صفحه نخست >>  عمومی >> آخرین اخبار
تاریخ انتشار : ۰۷ بهمن ۱۳۸۷ - ۱۲:۱۸  ، 
کد خبر : ۷۳۱۱۳
سه دهه سینمای انقلاب از نگاه کارشناسان

گسست سینمای امروز با آرمان‌های دیروز


محمدعلی نجفی، ایرج تقی پور و جمال شورجه در نشست«30 سال سینمای انقلاب» در خبرگزاری مهر دهه 60 را موفقترین دوره سینمای نوین ایران دانستند و درباره دلایل آن بحث و گفتگو کردند.
کارشناسان در نشست 30 سال سینمای انقلاب در پنج سرفصل متفاوت مسیر طی شده سینمای ایران را در سال های گذشته مورد نقد و بررسی قرار دادند. نجفی نخستین مدیر کل سینمایی پس از انقلاب (قبل از تاسیس معاونت سینمایی) بود. او که از جمله اعضای هیئت موسس خانه سینما بوده و در سال های گذشته مدتی در مقام رئیس هیئت مدیره خانه سینما مشغول به کار بود و در هیئت های مختلف داوری جشنواره فیلم فجر و جشنواره های مختلف حضور داشته و سینمای ایران را از نزدیک دنبال کرده است.
شورجه کارگردانی را در دانشکده سینما تئاتر دانشگاه هنر و مرکز آموزش اسلامی فیلمسازی آموخته و با دستیاری مرحوم رسول ملاقلی پور وارد سینما شده است. شورجه در حال حاضر عضو هیئت اسلامی هنرمندان است و در شوراهای تولید فیلم و هیئت های انتخاب و داوری جشنواره های مختلف حضوری پررنگ داشته است.
تقی پور هم تهیه کننده فیلم و طراح و مدرس جلوه های ویژه (در دانشگاه هنر) است و مدت ها در معاونت امور سینمایی و صدا و سیما فعالیت داشته و به این شکل در متن جریان سینما قرار دارد. ضمن اینکه وی در چند سال اخیر در بخش مسابقه مواد تبلیغی و اطلاع رسانی جشنواره فیلم فجر نیز حضوری پررنگ داشته است.
در نشست 30 سال سینمای انقلاب پنج مبحث کلی آغاز سیاستگذاری های سینمای ایران در دهه 60، جریان سینما در دهه 70 و 80، میزان وابستگی سینما به دولت، تناسب جشنواره فیلم فجر با جریان سینمای ایران و قابلیت مدیران دولتی سینما مطرح شد و سینماگران حاضر علاوه بر آسیب شناسی هر یک از این مضامین، راه حل خود را برای رهایی از مشکلات موجود ارائه کردند.
محمدعلی نجفی سینمای دهه 60 را چنین تشریح کرد: انقلاب ایران مذهبی بود و قبل از انقلاب سینما یکی از مظاهر ضد مذهب شناخته می شد. بنابراین پس از انقلاب همه کسانی که دست اندرکار سینما بودند احساس کردند شغل خود را از دست داده اند. این مسئله از یکسو و مایل نبودن اشخاص برای سرمایه گذاری در سینما از سوی دیگر شرایط را نابسامان کرد. دولت هم به دلیل تشکیلاتی نبودن امکان آن را نداشت که در سینما سرمایه گذاری کند.
نجفی که از سال 58 به عنوان مدیر کل سینمایی مشغول به کار شد، درباره احیای سینمای آن دوره افزود: من به عنوان اولین مسئول امور سینمایی سعی کردم تعادل را در سینمای ایران به وجود آورم. در همان زمان با کمک آقایان انوار و بهشتی که در تلویزیون مشغول بودند شرایطی ایجاد کردیم که حضرت امام (ره) فیلم «گاو» را ببینند و اتفاقاً ایشان خیلی از فیلم تعریف کردند. همین مسئله دست و بال ما را باز کرد تا امکان تولید چند فیلم را به وجود آوریم.
نجفی ورود بهشتی و انوار به معاونت سینمایی را آغاز سرمایه گذاری دولتی در سینما دانست و گفت: با ورود این دو مدیر به معاونت سینمایی قرار شد بودجه ساخت فیلم از سوی دولت تامین شود و در ادامه همین تصمیم بنیاد سینمایی فارابی شکل گرفت. برای تشکیل فارابی جلسه های طولانی مدت در معاونت سینمایی تشکیل و در نهایت هیئت امنا تعیین شد. در این هیئت دو نفر از معاونان وزیر، دو سینماگر (من و آقای عسگری نسب) و دو نفر از نمایندگان مجلس حضور داشتند که با تعیین بهشتی به عنوان مدیر عامل، فارابی فعالیت خود را با حمایت از تولیدات سینمای ایران شروع کرد.
نجفی ادامه داد: در حقیقت سینمای ایران بعد از انقلاب در سال 62 و زمان وزارت سیدمحمد خاتمی، معاونت فخرالدین انوار و بهشتی مشاور وی، با شکل گیری بنیاد سینمایی فارابی فعالیت خود را به صورت جدی آغاز کرد. اولین فیلم های این دوره را کیومرث پوراحمد و مسعود جعفری جوزانی ساختند و به این شکل جریان سینمای ایران بعد از انقلاب شکل گرفت.
جمال شورجه سینمای ایران در دهه 60 را از منظر تربیت نیروهای سینمایی مورد توجه قرار داد: مرکز سینمایی فیلمسازان مسلمان سال 95 با هدف تربیت نیروهای فیلمساز شکل گرفت. گروهی 100 نفره متشکل از آقایان شجاع نوری، مسعودشاهی، اثنی عشری، دکتر صدر، محمدمهدی حیدریان و... در این مرکز از سوی افرادی چون عالمی، طاهری، والی پور، کاوش، انوار، حدادعادل و کلهر آموزش دیدند. چهار مدیر کل که در دوره کلهر مسئولیت اداره سینما را بر عهده گرفتند همگی از شاگردان این مرکز بودند .
وی ادامه داد: این مرکز آموزشی با پشتیبانی مدرسه شهید مطهری تشکیل شد. هدف تربیت فیلمسازانی بود که اهل مباحث انقلاب هستند تا بتوان آنان را در رده های مدیریتی قرار داد یا در بدنه سینما و تلویزیون تزریق کرد. در نهایت تعدادی از این افراد که من هم جزو آنان بودم در سینما مشغول کار شدیم. در کنار این تشکیلات حوزه هنری (قبل از الحاق به سازمان تبلیغات) هم فعالیت خود را در زمینه سینما آغاز کرد. فرج الله سلحشور، محسن مخملباف، محمد کاسبی و محمدرضا هنرمند افرادی بودند که در این مرکز فعالیت خود را آغاز کردند.«دو چشم بی سو»، «توبه نصوح» و «بایکوت» از تولیدات حوزه هنری در آن دوره بودند.
شورجه نوع نگاه خود به فارابی و سیاست های مدیران سینمایی در آن دوره را اینچنین تشریح کرد: تاسیس فارابی موجب شد تا سینمای ایران سر و شکل بگیرد دلایل آن هم عبارتند از عقبه فکری مشترک هیئت موسس بنیاد که اغلب برگفته از آیت فیلم بود، فهم مشترک بین سیاست و فرهنگ در آن مقطع و همچنین همزبانی و همفکری میان فعالان این دو زمینه. در واقع با توجه به برنامه هایی که آن زمان برای اداره سینما تنظیم شده بود، تکلیف افراد در تناسب با سینما روشن بود.
ایرج تقی پور جریان سینمای ایران را در دوره قبل از انقلاب چنین بررسی کرد: من از جنبه ای دیگر این بحث را مطرح می کنم. آنچه به عنوان سینما قبل از انقلاب وجود داشت اکران بدون قید و شرط هالیودی ها، فیلم های سبک و متوسط اروپایی و به ویژه فیلم های سبک ایتالیایی در کشور بود. تنها کسانی می توانستند با این آثار رقابت کنند که بتوانند فیلم های ارزان و عامه پسند بسازند تا در یک گردش مالی نسبتاً کم یا متوسط دخل و خرج کند. به این ترتیب پدیده ای در مقابل این رقیب قدر رشد می کند که عنوان فیلمفارسی به خود می گیرد.
وی این مقطع را از منظری دیگر تشریح کرد و گفت: در این زمان عده ای که دغدغه فرهنگ داشتند در مقابل جریان فیلمفارسی به فکر انجام کاری افتادند. آقای قطب زاده که مدیریت تلویزیون را بر عهده داشت ساسان ویسی را که از دوستانش بود به عنوان مدیر تل فیلم انتخاب کرد تا در این بخش فیلم های فاخر ساخته شود. «مغول ها» و «شازده احتجاب» محصول این مرکز بودند.
تقی پور ادامه داد: در وزارت فرهنگ و هنر هم چنین تلاطمی آغاز شد تا بالاخره برای فرهنگ هم کاری انجام شود. در این زمان مهدی بوشهری شرکت گسترش را به مدیریت بهمن فرمان آرا راه اندازی کرد و چند فیلم فرهنگی هم در شرکت تولید شد. اما عموم اینها به بودجه هایی متکی بودند که از محلی غیر از گیشه تأمین می شد. مثلا تماشاگران هنگام دیدن «مغول ها» صندلی های سینما را به نشانه اعتراض پاره کردند.
شورجه سیاست درجه بندی فیلم ها را که در دهه 60 اتفاق می افتاد یکی از موفقترین برنامه ها برای اداره سینما دانست و گفت: درجه بندی یکی از روش های تلویحی اظهار نظر مدیران در مورد فیلم ها بود که در راستای سیاست سه محوری حمایت، هدایت و نظارت قرار می گرفت. در آن مقطع مدیریت سینما به شدت مراقب افکار عمومی جامعه بود تا با فیلم و سینما دچار تشتت به لحاظ اعتقادی نشود. البته آن دوره مقطع جنگ هم بود و همه باید خود را با این فضا به تعادل می رساندند. در واقع سینما چندان یله رها نمی شد اما نظارت ها بطئی بود.
وی جریان های سینمایی این دوره را چنین تشریح کرد: سه نوع گرایش سینمایی در این مقطع رشد کرد. اول سینمای فرهنگی که عقبه فکری متنوع دارد و دیدگاه مذهبی و سکولار و تفکر جشنواره پسند در آنها دیده می شد. دوم سینمای بدنه که برای ادامه حیات کلیت سینما فعالیت می کرد. یادم هست در جلسه ای آقای کیارستمی گفت اگر سینمای بدنه نباشد من نمی توانم فیلم بسازم و آثارم دیده نمی شود. سوم سینمای مذهبی که خصوصاً بعد از جنگ راه خود را پیدا کرد. نویسندگان و فیلمسازان این جریان مولود انقلاب بودند. این سه جریان رشد کردند و تا امروز هم شاهد رشد این سه تفکر هستیم.
نجفی معتقد است از نیمه دهه 70 جریان موفق سینمای ایران متوقف شد، وی در این باره می گوید: به موازات روندی که نخل طلای کن را برای سینمای ایران به همراه داشت گویی برخی مسائل دیده نشد و از اواسط دهه 70 روندی متفاوت در سینما آغاز شد. یک جلوه این روند محسن مخملباف بود که از ایران رفت و حتی به خودزنی و تخریب رسید. در این مقطع چه چیزی دیده نشده؟ آیا رسیدن به این شرایط به ذات سینما و تکنولوژی باز می گردد؟ خودم هم پاسخ این پرسش را نمی دانم. وی افزود: اوایل ورود آقای جلوه به معاونت سینمایی جلسه هایی با حضور سینماگران و اندیشمندان تشکیل شد که من هم حضور داشتم و عموم بحث ها مربوط به سینما و سیاست موجود در آن بود. این بحث ها کاملاً انتزاعی و سطح بالا بود ولی به موازات آن، فیلم هایی تولید شد که سئوال برانگیز بودند. فیلم هایی که وقتی بیلبوردهای آن را نگاه می کردیم کافی بود جای دختر و پسرها را با هم عوض کنیم، بدون اینکه لازم باشد به سینما برویم. حتماً حلقه مفقوده ای وجود دارد که نتیجه فعالیت شبانه روزی دهه 60 چنین شده است.
نجفی با قرنطینه ای نامیدن سینمای دهه 60 گفت: ما معمارها معتقدیم معماری، ماکت تاریخ است. تصور می کنم سینما هم آینه تاریخ باشد. دهه 60 سینما در یک قرنطینه بود و توانست موفق عمل کند زیرا امکان مکالمه و مفاهمه فراهم بود. اما مدیران باید برای زمانی که این سینما از قرنطینه خارج می شد نیز فکری می کردند. آیا واقعاً آن زمان برای این مقطع فکر شده بود؟ وی ادامه داد: در این دوره از یکسو به نخل طلای کن دست پیدا کردیم و از سوی دیگر در داخل کشور فیلم های به شدت معنوی تولید شد. این دوره در رده های مختلف فیلم هایی موفق از برخی فیلم سازان داشتیم مثلاً فخیم زاده، حاتمی کیا و تبریزی، مهرجویی، تقوایی، کیمیایی و بیضایی و در نهایت کیارستمی که به عنوان یک متفکر در سینما فعالیت می کرد. اما بلافاصله جریانی آغاز شد که گویی همه گیج شدند، حتی آثار فیلمسازانی چون حاتمی کیا و تبریزی نیز گیج کننده بود.
شورجه در همین راستا مشکل اصلی فرهنگ در ایران را این چنین برشمرد: اشکال اصلی که در کشور ما وجود دارد این است که فرهنگ ما متأثر از سیاستمان است. نجفی نیز با تأیید نظر شورجه گفت: ابتدا قرار بود فرهنگ خط مشی سیاست را تعیین کند اما امروز برعکس شده است. زمانی اخلاق معیار بود و آدم مذهبی به دلیل اخلاقیاتش مورد تمجید قرار می گرفت. اما حالا از آدم ضد اخلاق هم به دلیل مذهبی بودنش تعریف می شود که نمونه این جریان آقای کردان است. این تغییر دیدگاه و تعاریف در مدیریت سینمایی هم اتفاق افتاد. در این شرایط نقد مدیران هم زیر سئوال می رود.
شورجه اظهار داشت: فیلمسازی که امروز فیلم درجه ج یا بدتر از آن می سازد برخلاف فیلمساز آن دوره نمی داند که یکسال نباید فیلم بسازند. او قبحی انجام داده و با بیت المال و فکر و ذهن مردم بازی کرده است. اما از مقطعی آئین نامه ها از مدیریت سینمایی ما حذف و غیبت آنها موجب آنارشیزم ساختاری و موضوعی کنونی شد. اگر این وجوه را احیا کرده و فکر نکنیم هر بازگشت به گذشته ای ارتجاع است، می توانیم کارهایی مفید برای سینمای کنونی انجام دهیم. یکی از نواقص مدیریت فعلی نبود استراتژی گردهم آوری افراد است که به واسطه آن بتوان بر جماعتی که هر یک حرف خاص خود را دارند، ولایت کرد.
نجفی خطری جدی را متوجه سینمای ایران دانست و گفت: در صورتی که به تعریفی مشخص از سینما و فعالیت مدیران نرسیم شاهد اتفاقاتی ناخوشایند در این حیطه خواهیم بود. ساختن سالن های با کیفیت در سال های اخیر اتفاقی امیدوارکننده است اما همینجا یک تناقض وجود دارد. این سینماها فیلم خوب می خواهند و در این شرایط زمینه ای فراهم می شود تا دوباره بازار فیلم های خارجی در سینماهای کشور گرم شود. در واقع سناریوی قبل از انقلاب حالا به اجبار اجرا می شود.
تقی پور خواستار اصلاح نگاهها به سینما شد و گفت: تولید فرهنگی به این معنی نیست که صرفاً منفعتی برای سازنده فیلم به همراه بیاورد. اگر کاری فرهنگی است حتماً بهره وری ملی هم دارد و امنیت اجتماعی و ملی نیز به همراه می آورد.
شورجه تفاوت عمده سینمای دهه 80 و 60 را از بین رفتن جریان گفتگو بین فیلمسازان و مدیران دانست و گفت: آن سال ها بین مدیران بخش های سینمایی، فرهنگی و اقتصادی مکالمه و مفاهمه وجود داشت. اما امروز معاونت سینمایی در کدامیک از بخش های کشور و اتفاق هایی که رخ می دهد نقش موثر دارد؟ در حال حاضر نوعی تزلزل در مدیریت سینمایی می بینم که گویی نمی داند برای کمک به سینما باید با چه کسی وارد مذاکره شود؟ این در حالیست که دهه 60 مدیران سینمایی برای گرفتن بودجه راهی مجلس می شدند و با اصرار و مذاکره با نمایندگان بودجه جذب می کردند. مدیریت فرهنگی ما، از شورایعالی انقلاب فرهنگی تا زیرمجموعه هایش باید هدف و استراتژی داشته باشد تا این استراتژی را به واسطه بازوهای مختلف خود اعمال کند. کلان نگری در مبحث فرهنگ ما وجود ندارد. امروز همه از اقتصاددان تا سیاستمدار وقتی می خواهند جایی بروند و حرفی بگویند فرهنگی می شوند و لباس فرهنگ برتن می کنند اما در واقع اصل فرهنگ ما مندرس و پوسیده است!

نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات