تاریخ انتشار : ۱۹ اسفند ۱۳۸۷ - ۱۰:۲۶  ، 
کد خبر : ۸۳۱۷۶

جریان فقاهت در قرن چهارم

محمود مطهری‌نیا مقدمه: سال 329 هجرى آغاز غیبت کبرى و ناگوارترین واقعه تاریخ بود . واقعه اى بس تلخ و ناگوار که باعث شد شیعیان دوازده امامى به پانزده فرقه تقسیم شوند. بازگرداندن این تشتت به حالت سابق زحمت بسیار مشقت بارى را مى‌طلبید که حقیقتا جانفرسا بود و گران .این زحمت عظیم بر عهده رادمردانى قرار گرفت که شاید عموم مردم حتى نامى از ایشان نشنیده باشند همانها که ما هر چه امروزداریم از آنهاست. از همین رو برآن شدیم براى بزرگداشت نام این ابر مردان الهى گذرى بر زندگى و آثار برخى از ایشان داشته باشیم.

ابن جنید اسکافى (نیمه دوم قرن سوم 381 هـ .ق)
ابوعلى محمد بن احمد بن الجنید اسکافى، در اسکاف (که محلى بین بصره و نهروان است) در یک خانواده علمى و روحانى گام به عرصه زندگى گذاشت او درروزگارى به سر مى برد که مناطق اسلامى تازه از ترکتازى خلفاى بنى عباس نجات پیدا مى کرد. او در عمر پربرکت خویش، تالیفات متعددى را به رشته تحریر درآورده است که تعداد آنها را تا پنجاه جلد نگاشته اند که بیشتر آنها در فقه، اصول، کلام و علوم ادبى است که اسامى برخى از آنها به این ترتیب آمده است:
1- احکام الارش
2- احکام الصلوه.
3- احکام الطلاق.
4- المختصر الاحمدى للفقه المحمدى.
5- الارتیاع فى تحریم الفقاع.
6- ازاله الران عن قلوب الاخوان (در امر غیبت.)
7- استخراج المراد عن مختلف الخطاب .
8- الاستنفار الى الجهاد.
9- الاستیفا.
10- الاسرا.
11- الاسفار فى الرد على المویده.
12- الاشارات الى ما ینکره العوام.
13- اشکال جمله المواریث.
14- اظهار ما ستره اهل العناد من الروایه عن الائمه فى امر الاجتهاد.
15- الافهام لاصول الاحکام.
16- الفى مسئله (دوهزار مسئله.)
17- الالفیه (هزار مسئله ) در کلام.
18- امثال القرآن (مثلهاى قرآن.)
19- الایناس بائمه الناس.
20- البشاره و القداره.
21- تبصره العارف و نقد الزائف (در فقه اثنى عشرى حاوى احتجاج برمذهب حق.)
22- التحریر و التقریر.
23- التراقى الى اعلى المراقى.
24- بنیه الساهى بالعلم الالهى.
25- تهذیب الشیعه لاحکام الشریعه.
26- حدائق القدس.
27- قدس الطور و ینبوع النور فى معنى الصلوه على النبى.
28- مشکلات المواریث، که مرحوم حاج آقا بزرگ تهرانى، در جلد 21الذریعه به نقل از نجاشى آن را ذکر مى کند.
29- المسح على الخفین.
30- کتاب المسح على الرجلین.
نجاشى درباره او مى‌گوید:
محمد بن احمد بن الجنید ابوعلى الکاتب الاسکافى، آبروى اصحاب ما، ثقه ،جلیل القدر داراى تالیفات فراوان و متعدد از برخى از مشایخ خود شنیدم که در پیش او مال و شمشیرى از حضرت صاحب (عجل الله فرجه) بود که به هنگام مرگ به کنیزش وصیت نمود و پیش او ضایع گردید. نجاشى درباره او گفته است که او در حدود 200 مسئله در 2500 ورق دارد او معاصرابن بابویه والد شیخ صدوق و معاصر حسین بن روح نوبختى، سفیر سوم امام عصر(عجل الله فرجه) بوده و از ابن العزافر شلمغانى در روزگار او در دین، روایت کرده است و از اونیز ابومحمد هارون بن موسى التلعکبرى، و هم طبقه او روایت نموده اند. سید صدر مولف کتاب تاسیس الشیعه که او را در عداد فقها برجسته شیعه نام مى برد و در حق او توصیف و تجلیل شایانى دارد، مى‌گوید:
یکى دیگر از بزرگان فقهاى ما، ابن جنید محمد بن احمد بن الجنید ابوعلى ،مشهور به کاتب اسکافى است او داراى کتابهاى متعددى در فروع و اصول فقه مى باشد فقه را تنظیم و ابوابى بر آن مترتب ساخت ابواب را جدا از هم قرار داد ونهایت تلاش خود را در این راه صرف نمود اگر مسئله اى روشن بود، در آن مورد فقط به ذکر فتوا اکتفا ورزید، و اگر مسئله تا حدودى مشکل و غامض بود، به عامل اصلى آن نیز اشاره کرده و دلیل آن را نیز ذکر مى نمود و اگر مسئله داراى اقوالى از سوى فقهابود، آنها را نیز نقل مى‌کرد.
او پس از عمرى تلاش و کوشش در راه اسلام ، و با به جا گذاشتن بیش از 50 عنوان کتاب در زمینه فقه، اصول، کلام و تفسیر، در سال 381 ه. ق ، همان سال وفات شیخ صدوق درگذشت.
شیخ مفید(ره) (413 338 هـ.ق)
محمد بن محمد بن نعمان، مشهور به شیخ مفید در بین بحران برخوردهاى اعتقادى و سیاسى و حرکتهاى سرنوشت ساز در سال 338 ه.ق در حومه بغداد دیده به جهان گشود.
دانش هاى ابتدایى را در خانواده و زادگاه خویش به پایان برد او که در یک خانواده عمیق و اصیل در تشیع از سلاله نیکان و پاکان به وجود آمده بود و سراسر خاندان او مالامال از عشق به اهل بیت رسالت (علیه السلام)بوده اند، راهى بغداد گردید از اساتید و دانشمندان مدارس بغداد نیز کسب علم ودانش نمود تا در علم کلام ، فقه و اصول، سرآمد دانشمندان گردید. او هم متکلم و هم فقیه زمان خویش بود که از چهره هاى بسیار درخشان شیعه در جهان اسلام مى باشد. مرحوم نورى در خاتمه مستدرک 50، تن از استادان مفید را نام مى برد البته تعدادآنها بیش از اینهاست از معروف ترین آنان: ابن قولویه قمى، صدوق، ابن ولید قمى، ابوغالب، ابن جنید اسکافى، ابوعلى صولى بصرى، ابوعبدالله صفوانى و ابن ابى عقیل مى باشند. که تعداد کثیرى از دانشجویان علوم اسلامى از مکتب پرفیض او بهره برده اند که سرآمد آنان سید مرتضى علم الهدى، برادر سید رضى، شیخ طوسى، نجاشى، ابوالفتح کراچکى، ابویعلى جعفر بن سالار و عبدالغنى از مفاخر شاگردان اویند. نجاشى 171 جلد کتاب از تالیفات شیخ را ذکر کرده است که اسامى برخى ازآنها به این ترتیب است:
1- در فقه: المقنعه، الفرائض الشرعیه و احکام النسا.
2- در علوم قرآنى: الکلام فى دلائل القرآن، وجوه اعجاز القرآن، النصره فى فضل القرآن، البیان فى تالیف القرآن (او یکى از پرکارترین افراد این رشته بود طالبان تفصیل مى توانند به کتاب طبقات مفسران شیعه ج ، 2 تالیف مولف مراجعه نمایند.)
3- در علم کلام و عقائد: اوائل المقالات ، نقض فضیله المعتزله ، الافصاح ،الایضاح ، الارکان.
گفتار بزرگان:
1- نجاشى، شاگرد نامدار و مورد اعتماد شیخ مفید در حق او مى گوید:
استاد ما که رضوان خدا بر او باد فضل او در فقه و حدیث و ثقه بودن اومشهورتر از آن است که توصیف شود او تالیفات متعددى دارد که از آنهاست :المقنعه ، الارکان فى دعائم الدین الایضاح و الافصاح در امامت ، الارشاد، العیون والمحاسن‌
2- شیخ طوسى شاگرد ارزنده مکتب او، درباره او در ( فهرست ) مى‌نویسد:
محمد بن محمد بن نعمان ، معروف به ابن المعلم ، از متکلمان امامیه است درعصر خویش ریاست و مرجعیت شیعه به او منتهى گردید در فقه و کلام بر هر کس دیگر مقدم بود حافظه خوب و ذهن دقیق داشت و در پاسخ به سوالات حاضرجواب بود او بیش از 200 جلد کتاب کوچک و بزرگ دارد.
3- فقیه بزرگوار ابویعلى جعفرى که عنوان دامادى وجانشینى شیخ را نیز دارد، در حق استاد خویش مى گوید:
او اندکى از شب را مى خوابید و باقى شبانه روز را یا نماز مى خواند یا مطالعه مى کرد یا درس مى گفت یا قرآن تلاوت مى‌کرد.
علاوه بر دانشمندان شیعه ، بزرگان و مورخین اهل سنت نیز او را با علم و فضل و تقوى ستوده اند:
1- ابن حجر عسقلان درباره او مى گوید:
او بسیار عابد و زاهد و اهل خشوع و تهجد بود و مداومت بر علم و دانش داشت جماعت بسیارى از محضر او بهره بردند او بر تمام شیعیان حق دارد پدرش در واسط زندگى مى کرد و به آموزگارى مى پرداخت او در عکبرى کشته شد گفته مى شود که عضد الدوله به ملاقات او مى شتافت و هنگام مرض به عیادت او مى رفت .
2- عماد حنبلى، یکى دیگر از دانشمندان اهل سنت ازتاریخ ابن ابى طى حلبى در مورد او نقل کرده است :
او بزرگى از بزرگان امامیه و رئیس بخش فقه و کلام و مباحثه مى باشد او باپیروان هر عقیده به مباحثه و مناظره مى پرداخت موقعیت شایان توجهى درتشکیلات دولت آل بویه داشت او صدقه فراوان مى داد بسیار اهل خشوع و تهجد، واهل نماز و روزه و خوش لباس بود او مورد زیارت و ملاقات عضد الدوله قرارمى گرفت جثه او چهارشانه و لاغر و گندمگون بود نزدیک 76 سال عمر کرد و بیش از200 جلد تالیف دارد تشییع جنازه او شهرت دارد در تشییع او بیش از 80 هزار نفر ازشیعیان شرکت جستند و درگذشت او در ماه رمضان بود رحمت خدا بر او باد .
3- یافعى، یکى دیگر از دانشمندان اهل سنت ، در وقایع سال 413 نوشته است:
در آن سال بود که عالم بزرگ شیعه وفات نمود او صاحب تالیفات فراوان وشیخ بزرگ امامیه ، معروف به مفید و ابن المعلم بود او در علم کلام ، فقه و جدل تبحر داشت و در مناظرات با هر صاحب عقیده شرکت مى جست و در تشکیلات آل بویه با جلالت و احترام زندگى مى کرد درمیان علماى عصر غیبت شیخ مفید تنها عالمى است که به شرف توقیعات متعدد از ناحیه مقدس امام زمان علیه السلام مشرف گشته است و نوع تعابیر به کار رفته درباره او در این توقیعات واقعا منحصر به فرد و متحیر کننده است. که تنها یکى از این تعابیر آن است که شیخ مفید را برادر و دوست مخلص خود خطاب مى نمایند.
شیخ بزرگوار ما درسال 413ه.ق در بغداد، پس از 75 سال تلاش و خدمت ارزنده درگذشت و مورد تجلیل فراوان مردم و قدردانى علما و فضلا قرار گرفت و به تعبیرشاگرد بزرگوارش شیخ طوسى که خود حاضر در صحنه بوده است ، روز وفات او ازکثرت دوست و دشمن براى اداى نماز و گریستن بر او، همانند و نظیر نداشته است هشتاد هزار تن از شیعیان او را تشییع کردند و سید مرتضى علم الهدى بر او نمازگزارد و در حرم مطهر امام جواد (علیه السلام) پائین پاى آن حضرت و نزدیک قبر استادش ابن قولویه مدفون گردید.
سید مرتضى علم الهدى (436 355 هـ.ق)
سیدمرتضى علم الهدى، در سال 355 در یکى از خانواده هاى محترم سادات بغداد به دنیا آمد که ازجانب پدر و مادر نسب بس شریفى داشت. نسب شریفش با پنج و شش واسطه به حضرت امام موسى بن جعفر و امام جعفر الصادق ( علیهم السلام) مى رسد کنیه اش علم الهدى و لقبش ذوالثمانین ، ابوالثمانین وذوالمجدین و شریف مى باشد. برخى از رویاها در صداقت و راستى بى شباهت به الهام و نوعى آگاهیهاى غیبى نیستند و یکى از آن نوع رویاها، خوابى بود که شیخ مفید ( اعلى الله مقامه الشریف ) دیدند که حضرت فاطمه زهرا (علیها السلام ) حسنین ( علیهم السلام ) را پیش او آورده است و مى فرماید : یا شیخ علمهما الفقه به این دو فرزند فقه بیاموز شیخ پس از بیدارى به حیرت وتفکر فرو مى رود، تا آنکه صبح همان شب ، فاطمه والده ماجده سید مرتضى و سیدرضى ، با خدمتگزاران خود که دور او بوده اند، دو پسر خود را که در آن موقع از نظرسن ، صغیر و خردسال بوده اند پیش شیخ آورده ، شیخ محض رعایت جلالت آن مخدره ، سلامش کرد و به پا ایستاد تا پس از احترامات معمولى ، فاطمه مادر کودکان ،همان عبارت مذکور در رویا را (یا شیخ علمهما الفقه ) به زبان آورد و گفت : اى شیخ این دو پسران منند، اینها را پیش تو آورده ام که به آنان فقه تعلیم دهى.
پس شیخ تحت تاثیر قرار گرفت و خواب را به آن بانوى جلیل القدر بازگونمود و به تعلیم و تربیت آن دو برادر والاگهر اهتمام تمام به کار برد تا به آن مقام عالى علم و اجتهاد نائل آمدند که هر دو از ذخیره هاى ارزشمند اسلام و از نوادر و نوابغ ‌روزگار گردیدند.
او در محیط علمى مساعد رشد و نما کرد و از محضر بزرگان و افرادى مانند:شیخ مفید، خطیب ادیب ، ابن نباته و شیخ حسن بابویه بهره جست. او حوزه درسى بسیار غنى و در علوم متنوعه تدریس داشته است و هر یک از شاگردان او شهریه معینى داشته اند، چنانچه شیخ طوسى را ماهى دوازده دینار اشرفى طلاى هیجده نخود و قاضى ابن البراج را ماهى هشت دینار و هر یک از تلامذه دیگر را به فراخور حال خود شهریه مى داده است وقتى قحطى شدید پیش آمد، مرد یهودى براى تحصیل روزى، چاره اندیشید که در نزد سید به تحصیل علم نجوم بپردازد بعد از استیذان از سید در درس او حاضر شد و حسب الامر سید به او روزانه تعیین گردید که روز به روز مى گرفت و صرف ضروریات زندگى خود مى کرد تا پس از اندکى از مشاهده این شیوه و رفتار نیک، آخر به دین اسلام گروید.
و شاگردانى مانند:شیخ طوسى ، قاضى ابن البراج ، ابوالصلاح حلبى ، ابوالفتح کراجکى ، سالار بن عبدالعزیز دیلمى و دهها نظایر این بزرگان را در حوزه درسى خویش تربیت نمود. در کتابخانه سید مرتضى ، هشتاد هزار جلد کتاب بوده است که اغلب آنها ازکتابهاى مورد مطالعه یا تالیف او بوده است . یکى از معاصرین او مى گوید: کتابهاى سید را شماره کردم، به هشتاد هزار جلد رسید که اغلب آنها ازمحفوظات یا مصنفات او بوده است. ثعالبى مورخ نامى نیز در تایید این گفتار اضافه مى نماید: در بغداد پس ازوفات سید مرتضى با اینکه قسمت عمده کتابهاى او را به امرا و وزرا اهدا کرده بودند، باز باقیمانده آنها را به سى هزار دینار قیمت کردند. او داراى تالیفات متعددى است که هر کدام نشانگر وسعت علم و تبحر وگسترش کرانه اى دانش و فضیلت او بوده است مرحوم مدرس ، صاحب ریحانه الادب بیش از 72 جلد از آنها را با اسم و رسم نام مى برد، ولى برخى از آنچه که راجع به فقه و اصول فقه مى باشد، به این ترتیب مى‌باشد:
1- الانتصار.
2- جمل العلم و العمل.
3- الذریعه فى اصول الشریعه (در اصول فقه.)
4- المحکم و المتشابه.
5- المختصر.
6- ما تفردت به الامامیه من المسائل الفقهیه.
7- المصباح.
8- الناصریات.
و جز آنها، کتابهاى الامالی، جواب الملاحده فى قدم العالم ، درر الفوائد وچند جلد دیگر که طالبین تفصیل لازم است به آن کتابها مراجعه نمایند.
شیخ عزالدین احمد بن مقبل مى‌گوید:
اگر کسى سوگند یاد کند که علم الهدى در علوم عربیه داناتر از خود عرب بوده، دروغ نگفته و گناهى نکرده است.
شخصیت علم الهدى از دیدگاه دانشمندان اهل سنت هم پوشیده نمانده است، بلکه در اثر کثرت تالیفات و آثار مورد جلب نظر آنان نیز گردیده است ابن خلکان، یکى از مورخین اهل سنت مى گوید: فضائل وى بسیار و تالیفات او در دین و احکام مسلمین شاهد صادق هستند بر اینکه شاخه آن شجره بوده و از اهل آن خانواده جلیل مى‌باشد. ابن اثیر در کامل التواریخ، یافعى در مرآه الجنان، سیوطى در طبقات، خطیب بغدادى در تاریخ بغداد و ابن کثیر شامى و دیگران، همگى از سید مرتضى با بهترین عبارات یاد کرده اند و علم و فضیلت و دانش او را ستوده اند. یکى از اساتید ادبیات مصر مى گوید: من از کتاب غرر و درر سید مرتضى مسائلى را استفاده کردم که در هیچ یک از کتابهاى دیگر نحویان به دست نیاوردم.
مناعت طبع و ملکات فاضله او: دانشمند متتبع، آقاى على دوانى در بیوگرافى این فقیه وارسته از رجال ابوعلى، از کتاب اتحاف الورى، ضمن حوادث سال نقل کرده است که در این سال سید مرتضى و برادرش سید رضى به زیارت بیت‌الله الحرام شتافتند در بین راه ابن جراح طائى از آنها طلب چیزى کرد و آنها نه هزار دینار از مال خالص خویش را به اودادند و باز نوشته اند که وقتى چند کتاب به قیمت ده هزار دینار یا بیشتر براى سیدمرتضى خریدارى کردند، موقع مطالعه دید که بر پشت یکى از آنها این دو شعر رانوشته‌اند: وقد تحوج الحاجات یا ام مالک الى بیع اوراق بهن ضنین. و ما کان ظنى اننى سابیعها. و لو خلدتنى فى السجون، دیونى (گاهى احتیاج وامى دارد که اوراقى را که بیشتر مورد علاقه است، فروخته گردد من گمان نمى بردم که روزى برسد که آن اوراق را بفروشم هرچند طلبکارها مرابه زندان وامى داشتند.) این اشعار حاکى از فقر فروشنده آن بود که از روى ناچارى آن کتب نفیس رافروخته است سید(ره) تمام کتابها را به صاحبش مسترد نمود و آن ده هزار دینار را نیزبه او بخشید. سید مرتضى دهکده اى از املاک خود را وقف مصرف کاغذ فقها کرده بود که عوائد آن صرف تالیفات مجتهدین گردد صفات حمیده و فضائل اخلاقى او در حدى بود که افراد فاضل و دانشمند از هر گروه مى توانستند به مجلس او راه یابند و ازمحضرش بهره مند گردند نابغه عرب، ابوالعلا معرى از کسانى بود که همیشه ملازمت او را داشت گویند هنگامى که ابوالعلا از عراق خارج مى شد، از او پرسیدندکه سید مرتضى را چگونه دیدى؟
او در پاسخ اشعار زیر را قرائت کرد: یا سائلى عنه لما جئت تسئله الا هو الرجل العارى من العار. لو جئته لرایت الناس فى رجل.
و الدهر فى ساعه و الارض فى دار (اى فردى که از من جویاى حال او هستى، بدان که او مردى است که از هرگونه نقص و عیب، مبرى است اگر او را ببینى خواهى دید که وجود همه مردم در یک فردجمع است و روزگار در یک ساعت متمرکز گردیده و جهان در یک خانه قرار گرفته است.
در مورد لقب علم الهدى، بیشتر مورخین نگاشته اند که ابوسعید محمد بن حسین وزیر القادر بالله در سال 420 بیمار شد شبى در خواب دید که امیر مومنان (علیهم السلام) به او مى فرماید: به علم الهدى بگو تا براى تو دعا کند تا ازبیمارى بهبود یابى وزیر گفت: یا امیر المومنین، علم‌الهدى کیست؟ فرمود: على بن الحسین موسوى است چون از خواب برخاست، نامه اى به سید مرتضى نوشت که براى او دعا کند و در آن نامه او را علم الهدى خواند. سیدمرتضى برآشفت و از وزیر خواست که او را با این لقب بزرگ نخواندوزیر گفت به خدا قسم امیر المومنین (علیهم السلام) امر فرموده که شما را به این لقب بخوانم بعداز آنکه وزیر از دعاى سید مرتضى شفا یافت، جریان خواب خود و امتناع سیدمرتضى را از قبول این لقب براى خلیفه بیان کرد خلیفه پیام فرستاد که شایسته است لقبى را که از سوى جد شما داده شده است بپذیرى و ابا نکنى سپس حکم شد که منشیان در نامه هاى رسمى و عموم مردم او را با این لقب بخوانند و بدین گونه ملقب به علم الهدى گردید. او در سال 436 در بغداد وفات نمود نجاشى در رجال خود مى نویسد: او درسال مزبور وفات یافت فرزندش بر او نماز گذارد و در خانه اش دفن شد من وابویعلى جعفرى (داماد شیخ مفید) و سلا ر بن عبدالعزیز او را غسل دادیم.
اخیرا جنازه او به کربلاى معلى منتقل شده و در جوار مطهر حضرت سیدالشهدا (علیهم السلام) مهمان آن بزرگوار گردیده است.

نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات