صفحه نخست

بین الملل

سیاسی

چند رسانه ای

اقتصادی

فرهنگی

حماسه و جهاد

دیدگاه

آذربایجان غربی

آذربایجان شرقی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران بزرگ

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

کهگیلویه و بویراحمد

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

صبح صادق

محرومیت زدایی

صفحات داخلی

صفحه نخست >>  عمومی >> آخرین اخبار
تاریخ انتشار : ۰۴ مرداد ۱۳۹۵ - ۰۸:۴۰  ، 
شناسه خبر : ۲۹۳۷۵۹
کیهان/

به لطف خون‌کودکان بی‌گناه!(یادداشت میهمان)

مسلم بن عقیل پسر عمو و سفیر حسین بن علی علیهماالسلام بود به سوی مردم کوفه و ولی امر آنان تا آن زمان که امام زمانشان به کوفه رسد جمعیت انبوهی با مسلم بیعت کردند و چون پای شایعه به میان آمد چون همیشه پای سست عنصران لرزید و نماینده امام را با خبری جعلی تنها گذاردند. خاصیت شایعه آن است که دلهای لرزان و ایمانهای لغزان را در بزنگاه‌ها متزلزل و متوقف می‌کند و اگر این شایعه از جانب موجهین و خواص باشد، مخرب‌تر و مخدرتر است. بزرگان کوفه مردم را از لشکر موهوم شام و قاروره‌های آتشینش ترساندند و ایمانشان را به ثمن بخس خریدند. اکنون نیز همین گونه است و گروهی خائف یا خائن مردم را از بمب اتم و موشک و طیاره آمریکا و انگلیس می‌ترسانند و نمی‌دانند که دیگر این ببرهای پوشالی پشمی به تن ندارند و زوری در بازویشان نمانده است.
با خیانتی که خواص کوفه کردند، مردم مسلم را تنها گذاشتند و او پس از اسارت با شیوه‌ای دردآور از بام دارالخلافه به پایین افکنده و شهید شد و دوباره دوران سیه بختی کوفیان آغاز گردید و پس از این جنایات به مرور خیر و نور و برکت از آنجا رخت بر بست و خوبی از آنجا کوچید تا آنجا که همین مردم برای کشتن سبط پیغمبر بر هم سبقت گرفتند و پس از حسین بر غارت خاندانش سرعت گرفتند. اباعبدالله و فرزندانش را با وضعیتی مگو، به شهادت رساندند و برای درهمی تن مبارکشان را درهم کردند. در تاریکی و گناه ترک تازی کردند و کار بدشان را به بدترین وجه به انجام رساندند تا آنجا که شهره عهد شکنی و ناجوانمردی شدند و گرفتار گناه پی در پی و غفلت تو در تو، آنگونه که تنها تازیانه کلام زینب آنها را به هوش آورد و غلطهاشان را به رخشان کشید و از میان آن سیه روزان لشکر لشکر تواب و اواب به وجود آورد که در پی جبران مافات آمدند ولی چه سود که دیر بود.
از میان تبهکاری‌هایی که در بینشان بود جنایتی بود که بسیار زجر آور و درد آور بود و آن جریان شهادت کودکان مسلم بود. محمّد و ابراهيم، دو تن از فرزندان مسلم بن عقيل بودند که همراه ساير افراد خانواده‌اش در كربلا حضور داشتند. عصر عاشورا و پس از شهادت سیدالشهداء و زمانى كه لشكر عمربن سعد به خيام آل‌الله حمله برد، محمّد و ابراهيم همچون سایر کودکان از ترس فرار کردند ولی در آن تاریکی راه را گم كردند و پس از مدتی توسط مزدوران عبيدالله دستگير و به سویش آورده شدند. او نیز دستور داد تا آنها را زندانی کنند و برآنان سخت گیرند تا تکلیفشان را مشخص کند. آنچنان در آب و نان برآنها سخت گرفتند که یکی از آنها  به دیگری گفت بهتر است روزها را روزه گیریم و شبها با وعده زندان افطار کنیم. سالی گذشت و آنها خسته شدند و درصدد آمدند که خود را معرفی کنند تا شاید کمی از این سختی رهایی یابند. به زندانبان گفتند که کیستند و او نیز از آنان عذر خواست و توبه کرد و قول آزادی داد.
شبی زندان را در گشود و گفت، شبها حرکت کنید و روزها را استراحت تا شاید فرجی یابید و سربازان شما را نیابند. آنها رفتند و فردا که خبر فرارشان پیچید زندانبان با غیرت را به دستور عبیدالله آن قدر تازیانه زدند که به شهادت رسید. و طفلان مسلم از خستگی به خانه پیرزنی که محب اهل بیت بود پناه بردند و او از آنان پذیرایی کرد. شب هنگام، حارث داماد او که از عمال عبیدالله و از جانیان کربلا بود به خانه اش آمد و از فرار کودکان گفت‌و‌گفت که برای هر کدام آنان هزار درهم جايزه گذاشته‌اند. پس از مدتی متوجه حضور کودکان شد و بعد از آنکه قول امان به آنها داد دانست که آنها طفلان مسلمند. عهد شکست و آنها را با طناب بست و فردا به کنار فرات برد و قصد کشتن آنها کرد. التماس كردند تا که صرف نظر كند که نكرد. گفتند ما را بفروش به نوایی برس که نپذیرفت گفتند ما از خانواده پیغمبریم و ما را به عبیدالله بسپار که خود حکم کند که نپذیرفت. گفتند پس بگذار که ركعتی نماز بخوانيم و گذاشت.
آن لعین خواست سر برادر کوچک جدا کند که برادر بزرگ گفت این امانتی است که پدرم به من سپرده من نمی‌توانم او را کشته ببینم اول مرا بکش. حارث سرِ برادر بزرگ را برید و کوچک‌تر خود را در خون برادر بزرگ می‌غلتاند سپس سر برادر کوچک را جدا کرد. تن‌های کودکان را به فرات انداخت و سرها را نزد عبیدالله برد که سر بردن را رسم کوفیان کرده بود. این جنایت آن قدر هولناک بود که عبیدالله وقتی داستان را از حارث شنید دستور داد او را همانجا که سرکودکان بریده برند و گردنش بزنند. أَلا لَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى الظَّالِمين‏.(1) و این روضه همچنان باقی است ما بقی الدهر.
و این رمز ماندگار روزگار ماست که به لطف خون کودکان بی‌گناه، زودتر شمیم ماه کربلا رسد زراه و ما ناچاریم که تکلیفمان را با کاروان عاشوراییان مشخص کنیم، یا باید با حسین بود یا با یزیدیان و سکوت در اینجا تأیید یزید است و جنایاتش. نمی‌توان حسین را در گودال قتلگاه دید و ساکت ماند و اگر حسین تنها بود و ما در میان جماعت سبحه بر کف و ذکر بر لب بودیم حتماً روبه قبله شیطان نشسته ایم نه خانه خدا. و این دوگانه انبیاء و اولیاء است به جای سه گانه و تثلیث مسیحیان. دوگانه‌ای که یا باید در لشکر خوبان بود و هابیلیان یا در لشکر شیطان و قابیلیان و سکوت تأیید ظلم است به هر شکلی که باشد. اگر امروز جنایات آل سعود را در یمن می‌بینیم و خباثت آل خلیفه را در بحرین و اگر مسلمان‌کشی کشمیر را می‌بینیم و سکوتی مرگبار بر جامعه جهانی نشسته و اگر سربریدن کودکان در سوریه را می‌بینیم و به امید کدخدا و دبیر کل بی‌خدا نشسته‌ایم پس از مرده‌ای حرکت خواسته ایم.
چند روزی است تصاویری از جنایت اخیر جانیان واقعی در فضای مجازی جامعه منتشر شده و خواب را از چشمان آزادگان گرفته و دل جوانمردان را  به درد آورده و پر غصه کرده است. هر چند که چند سالی است با وجود کدخدای جنایکار و بریتانیای خبیث و کینه کثیف سعودی، از این قبیل صحنه‌ها در خاطره مردمان کم نیست و بدتر آنچه که از داستانهای دیوان و ددان در کتب و افسانه گذشتگان بود را امروزه می‌توان در شام و عراق و یمن دید. گویی تمام تاریخ سیاه سفاکان و خون آشامان در این مقطع کوتاه چند ساله مکرر در مکرر تکرار می‌شود. منافقین خبیث مردم کوچه و خیابان را به جرم داشتن محاسن، با اطو داغ و با دریل سرها را سوراخ می‌کردند تا شاید به مغز مردم دست یابند. در کردستان مظلوم دشمنانی از کومله و دموکرات زنان و کودکان این قوم باغیرت را قصابی می‌کردند و در کرمانشاه قهرمان‌گرای پناهگاه «پارک شیرین» را به هواپیماهای بعثی دادند و آنها در یک آن هفتادو شش زن و کودکی را که پناه گرفته بودند به شهادت رساندند و اکنون در حلب کودکی را بی‌محابا سر می‌برند و می‌خندند.
تفاوت این جنایات در انعکاس آن در میان افکار عمومی است که با هدف ایجاد رعب و وحشت و اعتراف به سبعیت و وحشیگری خود و اربابانشان صورت می‌گیرد. کودکی را به اتهام حمایت!!! از بشار اسد می‌گیرند و شکنجه می‌کنند و در نهایت او را با چشمانی باز که به ماندگان طعنه غیرت می‌زند سر می‌برند. این رسم فرزندان مانده بر فراش یزیدیان است. آن شغالانی که برای کودکان و زنان و مردان دست بسته ادعای شیری می‌کنند و در برابر شیران جوان شیعه و سنی مدافع حرم، کمتر و زبون‌تر از کلب و کفتارند. ای کاش دستان توانای جوانان غیور ایرانی بسته نبود تا عذاب آخرت را در دنیا به این موجودات انسان نما بنمایاند و وعده خدا را زودتر از موعد محقق کند که تیغ ما شوق به انداختن سر دارد.
______________________
1- هان! لعنت خدا بر ستمگران باد. سوره هود، آیه 18
 محمدهادی صحرایی

وطن امروز/
موعد خواستگاری نزدیک است!

علی‌اکبر عباسی: پیروزی در انتخابات برای کسی که ضدیت با او در سال‌های 76 و 84 ، دو رئیس‌جمهور را به پاستور فرستاد، در شرایط عادی رخ نمی‌دهد. کسی که پایین‌ترین میزان مشارکت در انتخابات ریاست جمهوری تاریخ کشور، با مشارکت تنها 50 درصد در دومین دوره کاندیداتوری‌ او برای ریاست جمهوری، رقم ‌خورد و وی فقط با کسب رای حدود 30 درصد واجدان شرایط به ریاست جمهوری ‌رسید، در شرایط معمولی نباید بتواند بعد از انتخابات 92 مارش پیروزی بزند. بر همین اساس موفقیت جریانی که پدر معنوی‌اش رکورد بالاترین ظرفیت منفی در کشور را در کارنامه خود دارد، در انتخابات ریاست جمهوری سال 92، نه نتیجه شعارها و گفتمان ایجابی این جریان که مرهون حاشیه‌سازی‌ها و عملکرد غیرقابل دفاع سال‌های پایانی دولت دهم است.
دولت فعلی که وجودش بیش از هر چیز معلول رخدادهای بازه زمانی خرداد 90 تا خرداد 92 است، بقایش را هم مرهون هجمه‌های بی‌سابقه به دولت قبلی و حوالت دادن هرگونه مشکلی به گذشته است. افزون بر اینکه تحریم‌های خارجی هم اهرم دیگری بوده که در سال‌های عمر دولت یازدهم کمک زیادی برای توجیه اقداماتش و شانه خالی کردن از بار مسؤولیت کرده است.
موفقیت دولت در پیشبرد اهداف موردنظرش تاکنون مرهون تصویرسازی‌های غیرواقعی از فضای حاکم بر دولت بوده است. تصویرسازی‌هایی که موجب شده واقعیات مربوط به قوه مجریه کمتر برای افکار عمومی در 3 سال اخیر به چشم آید. همین تصویرسازی‌های جعلی بوده که به دولتی با این مختصات، این امکان را داده تا بتواند از آزادی بیان سخن بگوید و خود را مدافع آزادی جلوه دهد، اگرنه آزادی‌خواهی و انتقادپذیری را در سابقه کدامیک از دولتمردان می‌توان یافت؟ همین تصویرسازی‌های وارونه از واقعیت بود که موجب شد دولت یازدهم برجام را بر مردم تحمیل کند، اگرنه دستاورد واقعی برجام برای مردم تاکنون چه بوده است؟
 همین تصویرسازی وارونه از واقعیت‌ها بود که موجب شد دولت یازدهم خود را به عنوان دولتی کارآمد در عرصه دیپلماسی و سیاست خارجی معرفی کند، اگرنه دیپلماسی کارآمد را در کجای دولت می‌توان سراغ گرفت؛ در همکاری کم‌سابقه آمریکا و عربستان برای کاهش قیمت نفت با هدف ضربه زدن به ایران، در شدت گرفتن اقدامات خصمانه متعدد آمریکایی‌ها بعد از 3 سال مذاکره، در اهانت‌های مکرر حکام سعودی به مردم و دولت ایران و قطع روابط این کشور با ایران، در حادثه منا و عملکرد دولت بعد از آن یا در حادثه جده و واکنش دولت نسبت به آن؟! یا در قطع روابط کشورهایی چون جیبوتی و مالدیو با ایران یا در دستاوردهای «تقریبا هیچ» برجام و لغو تحریم‌های وعده شده و لمس تاثیرات برجام در زندگی روزمره؟!
واقعا به واسطه سیاست خارجی دولت اعتدال کدام اتفاق موثر و واقعی تاکنون رخ داده است تا بتوان آن را نتیجه دیپلماسی کارآمد دولت دانست؟ با رصد فعالیت‌ها و اقدامات قوه اجرایی کشور در طول 3 سال گذشته می‌توان عملکرد دولت را در این مدت، به خواستگاری تشبیه کرد که با ارسال قطعه عکسی غیرواقعی از خود به عروس و خانواده او، سعی در جلب نظر آنها دارد؛ لکن غافل از اینکه بالاخره موعد خواستگاری و حضور واقعی در عرصه هم فرامی‌رسد!  آنچه این روزها دولت یازدهم در جریان انتشار فیش‌های حقوقی نجومی تجربه می‌کند به مثابه نزدیک شدن به موعد خواستگاری است و نوع مواجهه دولت با این مساله هم نتیجه سرگردانی و استرس از قرابت به همین روز موعود است. فیش‌های حقوقی‌ای که انتشار آن موجب شد لایه‌هایی از واقعیت دولت تکنوکرات، برای مردم مشخص شده و به تبع آن تصویرسازی‌های وارونه دولت در طول این 3 سال خدشه‌دار شود.  اینکه مشاور رئیس‌جمهور با ابراز نگرانی شدید از این مساله آن را به مثابه «هدف قرار دادن مستقیم پایگاه اجتماعی دولت» می‌داند موید همین واقعیت است. برای وی و هم‌قطارانش گران است که افکار عمومی «مستقیما» در جریان لایه‌هایی از واقعیت دولت قرار بگیرند و بدین‌شکل تصویرسازی‌هایی که تاکنون به واسطه ارتش رسانه‌ای دولت برای آنها صورت گرفته، خدشه‌دار شود.  البته خدشه در تصویرسازی‌های وارونه دولت فقط در فیش‌های حقوق 10 رقمی مدیران نمود ندارد، چرا که بی‌نتیجه بودن برجام و دستاورد «تقریبا هیچ» آن برای مردم، مهم‌ترین عاملی است که این تصویرسازی‌ها را تهدید کرده و  به مرور زمان دولت را به موسم خواستگاری نزدیک می‌کند.

بر سر شاخ نشستن و بن بریدن به وقت خرداد 96‎

محمد زعیم‌زاده: 1- شیخ اجل در باب فواید خاموشی حکایتی خواندنی دارد که می‌گوید: «بازرگانی را هزار دینار خسارت افتاد. پسر را گفت نباید که این سخن با کسی در میان نهی. گفت ‌ای پدر فرمان تراست، نگویم ولکن خواهم مرا بر فایده این مطلع گردانی که مصلحت در نهان داشتن چیست؟ گفت تا مصیبت دو نشود: یکی نقصان مایه و دیگر شماتت همسایه».
حمله تند و عصبی حسن روحانی به منابع درآمدی شهرداری تهران و به تبع آن پاسخ کنایه‌آمیز محمدباقر قالیباف به رئیس‌جمهور در باب اپوزیسیون بودن برخی مسؤولان به جای پاسخگویی، آن هم در اجلاس جهانی شوراها و شهرداری‌های 2016 و جلوی چشم ناظران بین‌المللی تا حدودی عجیب بود. کنش سیاسی 2 کاندیدای احتمالی رقابت انتخاباتی  خرداد 96 دم دستی‌ترین تحلیل برای بروز این دعوای مبتذل و چیپ سیاسی در یک محفل بین‌المللی است که نگاه بیرونی را به وضع داخل کشور بدبین می‌کند. اشتباهی از جنس خطای استراتژیک روحانی روز قبل از مذاکرات هسته‌ای که با بیان این مساله که «خزانه خالی است» تیم هسته‌ای را با موضعی تضعیف شده پای میز مذاکره نشاند. اما آیا بازی با منافع ملی در یک اجلاس بین‌المللی به بهانه رقابت انتخاباتی می‌تواند دلیلی قانع‌کننده برای این افتضاح بین‌المللی باشد؟
2- البته اقدام برای طرح معضلات و دعوای سیاسی - حزبی در مذاکرات و جلسات بین‌المللی امری مسبوق به سابقه است.
...« ما روندی را شروع کرده‌ایم که هدف از آن تغییر فضای سیاست خارجی کشور است. اگر با وجود تلاش‌های ما برای تعامل، این تلاش‌ها بی‌نتیجه بماند، مردم ایران این فرصت را خواهند داشت تا در  انتخاباتی که  در ایران برگزار می‌شود، به این عملکرد ما (با آرای خود) پاسخ دهند. وقتی قبلا در تعامل و مذاکرات درباره توافق هسته‌ای با جامعه بین‌المللی در سال‌های2004 و 2005 (83 و 84) توافق‌هایی کردیم و تلاش‌های ما برای عملکرد شفاف، از جانب اتحادیه اروپایی رد شد، مردم جواب ما را با انتخاب رئیس‌جمهوری متفاوت دادند».
این بخشی از درددل‌های محمدجواد ظریف با هاله اسفندیاری، مدیر بخش مطالعات خاورمیانه «اندیشکده وودرو ویلسون» در بحبوحه مذاکرات هسته‌ای در نیویورک است، ظریف البته در جریان مذاکرات سال‌های 82 و 83 هم سابقه درددل‌های اینچنینی با محمد البرادعی درباره عواقب احتمالی شکست خوردن مذاکرات و  قدرت گرفتن جریان رقیب در انتخابات ایران را دارد.
3- هر عقل سلیم و هر نفس دلسوزی می‌داند گره زدن زلف منافع ملی با مطامع «حزبی ـ انتخاباتی» امری مذموم است اما با نگاهی به اوضاع سیاسی دولت به نظر می‌رسد مشاوران سیاسی دولت جناب روحانی تلاشی نو برای تغییر فضای افکار عمومی در جهت فرار از آثار اجتماعی بحران فیش‌های نجومی و پاسخ به ناکارآمدی‌های اقتصادی پسابرجامی آغاز کرده‌اند. جناب آقای روحانی با ادعای تخصص و تبحر در حوزه امنیت ملی و روابط بین‌الملل احتمالا از مضرات طرح معضلات و مشکلات داخلی جلوی چشم ناظران بین‌المللی آگاهی دارند. دولت جناب روحانی که وزرا و مشاوران مستفرنگش هر از گاهی کباده پرستیژ و کلاس بین‌المللی می‌کشند حتما خیلی اوضاع را پس دیده‌اند که هزینه‌های تشبث به حشیش  بازی با منافع ملی را پذیرفته‌اند، البته به نظر نگارنده مشاوران دولت مسیر اشتباهی را برای حل مشکل ریزش پایگاه  اجتماعی پیشنهاد داده‌اند.
4- بیایید خودمان را به جای مخاطبی بگذاریم که این روزها در گرمای طاقت فرسای تهران در ساعات شلوغ آمد و شد، واگن‌های شلوغ و جان‌فرسای مترو را تجربه می‌کند و شب پای تلویزیون یا شبکه‌های اجتماعی دعوای کودکانه و مبتذل دولت با شهرداری بر سر تراکم‌فروشی شهرداری و عدم تخصیص بودجه مترو توسط دولت را به نظاره می‌نشیند، دعوایی که مختص دیروز و امروز نیست و عمری چند ده ساله دارد؛  آیا حق ندارد پس از مدتی به این نتیجه برسد که چپ و راست و کارگزار آنچه برای‌شان مهم است نه حل مشکلات مردم بلکه تامین منافع سیاسی خود است؟ مخاطب ما حتی اگر جواب صددرصدی برای سوال‌های بالا پیدا نکند، درصدی نگاه و حس منفی در ذهنش ته‌نشین می‌شود و ایراد مشاوران جناب رئیس‌جمهور اینجاست که هنوز باور نکرده‌اند بخش‌های قابل‌توجهی از مردم، دولت جناب روحانی را نماد وضع موجود می‌دانند. اشتباه محاسباتی مشاوران جناب روحانی اینجاست که نمی‌دانند با بر سرشاخ نشستن و بن بریدن نمی‌توانند مشکلات انتخاباتی خود را حل کنند.

آیا آمریکا قبل از ریاست‌جمهوری روحانی، قصد حمله نظامی به ایران را داشته است؟

عبدالحمید شهرابی : «یکی از موفقیت‌های برجام برداشتن سایه تهدید از سر مردم بود. پرونده ایران در شورای امنیت در چارچوب فصل هفتم منشور سازمان ملل قرار داده شده بود که زمینه را برای حمله نظامی به ایران آماده کنند و حتی در این زمینه به تفاهم هم رسیده بودند. مذاکرات توانست بهانه برای تهدیدات را برطرف کند...».
این بخشی از اظهارات آقای روحانی در سالگرد توافق هسته‌ای ایران [برجام] است؛ همان تبلیغاتی که با ترساندن مردم در کنار وعده‌های زیبا و لولو جلوه دادن نامزد رقیب، راه را برای انتخاب ایشان به‌عنوان رئیس‌جمهور هموار کرد. یعنی ایشان کماکان بر همان طبل می‌کوبند. طبق این تبلیغات، مذاکره‌کنندگان «تندرو» قبلی راه «تعامل با کدخدا» را بلند نبودند و به همین خاطر کشور را با «تحریم‌های شدید اقتصادی» و «تهدیدات واقعی جنگی» مواجه کرده بودند. ایشان این خطرات را یادآور می‌شدند و وعده می‌دادند با انتخاب ایشان مردم خواهند دید که چگونه هم چرخ سانتریفیوژها خواهد چرخید و هم چرخ اقتصاد، علاوه بر اینکه تهدیدات جدی علیه ملت نیز متوقف خواهد شد.
هدف از این نوشته، بررسی میزان موفقیت رئیس‌جمهور در تحقق بخشیدن به وعده‌های خود نیست، چرا که در این زمینه صدای معترضان در میان مستقبلان ایشان در کرمانشاه به مراتب رساتر از نقدهای ژورنالیستی منتقدان است. نوشته حاضر این ادعا را هم که برجام توانست تحریم‌ها را برطرف کند، مورد بررسی قرار نمی‌دهد، چرا که هر مشاهده‌گر منصفی با آنچه شنیده و دیده می‌تواند در این باره قضاوت کند. لکن در ادامه این یادداشت صرفا یکی از ادعاهای آقای رئیس‌جمهور مورد نقد و بررسی قرار می‌گیرد و آن اینکه: «آنها» یعنی آمریکا و متحدان اروپایی‌اش «برای حمله نظامی به ایران آماده و حتی به تفاهم هم رسیده بودند».
در این بررسی هیچ‌گونه تحلیلی ارائه نخواهد شد و تنها به برخی نقل‌قول‌ها از مقامات آمریکایی درباره راه‌اندازی جنگ علیه ایران- که بسیاری از آنها در همان مقطع زمانی مورد اشاره آقای روحانی اظهار شده است- اکتفا می‌شود. بیایید با هم بخوانیم.
لئون پانه‌تا، وزیر اسبق دفاع آمریکا: «اگر قرار باشد به ایران حمله شود ایالات متحده به وضوح مورد سرزنش قرار خواهد گرفت و ما احتمالا با حملاتی که به پایگاه‌های نظامی‌مان خواهد شد هدف مقابله به مثل ایران قرار می‌گیریم و این حمله عواقب اقتصادی هم خواهد داشت که می‌تواند باعث وارد آمدن شوک به اقتصاد بسیار شکننده اروپا و اقتصاد شکننده اینجا، در ایالات متحده شود. این عواقب می‌تواند آنچنان باشد که ما شاهد افزایش سطح رویارویی به شکلی باشیم که نه‌تنها جان‌های بسیاری را به مخاطره می‌اندازد، بلکه من فکر می‌کنم می‌تواند خاورمیانه را درگیر منازعه‌ای کند که باعث پشیمانی ما شود».(1)
کلنل ویلکرسون، رئیس سابق نیروهای مسلح در دوران تصدی کولین پاور در وزارت کشور ایالات متحده:‌‌ «در داخل پنتاگون، چه افراد نظامی و چه غیرنظامی، من نمی‌توانم یک‌ صدا به نفع حمله به ایران پیدا کنم. ما نه‌تنها اسیر یک جنگ بی‌پایان خواهیم شد بلکه از این یکی ممکن است نیم‌قرن خلاص نشویم».(2)
گری سیک، تحلیلگر شورای امنیت ملی و دستیار اصلی دولت آمریکا در جریان اشغال لانه جاسوسی: «مطمئن‌ترین راه برای گرد‌هم ‌آوردن مردم ایران به دور این رژیم ... حمله یک قدرت خارجی است».(3)
پال پیلار، افسر خبره اطلاعاتی دولت آمریکا در امور خاورمیانه: «اگر قرار باشد تهدیدات جنگی به استفاده از نیروی نظامی بینجامد، از جمله عواقب فاجعه‌آمیزی که برای منافع ایالات متحده خواهد داشت این خواهد بود که باعث تضمین دشمنی نسل‌های آینده ایرانیان [با آمریکا] می‌شود و قوی‌ترین انگیزه را به ایرانیان برای ساختن یا تجدید ساخت توانمندی سلاح‌های هسته‌ای خواهد داد».(4)
رابرت گیتز، وزیر سابق دفاع ایالات متحده: ‌‌‌‌‌‌‌«به نظر من نتیجه یک حمله نظامی توسط ایالات متحده یا اسرائیل علیه ایران می‌تواند وحشتناک باشد و برای نسل‌ها موجب تعقیب ما در آن بخش از جهان شود. رهبران اسرائیلی برای عملیاتی که می‌تواند به منافع حیاتی آمریکا صدمات مهلک بزند، چک سفید در اختیار ندارند».(5)
رابرت گیتز در جایی دیگر اظهار داشته: «همانطور که ژنرال داگلاس مک‌آرتور اینچنین با دقت می‌گوید، هر وزیر دفاع آینده که به رئیس‌جمهور مشاوره دهد برای بار دیگر یک ارتش بزرگ زمینی آمریکا را به آسیا یا خاورمیانه یا آفریقا اعزام کند باید مغزش را مورد آزمایش قرار دهد».(6)
ژنرال آنتونی زینی، فرمانده سابق فرماندهی مرکزی آمریکا (سنت‌کام): «فکر می‌کنم کسی که معتقد است این یک حمله تمیز خواهد بود و تمام خواهد شد و عکس‌العملی در بر نخواهد داشت، احمق است».(7)
نیکولاس برنز، سفیر و معاون سابق وزیر کشور در امور سیاسی در دوران جورج دبلیو بوش: «حملات هوایی بدون شک منجر به حمله نامتقارن ایران علیه ما در عراق، افغانستان و منطقه‌ای وسیع‌تر‌ خواهد شد، بویژه از طریق نیروهای نیابتی ایران، حزب‌ا‌ﷲ و حماس. این گفته معروف چرچیل را به یاد ما می‌آورد که وقتی یک جنگ شروع می‌شود، دانستن آن که چه زمانی تمام می‌شود غیرممکن است».(8)
آدمیرال جو سستاک، عضو سابق کنگره و آدمیرال بازنشسته نیروی دریایی آمریکا: «یک حمله نظامی علیه ایران، چه زمینی باشد و چه هوایی، باعث این می‌شود که آنچه بعد از اشغال عراق درباره تأثیر بر امنیت ملی ایالات متحده به وجود آمد، بازی بچگانه به نظر بیاید».(9)
بروس ریدل، دستیار ویژه رئیس‌جمهور و مدیر ارشد امور خاور نزدیک در شورای امنیت ملی آمریکا: «یک حمله اسرائیل علیه ایران می‌تواند یک درگیری منطقه‌ای از افغانستان تا نوار غزه را شعله‌ور کند. این برای آمریکایی‌ها و دولت اوباما یک فاجعه خواهد بود».(10)
کالین اچ‌کال، معاون سابق وزیر دفاع آمریکا در امور خاورمیانه: «یک ارزیابی واقعی از پیشرفت هسته‌ای ایران و اینکه یک درگیری احتمالا چگونه شکل خواهد گرفت، ما را به این نتیجه می‌رساند که اکنون زمان حمله به ایران نیست».(11)
آدمیرال فالن، فرمانده سابق فرماندهی مرکزی ایالات متحده:  «هیچ کسی که من از آن آگاه باشم فکر نمی‌کند که حمله نظامی به ایران، نتیجه مثبت واقعی خواهد داشت».(12)
از این نقل‌قول‌های مقامات سیاسی و نظامی آمریکا که اتفاقا مربوط به همان دوره مورد اشاره آقای روحانی است، فراوان است و این اظهارات نشان می‌دهد به شکرانه روحیه مقاومت ملت و توان دفاعی کشور طرح حمله نظامی به ایران بیشتر برای مقامات آمریکایی یک کابوس بوده است تا نقشه‌ای که درباره آن «به تفاهم هم رسیده» باشند. البته این احتمال جدی وجود دارد که طرف‌های آمریکایی در مذاکراتی که با ما داشته‌اند چنین جرأتی پیدا کرده و از این قبیل تهدیدات هم کرده باشند، ولی اولا نباید لاف‌های دولتمردان آمریکایی را لزوما جدی گرفت و ثانیا، راه مقابله با تهدیدات قطعا امتیاز دادن از حقوق ملت نیست.  و نکته آخر اینکه آنچه عملا و واقعا مانع حمله نظامی آمریکا و اسرائیل به ایران بوده است، همان‌طور که اذعان مقامات آمریکایی در نقل‌قول‌های بالا هم نشان می‌دهد، توان دفاعی بالا و غیرقابل انکار ملت غیور ایران است و اینجاست که باید قدر سپاه پاسداران و نیروهای بسیج انقلاب اسلامی را دانست. دست‌شان درد نکند.‌‌‌‌‌‌‌‌
پی‌نوشت
1- بروکینز، 24/10/2012
2- ونیتی فیر، 02/03/2012
3- سی ان ان، 12/1/2011
4- شبکه امنیت ملی، 3/2/2011
5- ویرجینین پایلوت، 4/10/2012
6- کریستین ساینس مانیتور، 26/2/2011
7- پی‌بی‌سی، 4/8/2009
8- کمیته سنا در روابط خارجی، 6/5/2009
9- تینک پروگرس، 20/9/2011
10- وای‌نت، 3/11/2011
11- فارین افرز، 17/1/2012
12- واشنگتن تایمز، 24/2/2012
 

خراسان/

آقای جهانگیری؛ 6 گزارش به مردم بدهکارید
نویسنده : جواد غیاثی

"دستگاه مجری موظف است ظرف مدت "2 روز" نسبت به صدور حکم برای معاون و یا معاونین ذی ربط خود به عنوان مجری پروژه ها اقدام و به دبیرخانه ستاد معرفی نماید". "مجری منصوب موظف است ظرف مدت "یک هفته" برای هر یک از پروژه ها «برنامه عملیاتی» تهیه نماید". اینها بخشی از دستورات معاون اول رئیس جمهور به 14 دستگاه اجرایی برای اجرای 88 برنامه عملیاتی اقتصاد مقاومتی است. دستوری که 31 فروردین ماه امسال صادر شد و اکنون بیش از 3 ماه از ابلاغ آن می گذرد.
با وجود این تاکیدهای معاون اول رئیس جمهور در ابلاغیه مذکور مبنی بر تسریع در انجام مقدمات اجرای پروژه ها، از آن تاریخ تاکنون فضای عمومی و رسانه ای کشور هیچ گزارشی از روند اجرای برنامه های عملیاتی مذکور دریافت نکرده است. موضوعی که برای برنامه های "ملی" اصلا قابل قبول نیست. عدم گزارش دهی منظم از نحوه اجرای پروژه ها به افکار عمومی، نه تنها دولت را از بسیاری از امکانات و تسهیلات ملی محروم می کند بلکه برنامه ها را در معرض آسیب های بسیار قرار می دهد. در ادامه، طی چند بند، به شرح این موضوع می پردازیم:
1- شاید گفته شود که سه ماه فرصت کافی برای اقدام، تهیه گزارش و اطلاع رسانی آن نیست. این موضوع وابسته به پروژه متفاوت است اما لازم است بدانیم، جهانگیری در بخش دیگری از دستورات خود به دستگاه های اجرایی تاکید کرده بود که "دستگاه مجری موظف است هر دو هفته یکبار به صورت مستمر، اقدامات به عمل آمده برای اجرای هر یک از پروژه ها را گزارش نماید". بر این اساس باید تاکنون حداقل 6 گزارش از اجرای هر پروژه به ستاد فرماندهی رسیده باشد. انتشار همین گزارش ها فضای عمومی کشور را نسبت به اقتصاد مقاومتی حساس خواهد کرد که برکات بسیاری خواهد داشت که کمترین آن عزم جدی تر مجریانی است که خود را در معرض قضاوت عمومی مردم می بینند.
2- رهبر معظم انقلاب اقتصاد مقاومتی را نه یک مجموعه پروژه دولتی بلکه "تحرّک عظیم و همه جانبه ملّی[1]" دانسته اند. خود ستاد فرماندهی نیز 88 پروژه مذکور را – که بعدا بر تعداد آن افزوده شد- ذیل 12 برنامه ملی تعریف کردند. آیا حرکت ملی بدون اطلاع رسانی ملی ممکن است؟ اگرچه حرف در مورد نحوه انتخاب این پروژه ها، نسبت آن با اسناد بالادستی و مخصوصا ملی بودن آن بسیار است[2] اما اگر ادعای برنامه های ملی داریم باید گزارش دهی و نظارت آن نیز ملی باشد. در غیر این صورت نباید انتظار تحرک همه جانبه ملی و همراهی مردم، رسانه ها و افکار عمومی با دولت را داشت.
3- متاسفانه مسئولان ستاد فرماندهی حتی در سخنرانی های خود نیز چندان به روند اجرای اقتصاد مقاومتی و پروژه هایی که ذیل آن تعریف شده است اشاره نمی کنند. نگاهی به صفحه اول روزنامه های کشور طی همین سه ماه نشان می دهد که ذهن برخی از مسئولان بیش از آن که درگیر نحوه اجرای این برنامه ها باشد درگیر رونمایی از فسادها و کم کاری های گذشته است. افرادی در سطح رئیس جمهور یا معاون اول می توانند با تعدد تکرار مطالبات خود از دستگاه ها و اطلاع رسانی به مردم – حتی در سخنرانی های عمومی - به افکار عمومی در جهت منافع بلندمدت کشور خط داده و آنها را درگیر اقتصاد مقاومتی کنند. اما عمدتا اتفاقاتی کاملا وارونه رخ می دهد؛ تلاش برخی در سخنرانی ها بیش از آن که توجه دادن فضای عمومی کشور به اقدامات در دست اجرا و مطالبه آن باشد، انحراف افکار عمومی از حال به گذشته است. موضوعی که هیچ ثمری برای مردم نخواهد داشت.
4- وقتی سخنرانی ها و جهت دهی ها بیش از آن که معطوف به حال باشد به گذشته مربوط است یک تخریب جدی در نیروهای ملی رخ می دهد. در واقع افکار عمومی همواره در 4 یا 8 سال قبل سیر می کنند. عمدتا همه درگیر این می شوند که: "منشاء فیش های نجومی آن دولت بود یا دولت قبلش؟ دکل الان کجاست؟ ماجرای سکه های هبه شده یا بالاکشیدن پول 4 پتروشیمی چه بود؟" نتیجه منطقی آن است که نیروهای اجرایی و نظارتی از تشویق ها، نظارت ها و کمک های کارشناسی افکار عمومی محروم می مانند چرا که آن ها در گذشته زندگی می کنند نه در حال.
5- متاسفانه نه تنها اطلاع رسانی انجام پروژه ها توسط ستاد فرماندهی به شدت ضعیف بوده است بلکه این ستاد نتوانسته است هیچ گونه ارتباط سازنده ای با مردم ایجاد کند. مثلا هم اکنون برخی از اقشار جامعه که خود را مقید به استفاده از کالای ایرانی می دانند با سوالات بسیاری مواجهند؛ "تا کی از کالای ایرانی استفاده کنیم؟ آیا خرید کالای کم کیفیت تر داخلی موجب ایجاد نوعی رانت و سوء استفاده و تنبلی برخی تولیدکنندگان داخلی نمی شود؟ کدام کالاها به واقع ایرانی اند؟ آیا حمایت از همه کالاهای ایرانی لازم است یا فقط باید بر کالاهای خاص تمرکز کرد؟" ستاد فرماندهی تاکنون چند اطلاعیه یا بیانیه برای پاسخ به این سوالات صادر کرده است؟ مثلا یک انتظار حداقلی این است که این ستاد با همکاری وزارتخانه های مربوطه، لیست صنایع مورد حمایت، مدت حمایت و چشم انداز رشد کیفیت آنها را منتشر کند تا مردم بدانند که خرید کالای ایرانی در مسیر اعتلای اقتصاد است نه اعطای رانت به برخی صنایع خاص در مسیری نامعلوم.
6- اگر اولویت اول کشور اقتصاد است و برنامه اصلی اقتصاد مقاومتی، باید تلاش ستاد فرماندهی در مسیری قرار گیرد که بحث های کارشناسی و گزارش های رسانه ای روزانه در مورد جزئیات برنامه ها و اقدامات اقتصاد مقاومتی شکل بگیرد. کاری که اصلا سخت نیست، حداقل انتظار این است که با حاشیه سازی، افکار عمومی از این اولویت ها منحرف نگردد. در عین حال در این حوزه ایرادهای جدی به دیگر دستگاه ها و همچنین رسانه ها نیز وارد است.
 رصد گزارش های  بسیاری از خبرگزاری ها و نشریات در یکی دو ماه اخیر نشان اندکی از پرداختن به موضوع اقتصاد مقاومتی دارد.
7- اگر خود دولت حساس سازی کافی افکار عمومی نسبت به اقتصاد مقاومتی را در دستور کار انجام ندهد هیچ بعید نیست که این 88 برنامه عملیاتی و آن 12 برنامه ملی هم بدون هیچ اثری به بایگانی سپرده شود. درست همانند آن 687 برنامه ای که در سال 93 تصویب شد اما هیچ خبری از آن نشد. 14 دیماه 93، پورمحمدی، معاون سازمان مدیریت در کنفرانس اقتصاد ایران با اشاره به اقدامات دولت در اجرای اقتصاد مقاومتی گفته بود که "به صورت کلی تاکنون 24 سیاست کلی، 96 هدف، 181 سیاست اجرایی و 687 برنامه برای تحقق سیاست‌های کلی اقتصاد مقاومتی مورد تصویب شورای اقتصاد قرار گرفته است". اگر پیگیری و گزارش دهی این برنامه ها در دستور کار قرار نگیرد این تحلیل بدبینانه قوت می گیرد که آقایان به "نسخه درمانی" معتقدند. یعنی معتقدند که همین که  فلان برنامه طراحی و نسخه ای پیچیده شود کافی است. باز دو سال بعد که اعتراضی شد یا مطالبه ای  ،دوباره یک برنامه دیگرِ 687 تایی یا 88 تایی یا ... طراحی و ارائه خواهد شد.
8- حرف آخر هم یادآوری یکی از مطالبات مقام معظم رهبری از مسئولان و متولیان اجرای اقتصاد مقاومتی است: "مرکز رصد قوی و بینایی وجود داشته باشد که به طور دقیق پیشرفت این کار را پایش کند؛ اطلاعات را گردآوری کنند، پردازش کنند، استنتاج کنند، احیاناً آن حرکتی را که باید در هر مقطعی و هر مرحله ای انجام بگیرد مشخص کنند، برای هر بخشی شاخص سنجش معین کنند و در نهایت اطلاع رسانی به مردم انجام بگیرد[3]". منتظر اطلاع رسانی دقیق مسئولان هستیم.

[1] بیانات در دیدار رئیس و اعضاى مجلس خبرگان رهبرى، 12 /6 / 94
[2] در یادداشتی مورخ 5 / 2 / 95 در همین ستون سوالات و نکاتی در این رابطه مطرح شد.
[3] بیانات در جلسه تبیین سیاست‌های اقتصاد مقاومتی، 20 / 12 / 92
 

رسالت/

بي شک قديمي و مستهلک بودن ماشين‌آلات و تجهيزات يکي از علل اصلي رکود در بخش‌هاي مختلف صنعتي، عمراني، کشاورزي و ساير بخش‌هاي توليد است و اين مسئله در کنار ساير مشکلات مرتبط با اين موضوع، امکان رقابت کمي، کيفي و حتي تا حدود زيادي امکان کاهش هزينه‌هاي توليد را از صاحبان صنايع، پيمانکاران و فعالان عرصه کشاورزي سلب كرده است. به همين دليل بسياري از صاحب‌نظران حوزه اقتصاد، توصيه مي‌کنند براي رفع مشکل در شرايط فعلي بايد عمده تلاش‌ها بر وارد كردن ماشين‌آلات و تجهيزات مدرن متمرکز شود، اين راهبرد در مورد برخي از تجهيزات خاص و انحصاري که توليد آنها در کشور مقرون به‌صرفه نيست، اجتناب‌ناپذير است و اين نکته‌اي است که نه‌تنها در مورد کشور ما بلکه در مورد تمام کشورهاي جهان مصداق دارد.

البته انقلاب اسلامي در طول حيات با برکت خود ثابت کرده که مي‌تواند در هر موضوعي که اراده کند، راه صدساله را يک شبه طي نمايد و افتخارات کسب شده در زمينه علوم مختلف از جمله؛ دانش هسته‌اي، نانو، پزشکي، سلول‌هاي بنيادين و شبيه‌سازي يا صنايع دفاعي، صنايع موشکي، صنايع هوا فضا، صنايع اپتيک، ليزر و ساير صنايع، گواهي بر اين مدعاست.
بنابراين هم‌اکنون اين سؤال مطرح است که با وجود تمام ظرفيت‌هاي مورداشاره چرا هيچ‌گاه، هيچ‌يک از صاحب‌نظران و مسئولين عرصه اقتصاد از ضرورت بسيج منابع براي توليد ماشين‌آلات و تجهيزات به‌ويژه
ماشين آلات و تجهيزات سنگين و پيچيده در داخل کشور سخني به ميان نمي‌آورند؟ تا کي قرار است وارد کننده وسايل مذکور و فناوري‌هاي نوين از ديگر کشورها باشيم؟ چرا براي توليد اين امکانات در جهت رفع نياز داخلي و حتي صادرات تدبيري انديشيده نمي‌شود؟ چرا ايران تاکنون نتوانسته در بازارهاي بين‌المللي عرضه‌ فناوري‌هاي نوين و ماشين‌آلات و تجهيزات يا حتي در بازار لوازم خانگي، سهم قابل توجهي در حد يک برند قدرتمند را کسب نمايد؟
به‌عنوان مثال؛ اين سؤال مطرح است که سهم ايران در صنايع هاي‌تک، صنايع الکترونيکي، ابزار دقيق، تجهيزات پيشرفته و پيچيده فني مهندسي، تجهيزات پالايشگاهي، ساخت ماشين‌آلات سنگين راه‌سازي، خودروهاي سنگين و نيمه‌سنگين ترابري، صنايع بسته‌بندي، صنايع جانبي پتروشيمي و موارد مشابه آن در رقابت‌هاي بين‌المللي يا در بازار داخلي چقدر است.کم‌کاري و کم‌توجهي در اين زمينه از يک‌سو و اصرار بيش از حد بر واردات از سوي ديگر، اين شبهه را ايجاد مي‌کند که اگر اين شرايط حاصل يک غفلت سهوي نباشد، حتماً نتيجه تباني گروه‌هاي فرصت‌طلبي است که پرداختن به موضوع، منافع آنها را در معرض خطر قرار مي‌دهد و بايد دست آنها از مديريت بر موضوع قطع شود و اين در حالي است که بررسي پيام‌هاي مردمي در واکنش به اخبار و مطالب اقتصادي منتشره در رسانه‌ها، بيانگر اين واقعيت است که هم‌اکنون اين موضوع به يک دغدغه عمومي و مطالبه جدي از سوي جامعه تبديل شده است.بنابراين پيشنهاد مي‌شود وزارت علوم، تحقيقات و فناوري از طريق طراحي برنامه‌هاي آموزشي مناسب و ايجاد رشته‌هاي تحصيلي جديد و حتي برگزاري مسابقات علمي در زمينه طراحي و ساخت ماشين‌آلات و تجهيزات، بنياد ملي نخبگان از طريق شناسايي و ترغيب نخبگان به حضور فعال در اين بخش، وزارت صنعت، معدن و تجارت همزمان با اتخاذ تدابير لازم براي جلوگيري از واردات بي‌رويه، از طريق بسترسازي براي جذب علاقه‌مندان سرمايه‌گذاري در اين حوزه و حمايت از آنها، رسانه ملي از طريق کمک به آموزش و فرهنگ‌سازي و ساير دستگاه‌ها متناسب با حدود اختيارات و وظايف محوله، در اسرع وقت اين مهم را در دستور کار قرار دهند.
کلام آخر اين که؛ تحقق اين موضوع بعد از توکل به خدا، مستلزم خودباوري و اعتماد به متخصصين، دانشمندان و نيروهاي جوان و مستعد کشور و اتکاء به منابع و امکانات درونزاي کشور و همچنين نگاه واقع‌گرايانه به رفتارهاي ناعادلانه کشورهاي سلطه‌گر و معادلات ظالمانه حاکم و نيز تعاملات بين‌المللي جاري در سطح جهان است.

ایران/

اصلاح حقوق‌های نامتعارف موضوعی ملی نه جناحی

بهمن کشاورز
رئیس کانون وکلا

اینکه افراد در قبال خدمتی که ارائه می‌دهند دستمزد بگیرند، امری طبیعی است و خلاف آن غیر عادی به نظر می‌رسد. همچنین تناسب آنچه در قبال خدمت افراد پرداخت می‌شود با آثار و نتایج خدمات آنها از یک سو و تعب و رنجی که بر آنها تحمیل می‌شود از سوی دیگر محل تردید نیست. مسلم است بین آنچه که کارگر ساده و عادی دریافت می‌کند با چیزی که فرد متخصص دارای تحصیلات عالیه و تجربه طولانی می‌گیرد، تفاوت وجود دارد و باید وجود داشته باشد. در غیر این صورت مطمئناً رشد اقتصادی متوقف می‌شود و متخصصان و افراد کارآمد به جایی می‌روند که این تفاوت و فاصله [به طور معقول] وجود داشته باشد.
استفاده از انواع وسایل در مبارزات سیاسی به هر حال امریست موجود و غیرقابل انکار. در نهایت در این مورد نیز چون سایر موارد رعایت انصاف و جوانمردی لازم است. همچنین در برخوردهای سیاسی آنجا که امکانات تبلیغ و خبررسانی محدود است، باید رعایت اصل تناظر مد نظر باشد. به عبارت دیگر وقتی یک طرف به برخی از افراد چیزی می‌گوید باید به طرف یا اطراف دیگر نیز این مجال داده شود که نقیض مطالب گفته شده را با همان وسایل و همان ابعاد بیان کنند و در عین حال از تبعات این تبیین نیز ترسی نداشته باشد.
اگر چنین شود، هر نوع افشاگری و فاش‌گویی می‌تواند سازنده باشد اما اگر مطالبی گفته شود و در اذهان تصاویری ایجاد کند، ولی به طرف این مطالب این مجال داده نشود که با ابزارهای مشابه و وسعت همانند بیان مطلب اصلی از خود دفاع کند، آنگاه صرفاً با یک حمله و تخریب یکسویه مواجه خواهیم بود، نه افشاگری سازنده.
بنده خوانده و شنیده‌ام که ماجرای حقوق‌های گزاف سابقه‌ای بیش از 10 سال دارد و در عین حال گفته می‌شود برخی از این پرداخت‌ها هم مجوز قانونی داشته و هم در آنها مقدمات شرایط پرداخت رعایت شده است. تا این زمان در این خصوص توضیح مقنعی ندیده‌ام. همچنین گفته نشده اگر در این مورد کجروی وجود داشته، چرا سازمان‌های نظارتی به موقع عکس‌العمل نشان نداده‌اند.
درخصوص بخش خصوصی اعم از بانک‌ها یا شرکت‌های بزرگ و امثال آنها این نکته گفتنی است که هیأت مدیره و مجمع عمومی آنها باید در این خصوص اظهارنظر کرده و تصمیم بگیرد. اگر مالیات دولت را داده باشند و قواعد قانون تجارت را رعایت کرده باشند، صرفاً به خاطر اینکه قدر مطلق عددی حقوق‌هایشان بالا است، نه قابل سرزنش هستند و نه درخور تعقیب. به طریق اولی نیز دریافت کنندگان هم وضع مشابهی دارند.
حاصل اینکه می‌پذیریم اگر مسائل رفاهی از هر قبیل نظیر آموزش عمومی، بهداشت و تندرستی، بازنشستگی و امثال اینها به طور یکسان و عادلانه در اختیار همگان باشد، آنگاه می‌توان توقع داشت فاصله وجه دریافتی کارگر شاغل در یک کارخانه اتومبیل‌سازی با طبیب جراح قلب کاملاً قابل توجیه و قبول باشد. آن‌گونه که شنیده‌ام مثلاً در سوئد چنین است. اما در جامعه‌ای که مبتنی بر اقتصاد آزاد و نه کاملاً منطبق بر اشاعه رفاه کلی برای همگان است، تفاوت درآمدها و دریافتی‌ها امری طبیعی است و نمی‌توان آن را محمل زد و خوردهای سیاسی قرار داد. بدیهی است حرکت جامعه به سوی هدفی این گونه بدون تردید سازنده بوده و وظیفه دولت‌هاست آن‌گونه که در اصل سوم قانون اساسی آمده است، تبعیض‌ها را در سطح ملی منتفی کنند. مضافاً اینکه مهم‌ترین نکته در این بین آن است که موضوع حقوق‌های کلان تبدیل به ابزاری برای تسویه حساب‌های سیاسی و غلبه بر رقیب تبدیل نشود. هر گروه و تفکری که معتقد به حل این مشکل و خطرساز بودن ادامه آن برای جامعه و کشور است، باید در عمل هم مسأله را به عنوان یک موضوع ملی دیده و برای اصلاح آن عمل کند. بخصوص که سخنگوی دستگاه قضا هم تأکید کرده است همه در ماجرای فیش‌های حقوقی غفلت داشته‌ایم.


جام جم/
یادداشت1
نهادهای بین‌المللی محرم اسرار باشند

سازمان‌ها و مجامع بین‌المللی مانند آژانس بین‌المللی انرژی اتمی، مراکزی هستند که باید مورد اعتماد کشورها باشند بنابراین افشای هرگونه سند محرمانه از توافقات کشورها با این نهادها قابل‌پذیرش نیست.

با وجود این از دهه‌های گذشته همواره شاهد نفوذ آمریکایی‌ها در مجامع بین‌‌المللی بوده‌ایم و در این میان موضوع هسته‌ای و فعالیت‌های صلح‌آمیز ایران از جمله موضوعاتی بوده که غربی‌ها و در راس آنها آمریکا درصدد سنگ‌اندازی در مسیر آن بودند اما صلابت ایران و عقب‌نشینی نکردن کشورمان از مواضع بحق، غربی‌ها را ناچار کرد شرایط ایران را برای گفت‌وگو و نشستن بر سر میز مذاکره بپذیرند. اما آمریکایی‌ها که اکنون در کنار چالش‌های گذشته خود درگیر انتخابات ریاست‌جمهوری هستند از همه امکانات برای به راه‌ انداختن جنگ روانی جدید علیه جمهوری اسلامی ایران استفاده می‌کنند.

افشای اسناد محرمانه مذاکرات و ارائه اطلاعاتی که بر اساس توافقات صورت گرفته میان ایران و اعضای 1+5 قرار بود محرمانه باقی بماند، یکی از شیوه‌هایی است که آمریکایی‌ها در پیش گرفتند تا توافقات صورت گرفته در قالب برجام با شکست مواجه شود. شواهد حکایت از آن دارد که چنین رفتارهایی در راستای توجیه نقض عهدهایی است که از سوی آمریکا و دیگر کشورهای غربی در مسیر اجرایی شدن برجام صورت می‌گیرد.

ابوالفضل حسن‌بیگی
نایب رئیس کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس

یادداشت 2
احکام متناسب با جرایم قاچاق نیست

با توجه به تاکید مقام معظم رهبری نسبت به اجرای سیاست‌های اقتصاد مقاومتی و همچنین حمایت از تولیدات داخلی، لازم است سیاست‌ها به‌گونه‌ای تدوین شود که مهم‌ترین نگرانی تولیدکنندگان داخلی یعنی قاچاق محصولات در بخش‌های مختلف اقتصادی به حداقل و سرانجام به صفر برسد.

قاچاق نه‌تنها باعث بروز مشکلاتی در زمینه اشتغال کشورمان شده، بلکه روند سرمایه‌گذاری و ارتقای کیفیت محصولات را در بخش‌های مختلف تحت تأثیر خود قرار داده که در صنایع غذایی و کشاورزی این موارد همراه با عارضه‌ای بسیار مهم‌تر، یعنی ورود آفات ناشناخته و غیرقابل کنترل است.

اما با نگاهی به نتایج برخوردها و مبارزه‌های گذشته مشخص است، گرچه در مقاطعی این روند نزولی شده و بحث ورود کالاهای قاچاق به حداقل خود رسیده، اما پس از مدتی دوباره به دلایلی شاهد افزایش روند ورود کالاها شده‌ایم که بیانگر وجود مشکلی در میانه راه است و این مشکل را می‌توان در نبود تناسب قوانین با میزان جرم و آسیب‌های احتمالی آن برای اقتصاد کشورمان دانست. به همین دلیل باید برای ریشه‌کن شدن همیشگی معضل قاچاق میوه، این بار با سیستمی نوین و به ترتیب زیر عمل کنیم:

1ـ قبل از ارائه هرگونه نسخه یا راهکار برای کنترل حجم قاچاق ابتدا یک بار نسبت به بررسی و تجدید نظر قوانین موجود از سوی مسئولان و قانونگذاران اقدام شود تا با رفع نواقص احتمالی و همچنین افزایش هزینه برای سودجویان، زمینه‌ای مناسب برای به نتیجه رسیدن برنامه‌های آینده فراهم شود.

2ـ پس از تدوین قوانین جدید و متناسب با شرایط فعلی، لازم است کارگروهی با همکاری سازمان‌ها و نهادهای مختلف نسبت به بررسی روند اجرایی شدن این قوانین ایجاد شود؛ چون دربسیاری موارد تجربه نشان داده قوانین کامل هستند، اما در روند اجرایی مشکلاتی وجود دارد که اثربخشی آن قوانین را به حداقل خود می‌رساند.

مصطفی دارایی‌نژاد
رئیس کمیسیون تخصصی میوه و تره‌بار کشور در اتاق بازرگانی ایران

جوان/

آندلسي كردن، هدف هميشگي دشمن
نویسنده : حسن رشوند
پنجم مردادماه سالروز فتح آندلس به دست مسلمانان در سال 92 هجري ـ قمري است؛ فتحي كه ذره‌ذره بررسي پيروزي و شكست آن مي‌تواند براي امروز مسلمانان در هر نقطه‌اي از سرزمين‌هاي اسلامي درس‌آموز باشد.
 
در سال 92 هجري، مسلمانان تحت فرماندهي «طارق بن زياد» حركت براي فتح آندلس را آغاز كردند و در فاصله چهار سال، پيروزي را در سرزميني كه امروز دو كشور اسپانيا و پرتغال را در خود جاي داده است، رقم زدند. كاري كه مسلمانان براي پيروزي در آن روز انجام دادند امروز نيز مي‌تواند صرف‌نظر از فتح جغرافيايي كشورها، درس و روشي باشد براي مواجهه در شرايط سخت و رويارويي با دشمناني كه با همه ابزارها آمده‌اند تا مسير حق را منحرف كنند. اينكه فرمانده جوان عمليات فتح آندلس پا به سرزمين ناشناخته‌اي بگذارد و براي ايستادگي تا پاي جان سربازانش، كشتي‌هاي حامل سربازان و آذوقه‌هاي آنها را آتش زده و اميد ظاهري نيروي رزمنده اين جنگ نابرابر را نااميد كند و تنها راه پيروزي را ايستادگي در مقابل دشمن تا بن دندان مسلح از تجهيزات و ساز و برگ نظامي روز اعلام كند، فقط از يك انسان معتقد به آرمان‌ها بر مي‌آيد.

طبيعي  است نيروي معتقد به هدف مقدس، آرمان‌هاي خود را فراتر از دستيابي به اهداف كوچك مي‌پندارد و هر حركت هدفمند براي رسيدن به اين آرمان‌ها را با وجود درك از سختي‌هاي پيش‌رو، دنبال خواهد كرد. اما چه شد كه در فاصله 8 قرن سيادت مسلمانان پيروز در چنين عرصه‌اي، آنان سر تسليم در مقابل رقيب و دشمن خود فرود آورده‌‌اند؟ برخي رفتارهاي مسلمانان پس از فتح آندلس نيز آموزنده بود و همين رفتارها بود كه منجر به گرايش مردم آن سرزمين به اسلام گرديد.

رفتارهايي از جنس اينكه مسلمانان پس از پيروزي، مسيحيان و يهوديان اين سرزمين را تضمين كرده و با گرفتن جزيه و خراج اسلامي، آنها را در پناه خود در آوردند، باعث شد در سايه همين تفكر منطقي و متمدنانه، بنيانگذاران تمدن نوين اروپايي چون «دكارت» از پاريس با پاي پياده تا «طليطله» را پيموده تا در مدارس عربي «طليطله» با زبان عربي آشنا شود و از جهالت قرون وسطي‌اي اروپا رهايي يابد.
اما دوران تلألؤ مسلمانان در آندلس زود سپري شد و مسيحياني كه بناي دشمني با مسلمانان را گذاشته بودند براي باز پس‌گيري آندلس يك راهبرد سه مرحله‌اي را طراحي و اجرا نمودند. در مرحله اول، تبليغ و ترويج افكار و انديشه‌هاي مسيحيت با هدف ايجاد تزلزل در عقايد جوانان مسلمان و سست نمودن آنان در پايبندي به احكام ديني در دستور كار قرار گرفت و در مرحله دوم؛ با نفوذ در امر حياتي و مهم تعليم و تربيت جوانان مسلمانان از طريق گرفتن امتياز باز كردن مدارس مجاني با هدف تعليم مطالب انحرافي و القاي شبهات در جوانان مسلمان و در گام سوم؛ با توسعه روابط تجاري با مسلمين با هدف ترويج فساد و بي‌بند‌وباري در زمامداران و به ويژه جوانان مسلمان آندلس، چنان فضايي را ايجاد كردند كه همچون موريانه پايه‌هاي حكومت مسلمانان در اين منطقه سست شد و حكومت 770 ساله مسلمانان در اين منطقه استراتژيك و پل ارتباط با دنياي غرب فروپاشيد.

 نتيجه مراحل سه‌گانه مذكور كه جملگي در يك راهبرد اساسي براي فروپاشي آندلس اسلامي و خارج كردن اين سرزمين از دست مسلمانان خلاصه مي‌شد، تخدير افكار و انديشه‌هاي مسلمانان بود. امروز اگر از سر تأمل به روند فروپاشي حكومت مسلمانان در آندلس نگريسته شود مي‌توان آنچه در آن مقطع رخ داد را در جاي جاي سرزمين‌هاي اسلامي مشاهده كرد. آن روز ميگساري در ميان مردم عياش آندلس از حالت خفا به يك عمل عمومي و علني تبديل شد و جوانان ميگسار و بي‌بند و بار، روش پدران خود را حقير  شمرده و آنان را نادان و دور از تمدن مي‌خواندند و لباس ساده خود را كه نشان متانت و پاكي بود از تن برون كردند و جامه وابستگي، خودباختگي در غيريت و بي‌حيايي را بر تن كردند و دختران زيباي اروپايي مأموريت يافته بودند تا جوانان مسلمان را دلرباي ظواهر فريبنده خويش كنند و جوان مسلمان تا نيمه‌هاي شب در مهمانخانه‌هاي فساد سرگرم گناه بودند، همه و همه زمينه فروپاشي نظام اسلامي در آندلس را فراهم كرد و تك‌تك نسخه‌هاي آن زمان، امروز با گذشت 15 قرن در جوامع اسلامي پياده‌سازي مي‌شود.

 آنچه امروز در كشورهاي خوابيده روي سرمايه‌هاي نفتي در حوزه خليج فارس يا كشورهاي اسلامي جذاب براي توريسم‌هاي اروپايي و غرب كه جهت عياشي و خوشگذراني روانه اين سرزمين‌ها مي‌شوند، علائم يك شكست مهيب از نوع شكست مسلمانان در مقابل دنياي غرب است كه آن روز جامعه اسلامي آندلس را از درون تهي كرد و امروز نوك پيكان خود را به سمت جوامع نيمه‌مدرن عصر حاضر در جوامع اسلامي نشانه گرفته است.

هشدار رهبر معظم انقلاب در ديدار نمايندگان مجلس دهم در خرداد امسال، با اين عنوان كه «ولنگاري و بي‌اهتمامي در امر فرهنگ وجود دارد؛ چه در توليد كالاي فرهنگي مفيد كه كوتاهي مي‌كنيم، چه در جلوگيري از توليد كالاي فرهنگي مضر كه كوتاهي مي‌كنيم» نشان از آن دارد كه جنگ فرهنگي غرب در سال 869 قمري با شكست مسلمانان در آندلس پايان نيافته است و همان راهبردهاي سه مرحله‌اي مسيحياني كه با ايجاد تزلزل در عقايد جوانان و سست كردن آنان در پايبندي به احكام ديني در دستور قرار گرفته بود و با نفوذ در امر حياتي تعليم و تربيت جوانان مسلمان باعث انحراف در مسير تربيت آنها با آموزه‌هاي اسلامي شده بودند و يا با توسعه روابط تجاري و قراردادهاي اقتصادي زمينه طمع و فساد را در مسلمانان فراهم آوردند، امروز هم همان سه راهبرد دقيقاً دنبال مي‌شود.

 اينكه مقام معظم رهبري از وضعيت تدريس زبان انگليسي آن هم در مهدهاي كودك احساس نگراني مي‌كنند يا مي‌فرمايند «گاهي اوقات مشكلات فرهنگي موجب شده كه من شب خوابم نبرده» و براي برون‌رفت از اين مشكلات، مي‌فرمايند «توليد كالاهاي فرهنگي سالم در زمينه‌هاي مختلف و جلوگيري از توليد كالاهاي مضر فرهنگي، جزو كارهاي اساسي است» نشان از آن دارد كه مي‌تواند آندلسي كردن جامعه ايران يك خطر جدي باشد. امروز هر سه مرحله اندلسي كردن جامعه ايران در دستور كار غرب قرار گرفته است.

 از همين منظر است كه رهبر عظيم‌الشأن انقلاب در نحوه مواجهه با دنياي غرب، علاوه بر صيانت كشور به ويژه جوانان از افتادن در دام پديده‌هاي فساد اخلاقي، نگران نوعي نفوذ دشمن از بستر اقتصادي در قالب روابط تجاري و انعقاد قراردادهاي اقتصادي هستند، چرا كه تجربه گذشته ثابت كرده است در صورت بي‌توجهي به اين مقولات مهم، سرنوشتي جز فروپاشي نظام سياسي از نوع آندلس براي هر كشور با هر ظرفيتي دور از انتظار نيست.

نبايد فراموش كرد كه دشمن هم سرمايه‌ مادي خويش را بسيج كرده تا جوامع اسلامي را دچار فروپاشي كند و براي ايران اسلامي برنامه‌ريزي منسجمي را دنبال مي‌كند. اينكه «مرداك» يهودي سرمايه‌گذار اول رسانه‌اي دنيا با صراحت اعلام مي‌كند بايد كاري كنيم پديده‌اي به نام حجاب جايگاهي در بين زنان ايراني نداشته باشد و پايين كشيدن روسري زنان يك مفهوم را در ذهن متبادر مي‌كند كه دشمن با همه توان براي فروپاشي نظام اخلاقي ايران در تلاش است و خطر آندلسي كردن جامعه ايران، يك خطر جدي است.


عشق آل‌سعود به صهيونيست‌ها
نویسنده : رحمان نعيمي
روزنامه صهيونيستي هاآرتص روز جمعه از سفر انور عشقي، ژنرال بازنشسته آل‌سعود، به سرزمين اشغالي براي ديدار با دوري گلد، سرپرست وزارت خارجه رژيم صهيونيستي و يواف مردخاي، مسئول هماهنگي امنيتي اين رژيم در كرانه باختري در هتل ملك داود خبر داد. هاآرتص از او به عنوان حلقه اتصال آل‌سعود با رژيم صهيونيستي ياد و اين خبر موجي را در منطقه ايجاد كرد تا خود عشقي به ميدان بيايد و با عذر و بهانه‌هايي آن را تكذيب كند. عشقي گفته كه اين سفر اقدام شخصي او بوده نه در قالب يك سفر رسمي از سوي پادشاهي آل‌سعود و به منظور كمك به مسئله فلسطين و با پيشنهاد طرف فلسطيني انجام شده است. او در حالي اين عذر و بهانه‌ها را بيان كرده كه عكس‌هاي منتشر شده از سفر او چيز ديگري را نشان مي‌دهد، چون او در اين عكس‌ها در كنار برخي از مسئولان و مقام‌هاي صهيونيستي ديده مي‌شود.

افشاگر سعودي و خبرهاي منطقه زوايايي از اين سفر را آشكار مي‌كنند كه نشان مي‌دهد مسئله عميق‌تر از آنچه ها‌آرتص خبر داده يا خود عشقي گفته، است.  مجتهد، افشاگر سعودي در حساب توئيتري خود سفر عشقي به سرزمين عشقي را مأموريت او از طرف محمد بن سلمان، وزير دفاع و جانشين وليعهد مي‌داند تا نظر طرف صهيونيستي را به او جلب كند و از او در برابر محمد بن نايف، وليعهد آل‌سعود حمايت كند. از اين افشاگري مجتهد چنين برمي‌آيد كه سفر عشقي دلالت بر عمق اختلاف و رقابت درون‌خانوادگي آل‌سعود دارد كه حالا كار اين اختلاف و رقابت به دست صهيونيست‌ها رسيده و محمد بن سلمان انتظار دخالت آنها در اين موضوع دارد تا بتواند برنامه كنار زدن عموزاده خود از قدرت را پيش ببرد.

اين نقشه بن سلمان در حالي انجام مي‌گيرد كه مجتهد از رابطه نزديك بن نايف با صهيونيست‌ها مي‌گويد كه نسبت به بن سلمان هم قديمي‌تر و هم ريشه‌دارتر است اما صهيونيست‌ها از نماينده بن سلمان استقبال گرمي داشته‌اند تا بتوانند سرنخ اختلاف و رقابت درون‌خانوادگي آل‌سعود را از هر دو جهت در دست داشته باشند. در هر صورت، كهولت سن پادشاه آل‌سعود و بيماري او باعث مي‌شود تا دو جانشين پادشاهي بيشتر از گذشته به فكر فتح كرسي پادشاهي باشند و براي كنار گذاشتن رقيب از هر وسيله‌اي استفاده كنند اما روشن است كه روي آوردن بن سلمان به صهيونيست‌ها نمي‌تواند در اين رقابت كمكي به او بكند. معلوم است كه صهيونيست‌ها با در دست داشتن سرنخ هر دو طرف دعواي درون‌خانوادگي به آن دامن‌زده و بيشتر هر دو طرف را به جان هم مي‌اندازند تا از يك طرف روند سازش آل‌سعود با خود را سرعت ببخشند و از طرف ديگر، اهداف امنيتي خود را پيش ببرند. اين اهداف به خصوص در دو منطقه شمالي و جنوبي سرزمين اشغالي بيشتر از هر جايي ديگر مطرح مي‌شود. روزنامه لبناني المنار از تحرك اطلاعاتي آل‌سعود در لبنان مي‌گويد كه در قالب همكاري امنيتي بين آل‌سعود و رژيم صهيونيستي انجام مي‌شود. سفارت آل‌سعود در لبنان اتاق عملياتي اين تحرك است و هدف آن جذب مزدوراني است تا يا از آنها در عمليات‌هاي تروريستي استفاده شود يا با خبرچيني از جبهه مقاومت، اطلاعات لازم صهيونيست‌ها در جنگ احتمالي با حزب‌الله فراهم شود. علاوه بر اين، سعودي‌ها از رهبران اخوان‌المسلمين خواسته‌اند حماس را براي توقف مقاومت در برابر صهيونيست‌ها تشويق كنند و به جاي آن، ديگر گروه‌هاي مسلح و به ويژه جهاد اسلامي را مورد هدف قرار بدهند. نمي‌توان گفت كه اين برنامه سعودي‌ها در نوار غزه بدون اطلاع و هماهنگي با صهيونيست‌ها انجام شده باشد چرا كه بيشتر از هر چيز براي حفظ امنيت صهيونيست‌ها انجام مي‌شود. به عبارت ديگر، تحرك اطلاعاتي سعودي‌ها در لبنان و نوار غزه به طور كامل در جهت تقويت امنيتي رژيم صهيونيستي انجام مي‌شود و سعودي‌ها اين خدمت را به صهيونيست‌ها مي‌كنند تا در رؤياي خود صاحب كرسي پادشاهي را ببينند اما نمي‌دانند كه صهيونيست‌ها تنها به دنبال منافع امنيتي خود هستند و چيزي كه براي دو طرف دعوا در آل‌سعود مي‌ماند، درگيري بيشتر است.


خصوصي‌سازي از افزايش بهره‌وري تا «ورشكستگي به تقصیر»
نویسنده : دكترحسن خليل‌خليلي
ورشكستگي حالت يك بازرگان يا شركت تجاري است كه از پرداخت بدهي‌هاي خود ناتوان شده و نمي‌تواند پيمان‌هاي بازرگاني خود را عملي كند اما چرا بسياري از شركت‌هايي كه خصوصي شده‌اند، پس از مقطعي اعلام ورشكستگي نموده يا به طور پنهان ورشكسته‌اند؟ تعيين دليل يا دلا‌يل دقيق ورشكستگي و مشكلا‌ت مالي در هر مورد خاص، كار آساني نيست. در اغلب موارد، دلا‌يل متعددي با هم منجر به پديده ورشكستگي مي‌شوند اما طبق تحقيقات‌، دلا‌يل اصلي ورشكستگي مشكلا‌ت مالي و مديريتي است. با بررسي دقيق روند خصوصي‌سازي در ايران و موارد عملي و تجربيات متعدد وكالت در پرونده‌هاي مربوط به شركت‌هاي تجاري، به نكات جالبي در اين زمينه پي برده شده است.
به طور كلي، ورشكستگي را مي‌توان در سه حالت: عادي، به تقصير و به تقلب تقسيم نمود:

الف - ورشكستگي عادي: برابر مواد ۴۱۲ و ۴۱۳ قانون تجارت، كسي ورشكسته عادي محسوب مي‌شود كه تاجر يا شركت تجارتي بوده و از پرداخت وجوهي كه برعهده دارد متوقف گردد و ظرف سه روز از تاريخ وقفه كه در اداي قروض يا ساير تعهدات نقدي او حاصل شده باشد، توقف خود را به دفتر دادگاه عمومي محل اقامت خود اظهار نموده و صورت حساب دارايي و كليه دفاتر تجارتي خود را به دفتر دادگاه مزبور تسليم نمايد.

 ب – ورشكستگي به تقصير: براساس ماده ۵۴۱ قانون تجارت، موارد چهارگانه الزامي صدور حكم ورشكستگي به تقصير، عبارتند از: 1) مخارج شخصي يا مخارج افراد تحت تكفل تاجر در ايام عادي به نسبت عادي يا فوق‌العاده شود 2) تاجر مبالغ زيادي از سرمايه خود را صرف معاملاتي كند كه در عرف تجارتي موهوم بوده يا سودآوري معاملات مذكور منوط به اتفاق محض باشد 3) تاجر به منظور به تأخير انداختن ورشكستگي خود، خريدي گران‌تر يا فروشي ارزان‌تر از قيمت روز كند و براي به دست آوردن وجه نقد به روش دور از صرفه متوسل شود، مثل استقراض يا صدور برات سازشي و غيره 4) تاجر پس از تاريخ توقف از اداي ديون و قروضي كه برعهده دارد، يكي از طلبكاران خود را بر سايرين ترجيح داده و طلب او را بپردازد.

ج - ورشكستگي به تقلب: مطابق ماده ۵۴۹ قانون تجارت، اگر تاجر دفاتر تجارتي خود را از روي عمد و سوء‌نيت مفقود نمايد يا قسمتي از دارايي خود را مخفي كند يا به طريق مواضعه و معاملات صوري آن را از بين ببرد و بالاخره اگر به وسيله اسناد يا به وسيله صورت دارايي و قروض به طور تقلب به ميزاني كه در واقع مديون نمي‌باشد خود را مديون قلمداد نمايد، ورشكسته به تقلب محسوب مي‌شود. تعقيب جزايي تاجر ورشكسته به تقلب همانند تعقب جزايي ورشكسته به تقصير مي‌باشد و مجازات كساني كه به عنوان ورشكسته به تقلب محكوم مي‌شوند از يك تا پنج سال حبس مي‌باشد (ماده ۶۷۰ قانون مجازات اسلامي- بخش تعزيرات.)

در عمل، مصاديق متعددي از شركت‌هاي نيمه دولتي و خصوصي‌شده را مي‌توان مثال زد كه با حسابرسي دقيق سازمان‌هاي نظارتي، مواجه با ورشكستگي به تقصير يا تقلبند كه در ادامه اين مطلب به اختصار به برخي از اين موارد اشاره مي‌گردد:

الف) سوء‌استفاده از امكان فروش با تضامين و اسناد: برخي از مديران فروش در شركت‌هاي دولتي، نيمه دولتي يا شركت‌هاي خصوصي‌شده با استفاده از امكان فروش محصولات از طريق دريافت تضمين از جمله واگذاري اسناد تجاري يا حتي اسناد ملكي و...، اقدام به فروش محصولات اين شركت‌ها به اشخاص و خريداران خاص كه اكثراً از رانت‌هاي خاصي برخوردارند، نموده و در بلندمدت از دريافت ثمن معامله خودداري مي‌ورزند.

براي مثال، در پرونده‌اي با بررسي اسناد مالي شركت كه شركتي نيمه‌دولتي است، مشخص شد كه يكي از خريداران به‌دليل واگذاري تضمين، قريب به 10 سال از پرداخت وجه، بابت خريد محصول خودداري نموده، در عوض، محصول خريداري نموده را نقداً به فروش مي‌رساند! يعني عملاً شركت، هيچ پولي بابت فروش محصولات خويش دريافت نمي‌دارد. نكته جالب اينكه، خريدار مذكور، علاوه بر اينكه هيچ پولي بابت خريد پرداخت ننموده، از تخفيفات و تشويقات نيز بابت خريد بالا بهره‌مند شده است! اين شركت در حال حاضر، صرفاً از يك فاز توليد خويش بهره‌برداري نموده و بقيه فازها نيز به دليل مشكلات مالي، از توليد دست كشيده‌اند.

بسياري از كاركنان نيز اخراج شده و سالانه سهام بسيار كمي به سهامداران پرداخت مي‌گردد. اين شركت نيمه‌دولتي، به رغم اينكه قريب به 49 درصد آن خصوصي شده و قرار بوده، كارايي آن افزايش يابد، به دليل موارد فوق، عملاً ورشكسته به تقصير است. سوء‌استفاده برخي مديران، عامل اصلي چنين رخدادي است. در عمل، ميزان رشد اقتصادي اين قبيل مديران از رشد اقتصادي شركت بالاتر بوده است!

ب) اشتباهات فاحش سازمان خصوصي‌سازي: در برخي موارد، اشتباهات عمدي يا ناشي از ضعف علمي و تجربي سازمان خصوصي‌سازي، عامل ورشكستگي است. از جمله:

1- برخي از كارخانجات به دليل مسير اشتباهي كه سازمان خصوصي‌سازي براي آن در پيش گرفته در آستانه نابودي قرار دارند. خصوصي‌سازي با اين اقدامات غيرعلمي خود از يك طرف و قوانين غلط واگذاري از سوي ديگر، باعث شده نه منابع مالي به كارخانجات تزريق شود و نه توسعه‌‌اي صورت گيرد. اقدامات سازمان خصوصي‌سازي در عدم‌رسيدگي به كارخانجات سبب شده كه مرگ آنان فرا رسد تا قيمت آن به صورتي پايين درآيد كه واگذار شود و عملاً كارخانه تعطيل شده را بفروشند!
2- چون برخي از كارخانجات را در ليست واگذاري قرار داده‌اند، اجازه هيچ‌گونه كمك مالي به كارخانه را نيز نمي‌دهند.
3- واگذاري به كساني كه از قبل مشخص است هيچ تبحر و تجربه‌اي در اين مورد ندارند و عملاً پس از مدت كوتاهي، شركت را به نابودي مي‌كشانند.
4- واگذاري به كساني كه منابع مالي لازم براي خريد را نداشته و بدون هيچ توجيهي در مزايده شركت و اتفاقاً برنده شده‌اند، براي مثال كارخانجات چيت‌سازي بهشهر در مزايده به كسي واگذار شد كه صرفاً با يك برگ چك و بدون هيچ پشتوانه مالي، وارد مزايده و خريدار اعلام شد. به دليل عدم‌امكان پرداخت ثمن معامله، مجبور به فروش تمامي دستگاه‌ها و حتي قطعه‌بندي زمين‌هاي شركت گرديده و با چندين ميليارد سود بدون پرداخت پولي، موجبات ورشكستگي شركت را بعد از قريب 60 سال سابقه كاري و حدود 2 هزار و 500 كارگر فراهم آورده است! جا دارد از مديران ارشد استان مازندران مخصوصاً استاندار وقت و نيز مسئولان امنيتي و بازرسي استان كه يكي از وظايف آنان حفظ امنيت اقتصادي منطقه است، اين موضوع مورد پرسش واقع شود.

ج) فرار از پرداخت ديون: يكي از روش‌هاي مرسوم براي فرار از پرداخت بدهي‌ها، اعلام اعسار است اما چون اعسار از تاجر و شركت‌هاي تجارتي پذيرفته نيست، بنابراين با اعلام ورشكستگي، محاكم به ناچار بايد با اعسار اين شركت‌ها موافقت نمايند و ترتيبات و تشريفات خاصي را براي پرداخت در نظر گيرند. اين موضوع براي پرداخت هزينه‌هاي دادرسي نيز متصور است. نتيجه اينكه، روند غلط خصوصي‌سازي در ايران، عامل اصلي اين فجايع است كه مشكلات و مصائب آن متوجه كارگران اين شركت‌ها و خانواده‌هاي آنان شده است. اين نكته را نبايد فراموش كرد كه ديگر زمان آزمون و خطا نداريم و بايد با تجربيات گذشته، آينده را بسازيم، آن هم در شرايط جديد بين‌المللي كه براي ايران رقم خورده است.


لزوم قانون مقابله با بي‌اخلاقي‌هاي فوتبال
نویسنده : دنيا حيدري
انتشار يكي در ميان خبرهاي ناگوار مربوط به بي‌اخلاقي‌ها و رفتارهاي ناپسند فوتباليست‌ها در جامعه شرايط بغرنجي را براي ورزش رقم زده است. به‌طور‌ي‌كه نگارش قانوني مدون و البته سفت و سخت در خصوص مسائل اخلاقي براي مقابله با رفتارهاي خارج از عرف و شرع فوتبالي‌ها به شدت خودنمايي مي‌كند.  خبر دستگيري فوتبالي‌ها در مهماني‌هاي خاص شبانه يا مكان‌هاي تفريحي شهر يا حتي رفتن به اوين ديگر به يك امر عادي در فوتبال تبديل شده و نه تعجبي را به دنبال دارد و نه حتي باعث خجالت و شرمندگي خاطيان مي‌شود. به طوري‌كه هرازچندگاهي شاهد بروز چنين اتفاقاتي هستيم. اتفاقاتي كه شايد بدترين آن تا همين چندي قبل دستگيري بود كه حالا آن هم آنقدر تكرار و تكرار شده كه ديگر قبح آن نيز ريخته است. البته از رفتن به اوين كه ديگر بدتر نيست! تنبيه و توبيخي كه كوچكترين تاثيري در فرد خطاكار نداشت و چه بسا او را وقيح‌تر از قبل هم كرد و البته طلبكار!

برخورد جدي با رفتارهاي نامتعارف در واقع از اوجب واجبات است و بسيار ضروري است كه انتظار مي‌رود جز اولويت‌هاي فدراسيون تاج باشد. البته اگر نگراني از بابت رفتارهاي فوتبالي‌ها، مسئولان فدراسيون را هم به مانند مردم جامعه نگران و برآشفته كرده است. در واقع تغييرات صورت گرفته در فدراسيون فوتبال و همچنين كميته اخلاق، فرصت مناسبي است تا بازنگري اساسي به مسائل اخلاقي فوتبال شده و قانوني لازم‌الاجرا و البته سفت و سخت براي مقابله با بي‌اخلاقي‌ها در فوتبال تدوين شود قبل از آنكه رفتارهاي ناشايست برخي، اين ورزش را براي هميشه از چشم مردم جامعه انداخته و آن را به عامل فساد و بي‌اخلاقي تبديل كند.

فوتبال نيازمند يك قانون حساب شده و دقيق براي مقابله با بي‌اخلاقي‌ها و ترويج اخلاق‌مداري دارد، اما قانوني كه به جاي دخالت در مسائل شخصي و پيش‌پا افتاده، ترويج اخلاقيات را سرلوحه كار خود قرار داده و با بي‌اخلاقي‌ها مبارزه كند. قانون هدفمند و حساب شده‌اي كه نبود آن طي سال‌هاي اخير در فوتبال به شدت به چشم آمده است. البته قانوني كه اگر نوشته مي‌شود، ‌اجرا هم شود و اينگونه نباشد كه تنها براي آرام كردن جو و افتادن آب از آسياب مطرح شده و خيلي زود به دست فراموشي سپرده شود. درست مثل رفتارهاي جسته و گريخته‌اي كه در گذشته شاهد آن بوده‌ايم.  قوانيني چون روي كار آمدن كميته اخلاق و انضباطي نيز پيش از اين در فوتبال وجود داشته كه البته هيچ نتيجه مثبتي ارائه نكرده است. به طوري‌كه بي‌اخلاقي‌هاي فوتبال همواره با سكوت مواجه شده يا اگر هم توبيخ و تنبيهي براي آن در نظر گرفته شده چنان پيش پا افتاده بود كه نه تنها نتوانست مانعي باشد براي عدم تكرار اشتباهات گذشته، كه افراد خاطي را نيز چنان وقيح كرده كه با رفتاري به مراتب بدتر، از جامعه طلبكار باشند. حال آنكه اين برخوردها به مراتب بدتر از بي‌اخلاقي‌هايي است كه از فوتباليست‌ها شاهد هستيم. چراكه به جاي مقابله با بي‌اخلاقي‌ها، ‌زمينه ترويج آن را فراهم مي‌كند.

دستگيري فوتباليست‌ها در مكان عمومي به دليل بي‌اخلاقي‌هايي كه نه با عرف جامعه همخواني دارد و نه با شرع، اتفاق پيش پا افتاده‌اي نيست كه به آساني بتوان از كنار آن گذشت. چراكه اين فوتباليست‌ها، همان الگوهاي جوانان جامعه هستند كه مي‌توانند اين بي‌اخلاقي‌ها و رفتار تأسف‌برانگيز را ترويج كنند. حال آنكه اگر با يكي، دو مورد از اين خاطيان برخوردي جدي شود و مماشاتي در كار نباشد، بي‌شك ديگر كمتر شاهد رفتارهاي ناپسندي خواهيم بود كه باعث سرافكندگي فوتبال شود.  شروع دوباره ليگ نيز در اين ميان مزيد بر علت لزوم نگارش و اجراي قانوني جدي در حمايت مسائل اخلاقي و مبارزه جدي با بي‌اخلاقي است. چراكه با شروع ليگ توجه به فوتبالي‌ها بار ديگر به صورت افراط گونه‌اي دنبال مي‌شود و اين مسئله براي فوتباليست‌هايي كه ثابت كرده‌اند جنبه آن را ندارند، زمينه‌اي است براي هنجارشكني‌هايي كه جامعه را نگران مي‌كند.

نام:
ایمیل:
نظر: