صفحه نخست >>  عمومی >> آخرین اخبار
تاریخ انتشار : ۱۶ بهمن ۱۴۰۲ - ۰۸:۰۴  ، 
شناسه خبر : ۳۵۶۰۵۳

خمینی، خامنه‌ای و این انقلاب ۱۲۰۰ساله 

محمد ایمانی

1- چند سال پایانی حیات مبارک خویش را در زندان «سندی بن شاهک» (رئیس یهودی استخبارات حکومت‌ هارون عباسی) در بغداد گذراند؛ در غُل و زنجیر و شکنجه. چنان‌که در زیارت‌نامه حضرتش آمده است: «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ اَهْلِ بَیتِهِ وَ صَلِّ عَلَی مُوسَی بْنِ جَعْفَر... مَاْلَفِ الْبَلْوَی وَ الصَّبْرِ وَ الْمُضْطَهَدِ بِالظُّلْمِ وَ الْمَقْبُورِ بِالْجَوْرِ وَ الْمُعَذَّبِ فِی قَعْرِ السُّجُونِ وَ ظُلَمِ الْمَطَامِیرِ ذِی السَّاقِ الْمَرْضُوضِ‌ بِحَلَقِ الْقُیودِ... خداوندابر محمّد و اهل ‌بیتش و بر موسی بن جعفر درود فرست... که به بلا و صبر خو گرفته، به ظلم پایمال شده و به ستم دفن شده و در عمق زندان‌‌ها و تاریکی‌‌های زیرزمین‌‌ها مورد عذاب قرار گرفته بود، با ساق کوبیده به حلقه‌‌های زنجیرها...».
2- روزگار آن «عبد صالح، باب‌الحوائج، صابر امین، نفس زکیّه و زین المجتهدین»، به‌ویژه در سال‌های منتهی به شهادت، بسیار سخت گذشت. فرموده بود: «لَو كانَ فِيكُم عِدَّهًْ أهلِ بَدرٍ لَقامَ قائمُنا. اگر به تعداد اهل بدر [۳۱۳ مؤمن مجاهد] در ميان شما بود، قائم ما قيام مى‌كرد»ِ و چنان تعدادی فراهم نبود. با این وجود، و در متن همان شرایط پرمحنت، مولای ما حضرت موسی بن جعفر الکاظم (علیه‌السلام)، از افقی نورانی و بهجت‌انگیز خبر می‌داد؛ افقی که به جان خریدن سختی‌های طاقت‌فرسا را قابل تحمل می‌کرد: «طُوبى لِشيعَتِنَا الْمُتَمَسِّكينَ بِحُبِّنا فى غَيْبَهًْ قائِمنا اَلثّابِتينَ عَلى مُوالاتِنا وَالْبَرآئَهًِْ مِنْ اَعْدآئِنا اُولئِكَ مِنّا وَ نَحْنُ مِنْهُمْ وَ قَدْ رَضُوا بِنا اَئِمَّهًًْ وَ رَضينا بِهِمْ شيعَهًًْ وَ طُوبى لَهُمْ، هُمْ وَاللّه ِ مَعَنا فى دَرَجَتِنا يَوْمَ الْقِيامِهًْ. خوشا به حال شيعيان ما كه در زمان غيبت قائم ما به دوستى ما چنگ مى‌زنند و در دوستى ما و برائت از دشمنان ما استوارند. آنها از ما، و ما از آنها هستيم، آنها به پيشوائى ما راضى شدند و ما هم به شيعه بودن آنها راضى و خشنوديم و خوشا به حال آنها، به خدا سوگند آنها در روز قيامت، با ما و مرتبه ما هستند».
۳- به هشام بن حکم فرمود، اما روی سخن با هر خردمند مؤمن، تا آخر دنیا داشت: «اى هشام! اگر در دست تو گردويى باشد، اما مردم بگويند كه گوهر است، حرف مردم سودى براى تو ندارد، وقتى مى‌دانى كه گِردوست. و اگر در دست تو، گوهری باشد اما مردم بگويند كه گِردوست، هنگامی که خود مى‌دانى گوهر است، سخن مردم، تو را زيان نمى‌رساند». مؤمن را با خلل ناپذیری و صلابت معنا کرد و فرمود: «اَلْمُؤمِنُ اَعَزُّ مِنَ الْجَبَلِ، اَلْجَبَلُ يُسْتَفَلُّ بِاْلمَعاوِلِ وَالْمُؤْمِنُ لايُسْتَفَلُّ دينُهُ بِشَئٍ. مؤمن سرسخت‌تر از كوه است. کوه بـا كلنگ كنده مى‌شود، امّا از دين مؤمن هيچ چيز كاسته و گم نمى‌شود». در چیرگی ظلمت و جور عباسیان، برآمدن مؤمنان و برافراشتن پرچم اسلام را بشارت داد و فرمود: «رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ قُمَّ یَدْعُو اَلنَّاسَ إِلَی اَلْحَقِّ یَجْتَمِعُ مَعَهُ قَوْمٌ کَزُبَرِ اَلْحَدِیدِ لاَ تُزِلُّهُمُ اَلرِّیَاحُ اَلْعَوَاصِفُ وَ لاَ یَمَلُّونَ مِنَ اَلْحَرَبِ وَ لاَ یَجْبُنُونَ وَ عَلَی اَلله یَتَوَکَّلُونَ وَ اَلعا‌قِبَهًْ لِلْمُتَّقِینَ. مردی از اهل قم، مردم را به سوی حق دعوت می‌کند. قومی به همراه او جمع می‌شوند که مانند پاره‌های آهن هستند؛ تند‌بادها، آنان را به لرزه درنمی ‌آورد و از جنگ خسته نمی‌‌شوند و ترس به خود راه نمی‌‌دهند و بر خدا توکل می‌‌کنند. و عاقبت و سرانجام، از آن پرهیزگاران است».
۴- انقلاب اسلامی، ۴۵ سال قبل، در چنین بستری پدید آمد تا هموار‌کننده مسیر ظهور موعود (عج) باشد و دقیقا به همین علت، دشمن‌ترین دشمنان خدا در جبهه طاغوت و استکبار، به‌ ستیزه‌جویی با آن پرداختند. به راستی اگر انقلاب خمینی(ره) در مسیر حق و مبارزه با باطل نبود، مستکبران دائما بر دشمنی با آن می‌افزودند؟ اینکه مجرمان و شیاطین عالم، با انقلاب اسلامی دشمنی می‌کنند، بشارت بزرگی است مبنی بر این که ادامه راه انبیای الهی است. «و َكَذَلِكَ جَعَلْنَا لِكُلِّ نَبِيٍّ عَدُوًّا شَيَاطِينَ الْإِنْسِ وَالْجِنِّ...». «وَ كَذَلِكَ جَعَلْنَا لِكُلِّ نَبِيٍّ عَدُوًّا مِنَ الْمُجْرِمِينَ». حجم دشمنی مستکبران با ملت ایران چنان گسترده بوده که می‌توانست ابرقدرت‌ها را از پا درآورد، چنان که شوروی را ساقط کرد. اما مردمان پای کار انقلاب اسلامی، از پاره‌های پولاد محکم‌تر بودند که نه‌تنها از ایران عزیز پاسداری کردند، بلکه رایحه و آوازه انقلاب را در منطقه پراکندند. حتی تحلیلگران کینه‌توز غربی هم شهادت می‌دهند که در مصاف نابرابر 45 ساله، کدام طرف قدرتمند‌تر شده، و اراده‌اش پیش رفته است.
5- چهار سال قبل (سال وقوع فتنه و آشوب کذایی و شهادت سردار سلیمانی ) در حالی که دیوانه جنایتکاری مانند ترامپ در آمریکا بر سر کار بود، نشریه تخصصی «فارین پالیسی»، از رئول مارک گرشت افسر سابق سیا پرسید «رهبر ایران چگونه‌ ترامپ را شکست داد؟» گرشت، با وجود عقده‌‌گشایی علیه ایران، پاسخ داده بود: «من می‌‌توانم بر مبنای مستندات آماری بگویم که رهبر ایران، قطعا برتر از ‌ترامپ و در نقطه مخالف او قرار دارد». افسر سیا در ادامه، از «۳۰ سال رهبری هوشمندانه» آیت‌‌الله خامنه‌‌ای یاد کرده و افزوده بود: «بدون شک، او قهرمانی جدی و موفق‌‌‌ترین رهبر خاورمیانه از جنگ جهانی دوم به این طرف است. او فوق‌‌العاده باهوش است و از مهارت‌‌های ممتاز و استعداد‌‌های عالی برخوردار است». چهار سال بعد، «ویلیام برنز» رئیس سازمان سیا ضمن اسم بردن از چین و روسیه و ایران، در نشریه «فارن افرز» می‌نویسد: «ایالات متحده در رقابت‌‌های راهبردی دنیا، دیگر قدرت برتر نیست... من در ۴ دهه گذشته مثل امروز، شاهد شرایط انفجاری در خاورمیانه نبوده‌ام. کلید امنیت اسرائیل و خاورمیانه، نحوه مواجهه با ایران است. ایران با بحران اخیر منطقه، جسور‌تر شده و به نظر می‌رسد تا آخرین نیابتی خود بجنگد؛ در حالی که برنامه هسته‌ای خود را گسترش داده و به روسیه کمک می‌رساند». راز مهمی که بازگویی آن برای مقامات آمریکایی سنگین است، نقش منحصر به فرد ایران، در «نابودی نظم جدید آمریکایی» است. اگر نقش ممتاز ایران نبود، آمریکا همان ۲۰ سال قبل، بر خاورمیانه چنبره زده و چین و روسیه را به کرنش واداشته بود. همچنین، اگر انقلاب اسلامی نبود، قطعا مسئله فلسطین و اشغال آن از صفحه روزگار حذف شده بود. یا اگر باقی بود، چیزی به نام مقاومت مؤثر برای احقاق این حق، وجود خارجی نداشت.
۶- روح خدا، امام خمینی(ره) نه فقط ابهت دیکتاتوری جبّار پهلوی، بلکه هیبت آمریکا را شکست؛ آن هم در روزگاری که ملت ایران، فاقد اقتدار و نفوذ راهبردی امروز بود. در کتاب خاطرات جمع‌آوری شده از برخی مسئولان نقل شده است؛ «هنگامی که ناو آمریکایی به آب‌‌های‌‎ ‌‏خلیج ‌فارس آمده و ایران را تهدید کرده بود، از امام استفسار کردیم. امام در پاسخ فرمود: اگر من جای ‌‎ ‌‏شما بودم وقتی سر و کله اولین ناو جنگی آمریکایی در آب‌‌های ‌‎ ‌‏خلیج‌ فارس ظاهر شد، همان وقت، آن را با موشک می‌‌زدم تا ناو دومی‌‎ ‌‏جرات نکند بعد از او وارد خلیج ‌فارس بشود».‏ حضرت امام(ره)همچنین در مقطع دیگری، خطاب به آمریکایی‌ها فرمودند:
«اخطار می‌کنم كه تا دير نشده و در باتلاق مرگ فرو نرفته‌ايد، از خليج فارس بيرون برويد. هميشه اين گونه نيست كه هواپيماهاى مسافربرى ما توسط ناوهاى جنگى شما سرنگون شود؛ كه ممكن است فرزندان انقلاب ناوهاى جنگى شما را به قعر آبهاى خليج فارس بفرستند». (ج ۲۱ صحیفه نور؛ ص ۸۹). ایشان، این سخنان قاطع را در روزگاری فرمود که ایران، هنوز یک هزارم اقتدار فعلی را نداشت و عمق نفوذ انقلاب تا عراق و سوریه و لبنان و یمن و ونزوئلا و بولیوی پیش نرفته بود.
۷- این بیان حکیمانه امام درباره افول قدرت آمریکا، در روزگاری بود که آمریکا هنوز از اسب نیفتاده بود: «اما قضیه تشرهای آقای کارتر. نمی‌‌دانم شما این مثل را می‌‌دانید. من حیفم می‌‌آید که مثل بزنم به شیر، که می‌‌گویند وقتی که مقابل یک دشمن می‌‌ایستد هم فریاد می‌‌زند و هم از آن طرفش چیزی بیرون می‌‌آید و هم دمش را حرکت می‌‌دهد. فریاد می‌‌زند برای اینکه طرف را بترساند. می‌‌ترسد، از این جهت از او چیزی هم صادر می‌شود. دمش را حرکت می‌دهد برای اینکه میانجی پیدا کند. آقای کارتر را من حیفم می‌ آید که بگویم شیر، لکن یک موجودی است که همین کارها را دارد می‌‌کند. این هیاهو و این فریادها و آن ترساندن ماها را از اقدام نظامی، و دخالت نظامی، اینها کهنه شده است و لهذا یک دفعه یک چیزی می‌گوید، فوراً بعدش یک چیزی دیگر می‌‌گوید خلاف آن. اینها همان فریاد‌هایی است که آن حیوان می‌زد برای اینکه بترساند طرفش را. الآن ملت‌های اسلامی و ملت‌های غیراسلامی هم توجه‌شان به اینجاست و دلهای‌شان با ماست». (صحیفه امام خمینی، ج ۱۱، ص ۳۲۴)
8- داگلاس ابت مک گرگور، «افسر عملیات اسکادران» در سال ۱۹۹۱ بود که نبرد ۷۳ ایستینگ آمریکا را در جنگ خلیج فارس هدایت کرد. او همچنین، از طراحان ارشد تیم ژنرال وسلی کلارک، فرمانده نظامی ناتو، برای حمله به یوگسلاوی بود. در محافل آمریکایی، از  مک گرگور به عنوان «یکی از متفکران برتر نیروی زمینی در زمینه نوآوری»،«بهترین جنگنده‌ای که ارتش دارد»، «بی‌‌پروا» و «متکبر» یاد شده است.
دولت ترامپ در ژوئیه ۲۰۲۰، قصد داشت مک گرگور را به عنوان سفیر در آلمان معرفی کند. اما سنا ضمن مرور برخی سوابق وی، مخالفت کرد. از مک گرگور نقل شده بود که «مهاجمان (مهاجران) مسلمان با هدف تبدیل اروپا به یک کشور اسلامی به اروپا می‌آیند». او اعلام کرده‌ بود حکومت نظامی باید در مرز آمریکا و مکزیک برقرار شود. همچنین، «حامی الحاق بلندی‌های جولان به اسرائیل و انتقال سفارت آمریکا به اورشلیم» بود. واشنگتن پست، او را به عنوان «دیوانه نژاد‌پرست ضد مسلمانان» معرفی کرده است. مک گرگور پس از مخالفت سنا با موضوع سفارتش، در نوامبر ۲۰۲۰، به عنوان مشاور ارشد وزیر دفاع منصوب شد.
۹- فردی با این مختصات در دولت ترامپ و میلیتاریسم آمریکایی، پریروز در شبکه ایکس (توئیتر) درباره حمله اخیر آمریکا به مواضع گروه‌های مقاومت نوشت: «بمباران، دیپلماسی و استراتژی نیست؛ و عظمت و بازدارندگی نیز به همراه نمی‌‌آورد. سقوط یک قدرت بزرگ به جهنمی که خودش ساخته، همیشه به‌تدریج رخ می‌‌دهد؛ تا اینکه ناگهان قدرت بزرگی مانند ایالات متحده متوجه می‌‌شود چطور حریف خود را دست‌کم گرفته و استراتژی‌های اشتباه انتخاب کرده بود. قلدری، رشوه، بمب‌گذاری و تحریم مخالفان، نتیجه خوبی نداشته است. به خاطر این استراتژی نادرست، ما با شکست‌های پیاپی و راهبردی در افغانستان، لیبی، عراق و اوکراین مواجه شدیم و اکنون واشنگتن به سرعت در حال رسیدن به جهنم خود ساخته در روابط خود با بقیه جهان است». او ۱۷ نوامبر (۲۶ آبان گذشته) هم گفته بود: «آمریکا برای جنگ منطقه‌‌ای آماده نیست. بزرگترین مشکل این است که دشمن خود را نشناخته‌ایم. ایران، بهترین متخصصان موشکی جهان را دارد. زرادخانه ایران می‌‌تواند اسرائیل را ویران کند».
او دو ماه قبل هم در بیانیه‌ای خاطرنشان کرد «بیش از ۵ هزار نیروی آمریکایی مستقر در ۱۲یا ۱۳ پایگاه در عراق مستقر، اهداف نشسته هستند. چرا ما در عراق هستیم؟ برای پنهان کردن این واقعیت که شکست خوردیم؟ عراق، یک فاجعه استراتژیک بزرگ بود، آمریکا باید از این کشور خارج شود.»
حالا خیلی‌ها مانند تحلیلگران ارشد فارین پالیسی و واشنگتن پست، تاکید می‌کنند صلاح آمریکا در کاهش تنش و کاستن از نیروها و پایگاه‌های آسیب‌پذیرش در خاورمیانه است و نه تشدید تنش‌ها با ایران و متحدان آن. اما عبرت‌های تاریخ می‌گوید فرعون‌ها تا غرق نشوند و شوری آب دریا را نچشند، سر عقل نمی‌آیند. و این بی‌خردی، خود بشارتی برای مؤمنان و مجاهدان راه حق است.

 

اگر نمی خواهید رای بدهید این یادداشت را بخوانید
سعید برند
کمتر از یک ماه دیگر با انتخاب ما، ترکیب مجلس دوازدهم مشخص خواهد شد. اگر چه هنوز نام کاندیداهای نهایی اعلام نشده است، اما زمزمه رقابت لیست های انتخاباتی به گوش می رسد و برخی در تکاپوی یافتن کاندیدای اصلح با شاخص ها و معیارها خودشان هستند، اما در مقابل شاید که نه قطعا برخی از هموطنان ما نیز تصمیم گرفته اند به دلایلی که برای خودشان محترم است، این دوره با صندوق های رای قهر کنند. البته باید تریبونی برای شنیدن صحبت های این گروه و پاسخ به آن ها مهیا باشد اما در مجموع برخی رای ندادن خود را اعتراضی می دانند به شرایط موجود اقتصادی و سیاسی کشور و برخی نیز می‌گویند مگر مجلس های قبلی چه گلی به سر ما زده اند که در آینده بخواهند بزنند؟ 
اما این یادداشت سعی دارد به این سوال پاسخ دهد که اتفاقا چرا حضور ما در انتخابات مجلس مهم است؟ پس اگر تصمیم دارید در انتخابات 11 اسفند شرکت نکنید، 10 دقیقه وقت بگذارید و این یادداشت را تا انتها بخوانید.
1. «مجلس برای ما کاری نکرده است». برخی افراد جملاتی از این دست را در پاسخ به چرایی عدم حضورشان در انتخابات را مطرح می کنند. این که امروز بخشی از مردم ما واقعا نمی دانند مجلس شورای اسلامی در ادوار گذشته چه اقدامات خوب یا بدی انجام داده شاید باید به حساب کم کاری مجلسی ها و رسانه ای ها بنویسیم. مجلسی که به گفته بنیان‌گذار انقلاب باید در راس امور باشد واقعا چه گرهی از مشکلات مردم باز کرده یا به عکس، با مصوبات نسنجیده خود چه گرهی به گره های زندگی آنان افزوده است؟ البته که بیان کارهای کرده و نکرده مجلس های مختلف از حوصله این یادداشت خارج است، اما ضروری است رسانه ها در فرصت باقی مانده تا انتخابات، به این مهم ورود کنند و با ذکر مثال هایی یادآور شوند که اگر فلان مجلس، بهمان مصوبه ای را تصویب نمی کرد یا پای فلان لایحه می ایستاد، اکنون وضعیت ما در امور مختلف اقتصادی، فرهنگی، امنیتی و ... چگونه بود؟ این‌جاست که جایگاه خطیر مجلس در حکمرانی و قانون‌گذاری مشخص می شود و بالطبع حساسیت انتخابات آن نیز عیان خواهد شد. 
2. متاسفانه برخی نمایندگان ادوار برای تصاحب کرسی مجلس، به خصوص در شهرستان ها، وعده هایی فراتر از وظایف خود می دهند و بعد از اتمام دوره نمایندگی، طبیعتا نمی توانند آن وعده ها را به سر منزل مقصود برسانند. از سوی دیگر، در سال های اخیر برخی حاشیه ها در خصوص چند نماینده، افکار عمومی را در گیر کرده و متاسفانه پاسخ درخور و متناسب با آن رفتار یا آن شائبه از سوی مجلس یا دیگر نهادهای متولی هم دریافت نشده است، لذا آن‌چه اکنون در ذهن مخاطب باقی مانده، «بدبینی یا کج فهمی به عملکرد مجلس» است، گویی سیخ و کباب به پای هم سوخته اند. این‌جاست که عاقبت رای ندادن بهتر نمایان می‌شود که چه بسا اگر مشارکت بالاتر و آگاهانه تر بود این افراد اصلا به مجلس راه پیدا نمی کردند و زمینه برای حضور افراد نخبه تر مهیا می شد. 
3. تجربه نشان داده است که دشمن در جایی وقت و هزینه خود را صرف می کند که برایش دستاورد مهمی به همراه داشته باشد، در غیر این صورت موضوع برایش فاقد ارزش تلقی شده و به آن ورود جدی ندارد. نمونه بارز این ادعا را این روزها می توان در پشت پرده تعطیلی شبکه تلویزیونی «من و تو» جست و جو کرد، مادامی که دشمن به این یافته دست پیدا کرد که دیگر از طریق این رسانه نمی تواند اهداف خود را پیگیری کند و به اصطلاح این شبکه «کارکرد» خود را ازدست داده، رسانه 14 ساله و با مخاطب خود را تعطیل می کند تا در جای دیگری که می داند موثرتر است، سرمایه گذاری کند! حال از این مثال برسید به این‌جا که چرا عدم شرکت در انتخابات این قدر برای دشمن اهمیت دارد و دایم روی آن تبلیغ می کند؟ واقعیت این که دشمن با همه توانش پای کار آمده و از هیچ تلاشی برای مشارکت پایین فروگذار نیست، چراکه به خوبی می داند مشارکت همه جانبه مردم و شکل گیری یک گفت و گوی کلان اجتماعی، زمینه‌ساز اعتماد بی بدیلی بین ملت و حاکمیت است. البته که مشارکت مردم باید در همه عرصه های پیگیری شود و این طور نباشد که بعد از انتخابات فراموش شوند. مردم باید نقش خودشان را در تصمیم‌گیری های مختلف، نظارت ها و مطالبه گری ها، پر رنگ ببینند. به دیگر بیان مردم ابتدا باید مورد اعتماد باشند تا بتوانند اعتماد کنند و این مسئله جز با درایت مسئولان به دست نمی آید.
4. شک نکنید که همواره و به خصوص در شرایط امروز منطقه، همان طور که رهبر معظم انقلاب بارها تاکید داشته‌اند «برگزاری پرشور انتخابات و حضور همگانی مردم در پای صندوق‌های رأی، تضمین کننده امنیت کشور خواهد بود زیرا دشمنان از پشتوانه مردمی نظام بیش از امکانات تسلیحاتی آن هراس دارند.» لذا اگر «ایران» و ایران ماندنش را دوست داریم، اگر همچنان از برد تیم ملی ذوق می کنیم، اگر همچنان با شنیدن نام جعلی خلیج عربی به رگ غیرت مان بر می خورد، اگر از این که دشمن جرئت نمی کند به حریم هوایی و خاکی ما دست درازی کند، می بالیم؛ «وظیفه» داریم در انتخابات شرکت کنیم، این جمله نه شعار است و نه حرف؛ واقعیتی است برای حفظ «امنیت» کشورمان.  
البته ایجاد شور انتخاباتی، از ملزومات «مشارکت قوی» در انتخابات پیش رو است. متاسفانه طبق آن‌چه قانون می گوید، تنها یک هفته قبل از انتخابات اجازه تبلیغات به نامزدها داده شده و با تبلیغات زودهنگام نیز برخورد می شود، در حالی که آن چه تنور انتخابات را گرم می کند، فعالیت میدانی ستادها، برگزاری سخنرانی ها، مناظرات و رقابت های سالم انتخاباتی است. از سوی دیگر شورای نگهبان نیز در هفته پایانی بررسی اعتراض داوطلبان رد صلاحیت شده، می بایست به گونه ای عمل کند که از تمام افکار، سلایق و گرایش های سیاسی، کاندیداهایی برای رقابت حضور داشته باشند.  
سخن پایانی این که چه شرکت بکنیم چه نکنیم، انتخابات مجلس دوازدهم در یازدهمین روز آخرین ماه سال برگزار می شود و افرادی هم به مجلس راه پیدا می کنند و برای تمام جمعیت ایران قانون‌گذاری می‌کنند و از معیشت گرفته تا سرنوشت آنان اثرگذار خواهند بود. به طور قطع، مجلس قوی با رای پایین شکل نخواهد گرفت و آن کس که از این ناحیه آسیب خواهد دید، بدون شک همه مردم خواهند بود
 
بعثت دوباره در اوایل آخرالزمان
تقی دژاکام
زنده‌یاد احمد عزیزی شاعر خوب و خوش‌قریحه کشورمان که قلم کم‌نظیری داشت در کتاب «یک لیوان شطح داغ»، امام خمینی و آنچه را که در انقلاب اسلامی اتفاق افتاده، این‌گونه تصویرسازی کرده است: 
«خمینی آخرین تجلی ذوالفقار بود؛ مردی که با ابروهایش خیبر‌های زمان را درهم می‌شکست، مردی که با لب‌هایش سماع می‌کرد. ابروان خمینی، ذوالفقار دورۀ غیبت بود. مردی که ظهور کرد تا غیبت را باور کنیم، مردی که مالک شش‌دانگ اشتر بود، مردی که سلمان فارسی را به همۀ زبان‌ها ترجمه کرد، مردی که با اباذر برادر بود، اما با اباسیم میانه‌ای نداشت. مردی که با خون، شمشیر را به زانو درآورد، مردی که با باران‌های موسمی نیایشش پایان خشکسالی تفسیر بود، مردی که در بازارها، تجلی می‌فروخت و به خیابان‌های ما پرچم هدیه می‌داد، مردی که ما را به خودکفایی موج‌ها رساند، مردی که کشاورزی آخرت را رونق داد، مردی که ما را به اوایل آخرالزمان رساند، مردی که کاسه‌های ترک‌خوردۀ نیت را از عرفان ناب کوهپایه‌های پرستش پر کرد و ما را به آب و هوای اهورایی عادت داد.»
حقیقت این است که انقلاب اسلامی «بعثتی دوباره» بود که در تاریخ اتفاق افتاد. این تعبیر در طی این چهارونیم دهه بار‌ها و بار‌ها تکرار شده است و هر بار و هر سال در دهه فجر نمود و درخشش بهتر و بیشتری دارد. 
اگر انقلاب اسلامی پیامبر اعظم (ص) تعریف جدیدی از انسان و رابطه او با خدا و جامعه ارائه داد و اگر رسول خدا با بعثت، جامعه را تزکیه کرد و به تعلیم کتاب و حکمت پرداخت، انقلاب اسلامی امام خمینی هم دقیقاً همان کار را کرد و به بازسازی و اصلاح رابطه‌های انسان با خود و خدا و جامعه‌اش پرداخت. مردم بعد از ۵۷، مردمی بودند که با محوریت و تأکید بر دین، زندگی شخصی خود را تنظیم کردند، در رفتار‌ها و قرارداد‌های اجتماعی مکتب را معیار قرار دادند و حکومت هم کوشید قوانین و ارتباطاتش را بر همین اساس تنظیم و نوسازی کند. 
بعثت پیامبر باعث شد دین به سرعت در دنیا منتشر شود و اسلام کشور‌های مختلف را درنوردد و جامعه مدنی نبوی به اشکال مختلف در اقصی نقاط جهان شکل گیرد. این شکل‌گیری البته همیشه و همه‌جا آنچنان دقیق و موبه‌مو با تعالیم رسول الله منطبق نبود و بعد از رسول‌الله هم آنچنان منطبق باقی نماند. افکار و رفتار ارتجاعی در میان بسیاری از مؤمنان صدر، جامعه را به جایی کشاند که ۵۰ سال بعد از بعثت، امام حسین علیه‌السلام برای باقی ماندن مکتب و آرمان‌های انقلابِ نبوی خون پاک خود و یارانش را فدا کرد. 
انقلاب اسلامی ایران هم مثل انقلاب نبوی و البته مثل بسیاری از انقلاب‌های جهان از همان ابتدا با خطر ارتجاع، انحراف و با خطر خیانت منافقان و با خطر کج‌فهمی و بدفهمی از ایده‌های محوری بنیان‌گذارش امام خمینی چه از سوی مردم و چه از سوی برخی از مسئولان مواجه بوده و است؛ و این چیزی عجیب و بی‌سابقه هم نیست. مهم این است که رهبران انقلاب و مسئولان نظام در مقابل این آفت‌ها و تهدید‌ها بایستند و اجازه و مجال گسترش و فراگیری آن را ندهند. این اتفاق خوشبختانه افتاده و از بعثت ۵۷ تاکنون بار‌ها و بار‌ها منافقان افشا و حذف شده‌اند، منحرفان اجازه عرض اندام طولانی‌مدت نداشته‌اند، سوپرانقلابی‌های پشیمان خودشان دست خودشان را رو کرده‌اند و از این موج عظیم و فراگیر و تمدن‌ساز کناره گرفته‌اند، مال‌اندوزان و مترفین و سرمایه‌داران زالوصفت با اولین نشانه‌ها به چنگ عدالت افتاده‌اند. با این حال، باید فکری به حال کج‌فهمی و بدفهمی از ایده‌های رهبران انقلاب کرد که انصافاً کار سختی است. 
در هر صورت چاره تداوم انقلاب اسلامی در همان گزاره‌های آیه شریفه ۲۵ سوره حدید است که بر «بینات: تبیین»، «کتاب: آرمان‌گرایی» و «میزان: عدالت» به عنوان شیوه عمل انبیا تأکید می‌کند تا در نتیجۀ آن، جامعه به قسط اصرار کند و البته این کار بدون «حدید: شدت عمل» ممکن نیست. با این شیوه است که خداوند متعال یاران آرمان‌خواه خود را می‌شناسد و آن‌ها را یاری و نصرت می‌کند. 
این پایمردی و استقامت هم در انقلاب نبوی جواب داده است و هم در انقلاب اسلامی ایران رمز پیروزی و بقاست. 
این‌گونه است که امروز انقلاب اسلامی به شیوه صدر اسلام، مرز‌های ایران را در نوردیده و همراهان بسیار فراوانی در اقصی نقاط جهان از مؤمنان و مستضعفان دارد؛ از لبنان و سوریه و فلسطین و عراق و افغانستان و شبه قاره و یمن و بحرین و امریکای لاتین و اروپا و امریکا. 
چقدر احمد عزیز صدور انقلاب خمینی را خوب توصیف کرده است: مردی که سلمان فارسی را به همه زبان‌ها ترجمه کرد...

حملات آمریکا بی‌پاسخ نمی‌ماند

محسن پاک‌آیین

حملات آمریکا به سوریه وعراق قطعا بی‌پاسخ نخواهد ماند. درواقع همان‌گونه که مقاومت یمن در دریای سرخ و باب‌المندب کشتی‌های آمریکایی را موردهدف قرار می‌دهد تا مانع تقویت مواضع رژیم صهیونیستی شود، حملات مقاومت علیه آمریکا نیز تا زمان خروج این رژیم ازمنطقه و خاتمه یافتن تجاوزات اسرائیل به غزه وکرانه باختری ادامه خواهد یافت.

حملات اخیر آمریکا به سوریه و عراق را می‌توان از چند منظر مورد توجه قرار داد. این اقدام آمریکا حمله و تجاوز به دو کشور مستقل و عضو سازمان ملل متحد است که سبب نقض تمامیت ارضی و حاکمیت ملی این دو کشور شده است. لازم به یادآوری است که این اقدام آمریکا مغایر با موازین و مقررات بین‌المللی است و از منظر مقررات بین‌المللی نیز نامشروع تلقی می‌شود. به همین دلیل باید از سوی سازمان‌های جهانی و به‌ویژه سازمان ملل متحد و کشور‌های صلح‌دوست جهان محکوم شود. علاوه‌بر این، حملات اخیر آمریکا به سوریه و عراق در زمانی در حال انجام است که براساس مصوبه کشور عراق نیرو‌های آمریکایی باید هرچه سریع‌تر از این کشور خارج شده و به اشغال خود خاتمه دهند، به عبارت دیگر حضور آمریکا در این دو کشور نامشروع است. نکته دیگر این‌که این اقدام آمریکا دقیقا در جهت خروج از انزوای رژیم صهیونیستی و انحراف افکار عمومی جهان از جنایات و کودک‌کشی رژیم در غزه و کرانه باختری است. درواقع حملات اخیر آمریکا حرکتی جدی است در جهت تقویت مواضع متجاوزانه و مغایر با حقوق‌بشر که از سوی رژیم صهیونیستی در حال انجام است. باتوجه به این مسائل می‌توان گفت این رویکرد نشان‌دهنده این است که آمریکا به دنبال گسترش و توسعه جنگ با هدف حفظ نتانیاهو در قدرت و تقویت رادیکالیسم صهیونیست در داخل اراضی اشغالی است. مسأله دیگری که در این بین باید مورد توجه قرار گیرد، این است که حمله آمریکا به عراق و سوریه در جهت تقویت تروریسم است، زیرا به نظر می‌رسد که این اقدام هماهنگ با گروه تروریستی داعش انجام شده است، چراکه همزمان با حملات آمریکا، گروه داعش نیز حملات خود را به مواضع عراق و سوریه افزایش داده است. به همین دلیل این اقدام آمریکا را می‌توان حرکت در جهت تقویت تروریسم و داعش نیز به حساب آورد. این درحالی است که آمریکا مدعی مقابله با تروریسم است و حضورش درمنطقه را با چنین مسائلی توجیه می‌کند، اما اقدام اخیر این کشور خلاف این ادعا را ثابت می‌کند.
نکته آخر این‌که حملات آمریکا به سوریه وعراق قطعا بی‌پاسخ نخواهند ماند. درواقع همان‌گونه که مقاومت یمن دردریای سرخ و باب‌المندب کشتی‌های آمریکایی را موردهدف قرارمی‌دهد تامانع تقویت مواضع رژیم صهیونیستی شود، حملات مقاومت علیه آمریکا نیز تا زمان خروج این رژیم از منطقه و خاتمه یافتن تجاوزات اسرائیل به غزه وکرانه باختری ادامه خواهد یافت؛ بنابراین حمله آمریکا به سوریه و عراق نه‌فقط دستاوردی نخواهد داشت، بلکه برای این کشور پشیمانی نیز به‌بار خواهد آورد.

دیپلماسی ورزشی و معجزه فوتبال

علی دارابی

بی شک رخدادى چون « *فوتبال* » در مقایسه با سایر رشته های ورزشی از نظر هیجان، شور و شوق، جریان ساز و موج آفرین بی رقیب است. این تنها جام جهانی فوتبال است که میلیاردها نفر را پای جعبه جادویی تلویزیون و میلیون ها نفر  را به استادیوم های فوتبال می کشاند. چندین سال قبل، دبیرکل وقت سازمان ملل متحد گفته بود از اینکه سازمان ملل به رغم وظیفه ای که برای گسترش صلح و دوستی و دوری از منازعات دارد ونمی تواند چون مسابقات جام جهانی فوتبال ملت‌ها را به هم نزدیک کند اظهار تأسف کرده بود.

ملت ها با باخت تیم ملی فوتبال خود می گریند و با پیروزی آنها اشک شوق می ریزند و خوشحالی و به خیابان ها برای شادی سرازیر می شوند. داستان فوتبال و زیبایی های آن به همین برد و باخت ها، اشک ها و لبخند ها است.

پیروزی تیم ملی فوتبال ایران بر تیم ملی فوتبال ژاپن و صعود آن به مسابقات نیمه نهایی جام ملت های آسیا را به مردم عزیزمان تبریک می گویم. بازیکنان تیم ملی با غیرت و همدلی بازی کردند و نتیجه آن را دیدند.

امروزه سرمایه گذاری در حوزه ورزش و اعزام تیم های ورزشی به مسابقات جهانی از راهبردهای مهم کشورها محسوب می شود. دیپلماسی ورزشی نقش مهمی در معرفی کشورها و فرهنگ و تمدن آنها دارد. اعزام تیم های ورزشی به مسابقات مختلف جهانی را نباید از حیث هزینه نگریست، باید آن را به مثابه سرمایه اجتماعی و دیپلماسی فرهنگی دید. اگر این باشد برای آن نیز سرمایه گذاری خواهیم کرد.

جامعه سالم در گرو جوانان سالم و با نشاط است. ورزش کارکردهای مختلفی دارد.

پیروزی در میادین و مسابقات ورزشی، رابطه معناداری با غرور ملی، افزایش وحدت ملی و هویت ملی دارد. پیروزی تیم ملی فوتبال ایران را به فدراسیون فوتبال ،بازیکنان، کادر فنی، مربی و همه عوامل تبریک می گویم

وابستگی آمریکا به جنگ‌طلبی
علی بهادری‌جهرمی
رئیس‌جمهور آمریکا در روزهای ابتدایی جنگ نابرابر رژیم صهیونیستی علیه مردم غزه برای حمایت از جنایت‌های رژیم صهیونیستی، تصریح کرد: «اگر اسرائیل نبود هم، آن را ایجاد می‌کردیم». این اظهار صریح، علاوه بر اینکه از حیث حقوق بشری و موازین حقوق بین‌الملل قابل نقد و تحلیل است، یک اعتراف آشکار به جنگ‌طلبی آمریکا هم به حساب می‌آید.
1- تاریخ آمریکا، از همان ابتدا با درگیری آغاز و در ادامه هم با جنگ عجین شده است. در قرن گذشته، آمریکا به طور متوسط هر سال در یک جنگ، مستقیم یا نیابتی یا غیرمستقیم، مشارکت داشته است. اینها تنها بخشی از آمار جنگ‌افروزی و جنگ‌طلبی آمریکا در سال‌های اخیر است که به‌رغم فشارهای فراوان برای سانسور منتشر شده است: از سال ۱۸۰۰ میلادی، بیش از ۴۶۰ مداخله نظامی آمریکا صرفا با تایید کنگره این کشور انجام شده است. بر اساس گزارشی که سرویس تحقیقات کنگره (CRS) منتشر کرده است، بین سال‌های ۱۹۹۱ تا ۲۰۱۸، آمریکا ۲۰۰ مداخله نظامی مستقیم یا غیرمستقیم انجام داده است. مطابق پژوهشی که اندیشکده «واتسون» وابسته به دانشگاه آمریکایی براون انجام داده است، 4.5 میلیون نفر بر اثر جنگ‌افروزی‌های آمریکا فقط پس از سال ۲۰۰۱ در غرب آسیا و شمال آفریقا به طور مستقیم یا غیرمستقیم کشته شده‌اند. همین پژوهش تصریح کرده است ۳۸ میلیون نفر بر اثر جنگ‌های آمریکا پس از ۲۰۰۱ آواره یا پناهنده شده‌اند.
2- اقتصاد آمریکا وابسته به جنگ است. مطابق برخی گزارش‌ها، صادرات تسلیحاتی آمریکا در سال ۲۰۲۲ به بیش از ۲۰۵ میلیارد دلار رسیده است. آسوشیتدپرس در گزارشی اعلام کرد آمریکا فقط سال ۲۰۲۳ به بهانه جنگ اوکراین، ۸۱ میلیارد دلار قرارداد تسلیحاتی جدید امضا کرده است. معنای این آمار و ارقام این است که اقتصاد آمریکا با صلح مستمر، در عمل ورشکسته می‌شود. از این رو، آمریکا از حیث اقتصادی ناچار است جنگ‌افروزی کند یا سایر کشورهای جهان را به جنگ تهییج کند تا تسلیحات خود را بفروشد و بتواند اقتصادش را سرپا نگه دارد.
3- هندسه قدرت در دنیا در حال تغییر است و دهه‌های آینده جهان را تحت تاثیر قرار خواهد داد؛ به این مهم نه فقط سران کشورهای آسیایی، بلکه مقامات سیاسی آمریکا هم در اظهارنظرهای اخیر خود اذعان داشته‌اند. جو بایدن مهر امسال در مرکز هنر تمپه در آریزونا تصریح کرد: «ما در یک نقطه عطف کشورمان هستیم. اکنون یکی از لحظاتی است که نه‌تنها هر 8 یا 9 نسل یک بار اتفاق می‌افتد، بلکه جایی است که تصمیماتی که اتخاذ می‌شود، مسیر آمریکا و جهان را در 6 یا 7 دهه تعیین می‌کند». شواهد متعددی وجود دارد که نشان می‌دهد کانون این هندسه جدید، آسیاست. آمریکا که پی به این تغییر هندسه قدرت برده، ناگزیر است برای جلوگیری از تقویت هندسه قدرت آسیاپایه، راه‌های ترانزیتی و سایر زیرساخت‌های توسعه اقتصادی را در آسیا و شرق درگیر ناامنی و جنگ کند.
مهم‌ترین ابزار آمریکا برای تحقق همه این اقدامات شریرانه، رژیم صهیونیستی است. این تنها اسرائیل با خوی ضدانسانی است که می‌تواند دستورالعمل‌های جنگ‌افروزانه آمریکا را در منطقه، آسیا و سراسر جهان پیاده‌سازی کند. با مشغول کردن آسیا به جنگ، زیرساخت‌های لازم برای تغییر هندسه قدرت، مستهلک یا اقلا دچار بازدهی کمتر می‌شود. استمرار ناامنی‌های محلی و جنگ‌های منطقه‌ای در سایر نقاط جهان هم، تسلیحات‌فروشی آمریکا را تسهیل و سر پا ماندن اقتصاد آمریکا را تضمین می‌کند. با چنین مقدماتی است که اگر رژیم دست‌نشانده صهیونیستی نتواند هوس‌های جنگی آمریکا را ارضا کند، آمریکا هیچ ابایی از ورود مستقیم به پشتیبانی ستادی و جنگ میدانی به نفع رژیم صهیونیستی ندارد؛ همان‌گونه که از ۷ اکتبر آمریکا رسما و علنا وارد میدان نبرد علیه مردم مظلوم فلسطین شده است. به‌رغم این همه، با تنگ شدن بیش از پیش عرصه بر رژیم صهیونیستی، آمریکا همپیمانانش را هم به ‌خط کرده است تا به هر وسیله ممکن به جنگ دامن بزنند؛ حمله غربی‌ها به یمن از این قبیل است.
نتیجه مهم آنکه جنگ‌افروزی‌ها و جنگ‌طلبی‌های آمریکا را نباید بر پایه قدرت، بلکه باید از منظر ضعف و نیاز ارزیابی و تحلیل کرد. اقتدار دفاعی ایران که مبتنی بر استراتژی مقابله با جنگ‌افروزی است، اصلی‌ترین شیوه‌ای است که می‌تواند بر «نیاز آمریکا به جنگ» در راستای جلوگیری یا اقلا کند کردن فروپاشی هژمونی سابق قدرت، لگام زند.
 

یک شادی ملی

جواد شاملو

فطرت برای آدمیزاد مثل سیستم عامل است. می‌توان تنظیمات گوشی و رایانه را راحت عوض کرد، اما سیستم عامل به این راحتی‌ها عوض نمی‌شود. ملیت و حب‌الوطن یک امر فطری است. تنها ریشه در فرهنگ ندارد، تنها ریشه در مذهب ندارد، تنها ریشه در باورها و تجربیات ندارد؛ بلکه ریشه در ذات دارد. امور فطری را نمی‌توان به صورت فراگیر و طولانی‌مدت تغییر داد. زیرآب ملیت را هم نمی‌توان زد. اسلام هم با اینکه امت‌گراست و مسلمین را یک کل واحد به شمار می‌آورد؛ هرگز پشت کردن به سرزمین مادری را توصیه نمی‌کند؛ بلکه از بی‌تفاوتی به حال مسلمین و مستضعفین دیگر بر حذر می‌دارد. بنابر همه این گزاره‌ها، نادان است کسی که گمان برد می‌تواند ملتی را از خاک خویش متنفر گرداند.

سال گذشته جام جهانی که یک نمایش ملی است و در آن ملیت بیش از فوتبال پررنگ است، عرصه خودنمایی کسانی شده بود که می‌خواستند خود را معترض جلوه دهند و یا کسانی که واقعا از شدت گلایه و اعتراض رو به لجاجت و خودزنی آورده بودند و با تیم ملی، تحت تأثیر القائات سنگین رسانه‌ای همراهی نمی‌کردند. امسال آن‌ها شاید حتی از سال گذشته هم معترض‌تر شده باشند اما وقتی علیرضا جهان‌بخش پس یک بازی نفس‌گیر از سوی ملی‌پوشان ایران و در وقت‌های اضافه نیمه دوم دروازه ژاپن را باز کرد، به هوا پریدند، فریاد زدند و یا لبخند به روی لبشان نقش بست. آن‌ها با این خوشحالی همه اختلافاتشان با مسئولان نظام را کنار گذاشتند؟ هرگز. تنظیمات آن‌ها روی خط اعتراض است اما سیستم عامل‌شان غیرت ملی و عشق به آب و خاک را می‌شناسد. حتی اگر کسانی هنوز از همراهی با مؤلفه‌های ملی ایران خودداری می‌کنند، شاید در دل خود به خوشحالی مردم عادی حسرت می‌خورند. هیچ کاری سخت‌تر از این نیست که با پیروزی سرزمینت ادای خوشحال نشدن در بیاوری و یا واقعا خوشحال نشوی. این، حرکت بر خلاف مسیر رودخانه است؛ تلاش برای عوض کردن سیستم عامل است. حرکت بر خلاف مسیر فطرت مثل یک کابوس است؛ خوش به حال کسی که از این کابوس بپرد و بد به حال کسی که به زندگی در کابوس خو بگیرد. رمز اینکه ادای مخالفت با ملیت بیش از گذشته منفور شود این است که قوی شویم. پشت کردن به وطن در هر حالتی مذموم است اما پشت کردن به یک میهن قوی، دیگر به درد کلاس گذاشتن نمی‌خورد! وطن‌پرست اگر تیم ملی کشورش همیشه بازنده باشد هم باز سنگش را به سینه خواهد کوبید اما در کنار یک تیم ملی همیشه پیروز نایستادن حتی برای بی‌تعصبان هم سخت است.

توسعه دریامحور؛ تولد یک الگوی توسعه

امیر ثامنی
ابلاغ سیاست‌های کلی توسعه دریامحور در تاریخ 16 آبان 1402، نقطه عطفی در تاریخ حکمرانی توسعه در کشور ما به شمار می‌رود، چراکه این سیاست‌ها مانیفستی برای تولد یک «الگوی توسعه» به شمار می‌رود؛ حلقه مفقوده‌ای است که سالیان سال نظام حکمرانی توسعه در کشور ما به‌دنبال آن می‌گشت. توسعه دریامحور به مفهوم توسعه اقتصادی و توسعه سرزمینی متکی بر منابع و ظرفیت‌های متنوع و متعدد قلمروهای دریایی کشور اعم از منابع و ذخایر دریایی، شیرین‌سازی آب دریا، معادن زیردریایی، بادهای فراساحلی، حمل‌ونقل دریایی، گردشگری و تفریحات دریایی و... تعریف است. ازاین‌رو توسعه دریامحور در واقع چارچوبی است برای اصلاح و بازآرایی «الگوی توسعه اقتصادی» و «الگوی توسعه سرزمینی» کشور. به عبارت دیگر هم به‌صورت توأمان رویکردی «اقتصادی» است و هم رویکردی «سرزمینی». مفهومی است که در برابر رویکرد «توسعه خشکی‌محور» یا دریاگریزی که در کشور ما در به‌ویژه 500 سال اخیر (بعد از دوره صفویه) استیلا داشته و تمامی کانون‌های اصلی فعالیت و استقرار جمعیت را به سبب ترس از تهاجم خارجی از طریق دریا یا خسارات و خرابی‌های ناشی از توفان‌های دریایی درون قلمروهای خشکی کشور و دور از دریاهای آزاد جانمایی کرده، مطرح می‌شود. طبق آمار ارائه‌شده در گزارش‌های بین‌المللی، ارزش دارایی‌های اصلی عرصه‌های آبی جهان بیش از 24 تریلیون دلار برآورد می‌شود که بخش قابل‌توجهی از آن به عرصه شیلات برمی‌گردد؛ به‌گونه‌ای که تولید و عرضه قریب به 60 درصد آبزیان موردنیاز بازارهای جهانی، سریع‌ترین و حیاتی‌ترین بخش بهره‌برداری از دارایی‌های عرصه‌های آبی به شمار می‌رود. در باب اهمیت دریاها و اقیانوس‌ها در اقتصاد و زیست جهان باید گفت در حال حاضر بیش از 80 درصد حجم تجارت جهانی از طریق دریا جابه‌جا می‌شو‌د که این سهم در آینده به حدود 90 درصد خواهد رسید. بیش از 70 درصد جمعیت دنیا و بیش از 90 درصد شهرهای پرجمعیت دنیا در مجاورت دریاها جانمایی شده‌اند؛ موضوعی که در ایران به سبب تسلط توسعه بَرّ‌ی و دریاگریز در حال حاضر کمتر از 15 درصد (مجموع سواحل شمال و جنوب کشور) است. 50 درصد کل اکسیژن موردنیاز کره زمین توسط دریاها و اقیانوس‌ها تولید می‌شود که این مقدار از سهم جنگل‌ها (21 درصد) نیز بیشتر است. دریاها نقش بی‌بدیلی در تأمین امنیت غذایی حدود سه میلیارد نفر از جمعیت جهان دارند و برآورد می‌شود در بلندمدت قریب به 9 درصد پروتئین جهانی بر آبزی‌پروری دریایی متکی باشد. همچنین بخش قابل توجهی از تأمین انرژی دنیا در

50 سال آینده وابسته به دریاها و اقیانوس‌ها خواهد بود و باد فراساحلی در آینده‌ای نزدیک به یکی از اصلی‌ترین منابع تأمین انرژی جهان تبدیل خواهد شد. با روند فزاینده تغییر اقلیم و کاهش مقدار و الگوی بارش‌های ناشی از افزایش دمای کره زمین، مهم‌ترین منبع تأمین آب موردنیاز مردم جهان وابسته به نمک‌زدایی از آب دریاها و اقیانوس‌ها خواهد بود و نیاز به تأمین آب شیرین از دریا در 30 سال آینده حداقل سه برابر خواهد شد. علاوه بر این گردشگری ساحلی و دریایی با توجه به هزینه‌های پایین، تنوع تفریحات و اشتغال‌زایی قابل توجه یکی از اصلی‌ترین مُدهای گردشگری در جهان خواهد بود. با وجود این همه منابع و ظرفیت‌های قابل‌توجه در دریاها و اقیانوس‌ها و وجود پنج‌هزارو 800 کیلومتر نوار ساحلی در شمال و جنوب کشور، اما توسعه اقتصادی و توسعه سرزمینی در ایران به علل مختلفی که ریشه‌های تاریخی آن اشاره شد، دریاگریز و محدود و متمرکز بر قلمروها و منابع خشکی کشور بوده است. همین عامل سبب شده مصائب توسعه خشکی‌محور در دهه‌های اخیر بیش از پیش آشکار شود و تداوم روند موجود در تشدید بارگذاری جمعیت و فعالیت در مناطق درونی کشور و غفلت از منابع و ظرفیت‌های قلمروهای دریایی کشور، ضمن از دست دادن فرصت‌های کم‌نظیر توسعه، کشور را با بحران‌های غیرقابل مهاری از پیامدهای تداوم روند توسعه خشکی‌محور مواجه کند.

در سال‌های بعد از جنگ تحمیلی و به سبب نگرانی‌های ناشی از آسیب‌پذیری صنایع مهم و حساس کشور، سرمایه‌گذاری روی ایجاد و توسعه این صنایع در شعاع 200 کیلومتری مرزهای کشور محدود شده و همین مصوبه سبب شد بسیاری از صنایعی که منطقا باید در قلمروهای ساحلی یا مناطق مرزی کشور مستقر شده تا از منابع و موقعیت آنها (اعم از دسترسی به آب و انرژی، نزدیکی به بازارهای صادراتی و...) بهره‌مند شوند، به مناطق خشک و درونی کشور (از جمله فولاد از بندرعباس به اصفهان، صنایع پتروشیمی و پالایشگاهی در امتداد خط اتیلن غرب و...) منتقل شده و توسعه جمعیت و فعالیت در کشور عمدتا در مناطقی صورت بگیرد که فاقد توان اکولوژیک موردنیاز برای پذیرش این فعالیت‌ها و جمعیت تبعی آنها هستند. از همین رو توسعه سرزمین با پدیده شوم «عدم تعادل‌های سرزمینی و نابرابری‌های منطقه‌ای» مواجه شد: یعنی توسعه بیش از ظرفیت مجاز و قابل تحمل محیط‌ زیست در چند کلان‌شهر عمده (تهران، اصفهان، مشهد، کرج و...) و خالی‌ماندن بخش‌های قابل توجهی از مناطق مستعد و دارای ظرفیت توسعه به ویژه در شرق و جنوب کشور (جنوب کرمان، مکران، سواحل خلیج فارس و...).

علاوه بر این قرارگیری کشور در تله تحریم‌های بین‌المللی در حدود سه دهه اخیر سبب شده به‌تدریج سیاست صنعتی کشور نیز از طیف عظیمی از صنایع ساخت‌محور یا دانش‌محور که ارزش افزوده بالاتری داشته و نیاز متنوع و متکثر داخل را تأمین می‌کنند به سمت صنایع منبع‌محور (هیدروکربوری و معدنی) تغییر مسیر داده تا با اتکا به دسترسی به انرژی ارزان، صنایع فولادی، پتروشیمی و معدنی متعدد که در همه‌جای دنیا در مناطق ساحلی و مجاور آب مستقر می‌شوند، منتج از لابی‌گری‌ها و فشارهای سیاسی در مناطق خشک و کم‌آبی چون اصفهان، خراسان، سمنان، یزد، کرمان، فارس، همدان و... جایابی شده و امروز تبدیل به یکی از موتورهای تولید بحران شوند. این در حالی است که دریا و ظرفیت‌های عظیم آن می‌تواند چارچوبی برای پارادایم شیفت در سیاست صنعتی و تجاری کشور و متنوع‌سازی اقتصاد وابسته و منبع‌محور کشور باشد و با اتکا به فرصت‌های متنوع آن می‌توان طیف وسیعی از فعالیت‌های کشتی‌سازی، تعمیرات و اوراق کشتی و شناور، بانکرینگ و خدمات کشتیرانی، شیلات و آبزی‌پروری، گردشگری دریایی و ساحلی، ترانزیت و تجارت دریایی و... را که هم اشتغال‌زایی بالا و هم ارزش افزوده قابل‌توجهی دارند، رونق بخشید. ایران با قرارگیری در مسیر کریدورهای بین‌المللی ترانزیتی قابلیت بسیار بالایی برای کسب درآمد از طریق توسعه ترانزیت دارد؛ موضوعی که نیازمند توسعه بنادر و امکانات لجستیکی بنادر، تکمیل خطوط ریلی و اتصال کریدورهای کشور به کریدورهای بین‌المللی و رقابت‌پذیر کردن مسیر ترانزیتی کشور با کشورهای همجوار در سایه کاهش تنش‌ها و بی‌ثباتی‌های سیاست خارجی کشور است.

در سال جاری با کاهش حدود 50 درصدی بارش‌ها نسبت به میانگین بلندمدت و خالی‌بودن قریب به 80 درصدی ظرفیت سدهای مهم کشور، از همین امروز زنگ هشدار تأمین آب موردنیاز کلان‌شهرهایی مانند تهران، مشهد، اصفهان، شیراز، اهواز و کرج به صدا درآمده که قطعا کشور را می‌تواند با چالش‌ بزرگی در تابستان آینده مواجه کند. این در حالی است که به عنوان نمونه درمورد کلان‌شهر تهران تمامی منابع آبی موجود در شعاع 200 کیلومتری تهران به نحوی از انحا در حال انتقال به پایتخت برای مصرف شرب پایتخت‌نشنیان است و با توجه به کاهش شدید منابع آب زیرزمینی، عملا دیگر منبع جدید یا جایگزینی (دسترسی به آب دریا) برای تأمین منابع آب وجود ندارد. درحالی‌که هزینه‌های انتقال آب از دریا به ایران مرکزی و استان‌های اصفهان و کرمان و یزد و... به شدت بالا و پرهزینه بوده و جانمایی کلان‌شهرها در مجاورت آب می‌توانست حداقل مضیقه کم‌آبی این کلان‌شهرها را با تکیه بر تکنولوژی‌های نوین نمک‌زدایی از آب دریا (مانند تجربه کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس) برطرف کند؛ ازاین‌رو توسعه دریامحور می‌تواند در بعد سرزمینی چارچوبی برای پارادایم شیفت در توسعه سرزمینی کشور و بازآرایی نظام استقرار جمعیت و فعالیت با تکیه بر فرصت دریا باشد تا بتوان ضمن پالایش جمعیتی و عملکردی مناطق پرتراکم و آلوده کلان‌شهری کشور، سهم جمعیت‌پذیری مناطق ساحلی جنوب کشور (شعاع 100 کیلومتری دریا) را از پنج درصد فعلی در افق 20 ساله به حدود حداقل 15 درصد افزایش داد.

در پایان باید گفت «توسعه دریامحور» با توجه به چالش‌ها و مصائب بزرگی که امروز کشور چه در بخش توسعه اقتصادی و چه در بخش توسعه سرزمینی با آن دست به گریبان است دیگر یک «انتخاب» نیست، بلکه یک «ضرورت راهبردی» برای تولد یک «الگوی توسعه» تحقق‌پذیر در شرایط ایران است؛ چارچوبی است برای صیانت از پایداری سیستم و بقای کشور و بهره‌گیری حداکثری از فرصت مغفول‌مانده «دریا» برای پارادایم‌ شیفت بزرگ در توسعه اقتصادی و سرزمینی کشور. باید پذیرفت اگر می‌خواهیم این سیاست‌ها نیز به سرنوشت سایر سیاست‌های کلی ابلاغی از جمله اقتصاد مقاومتی، خصوصی‌سازی و... دچار نشود، تحقق این مهم مستلزم اتخاذ تصمیماتی سخت ولی تحول‌آفرین از جمله «قیمت‌گذاری منطقه‌ای آب و انرژی»، «جذب حداکثری سرمایه‌های بخش خصوصی و سرمایه‌های خارجی» و «ارائه مشوق‌ها و بخشودگی‌های جامع و ترغیب‌کننده برای کسب‌وکارها» به منظور کاهش جذابیت‌های اقتصادی مناطق کلان‌شهری از یک سو و ایجاد مزیت‌ها و جذابیت‌های اقتصادی غیرقابل چشم‌پوشی در مناطق ساحلی جنوب از سوی دیگر است