صفحه نخست >>  عمومی >> آخرین اخبار
تاریخ انتشار : ۳۰ آذر ۱۴۰۲ - ۰۸:۳۴  ، 
شناسه خبر : ۳۵۴۴۳۹

غول جادو درون آفتابه چه می‌کند؟!

حسین شریعتمداری 
۱- غول جادو یک شخصیت افسانه‌ای است که گفته می‌شود درون چراغ جادو‌، بطری و اشیاء دیگری نظیر آن محبوس است! در افسانه‌ها آمده است غول جادو اگر آزاد شود یکی از حاجات و آرزوهای آزاد‌کننده خود را برآورده می‌کند! می‌گویند مرد فقیری درون دستشوئی دست دراز کرد تا آفتابه را بردارد که ناگهان غول جادو از درون آفتابه بیرون آمد و به او گفت؛ یکی از آرزوهایت را بگو تا برایت برآورده کنم. فقیر که از خوشحالی در پوست خود نمی‌گنجید گفت؛ برایم یک باب خانه تهیه کن! غول جادو گفت؛ مرد حسابی! من اگر خانه داشتم که درون آفتابه زندگی نمی‌کردم!
۲- این روزها، حملات بی‌امان و پی‌در‌پی مقاومت یمن به کشتی‌های اسرائیلی و یا حامل سوخت و کالا برای رژیم صهیونیستی به یکی از بزرگ‌ترین و شکننده‌ترین مشکل اسرائیل و حامیان آمریکایی و اروپایی (و برخی از کشورهای عربی‌) تبدیل شده و با جرأت می‌توان گفت که می‌رود تا دو اهرم اصلی  رژیم صهیونیستی در جنگ غزه را از دست و اختیار اراذل و اوباش حاکم بر فلسطین اشغالی بیرون آورد. اول آن که صهیونیست‌ها در جریان جنگ اخیر به وضوح نشان دادند علی‌رغم آنهمه لاف گزاف درباره توانمندی ارتش خود، حتی توان مقابله نظامی با یک گروه مقاومت -و نه یک ارتش کلاسیک- را هم ندارند و به قول
زئیف شف، انگار نظامیان اسرائیل برای شلیک به مردم بی‌دفاع در خیابان‌ها آموزش دیده‌اند! صهیونیست‌ها از این روی ناتوانی خود در مقابله نظامی را با بمباران غیر‌نظامیان و قتل عام بی‌شرمانه و رذیلانه مردم عادی و بستن راه ورود سوخت و مواد غذائی و داروئی به روی مردم غزه جبران می‌کنند. نیروهای مقاومت یمن با حمله به کشتی‌های حامل سوخت و کالا برای فلسطین اشغالی و به آتش کشیدن و مصادره این کشتی‌ها، همان بلایی را بر سر صهیونیست‌های جنایتکار می‌آورند که آنها بر سر مردم مظلوم غزه آوار کرده و می‌کنند. و دوم این که مقاومت یمن اعلام کرده است مادام که بمباران و قتل عام مردم غزه و ممانعت از رسیدن سوخت و غذا و دارو به آنها ادامه داشته باشد، حمله به کشتی‌های حامل سوخت و کالا و تسلیحات برای رژیم صهیونیستی ادامه خواهد داشت. 
۳-‌ انقلابیون یمن بر دریای عمان، باب‌المندب و دریای سرخ که محل عبور کشتی‌های تجاری و نفتکش‌ها از غرب آسیا به دریای مدیترانه و از آنجا به قاره اروپا و آمریکاست اشراف کامل دارند و تاکنون ده‌ها کشتی حامل سوخت و کالا برای رژیم صهیونیستی را مورد حمله قرار داده، به آتش کشیده، مصادره نموده و یا مجبور به بازگشت کرده‌اند. این در حالی است که آمریکا، اسرائیل و متحدان غربی و عربی آنها تقریباً از هیچ قدرت بازدارنده‌ای برای مقابله با انقلابیون یمن برخوردار نیستند. گفتنی است که طی چند روز اخیر بیش از ۶ شرکت بزرگ و بین‌المللی حمل‌ونقل دریایی، عبور کشتی‌های خود از باب‌المندب و دریای سرخ را متوقف کرده‌اند. شرکت‌های بزرگی نظیر، MSC سوییس، میرسک فنلاند،شرکت CMA-CGM فرانسه، هاباج لویید آلمان، شرکت بین‌المللی اورینت اورسیز کانتینر لاین (OOCL) و شرکت بریتیش پترولیوم BP انگلیس.
۴- روز سه‌شنبه هفته جاری (۲۸ آذرماه / ۱۹ دسامبر‌) لوید آستین، وزیر جنگ آمریکا از یک ائتلاف چندملیتی شامل آمریکا، انگلیس، فرانسه، ایتالیا، اسپانیا، نروژ، هلند، کانادا، بحرین و سیشل برای مقابله با عملیات ارتش یمن خبر داد. پیش از این آمریکا از ائتلافی با حضور ۳۲ کشور خبر داده بود ولی بسیاری از آنها حاضر به شرکت در این ائتلاف نشده و برخی نیز تاکید کرده‌اند که این ائتلاف نمی‌تواند مانع عملیات دریایی انقلابیون یمن بشود. در این باره گفتنی است که؛
الف- پیش از این آمریکا، انگلیس، فرانسه و اسرائيل یعنی اصلی‌ترین اعضای ائتلاف اخیر، در ائتلاف دو کشور عربستان و امارات علیه یمن حضور داشته‌اند و شب قبل از اولین روزی که حمله به یمن را آغاز کنند، سخنگوی ارتش عربستان اعلام کرد که با شروع این عملیات نظامی‌، ظرف ۳ روز و یا حد‌اکثر یک هفته کار یمن تمام خواهد بود (دقیقاً از همین واژه استفاده کرد!‌) ولی درگیری تمام عیار این ائتلاف با یمن ۸ سال به درازا کشید و کشورهای یاد شده نه فقط کاری از پیش نبردند بلکه دست از پا درازتر مجبور به ترک مخاصمه شدند و البته نام این شکست مفتضحانه را آتش‌بس نهادند!
ب- ائتلاف جدید در مقایسه با ائتلاف شکست‌خورده پیشین، هیچ بخش افزوده‌ای ندارد. سیشل، کشور‌نمایی! بی‌اهمیت و کوچک‌ترین کشور در قاره آفریقاست، اسپانیا که نامش در ائتلاف آمده است دیروز اعلام کرد که در این ائتلاف حضور نخواهد داشت. کانادا را باید بخشی از انگلیس تلقی کرد. برخی گزارش‌ها از تصمیم ایتالیا برای خروج از ائتلاف حکایت دارند و گفته می‌شود آنتونی بلینکن، وزیر خارجه صهیونیست آمریکا به ایتالیا اطمینان داده است که تنها از نام این کشور در ائتلاف استفاده می‌شود! 
ج- دو کشور عربستان و امارات در ائتلاف جدید حضور ندارند. در این خصوص دو گزارش جداگانه هست. اول آن که گفته می‌شود، این دو کشور به علت آسیب‌های جدی و سنگینی که در جنگ ۸ ساله از انقلابیون یمن دریافت کرده‌اند حاضر به حضور در ائتلاف نشده‌اند! و گزارش دیگر که دیروز آقای «سید عبدالملک بدرالدین الحوثی» در سخنان خود بگونه‌ای تلویحی به آن اشاره کرد، حضور چراغ خاموش این دو کشور در ائتلاف جدید است، سید بدرالدین گفت «‌بیشترین چیزی که ما دوست داریم نبرد مستقیم با آمریکا و اسرائیل است و نه درگیری با مزدوران آمریکا‌» و ابراز امیدواری کرد «‌کشورهای عربی یک گوشه بایستند و به تماشا بپردازند و اجازه دهند آمریکا و اسرائیل مستقیما با ما بجنگند‌». پیش از این سخنگوی ارتش یمن بدون ذکر نام به عربستان و امارات هشدار داده بود که اگر در ائتلاف ضد یمن شرکت کنند، از حملات نیروهای مقاومت در امان نخواهند ماند و از جمله پالایشگاه‌ها و مراکز تجاری آنها را از کار خواهند انداخت.
 د- و اما، طی چند روز گذشته برخی از گزارش‌ها حکایت از آن دارند که سه کشور عربستان، امارات و اردن برای ارسال غذا، دارو و تسلیحات به اسرائیل یک خط زمینی ایجاد کرده‌اند. این گزارش‌ها که شواهد قابل توجهی از صحت آن خبر می‌دهد، خیانتی آشکار به اسلام و مسلمانان و مشارکت با رژیم صهیونیستی در قتل عام مظلومانه مردم غزه است. بر این اساس گفته می‌شود نام سه کشور یاد‌شده برای برقرار ماندن این خط خیانت‌بار زمینی در ائتلاف نیامده است!
۵- حضور بحرین در ائتلاف اخیر را می‌توان و باید به خودکشی مشترک آمریکا و بحرین ترجمه کرد. چرا که اولاً؛ بعد از خیانت شاه در واگذاری بحرین به انگلیس و حاکمیت آل‌خلیفه که پیش از آن در بیابان‌های نجد به راهزنی مشغول بودند، از نگاه مردم بحرین که کماکان خود را ایرانی می‌دانند پنهان نبوده و در تلاش دائمی برای اخراج آل‌خلیفه و بازگشت به وطن اصلی خود ایران هستند. دولت دست‌نشانده بحرین از این روی با بحران شدیدی روبه‌روست و حملات یمن به بحرین و بحران ناشی از آن برای سقوط دولت دست‌نشانده بحرین فرصتی طلائی در اختیار مردم بحرین قرار می‌دهد. ثانیاً؛ ناوگان پنجم دریایی آمریکا در سواحل بحرین مستقر است و فاصله یمن تا شهر بندری ایلات در جنوب فلسطین اشغالی که بارها هدف موشک‌های بالستیک انقلابیون یمن قرار گرفته است حدود ۱۸۰۰ کیلومتر است و این فاصله تا سواحل بحرین که محل استقرار ناوگان پنجم دریایی آمریکاست کمتر از ۱۴۰۰ کیلومتر است! و از این روی به آسانی می‌توان حدس زد که آمریکا به عنوان یک هدف مشروع و قانونی هدف صدها موشک بالستیک، پهپاد‌های انتحاری و تسلیحات دیگری (که باید دید!) که مقاومت یمن در اختیار دارد قرار خواهد گرفت.
۶- دیروز «سید عبدالملک بدرالدین الحوثی» رهبر شجاع و هوشمند انصارالله یمن در سخنانی که بلافاصله با بازتاب گسترده‌ای رو‌به‌رو شد، نشان داد که یمن نه تنها نگران ائتلاف جدید نیست بلکه به شدت و مشتاقانه از آن استقبال نیز می‌کند. متن سخنان رهبر انصارالله یمن در کیهان امروز آمده است و در این مختصر تنها به جملات کوتاه و تعیین‌کننده‌ای از آن بسنده می‌کنیم. ایشان که همه می‌دانند و دیده‌اند که به آنچه می‌گوید عمل می‌کند در بخشی از سخنان دیروز خود گفت: «‌بیشترین چیزی که ما دوست داریم نبرد مستقیم با آمریکا و اسرائیل است و نه درگیری با مزدوران آمریکا ... اگر آمریکا قصد درگیری با ملت ما را داشته باشد، سناریویی بدتر از افغانستان و ویتنام را تجربه خواهد کرد ... آمریکا نباید تصور کند که ضربات پراکنده وارد می‌کند و کار به پایان می‌رسد بلکه به شکل کامل درگیر خواهد شد... هرگونه حمله آمریکا به کشورمان را پاسخ خواهیم داد و ناوشکن‌ها و کشتی‌های آمریکا را به هدفی برای موشک‌ها و پهپادهایمان تبدیل خواهیم کرد... امیدواریم کشورهای عربی یک گوشه بایستند و به تماشا بپردازند و اجازه دهند آمریکا و اسرائیل مستقیما با ما بجنگند... از دولت‌های عربی می‌خواهیم خودشان را همراه با آمریکا دچار درگیری نکنند‌» و...
۷- و بالاخره خدا بر درجات امام راحل ما بیفزاید. آن مراد به حق پیوسته از روزهایی خبر می‌داد که رزمندگان اسلام، ناوها و کشتی‌های آمریکا و متحدانش را به قعر اقیانوس می‌فرستند.
کلرادو و چالش انتخاباتی ترامپ

امیرعلی ابوالفتح

در رخداد حقوقی که می تواند بر نتایج انتخابات ریاست جمهوری 2024 آمریکا اثر بگذارد، دیوان عالی ایالت کلرادو طی حکمی اعلام کرد، نام دونالد ترامپ در برگه های رای انتخابات مقدماتی ریاست جمهوری آمریکا در این ایالت درج نخواهد شد. شاید این آخرین شگفتی برای حسن ختام یک سال پر از رویدادهای بی‌سابقه‌ای باشد که ترامپ را احاطه کرده‌اند. استناد دیوان عالی کلرادو به بخش سوم متمم چهاردهم قانون اساسی ایالات متحده است که حضور هر فرد شورشی علیه ایالات متحده را در سمت های انتخابی، منع می کند. از دید قضات این دیوان، ترامپ در شورش ششم ژانویه 2021 علیه کنگره مشارکت داشته است.برای مخالفان ترامپ نیز، تصمیم دادگاه کلرادو نشان می‌دهد که نظام حقوقی بالاخره شروع به مسئول شناختن رئیس‌جمهور سابق به دلیل تلاش‌هایش برای برگرداندن شکستش در انتخابات ۲۰۲۰ و حمله به ساختمان کنگره آمریکا می‌کند.آدام شیف، نماینده دموکرات کالیفرنیا که اولین استیضاح مجلس علیه ترامپ را رهبری کرد، نوشت: «مسئولیت برای به راه انداختن یک شورش. زمانش فرارسیده است.»اما از ساعات اولیه انتشار این خبر نیز کانال‌های خبری و سایت‌ها و خبرگزاری‌های مختلف داخلی با هیجان زیاد خبر دادند، ترامپ رئیس جمهور پیشین آمریکا «رد صلاحیت» شده و امکان شرکت در انتخابات ریاست جمهوری 2024 آمریکا را از دست داده و دیگر نمی‌تواند کاندیدا شود. آن چه این رسانه‌ها نوشته‌اند، نادرست است؛چراکه رای دیوان عالی کلرادو بستگی به رای دیوان عالی فدرال ایالات متحده دارد که می تواند این حکم را باطل کند،در آن صورت، ترامپ می تواند در انتخابات مقدماتی جمهوری خواهان در ایالت کلرادو شرکت کند. از ۹ قاضی دیوان عالی، ۶ قاضی جمهوری‌خواه و ۳ قاضی دموکرات‌ هستند. ترامپ در زمان ریاست جمهوری، 3 قاضی دیوان را انتخاب کرده بود، اما حتی اگر دیوان عالی فدرال ایالات متحده بر نظر دیوان عالی کلرادو صحه گذارد، شانس پیروزی ترامپ در انتخابات مقدماتی و نهایی ریاست جمهوری به شکل قابل توجهی، کاهش نمی یابد، زیرا ترامپ در انتخابات مقدماتی جمهوری خواهان از چنان فاصله ای با رقبای هم حزبی برخوردار است که حتی بدون کلرادو هم می تواند به پیروزی برسد. درباره انتخابات نهایی نیز ترامپ برای پیروزی بر رقیب دموکرات، به نتایج انتخابات کلرادو متکی نیست، زیرا در انتخابات ریاست جمهوری چند دوره اخیر، رای دهندگان در این ایالات، اغلب نامزد دموکرات ها را برگزیده اند. به عبارت دیگر، بدون این ایالت، ترامپ چه بسا قادر باشد 270 رای الکترال را از آن خود کند، اما مشکل زمانی ایجاد می شود که چند ایالت دیگر، به ویژه ایالت های پاندولی از کلرادو تقلید کنند و آنان نیز با استناد به متمم چهاردهم قانون اساسی، اجازه شرکت در انتخابات را به وی ندهند و دیوان عالی فدرال نیز چنین احکامی را رد نکند. در آن صورت، چه بسا ترامپ نتواند آرای کافی در انتخابات مقدماتی یا نهایی را از آن خود کند و از گردونه رقابت ها بیرون رانده شود، اما از آن جا که هنوز هیچ دادگاهی، ترامپ را به اتهام مشارکت در شورش ششم ژانویه محاکمه نکرده و رئیس جمهوری سابق محکومیت قضایی نگرفته است، توسل به متمم چهاردهم قانون اساسی علیه ترامپ، از پایه های قوی حقوقی برخوردار نیست. از این رو، شاید بعد از این همه جنجال سیاسی، ترامپ به عنوان نامزد نهایی حزب جمهوری خواه معرفی شود و بتواند کاخ سفید را نیز از چنگ بایدن بیرون بکشد

باریکه غزه گورستان زبدگان ارتش صهیونیستی
رسول سنائی‌راد

نخست‌وزیر متوهم و جنایت‌پیشه رژیم صهیونیستی با اعلام اهداف رؤیایی مثل آزادی اسرا، از بین بردن تونل‌ها، نابودی حماس و اشغال غزه، ارتش اسرائیل را وادار به ورود زمینی و درگیر شدن با رزمندگان مقاومت کرده است.
شاید مهم‌ترین هدف تروریست‌های اسرائیلی در ورود به غزه، کشف تونل‌ها و آزادسازی اسرای عملیات طوفان‌الاقصی باشد تا با خالی کردن دست مقاومت هم امکان جنایت با هزینه کمتر فراهم شود و هم نیازی به مذاکره و کمک به شهرت بیشتر حماس و یادآوری شکست بزرگ عملیات هفتم اکتبر نباشد، اما برخلاف تصور هالیوودی نتانیاهو، نه تنها ورود زمینی به غزه منجر به آزادی اسرا نشد، بلکه دامنه وسیع انهدام، کشتار و آوارگی ناشی از بمباران و آتش‌بازی سنگین صهیونیست‌ها که توسط رسانه‌ها به جهان مخابره شد، موجی از خشم و نفرت علیه صهیونیست‌ها و حامیان امریکایی و غربی آن‌ها به راه انداخت و از سوی دیگر تلفات سنگین نظامیان صهیونیست در آنچه جنگ با اشباح در اراضی غزه می‌نامیدند، موجب شد سران تل‌آویو به آتش‌بس موقت و مذاکره با حماس تن دهند. مذاکراتی که برای مبادله اسرا انجام شد، دستاورد‌های بزرگی برای مقاومت داشت که در رأس آن به رسمیت شناخته شدن حماس در عرصه سیاسی و پس از آن خنثی شدن جنگ روانی امپراتوری رسانه‌ای حامی اسرائیل در خشن معرفی کردن چهره حماس بود.
صحنه‌هایی، چون خداحافظی عاطفی اسرا با رزمندگان حماس، اعلام رضایت آنان از نوع نگهداری و پذیرایی هنگام اسارت و محدودیت‌هایی که رژیم صهیونیستی برای ارتباط رسانه‌ها و مصاحبه با اسرا وضع کردند برای سران جنایتکار رژیم بسیار خسارتبار بود. از این‌رو صهیونیست‌ها از خیر تمدید آتش‌بس گذشتند و به ادامه جنایت در غزه رو آوردند.
گرچه ارتش جنایتکار اسرائیل از پیشرفته‌ترین جنگ‌افزار‌ها و تسلیحات نظامی برخوردار بوده و از حمایت و حتی حضور نیرو‌های نظامی امریکا و چند کشور اروپایی در میدان جنگ بهره می‌برد، اما نداشتن چشم‌انداز و ابهام نسبت به آینده جنگ، عدم اشراف به سرزمین جنگی و بالاتر از آن وحشت و ترس نظامیان صهیونیست در میدان جنگ، موجب شده که تاکنون تعدادی از آنان به دست یکدیگر مورد اصابت گلوله قرار گرفته و کشته و زخمی شوند. همچنین تعدادی از اسرای اسرائیلی در حالی که با زبان عبری تقاضای کمک داشته‌اند و از پارچه سفید برای علامت استفاده کرده‌اند، توسط ارتش صهیونیستی به هلاک برسند.
از سوی دیگر خبر‌ها گویای انهدام وسیع تجهیزات و جنگ‌افزار‌های رژیم صهیونیستی و افزایش کشته‌ها و مجروحان آن‌ها است که حد نصابی بسیار بالاتر از جنگ‌های گذشته دارد و در این میان، آمار فرماندهان نیز رقمی بیش از یک چهارم کشته‌ها را نشان می‌دهد.
در واقع در جنگ سخت غزه، سربازان اسرائیلی به دلیل ترس و وحشت و نداشتن روحیه و انگیزه جنگی زمینگیر شده یا از فرماندهان تمکین نمی‌کنند و مأموریت ارتش مختل شده است. برای جبران در این وضعیت، این فرماندهان هستند که برای دادن انگیزه و روحیه، دست به تلاش تهاجمی و خطرپذیر می‌زنند. اقدامی که نتیجه آن کشته و زخمی شدن آن‌ها و بی رأس ماندن سربازان وحشت زده و زمینگیر شده است.
پیدا است این وضعیت ارتش را به دور باطلی وارد کرده که ادامه آن، تلفات سنگین نیرو‌های کیفی و زبده آن است. پدیده‌ای که در میدان نبرد افسران و نخبگان را به کشتن می‌دهد و در خارج از میدان هم وحشت و تردید نیرو‌های کیفی برای پیوستن به ارتش خواهد بود. در آستانه آزادسازی شرق حلب از اشغال تروریست‌های تکفیری، در دوران جولان داعش در سوریه، در یکی از معابر عملیاتی، گزارش‌ها از تلفات سنگین در لایه‌های فرماندهان تکفیری‌ها حکایت داشت که گویا برای تشجیع و ترغیب بدنه خسته و بریده خود، این فرماندهان بودند که داوطلب خطر و حضور در لجمن یا لبه جلوی منطقه نبرد می‌شدند. اما نتیجه این اقدام داوطلبانه، کشته شدن زیر حجم آتش سنگین مقاومت و تنها گذاشتن بدنه وحشت زده و خسته‌ای بود که حالا فرماندهان باتجربه را هم از دست داده بود. در چنین وضعیتی نیرو‌های مقاومت و ارتش سوریه، مراحل بعدی عملیات و پیشروی و تصرف مناطق اشغالی را با سهولت و سرعت بیشتر انجام داده و البته تلفات تکفیری‌ها هم بسیار بالاتر از حد معمول بود.
حال حکایت ارتش صهیونیست‌ها در جنگ با رزمندگان مقاومت در باریکه غزه است که افسران و فرماندهان آن، مجبور به جلوداری در نبرد و به خطر انداختن جان خود برای انگیزه بخشیدن به بدنه خسته و وحشت‌زده این ارتش شده‌اند. اما با طولانی شدن جنگ و خلأ فرماندهان باتجربه تنها مرگ باقیمانده اترش را سرعت بخشیده و جلوتر می‌اندازند. در چنین شرایطی استفاده از تانک و نفربر پیچیده هم فایده‌ای ندارد و تنها سیبل و هدفی درشت برای شلیک گلوله‌های یاسین ۱۱۰ هستند که سرمایه مادی و سرمایه انسانی صهیونیست‌ها را یک جا به نابودی می‌کشانند.
این گونه است که غزه را باید گورستان نیرو‌های زبده و تجهیزات پیشرفته ارتش صهیونیستی دانست که شاید تجهیزات را بتوانند از امریکا و متحدان اروپایی دریافت و جبران کنند، اما جایگزینی نیروی انسانی در آینده به شدت سخت و نزدیک به ناممکن خواهد بود.

 مقاومت دربرابر ارتش چندملیتی

سیدرضا صدرالحسینی
از هفته دوم جنگ علیه مردم غزه اخبار متعددی درباره حضور برخی مزدوران از کشور‌های مختلف در بین نیرو‌های نظامی ارتش رژیم صهیونیستی منتشر شد.
درهمین راستا، مستندات، تصاویر و فیلم‌هایی هم در عرصه رسانه‌ای انتشار پیدا کرد مبنی بر این‌که برخی نیرو‌های آمریکایی پیام‌هایی را در فضای مجازی منتشر و اعلام کردند که ما در سرزمین‌های اشغالی حضور داریم و با نیروی مقاومت حماس و جهاد اسلامی مشغول جنگ هستیم. انتشار این مستندات، گمانه‌زنی‌های اولیه درباره حضور مزدورانی از کشور‌های دیگر در بین ارتش رژیم اشغالگر قدس را تقویت کرد. علاوه براین، رژیم صهیونیستی از برملا شدن دقیق آمار کشته‌شدگان و مفقودان در جنگ غزه به شدت جلوگیری می‌کرد و با سانسور رسانه‌های خبری تلاش کرد تا از انتشار هرگونه مطلبی دراین باره ممانعت به عمل آورد. با این حال گزارش‌هایی درباره کشته شدن تعدادی از اتباع خارجی در جنگ علیه مردم غزه در افواه عمومی در سرزمین‌های اشغالی مطرح شد. این ماجرا ادامه پیدا کرد تا اینکه در روز‌های اخیر این موضوع با انتشار خبر حضور نیرو‌های اوکراینی در بین ارتش رژیم اشغالگر قدس برملا شد و این مساله کاملا نشان‌دهنده این است که کشور‌های حامی اسرائیل در جنگ علیه مردم فلسطین، نه‌تن‌ها در حوزه سیاسی، اقتصادی و تجهیزات نظامی بلکه در ارتباط با تامین نیروی انسانی آن‌ها هم فعال هستند. درعین حال باید این موضوع را مورد توجه قرار دهیم که این نیرو‌ها صرفا شامل مزدورانی از آمریکا و اوکراین نیست بلکه خبر‌ها حاکی از آن است که تل‌آویو از برخی کشور‌های آسیایی که جزو هم‌پیمانان این رژیم محسوب می‌شوند، برای اعزام نیرو به اراضی اشغالی و حضور در جنگ غزه درخواست کمک کرده است.
 طبعا این اتفاق حاوی پیام‌هایی درعرصه سیاسی ورسانه‌ای است و بیانگرواقعیتی تلخ برای رژیم اشغالگر قدس محسوب می‌شود. در همین ارتباط باید گفت که حضور این مزدوران دربین ارتش رژیم صهیونیستی حاکی از ضعف نظامی اسرائیل است. به ویژه آن‌که بیش از ۳۵درصد نیرو‌های احتیاط ارتش این رژیم از حضور در جنگ غزه سر باززدند و همین مساله هم بنیه نظامی صهیونیست‌ها را تضعیف کرد و تل‌آویو مجبور شد برای جبران ناکارآمدی خود در جنگ علیه فلسطینی‌ها از هم‌پیمانان بین‌المللی خود بخواهد تا نیرو‌های مزدور خود را برای یاری رساندن به ارتش رژیم صهیونیستی به سمت اراضی اشغالی گسیل کنند. اما پس از گذشت بیش از دو ماه از اقدامات جنایتکارانه رژیم کودک‌کش صهیونیستی، این حقیقت کاملا آشکار است که ارتش اشغالگر قدس موفق به اقدامی علیه مقاومت فلسطین نخواهد شد و تفاوتی ندارد که ارتش این رژیم به تنهایی بخواهد این جنگ را ادامه دهد یا این‌که از هم‌پیمانان خود برای فرستادن نیرو‌های مزدور کمک بخواهد. درحال حاضر در شرایطی که بیش از ۷۰ روز است که رژیم صهیونیستی در حال جنگیدن با یک گروه مقاومتی است، شکست اسرائیل به خوبی آشکار شده است. این در حالی است که در طول سالیان متمادی امپراتوری رسانه‌ای صهیونیسم این‌گونه در فضای خبری در بوق و کرنا کرده بود که ارتش اسرائیل، نیروی اول نظامی در منطقه غرب آسیا و چهارمین ارتش قدرتمند دنیا است، اما امروز در بسیاری از محافل سیاسی و رسانه‌ای جهان ازجمله در آمریکا و دیگر کشور‌های حامی رژیم صهیونیستی و حتی فرماندهان و مقامات ارشد پیشین این رژیم، به موضوع شکست ارتش اسرائیل از نیرو‌های مقاومت اذعان کردند.

بزرگترین آسیب انتخاباتی در ایران

هوشمند سفیدی

درک درست از منافع ملی – که در حال حاضر، بزرگترین آسیب انتخاباتی در ایران است – و ضعف نگاه آینده نگرانه در رأی دهندگان، دو متغیر مهم هستند که برای ارتقای کیفیت انتخابات در ایران باید مدنظر قرار گیرند.

برخی از صاحب نظران علوم سیاسی نیز عواملی را در این زمینه مطرح می کنند. جواد اطاعت دانشیار علوم سیاسی بر این باور است که آرای انتخاباتی باید متاثر از جامعه مدنی(Civil Society) باشد که در آن تمایزها و تفاوتها به رسمیت شناخته شده و یک جامعه متکثر یا پلورالیستی نهادینه شده باشد و برای سلایق و گرایش های متفاوت نامزد انتخاباتی وجود داشته باشد. (سفیدی، ۱۳۹۸ : ۱۳۶)، علی دارابی استادیار علوم سیاسی بر این باور است که رفتار رأی دهی باید مبتنی بر دانش و اطلاعات سیاسی، هوشیاری سیاسی، شناخت از شکل و کارکرد سیستم سیاسی و نیز تجارب هر فرد با سایر افراد و گروه های سیاسی در فرآیندهای سیاسی است و او بر این باور است که آگاهی انتخاباتی را عبارت از شناخت ذهنی و عینی هر فرد از حقوق شهروندی و ساختار مشارکتی هر نظام سیاسی می داند که او را  مجاب یا مجبور به انجام یا عدم انجام کنش انتخاب از میان پدیده های  سیاسی می کنند. سید محمد موسوی دانشیار علوم سیاسی، اعتقاد دارد که رأی دهنده موقعیت خود، جامعه و نامزد یا نامزدها و جهت گیری های فکری و برنامه های آنان را به خوبی می شناسد و در رأی دادن، مبنایی عقلانی دارد.

علی اشرف نظری دانشیار علوم سیاسی درباره رفتار انتخاباتی ایرانیان بر این باور است که ایرانیان براساس حافظه آنلاین رأی می‌دهد و این نوع  رأی دهی بازنمایی رسانه‌هاست که بر تصمیم‌گیری افراد تأثیر دارد و نه پیشینه و سوابق سیاسی نامزد انتخابات؛ ایرانیان دچار آلزایمر وارونه هستند، یعنی حال را نمی‌بینند، بلکه گذشته را به یاد می‌آورند و به نوعی در انتخابات به دنبال منجی هستند. بنابراین، رأی‌دهی ایرانیان بر پایه آگاهی انجام نمی‌شود. وی درباره رأی آگاهانه و شاخص‌های آن بر این باور است که رأی آگاهانه، رأی اندیشیده شده است و دو شاخص مهم دارد: اول میزان استقلال اقتصادی رأی‌دهنده از ساختار دولتی (عدم امکان خرید رأی و عزت نفس اقتصادی)، دوم گسترش شناخت سیاسی برای وقوف مردم نسبت به سوابق نامزدها و برنامه‌های آن، در مدل رأی دهی ایرانیان باید بر پایه شهروند آگاه و مسئول انجام پذیرد و از تصمیم‌گیری لحظه‌ای پرهیز شود. قدیر نصری دانشیار علوم سیاسی بر این باور است که فهم مناسبات قدرت و نتیجه تأثیرات رأی بر مصالحه عمومی که بر پنج پایه تشکل‌مندی به جای “بشر منتشر” (فرد تنها)، عبور رأی‌دهنده از علایق شخصی به ملاحظات و علایق برنامه‌مند، تدارک مشارکت همگانی و برگزاری انتخابات عادلانه (استصواب و کلیه کنترل‌های پس از انتخابات)، دسترسی مساوی و عادلانه نامزدها به فرآیندهای پیش از انتخابات، روز انتخابات و حق اعتراض به نتایج و پاسخگویی منظم منتخب مردم به جامعه رأی‌دهنده (تثبیت وفاداری) استوار است از عواملی هستند که رفتار رأی دهی را کیفی می سازند.

وی ادامه می‌دهد: در “دموکراسی اصیل”، رأی آگاهانه است، اما در “دموکراسی مخدوش” رأی ناآگاهانه است زیرا در اولی، شاهد وجود رسانه‌های مستقل، متنوع و سهل‌الوصول هستیم که زمینه رأی آگاهانه را فراهم می‌کنند. باید توجه داشت که دموکراسی بدون آگاهی و آزادی، بدتر از توتالیستاریم و نوعی پوپولویسم افسار گسیخته است. اما اگر رأی غیرآگاهانه باشد، رأی بدون تأمل و تابعیتی است که فرد با “آگاهی مخدوش” و به تبعیت از یک شخص به نامزد رأی می‌دهد. دکتر ابراهیم برزگر دانشیار علوم سیاسی درخصوص رأی کیفی، چهار شاخص را مطرح می‌کند: مشارکت مسئولانه در برنامه‌های سیاسی به‌ویژه انتخابات (توجه سیاسی)، مواجهه انتقادی با کارگزاران قدرت (توان نقد قدرت)، فراهم بودن رقابت و فضای رودرویی مسالمت‌آمیز، توجه رأی‌دهنده به منافع درازمدت (منافع صنفی و ملی) و عدم تأثیرپذیری و دوری از عملکرد غیرپوپولیستی (دادن رأی غیر پوپولیستی).

محمدرضا مایلی استادیار علوم سیاسی، با تأکید بر اینکه “رأی آگاهانه” یکی از شاخص‌های کیفی اعتبار انتخاباتی است، شاخص‌های آن را شامل آگاهی رأی‌دهنده از منافع شخصی خود یعنی جایگاه خود در منطقه و محل زندگی، آگاهی از منافع ملی خود و هویت ملی و آگاهی از منافع طبقاتی یعنی رأی‌دهنده به چه کسی رأی می‌دهد که اولاً برای طبقه او نفعی داشته باشد و ثانیاً حداقل ضرری برای طبقه او نداشته باشد.

علی مرشدی زاد استادیار علوم سیاسی شاخص‌های رأی کیفی را شامل شناخت ضمنی از شرایط سیاسی، شناخت از مواضع و برنامه‌های گزینه‌های انتخابات، شناخت از سازوکارهای انتخابات و امکان گزینش آگاهانه نامزد مورد نظر از بین سایر گزینه‌ها می‌داند.

بنابر دیدگاه های صاحبنظران علوم سیاسی، می توان نتیجه گرفت که عامل مهم در یک انتخابات غلبه کیفیت آن بر کمیت مثل نرخ مشارکت است که ارجحیت دارد، و یک شاخص تعیین کننده در یک انتخابات متغیر و با کیفیت، رأی آگاهانه ای که رأی دهندگان می دهند، اگر این اتفاق حادث می شود فاکتور بسیار مهم منافع ملی، عامل غالب در رفتار رأی دهی خواهد بود، عاملی که نبود آن یک آسیب جدی برای هر انتخاباتی به حساب می آید.

خیابان سی تیر؛ محور فرهنگی یا راسته اغذیه‌فروشی‌ها

ترانه یلدا
‌‌هفته گذشته، بعد از چند ماهی که از اعتراضات موزه ایران باستان و چند نفر از ناظران شهری به فعالیت دکه‌های عرضه غذای مردمی در خیابان سی تیر گذشت، بالاخره کلیپی از شهردار تهران در فضای مجازی پخش شد که در آن ایشان به لزوم جابه‌جایی این دکه‌های چرب و دودزا تأکید داشتند. حال باید تأیید کرد که انتقال این تولیدکنندگان غذا فکر خوبی است؛ زیرا تمام شواهد نشان می‌داد که بودن‌شان برای موزه و حال و هوای این خیابان زیبا و قدیمی تهران تاریخی ضرر دارد. از تعداد موش و گربه در جوی و خاکروبه، مدل استفاده از آب و برق در غرفه‌‌ها، استفاده کارگران گرمازده از همان دستشویی‌های نصب‌شده برای شستن سر و بدن‌شان، جابه‌جایی روزانه ده‌ها کپسول گاز خطرناک دم دکه‌ها با وانت، درست زمان بازدید تورها از موزه، ایستادن خانواده‌ها در یک باریکه تنگ از خیابان در مجاورت دکه‌ها و رفتن‌شان به آن سوی خیابان تا در پشت میز و صندلی‌هایی از بشکه‌های رنگ‌شده کوچک و بزرگ صرف شود و... که بگذریم، در‌این‌بین ماشین‌ها و موتورها هم رد می‌شوند؛ و چون اینجا پیاده‌راه نیست، هر آن ممکن است بچه‌ای یا توریستی زیر گرفته شود. قبل از جمع‌شدن دکه‌ها، در خیابان صدای موسیقی نیمه‌مبتذل نیز در فضا منتشر بود و این صداها از موزه هم شنیده می‌شد. غذاها هم اغلب ایرانی نبود و از نوع فست‌فود ترکی بود. در ضمن، فروشندگان شب‌ها برای بازارگرمی مقداری دنبه یا چربی‌های دیگر روی آتش می‌گذاشتند تا بوی دود چربی همه آسمان را بگیرد. بعد از خبر جابه‌جایی دکه‌ها که بعد از چند روز واقعا عملی شد، اختلاف رنگ پیاده‌رو در زیر دکه‌ها با اطراف آنها نشان داد که چقدر تمیزکردن قشر چربی کار مشکلی است. و واقعا بهتر است استانداردهایی برای این نوع بازارچه‌های غذا در نظر گرفته شود و نظارت بر بهداشت محیط بیشتر باشد.

 البته برخی افراد عقیده داشتند که این دکه‌های مایه دلخوشی مردم بودند و مردم ما این نوع مکان‌ها را در مرکز شهر دوست دارند. بعضی دیگر هم برای خیابان سی تیر چند ماشین یا ون قهوه و کیک و ساندویچ را کافی می‌دانستند. دوستی هم پیشنهاد کرد از شهروندان و ساکنان خواهش کنیم روی سامانه «من شهردارم» بروند و با رفتن روی منطقه 12 و محله فردوسی، نظر خود را برای انتقال دکه‌ها بنویسند. به شهردار منطقه‌مان زنگ زدم تا بیشتر بدانم. وحیدرضا محمدی‌انارکی گفتند که تا جایی که ایشان می‌دانند، قرار است دکه‌ها فقط «ساماندهی» شوند و تعدادشان از 28 به 20 دکه تقلیل یابد و محل نشستن مشتریان نیز به همان سمت دکه‌ها منتقل شود. در واقع، بر‌خلاف قولی که آقای زاکانی برای آرام‌سازی محیط اطراف موزه و وزارت خارجه و بیمارستان سینا داده بودند، به نظر می‌رسد انتقال جزئی و بیشتر در راستای تسهیل ترافیک و کم‌کردن خطر تصادف است تا ساماندهی واقعی مشاغل غذا و نوع آنها، برای ارتقای کیفی خیابان یا بازگرداندن آن به حالت آرام اولیه با ون‌های قهوه. قبلا همین‌جا یادآور شدم که «موزه سبز» اصطلاحی برای موزه‌هایی است که محیط اطراف‌شان برای سالم نگه‌داشتن اشیا و آثار موزه طراحی شده باشد. موزه ایران باستان مهم‌ترین موزه کشورمان است و آبروی شهر تهران در چشم گردشگران. شاید این‌گونه مجموعه‌های خوراک خیابانی مردمی، بتوانند به گوشه و کنار برخی پارک‌ها و محلات تهران که خاصیت گردشگری بیشتری دارند، نیز منتقل شوند. در ضمن یادمان باشد که قرار بود هر محله جذابیت‌های خود را برای جلب گردشگر پرورش دهد و مراکز محلات به کمک شهرداری احیا شوند. پس شهرداری تهران می‌تواند در 352 محله دنبال جاهایی بگردد که محل تجمع مردم باشد و دکه‌های غذای خیابانی در آنها معنی‌دار باشد. کاش شهرداری تهران حال که دکه‌ها را برداشته، تجدید نظر و مطالعه‌ای در کلیت و کیفیت این مکان به‌عنوان محور گردشگری نیز می‌کرد و بردن بخشی از آن به دیگر خیابان‌های «قلب تهران» را جدی‌تر می‌گرفت. بدون‌شک زیست شبانه مردمی برای شهری به بزرگی تهران لازم است و قبلا هم درباره مکان‌های زیست شبانه در همین‌جا یادداشتی نوشتم. بدون‌شک می‌توان مکان‌های شهری و فعالیت‌های فرهنگی-هنری بهتری را در همین مرکز تهران در نظر گرفت؟ مثلا خیابان لاله‌زار که از قدیم خیابانی با ترکیب و اندازه مناسب برای این کار بوده، به‌راحتی می‌تواند به سمت خیابانی برای تفریح و تفرّج شهروندان تهرانی سوق داده شود. برگزاری باشکوه و بسیار جالب هفته تهران در مهرماه امسال در خانه تهران (همان خانه اتحادیه فیلم دایی جان ناپلئون) در خیابان لاله‌زار نشان داد که همه اقشار مردم از چنین مکان‌های فرهنگی زیبا و امن و امانی استقبال می‌کنند. معلوم نیست چرا سازمان زیباسازی این خانه را به‌طور جدی دایر نمی‌کند؛ به‌طوری‌که مردم علاوه بر تماشای در و دیوار ساختمان‌ها و احیانا موزه و نمایشگاه‌های آماده‌شده – ولی هنوز افتتاح‌نشده- در آن، بتوانند از کافه و چایخانه و احیانا محیطی برای نشستن در حیاط و ایوان نیز استفاده کنند؟ در ضوابط یا تعاریفی که برای فرهنگ‌سراهای شهرداری که همه بعد از جنگ ساخته شدند، آمده بود که در آنها می‌توانند کتابخانه، گالری، فضای بازی کودکان، سینما و سالن نمایش و کنفرانس و نیز جایی برای حضور خانواده‌ها برای زیست شبانه داشته باشند. به‌هر‌حال، تصمیم نهایی با شهرداری تهران است. شاید کم‌هزینه‌تر باشد که در کنار آذین‌بندی‌ها و جشن‌های کیلومتری فصلی، برنامه و طرحی نو برای شادی مستمر شهروندان در مقیاس‌های شهری و محلی نیز داشته باشد.

جایزه جنگ نوبل صله‌ صاحبان زور
دکتر محمدمهدی ایمانی‌پور‌
قطعا یکی از آفات بزرگ حوزه روابط بین‌الملل، جایگزینی مصادیق منفعت‌طلبانه و غیرهنجار  با قواعداصولی و انسانی از سوی جریان زور و سلطه است. این روند هم در دوران استعمار کهن و هم فرانو، ظهور و بروز یافته و در هر دوره از حیات بشری، مصادیق متعددی پیدا می‌کند. در تشریح این روند نکاتی وجود دارد که لازم است مورد توجه قرار گیرد:
1- صاحبان زور و سلطه در نظام بین‌الملل تصمیم گرفته‌اند واژگان و مفاهیمی که منبعث از ارزش‌های ذاتی بشر است را با ضدارزش‌های کاذب و قراردادی مدنظر خود  جایگزین کرده و مصداق‌یابی آنها را نیز بر اساس منافع و خواسته‌های خود صورت دهند. این رویکرد سبب شد واژگان اصیل در خدمت مصادیق کاذب قرار گرفته و مرز میان حق و باطل خلط شود. کلید‌واژگانی مانند «صلح»،  «آزادی» و «حقوق بشر» در این چرخه یکی پس از دیگری مغفول و مورد تحریف واقع شدند. در چنین شرایطی، خلق و معرفی چهره‌های به اصطلاح مدافع آزادی و حقوق بشر و تقدیر جریان سلطه از آنها، منطبق بر منافع بازیگران غربی و لابی‌های صهیونیستی انجام می‌شود. بنابراین، هم  مفاهیم اصیل فطری و بشری نادیده گرفته شده‌اند و هم مصادیق آن عامدانه از سوی جریان زور سوءتفسیر می‌شود. 
یکی از شاهد مثال‌های مبرهن در این باره، جایزه صلح نوبل است. جایزه صلح نوبل، یکی از ۵ جایزه‌ای  است که توسط آلفرد نوبل مخترع سوئدی دینامیت  وقف شده‌ است! این جایزه، برای نخستین بار سال ۱۹۰۱ اعطا شد. نوبل وصیت کرده است این جایزه باید به کسی داده شود که بیشترین کوشش را در راه برادری ملت‌ها یا کاهش تنش‌ها و تثبیت صلح در جهان انجام داده است. هنری کیسینجر، تئودور روزولت، وودرو ویلسون، مناخیم بگین، اسحاق رابین و شیمون پرز که کارنامه مملو از جنایت و نسل‌کشی آنها در صفحات تاریخ روابط بین‌الملل خودنمایی می‌کند، جملگی سابقه دریافت جایزه صلح(!) نوبل را در کارنامه خود دارند. بنیاد نوبل، رسما دست به تغییر کاربری واژه صلح و جایگزینی آن با جنگ، دشمنی و تفرقه‌ زده تا بلکه بتواند از این طریق مفاهیم را به استخدام منافع کلان خود در آورد. 
2- نکته بعد، مربوط به هنجارشکنی سیستماتیک و ایستادگی آشکار در برابر ارزش‌های انسانی و معیارهای مشترک بشری،  از سوی جریان سلطه و تزویر است. 
جهان به قدری آشفته و سیاست‌زده شده که صاحبان زر و زور به خود اجازه می‌دهند آشکارا و بی‌محابا در انظار همگان هنجارشکنی کنند.  گویی هیچ مانعی برای اقدامات ضدارزشی وجود ندارد. در یک پرده، جنایت جنگی را در غزه مشروعیت می‌بخشند و در پرده‌ای دیگر، آشوب و تفرقه در یک کشور مستقل و دموکراتیک را تشویق می‌کنند.  قبح کشتار و جنایات غزه به قدری روشن است که با هیچ ستر و حجابی پوشانده نمی‌شود ولی به راحتی از کنار آن  عبور می‌کنند. در چنین ساختار عجیبی، بمباران نوار غزه و شهادت 20 هزار فلسطینی بی‌گناه که بیش از ۷۰ درصد آنان زنان و کودکان بی‌دفاع هستند، تبدیل به نماد دفاع مشروع و فریاد آزادی قدس شریف مصداق  نقض حقوق بشر محسوب می‌شود. در همین حال به آشوب و فتنه در ایران، لقب آزادی‌خواهی و دفاع از حقوق زنان می‌دهند.
3- نکته آخر، مربوط به تلاش ایران‌هراسانه غرب در بحبوحه جنگ غزه و وحشت دشمنان از آگاهی افکار عمومی دنیا نسبت به مواضع اصولی و پیشرو جمهوری اسلامی در به چالش کشیدن جنایت علیه بشریت و نسل‌کشی است. زمانی که کشورهای آزاده و آگاهی مانند جمهوری اسلامی ایران سینه خود را در دفاع از کودکان و زنان فلسطینی سپر می‌کنند، بلافاصله مورد خشم مفسران دروغین صلح قرار می‌گیرند. در چنین شرایطی دشمنان جوایز آغشته به خون و ظلم خود را تقدیم به براندازان حامی گروهک تروریست نفاق نظام جمهوری اسلامی و دشمنان واقعی ملت ایران می‌کنند تا بلکه از این طریق بر توحش و جنایاتی از جمله نسل‌کشی در غزه و جنایت در دیگر نقاط دنیا سرپوش بگذارند. 
مهم‌ترین وظیفه انسان‌های آگاه در سرتاسر دنیا، بازیابی واژه «صلح» از طریق ابطال مصادیق انحرافی و به چالش کشیدن  تلقی دروغین و عامدانه  دشمنان از آزادی است. دشمنان بشریت، چه بخواهند یا نخواهند، دوران بیداری جهانی در سایه گفتمان مقاومت فرا رسیده است. خروجی این روند، نابودی منظومه ظلم و زور و بازخوانی باشکوه واژگان صلح و آزادی با استناد به فطرت الهی و ارزش‌های والای انسانی است. تا رسیدن به این نقطه روشن و تاریخ‌ساز، زمان زیادی باقی نمانده است.
 

دموکراسی ناب آمریکایی!

اعضای مجلس نمایندگان آمریکا با ۲۲۱ رأی موافق و ۲۱۲ رأی مخالف، تحقیقات استیضاح رئیس‌جمهور این کشور را رسما آغاز کردند. این تحقیقات، ناظر بر نقش جوبایدن در مبادلات تجاری غیرقانونی پسرش هانتر بایدن در اوکراین صورت می‌گیرد. فارغ از مفاد و موضوعات مطرح‌شده در متن تحقیقات، بهتر است بر روی ماهیت این اقدام و خروجی نهایی آن متمرکز شویم! 
واقعیت امر این است که طرح استیضاح بایدن در روزهای پایانی سال ۲۰۲۳ میلادی، تلاشی از سوی اکثریت نسبی جمهوری‌خواهان در مجلس نمایندگان برای به چالش کشیدن موقعیت رئیس‌جمهور ناتوان آمریکا در انتخابات ریاست جمهوری ۲۰۲۴ می‌باشد. با توجه به نقش ویژه سنای آمریکا در استیضاح رؤسای جمهور و در اختيار داشتن اکثریت سنا از سوی دموکرات‌ها، اساسا امکان به نتیجه رسیدن استیضاح بایدن وجود ندارد. ازاین‌رو صرفا شاهد شکل‌گیری یک مجادله سیاسی-انتخاباتی در قالب یک روند حقوقی خسته‌کننده و تکراری در آمریکا هستیم. 
این روند در قبال دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور سابق آمریکا نیز دو بار طی شد و البته نتیجه‌بخش نیز نبود! اساسا قوانین و مصوبات کنگره و قانون اساسی آمریکا به‌گونه‌ای طراحی شده که امکان برکناری رئیس‌جمهور ( درنهایت ) از طریق استیضاح در آن وجود ندارد. برکناری رئیس‌جمهور مستقر در کاخ سفید، با رأی مثبت دوسوم سناتورها ( حداقل ۶۷ سناتور از ۱۰۰ سناتور) امکان‌پذیر خواه بود. بااین‌حال، ترکیب سناتورها همواره به گونه‌ای‌است که حدود ۵۰ تا ۵۵ کرسی به یکی از دو حزب دموکرات یا جمهوری‌خواه و بقیه کرسی‌ها به حزب رقیب می‌رسد.بنابراین، هیچ‌گاه دو حزب اصلی آمریکا قدرت افزایش کرسی‌های خود در سنا به بالای ۶۰ عدد را ندارند، چه رسد آنکه بخواهند ۶۷ رأی لازم را برای برکناری رئیس‌جمهور صورت دهند. به گزارش آنا، در چنین معادله‌ای، استیضاح صرفا تبدیل به یک ابزار سیاسی برای به چالش کشیدن رؤسای جمهور در آستانه انتخابات ریاست جمهوری یا دیگر آوردگاه‌های داخلی در ایالات‌متحده شده و ارزش دیگری ندارد. رئیس‌جمهور در روند بررسی استیضاح حتی قدرت دارد تا از حضور برخی افراد و شهود دعوت شده از سوی کمیته تحقیقات کنگره جلوگیری کند! فراتر از آن، حتی اگر اتهام و جرم محرز رئیس‌جمهور آمریکا درروند استیضاح ( بر سر هر پرونده یا موضوعی) به اثبات برسد ، سناتورهای هم‌حزبی وی می‌توانند به‌راحتی با علم به مجرم بودن رئیس‌جمهور، رأی منفی به استیضاح داده و توضیحی نیز بابت رأی خود به افکار عمومی ندهند. بی‌دلیل نیست که طبق نظرسنجی‌های عمومی و ایالتی، اکثر شهروندان آمریکایی خواستار گذار از ساختار سیاسی و دوحزبی کنونی در آمریکا و دگردیسی در روش حکمرانی ناعادلانه و غیرقابل‌تحمل در کشورشان می‌باشند. بااین‌حال لابی‌های آشکار و پنهان قدرت در دو  حزب دموکرات و جمهوری‌خواه اجازه این تغییر و دگرگونی را نمی‌دهند.آنارشی و بی‌نظمی سیستماتیک حاکم بر مناسبات سیاسی آمریکا، محصول توافق لابی‌های پنهان و آشکار قدرت در این کشور با یکدیگر می‌باشد. در این معادله، دموکرات‌ها و جمهوری‌خواهان دو روی یک سکه محسوب می‌شوند….