستان، مجارستان و چک به ناتو در حالی که مخالفت‌های روسیه با برنامه گسترش ناتو ادامه داشت، همزمان مذاکراتی نیز برای امضای یک موافقتنامه بین روسیه و ناتو برای پایان دادن به نگرانی‌های روسیه در جریان بود. یلتسین اصرار داشت که این کشورها نباید به پایگاهی برای واحدهای نظامی اتمی و یا متعارف تبدیل شوند و این گونه سلاح‌ها باید در محل استقرار خود باقی ‌بمانند. به علاوه روس‌ها نگران گسترش ناتو به شرق بودند. ناتو در مورد عدم استقرار سلاح‌های اتمی موافقت کرد ولی حاضر نشد محدودیت بیشتری را بپذیرد. سرانجام در سال 1997 و قبل از اینکه ناتو در اجلاس خود در مادرید تصمیم بگیرد که چه کشورهایی در 1999 عضو کامل خواهند شد توافقنامه‌ای تحت عنوان Founding act به امضا رسید. (غربی‌ها حاضر نشدند به آن عنوان قرارداد بدهند و روس‌ها با عنوان منشور موافقت نداشتند). در این موافقتنامه تصریح شده است که طرفین از برخورد با یکدیگر خودداری کرده و به همکاری و اعتماد فیمابین ادامه خواهند داد. توسعه دموکراسی و کوشش برای حفظ صلح در ناحیه یورو ـ آتلانتیک از دیگر مفاد این موافقتنامه بود. یلتسین موافقتنامه مزبور را قدم مهمی در جهت مواجهه در اروپا و جهان و مبنایی برای یک شراکت مناسب و با ثبات با ناتو خواند که از نظر او منافع هر دو طرف را تأمین می‌کرد، اما اختلافات روسیه با ناتو حتی با امضای این توافقنامه هم خاتمه نیافت و این کشور در پی ایجاد جایگزینی برای ناتو با شرکت کشورهای مشترک‌المنافع بود.

پیمان امنیت جمعی تاشکند (روسیه، قزاقستان، قرقیزستان، تاجیکستان، ازبکستان و بلاروس) که در سال 1992 منعقد و پس از آن هر پنج سال تمدید شد تا حدودی اهداف روسیه را تأمین کرده است.

حمله به یوگسلاوی و تأثیر آن در روابط روسیه ـ ناتو

توافق سال 1997 کمتر از دو سال طول کشید، چون با حمله ناتو به یوگسلاوی در اواخر سال 1999 که برای روس‌ها شوک‌آور بود نه تنها حق وتوی روسیه بی‌ارزش شد بلکه اصولاً وزن واقعی بین‌المللی یک ابرقدرت را بی‌معنا کرد.

روسیه هیأت نمایندگی خود از بروکسل را فراخواند و نماینده ناتو نیز مسکو را ترک کرد. بنا به گفته وزیر دفاع روسیه اصولاً همکاری با ناتو فلسفه وجودی خود را از دست داده بود، زیر هیچ تضمینی نبود که اقدام مشابهی در جائی دیگر توسط ناتو انجام نگیرد.

در حالی که بحث‌ها و مخالفت‌ها بر سر مفهوم جدید استراتژیک ناتو مطرح بود روسیه در ژوئن 99، دویست واحد درسی را در فرودگاه «پریتینا» مستقر کرده و ناتو را در مقابل عمل انجام شده قرار داد ولی در عین حال جایگاه روسیه را در عملیات کوزوو تثبیت نمود. این اقدام که برای جلوگیری از عملیات یکجانبه ناتو صورت گرفت توانست احساسات جریحه‌دار شده مردم روسیه را تا حد زیادی ترمیم کند، ولی پس از آن پوتین رئیس‌جمهور روسیه اعلام کرد که روسیه باید قسمتی از دنیای متمدن باشد و در آن چارچوب با ناتو همکاری خواهد کرد.

در سال 2002 شورای روسیه و ناتو برای تبادل‌نظر بین دو طرف تشکیل شد ولی معلوم بود که روسیه دیگر به ناتو اعتماد نخواهد کرد و در عین همکاری مایل است بر روابط با ناتو احساس قدرت کند.

روابط اوکراین و ناتو

روابط اوکراین و ناتو همواره تحت تأثیر ترس این کشور جدید الاستقلال از روسیه قرار داشته است. اوکراین در میانه سال‌های 2ـ1991 در حقیقت سرگرم دولت‌سازی و برقراری حاکمیت بود. پس از آنکه اولین انتخابات در اوکراین انجام شد و لئونید کراوچوک بن عنوان فردی طرفدار غرب و مایل به ورود به ساختارهای اتحادیه اروپا به ریاست جمهوری برگزیده شد مسأله امنیت برای این کشور در درجه اول قرار گرفت. در این مرحله اوکراین هنوز روسیه را یک کشور امپریالیست می‌دانست، به خصوص که روسیه از انعقاد قرارداد بین دو دولت احتراز می‌کرد. (برخی عقیده دارند که همین نگاه روسیه بود که اوکراین را به طرف غرب کشاند). اوکراین با اعلام بی‌طرفی و عدم وابستگی به این یا آن بلوک که آن را فضایی برای تنفس تلقی می‌کرد تلاش داشت تا امنیت خود را تأمین کند. غرب برای تحویل سلاح‌های اتمی به روسیه این کشور را از یک سو تحت فشار قرار داده و از سوی دیگر به کمک‌های مالی و ورود به اتحادیه اروپا امیدوار می‌‌نمود، اما در همین برهه از زمان سیاستمدارانی در اوکراین بودند که می‌گفتند اگر اوکراین این سلاح‌ها را تحویل دهد دیگر برگ برنده‌ای در دست نخواهد داشت. این کشور به همین دلیل پیمان استارت یک، یعنی پیمانی که بین آمریکا و روسیه در سال 1991 برای کاهش سلاح‌های استراتژیک امضا شده بود را امضا نمی‌کرد. از نظر اوکراین، آن کشور نیز به دلیل اتمی بودن می‌بایست از حقوق مساوی با دیگر کشورهای اتمی برخوردار می‌شد و اگر رأساً اعلام بی‌طرفی کرده بود پس باید به آن تضمین امنیتی داده می‌شد. سرانجام در سال 1994 به موجب یک موافقتنامه بین سه کشور این تضمین از سوی آمریکا و روسیه به اوکراین داده و این کشور نیز پیمان استارت یک را امضا کرد.

برخلاف روسیه، اوکراین همیشه از عضویت در ناتو طرفداری کرده است. مانند روسیه بلافاصله به پیمان همکاری آتلانتیک شمالی محلق شد ولی متفاوت با روسیه که برنامه مشارکت برای صلح را به ناچار امضا نمود این کشور در سال 1994 با تمایل به آن پیوست و از آن موقع تاکنون بیشترین همکاری را در این چارچوب با ناتو عمل آورده است. پیوستن اوکراین به این برنامه که نشان از عدم اطمینان از سیاست‌های مسکو نسبت به این کشور بود برای مسکو که گمان می‌کرد با تضمین استقلال اوکراین هرگونه سوءتفاهمی بین دو کشور رفع شده است غیرمنتظره بود.

واقعیتی که اوکراین به آن دست یافته است عدم امکان برخورداری از استقلال در معنای کامل آن در همسایگی روسیه است. روسیه به دلیل منش تسلط‌جویانه و تمایل به رهبری که در طول تاریخ از آن برخوردار بوده و برخلاف غرب با چاشنی دموکراسی نیز تلطیف نشده است قادر نیست نسبت به جمهوری‌های تازه استقلال‌یافته، پذیرشی واقعی داشته باشد. چنین نگاهی به خصوص نسبت به اوکراین به دلایل زیر موجب دور شدن هر چه بیشتر این کشور از روسیه شده است:

1. اوکراین در تفاوت با دیگر جمهوری‌های تازه استقلال‌یافته دارای یک سابقه تاریخی تلاش برای استقلال است. این تلاش به ویژه در بین مردم غرب کشور که در همسایگی با اروپا با معیارهای آزادی و دموکراسی آشناتر بوده‌اند غلبه بیشتری دارد. با این وجود اوکرائینی‌های شرق و نزدیک با مرزهای روسیه بودند که پس از انقلاب اکتبر 1917، با حرکت‌های آزادی‌جویانه که بعداً غرب اوکراین نیز به آن ملحق شد یک جمهوری مستقل مرکب از شرق و غرب این کشور در سال 1919 به وجود آوردند که عمر آن دیری نپایید.

اکنون روس‌های اوکرائینی شرق که به روسیه گرایش دارند و سیاست‌های ملی‌گرایانه از سوی سیاستمداران غرب‌گرای این کشور به ویژه در رابطه با رسمی نمودن زبان اوکرائینی، موجب نارضایتی در این ناحیه از کشور است و زمینه مناسبی برای سوءاستفاده روسیه را فراهم می‌آورد. این مسأله عامل تهدید‌کننده تمامیت سرزمینی اوکراین می‌باشد و باعث می‌‌شود تا اوکراین برای حفظ استقلال خود مایل به همگرایی با غرب و عضویت در ناتو باشد.

2. مسأله شبه‌جزیره کریمه که اکثریت جمعیت آن روس هستند و ناوگان روسیه در دریای سیاه که یکی از چهار ناوگان شوروی سابق بوده و از توان رزمی بسیار بالایی برخوردار است پاشنه آشیل اوکراین می‌باشد.

روس‌ها در بندر سواستوپول در این شبه‌جزیره پایگاه دارند، در سال 1997 در جهت تثبیت حاکمیت اوکراین بر این بندر توافق گردید و سواستوپول به مدت 20 سال (در سال میلادی جاری نیمی از آن سپری گردیده است) به روسیه اجاره داده شد. اوکرائینی‌ها برای قطع‌بندهای وابستگی نظامی و امنیتی خود به روسیه از ایجاد یک اتحادیه با روسیه و بلاروس امتناع ورزیدند. آنها در پیمان امنیتی تاشکند نیز عضویت ندارند. به این ترتیب عملاً خود را در مسیر حمایت امنیتی ناتو و غرب قرار داده‌اند.

3. عضویت اوکراین در ناتو ظاهراً برای این کشور آرامش امنیتی ایجاد خواهد کرد ولی برای روسیه که ناتو را با آن هم‌مرز می‌نماید پذیرفتنی نیست، اوکراین چه از نظر جغرافیایی (اوکراین نزدیک‌ترین راه ورود به اروپای شرقی برای روسیه است) و چه از لحاظ اقتصادی به عنوان یک کشور غنی و توانا که هنوز بسیاری از کمپانی‌های آن به عنوان عرضه‌کنندگان ماشین نظامی روسیه عمل می‌نمایند برای روسیه از اهمیت زیادی برخوردار است. کاهش این‌گونه ارتباطات از نقطه نظر پوتین رئیس‌جمهوری روسیه موجب بیکاری و فشارهای مالی روی قسمت‌هایی می‌شود که در ارتباط با تولیدات نظامی فعالیت می‌کنند، شاید عضویت کشورهای بالتیک که همیشه جمهوری‌های اروپایی خوانده می‌شده‌اند آنقدر اهمیت نداشته باشد ولی روسیه نمی‌تواند با عضویت اوکراین که از قرن هفدهم تحت نفوذ روسیه بوده است به این سادگی برخورد نماید.           ادامه دارد...

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات