صفحه نخست >>  عمومی >> آخرین اخبار
تاریخ انتشار : ۲۲ اسفند ۱۴۰۲ - ۰۸:۰۱  ، 
شناسه خبر : ۳۵۷۵۳۲

فصل زنده شدن طبیعت و دل‌ها

عباس شمسعلی
حلول ماه مبارک رمضان، عید بندگی و ایام مغتنم زنده شدن دل‌هاست. ایامی که همه بندگان بیش از همیشه در معرض عام رحمت الهی قرار می‌گیرند. اکنون که با حلول ماه مبارک رمضان در آستانه فرارسیدن بهار طبیعت هستیم، می‌توان با اندکی تامل، به شباهت‌ها و مشترکات فراوان و شگفت‌انگیز بهار دل‌ها و بهار طبیعت رسید.
 ماه رمضان که ماه نزول قرآن و ماه بارش رحمت و مغفرت الهی است، برای مؤمنان عیدی مبارک بوده و لذتی وصف‌ناپذیر دارد چراکه فرصت حضور در میهمانی خدا را پیدا می‌کنند. این ماه پر از معنویت را بهار دل‌ها می‌دانند زیرا همچون بهار که درختان خفته و مرده را بیدار و زنده می‌کند، ماه رمضان دل‌های خفته و غفلت‌زده را بیدار و احیا می‌کند.
با آمدن بهار طبیعت، نه‌تنها درختان استوار بلکه هر گیاه کوچک و بزرگی و هر کوی و برزنی با وزیدن نسیم بهاری از نعمات و نفحات روحبخش طبیعت بهره‌مند و سبز می‌شوند همان‌طور که با آمدن ماه رمضان و وزیدن انوار و نسیم رحمت الهی نه‌تنها مؤمنان بلکه همه انسان‌ها و حتی گناهکاران از برکات این نسیم بیدار‌کننده و بار عام خداوند بهره‌مند می‌شوند البته به شرط آنکه خود را در معرض و مسیر این نسیم جان بخش قرار دهند.
در قرآن کریم چندین بار به موضوع تجدید حیاتی که برای زمین رخ می‌دهد، اشاره شده است. از جمله در آیات 5 و 6 سوره حج می‌فرماید: «زمین را جامد و افسرده و بی‌روح و بی‌جنبش می‌بینی اما همین که آب باران را بر آن نازل کنیم به جنبش و حرکت در می‌آید و فزونی می‌گیرد و انواع گیاهان سرور افزا می‌رویاند. این از آن جهت است که خداوند حق است و نظام زنده کردن مرده‌ها در قبضه قدرت اوست و اوست که بر هر چیز تواناست.»
در آیه 50 سوره روم نیز به زنده شدن زمین در فصل بهار اشاره می‌کند: «پس به آثار رحمت خدا بنگر که چگونه زمین را پس از مرگش زنده می‌گرداند. در حقیقت، هم اوست که قطعاً زنده‌کننده مردگان است و اوست که بر هر چیزی تواناست.»
و مگر غیر از این است که تجلی قدرت خدا در بهار طبیعت، از محکم‌ترین نشانه‌ها برای اثبات وجود پروردگاری قادر و مدبر و از نشانه‌های حقانیت روز قیامت و زنده شدن پس از مرگ است؟
آنچه در استقبال از نوروز در فصل بهار از خدای مقلب‌القلوب می‌خواهیم برای تغییر حالمان به بهترین حال را به بهترین وجه در بهار رمضان می‌یابیم و چه حالی بهتر از حال عبادت و بندگی در ماه رمضان؟
در آستانه بهار و رسیدن نوروز، سنت خانه تکانی در بین ایرانی‌ها به طور جدی مورد توجه قرار می‌گیرد و غبار و زشتی‌ها و کثیفی‌ها جای خود را به تمیزی و زیبایی می‌دهند، همان‌طور که با رسیدن بهار رمضان، غبار و زنگار از قلب‌ها زدوده می‌شود و در دلمان خانه تکانی می‌کنیم تا پذیرای انوار الهی باشیم.
در ماه رمضان همواره مؤمنان و روزه‌داران به تجربه گرسنگی و تشنگی و درک زندگی سخت فقرا توجه داده شده‌اند تا در پی آن اغنیا به کمک فقرا بروند و از آنها دست‌گیری کنند. در بهار طبیعت و رسیدن نوروز هم یکی از فرهنگ‌های صحیح و مورد تاکید، توجه به فقرا و دست‌گیری از افتادگان است. بر اساس فرهنگ ایرانی و اسلامی ما این دور از جوانمردی و انسانیت است که در نوروز که اغنیا مشغول تهیه آذوقه و لباس و... هستند، از فقرا و نیازمندان غفلت شود. این فرهنگ غنی است که نوروز و ماه رمضان را به فصل همدلی و مواسات و کمک به نیازمندان تبدیل کرده است. هزاران و میلیون‌ها بسته غذایی و البسه و مایحتاج زندگی در این ایام از کمک‌های مردمی بین نیازمندان توزیع می‌شود و البته امسال با همزمانی نوروز و ماه رمضان وظیفه خیران و مردم نیکوکار کشورمان بیش از پیش سنگین‌تر می‌شود و حتماً این بار هم سربلندی ملت نوع دوست را در این آزمون شاهد خواهیم بود.
سفارش به فقیران و نیازمندان همان‌طور که گفته شد از موارد موکد در آیات و روایات است که از جمله در خصوص توجه به آن در ماه رمضان از سوی پیامبر اکرم(ص) در یکی از خطبه‌های جمعه پایان ماه شعبان در کنار دیگر توصیه‌ها و دستورات مهم ایشان به ما رسیده است. آنجا که می‌فرمایند: «ای مردم! ماه خدا با برکت و رحمت و آمرزش به سوی شما رو کرده است. ماهی که نزد خدا، بهترین ماه‌هاست و روزهایش بهترین روزها و شب‌هایش بهترین شب‌ها و ساعت‌هایش بهترین ساعت‌هاست. ماهی که در آن شما را به مهمانی خدا دعوت کرده‌اند و شما در آن از اهل کرامت خدا شده اید. نفس‌های شما در آن ثواب تسبیح و ذکر خدا دارد و خواب شما ثواب عبادت.
اعمال شما در آن پذیرفته است و دعاهای شما مستجاب، پس، از پروردگار خویش با نیت‌های راستین و دل‌های پاک، بخواهید که توفیق روزه این ماه و تلاوت قرآن در آن را به شما عنایت فرماید.
پس شقی و بدبخت، آن کسی است که در این ماه بزرگ، از آمرزش خدا بی‌بهره شود. در این ماه با گرسنگی و تشنگی خود، گرسنگی و تشنگی روز قیامت را بیاد‌آورید. به فقیران و درماندگان کمک و یاری کنید.
به پیران و کهن‌سالان احترام و به کودکانتان ملاطفت و مهربانی نموده و با خویشاوندان رفت‌و‌آمد داشته باشید. زبان خود را از گفتار ناشایست نگاه دارید. دیدگان خود را از دیدن ناروا و حرام بپوشانید و گوش‌های خود را از شنیدن آنچه نادرست است، باز دارید. با یتیمان مردم مهربانی کنید تا بعد از شما با یتیمان شما مهربانی کنند. از گناهان خود به سوی خدا توبه و بازگشت کنید.
 در اوقات نماز، دست‌های خود را به دعا بردارید، زیرا که وقت نماز بهترین ساعت‌هاست و در این اوقات، حق‌تعالی با رحمت، به بندگانش می‌نگرد و اگر با او مناجات کنند، پاسخ‌شان دهد و چنانچه او را ندا کنند لبیک‌شان گوید و اگر از او بخواهند عطا کند و چون او را بخوانند مستجاب‌شان گرداند.
‌ای مردم! جان‌هایتان در گرو اعمال شماست. پس با طلب آمرزش از خدا، آنها را از گرو، خارج کنید. پشت شما از بار گناهان سنگین است، پس با طولانی کردن سجده‌ها، آن را سبک گردانید و بدانید که حق‌تعالی به عزت خود سوگند یاد کرده است که نمازگزاران و سجده‌کنندگان در این ماه را عذاب نکند و در روز قیامت آنها را از آتش دوزخ در امان دارد.
‌ای مردم! هرکه از شما روزه‌دار مؤمنی را در این ماه افطار دهد، نزد خدا پاداش بنده آزاد کردن و آمرزش گناهان گذشته‌اش را خواهد داشت. با افطار دادن روزه‌داران، از آتش جهنم به پرهیزید اگرچه به نصف دانه خرما و یا به یک جرعه آب باشد.» (کتاب اقبال الاعمال، ج1، ص2، سید بن طاووس)
ماه رمضان امسال یک ویژگی دیگر هم دارد و آن هم شرایط سخت و ناگوار برادران و خواهران و کودکان مظلوم غزه است. عزیزانی که در محاصره شدید رژیم سفاک صهیونیستی و قحطی آب و غذا به استقبال ماه رمضان رفته‌اند. این ماه رمضان در لحظات گرسنگی و تشنگی باید به یاد این مظلومان مقتدر هم بود و برای آنها به‌طور ویژه دعا کرد تا به‌زودی با نابودی رژیم جعلی صهیونیستی و آزادی کامل سرزمین مقدس فلسطین نجات یابند.
این همزمانی بهار معنویت و بهار طبیعت را به فال نیک می‌گیریم و دعا می‌کنیم برای رسیدن و ظهور بهار حقیقی؛ آنچنان‌که در زیارتنامه امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) که از سيد بن طاووس نقل شده، می‌خوانیم: «السلَامُ عَلَى رَبِيعِ الْأَنَامِ وَ نَضْرَّهًْ الْأَيّام» یعنی «سلام بر بهار مردمان و خرمی روزگاران».
آنجا که در قرآن کریم خداوند می‌فرماید: «بدانيد كه خدا زمين را پس از مرگش زنده مى‏‌گرداند» (آیه 17، سوره حدید)، می‌توان از ظاهر آیه به بهار مادی و طبیعی برداشت کرد، یعنی حیات دوباره پس از مرگ و خواب زمستانی، اما وقتی به روایات ذیل این آیه و آیات مشابه مراجعه کنیم، درمی‌یابیم ائمه علیهم‌السلام این آیه را به ظهور امام زمان 
(عجل الله تعالی فرجه الشریف) تفسیر کرده‌اند.

خواب آشفته آمریکایی ها برای فلسطین

مصطفی منتظر
وضعیت در غزه پیچیده‌تر از گذشته شده است. از طرفی دشمن صهیونیست به دو هدف اصلی خود یعنی آزادی اسرا و نابودی حماس نرسیده و از طرف دیگر غزه نابود شده و بخش اعظمی از آن زیست‌پذیر نیست. وحشی‌های صهیونیست در سایه‌ سکوت تمام مدعیان حقوق بشر، 70 درصد از غزه و زیرساخت‌های آن را نابود کردند و امکان تهیه‌ اولیه‌ترین مایحتاج را هم از بین برده‌اند. مرگ کودکان غزه از گرسنگی و سوءتغذیه خبری است که آیندگان از آن به عنوان یکی از نقاط سیاه تمدن مدرن غربی یاد خواهند کرد.
اما در این وضعیت، رژیم و آمریکا که نتوانسته‌اند مقاومت مردم و جریان حماس را نابود کنند، قصد دارند مسیری دیگر را طی کنند. اولا ایجاد زیرساخت و شهری جدید که در آن، مقاومت مسلحانه امکان زیست نداشته باشد. البته اولویت رژیم کوچ اجباری مردم غزه است که به واسطه فشار دولت غربی و عدم پذیرش مهاجرین توسط دیگر کشورها از همان آغاز ابتر مانده است.علاوه بر این ها آمریکا و رژیم درباره‌ وضعیت آینده اختلاف نظر دارند. درحالی که دولت افراطی رژیم دادن هرگونه امتیازی به طرف فلسطینی را رد می‌کند، آمریکا قصد دارد تا با نمایش یک امتیاز، طرف‌های فلسطینی و منطقه‌ای را مجاب به پذیرش اشتباه جدید کند. در این طرح، آمریکا و کشورهای غربی به علاوه دولت‌های عربی، کشور فلسطین را به رسمیت می‌شناسند و آمریکا هم به عربستان معاهده‌ نظامی هم تراز با ناتو با تصویب رسمی در کنگره و سنا را می‌دهد. در طرف مقابل سعودی به جریان عادی‌سازی می‌پیوندد و رژیم را مشروع تلقی می‌کند. هزینه بازسازی غزه به شکل مطلوب آمریکا هم توسط همین کشورهای عربی ثروتمند انجام خواهد شد. کریدور هند-امارات-سعودی- اردن و رژیم هم که قبلا راه افتاده به صورت رسمی و گسترده بهره‌برداری می‌شود.
در این امتیاز نمایشی، رژیم و دولت آن برای به رسمیت شناختن کشور فلسطین حذف شده چون همه می‌دانند نتانیاهو و دولتش آن قدر افراطی هستند که امکان این عادی سازی از طرف آنان وجود ندارد. یعنی معامله بین آمریکا و کشورهای عربی خائن هسته اصلی ماجراست و ثمن معامله هم فلسطین و امنیت رژیم خواهد بود چرا که به رسمیت شناختن فلسطین به این شکل اثر واقعی چندانی نخواهد داشت.اما بخش دیگر ماجرا دولت به رسمیت شناخته شده است. واضح است که حماس از نظر طرف غربی-عربی چنین امکانی را ندارد. تشکیلات خودگردان نیز به واسطه شرایط داخلی خود و عدم مشروعیت در فلسطین، این امکان را ندارد. پس باید نسخه جدیدی روی کار بیاید و مشروع تلقی شود. امارات یکی از نزدیکان سیاسی خود را که متولد غزه است ولی سال‌ها خارج از غزه زندگی می‌کند،معرفی کرده که مورد تایید طرف سعودی هم هست. محمد دحلان هم ارتباطات جدی با طرف صهیونیستی و نیروهای اطلاعاتی آن دارد و هم از گذشته همکاری هایی با حماس داشته است.نکته مهم این است که محیط جغرافیایی که حماس بر آن حکمرانی می‌کرد نابود شده و نیروی نظامی آن گرچه نابود نشده و نمی‌شود اما توان ضربه‌زنی خود را تا حدودی از دست داده است. بزرگ ترین مانع این برنامه آمریکا، دولت نتانیاهو و حیات نظامی حماس در غزه است. اولی با دور زدن دولت رژیم تدبیر شده که البته بازهم مشکلات فراوانی بر سر راه دارد. دومی هم در رودربایستی حمله به رفح باقی مانده. کارهای نمایشی مثل انداختن غذا از آسمان برای غزه یا ساختن بندر هم که در واقعیت خشن رژیم و آن چه دارد رخ می‌دهد تغییر چندانی ایجاد نمی‌کند. تداوم فشار به رژیم از طرف‌های مختلف لازم است اما آن کسی که سلاح می‌دهد باید زیر فشار برود. برخی عقب‌‌نشینی‌های سه هفته اخیر، روندی را آغاز می‌کند که در آن مسئله فلسطین پیچیده می‌شود. باید کارهای بسیاری کرد، هم در عرصه سیاسی و هم در عرصه نظامی. مهم تر از رژیم، حامیان آن در بلوک غرب و کشورهای عربی خائن هستند که باید زیر فشار نظامی و دیپلماتیک بروند.
سناریوی به حاشیه راندن موضوع غزه
حمیدرضا‌شاه‌نظری

بیش از چهار ماه است که رژیم سفاک صهیونیستی در یک جنایت آشکار و مداوم در حال کشتار و نسل‌کشی مردم مظلوم غزه است و در این مدت جنایتی هم نبوده که از آن اجتناب کرده باشد. کشتار ۳۰ هزار زن و کودک و پیر و جوان و محاصره شدید و ایجاد قحطی گسترده که باعث کشته شدن روزانه صد‌ها انسان بی‌گناه می‌شود، دل هر انسان از هر مسلک و مرامی را به درد می‌آورد. 
امروز در غزه تقریباً عمده بیمارستان‌ها و درمانگاه‌ها و مراکز زیربنایی بمباران شده و کادر آن آسیب دیده و امکان خدمت‌رسانی ندارند. ۲ میلیون نفر آواره شده‌اند و بیش از صد هزار خانه ویران شده است. آب آشامیدنی به دلیل فقدان سوخت و نبود قطعات یدکی در ایستگاه‌های تصفیه آب پیدا نمی‌شود. کمبود شدید آب و غذا و گرسنگی گسترده منجر به قحطی شدید شده و روزانه ده‌ها نفر بر اثر آن جان خود را از دست می‌دهند و ۳۰ هزار نفر شهید شده و هزاران نفر مفقود و ده‌ها هزار نفر مجروح و بیمار وجود دارد. 
رژیم صهیونیستی با انجام جنایات بی‌سابقه در غزه که مطابق همه کنوانسیون‌های حقوق بین‌الملل مصداق نسل‌کشی است و حتی در دادگاه لاهه نیز به آن اذعان شد، به دنبال اجرای سیاست سرزمین سوخته و غیرقابل سکونت کردن غزه برای مردمان آنجا و نیز ایجاد بازدارندگی در برابر هر اقدام احتمالی آتی است. با تمام این اقدامات سفاکانه ولی هیچ نشانه‌ای دال بر پیروزی این رژیم در رسیدن به اهدافش مشاهده نمی‌شود، بلکه چهره این رژیم در افکار عمومی جهانی بسیار متزلزل شده و حتی در بین حامیان سنتی خود نیز جایگاه سابق را ندارد، در دادگاه بین‌المللی محکوم شده و اکثر دولت‌های جهان خواستار آتش‌بس فوری هستند. همچنین این رژیم به اهداف اعلامی نظامی، امنیتی و سیاسی خود نرسیده و مقاومت همچنان به صورت قدرتمند به مقابله با ارتش جنایتکار این رژیم ادامه داده و در صحنه حضور دارد، اقدامات عملی ملت‌های مقاوم منطقه در برابر این رژیم گسترش یافته و دامنه درگیری با این رژیم از جنوب لبنان تا سوریه، عراق و یمن توسعه پیدا کرده و ارتش این رژیم، صد‌ها کشته و هزاران مجروح بر روی دستش مانده است و هر روز که می‌گذرد نفرت از اسرائیل در بین جهانیان بیشتر شده و جامعه اسرائیل روز به روز به فروپاشی سیاسی، اجتماعی ناشی از تبعات جنگ نزدیک‌تر می‌شود و اختلافات داخلی آن، همچون آتش زیرخاکستری است که به زودی شعله‌ور خواهد شد. 
امروز رژیم صهیونیستی در آتشی که بیش از ۷۰ سال است برافروخته و زبانه‌های آن روز به روز شعله‌ورتر شده در حال نابودی است و این جنایات و کودک‌کشی‌ها آخرین دست و پا زدن‌های مذبوحانه‌ای است که پیش از نابودی‌اش انجام می‌دهد. طبیعی است که این رژیم در چنین شرایطی بخواهد برای مشغول‌سازی بزرگ‌ترین حامی فلسطین و مقاومت و منحرف نمودن افکار عمومی جهانی دست به اقداماتی بزند. انتشار گزارش جهت‌دار، سیاسی و سفارشی کمیته حقیقت‌یاب سازمان ملل در سالگرد مرگ مهسا امینی در حالی‌که فاجعه غزه به عنوان یکی از بزرگ‌ترین جنایات علیه بشریت مورد بی‌توجهی دولت‌های غربی از نظر حقوق بشر قرار داشته و حتی رژیم صهیونیستی مورد حمایت همه جانبه آنان برای تداوم جنایاتش است، در همین چارچوب قابل ارزیابی بوده و با هدف فشار سیاسی بر جمهوری اسلامی ایران و آدرس غلط دادن به افکار عمومی جهان برای از اولویت خارج کردن موضوع جنایات و نسل‌کشی رژیم صهیونیستی در غزه و تمرکز بر ایران طراحی شده است. این گزارش در کنار برخی رویداد‌های مشکوک در داخل ایران که به دنبال درست کردن ماجرایی مشابه غائله مهسا امینی هستند و به شدت حمایت رسانه‌ای پرشدت می‌شوند، نشان از سناریو‌هایی است که مجدداً طراحی شده تا بار دیگر جمهوری اسلامی را که امروز توانسته فشار اقتصادی و تحریم‌ها را مدیریت کرده و مردمی را که با شناخت دشمن و دسیسه‌هایش در برابر آن مقاومت کرده و علی‌رغم همه مشکلات در یک انتخابات پرنشاط حضوری معقول و متعارف داشته‌اند دچار چالش نمایند. 
امروز فاجعه غزه، نمایانگر ماهیت پلید و شیطانی رژیم سفاک صهیونیستی و حامیان پلید آن در دولت‌های غربی به خصوص امریکا و انگلیس است و انتشار گزارش بی‌وجه و سیاسی علیه جمهوری اسلامی، نشان‌دهنده معیار‌های دوگانه غرب در موضوع حقوق بشر بوده و صرفاً ابزاری برای فشار بر ملت ایران و انحراف افکار عمومی بوده و همزمانی آن با برخی حوادث مشکوک برای احیای سناریویی است که یک بار مردم ایران آن را با شکست مواجه و دفن کردند. امروز غزه نماد مقاومت، نماد مظلومیت و مسئله اول آزادگان جهان بوده و وضعیت آن مایه شرمساری بشریت است. ملت مقاوم غزه، پرچمدار پایان دادن به رژیم منحوسی هستند که تداومش، انسانیت را دچار خدشه‌ای بزرگ و شرمی ابدی کرده است. باید با تلاش مستکبرین عالم برای عادی شدن جنایات در غزه و فلسطین مقابله کرد و اجازه نداد تا با دادن آدرس غلط، این مسئله اصلی را به فراموشی سپرده و حامیان اصلی فلسطین را به خود مشغول نمایند. پس باید مراقب آدرس غلط بود و از بازی در سناریوی دشمن پرهیز و در موضوعی تمرکز کرد که سعی در به حاشیه راندن آن دارد؛ مقاومت درخشان مردم غزه و مظلومیت بی‌سابقه این ملت بزرگ!

چشم‌انداز مذاکره با غرب

محمد حسینی

قابل فعال و غیر فعال میان ایران و آمریکا در طول چهل سال گذشته همواره به شکلی متناوب برقرار بوده است. همه دولت‌های مستقر در کاخ سفید در مورد استراتژی تحریم و مهار ایران اتفاق نظر داشته اند. تنها تفاوت میان آنها راهبرد تقابلی آنها در قبال مسائل فیمابین تهران- واشنگتن بود. کاخ سفید هیچگاه با نیت تعامل با ایران وارد بازی نشده است بلکه گاهی بر حسب اقتضائات درونی امریکا یا الزامات ساختار قدرت در سطح خاورمیانه، تقابل فعال را به تقابل غیرفعال تبدیل کرده است. دوران جنگ تحمیلی تا پیش از افشای ماجرای مک فارلین، دوران کلینتون و اوباما (پیش از تحریم‌های ۲۰۱۱) از دوره‌های تقابل غیر فعال امریکا و ایران بود اما پس از افشای ماجرای مکفارلین، دوران بوش پدر، پسر، اوباما (پس از تحریم های ۲۰۱۱) و ترامپ از مقاطع تقابل فعال میان ایران و امریکا بوده است.
دوران تقابل فعال نیز دو وضعیت نسبتأ متفاوتی داشته است. زمانی که امریکا با اجماع قدرت های بزرگ تقابل خود با ایران را فعال کرده، بیشترین تهدید و آسیب متوجه ایران بوده است. برای نمونه می توان به اجماع میان امریکا و شوروی در ســال های ۱۳۶۷-۱۳۶۵ و نیز اجماع قدرت های بزرگ علیه ایــران در دوران اوباما پس از ۲۰۱۱ اشــاره کرد که در هر دو مقطع منجر به صدور قطعنامه های تحریمی علیه ایران در شــورای امنیت ذیل فصل هفتم منشور سازمان ملل شد. در نقطه مقابل هرگاه تیم حاکم مستقر در کاخ ســفید به صورتی یک جانبه تقابل فعال علیه ایــران را آغاز کردند، شــکاف میان قدرت های بزرگ فعال شده است به گونه ای که فضایی برای کنشگری و مدیریت بحران برای ایران فراهم شده است. دوران بوش پدر و پسر و ترامپ از نمونه های این وضعیت است.
بر اساس تحلیل تاریخی که عرض شد، تقابل مجدد آژانس بین المللی اتمی می تواند نتایجی ناظر بر فعال شدن و یا غیرفعال شدن تقابل امریکا/ اروپا با ایران داشــته باشد. در صورتی که قطعنامه تصویب نشده شوکی به مذاکرات فریز شــده وین باشــد و طرفین را به انجام توافق موقت، ترغیب نماید، آنگاه تقابل میان ایران و امریکا را موقتا غیرفعال می کند و در نتیجه آزادی عمل ایران در منطقه و محیط بین الملل را برای پیشبرد بهتر سیاست همسایگی و نگاه آسیایی فراهم خواهد کرد. در نقطه مقابل، گره خوردن کار در آژانس می تواند آغاز روند خطرناکی باشــد که پرونده هسته ای ایران را مشابه دوران اوباما به شورای امنیت سازمان ملل گسیل دارد و تقابل ایران را نه تنها با امریکا بلکه با مجموعه ای از قدرت های بزرگ فعال نماید.

برنامه ریزی ســناریویی در مذاکرات ایران با غرب باید به سمتی هدایت شــود که در صورت فعال شــدن تقابل امریکا- اروپا و ایــران، روند تقابل غیرمستظهر به اجماع قدرت های بزرگ باشد

هم افراط، هم تفریط

 جواد شاملو

در روزهایی هستیم که به آن «شب عید» می‌گویند. یک بازه یک‌ماهه که در کلان‌شهرها روشن‌ترین ویژگی‌اش شلوغی و ترافیک سنگین در خیابان‌هاست. مردم در این ایام بسته به وسع و تمکن خود، به فکر خرید عید هستند. امسال که ماه رمضان هم نزدیک است و باید برای این ماه مبارک نیز حساب جداگانه‌ای باز کرد. اما شاید این خریدها با شور و شوق گذشته همراه نباشد. چون قدرت خرید اقشار زیادی از مردم پایین‌تر از آن است که با دل خوش و خیال راحت به بازار بروند. بسیاری آن‌ها نگران‌اند؛ برای آینده خود و خانواده‌شان، برای سال جدید، برای عید در پیش رو. مشکلات و معضلات معیشتی، مخرج مشترک دغدغه‌های اقشار گوناگون مردم است. 
در این میان کسی توقع ندارد اقتصاد، تبدیل به اهرمی برای اصلاح فرهنگ شود. اقتصاد مردم نحیف‌تر و ضعیف‌تر از آن است که بخواهد برای بایسته‌های فرهنگی تازیانه بخورد. مردم از شیوه حکمرانی و وضعیت معیشتی گلایه‌مندند. در شرایطی که مشکلات معیشتی باعث شده آن‌ها خود را جامانده احساس کنند؛ حال گفته می‌شود ممکن است ۳ میلیون تومان بابت بی‌حجابی و بدحجابی، از حساب‌شان کسر شود. 
این ۳ میلیون هم کم است و هم زیاد. با آن نمی‌توان به رفاه رسید، اما برای بقا ضروری است. کم است برای زندگی کردن و زیاد است برای زنده ماندن. کم است برای دهک‌های بالا و زیاد است برای دهک‌های پایین. این جریمه هم افراطی است و هم تفریطی. می‌تواند اقشار کم‌برخوردار و یا حتی متوسط را بیش از اندازه آزار دهد و می‌تواند کک اقشار متمکن را هم نگزاند. با اینکه گفته شده در اعمال آن به شرایط مالی و حتی سرپرست خانوار بودن یا نبودن شخص خاطی توجه می‌شود؛ اما این کافی نیست برای اینکه با کسر سه میلیون تومان، وضع معیشتی سختی برای یک خاطی یا متخلف رقم نخورد.
برای برخورد با بی‌حجابی وضع جریمه‌های مالی منتفی نیست. اما عدم ظرافت در طراحی و اجرای آن همانقدر می‌تواند خطرناک باشد که گشت ارشاد خطرناک بود. پدیده‌ای که در نهایت هزینه‌های اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و امنیتی سهمگینی را متوجه کشور کرد.
گویی در مواجهه با بی‌حجابی، قوانین نوعی ساده‌انگاری در خود دارند. وقتی در طراحی و اجرای قانون ظرافت کامل در نظر گرفته نشود، امکان اینکه کسی در این میان مظلوم واقع شود و دشمن از مظلومیت او سوءاستفاده کرده و ایران را آماج حمله ترکیبی خود گرداند کم نیست. برای تدبیر اساسی بدحجابی و دیگر ناهنجاری‌های فرهنگی، ما به کارآمدی در عرصه‌های غیرفرهنگی نیاز داریم. هرچند که با بهبود و سلامت کامل اوضاع اقتصادی و معیشتی، هیچ تضمینی برای بهبود اوضاع فرهنگی وجود ندارد. اما کارآمدی باعث می‌شود بهانه برای بی‌اعتقادی و شبهه‌افکنی کمتر شود و کار فرهنگی یا برخورد با کژی‌های فرهنگی، از پشتوانه و اعتبار بیشتری برخوردار باشد.

بورس در اسارت

سید جواد جمالی
‌پیش از سده بیستم چیزی نزدیک به یک میلیون مرغ مرغزار اتواتر در علف‌های بلند سواحل تگزاس و لوئیزیانا آشیانه‌سازی می‌کردند، ولی هنگامی که شرکت‌های نفت و گاز با تبدیل این مرغزار محلی به زیرمجموعه خود آن را به قطعات کوچک‌تر تقسیم کردند، جمعیت مرغان مرغزار اتواتر رو به نابودی گذاشت. در 1965 سازمان حفاظت از طبیعت که به خرید زمین‌های دارای اهمیت و تبدیل آنها به مناطق حفاظت‌شده شهره بود، پرونده‌ای خاص برای تگزاس باز کرد و از همان ابتدا یکی از اولویت‌های اصلی‌اش را نجات مرغ مرغزار اتواتر از انقراض قرار داد، زمینی که از قضا متعلق به شرکت موبیل (اگزان‌موبیل فعلی) بود. این غول فعال در زمینه سوخت‌های فسیلی تا آن زمان هنوز زیرساخت‌های نفتی و گازی خود را در این زمین بنا نکرده بود، ولی با این حال چاه‌های فعالی در ضلع جنوبی آن وجود داشت که روز به روز عرصه را بر محل تخم‌گذاری این پرنده در معرض انقراض تنگ‌تر می‌کرد. سپس در 1995 اخبار بسیار خوبی از راه رسید. موبیل تصمیم گرفته بود زمین واقع در خلیج گلوستون را به سازمان حفاظت از طبیعت اهدا کند ولی چهار سال بعد اتفاق بسیار عجیبی رخ داد. سازمان حفاظت از محیط زیست، دست به انجام کاری زد که مغایر با فلسفه وجودی‌اش بود: بهره‌برداری از منابع فسیلی موجود در منطقه حفاظت‌شده مرغ‌های مرغزار. در سال 1999 چاه گاز جدیدی در داخل منطقه حفاظت‌شده حفر شد، چاهی که میلیون‌ها دلار درآمد را پدید آورد. بعدا آشکار شد که مدیران سازمان حفاظت از محیط زیست تحت نفوذ و سیطره صاحبان شرکت اگزون‌موبیل بوده و حداکثرکردن منافع شرکت اگزون‌موبیل برای آنها حائز اهمیت بوده است، نه حفاظت از محیط زیست.

در نمونه‌ای دیگر می‌توان از سازمان بین‌المللی حفاظت از محیط زیست و صندوق حمایت از محیط زیست نام برد که پول‌هایی را از شرکت‌های نفتی شل و بی‌پی دریافت کرده‌اند. صندوق جهانی حیات وحش مدت‌هاست که با شل در ارتباط است. همچنین سازمان بین‌المللی حفاظت از محیط زیست، دارای سرمایه‌گذاری‌های مشترکی با والمارت، غول نفتی-معدنی بی‌اچ‌پی بیلیتون (که یکی از بهره‌برداران عمده زغال‌سنگ در استرالیاست) و همین‌طور با شل، شوران، اگزان‌موبیل، تویوتا، مک‌دونالد و بی‌پی است.

به راستی که با دورویی حیرت‌آوری روبه‌رو هستیم: این سازمان‌ها هرساله پول‌های کلانی را به شکل کمک یا هدیه دریافت می‌کنند و قول می‌دهند که مبالغ جمع‌آوری شده را در راستای حفظ حیات وحش و پیشگیری از گرمایش فاجعه‌بار زمین صرف کنند. با این حال برخی از آنها راه دیگری را برگزیده و پول‌ها را در شرکت‌هایی سرمایه‌گذاری کرده‌اند که به واسطه ذخایر فراوانشان، حجم عظیمی از کربن را در اتمسفر زمین تولید می‌کنند. در ظاهر برخی از سازمان‌های حفاظت از محیط زیست، وانمود می‌کنند تنها به فکر نجات کره زمین بوده و نگرانی اصلی آنها کاهش میزان کربن رهاشده در جو کره زمین است، اما اصل ماجرا موضوع دیگری است، آنها در پس پرده حافظ منافع شرکت‌های تولیدکننده سوخت فسیلی هستند.

آنچه توصیف شد نمایشی ظاهری است که به بهانه حفاظت از محیط زیست اهداف دیگری را پیگیری می‌کند. مقامات برخی سازمان‌های حمایت از محیط زیست، منتصبان از سوی شرکت‌های تولیدکننده سوخت فسیلی هستند و به خواسته‌ها و تمایلات آنها بها می‌دهند.

دهه‌هاست کشورهای مختلف خصوصی‌سازی اقتصادی و کوچک‌سازی بخش دولتی را آغاز و تجربه کرده‌اند. می‌توان از کشورهایی مانند مالزی، لهستان، چین، کره جنوبی، تایوان و... نام برد که با قرارگرفتن در مسیر آزادسازی اقتصادی، ثمرات و موفقیت‌های شایانی عاید آنها شده است. شاید کشورهای مختلف، روش و الگوهای متفاوتی را اخذ کرده باشند، ولی در نهایت قادر بوده‌اند به دستاوردهایی مانند رشد تولید و صنعت و رشد و توسعه اقتصادی نائل شوند.

اقتصاد ایران سال‌هاست آزادسازی اقتصادی را در دستور کار خود قرار داده است، دولتمردان همواره تأکید ورزیده‌اند که سهم و وزن دولت در اقتصاد باید کاهش یابد. گاه تلاش‌هایی برای تحقق این امر انجام شده است که یا به نتیجه نرسیده یا نتایج آن حداقلی بوده است. همواره یکی از مسیرهای سهل و جذاب برای کاهش تصدی دولت، واگذاری سهام شرکت‌ها از طریق بازار سهام بوده است. سال‌ها از واگذاری سهام بسیاری از بنگاه‌های اقتصادی معتبر (بیمه‌ها و بانک‌ها، شرکت‌های پتروشیمی و پالایشگاهی، نیروگاه‌ها، شرکت‌های معدنی و فلزی، خودروسازان و...) در بازار سهام می‌گذرد. آنچه رخ داده، تنها واگذاری بخش اندکی از سهام شرکت‌ها در بازار سهام است. بدین معنی که دولت‌ها تقریبا هیچ‌گاه مصمم نبوده‌اند که مدیریت بنگاه‌های اقتصادی را واگذار کنند. دولت‌ها همواره نقشی تعیین‌کننده در انتخاب مدیران بنگاه‌های بزرگ اقتصادی پذیرفته‌شده در بورس ایفا کرده‌اند. تحت این شرایط، دولت‌ها پیوسته، خواسته‌ها و تقاضاهای خود را به مدیران شرکت‌ها تحمیل می‌کنند. از جمله این موارد می‌توان به ارائه تسهیلات تکلیفی در بانک‌ها، قیمت‌گذاری دستوری در صنایع متعدد مانند خودروسازی و نیروگاهی و... اشاره کرد. با یک نگاه گذرا به ترکیب سهامداری بنگاه‌های بزرگ اقتصادی به وضوح می‌توان فهمید مثلا طی یک دهه گذشته نه تنها درصد سهامداری دولت در این شرکت‌ها کاهش نیافته، بلکه دولت به صورت مستقیم و یا غیرمستقیم (مثلا از طریق صندوق‌های بازنشستگی) دائما درصد سهامداری خود را افزایش داده است. به عبارتی نه تنها آزادسازی اقتصادی از معبر بازار سرمایه اتفاق نیفتاده است، بلکه میزان تصدی‌گری دولت در اقتصاد افزایش یافته است. مشابه آنچه در موضوع حفاظت از محیط زیست ذکر شد، در موضوع کوچک‌سازی دولت و واگذاری بنگاه‌های اقتصادی نیز تنها شاهد تظاهر و دگرفریبی هستیم. بدین معنی که فقط بخش اندکی از سهام شرکت‌ها، توسط نهادهای دولتی در بازار سهام عرضه شده است و بخش دولتی با در اختیار داشتن قسمت عمده سهام، مالکیت را در اختیار خود دارد. در این شرایط نهادهای دولتی، مدیران بنگاه‌های اقتصادی را منصوب می‌کنند. به عبارتی دولت می‌تواند در تمامی امور بنگاه‌های اقتصادی دخل و تصرف داشته باشد. برای مدیران این بنگاه‌ها فقط پاسخ‌گویی به دولت ارزشمند است و سایر سهامداران فاقد اهمیت هستند. آنها تنها فرامین و دستورات مقامات دولتی را ارج می‌نهند و نسبت به خواسته سایر سهامداران بی‌تفاوت هستند. بدین ترتیب اغلب شرکت‌های حاضر در بورس در اسارت دولت قرار دارند. حال سؤالی که مطرح می‌شود این است که چرا دولت‌ها حاضر نیستند به وعده‌های خود مبنی بر واگذاری واقعی سهام شرکت‌ها جامه عمل بپوشانند. عوامل متعددی را می‌توان در عدم تحقق این امر نام برد. علت اصلی بی‌رغبتی دولت‌ها به اجرای حقیقی آزادسازی اقتصادی و انتقال مالکیت به بخش خصوصی را می‌توان این‌گونه تشریح کرد. فوکویاما در کتاب نظم و زوال سیاسی خود عامل مهمی را برای عدم پذیرش لیبرالیسم اقتصادی از سوی برخی نظام‌های سیاسی معرفی می‌کند. او معتقد است با قبول لیبرالیسم اقتصادی، سهم بخش خصوصی و نفوذ آن در اقتصاد افزایش خواهد یافت. به عبارتی تعداد شرکت‌های کمتر و میزان کمتری از نیروی کار تحت سیطره دولت خواهد بود. گشودن درهای اقتصاد باعث می‌شود به تدریج و با رونق اقتصادی ناشی از آن، میزان وابستگی فعالان اقتصادی به دولتمردان کاهش یابد. فوکویاما اشاره می‌کند تجربه سایر کشورها نشان می‌دهد بعد از اجرای موفق آزادسازی اقتصادی در اکثر مواقع، افراد جامعه کاهش دخالت دولت در سایر حوزه‌ها را دنبال می‌کنند و این امر موجب افزایش مطالبه‌گری میان افراد جامعه می‌شود.

لیبرالیسم اقتصادی باعث برهم‌خوردن توازن موجود میان دولت و ملت می‌شود و کفه ترازو را به سمت ملت منحرف می‌کند. قبول آزادسازی اقتصادی، تصمیمی است که ابتدا باید توسط ساختار سیاسی گرفته شود. حال آن شاکله سیاسی همانند چین اقتداگرا باشد یا مشابه بریتانیا مبتنی بر انتخابات آزاد. بدین جهت عدم پذیرش مطالبه‌گری یکی از موانع اصلی در اجرای لیبرالیسم اقتصادی است.

وجود بازار سهام بانشاط و پررونق از مصادیق اقتصادهای فراگیر و باز است. کشورهایی که اجازه ایجاد ساختارهای اقتصادی آزاد، رقابتی و منعطف را صادر کرده‌اند، در ادامه توانسته‌اند بازارهای سهام پویا و کارآمد را تجربه کنند. ایجاد سازمان‌های اقتصادی فراگیر، منعطف و رقابتی، نیازمند ساختارهای سیاسی است که مروج و اشاعه‌دهنده الگوهای اقتصادی غیرانحصاری و غیراستثماری باشد. هر زمان ساختار سیاسی وجود اقتصادی آزاد و رقابتی را بپذیرد، آن‌گاه می‌توان انتظار داشت با خارج‌شدن نهادهای دولتی از سهامداری شرکت‌ها، بازار سرمایه احیا شود. همان‌طورکه طرفداران حفظ محیط زیست تا حدی خود را به واسطه شرکت‌های به ظاهر حامی محیط زیست در اسارات شرکت تولیدکننده سوخت فسیلی می‌دادند، سهامداران اقلیت بازار سرمایه نیز از طریق سهامداران نهادی و دولتی در دام تصمیمات دولت گرفتار شده‌اند. هرچند دولت مدعی است که در تصمیمات بازار سرمایه دخالتی ندارد.

زمانی که نلسون ماندلا توانست با قیام علیه آپارتاید به پیروزی برسد، گمان می‌رفت سفیدپوستان خلع قدرت شده‌اند. اما طبقه حاکم سفیدپوست با زیرکی تمام مناصب اصلی اقتصادی مانند گمرک، ریاست خزانه‌داری و... را در اختیار خود نگه داشتند. به گونه‌ای که سیاه‌پوستان در اداره کشور هیچ نقشی نداشتند، یکی از رهبران قیام علیه آپارتاید این رفتار سفیدپوستان را به مثالی تشبیه کرد که در آن، آنها (سفیدپوستان) گاوصندوقی را در اختیار سیاه‌پوستان قرار دادند ولی کلید آن را پیش خود حفظ کردند. روایت سهامداران در بازار سرمایه مشابه همین حکایت است، دولت با واگذاری سهام ظاهرا گاوصندوق را تحویل داده ولی کلید گاوصندوق را نزد خود مخفی کرده است.