محمد ایمانی
1- چند سال پایانی حیات مبارک خویش را در زندان «سندی بن شاهک» (رئیس یهودی استخبارات حکومت هارون عباسی) در بغداد گذراند؛ در غُل و زنجیر و شکنجه. چنانکه در زیارتنامه حضرتش آمده است: «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ اَهْلِ بَیتِهِ وَ صَلِّ عَلَی مُوسَی بْنِ جَعْفَر... مَاْلَفِ الْبَلْوَی وَ الصَّبْرِ وَ الْمُضْطَهَدِ بِالظُّلْمِ وَ الْمَقْبُورِ بِالْجَوْرِ وَ الْمُعَذَّبِ فِی قَعْرِ السُّجُونِ وَ ظُلَمِ الْمَطَامِیرِ ذِی السَّاقِ الْمَرْضُوضِ بِحَلَقِ الْقُیودِ... خداوندابر محمّد و اهل بیتش و بر موسی بن جعفر درود فرست... که به بلا و صبر خو گرفته، به ظلم پایمال شده و به ستم دفن شده و در عمق زندانها و تاریکیهای زیرزمینها مورد عذاب قرار گرفته بود، با ساق کوبیده به حلقههای زنجیرها...».
2- روزگار آن «عبد صالح، بابالحوائج، صابر امین، نفس زکیّه و زین المجتهدین»، بهویژه در سالهای منتهی به شهادت، بسیار سخت گذشت. فرموده بود: «لَو كانَ فِيكُم عِدَّهًْ أهلِ بَدرٍ لَقامَ قائمُنا. اگر به تعداد اهل بدر [۳۱۳ مؤمن مجاهد] در ميان شما بود، قائم ما قيام مىكرد»ِ و چنان تعدادی فراهم نبود. با این وجود، و در متن همان شرایط پرمحنت، مولای ما حضرت موسی بن جعفر الکاظم (علیهالسلام)، از افقی نورانی و بهجتانگیز خبر میداد؛ افقی که به جان خریدن سختیهای طاقتفرسا را قابل تحمل میکرد: «طُوبى لِشيعَتِنَا الْمُتَمَسِّكينَ بِحُبِّنا فى غَيْبَهًْ قائِمنا اَلثّابِتينَ عَلى مُوالاتِنا وَالْبَرآئَهًِْ مِنْ اَعْدآئِنا اُولئِكَ مِنّا وَ نَحْنُ مِنْهُمْ وَ قَدْ رَضُوا بِنا اَئِمَّهًًْ وَ رَضينا بِهِمْ شيعَهًًْ وَ طُوبى لَهُمْ، هُمْ وَاللّه ِ مَعَنا فى دَرَجَتِنا يَوْمَ الْقِيامِهًْ. خوشا به حال شيعيان ما كه در زمان غيبت قائم ما به دوستى ما چنگ مىزنند و در دوستى ما و برائت از دشمنان ما استوارند. آنها از ما، و ما از آنها هستيم، آنها به پيشوائى ما راضى شدند و ما هم به شيعه بودن آنها راضى و خشنوديم و خوشا به حال آنها، به خدا سوگند آنها در روز قيامت، با ما و مرتبه ما هستند».
۳- به هشام بن حکم فرمود، اما روی سخن با هر خردمند مؤمن، تا آخر دنیا داشت: «اى هشام! اگر در دست تو گردويى باشد، اما مردم بگويند كه گوهر است، حرف مردم سودى براى تو ندارد، وقتى مىدانى كه گِردوست. و اگر در دست تو، گوهری باشد اما مردم بگويند كه گِردوست، هنگامی که خود مىدانى گوهر است، سخن مردم، تو را زيان نمىرساند». مؤمن را با خلل ناپذیری و صلابت معنا کرد و فرمود: «اَلْمُؤمِنُ اَعَزُّ مِنَ الْجَبَلِ، اَلْجَبَلُ يُسْتَفَلُّ بِاْلمَعاوِلِ وَالْمُؤْمِنُ لايُسْتَفَلُّ دينُهُ بِشَئٍ. مؤمن سرسختتر از كوه است. کوه بـا كلنگ كنده مىشود، امّا از دين مؤمن هيچ چيز كاسته و گم نمىشود». در چیرگی ظلمت و جور عباسیان، برآمدن مؤمنان و برافراشتن پرچم اسلام را بشارت داد و فرمود: «رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ قُمَّ یَدْعُو اَلنَّاسَ إِلَی اَلْحَقِّ یَجْتَمِعُ مَعَهُ قَوْمٌ کَزُبَرِ اَلْحَدِیدِ لاَ تُزِلُّهُمُ اَلرِّیَاحُ اَلْعَوَاصِفُ وَ لاَ یَمَلُّونَ مِنَ اَلْحَرَبِ وَ لاَ یَجْبُنُونَ وَ عَلَی اَلله یَتَوَکَّلُونَ وَ اَلعاقِبَهًْ لِلْمُتَّقِینَ. مردی از اهل قم، مردم را به سوی حق دعوت میکند. قومی به همراه او جمع میشوند که مانند پارههای آهن هستند؛ تندبادها، آنان را به لرزه درنمی آورد و از جنگ خسته نمیشوند و ترس به خود راه نمیدهند و بر خدا توکل میکنند. و عاقبت و سرانجام، از آن پرهیزگاران است».
۴- انقلاب اسلامی، ۴۵ سال قبل، در چنین بستری پدید آمد تا هموارکننده مسیر ظهور موعود (عج) باشد و دقیقا به همین علت، دشمنترین دشمنان خدا در جبهه طاغوت و استکبار، به ستیزهجویی با آن پرداختند. به راستی اگر انقلاب خمینی(ره) در مسیر حق و مبارزه با باطل نبود، مستکبران دائما بر دشمنی با آن میافزودند؟ اینکه مجرمان و شیاطین عالم، با انقلاب اسلامی دشمنی میکنند، بشارت بزرگی است مبنی بر این که ادامه راه انبیای الهی است. «و َكَذَلِكَ جَعَلْنَا لِكُلِّ نَبِيٍّ عَدُوًّا شَيَاطِينَ الْإِنْسِ وَالْجِنِّ...». «وَ كَذَلِكَ جَعَلْنَا لِكُلِّ نَبِيٍّ عَدُوًّا مِنَ الْمُجْرِمِينَ». حجم دشمنی مستکبران با ملت ایران چنان گسترده بوده که میتوانست ابرقدرتها را از پا درآورد، چنان که شوروی را ساقط کرد. اما مردمان پای کار انقلاب اسلامی، از پارههای پولاد محکمتر بودند که نهتنها از ایران عزیز پاسداری کردند، بلکه رایحه و آوازه انقلاب را در منطقه پراکندند. حتی تحلیلگران کینهتوز غربی هم شهادت میدهند که در مصاف نابرابر 45 ساله، کدام طرف قدرتمندتر شده، و ارادهاش پیش رفته است.
5- چهار سال قبل (سال وقوع فتنه و آشوب کذایی و شهادت سردار سلیمانی ) در حالی که دیوانه جنایتکاری مانند ترامپ در آمریکا بر سر کار بود، نشریه تخصصی «فارین پالیسی»، از رئول مارک گرشت افسر سابق سیا پرسید «رهبر ایران چگونه ترامپ را شکست داد؟» گرشت، با وجود عقدهگشایی علیه ایران، پاسخ داده بود: «من میتوانم بر مبنای مستندات آماری بگویم که رهبر ایران، قطعا برتر از ترامپ و در نقطه مخالف او قرار دارد». افسر سیا در ادامه، از «۳۰ سال رهبری هوشمندانه» آیتالله خامنهای یاد کرده و افزوده بود: «بدون شک، او قهرمانی جدی و موفقترین رهبر خاورمیانه از جنگ جهانی دوم به این طرف است. او فوقالعاده باهوش است و از مهارتهای ممتاز و استعدادهای عالی برخوردار است». چهار سال بعد، «ویلیام برنز» رئیس سازمان سیا ضمن اسم بردن از چین و روسیه و ایران، در نشریه «فارن افرز» مینویسد: «ایالات متحده در رقابتهای راهبردی دنیا، دیگر قدرت برتر نیست... من در ۴ دهه گذشته مثل امروز، شاهد شرایط انفجاری در خاورمیانه نبودهام. کلید امنیت اسرائیل و خاورمیانه، نحوه مواجهه با ایران است. ایران با بحران اخیر منطقه، جسورتر شده و به نظر میرسد تا آخرین نیابتی خود بجنگد؛ در حالی که برنامه هستهای خود را گسترش داده و به روسیه کمک میرساند». راز مهمی که بازگویی آن برای مقامات آمریکایی سنگین است، نقش منحصر به فرد ایران، در «نابودی نظم جدید آمریکایی» است. اگر نقش ممتاز ایران نبود، آمریکا همان ۲۰ سال قبل، بر خاورمیانه چنبره زده و چین و روسیه را به کرنش واداشته بود. همچنین، اگر انقلاب اسلامی نبود، قطعا مسئله فلسطین و اشغال آن از صفحه روزگار حذف شده بود. یا اگر باقی بود، چیزی به نام مقاومت مؤثر برای احقاق این حق، وجود خارجی نداشت.
۶- روح خدا، امام خمینی(ره) نه فقط ابهت دیکتاتوری جبّار پهلوی، بلکه هیبت آمریکا را شکست؛ آن هم در روزگاری که ملت ایران، فاقد اقتدار و نفوذ راهبردی امروز بود. در کتاب خاطرات جمعآوری شده از برخی مسئولان نقل شده است؛ «هنگامی که ناو آمریکایی به آبهای خلیج فارس آمده و ایران را تهدید کرده بود، از امام استفسار کردیم. امام در پاسخ فرمود: اگر من جای شما بودم وقتی سر و کله اولین ناو جنگی آمریکایی در آبهای خلیج فارس ظاهر شد، همان وقت، آن را با موشک میزدم تا ناو دومی جرات نکند بعد از او وارد خلیج فارس بشود». حضرت امام(ره)همچنین در مقطع دیگری، خطاب به آمریکاییها فرمودند:
«اخطار میکنم كه تا دير نشده و در باتلاق مرگ فرو نرفتهايد، از خليج فارس بيرون برويد. هميشه اين گونه نيست كه هواپيماهاى مسافربرى ما توسط ناوهاى جنگى شما سرنگون شود؛ كه ممكن است فرزندان انقلاب ناوهاى جنگى شما را به قعر آبهاى خليج فارس بفرستند». (ج ۲۱ صحیفه نور؛ ص ۸۹). ایشان، این سخنان قاطع را در روزگاری فرمود که ایران، هنوز یک هزارم اقتدار فعلی را نداشت و عمق نفوذ انقلاب تا عراق و سوریه و لبنان و یمن و ونزوئلا و بولیوی پیش نرفته بود.
۷- این بیان حکیمانه امام درباره افول قدرت آمریکا، در روزگاری بود که آمریکا هنوز از اسب نیفتاده بود: «اما قضیه تشرهای آقای کارتر. نمیدانم شما این مثل را میدانید. من حیفم میآید که مثل بزنم به شیر، که میگویند وقتی که مقابل یک دشمن میایستد هم فریاد میزند و هم از آن طرفش چیزی بیرون میآید و هم دمش را حرکت میدهد. فریاد میزند برای اینکه طرف را بترساند. میترسد، از این جهت از او چیزی هم صادر میشود. دمش را حرکت میدهد برای اینکه میانجی پیدا کند. آقای کارتر را من حیفم می آید که بگویم شیر، لکن یک موجودی است که همین کارها را دارد میکند. این هیاهو و این فریادها و آن ترساندن ماها را از اقدام نظامی، و دخالت نظامی، اینها کهنه شده است و لهذا یک دفعه یک چیزی میگوید، فوراً بعدش یک چیزی دیگر میگوید خلاف آن. اینها همان فریادهایی است که آن حیوان میزد برای اینکه بترساند طرفش را. الآن ملتهای اسلامی و ملتهای غیراسلامی هم توجهشان به اینجاست و دلهایشان با ماست». (صحیفه امام خمینی، ج ۱۱، ص ۳۲۴)
8- داگلاس ابت مک گرگور، «افسر عملیات اسکادران» در سال ۱۹۹۱ بود که نبرد ۷۳ ایستینگ آمریکا را در جنگ خلیج فارس هدایت کرد. او همچنین، از طراحان ارشد تیم ژنرال وسلی کلارک، فرمانده نظامی ناتو، برای حمله به یوگسلاوی بود. در محافل آمریکایی، از مک گرگور به عنوان «یکی از متفکران برتر نیروی زمینی در زمینه نوآوری»،«بهترین جنگندهای که ارتش دارد»، «بیپروا» و «متکبر» یاد شده است.
دولت ترامپ در ژوئیه ۲۰۲۰، قصد داشت مک گرگور را به عنوان سفیر در آلمان معرفی کند. اما سنا ضمن مرور برخی سوابق وی، مخالفت کرد. از مک گرگور نقل شده بود که «مهاجمان (مهاجران) مسلمان با هدف تبدیل اروپا به یک کشور اسلامی به اروپا میآیند». او اعلام کرده بود حکومت نظامی باید در مرز آمریکا و مکزیک برقرار شود. همچنین، «حامی الحاق بلندیهای جولان به اسرائیل و انتقال سفارت آمریکا به اورشلیم» بود. واشنگتن پست، او را به عنوان «دیوانه نژادپرست ضد مسلمانان» معرفی کرده است. مک گرگور پس از مخالفت سنا با موضوع سفارتش، در نوامبر ۲۰۲۰، به عنوان مشاور ارشد وزیر دفاع منصوب شد.
۹- فردی با این مختصات در دولت ترامپ و میلیتاریسم آمریکایی، پریروز در شبکه ایکس (توئیتر) درباره حمله اخیر آمریکا به مواضع گروههای مقاومت نوشت: «بمباران، دیپلماسی و استراتژی نیست؛ و عظمت و بازدارندگی نیز به همراه نمیآورد. سقوط یک قدرت بزرگ به جهنمی که خودش ساخته، همیشه بهتدریج رخ میدهد؛ تا اینکه ناگهان قدرت بزرگی مانند ایالات متحده متوجه میشود چطور حریف خود را دستکم گرفته و استراتژیهای اشتباه انتخاب کرده بود. قلدری، رشوه، بمبگذاری و تحریم مخالفان، نتیجه خوبی نداشته است. به خاطر این استراتژی نادرست، ما با شکستهای پیاپی و راهبردی در افغانستان، لیبی، عراق و اوکراین مواجه شدیم و اکنون واشنگتن به سرعت در حال رسیدن به جهنم خود ساخته در روابط خود با بقیه جهان است». او ۱۷ نوامبر (۲۶ آبان گذشته) هم گفته بود: «آمریکا برای جنگ منطقهای آماده نیست. بزرگترین مشکل این است که دشمن خود را نشناختهایم. ایران، بهترین متخصصان موشکی جهان را دارد. زرادخانه ایران میتواند اسرائیل را ویران کند».
او دو ماه قبل هم در بیانیهای خاطرنشان کرد «بیش از ۵ هزار نیروی آمریکایی مستقر در ۱۲یا ۱۳ پایگاه در عراق مستقر، اهداف نشسته هستند. چرا ما در عراق هستیم؟ برای پنهان کردن این واقعیت که شکست خوردیم؟ عراق، یک فاجعه استراتژیک بزرگ بود، آمریکا باید از این کشور خارج شود.»
حالا خیلیها مانند تحلیلگران ارشد فارین پالیسی و واشنگتن پست، تاکید میکنند صلاح آمریکا در کاهش تنش و کاستن از نیروها و پایگاههای آسیبپذیرش در خاورمیانه است و نه تشدید تنشها با ایران و متحدان آن. اما عبرتهای تاریخ میگوید فرعونها تا غرق نشوند و شوری آب دریا را نچشند، سر عقل نمیآیند. و این بیخردی، خود بشارتی برای مؤمنان و مجاهدان راه حق است.
حملات آمریکا بیپاسخ نمیماند
محسن پاکآیین
حملات آمریکا به سوریه وعراق قطعا بیپاسخ نخواهد ماند. درواقع همانگونه که مقاومت یمن در دریای سرخ و بابالمندب کشتیهای آمریکایی را موردهدف قرار میدهد تا مانع تقویت مواضع رژیم صهیونیستی شود، حملات مقاومت علیه آمریکا نیز تا زمان خروج این رژیم ازمنطقه و خاتمه یافتن تجاوزات اسرائیل به غزه وکرانه باختری ادامه خواهد یافت.
حملات اخیر آمریکا به سوریه و عراق را میتوان از چند منظر مورد توجه قرار داد. این اقدام آمریکا حمله و تجاوز به دو کشور مستقل و عضو سازمان ملل متحد است که سبب نقض تمامیت ارضی و حاکمیت ملی این دو کشور شده است. لازم به یادآوری است که این اقدام آمریکا مغایر با موازین و مقررات بینالمللی است و از منظر مقررات بینالمللی نیز نامشروع تلقی میشود. به همین دلیل باید از سوی سازمانهای جهانی و بهویژه سازمان ملل متحد و کشورهای صلحدوست جهان محکوم شود. علاوهبر این، حملات اخیر آمریکا به سوریه و عراق در زمانی در حال انجام است که براساس مصوبه کشور عراق نیروهای آمریکایی باید هرچه سریعتر از این کشور خارج شده و به اشغال خود خاتمه دهند، به عبارت دیگر حضور آمریکا در این دو کشور نامشروع است. نکته دیگر اینکه این اقدام آمریکا دقیقا در جهت خروج از انزوای رژیم صهیونیستی و انحراف افکار عمومی جهان از جنایات و کودککشی رژیم در غزه و کرانه باختری است. درواقع حملات اخیر آمریکا حرکتی جدی است در جهت تقویت مواضع متجاوزانه و مغایر با حقوقبشر که از سوی رژیم صهیونیستی در حال انجام است. باتوجه به این مسائل میتوان گفت این رویکرد نشاندهنده این است که آمریکا به دنبال گسترش و توسعه جنگ با هدف حفظ نتانیاهو در قدرت و تقویت رادیکالیسم صهیونیست در داخل اراضی اشغالی است. مسأله دیگری که در این بین باید مورد توجه قرار گیرد، این است که حمله آمریکا به عراق و سوریه در جهت تقویت تروریسم است، زیرا به نظر میرسد که این اقدام هماهنگ با گروه تروریستی داعش انجام شده است، چراکه همزمان با حملات آمریکا، گروه داعش نیز حملات خود را به مواضع عراق و سوریه افزایش داده است. به همین دلیل این اقدام آمریکا را میتوان حرکت در جهت تقویت تروریسم و داعش نیز به حساب آورد. این درحالی است که آمریکا مدعی مقابله با تروریسم است و حضورش درمنطقه را با چنین مسائلی توجیه میکند، اما اقدام اخیر این کشور خلاف این ادعا را ثابت میکند.
نکته آخر اینکه حملات آمریکا به سوریه وعراق قطعا بیپاسخ نخواهند ماند. درواقع همانگونه که مقاومت یمن دردریای سرخ و بابالمندب کشتیهای آمریکایی را موردهدف قرارمیدهد تامانع تقویت مواضع رژیم صهیونیستی شود، حملات مقاومت علیه آمریکا نیز تا زمان خروج این رژیم از منطقه و خاتمه یافتن تجاوزات اسرائیل به غزه وکرانه باختری ادامه خواهد یافت؛ بنابراین حمله آمریکا به سوریه و عراق نهفقط دستاوردی نخواهد داشت، بلکه برای این کشور پشیمانی نیز بهبار خواهد آورد.
علی دارابی
بی شک رخدادى چون « *فوتبال* » در مقایسه با سایر رشته های ورزشی از نظر هیجان، شور و شوق، جریان ساز و موج آفرین بی رقیب است. این تنها جام جهانی فوتبال است که میلیاردها نفر را پای جعبه جادویی تلویزیون و میلیون ها نفر را به استادیوم های فوتبال می کشاند. چندین سال قبل، دبیرکل وقت سازمان ملل متحد گفته بود از اینکه سازمان ملل به رغم وظیفه ای که برای گسترش صلح و دوستی و دوری از منازعات دارد ونمی تواند چون مسابقات جام جهانی فوتبال ملتها را به هم نزدیک کند اظهار تأسف کرده بود.
ملت ها با باخت تیم ملی فوتبال خود می گریند و با پیروزی آنها اشک شوق می ریزند و خوشحالی و به خیابان ها برای شادی سرازیر می شوند. داستان فوتبال و زیبایی های آن به همین برد و باخت ها، اشک ها و لبخند ها است.
پیروزی تیم ملی فوتبال ایران بر تیم ملی فوتبال ژاپن و صعود آن به مسابقات نیمه نهایی جام ملت های آسیا را به مردم عزیزمان تبریک می گویم. بازیکنان تیم ملی با غیرت و همدلی بازی کردند و نتیجه آن را دیدند.
امروزه سرمایه گذاری در حوزه ورزش و اعزام تیم های ورزشی به مسابقات جهانی از راهبردهای مهم کشورها محسوب می شود. دیپلماسی ورزشی نقش مهمی در معرفی کشورها و فرهنگ و تمدن آنها دارد. اعزام تیم های ورزشی به مسابقات مختلف جهانی را نباید از حیث هزینه نگریست، باید آن را به مثابه سرمایه اجتماعی و دیپلماسی فرهنگی دید. اگر این باشد برای آن نیز سرمایه گذاری خواهیم کرد.
جامعه سالم در گرو جوانان سالم و با نشاط است. ورزش کارکردهای مختلفی دارد.
پیروزی در میادین و مسابقات ورزشی، رابطه معناداری با غرور ملی، افزایش وحدت ملی و هویت ملی دارد. پیروزی تیم ملی فوتبال ایران را به فدراسیون فوتبال ،بازیکنان، کادر فنی، مربی و همه عوامل تبریک می گویم
فطرت برای آدمیزاد مثل سیستم عامل است. میتوان تنظیمات گوشی و رایانه را راحت عوض کرد، اما سیستم عامل به این راحتیها عوض نمیشود. ملیت و حبالوطن یک امر فطری است. تنها ریشه در فرهنگ ندارد، تنها ریشه در مذهب ندارد، تنها ریشه در باورها و تجربیات ندارد؛ بلکه ریشه در ذات دارد. امور فطری را نمیتوان به صورت فراگیر و طولانیمدت تغییر داد. زیرآب ملیت را هم نمیتوان زد. اسلام هم با اینکه امتگراست و مسلمین را یک کل واحد به شمار میآورد؛ هرگز پشت کردن به سرزمین مادری را توصیه نمیکند؛ بلکه از بیتفاوتی به حال مسلمین و مستضعفین دیگر بر حذر میدارد. بنابر همه این گزارهها، نادان است کسی که گمان برد میتواند ملتی را از خاک خویش متنفر گرداند.
سال گذشته جام جهانی که یک نمایش ملی است و در آن ملیت بیش از فوتبال پررنگ است، عرصه خودنمایی کسانی شده بود که میخواستند خود را معترض جلوه دهند و یا کسانی که واقعا از شدت گلایه و اعتراض رو به لجاجت و خودزنی آورده بودند و با تیم ملی، تحت تأثیر القائات سنگین رسانهای همراهی نمیکردند. امسال آنها شاید حتی از سال گذشته هم معترضتر شده باشند اما وقتی علیرضا جهانبخش پس یک بازی نفسگیر از سوی ملیپوشان ایران و در وقتهای اضافه نیمه دوم دروازه ژاپن را باز کرد، به هوا پریدند، فریاد زدند و یا لبخند به روی لبشان نقش بست. آنها با این خوشحالی همه اختلافاتشان با مسئولان نظام را کنار گذاشتند؟ هرگز. تنظیمات آنها روی خط اعتراض است اما سیستم عاملشان غیرت ملی و عشق به آب و خاک را میشناسد. حتی اگر کسانی هنوز از همراهی با مؤلفههای ملی ایران خودداری میکنند، شاید در دل خود به خوشحالی مردم عادی حسرت میخورند. هیچ کاری سختتر از این نیست که با پیروزی سرزمینت ادای خوشحال نشدن در بیاوری و یا واقعا خوشحال نشوی. این، حرکت بر خلاف مسیر رودخانه است؛ تلاش برای عوض کردن سیستم عامل است. حرکت بر خلاف مسیر فطرت مثل یک کابوس است؛ خوش به حال کسی که از این کابوس بپرد و بد به حال کسی که به زندگی در کابوس خو بگیرد. رمز اینکه ادای مخالفت با ملیت بیش از گذشته منفور شود این است که قوی شویم. پشت کردن به وطن در هر حالتی مذموم است اما پشت کردن به یک میهن قوی، دیگر به درد کلاس گذاشتن نمیخورد! وطنپرست اگر تیم ملی کشورش همیشه بازنده باشد هم باز سنگش را به سینه خواهد کوبید اما در کنار یک تیم ملی همیشه پیروز نایستادن حتی برای بیتعصبان هم سخت است.
50 سال آینده وابسته به دریاها و اقیانوسها خواهد بود و باد فراساحلی در آیندهای نزدیک به یکی از اصلیترین منابع تأمین انرژی جهان تبدیل خواهد شد. با روند فزاینده تغییر اقلیم و کاهش مقدار و الگوی بارشهای ناشی از افزایش دمای کره زمین، مهمترین منبع تأمین آب موردنیاز مردم جهان وابسته به نمکزدایی از آب دریاها و اقیانوسها خواهد بود و نیاز به تأمین آب شیرین از دریا در 30 سال آینده حداقل سه برابر خواهد شد. علاوه بر این گردشگری ساحلی و دریایی با توجه به هزینههای پایین، تنوع تفریحات و اشتغالزایی قابل توجه یکی از اصلیترین مُدهای گردشگری در جهان خواهد بود. با وجود این همه منابع و ظرفیتهای قابلتوجه در دریاها و اقیانوسها و وجود پنجهزارو 800 کیلومتر نوار ساحلی در شمال و جنوب کشور، اما توسعه اقتصادی و توسعه سرزمینی در ایران به علل مختلفی که ریشههای تاریخی آن اشاره شد، دریاگریز و محدود و متمرکز بر قلمروها و منابع خشکی کشور بوده است. همین عامل سبب شده مصائب توسعه خشکیمحور در دهههای اخیر بیش از پیش آشکار شود و تداوم روند موجود در تشدید بارگذاری جمعیت و فعالیت در مناطق درونی کشور و غفلت از منابع و ظرفیتهای قلمروهای دریایی کشور، ضمن از دست دادن فرصتهای کمنظیر توسعه، کشور را با بحرانهای غیرقابل مهاری از پیامدهای تداوم روند توسعه خشکیمحور مواجه کند.
در سالهای بعد از جنگ تحمیلی و به سبب نگرانیهای ناشی از آسیبپذیری صنایع مهم و حساس کشور، سرمایهگذاری روی ایجاد و توسعه این صنایع در شعاع 200 کیلومتری مرزهای کشور محدود شده و همین مصوبه سبب شد بسیاری از صنایعی که منطقا باید در قلمروهای ساحلی یا مناطق مرزی کشور مستقر شده تا از منابع و موقعیت آنها (اعم از دسترسی به آب و انرژی، نزدیکی به بازارهای صادراتی و...) بهرهمند شوند، به مناطق خشک و درونی کشور (از جمله فولاد از بندرعباس به اصفهان، صنایع پتروشیمی و پالایشگاهی در امتداد خط اتیلن غرب و...) منتقل شده و توسعه جمعیت و فعالیت در کشور عمدتا در مناطقی صورت بگیرد که فاقد توان اکولوژیک موردنیاز برای پذیرش این فعالیتها و جمعیت تبعی آنها هستند. از همین رو توسعه سرزمین با پدیده شوم «عدم تعادلهای سرزمینی و نابرابریهای منطقهای» مواجه شد: یعنی توسعه بیش از ظرفیت مجاز و قابل تحمل محیط زیست در چند کلانشهر عمده (تهران، اصفهان، مشهد، کرج و...) و خالیماندن بخشهای قابل توجهی از مناطق مستعد و دارای ظرفیت توسعه به ویژه در شرق و جنوب کشور (جنوب کرمان، مکران، سواحل خلیج فارس و...).
علاوه بر این قرارگیری کشور در تله تحریمهای بینالمللی در حدود سه دهه اخیر سبب شده بهتدریج سیاست صنعتی کشور نیز از طیف عظیمی از صنایع ساختمحور یا دانشمحور که ارزش افزوده بالاتری داشته و نیاز متنوع و متکثر داخل را تأمین میکنند به سمت صنایع منبعمحور (هیدروکربوری و معدنی) تغییر مسیر داده تا با اتکا به دسترسی به انرژی ارزان، صنایع فولادی، پتروشیمی و معدنی متعدد که در همهجای دنیا در مناطق ساحلی و مجاور آب مستقر میشوند، منتج از لابیگریها و فشارهای سیاسی در مناطق خشک و کمآبی چون اصفهان، خراسان، سمنان، یزد، کرمان، فارس، همدان و... جایابی شده و امروز تبدیل به یکی از موتورهای تولید بحران شوند. این در حالی است که دریا و ظرفیتهای عظیم آن میتواند چارچوبی برای پارادایم شیفت در سیاست صنعتی و تجاری کشور و متنوعسازی اقتصاد وابسته و منبعمحور کشور باشد و با اتکا به فرصتهای متنوع آن میتوان طیف وسیعی از فعالیتهای کشتیسازی، تعمیرات و اوراق کشتی و شناور، بانکرینگ و خدمات کشتیرانی، شیلات و آبزیپروری، گردشگری دریایی و ساحلی، ترانزیت و تجارت دریایی و... را که هم اشتغالزایی بالا و هم ارزش افزوده قابلتوجهی دارند، رونق بخشید. ایران با قرارگیری در مسیر کریدورهای بینالمللی ترانزیتی قابلیت بسیار بالایی برای کسب درآمد از طریق توسعه ترانزیت دارد؛ موضوعی که نیازمند توسعه بنادر و امکانات لجستیکی بنادر، تکمیل خطوط ریلی و اتصال کریدورهای کشور به کریدورهای بینالمللی و رقابتپذیر کردن مسیر ترانزیتی کشور با کشورهای همجوار در سایه کاهش تنشها و بیثباتیهای سیاست خارجی کشور است.
در سال جاری با کاهش حدود 50 درصدی بارشها نسبت به میانگین بلندمدت و خالیبودن قریب به 80 درصدی ظرفیت سدهای مهم کشور، از همین امروز زنگ هشدار تأمین آب موردنیاز کلانشهرهایی مانند تهران، مشهد، اصفهان، شیراز، اهواز و کرج به صدا درآمده که قطعا کشور را میتواند با چالش بزرگی در تابستان آینده مواجه کند. این در حالی است که به عنوان نمونه درمورد کلانشهر تهران تمامی منابع آبی موجود در شعاع 200 کیلومتری تهران به نحوی از انحا در حال انتقال به پایتخت برای مصرف شرب پایتختنشنیان است و با توجه به کاهش شدید منابع آب زیرزمینی، عملا دیگر منبع جدید یا جایگزینی (دسترسی به آب دریا) برای تأمین منابع آب وجود ندارد. درحالیکه هزینههای انتقال آب از دریا به ایران مرکزی و استانهای اصفهان و کرمان و یزد و... به شدت بالا و پرهزینه بوده و جانمایی کلانشهرها در مجاورت آب میتوانست حداقل مضیقه کمآبی این کلانشهرها را با تکیه بر تکنولوژیهای نوین نمکزدایی از آب دریا (مانند تجربه کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس) برطرف کند؛ ازاینرو توسعه دریامحور میتواند در بعد سرزمینی چارچوبی برای پارادایم شیفت در توسعه سرزمینی کشور و بازآرایی نظام استقرار جمعیت و فعالیت با تکیه بر فرصت دریا باشد تا بتوان ضمن پالایش جمعیتی و عملکردی مناطق پرتراکم و آلوده کلانشهری کشور، سهم جمعیتپذیری مناطق ساحلی جنوب کشور (شعاع 100 کیلومتری دریا) را از پنج درصد فعلی در افق 20 ساله به حدود حداقل 15 درصد افزایش داد.
در پایان باید گفت «توسعه دریامحور» با توجه به چالشها و مصائب بزرگی که امروز کشور چه در بخش توسعه اقتصادی و چه در بخش توسعه سرزمینی با آن دست به گریبان است دیگر یک «انتخاب» نیست، بلکه یک «ضرورت راهبردی» برای تولد یک «الگوی توسعه» تحققپذیر در شرایط ایران است؛ چارچوبی است برای صیانت از پایداری سیستم و بقای کشور و بهرهگیری حداکثری از فرصت مغفولمانده «دریا» برای پارادایم شیفت بزرگ در توسعه اقتصادی و سرزمینی کشور. باید پذیرفت اگر میخواهیم این سیاستها نیز به سرنوشت سایر سیاستهای کلی ابلاغی از جمله اقتصاد مقاومتی، خصوصیسازی و... دچار نشود، تحقق این مهم مستلزم اتخاذ تصمیماتی سخت ولی تحولآفرین از جمله «قیمتگذاری منطقهای آب و انرژی»، «جذب حداکثری سرمایههای بخش خصوصی و سرمایههای خارجی» و «ارائه مشوقها و بخشودگیهای جامع و ترغیبکننده برای کسبوکارها» به منظور کاهش جذابیتهای اقتصادی مناطق کلانشهری از یک سو و ایجاد مزیتها و جذابیتهای اقتصادی غیرقابل چشمپوشی در مناطق ساحلی جنوب از سوی دیگر است