روایت اول: بیش از یک سال است زنانی که حجاب اختیاری را انتخاب کردهاند با مشکلات و محدودیتهای بسیاری روبهرو هستند. این محدودیتها به پلمب مراکز تجاری و اقتصادی نیز انجامید و تنشهای بسیاری را در جامعه به وجود آورد. حتی اخراج از ادارات و ندادن خدمات اداری و بانکی هم مطرح شد. در این شرایط طحاننظیف، سخنگوی شورای نگهبان اعلام میکند که هیچ مانعی برای رأی دادن این زنان بیحجاب وجود ندارد. جالب آن است که اگر زنان برای رسیدن به صندوقهای رأی از مترو استفاده کنند با تذکر حجاببانها روبهرو میشوند. اگر قرار باشد با خودروی شخصی پای صندوقهای رأی بروند، جریمه و شاید توقیف شوند و در خیابان هم تذکر بسیاری میگیرند... حالا بیحجابها که بهزعم مصوبه «حجاب و عفاف» قانونگریزند، با وجود قانونستیزی هم میتوانند با حجاب اختیاری پای صندوقهای رأی بروند و رأی بدهند تا در سرنوشت خود شرکت کنند. اما این مشارکت در واقعیت و پس از انتخابات به معنای جرائم سنگین مالی، محرومیت از برخی خدمات و حتی اخراج از ادارات است.
روایت دوم: سالهاست که مفسد اقتصادی، مجرم امنیتی، دزد، قاچاقچی و قاتل با مشکلات و محدودیتهای بسیاری روبهرو هستند. این محدودیتها به مصادره اموال، اعدام، حبس و شلاق نیز انجامیده است و تنشهای بسیاری را در جامعه به وجود آورد. حتی اخراج از ادارات و محرومیتهای اجتماعی هم مطرح شد. با این حال هیچ مانعی برای رأی دادن این مجرمان وجود ندارد. جالب آنکه اگر مجرمان با جرم مشهود، برای رسیدن به صندوقهای رأی از مترو استفاده کنند، دستگیر میشوند. اما این قانونگریزها با وجود قانونستیزی هم میتوانند پای صندوقهای رأی بروند و رأی بدهند. اما این مشارکت در واقعیت و پس از رأی دادن به معنای مجازات آنهاست، چون نمایندگان مجلس قوانینی علیه این مجرمان وضع کرده یا میکنند.
روایت اول، مطلب روزنامه اصلاحطلب هممیهن است که میکوشد میان برخورد با جرم مشهود «کشف حجاب» و دادن حق رأی به افراد، تناقض نشان دهد. روایت دوم روایت ما در قالب یک جدل است که میگوید میتوان به جای فرد بیحجاب، هر مجرمی را نشاند و نتیجه گرفت که مشارکت آنها در انتخابات علیهشان میشود، چون نمایندگان مجلس علیه مجرمان قانونگذاری میکنند و با اقدامات آنها مخالف هستند!
حرف روزنامه تندروی اصلاحطلب البته بیربط است، هر مجرمی در حال ارتکاب جرم در خیابان یا مترو یا ماشین شخصی، هدف برخورد پلیس قرار میگیرد، اما این برخورد به معنای سلب حق رأی از او نیست. از سویی این عدم سلب حق رأی هم برای سوءاستفاده از مشارکت او نیست، بلکه یک امتیاز است و نشانگر اهمیت قائل شدن برای حق رأی افراد است که با هیچ جرم و جنایتی از او سلب نمیشود.
صندوق رأی در زندانها هم میرود، مجرمان جنایی و اقتصادی و امنیتی هم میتوانند رأی بدهند، حتی مخالفان جمهوری اسلامی و حتی افراد محصوری همچون موسوی و کروبی هم حق رأیشان سلب نشده است. اما اینکه حق مشارکت در انتخابات دارند، به معنای توجیه اقدام مجرمانه آنها یا مجوز برای بیقانونی نیست و از سویی دیگر، برخورد با جرم افراد به معنای سلب حق رأی از آنها نیست. آیا، چون بیحجاب حق رأی دارد، نباید با عمل مجرمانه او برخورد کرد یا، چون با عمل مجرمانه او برخورد کردند، پس حق رأی را هم از او بگیرند و بگویند نمیتوانی رأی بدهی؟ آیا در آن صورت همین تندروها نمیگفتند به خاطر یک جرم، حقوق قانونی فرد را سلب کردهاند و فریاد واجمهوریتا سر نمیدادند؟
روایت روزنامه هممیهن که با ادبیاتی دیگر، در توییت برخی خواص اصلاحطلب هم تکرار شده، بخشی از یک جریانسازی و خطی است که میکوشد دوقطبی حجاب و بیحجابی را به صندوقهای رأی بکشاند و به هر کسی که محجبه نیست یا با حجاب اسلامی مخالف است، بگوید که در انتخابات شرکت نکنید. ساخت این دوقطبی را هم از نشست خبری سخنگوی شورای نگهبان کلید زدند و از او درباره مشارکت بیحجابها در انتخابات پرسیدند و وقتی او گفت مانعی نیست، طوری به نقد و بررسی پرداختند که گویی سخنگوی شورا این افراد را دعوت به حضور در انتخابات کرده است و میخواهد از مشارکت آنها سوءاستفاده کند! در حالی که سخنگو در برابر یک سؤال بیربط با پاسخی روشن قرار گرفته بود و چه باید میگفت؟ باید میگفت حق مشارکت ندارند و حق رأی را از آنها میگرفت؟!
اصلاحطلبان البته میخواهند حق رأی را از اقشار مختلف مردم به بهانههای متفاوت بگیرند تا مشارکت در انتخابات پایین باشد. خط اصلی تندروهای اصلاحطلب در انتخاباتهایی که میدانند پیروزی از آن آنها نیست، عدم کاندیداتوری و در کنار آن تلاش برای عدم مشارکت مردم است. در انتخابات پیشرو نیز آنها در همین مسیر هستند و اکنون هم در پی آن که یک غیریتسازی و دوقطبی تازه شکل دهند و بدحجابها را از حضور پای صندوق رأی بترسانند و بگویند مشارکت در انتخابات علیه خودتان میشود. سؤالی که مجالی دیگر برای جواب میطلبد این است که چرا اصلاحطلبان از مشارکت مردم در انتخابات واهمه دارند و همه تلاششان را برای کاهش مشارکت مردم در انتخابات میکنند؟
آزمون لاهه
محسن پاکآیین
اقدام اخیر دولت آفریقایجنوبی در شکایت از جنایات رژیمصهیونیستی در دادگاه بینالمللی لاهه، یک اقدام کاملا شجاعانه و انساندوستانه بود. مردم آفریقایجنوبی و دولتمردان این کشور که خودشان سالها قبل دوران آپارتاید و نژادپرستی را سپری کردند با مصائب این سیستم آشنا هستند و بهطور ملموس، جنایات و آسیبهایی را که بهدلیل تبعیض نژادی بر مردم وارد میشود حس کردند و برایشان امری آشناست.
بر همین اساس آنها با احساس همدردی با مردم غزه، این اقدام مهم را انجام دادند و علیه رژیمصهیونیستی در دادگاه بینالمللی لاهه اقامه دعوی کردند. این اقدام بیسابقه است چرا که تابهحال هیچ کشور مستقلی چنین اقدامی را علیه رژیمصهیونیستی انجام نداده و این رژیم معمولا با مظلومنمایی و تحت پوشش دفاع از حقوق یهودیان، جنایات خودش را انجام میداد و با اعتراض قابلتوجهی در عرصه بینالمللی مواجه نمیشد. این اقدام دولت آفریقایجنوبی، فارغ از اینکه نتیجهبخش باشد یا نه، باعث معرفی یک الگوی جدید به کشورهای جهان شد و سایر کشورها باید از این پس بهصورت جدیتر برای دفاع از مظلوم و مقابله با ظالم و بهخصوص مبارزه با اقداماتی که مصداق بارز نسلکشی است از نهادهای بینالمللی ازجمله دادگاه لاهه استفاده کنند. این موضوع برای رژیمصهیونیستی و آمریکا که بزرگترین حامی آن است و همچنین برخی کشورهای اروپایی مثل انگلیس که همیشه چشم خودشان را بر جنایات رژیمصهیونیستی و تبعیض نژادی در مورد فلسطینیان میبستند یک شکست سیاسی در جامعه بینالملل است. این اقدام آفریقایجنوبی نه فقط مورد حمایت قاطبه مردم کشورهای جهان بلکه مورد حمایت اکثر دولتهای جهان است و از این به بعد، شکایت از رژیمصهیونیستی به امری متداول تبدیل خواهد شد و شاهد هستیم که اردن هم اعلام کرده بعد از آفریقایجنوبی قصد دارد این اقدام را انجام دهد و مستنداتی را که در اختیار دارد به دادگاه لاهه ارائه کند. احتمالا کشورهای دیگری نیز پس از اردن فعال شوند و نهادهای حقوقی بهخصوص در داخل کشور هلند هم خودشان دعاوی و شکایاتی را به دادگاه بینالمللی تسلیم کردهاند. اما در کنار همه اینها، اینکه در شرایط فعلی یک کشور مستقل همچون آفریقایجنوبی دست به شکایت از رژیمصهیونیستی زده به لحاظ سیاسی و حقوقی، حائز اهمیت فراوان است. دادگاه لاهه هم درمعرض آزمون مهمی قرارگرفته است. امروز در دنیا کسی تردیدی ندارد که اقدامات رژیمصهیونیستی در غزه، مصداق بارز نسلکشی و همچنین کوچ اجباری و بهویژه کشتار غیرنظامیان بهخصوص کودکان و زنان است و حتی خود ساکنان اراضی اشغالی هم نسبت به این مسأله تردیدی ندارند و موضوعی نیست که داوران دادگاه لاهه بتوانند برای آن توجیه بتراشند و از زیر بار مسئولیت قضاوت عادلانه شانه خالی کنند؛ لذا در معرض آزمون مهمی قرار دارند و احتمال میرود رای این دادگاه در دو مرحله صادر شود؛ در مرحله اول که سریعتر خواهد بود به احتمال زیاد تقاضای آتشبس فوری و دائمی در جنگ غزه و اقدام سریع برای ارسال اقلام انساندوستانه و بهداشتی برای مردم غزه و حتی کرانه باختری مطرح خواهد شد و به نظر میرسد این اقدام انجام شود وحداقل انتظاری که از لاهه است اینکه این رای را هرچه سریعتر صادر کند. مرحله دوم، بحث ثبوت نسلکشی رژیمصهیونیستی است که احتمالا زمانبر باشد و شاید هم به دیوان کیفری لاهه ارجاع شود چرا که وظیفه اصلی دیوان کیفری، چهار مسأله است که یکی از آنها قضاوت درباره ثبوت نسلکشی است.
سیدمحمود صدری
آمریکا وایران به دنبال عدم گسترش جنگ هستند اما مطلوب نتانیاهو درگیری ایران با آمریکاست از این رو اسرائیل اقدامات متعددی را برای تحقق این امر از جمله ترور سردار سید رضی موسوی در سوریه انجام میدهد. اگرچه جنگ بین ایران وآمریکا بعید است و دو طرف از آن پرهیز می کنند اما تحولات دریای سرخ و تحریکات اسرائیل خالی از خطر نیست . جنگ غزه در به تعویق افتادن روابط اسرائیل و عربستان و مطرح شدن مسئله فلسطین دارای جنبه مثبت بود اما سبب گردید که مذاکرات ایران وآمریکا متوقف گردد. مذاکراتی که می توانست پس از آزادی زندانیان در زمینه های دیگر گسترش یابد و نوعی تنش زدایی در بر بگیرد. جنگ غزه امتیاز زیادی به روسیه و چین بخشید.
روس ها در مورد اکراین فشار کمتری را دریافت میکنند و چینی ها از سرگرمی مجدد آمریکا در خاورمیانه استقبال می نمایند .
در واقع تنش در خاورمیانه و بدتر شدن روابط ایران وآمریکا، باعث شده است این کشور که اولویت صد در صد را به مهار چین می داد اکنون بخشی از توجه خود را به خاورمیانه اختصاص دهد.
متاسفانه جمهوری اسلامی از این کمک به روسیه و چین نمی تواند ما به ازایی دریافت کند. اسرائیل پس از تخریب و بمباران های وسیع اکنون مرحله سوم عملیات را که کاهش بمباران خواهد بود بر گزیده است .
در مرحله سوم فشارها کمتر بر اسرائیل وارد خواهد شد در عینحال که نیروهای نظامی برای قلع و قمع حماس باقی خواهند بود .
همچنین در این مرحله ترور فرماندهان مقاومت در دستور کار است .فاکتوری که اسرائیل در آن دست برتر را دارد .
مسئله حماس به هر صورتی که حل شود ایران به عنوان یک بازیگر کنار گذاشته میشود و عربستان و ترکیه وامارات و دول دیگر عربی نقش آفرین خواهند بود . تنها در صورت پیروزی حماس، ایران نه در دیپلماسی بلکه در میدان نقش خود را خواهد داشت که نمی تواند منافع کشور را پوشش بدهد. علت این امر راهبرد غلط سیاست خارجی است که مذاکره وگفت و گو با غرب را در معادلات خاورمیانه مردود می داند . رسم دنیا همیشه بر آنست که از عملیات نظامی دستاوردهای دیپلماتیک داشته باشد ظاهرا اراده مقامات کشور بر آنست که بر خلاف رسم متداول جهان حرکت کنند .
(سعدی)
درست در ساعاتی که خبر حمله آمریکا و انگلیس به مواضع حوثیها در یمن سرخط خبرهای جهان قرار گرفت، خبر رونمایی از هواپیمای مسافربری مافوق صوت ایکس59، محصول ناسا و لاکهید مارتین دنیای علم و تکنولوژی را به تحیر واداشت؛ هواپیمایی که صدای شکستن دیوار صوتی آن به اندازه بستن درِ یک خودرو است و نقطه عطفی در تاریخ هوانوردی جهان محسوب میشود. در همین ساعات البته خبر برگزاری انتخابات در تایوان و پیروزی حزب مخالف اتحاد با چین نیز بسیار سروصدا کرد؛ جزیرهای که در فاصله حدود 130کیلومتری چین قرار دارد و با وجود مساحت اندک 36 هزارکیلومتری آن، مرکز تولید ریزتراشهها (میکروچیپها) در جهان است و تسلط بر این کشور، برگ برنده در حوزه فناوریهای نو و ساخت موبایل و لپتاپ و... است. برای علاقهمندان ورزش خبر مهم این روزها برگزاری مسابقات فوتبال جام ملتهای آسیا در کشور کوچک قطر است که همین یک سال قبل میزبان بزرگترین رویداد ورزشی جهان، یعنی جام جهانی بود؛ مسابقاتی که با داستانی از کلیله و دمنه با مضمون صلح و دوستی افتتاح شد. چند کیلومتر آنطرفتر سوپر کاپ اسپانیا با حضور چهار تیم اول لیگهای این کشور در ریاض عربستان برگزار شد و... . در همین روزها و ساعات البته بازار ارز و طلای کشورمان مانند روال این سالها با اولین نسیم تشدید درگیریها در منطقه در هم ریخت و قیمت سکه و دلار روند افزایشی یافت و مردم متحیر و هاج و واج برای نجات اندک سرمایههای خود از سقوط و کسب شاید سود و منفعتی در این میان، گوش به زنگ بازارها شدند. البته ایرانیان دیگری هم هستند که سرمایهشان نه حساب بانکی بلکه علم و تخصصشان است و غمگنانه با دلکندن از وطن در حال بستن چمدانهایشان هستند رو به سوی هر کجا که شد! (ای کاش آدمی وطنش را/ مثل بنفشهها .../ همراه خویشتن ببرد هر کجا که خواست -استاد شفیعیکدکنی). چنانکه هرروزه درباره مهاجرت پزشکان و پرستاران و... هشدار داده میشود (میزان خروجی پزشکان دو برابر شده و از حدود شش تا 10 هزار پزشک متغیر است– نمایند مجلس- 24/10) و... . البته بسیار دهشتناکتر، انتشار اخبار خودکشی تعدادی از دستیاران پزشکی است در این روزها (جهان صنعت- 19/10). بهراستی مؤلفههای قدرت در جهان امروز کدام است و سرمایه واقعی چیست و در درگیری رو به گسترش در خاورمیانه برنده چه کسی است و جای ما کجاست؟!
به نظر میرسد قدرت یک کشور در دنیای امروز به توان اقتصادی و سرمایه انسانی آن است و مابقی مزیتها و تواناییها و ازجمله توانایی نظامی فرع بر این دو و در خدمت ارتقای آنها. در واقع مؤلفه قدرت در جهان امروز توان تولید و خلاقیت و نوآوری و حضور هرچه بیشتر در زنجیرههای تولید و ارزش و ارائه تصویر مطلوبتر از خود در شبکههای عظیم اجتماعی و لایهلایههای ذهنی و روانی مردم جهان است؛ اما تصاویری که متأسفانه از این سوی جهان و در این روزها در رسانههای جهانی منتشر میشود، وجدان بشری را سخت به درد میآورد: «اجساد رهاشده در راهها، افرادی با علائم واضح قحطیزدگی که کامیونها را در جستوجوی هر چیزی برای زندهماندن متوقف میکنند و کودکانی که از سوختگیها، بیماریها و مراقبتهای پزشکی ناکافی و ازدستدادن پدر و مادر و دیگر عزیزان خود رنج میبرند و...» (گزارش روزنامه ایران به نقل از معاون دبیرکل سازمان ملل و سازمان نجات کودکان از اوضاع غزه – 24/10). اما راه رستگاری تلاش برای خاتمهدادن به این تراژدیهاست و ایجاد جهانی صلحآمیز و خاورمیانهای پیشرفته با مردمی مرفه و آزاد. اینکه مردمی نشسته در یکی از نقاط مهم استراتژیک جهان و از مهمترین مجاری کشتیرانی دریایی، آنچنان گرفتار در تله فقر باشند که بازدارندگی بر آنان بیتأثیر باشد؛ چراکه چیزی برای از دست دادن ندارند (کیومرث اشتریان- 24/10)، افتخاری برای جهان و کشورهای منطقه نیست که تعدادی از آنها ثروتمندترین کشورهای جهاناند. دراینمیان کشورمان وضعیتی خاص و بس پیچیده دارد. از یک سو وضعیت فعلی و جاماندگی تکنولوژیک و اضمحلال منابع مادی و انسانی و ابر چالشهایی مانند آب و محیط زیست که تهدیدات تمدنی محسوب میشوند و دوامیافتنی نیست و از سوی دیگر جنگ و ستیز در گرداگرد کشور که سد هرگونه توسعه و پیشرفت است. برونرفت از این وضعیت به نظر میرسد از طریق فهم تغییرات پرشتاب و نوآوریهای فنی و تکنولوژیک و تحولات عرصههای زندگی فردی و اجتماعی و تغییرات سیاسی منطقهای و بینالمللی ممکن است و گذار از آرمانگرایی ایدئولوژیک به واقعگرایی عملی و شکلدادن به تغییرات نهادی در راستای گشودگی و آزادی «ناکامی ملتها در دنیای امروز به خاطر آن است که نهادهای اقتصادی بهرهکش انگیزه کافی برای مردم ایجاد نمیکند تا آنان دست به پسانداز، سرمایهگذاری و کارآفرینی بزنند. نهادهای سیاسی با دادن قدرت به صاحبان این نهادهای اقتصادی، باعث تقویت نهادهای اقتصادی میشوند» (چرا کشورها شکست میخورند- عجماوغلو و رابینسون). جامعه ایران ظرفیت پذیرش و انجام چنین تحول بزرگی را دارد و منطقه و جهان نیز به نظر میرسد از این تغییر استقبال میکنند (به جز شاید یک قدرت جهانی در این نزدیکیها!)؛ چراکه خوب میدانند بدون همراهشدن ایران هیچ تحول توسعهای در این منطقه فوق استراتژیک قابل تصور و انجام نیست. اینک نظام حکمرانی در ایران است و بزنگاهی تاریخی!
یک. دقیقا صد روز از هفتم اکتبر گذشت، صد روزی که در آن، نوار غزه حدود صدهزار شهید و مجروح داشته است. این یعنی از هر ۲۳ ساکن نوار غزه در ششم اکتبر، یک نفر امروز یا مدفون است، یا زیر آوار مانده و یا در مراکز درمانی و مدارس و مساجد و اطراف آنها با کمترین امکانات بستری است. این جدیدترین قاب تاریخ از نسلکشی برای نسل ماست. کسانی که صبرا و شتیلا و قانا و دیریاسین از یادشان رفته، امروز دیگر نیازی به مطالعه تاریخ ندارند، چه این که رژیم کودککش صهیونیست، در ۱۰۰ روز گذشته بهاندازه تمام عمر منحوس خود، جنایت کرده است.
دو. آیا هنوز نیاز است بررسی کنیم که ساکنان اصلی سرزمین فلسطین چه کسانی هستند و غاصبان چه کسانی؟ آیا هنوز کسی هست که بتواند رد پای اسرائیل را در جنایات مختلف منطقه محو کند؟ ترور دانشمندان در تهران و ترور رهبران سیاسی عرب به دست چه کسانی انجام شده است؟ آیا هنوز باید به دنبال سند و مدرک گشت که رژیم صهیونیستی، مردم و بهویژه کودکان فلسطینی را ظرفیتی برای آزمایش محصولات پزشکی خود میداند؟ جنایت هولناک این روزها در نوار غزه، پاسخ تمام این سؤالات را داده است.
سه. تمام صفبندیهای پیش از هفتم اکتبر رنگ باختهاند. دیگر دوقطبی و دوگانهای وجود ندارد جز دوگانه کشتار و کودک. هر دولت و جریان و فردی باید ببیند که در کدام سوی تاریخ ایستاده است. در کنار کودک یا حامی کشتار. همین طیفبندی در مورد جریانهای داخلی و افراد و رسانههای فارسیزبان سراسر دنیا صادق است.
چهار. جنگها تمام میشوند اما زخمها میمانند. فردای بدون اسرائیل، از مسلمات است.
اسرائیل نابود خواهد شد همانطور که استالین و هیتلر رفتند و جز ننگ چیزی از آنها نماند، اما داغ این روزها بر پیکر انسانیت تا ابد باقی خواهد ماند