باگذشت بیش از روز ۷۰ از حماسه طوفانالاقصی که ارکان رژیم صهیونیستی را متزلزل کرد و سبب شد که امریکا و متحدانش تمامی تلاش خود را برای جلوگیری از فروپاشی این رژیم مجعول به کار بگیرند، حملات انتقامجویانه صهیونیستها به غزه و کرانه باختری که با حمایت امریکا و متحدان غربیاش همراه بود، سبب شکست نیروهای مقاومت نشد. اکنون ایستادگی فلسطینیها و عدم تسلیم در برابر فشار صهیونیستها و امریکاییها برای خروج از این منطقه، حماسههای دیگری را آفریده است که تحسین و حمایت جهانیان را برانگیخته و سبب شده است که حمایت جهانی از آرمانهای قدس و آزادی فلسطین در طول ۸۰ سال گذشته، به اوج خود برسد. جلوههای این حماسهآفرینیها را در چند بعد میتوان موردتوجه قرارداد.
الف:حماسه مردم غزه و ایستادگی در زیر بمبارانها و موشکباران وعدم ترک غزه: تقدیم نزدیک به ۸۰ هزار شهید و مجروح که عمدتاً از میان کودکان وزنان هستند و عدم ترک شهر بهرغم عدم دسترسی به حداقل امکانات بهداشتی و غذایی را باید مهمترین جلوه این حماسه دانست. مقاومتی که در عین خنثیسازی جنگ روانی صهیونیستها برای همتاسازی نیروهای مقاومت با داعش، بهسرعت نهتنها افکار عمومی جهانیان را به سمت خود جلب کرد، بلکه همگان و بهویژه جوانان در اروپا و امریکا را به سمت درک چرایی این ایستادگی و مقاومت که همانا ارزشهای دینی و الهی و آمادگی شهادت بود، واداشت. دیدن صحنههایی مانند اینکه پدر یا مادر کودکان نام فرزندشان را روی دستها و پاهای آنها مینوشتند تا در صورت شهادت و حتی قطعهقطعه شدن، جنازه آنها قابلشناسایی باشد در قاموس فرهنگ مادیگرایانه غرب معنایی ندارد. این مقاومت مردمی تمامی محاسبات حامیان غربی صهیونیستها را به همریخت، بهگونهای که بهرغم اینکه امریکاییها در آغاز دست صهیونیستها را برای هرگونه جنایت به تصور پیروزی سریعالسیر باز گذاشته بودند، اکنون ایستادگی مردم در کنار نیروهای مقاومت، سبب بروز اختلاف میان بایدن و نتانیاهو شده، بهگونهای که دموکراتها به دلیل تأثیر این مقاومت روی افکار عمومی جامعه امریکا شکست خود را در انتخابات آتی محتمل میبینند. نظرسنجی اخیر دانشگاه هاروارد –هریس از جوانان امریکایی بیانگر آن است که ۵۱ درصد از جوانان بین ۱۸ تا ۲۴ ساله امریکایی معتقدند که راهحل نهایی خاتمه دادن به درگیری رژیم صهیونیستی و فلسطین این است که حاکمیت صهیونیستی پایان یابد و اراضی فلسطینی اشغالشده به حماس داده شود تا یک کشور واحد فلسطینی در آن تأسیس کند و در بین ۴۹ درصد باقیمانده ۳۲ درصد معتقد به راهحل دو دولتی و تنها ۱۷ درصد معتقد به دولت واحد صهیونیستی هستند.
افزایش محبوبیت نیروهای مقاومت در میان خود فلسطینیها نیز بهرغم تحمل سختیها نیز متأثر از همین روند است. نتایج یک نظرسنجی که در میان فلسطینیها در جنگ غزه که روز چهارشنبه ۱۳ دسامبر (۲۲ آذر) منتشرشده، حاکی از افزایش حمایت فلسطینیها از سازمان حماس در کرانه باختری و غزه است. در این نظرسنجی که توسط موسسه معتبر نظرسنجی فلسطینی PSR صورت گرفته و شبکه دویچه وله آلمان آن را منتشر کرده است، اکثریت قاطع پرسششوندگان، نزدیک به ۹۰درصد، رهبری محمود عباس، رئیس تشکیلات خودگردان موردحمایت غرب را رد کرده و گفتهاند باید استعفا دهد. بر اساس این نظرسنجی محبوبیت حماس در میان مردم کرانه باختری در ماه آذر نسبت ماه مهر چهار برابر شده است. همچنین در نوار غزه، جایی که در زمان نظرسنجی بیش از ۱۸ هزار و ۶۰۰ نفر جانباخته و حدود ۵۰ هزار نفر مجروح شدهاند و در اثر حمله نظامی رژیم برای نابودی حماس ویرانیهای عظیمی به بار آمده، محبوبیت حماس، بیش از ۴ درصد افزایشیافته است. در همین حال، محبوبیت محمود عباس، رئیسجمهور ساختهوپرداخته غربیها برای فلسطین همچنان رو به کاهش است. بر اساس این نظرسنجی ۸۸درصد از پرسششوندگان در نوار غزه خواستار استعفای او هستند.
ب:حماسهآفرینی مقاومت در جنگ زمینی در برابر صهیونیستها:آنچه این روزها در جنگ زمینی در خرابههای غزه در حال وقوع است و ماشین نظامی ارتش صهیونیستی را بهزانو درآورده و سبب شده که بیشترین تلفات را از میان افسران صهیونیست بگیرد، همان اعتقادات و باورهای مذهبی و روحیه شهادتطلبانه آنهاست. این امر حتی سران ارتش این رژیم را به مقابله با نتانیاهو واداشته است.
مردخای کدار یک مقام سابق امنیتی رژیم صهیونیستی در اظهاراتی در یکی از شبکههای تلویزیونی رژیم صهیونیستی با اشاره به انگیزههای دینی مقاومت فلسطین در جنگ با اسرائیل، سعی کرده به اسرائیلیها بفهماند وارد جنگی شدهاند که در آن پیروزی ممکن نیست چراکه نه با مجاهدان در غزه بلکه باخدای آنها میجنگند. او میافزاید:آیهای در قرآن وجود دارد که میگوید: ان الله مع الصابرین. خداوند با کسانی است که ظرفیت تحمل رنج برای مدتی طولانی را دارند. سعی کنید بفهمید: صبر؛ ما در عبری چنین کلمهای نداریم. صبر زمانی است که یکی از اعضای حماس دو سه ماه در تونل است و روشنایی روز را نمیبیند. خیلی کمغذا میخورد. بعد با کلاشینکف بیرون میآید و یک یهودی را میکشد. چرا؟ او ظرفیت تحمل کردن دارد و این برای من قابلدرک نیست. شما در داخل حباب اسرائیلی زندگی میکنید. آنها به خاطر الله زنده هستند. الله با آنهاست. آنها جهادگر هستند. ما مبارزان راه آزادی هستیم. او سپس میافزاید: روزی با زیپی لیونی بحث میکردم. به او گفتم ساختار مذهبی آنها در اینجا غالب است. برای آنها الله بازیگر اصلی است، اگر تنها بازیگر نباشد. برای آنها خداوند حتی در میدان نبرد حاضر است. او بازیگری جایگزین است؛ و این تفاوتی عظیم درزمینه ظرفیت روانی و ظرفیت کلی و همچنین ظرفیت جسمی است، زیرا ایمان با عواقب جسمی همراه نیست.
ج: متزلزل کردن بنیانهای تمدن غربی: اسحاق هرتزوک رئیس رژیم صهیونیستی روز سهشنبه ۱۳ آذر در شرایطی که موجودیت رژیم صهیونیستی به خطر افتاده، این جنگ را فراتر از تلاش برای بقای این رژیم دانسته: «جنگ در غزه فقط جنگ بین اسرائیل و حماس نیست، بلکه جنگی برای نجات تمدن غرب است» نخستوزیر رژیم صهیونیستی نیز در هفته گذشته میگوید: «درنبردی علیه موجودیت خود هستیم و باید تا پایان آن را ادامه دهیم.» این سخنان اعتراف به این واقعیت است که اساس تشکیل این رژیم در منطقه غرب آسیا و در دل کشورهای اسلامی برای حفظ تمدن غرب در برابر روند رو به رشد اسلام در جهان بود تا از این طریق مانعی در برابر خیزش مسلمانان برای تجدید بنای تمدن اسلامی باشند؛ و اکنون این جنگ علاوه بر رسوایی تمدن غرب به دلیل نگاه نژادپرستانه، موجودیت و اعتبار آن را نیز به خطر انداخته است
عبدالرضا فرجی راد
به نظر می رسد کشورهای غربی بعد از حادثه ۷ اکتبر در صدد جمع کردن و یا به عبارتی بی اثر کردن جریان مقاومت هستند.
ابتدا بحث نابودی تشکیلات حماس و ایجاد منطقه حائل در غزه مطرح شد که اسراییل مدعی بود در مراحل پایانی این نبرد است. حالا بحث دور نگهداشتن حزب الله از مرز بر اساس قطعنامه ۱۷۰۱ را مطرح می کنند که در نظر دارند که ابتدا از در مذاکره وارد شده و اگر نشد اسراییل این منطقه ۴۰ کیلومتری را بعد از اتمام کار غزه زیر بمباران بگیرد تا حزب الله مجبور به پذیرش آن شود.
بر همین اساس به نظر می رسد دیگر سیاستمداران لبنانی به ویژه جامعه سنی و مسیحی با این استدلال که لبنان می تواند به ثبات برسد با آن موافق باشند. به ویژه آن که این فاصله را نیروهای کلاه آبی سازمان ملل و ارتش لبنان پر می کنند.
در صورت عدم موافقت حزب الله با این طرح احتمال حمله مستمر اسراییل به جنوب لبنان و در محدوده ۴۰ کیلومتری بسیار بالاست و بهانه مصوبه شورای امنیت بعد از جنگ ۳۳ روزه را هم در دست دارد.
طبیعی است که کشورهای غربی، دولت های عربی و حتی چین و روسیه هم نه تنها مخالفتی نخواهند کرد بلکه بر اجرای آن تاکید می کنند زیرا که خود به قطعنامه ۱۷۰۱ مهر تایید زده اند.
بنابراین اگر حماس و حزب الله را مغز و قلب مقاومت بدانیم دو گروه دورتر از جغرافیای فلسطین یعنی گروه های عراقی و حوثی یمن بازو و شاید انگشتان آن ها باشند که بدون کارکرد درست مغز و قلب، بازوان و یا انگشتان حرکتی نخواهند داشت.
با این وجود و با توجه به معادلات شکل گرفته به نظر می رسد بحران خاورمیانه ادامه دار خواهد بود مگر این کهدر این میان اتفاق غیرقابل پیش بینی دیگری رخ دهد و یا به نحوی اسرائیل از ایجاد تنش بیشتر در منطقه باز داشته شود. این گوشه ای از اتفاقات خاورمیانه است و باید منتظر سایر معادلات نیز بود.
1- همه ما درباره محیط زیست مسئولیم. حقوق محیط زیست در زمره حقوق بیننسلی-فرانسلی است؛ یعنی فقط متعلق به نسل حاضر نیست. احتیاطها و احتجاجها نسبت به آن از آن روی است که عمل و تصمیم امروز ما روی نسلهای آتی هم اثر میگذارد و باید با وسواس و دوراندیشی تمام نسبت به آن نقش حمایتگر و حفظکننده ایفا کنیم. هر تصمیم و اقدامی که مخرب باشد یا زمینه یک تعرض یا فساد و تخریب و تغییر کاربری را ایجاد کند، باید با حساسیت مضاعف مورد پایش و مراقبت قرار گیرد. حق عمومی و حق اساسی جز شناسایی، نیازمند پایش و تضمین و استیفا و مطالبه هم هست.
2- رودخانهها و بستر و کرانه آن متعلق به مردم است، نه مایملک دولت. این مال در مفهوم حقوقی نظامات و قواعد متمایزی دارد. اصولا اراضی به دو بخش تقسیم میشوند؛ یا خصوصیاند یا عمومی؛ اراضی خصوصی میتوانند ملک اشخاص باشند که طبق ماده 22 قانون ثبت هرکس مالکیت داشته باشد، میتواند تقاضای سند کند و قانون او را مالک مسلط بر ملک خویش میداند. زیرا ماده 30 قانون مدنی نیز اشعار دارد «هر مالکی درباره مایملک خود حق همهگونه تصرف و انتفاع را دارد...». همچنین میتواند موقوفات باشد که به موقوفه خاص و عام تقسیم میشود و قانون مختص به خود را دارد.
3- اما بخش دوم مربوط به اراضی-اموال عمومی است که چهار قسم است. یا اراضی «عمومی–موات» است. اراضی بیکار افتاده و معطل که در حوزه مباحات قرار میگیرد و نه تملک آن؛ بلکه حفاظت و مراقبت آن در اختیار مقام عمومی است. دوم اراضی «عمومی-دولتی» که ملک متعلق به دولت است که معد برای مصالح و انتفاعات عمومی است و ماده 26 قانون مدنی به آن دلالت دارد. مثل موزهها و بیمارستانها که اکیدا قابل تملک خصوصی نیست؛ هرچند گاهی بهعنوان ضرورت و به قاعده «الضرورات تبیح المحظورات» در قالبهایی مثل طرح مولدسازی ساز فروش نواخته میشود و از کف دولت میرود.
4- سوم اراضی «عمومی – ملی» است که متعلق مردم و نه حکمرانی است. مثل پلها و معابر و شوارع عامه که طبق ماده 24 قانون مدنی قابل تملک خصوصی نیست. این اموال باید در سیطره مالکیت مردم و نه دولت باشد. جادهها و مسیرها و دیگر اموال ملی به نظر با اموال متعلق دولت دو ساحت متفاوت دارند.
5- اراضی عمومی –انفال است که اصل 45 قانون اساسی به آن اشعار داشته و شامل دریاها و دریاچهها و کوهها و جنگلها میشود و حریم و بستر رودخانهها را نیز در بر میگیرد.
این اموال در تملک دولت نیست، بلکه در اختیار دولتهاست و باید بر طبق «مصالح عامه» درباره آنها عمل شود. قانون اساسی اینجا انتفاع و اداره و حمایت از این اموال را ملازمه با تملک آنها ندانسته و به نظر حکمت مقنن بوده که نگذارد این اموال ملک طلق دولتها تلقی شود تا مبادا با هر پیامد و کسری بودجه و کفگیر ته دیگی بروند سراغ مولدسازی اراضی ملی و منابع طبیعی و با اموال عمومی هم سوداگری کنند!
6- سابقه بد تصرفات و تملکات دولتی آنقدر برای فعالان و مدافعان محیط زیست تلخ است که این بار نیز با تفاهمنامه وزارت نیرو و اداره ثبت، نخواهند سرنوشت بیش از 84 درصد مساحت کشور که اموال عمومی–انفال هستند، به چالش کشیده شود.
رودخانهها و بسترها نباید تملک شوند. اداره و حمایت از آنها هیچ ملازمهای با تملک ندارد. مگر دولت هر کجا باید حمایت و مدیریت کند، لزوما باید مالکیت داشته باشد؟! وزارت نیرو و هیچ نهادی نباید برای جلوگیری از تجاوز به حریم و بستر به سراغ استیلای مالکانه بروند. همه اراضی کشور، اموال عمومیاند مگر خلاف آن ثابت شود. اموال عمومی مردم اکیدا نباید دچار قلب مالکیت شوند.
7- اینکه یک نهاد صرفا باید متولی باشد و پاسخگوسازی آن منوط به تملک قلمداد شود، یک مغالطه است. اصل تخصص و اصل رجوع به خبره از یک طرف و اصل مصلحت عمومی و منافع عمومی از طرف دیگر ایجاب میکند که سراغ تملک اراضی نرویم. به جای حفظ آبخانهها و رودخانهها دست به کشتن رودخانهها نزنیم. آب کشور حساس است. بهترین اراضی حاصلخیز در بستر رودخانههاست و تملک آن محتمل است بستر تغییر کاربریها و تملکها را هموار کند. دولت برای اداره الزامی برای سندگرفتن ندارد.
8- در گذشته اراضی خالصه در نظام حقوقی کشور داشتیم؛ اموال غیرمنقول از قبیل زمینها و مراتع و املاک تحت تملک دولت که شأن دولت در مالکیت و اداره آنها مانند یک مالک خصوصی بوده است. به این تعبیر خالصجات در برابر مشترکات عمومی و اموال عمومی نظیر میادین، خیابانها و... قرار میگرفتند؛ اما امروزه ما اراضی مربوط به بستر رودخانهها را جزء انفال میدانیم و باید دید در چه وضعیت حقوقی قرار دارند.
9- بدترین اقدام آن است که بهترین اراضی را در کمینگاه سوءاستفاده قرار دهیم. اجازه ندهیم تجاوز مقدر و محتمل کلید بخورد. ما در نظام حقوقی فعلی درباره وضعیت مالکیت چند قاعده حقوقی در قانون توزیع عادلانه آب و قانون ملیشدن اراضی و موازینی برای تمشیت آبها و حریم رودخانهها ذیل اصل انفال داریم. اکنون نیز در قانون جنگلها و مراتع درباره مستثنیات آن شبهههایی وجود دارد. ما نباید تصمیمی بگیریم که در آتیه مخاطرات تعرض به محیط زیست و تغییر کاربری و واگذاری به تعاونیها و مولدسازیها تداعی تخریب ویرانگر منابع طبیعی را رقم بزند.
10- اصل هدف شایسته مقام عمومی ایجاب میکند دست به تجاوز از حدود اختیارات نزده و حفظ محیط زیست را در زمره اعمال حاکمیتی قلمداد کند. نباید با کمتوجهی به آن زمینه تعرض را فراهم کنیم. مسئله زمین و آب در کشور همیشه مورد توجه دولتها و شهروندان بوده و اکنون که با خطرات اقلیمی و خشکسالیها مواجیهم، باید تمرکز پایشی و مراقبتی مضاعفی را داشته باشیم تا ضمن پرهیز از نگاه تصدیگرانه و سوداگرانه، منابع طبیعی کشور حفظ شود و با نگاههای مقطعی دولتها، خیر عمومی و منافع جمعی و ملی به محاق نرود.