صفحه نخست

بین الملل

سیاسی

چند رسانه ای

اقتصادی

فرهنگی

حماسه و جهاد

دیدگاه

آذربایجان غربی

آذربایجان شرقی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران بزرگ

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

کهگیلویه و بویراحمد

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

صبح صادق

محرومیت زدایی

صفحات داخلی

صفحه نخست >>  عمومی >> آخرین اخبار
تاریخ انتشار : ۲۷ آبان ۱۳۹۴ - ۰۷:۳۱  ، 
شناسه خبر : ۲۸۳۹۳۲

روزنامه کیهان **

پرسش‌هایی درباره جمعه پاریس/ سعدالله زارعی

وقایع امنیتی روز جمعه پاریس، اگرچه انگشت‌های اشاره را به سمت گروه تروریستی شناخته شده داعش برد و سبب حجم عظیمی از تحلیل‌ها، گزارش‌ها و خبرها در این خصوص گردید اما در عین حال نماد و نمایی از جبهه‌سازی علیه «تهدید مشترک» و «ارزش‌های غرب» نیز پدید آورد. این دو روند به خوبی بیانگر آن است که وقایع امنیتی اخیر فرانسه از نظر ماهیت و پیامدها تا حد زیادی پیچیده است.

چرا فرانسه؟ این اولین سؤالی است که به ذهن آمده و خیلی‌ها تلاش کرده‌اند پاسخی برای آن بیابند. بعضی گفته‌اند فرانسه به عنوان شریک آمریکا در جبهه‌سازی علیه داعش یک طعمه مناسب برای داعش محسوب می‌شود. بعضی گفته‌اند فرانسه تاوان عملیات نظامی دو سال پیش علیه دوقلوی آفریقایی داعش- بوکوحرام- در مالی و نیجریه را می‌پردازد، و بعضی هم گفته‌اند فرانسه از یک سو- در مقایسه با سایرین- بیشترین تعداد مسلمان قاره اروپا را در خود جای داده است و از سوی دیگر بیشترین تعداد اعضای اروپایی داعش، فرانسوی‌اند و طبیعی است که چنین اتفاقاتی در فرانسه روی دهد. اما در عین حال این استدلال‌ها و استنتاج‌ها معارض دارند. در این‌باره می‌توان گفت فرانسه اگر چه همراه است، نقش برجسته‌ای در جبهه آمریکایی علیه داعش ندارد از میان کشورهایی که اقدام واقعی یا اعلامی علیه داعش انجام داده‌اند- نظیر ایران، روسیه و آمریکا- فرانسه در انتهای صف قرار می‌گیرد. ماجرای عملیات دو سال پیش فرانسه در شمال آفریقا نیز از چنان حرارتی برخوردار نیست و حتی خود بوکوحرام در آن دو کشور به حاشیه رفته و جذب جامعه‌ سیاسی و مدنی نیجریه و مالی شده‌اند چه رسد به اینکه بخواهند بار دیگر خود را در معرض عملیات نظامی فرانسوی‌ها قرار دهند. ربط موضوع کمیت و کیفیت مسلمانان در فرانسه به رخدادهای امنیتی، چندان منطقی به نظر نمی‌رسند. این درست است که برابر تخمین‌ها دست‌کم 8 میلیون نفر از جمعیت فرانسه را مسلمانان تشکیل می‌دهند و این هم ممکن است درست باشد که طی 15 سال آینده، مسلمانان که هم اینک حدود 20 درصد جمعیت فرانسه را شامل می‌شوند به 30 درصد جمعیت برسند و تا سال 2050 ممکن است این عدد به 40 درصد برسد اما این نکته را نباید فراموش کرد که رشد مسلمانان در فرانسه در یک بستر آرام اتفاق افتاده و در تمام دهه‌های اخیر مسلمانان خود را پایبند به قوانین و سنن فرانسوی نشان داده‌اند. مسلمانان فرانسه به درستی هر گونه افراط‌گرایی را به ضرر خود دانسته و در متن خود سازوکارهای «کنترل‌ خویشتن» دارند. مسلمانان فرانسه طی دو دهه گذشته هیچگاه منشأ درگیری و ایجاد شکاف در جامعه فرانسه نبوده‌اند اضافه بر این فرانسوی‌ها به نسبت بقیه ملل اروپا، فرهنگی‌تر به حساب آمده و به همین نسبت مسلمانان آن هم از بقیه کشورهای اروپایی فرهنگی‌ترند.

اما به راستی چرا فرانسه؟ اگر عامل اصلی وقایع امنیتی جمعه پاریس را همانگونه که رسانه‌ها و دولتمردان‌ غرب و دیگران می‌گویند، «داعش» بدانیم باید بگوییم حس انتقامجویی از غرب، این گروه را به فاجعه‌آفرینی در پاریس سوق داده است. برای اثبات این نظر می‌توانیم به بیانیه‌ای که بسیار کوتاه صادر شده و یا فایل صوتی که به داعش نسبت داده می‌شود، استناد کنیم و نیز می‌توانیم بگوییم آنچه در پاریس روی داده در انتظار بقیه پایتخت‌های غربی نیز خواهد بود. اما اگر ماجرا را پیچیده‌تر از این فرض کنیم به دو گزینه می‌رسیم یکی اینکه داعش و «دیگران» عامل فاجعه بوده‌اند. دیگر اینکه دیگران بدون داعش عامل حوادث جمعه پاریس بوده‌اند در این صورت به خصوص در وجه اخیر دو سوال مطرح می‌شود سوال اول این است که پیامدهای امنیتی این تحولات برای اروپا و دیگران چیست و سوال دوم این است که غرب که با فرانسه اعلام همبستگی کرده است و سوریه را مکان برنامه‌ریزی تیم تروریست داعش برای کشتار پاریس دانسته‌اند، چه خواهد کرد؟

چرا حمله با کلاشینکف و بمب؛ با فرض  اینکه داعش به وجود آورنده وقایع جمعه پاریس بوده‌ است، چرا در این حملات که شمار آن به 7 تا 8 مورد می‌رسد از «کلاشینکف» استفاده شده است؟ جدای از اینکه «کلاشینکف» تداعی خاصی دارد در عین حال کلاش برخلاف ژ3 و... سلاحی با قابلیت محدود تاشوندگی است و بر این اساس حمل و نقل آن از هر اسلحه دیگر سخت‌تر است. این خود سوال دیگری را در پی می‌آورد. چرا سرویس فرانسه نتوانسته با وجود تعدد افراد تروریست و استفاده آنان از سلاح نسبتا حجیم و طولی، مهاجمین را در وقت خود شناسایی نماید؛ بعضی از کارشناسان سیاسی که زندگی در کشورهای مختلف اروپا را تجربه کرده‌اند می‌گویند در بین کشورهای اروپایی، فرانسه دارای قوی‌ترین سرویس  امنیتی است و به انواع متنوعی از تجهیزات کمک‌کننده دسترسی دارد. در پاسخ به این سؤالات بعضی گفته‌اند پلیس امنیتی فرانسه هم مثل هر سرویس امنیتی دیگر می‌تواند دور بخورد و ورود سلاح نیمه سنگین به این کشور نیز تعجب‌آور نبوده و در هر کشور دیگر هم قابل تکرار است اما این پاسخ‌ها بسیار کلی‌تر از آن هستند که سؤال خاص را جواب دهند.

چرا جبهه‌سازی؟ وقایع روز جمعه پاریس با سرعت عجیبی از سوی کشورهای مختلف محکوم شد و بسیاری از مقامات کشورها در گستره‌ای از استرالیا تا کانادا اعلام کردند که در کنار دولت و ملت فرانسه قرار دارند. تا جایی که حجت‌الاسلام روحانی رئیس‌جمهور ایران که علیرغم گذشت 48 ساعت، هنوز انفجار ضاحیه بیروت که در آن حدود 50 نفر از شیعیان کشته شدند، را محکوم نکرده بود در اولین زمان ممکن حادثه فرانسه را محکوم نمود. خب با وجود این سطح از همدردی عمومی چه نیازی به جبهه‌سازی وجود داشت تا رئیس‌جمهور فرانسه بگوید: «آنچه دیروز در پاریس و حومه آن اتفاق افتاد نوعی اعلان جنگ علیه ارزش‌هایی که ما از آنها دفاع کرده و به آنها پایبند هستیم. این یک جنگ از پیش تدارک دیده شده و از خارج‌ سازماندهی شده بود.» یا اشتون کارتر وزیر دفاع آمریکا بگوید: «این حملات فراتر از حمله به ملت یا مردم فرانسه بوده‌اند و تهاجم به ارزش‌های مشترک ما هستند» و یا پاپ رهبر دینی کاتولیک‌ها بگوید: «این آغاز جنگ جهانی سوم است» و در نهایت فرانسوا اولاند در شیپور بدمد که: «ما جنگ بی‌رحمانه‌ای را علیه تروریسم آغاز می‌کنیم.» خب چرا جبهه‌بندی؟ جبهه‌بندی جهانی علیه داعش و یا گروههایی در این اندازه که معنا ندارد خطر داعش در طول 4 سال اخیر متوجه کشورهای اسلامی و از میان کشورهای اسلامی متوجه کشورهای عضو جبهه مقاومت بوده است حالا بعد از 4 سال گردی هم بر دامن فرانسه نشسته باشد کمااینکه مشابه چنین رویدادهایی را در آمریکا، نروژ، ترکیه و... شاهد بوده‌ایم. در کشورهایی نظیر عراق و سوریه که هم‌اینک اروپا فلش عملیاتی خود را به این سمت کشیده است، نظامیان آمریکایی- بخصوص در الانبار- در چند قدمی تیم‌های عملیاتی داعش بوده و در بسیاری از مواقع شاهد عبور کاروان نظامی داعش از مرزهای شمالی عربستان تا نینوا بوده‌اند اما با وجود آنکه از تشکیل یک جبهه ضد داعش خبر داده بودند عبور این کاروانهای تروریستی را نادیده گرفته که خود این نادیده گرفتن و متقابلا عدم تهاجم کاروان نظامی داعش به مقر و نیروهای آمریکایی که در شمال رمادی مرکز استان الانبار مستقر بودند، از هماهنگی و توافق بین آنان حکایت می‌کند آیا با این وصف و در حالی که ایران بشدت سرگرم مبارزه با داعش است می‌توان تصور کرد که غربی‌ها نگران توسعه تهدیدات داعش به سمت پایتخت‌های خود هستند؟ جبهه‌سازی در این میانه فقط یک معنا دارد و آن سر و سامان دادن به جبهه‌ای است که پیش از این  به نام مبارزه با ایران هسته‌ای شکل گرفته بود. خب به فرض که تابلوی اعلامی آنان مبارزه با داعش و نتیجه آنهم حمله به مراکز داعش باشد، چه کسی به آمریکایی‌ها خواهد گفت که در کجا داعش و در کجا نیروهای نظامی یا شبه نظامی سوریه و متحدان آن قرار دارند؟

با ضرباتی که طی ماه‌های اخیر به جبهه‌ مشترک داعش و النصره در حلب خورد، اسرائیل ابراز نگرانی کرد و رسانه‌های این رژیم هفته گذشته اعلام کردند که جنگنده‌های اسرائیلی چند نقطه در حومه دمشق را بمباران کرده‌اند. الان فضایی در سوریه و عراق به وجود آمده که آمریکا و هم‌پیمانانش به هر نقطه‌ای از سوریه به نام مبارزه با داعش حمله کند احتمال آن که  شدیدترین و پرتلفات‌ترین جنایت را علیه مردم عادی پدید آورند وجود دارد. با فرض اینکه در حمله احتمالی آینده غرب هزاران شهروند بی‌گناه سوری به خاک و خون کشیده شوند و در عین حال هیچ ربطی به داعش هم نداشته باشند. چه کسی در این جنجال رسانه‌ای و برجسته‌سازی هر روزه تصاویر تروریستی پاریس، از فرانسه یا آمریکا‌ می‌پرسد چرا؟!  و این چرا به گوش چند نفر در دنیا می‌رسد؟

نکته دیگر این است که انفجارها و حملات مسلحانه به ورزشگاه استاددو فرانس و مرکز هنری باتاکلان مسلما به ضرر اولاند نیست. تجربه ترکیه می‌گوید اگر مردم در کشورهایی با مختصات ترکیه و فرانسه در معرض اقدامات تروریستی قرار گیرند، اتحاد بیشتری با دولت پیدا می‌نمایند و به خاطر وجودی دیدن امنیت، از حرمان‌های اقتصادی و محدودیت‌‌های سیاسی که در شرایط عادی سبب کاهش شدید محبوبیت و آراء می‌شوند، عبور کرده و آن را قابل تحمل می‌دانند. پس اولاند ضرر نکرده کما اینکه همبستگی جهانی با فرانسویان نشان می‌دهد فرانسه نیز ضرر نکرده است. بطور قطع غرب هم ضرر نکرده است اما مسلما هم اینک از یکسو کار برای داعش دشوارتر شده و در عین حال از سوی دیگر بر میزان نگرانی دولت و مردم سوریه افزوده شده است. این موضوعات فقط اگر ثابت کنند که پرونده حملات وحشیانه جمعه پاریس پیچیده و رازآلود است، باید تامل بیشتر ما را در مبدأ، مقصد، مقصود و پیامد ماجرا در پی ‌آورد.

***************************************

روزنامه قدس **

بازگشت تروریست ها به خانه/ دکتر عماد آبشناس

قدس ‌آنلاین:حادثه بامداد شنبه در پاریس ،همچنین اتفاقاتی که یکی دو روز اخیر درناحیه جنوبی بیروت به وقوع پیوست ناشی از مسائلی است که منشاء آن از چند زاویه قابل بررسی است .

 بی تردید تفکری که در کشورهای حوزه خلیج فارس در گسترش تروریسم در منطقه حاکم است در ایجاد بحران های این چنینی بی تاثیر نبوده است .

با تنگ تر شدن حلقه محاصره تکفیریها در سوریه و پیروزی های پی در پی حلقه مقاومت، تروریست های پرورش یافته ای که روزی با حمایت و هدایت دولتمردان اروپایی و به ویزه دولتمردان فرانسه راهی سوریه شده بودند اکنون راهی جز بازگشت به خانه ندارند.بازگشت اتباع غربی به کشورهای خود نه تنها موجب آسودگی خیال دولتمردان اروپایی نشده است بلکه تروریست ها با گذراندن دوره های تخصصی و آموزش هایی که توسط دیگر تروریست ها دیده اند موجب وحشت و هراس عمومی در میان دولت و ملت های اروپایی می شوند.

آنچه که در ماه های اخیر به عنوان مبارزه با تروریزم از سوی آمریکا و هم پیمانان غرب  به نمایش گذاشته شده تنها فریب افکار عمومی بیش نبود .بی شک  اصلی ترین گروه هایی که در حال مبارزه مستقیم و اصولی با تروریست ها هستند ،دولت سوریه و مردم این کشور همچنین دولت ، مردم و کردهای عراق می باشند .از سوی دیگر تلاش های فرانسه در کنار رژیم جعلی صهیونیستی برای سرنگونی دولت قانونی آقای بشار اسد از یادها نرفته است وفرانسه در طی سالهای گذشته درصدد بوده تا با سرنگونی حکومت سوریه این کشور را به لیبی دومی تبدیل کند تا مکانی برای صادر کردن  تروریست ها به  جهان شود.

برقراری ثبات و آرامش حق مردم فرانسه و همه کشورهای جهان است .به نظر میرسد مردم این کشور که خواهان برقراری آرامش هستند باید مطالبات خود را در قالب مبارزه با تروریزم به شکل واقعی از دولت خود درخواست کنند و با فشار آوردن بر آقای اولاند  خواهان تجدید نظر ایشان در سیاست های پیشین و حمایت از دولت قانونی سوریه شوند.

 قطعا حوادث دردناک و کشتار فجیع مردم در پاریس در دستور کار  کنفرانس وین قرار می گیرد. به نظر می رسد اگر دولت فرانسه درصدد مبارزه واقعی با تروریست ها است باید از دولت قانونی سوریه حمایت نموده و برای ثابت کردن این مهم با توجه به اینکه این کشور بزرگ ترین صادرکننده سلاح به منطقه است در اولین مرحله باید فروش و صادرات تسلیحات نظامی به کشورهای حامی تروریست ها را متوقف نماید.

حضور ناو هواپیما بر فرانسه احتمال طرح توطئه جدیدی در منطقه را قوت می بخشد  به نحوی که می توان گفت ممکن است فرانسه با برنامه ریزی از پیش تعیین شده ای درصدد اعمال برخی سیاست ها از قبل بوده و حوادث پاریس بی ربط به آن نباشد !!  همانگونه که حضور نظامی آمریکا در افغانستان علی رغم تاکید بر مبارزه با القاعده چیزی به نام ریشه کن کردن القاعده نبود .به نظر می رسد فرانسه نیز به طور قطع درصدد ریشه کن کردن داعش و گروه های تروریستی نیست. 

شواهد نشان می دهد اگرفرانسه درصدد ریشه کن کردن تروریزم باشند فروش تسلیحات و حضور ناوهای هواپیما بر این کشور دلیل موجهی نخواهد داشت . به هر حال امیدواریم دولت فرانسه با توجه به عدم دست یافتن آمریکا به دستاورد قابل توجهی در افغانستان راه ایالات متحده آمریکا را طی نکند ، بعید به نظر می رسد که دولت فرانسه خود را وارد چنین بازی خطرناکی در منطقه نماید . بی تردید تغییر مواضع و سیاست های فرانسه در منطقه می تواند در کاهش بحران های مشابه فاجعه پاریس، موثر باشد .حمایت از دولت قانونی و مشروع  سوریه و مشروع اولین قدم برای رسیدن به ثبات و دوری از هرگونه حادثه تروریستی در فرانسه است. فرانسه و دولت های  اروپایی ها به این نتیجه رسیده اند که لازم است تمهیدات ویژه ای را برای تغییر سیاست های خود اتخاذ نمایند. چنین حملات دردناکی به دولتمردان فرانسوی هشدارهای لازم را داده است تا آتش بحران های به وجود آمده در منطقه غرب آسیا را بیش از پیش فروزان تر نکنند.

مقام معظم رهبری در دیدارهایی که با گروه های مردمی ومسئولان دولتی نظام جمهوری اسلامی ایران و مسئولان دیگر کشورهای دنیا داشتند همواره بر این موضوع تاکید می نمودند که به زودی آتشی که غرب در منطقه برافروخته است دامان آنها را خواهد گرفت .متاستفانه دولتمردان کشورهای غربی در بسیاری از مقاطع متوجه دیدگاه های ارزشمند معظم له نشده و به این درک و شعور سیاسی نرسیده اند که مقام معظم رهبری دیدگاه کارشناسی سیاسی قابل توجهی توام با نگاه مذهبی که برگرفته از دستورات و فرامین الهی است دارند و ایشان بدون دلیل بر مساله ای تاکید نمی ورزند.به هر حال شواهد نشان داده بعد از اظهار نظر مقام معظم رهبری در فاصله زمانی اعم از هفته ها یا ماه های بعد آنچه که معظم له پیش بینی نموده بودند محقق می شود.به نظر می رسد با توجه به اینکه غرب فرصت های بسیاری را برای مبارزه با تروریزم از دست داده است اما با توجه و دقت در دیدگاه های رهبر اندیشمند جمهوری اسلامی ایران می توانند با برنامه ریزی در مقابله با تروریزم به این مهم دست بیابند وگرنه آتشی که در خاورمیانه روشن کرده اند به زودی به اروپا و آمریکا کشیده خواهد شد .

***************************************

روزنامه جمهوری اسلامی**

تغییر معادله قدرت در سوریه

بسم‌الله الرحمن الرحیم

پیروزی‌های پیاپی و مهم ارتش و نیروهای مردمی در سوریه این روزها افق جدیدی را در فضای جنگ زده این کشور پدیدار کرده است. آزاد شدن فروگاه نظامی «مرج السلطان» در شرق دمشق از اشغال تروریست‌ها و تسلط ارتش و نیروهای مقاومت لبنان بر آن، یکی از این پیروزی هاست.

هفته گذشته نیز فرودگاه مهم و استراتژیک «کویرس» در حلب از چنگ تروریست‌ها درآمده بود. فرودگاه «کویرس» با تعداد قابل ملاحظه هواپیمای نظامی و سایر ادوات نظامی، چند ماه قبل توسط تروریست‌ها اشغال شد و آزادسازی این فرودگاه بسیار با اهمیت است به گونه‌ای حتی ناظران، آنرا نقطه عطفی در جنگ سوریه تلقی کرده‌اند.

با تحولات تازه‌ای که در صحنه میدانی سوریه به وقوع پیوسته معادله قدرت به نفع حکومت سوریه تغییر کرده است. بدیهی است که این تحول، به مذاق دولت‌هایی که نزدیک به پنج سال برای ساقط کردن این حکومت تلاش کرده و از هیچ اقدامی فروگذار نبوده‌اند خوش نیاید. این دولت‌ها میلیاردها دلار هزینه کردند، هزاران تروریست را به سوریه گسیل داشتند و انبوه سلاح‌ها و تجهیزات نظامی را در اختیار آنها قرار دادند تا حکومت سوریه را ساقط کنند ولی اکنون این تلاش‌های آنها کاملاً شکست خورده است.

دولت‌هایی که گاه شمار آنها به 30 می‌رسید در طول پنج سال گذشته به صورت آشکار و پنهان جلسات متعدد تشکیل دادند تا با روی هم قرار دادن ظرفیت‌ها و امکانات خود زمینه سرنگونی حکومت سوریه را فراهم سازند، اکنون خود را ناکام و رسوا می‌بینند. البته بسیاری از این کشورها از خود اختیاری نداشته‌اند و دنباله‌رو می‌باشند بلکه نقش اصلی را مثلث غرب، رژیم صهیونیستی و ارتجاع منطقه برعهده داشته است. ریشه کینه این دولت‌ها از حکومت سوریه، سیاست‌ها و مواضع ضد صهیونیستی این حکومت در طول چند دهه گذشته بوده است. درحالی که جناح سازشکار فلسطین به همراه بسیاری از حکام خودفروخته منطقه، در دو دهه گذشته با پذیرش سازش با رژیم صهیونیستی، ننگ خوش خدمتی و سرسپردگی به صهیونیسم بین‌الملل را به جان خریدند ولی حکومت سوریه با وجود تمامی فشارهایی که از جانب دولت‌های مرتجع منطقه و قدرت‌های استکباری متحمل می‌شد زیر بار سازش با صهیونیست‌ها نرفت و همین سیاست، طرح‌ها و نقشه‌های صهیونیست‌ها را با شکست مواجه ساخت.

دولتمردان سوریه با تکیه بر منطق و قوانین و مقررات بین‌المللی بارها اعلام کرده است تا زمانی که سرزمین‌های اشغالی از جمله جولان در تسلط غاصبانه رژیم صهیونیستی است پای میز مذاکره نخواهد نشست. این موضع اصولی و قاطعانه حکومت سوریه موجب شده است تا دو ضلع دیگر مثلث مقاومت، یعنی حزب‌الله لبنان و جناح مبارز در داخل فلسطین نیز جان بگیرند و در برابر رژیم صهیونیستی قاطعانه بایستند.

آغاز قیام‌های ضداستبدادی با محوریت اسلام‌خواهی و تحولات متعاقب آن که منجر به سقوط چند رژیم عربی شد، صهیونیست‌ها را به طمع انداخت تا بهره‌برداری از این شرایط، زمینه سرنگونی حکومت سوریه را نیز ایجاد کنند. نقش اصلی و میدانی این توطئه را آمریکا برعهده گرفت و متاسفانه شماری از سران رژیم‌های مرتجع منطقه نیز با آمریکا همراهی کرده و به این بازی صهیونیست‌ها وارد شدند.

این جبهه شوم در مسیر رسیدن به هدف خود که تامین خواسته‌های صهیونیست‌ها بوده است تا مرز لشکرکشی مستقیم در سوریه پیش رفتند ولی به دلیل عدم اطمینان از نتیجه اقدام نظامی مستقیم عقب‌نشینی کردند. با اینحال این کشورها تا به امروز از تمامی ابزارهای خود برای اینکه دولت سوریه را وادار به تسلیم کنند استفاده کرده‌اند.

در چنین شرایطی است که اهمیت پیروزی‌های چشمگیر ارتش سوریه که توانسته است جریان تحولات را به سوی شکست کامل توطئه‌گران و پیروزی قطعی دولت سوریه تغییر دهد، نمایان می‌شود.

نخستین بازتاب تغییر مسیر روند تحولات را در نشست اخیر وین که با حضور 17 کشور از جمله جمهوری اسلامی ایران برگزار شد شاهد بودیم. در این نشست برای نخستین بار در طول پنج سال گذشته هم سازمان ملل و هم دولت‌های غربی اقتدار حکومت سوریه را به رسمیت شناختند و برای رسیدن به هرگونه راه‌حل، حضور دولت سوریه را لازم دانستند.

در این میان، سران برخی دولت‌های منطقه که احساس می‌کنند با وارد شدن به دام صهیونیست‌ها اکنون بازی را باخته‌اند، از آنچه پیش آمده عصبانی هستند. این دولت‌ها، از غرب نیز عصبانی هستند که پشت آنها را خالی کرده‌اند و مجبورند به بقای حکومت سوریه گردن نهند.

حتی برخی گمانه‌زنی‌ها، افزایش اقدامات تروریستی در روزهای اخیر در نقاط مختلف جهان را نتیجه پیروزی‌های دولت سوریه و تغییر موازنه قدرت در سوریه به نفع دمشق تلقی می‌کنند. احساس شکست و سرخوردگی، تنها نتیجه‌ای نبود که سیاست غلط جبهه ضد سوریه به دنبال داشت بلکه اکنون این کشورها، خود گرفتار معضل تروریسم نیز شده‌اند و تیرهای زهرآگینی که این کشورها به سوی حکومت و مردم سوریه شلیک کردند به طرف خود آنها کمانه کرده است. این دولت‌ها به توطئه خود در سوریه ادامه خواهند داد ولی جبهه دشمنان سوریه روز به روز ضعیف‌تر می‌شود و پیروزی نهائی با جبهه مقاومت خواهد بود.

***************************************

روزنامه خراسان**

انتظار مردم پس ازفرصت4هزار میلیارد تومانی به خودروسازان/کورش شجاعی

طرح فروش خودرو با وام 25 میلیون تومانی به هر صورت اجرا شد. این طرح محاسن و البته نقص ها و ایرادهایی داشت. تزریق نقدینگی قابل توجه به خودروسازان «همیشه تشنه نقدینگی»، رونق گرفتن و چرخش دوباره چرخ تولید خودروهای داخلی، ایجاد اندکی «هیجان اقتصادی» در بخش تولید خودرو، خالی شدن پارکینگ های انباشته خودروسازان، صاحب خودرو شدن تعدادی از مردم با شرایط خاص و نسبتا قابل قبول، رونق هر چند اندک برای مشاغل مرتبط با خودرو و جمع آوری نقدینگی قابل توجهی از بین مردم از جمله محاسن این طرح محسوب می شود.

اشاره ای به نقص ها و ایرادهای طرح

مهمترین و پرعارضه ترین ایراد طرح مزبور، عدم شفافیت لازم در اعلام جزئیات خبر این طرح توسط برخی مسئولان اقتصادی دولت و همچنین خودروسازان بود چرا که در ابتدا هیچ خبری از تعداد وام ها و همچنین تعداد خودروهای انباشته شده در پارکینگ ها، در اختیار رسانه های جمعی و مردم قرار نگرفت و به ناگاه پرونده طرحی 6 ماهه در 6 روز بسته شد و جامعه را دچار شوک کرد و مگر خداوند از سر قصور فاحش و تقصیر مسئولانی بگذرد که این چنین با عدم شفافیت و نداشتن صداقت لازم با مردم به اعتماد و اطمینان جامعه که اصلی ترین سرمایه کشور هستند ضربه می زنند و معلوم نیست برخی از این حضرات مسئول کی و چه وقت می خواهند به این باور مهم برسند که صادق بودن با مردم اصل اساسی برای جلب مشارکت عمومی، افزایش اعتماد و اطمینان مردم و کلید حل بسیاری از مسائل کشور از جمله مشکلات اقتصادی است، توجه نداشتن به موضوع مهم «آمایش سرزمین» در این طرح و همچنین بی توجهی به مشکلات و معضلات ترافیکی ناشی از ورود دفعی حدود 120 هزار خودرو به خیابان ها و جاده های محدود و بیشتر غیر استاندارد کشور و افزایش آلودگی محیط زیست نیز از جمله مسائلی است که به نوعی در جریان طرح فروش خودرو مورد توجه قرار نگرفت، مشکل دیگر این است که ادعای محاسبه سود 16 درصدی برای این وام چندان با واقعیت مطابقت ندارد. همچنین دریافت مالیات بر تسهیلات که در این طرح اعمال و از مردم نقدا گرفته شد از قرار معلوم چندان مطابق قانون نیست موضوعی که علی عسکری رئیس کل سازمان امور مالیاتی کشور نیز روز گذشته به صراحت درباره آن اظهار نظر کرد بگذریم از این که ابتدا برخی مسئولان از 7 ساله بودن وام خودرو و قبول کردن سفته و چک سخن گفتند اما در اجرا سفته حذف شد و مدت وام نیز خیلی راحت از 7 سال به 4 سال تقلیل پیدا کرد.نکته دیگر ماجرای فروش 10 هزار خودرو بیش از سقف اعلام شده از سوی بانک مرکزی است که باید به دور از هر گونه بدقولی به خریداران مذکور شرایط اقساطی طرح از سوی خودروسازان برای آن ها نیز در نظر گرفته شود.دیگر این که اگر خودروسازان به وعده تحویل یک هفته ای تا 30 روزه خود عمل کنند این «هجوم خودرویی» در حالی عملیاتی می شود که نه خیابان های ما کشش و ظرفیت این همه خودرو را دارد و نه پارکینگ ها جوابگوی نیاز خودروها یی است که بی هیچ ضابطه و ممنوعیت خاص و موثری آن هم بیشتر به صورت تک سرنشین رفت و آمد می کنند و از همه مهمتر این که نه آنچنان که باید فرهنگ استفاده از خودرو شخصی رعایت می شود و نه سیستم حمل و نقل عمومی آن چنان چابک  است و در دسترس مردم قرار دارد که لااقل عده ای از مردم به جای استفاده از خودرو شخصی و هدر دادن سرمایه های ملی و افزودن به آلودگی هوا و ترافیک سنگین و از دست دادن ساعت ها وقت، از وسایل نقلیه عمومی استفاده کنند.

انتظارات مردم بعد از فرصت 4 هزار میلیارد تومانی به خودروسازان

اما به هر صورت آن چه لااقل حالا و بعد از اجرایی شدن این طرح بیش از پیش باید وجهه همت مسئولان وزارت صنعت و معدن و خصوصا  خودروسازان قرار گیرد توجه جدی و موثر به خواست و مطالبه واقعی و دیرینه مردم یعنی افزایش کیفیت خودروها است مردم انتظار دارند حالا که خودروسازان با کمک های چند صد میلیاردی و چند باره و مستمر دولت ها و خصوصا اکنون که در این طرح با فروش حدود 120 هزار خودرو انباشته شده و مانده در پارکینگ ها و تنها در مدت 6 روز اگرچه جزئیات فروش انواع خودرو اعلام نشده است ولی برآوردها نشان می دهد که حدود 800 میلیارد تومان پول نقد از مردم گرفته اند و از این پس بر اساس اقساط دریافتی نیز از مردم ماهانه حدود 66 میلیارد تومان پول می گیرند و به عبارت دیگر با حدود 800 میلیارد تومان پول نقدی که از مردم ستانده اند و حدود 3200 میلیارد تومانی که تا پایان اقساط از مردم دریافت می کنند یعنی مجموعا حدود 4.000.000.000.000 (4 هزار میلیارد تومان) لااقل از این پس موضوع اساسی و حیاتی ارتقاء کیفیت خودروها از جمله اصلی ترین برنامه ها و دغدغه های جدی، حتمی و مسلم و همیشگی خودروسازان کشورمان باشد. خودروسازانی که به هر صورت نقش مهمی در رونق صنعت، اشتغال و به نوعی کاهش وابستگی و همچنین مهار خروج مقدار قابل توجهی ارز، از کشور دارند.

قیمت خودروها واقعی شود

مردم از خودروسازان کشورشان همچنین این انتظار به حق را دارند که کارکنان این مجموعه ها که فرزندان همین ملت و عضو خانواده بزرگ ایران عزیز هستند هر چه بیشتر در راستای افزایش کیفیت، امنیت، استحکام بدنه و موتور خودروهای تولیدی و بومی سازی و ارتقاء فناوری های مورد نیاز خودروسازی، تنوع واقعی، بهینه کردن و کاهش مصرف سوخت تلاش کنند. کم کردن آلاینده سازی خودروها، استانداردسازی واقعی و مطابق یا لااقل نزدیک به نرم های بین المللی و حداقل قابل رقابت شدن خودروهای داخلی با برخی خودروهای خارجی و همچنین افزایش کمیت و کیفیت خدمات پس از فروش نیز از جمله خواست های به حق مردم است بنابراین پس از این همه فراز و نشیب ها و کمک های دولتی و دریافت های خرد و کلان از مردم نباید در بر همان پاشنه ای بچرخد که پیش  ازاین می چرخید.پر واضح است که مردم همچنین انتظار دارند که خودروسازان از فرصت استثنایی و انحصاری تولید و فروش خودرو تماما به نفع تولید ملی و منافع مردم استفاده کنند و در عین ارتقاء کیفیت خودروها، با جلوگیری از ریخت و پاش ها، برخی حیف و میل های احتمالی و سوء استفاده ها و قطع و یا حداقل محدود کردن مزایا و پاداش های میلیونی بعضی مدیران و هر چه شفاف ترکردن حساب های مالی، هزینه های تولید را کاهش دهند تا تولیدات خودروسازان داخلی آن هم در نبود رقابت از این پس لااقل به قیمت نزدیک به قیمت و ارزش واقعی به دست مردم برسد و مردم به حمایت و مصرف تولیدات داخلی که حاصل زحمت و تلاش فرزندان صنعتگر خود است مشتاق شوند.

***************************************

روزنامه ایران**

ضرورت تشکیل بانک تسویه دارایی‌های سمی/عباس آخوندی

شکی نیست اقتصاد ایران امروزه  در «تنگنای مالی» قرار دارد و با «رکود تورمی» روبه‌رو است و هرچند اجماعی روی شناسایی وضعیت هست اما از این مهمتر شناسایی ریشه‌های این رکود و  تنگناهای مالی و کشف راه‌حل‌هایی برای رفع این موارد است.

یکی از ریشه‌های اصلی تنگنای مالی در ایران امروز مشکلات ساختار نظام مالی کشور است که می‌توان آن را ناشی از مسائلی مانند «دارایی‌های سمی»، «کسری کفایت سرمایه» و «مشکلات مقیاس نسبت به تقاضا» دانست که متأسفانه «مشکلات مقیاس نسبت به تقاضا» در نظام بانکی ایران وضعیتی شبه‌انحصاری را ایجاد کرده است. در حال حاضر شرایط نامطلوب ساختار نظام بانکی منجر به این شده است که برای نخستین بار در کشور، برای یک بازه زمانی طولانی نرخ اسمی سود بانک‌ها فاصله قابل توجهی با نرخ تورم پیدا کند که در این شرایط، تأمین نرخ‌های فعلی سود بانکی از سوی کمتر فعالیت اقتصادی سالمی قابل انجام است. در این وضعیت اگر حتی  سرمایه بانک‌ها نیز افزایش پیدا کند باز هم راه‌حل مؤثری نخواهد بود و مبالغ تزریق شده برای افزایش سرمایه نیز مجدداً به دارایی‌های سمی تبدیل می‌شود. این شرایط مانند  سمی شدن خون در بدن انسان است چرا که در صورت سمی شدن خون بدن، تزریق خون جدید و سالم هم بی‌اثر است  و به سمی شدن مجدد کل گردش خون منجر می‌شود.

خوشبختانه اکثریت کارشناسان اقتصادی اذعان دارند که دولت تدبیر و امید میراث‌دار تنگناهای مالی به جا مانده از دولت قبل است ولی اذعان به میراث داری به تنهایی کافی نیست و باید چاره‌جویی کرد. به همین خاطر باید شورای مستقلی برای تعیین تکلیف پول‌های سمی تعیین شود زیرا کسانی که ثروت ملت ایران را تصاحب کرده‌اند در این چند ساله نشان دادند که اهل برگرداندن ثروت‌های ملی نیستند و این مسأله شرایط را برای دولت و مردم دشوار کرده است.

برخی  معتقدند هر چه وضع موجود بیشتر ادامه یابد، باعث می‌شود بانک‌ها با نرخ‌های بالای کنونی تعهدات آتی خود را افزایش ‌دهند و در نتیجه، دارایی‌های سمی آنها مجدداً بیشتر، تنگنای مالی شبکه بانکی تشدید و عدم شفافیت موجود مثل کسری پنهان در ترازنامه‌های بانک‌ها بزرگ‌تر می‌شود که با ادامه معضل تنگنای مالی، هیچ بخشی در اقتصاد ایران امکان خروج از رکود را نخواهد داشت.

برای رفع این مشکل نخستین و اصلی‌ترین استراتژی که باید اتخاذ شود، توانمند کردن و سالم‌سازی نظام مالی بانک‌های کشور است و این امر بدون تعیین تکلیف دارایی‌های سمی میسر نمی‌شود. پول‌ها و دارایی‌های سمی نظام بانکی بخشی از مشکلاتی است که در بازار غیر شفاف ایجاد و این تسهیلات به نهادهای خاصی تحت عنوان تسهیلات بانکی ارائه شد که در حال حاضر دولت یازدهم میراث‌دار این حجم از دارایی‌های سمی بانک‌ها است. انتظار همگان از دولت یازدهم، تدبیر برای تعیین تکلیف دارایی‌های سمی است و در این راستا باید اقدام حقوقی قاطع نسبت به کسانی که ثروت ملی را تصاحب کرده‌اند انجام شود که مردم نیز از این اقدام دولت حمایت صد درصدی می‌کنند. لذا برای نخستین گام تشکیل یک «بانک تسویه دولتی»، «مؤسسه حقوقی تسویه دولتی» یا «مؤسسه مالی تسویه دولتی» برای مقابله با دارایی‌های سمی پیشنهاد می‌شود و نخستین مأموریت این نهاد نیز باید خریداری دارایی‌های سمی و تمیز کردن صورت دارایی‌های بانک‌ها باشد. همزمان، این نهاد باید علیه همه کسانی که به هر دلیلی پول مردم را در قالب تسهیلات گرفته‌اند و بازپرداخت نمی‌کنند، اقدامات حقوقی را انجام دهد. البته در تنظیم این راهبرد، نباید برای افراد متخلف و سوءاستفاده‌کنندگان از دارایی‌های عمومی در بانک‌ها، راه گریزی باقی گذاشت.

ساختار حقوقی بانک یا مؤسسه باید مستقل و زیرنظر عالی‌ترین مقام اجرایی کشور باشد و ماهیت آن نیز باید عمدتاً حقوقی و مالی و دارای قابلیت‌های حسابرسی باشد تا بتواند تکلیف بدهی‌های بانکی را روشن کند.  در بسیاری از کشورهای گرفتار بحران بانکی تأسیس چنین نهادی برای رسیدگی به دارایی‌های سمی و تصفیه ترازنامه بانک‌ها به‌عنوان نخستین اقدام برای خروج از بحران، در دستور کار قرار گرفته است.

در گام بعدی نیز می‌توان سراغ افزایش سرمایه بانک‌ها و مسأله کفایت سرمایه رفت تا بانک‌ها بتوانند با نفس تازه به انجام تعهدات خود بپردازند. هرچند که قیمتگذاری و شفاف‌سازی دارایی‌های بانک‌ها ممکن است به منفی شدن اقلام عمده‌ای در ترازنامه برخی اعضای شبکه بانکی و ورشکستگی آنها منجر شود اما باید اذعان کرد چشم بستن بر واقعیت چیزی را تغییر نمی‌دهد و تداوم فعالیت یک بنگاه ورشکسته، بجز استمرار یک کارخانه تولید زیان به نتیجه دیگری منجر نمی‌شود.

***************************************

روزنامه جام جم **

نمره زیر 10 گروه 20 / دکتر مراد عنادی

نامش گروه 20 است؛ گروهی متشکل از هشت کشور صنعتی جهان و 11 قدرت صنعتی نوظهور و در حال توسعه، به اضافه اتحادیه اروپا. در نشست آنتالیا شعارش را مبارزه با تروریسم اعلام کرده است، اما گروه 20 که ظاهرا باید کارکردی اقتصادی داشته باشد و اساسا فلسفه تاسیس آن در 1999 نیز مقابله با بحران اقتصادی بین‌المللی بود اکنون وارد مرحله ماموریت سیاسی ـ امنیتی نیز شده است.

از چانه‌زنی‌های سیاسی روسای کشورهای عضو این گروه در آنتالیای ترکیه درباره مدیریت بحران سوریه و چگونگی مقابله با داعش می‌توان این را فهمید، اما در مقوله مبارزه با تروریسم گروه 20 نمره‌اش زیر 10 است و در امتحان مبارزه با تروریسم و تروریست‌ها مردود شده است. در حال حاضر فقط روسیه با سیاست‌های ولادیمیر پوتین توانسته در آزمون مبارزه با تروریسم حرف جدی داشته باشد، اما برخی اعضای این گروه نظیر آمریکا، فرانسه، انگلیس، ترکیه و عربستان نمره‌شان صفر است، زیرا در درس مبارزه با تروریسم تقلب کرده‌اند. این کشورها با وجود ژست به‌ظاهر حق به‌جانب و شعار مبارزه با تروریسم عملا از گروه‌های تروریستی داعش و النصره حمایت می‌کنند. این یک ادعا نیست، زیرا مروری بر کارنامه این کشورها به‌خوبی تناقض رفتار و کردار آنها با شعارهایشان در مبارزه با تروریسم را نشان می‌دهد.

آمریکا و فرانسه از مدت‌ها پیش با اعلام تشکیل ائتلاف بین‌المللی مبارزه با تروریسم مدعی بمباران مواضع داعش هستند، اما عجبا که از زمان آغاز عملیات این ائتلاف به اصطلاح بین‌المللی، تروریست‌های داعش هر روز نیرومندتر شده و این به برکت سلاح‌های پیشرفته‌ای است که آمریکا و فرانسه در اختیار این گروه یا دوستان تروریست آنها نظیر النصره قرار داده‌اند.

در جدیدترین گزارش شاخص تروریسم جهانی موسسه صلح و اقتصاد آمده است: تعداد قربانیان تروریسم در سال گذشته (2014) در جهان با 80 درصد افزایش به رقم تاسف‌برانگیز 32 هزار و 658 نفر رسیده است که بیش از 50 درصد آنها توسط دو گروه تروریستی داعش و بوکوحرام قربانی شده‌اند.

به‌این ترتیب عملکرد ائتلاف ضدتروریسم به رهبری آمریکا و مشارکت فرانسه ، انگلیس و... عملا نتیجه‌ای معکوس به همراه داشته است.

از آن سو عربستان‌سعودی که با پول‌های بادآورده نفت نمی‌داند چه‌کار کند و به قول فرید زکریا حکومتی با سیاست روان‌پریش است منطقه را به آشوب کشیده، هم تجاوز و هم حمایت از تروریسم را در کارنامه خود دارد. از طرف دیگر، ترکیه، میزبان گروه 20 نیز مشتری پروپا قرص نفت داعش است. موضوعی که پوتین نیز در آنتالیا بدون اسم بردن کشوری از آن پرده برداشت آنجا که به حمایت مالی 40 کشور از داعش اشاره کرد و گفت: براساس تصاویر ماهواره‌ای، داعش به برخی اعضای گروه 20 نفت صادر می‌کند.

با این اوصاف درک معمای ادامه حیات گروه‌های تروریستی به‌ویژه داعش و جولان آنها در عراق، سوریه، یمن، لیبی، لبنان و حتی پاریس خیلی پیچیده نیست؛ زیرا در سایه حمایت برخی کشورهای عضو گروه 20 از گروه‌های تروریستی است که آنها به قتل‌عام مردم بی‌گناه مشغولند در غیر این‌صورت با قطع حمایت‌های مالی و تسلیحاتی، مرگ تروریسم و گروه‌های تروریستی خیلی زود در منطقه و جهان فرا می‌رسد.

***************************************

روزنامه وطن امروز **

جای خالی پدر/حسین قدیانی

دیروز از خانه‌مان در منطقه 17 تهران داشتم می‌‌رفتم دفتر «وطن امروز» که در همان بزرگراه شهید سعیدی چشمم به پلاکاردی خورد که خبر از تشییع شهید مدافع حرم سیدمصطفی موسوی می‌داد با فقط 20 سال سن. دقایقی بعد در جلوی مسجد پرخاطره ابوذر، چشمم به جمال 2 شهید مدافع حرم دیگر روشن شد؛ شهیدان مسعود عسگری و احمد اعطایی که روز یکشنبه در قطعه 26 بهشت زهرا سپرده شدند به افلاک. رفته بودم مراسم را. مادر یکی از این 2 شهید، ابتدا خودش درون قبر خوابید و آن هنگام که بیرون آمد، رو به آسمان، فریاد زد: «یا زینب! این قربانی را از من قبول کن». القصه! تا به سر کار برسم، باز هم قصه‌ها بود. در خیابان خوش جنوبی، همه جا پر بود از تصویر شهید مدافع حرم دیگری. جوان دیگری. 20ساله دیگری. جنوب شهری دیگری. بسیجی دیگری. بچه هیأتی دیگری. شهید محمدرضا دهقان. آنجا بود که با خود فکر کردم چه اکسیری دارد این جنوب شهر که این همه شهیدپرور است؟ و به یاد آوردم شهیدان مدافع حرم علی یزدانی و محمد حمیدی هم مال منطقه 17 تهران بودند. واقعا چه اکسیری دارد خاک جنوب شهر، خاک این مساجد کوچک و خاکی، که این همه شهیدپرور است؟ امین کریمی، حاج‌محمدحسین مرادی، عبدالله باقری و دیگر شهدای مدافع حرم را هم که نگاه می‌کنی، باز بچه همین جنوب شهر بودند و همین پایگاه‌های بسیج و همین خیابان‌های نه‌چندان عریض و طویل و همین کوچه‌های تنگ و همین خانه‌های قدیمی که هنوز زور مدرنیته، نه به تاقچه آن خانه‌ها رسیده، نه به باغچه جمع و جورشان. برای پرورش چند تا نسترن دلربا، یک باغچه دو در یک، در یک حیاط باصفای پایین‌شهری کفایت می‌کند؛ خیلی هم لازم نیست دودستی بچسبی به دنیا! وقتی گلوله لعین داعشی، گلوی بچه‌هیأتی‌ترین جوانان این دیار را دریده، خیلی هم لازم نیست توی ساکت در فتنه 88 علیه ایشان نطق کنی و متلک بیندازی که امام حسین بچه‌هیأتی لات نمی‌خواهد! حقا که چه مظلوم است حزب‌الله. هر نیشی را که بگویی نوش جان کرده و هر طعنه‌ای را که بگویی نیز.

و ما هم راستش یک جمله یاد گرفته‌ایم و مدام می‌گوییم، می‌نویسیم، کامنت می‌گذاریم و نشر می‌دهیم که امنیت این روزهای ایران از صدقه سر سردار قاسم سلیمانی و نیروهایش در سپاه قدس است. و چنان هم بعد این جمله، احساس تسلای وجدان می‌کنیم کأنه با شهدای حرم یر به یر شده، وظیفه‌مان را در قبال خون ایشان به تمام و کمال انجام داده‌ایم! صدالبته بر منکرش لعنت! ثانیه ثانیه امن و امان این روزهای ما مدیون قطره قطره خون شهدای حرم است؛ چه می‌گویم که بابت هر نفس، باید شاکر خون مطهر «شهدای شام» باشیم اما مساله اینجاست که شاکر هم باشیم، باز برای دختر 3 ساله شهید مدافع حرم، پدر نمی‌شود! برای از اینجا به بعد یادداشت، جا دارد معذرتی از شما مخاطبان آشنا کنم با ذکر این مهم که تاکنون اغلب نوشته‌هایم درباره شهدا، ان‌شاءالله از دریچه آسمان بوده و عالم بالا. اما آنی باید نشست در همین زمین سرد و از تلخی‌های روزگار نوشت. پس‌فردا دختر همین شهید مدافع حرم، سوار سرویس مدرسه شود، برمی‌داریم طعنه می‌زنیم! و اگر برود دانشگاه «طعنه سهمیه» می‌زنیم! و اگر چند ماه بعد، پسر 9 ساله همین شهید مدافع حرم را با یک توپ چهل‌تکه ببینیم، برمی‌داریم می‌گوییم از «بنیاد شهید» گرفته! آری! غصه‌ها دارد این دل تنگم... والله عروسک کوکی را پدر، قبل از شهادتش در راه دفاع از حریم حرم، خودش برای دختر خردسال خود خریده بود! یعنی نمی‌خواهید بس کنید؟! و نمی‌خواهید تمام کنید این همه زخم زبان را؟! جمله قصار «امنیت این روزهای ما بدهکار خون شهدای مدافع حرم است» می‌خواهم ببینم آیا دو فردای دیگر و در روز عقد دختر شهید مدافع حرم، جای خالی پدر را برای او پر می‌کند؟! و از سویی همسران این شهدا... که ازدواج کنند، یک حرف است، ازدواج نکنند یک حرف دیگر!

«امنیت این روزهای ما بدهکار خون شهدای مدافع حرم است» که البته هست لکن در قبال این امنیت، حداقل وظیفه ما آن است که رنگ لوگوی روزنامه خود را با پرچم تروریست‌های قاتل این شهدا ست نکنیم و در اوج ناجوانمردی تیتر یک نزنیم «سرتیپ حسین همدانی در سوریه کشته شد»! یعنی که این همه زخم نزنیم! این همه طعنه نزنیم! و هرگز خیال نکنیم با گفتن یک جمله «امنیت این روزهای ما بدهکار خون شهدای مدافع حرم است» بدهی خود را با خون این شهدا صاف کرده‌ایم! باز البته صد رحمت به گویندگان این جمله! بعضی‌ها که اساسا معتقدند امنیت این روزهای ایران، متأثر از برجام است! و آنچه سایه شوم جنگ را از سر این کشور دور کرده، برجام است! این یکی دیگر اوج مردانگی و نهایت فتوت است که گرد یتیمی بر چهره دختر شهید مدافع حرم بنشیند؛ همان دختری که وقتی به دنیا آمد، یک هفته از شهادت پدرش می‌گذشت، آن‌وقت پز حفظ امنیت را حضرات بردارند بدهند! به خدا خجالت هم چیز خوبی است!

***

راستی! قطعه 26 بهشت زهرای تهران هنوز برای شهدا جا دارد. آنجا «قطعه‌ای از بهشت» است که در آن هوا همیشه اردیبهشتی است.

***************************************

نام:
ایمیل:
نظر: