بصیرت در گفتوگو با علی ودایع پیامدهای ناخوشایند اوکراینیزه شدن سیاست خارجی ایران را بررسی میکند
                                معالاسف در ایران شرقگرایی و غربگرایی با یک فانتزیسم شدید و رادیکال همراه شده است که میتواند بحران اوکراینیزه شده سیاست خارجی ایران را به ارمغان بیاورد.         
                             
نزاع شرقگرایی و غربگرایی بار دیگر بیتالغزل برخی از سیاسیون داخل کشور شده و این موضوع تا حدی بالا گرفته است که تأثیرش در حوزه سیاستخارجی میتواند در حال حاضر برخی از مهمترین منافع ملی ایران را تهدید کند. کشیده شدن تسویهحسابهای سیاسی و جناحی به حوزه دیپلماسی کلان ایران که مسئله منافع ملی کشور در میان است، خطرناکترین و البته سادهلوحانهترین اقدامی است که هرچه زودتر باید به آن خاتمه داد و با در نظر داشتن منافع کلان و راهبردهای اساسی کشور از این ذهنیت شرقگرایی و غربگرایی رهایی یافت. درباره پیامدها و اساساً تبارشناسی برخی اظهار نظراتی که در روزهای گذشته درمورد شرق (روسیه) و غرب (آمریکا و اروپا) از سوی بعضی مسئولان حال حاضر و برخی مسئولان اسبق بروز پیدا کرد، با «علی ودایع» کارشناس مسائل بینالملل گپوگفتی داشتیم که در ادامه میخوانید. 
ودایع در ابتدا با پیش کشیدن نقل قولی از «هنری کیسینجر» گفت: «پدرخوانده سیاست خارجی آمریکا در یکی از مصاحبههایش گفته بود که اگر روزی انحراف در سیاست خارجی ایالات متحده مشاهده کنم؛ با صدای بلند نقد خود را بیان میکنم. سیاست خارجی باید در راستای منافع ملی کشور باشد.» وی در ادامه افزود: «شاید لازم باشد امروز هم با صدای بلند هشدار بدهیم که بازیهای سیاست داخلی روی میز سیاست خارجی میتواند تبعات ناخوشایندی داشته باشد. آنچه به نظر میرسد، این است که در ایران درمورد سیاست خارجی ما با یک نبود انسجامنظر درگیر شده است. گفتنی است، اختلاف دیدگاه در مورد سیاست خارجی امری معمول و بدیهی است که در هر دولتی وجود دارد؛ اما در بگو مگوهای اخیر حکایت متفاوت است و برخی بازیگران سیاسی با رادیکالیزه کردن این موضوع و نگاههای صفر و صدی به مسائل مربوط به سیاستخارجی تهدید اوکرانیزه شدن ایران را به ارمغان میآورند که در آینده این تهدید میتواند امنیت و منافع ایران را برهم زند.»
خطر اوکراینیزاسیون تهران
کارشناس روابط بینالملل با پیش کشیدن پرونده اوکراین، تصریح کرد: «تا قبل از تحولات سال ۲۰۱۴ اوکراین، این کشور ساحت نزاع و تقابل افراطیون شرقگرا و افراطیون غربگرا بود. اوکراینی که بنا به جایگاه ژئوپلیتیکی مهمی که دارد و به عنوان گسل انتقال انرژی شناسایی میشود؛ عملاً به زمین تقابل شرق و غرب تبدیل شد. امثال آقای زلنسکی دقیقاً نقطه عزیمت خودشان را با انگشت نهادن بر تقابل افراطی با شرق به بهانه رابطه با غرب پی گرفتند که نتیجه آن جنگ و از بین رفتن منافع ملی بود. تجربه کییف نشان میدهد، در اوکرانیزه شدن سیاست خارجی غرب و شرق هرکدام از منافع ملی هدف سهمخواهی میکنند.»
نه شرقی، نه غربی
ودایع ضمن تأکید بر لزوم حفظ استقلال ایران به منزله قدرت سنتی خاورمیانه، گفت: «بعد از انقلاب اسلامی سال ۱۳۵۷ به رهبری امام خمینی (ره) ما یک سیاست خارجی مستقل را ذیل اصل «نهشرقی و نهغربی» دنبال کردیم. در آن فضا جمهوری اسلامی ایران میخواست به عنوان یک بازیگر مستقل که مهره شرق و غرب هم نیست، به دنبال اهداف خود برود و خواستههایش را در سطح منطقه و دنیا محقق کند؛ اما موضوع شرقگرایی و غربگرایی که در دوران جنگ سرد شاهد آن بودیم، پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی دچار تغییر و تحولات بنیادین شد. از حوالی سال ۲۰۱۰ بحثها پیرامون بازنویسی جنگ سرد داغ شد تا اینکه ماجرای «انقلاب آبی» کییف و در ادامه جنگ اوکراین جدیترین سطح تخاصم پس از جنگ سرد را رقم زد.»
وی ضمن تأکید بر نقش منافع بر رفتار بازیگران در عرصه روابط بینالملل گفت: «اوکراین با وابستگی مفرط به غرب به یک عنصر تهدید برای شرق تبدیل شد؛ وضعیتی که این سرزمین را به زمین نبرد تبدیل کرد تا در نهایت دود تعارض منافع کلوپ قدرتمندان به چشم کی یف برود. مجوز کییف برای مداخلهگری غرب، محاسبات اشتباه اروپا در بالابردن سطح تنش و گرفتاری کرملین در معماواره بقا باروت برخورد سخت را فراهم کرد. این وضعیت ناخوشایند در شرایطی رقم خورد که اوکراین میتوانست مانع وقوع جنگ شود.»
تغییر رفتار بازیگران خرد و بازیگران کلان
این کارشناس روابط بینالملل تصریح کرد: «نوع رفتار بازیگران در فضای تقابلی شرق– غرب با دوران جنگ سرد به شدت متفاوت شده است. کشورها به شکل مطلق خودشان را ذیل شرق و غرب تعریف نمیکنند. ما شاهدیم که در سطح منطقه خودمان برخی دولتها که متحدان استراتژیک و مهم آمریکا و غرب شناسایی میشوند، روابط نزدیک تجاری، سیاسی و حتی امنیتی با قدرتهای شرقی، نظیر چین و روسیه دارند. به تعبیری در حال حاضر کشورها روابط خودشان را با بلوکهای قدرت و هر بازیگر بینالمللی دیگر مبتنی بر منافع ملی پی میگیرند و آنچه اهمیت دارد، منافع، فرصتها و در نهایت تهدیدهایی است که در ساحت جهانی برایشان ایجاد میشود. عربستان نمونه بارز کشوری است که ضمن ارتباط وثیق و عمیق با آمریکا روابط محکم و قابل اعتنایی با روسها دارد، همچنین کشورهای گروه «آ سه آن» که شامل مالزی، اندونزی، سنگاپور، تایلند، فیلیپین و برونئی دارالسلام است و متحدان آمریکا به شمار میآیند، روابط تجاری و سیاسی قابل اعتنایی با چین و روسیه برقرار کردند.»
بالانس رفتاری ایران
ودایع ضمن تأکید بر توجه تهران به حفظ توازن در سیاست خارجی و تکیه ایران بر دکترین بالانس گفت: «واقعیت این است که جمهوری اسلامی حُسن نیت خودش در قبال غرب را ابراز داشته و حتی در مرحله برجام (با وجود همه انتقادها) در پی احقاق تعهدات خویش برآمد؛ اما برخلاف آنچه طرف مقابل مدعی است، این ایران نیست که رابطه متخاصمانه با غرب را بخواهد پی بگیرد، بلکه این تروئیکای اروپایی و آمریکا بود که بر مدار تخاصم و دشمنی رفتار کردند. در چنین وضعیتی، جمهوری اسلامی ایران به این جمعبندی رسید که تأمین منافع از سمت کشورهای شرقی ممکن است. چین و روسیه فارغ از هر نقدی عملاً رفقای روزهای سخت ایران بودهاند.» وی در ادامه افزود: «تهران نه مهره شرق است و نه اجازه مداخله غرب را میدهد. ایران یک قدرت سنتی در غرب آسیاست که تلاش میکند منافع ملی خود را در فضای به شدت آنارشیک غرب آسیا تأمین کند؛ البته ما در عرصه کلان روابط بینالملل شاهد تلاش برای تغییر وزنکشیها هستیم، وضعیتی که دامنه و تبعات آن متأثر از تأثیر متقابل سیستمی گسلهای ژئوپلیتیکی در غرب آسیا هم قابل مشاهده است. در فضایی که ترسیم شد، ما نمیتوانیم و نباید به تغییر وزنکشیها بیتفاوت باشیم، بلکه با چندجانبهگرایی و حضور در ائتلاف سازمان همکاریهای شانگهای و بریکس بازی متفاوت از گذشته را دنبال کنیم. البته توجه به دیپلماسی همسایگی و حوزه پیرامونی هم یک لازمه حیاتی برای تهران است که مورد غفلت قرار گرفته بود.»
نگاه فانتزی به سیاست خارجی 
ودایع در نقد عملکردی ایران در حوزه سیاست خارجی گفت: «تهران از شراکت با شرق صرفاً نگاه پرستیژ داشته و نتوانسته ظرفیتهای تأمینکننده منافع ملی را در تراکنش با سازمان همکاریهای شانگهای، بریکس یا حتی اوراسیا به نحو مطلوب تأمین کند. شاید وقت آن رسیده که ساختار دیپلماسی اقتصادی ایران به طور اساسی بازنگری شود.» وی در ادامه افزود: «ما شاهد آن هستیم که با وجود امکان افزایش تراکنش با شرکای شرقی و مشخصاً با روسیه فاصله زیادی تا رسیدن به شراکت استراتژیک داریم. در حالی که امارات متحده عربی به تنهایی ۵/۱۱ میلیارد دلار و ترکیه ۷۶ میلیون دلار دادوستد با روسها بر قرار کردهاند، ایران با تمام توانش تنها توانسته است رقمی در حدود ۴/۶ میلیارد دلار رابطه مالی و تجاری با روسها برقرار کند. این درحالی است که در فضای پساجنگ اوکراین و وضعیتی که در حوزه اروپای شرقی و قفقاز وجود دارد، ایران فرصتهای بسیاری داشت که باید از آنها استفاده میکرد.»
روزنامهنگار مسائل بینالملل ادامه داد: «معالاسف در ایران شرقگرایی و غربگرایی با یک فانتزیسم شدید و رادیکال همراه شده است که میتواند در بلندمدت امنیت ملی را برهم زده و بحران اوکراینیزه شده سیاست خارجی ایران را به ارمغان بیاورد. به هر میزان که قدرت گفتمان و ارتباط با کشورهای مختلف داشته باشیم، میتوانیم اهداف و خواستههایمان را دنبال کرده و آنها را محقق کنیم.»
ودایع با انتقاد از جریانهای سیاسی گفت: «در حال حاضر نزاع شرقگرایی و غربگرایی در ایران عملاً سیاست خارجی ایران را میانه جنگ دیپلماتیک تحتالشعاع خود قرار داده است؛ این وضعیت فشار مضاعف بر ساختار کشور ایجاد خواهد کرد. مسئله اینجاست که سایه سنگین منفعتطلبی فردی روی ادبیات برخی افراد سنگینی میکند.»
وی با بیان اینکه چالشهای تاریخی روی ذهنیت جوامع در سیاست خارجی تأثیرگذار است، گفت: «دکترین شرق و غرب اخیراً بازنویسی شده است، اما ادبیات و نوع مواجهه بازیگران سیاسی ایران در این مورد همچنان متعلق به دهه ۷۰-۸۰ میلادی و دوران جنگ سرد یا حتی قرون گذشته باز میگردد.»
این کارشناس روابط بینالملل در ادامه افزود: «روابط ایران با روسیه به شکل سنتی تحتالشعاع تقابل روسوفیلها و آنگلوفینها بوده است؛ اما این صفآرایی امروز در ایران تنها برچسبهایی برای بگو مگوهای سیاسی داخلی است که اتفاقاً چهره سیاست خارجی ایران را تخریب میکند. در میان تسویه حساب جناحهای سیاسی، این پیام به غلط مخابره خواهد شد که هر توافقی با تهران شکننده است و ممکن است با تغییر دولت یا تفاسیر جدید جناحهای رقیب، زیر سؤال برود. از طرف دیگر ممکن است برای طرف تخاصم نوعی سیگنال ضعف قلمداد شود که این نیز تهدیدی علیه انسجام داخلی است. ایجاد تصور بیثباتی در روایتهای داخلی، میتواند بیاعتمادی خارجی را ایجاد کند؛ این در حالی است که دکترین سیاست خارجی باید متأثر از راهبردهای کلان حاکمیتی باشد.»
ودایع در نهایت با انتقاد از نگاه فانتزی برخی جریانها به سیاست خارجی و اوکراینیزاسیون دیپلماسی ایرانی گفت: «مجادلات جناحی در حوزه دیپلماسی میتواند منجر به بیثباتی دیپلماتیک ایران شود که اتفاقاً مورد توجه دشمنان کشورمان است. با وجود اینکه مسیرهای اصلی سیاست خارجی مورد توافق کلی است، اما اختلاف بر سر تاکتیکها و نحوه تحقق اهداف، به از دست رفتن فرصتهای حیاتی منجر میشود.»