صفحه نخست >>  عمومی >> آخرین اخبار
تاریخ انتشار : ۲۰ اسفند ۱۴۰۲ - ۰۷:۳۰  ، 
کد خبر : ۳۵۷۳۹۵

یادداشت روزنامه‌های یکشنبه ۲۰ اسفندماه ۱۴۰۲

عناوین اخبار روزنامه کيهان در روز یکشنبه‌ ۲۰ اسفند

جنگ غزه افق اسرائیل، افق مقاومت 

سعدالله زارعی
بیش از پنچ ماه از جنگ رژیم اشغالگر اسرائیل علیه یک قطعه 360 کیلومتر مربعی فلسطین می‌گذرد. در این فاصله جنگنده‌های مدرن این رژیم حدود 6600 بار به این منطقه حمله کرده و نزدیک به 39600 موشک به این منطقه شلیک کرده‌اند. حدود 2000‌ تانک و نفربر اسرائیلی هم این منطقه کوچک را در معرض حملات زمینی خود قرار داده‌اند و از طریق دریا نیز، باریکه غزه را هدف شلیک توپ‌های خود کرده است. این منطقه در طول این پنج ماه در محاصره کامل قرار داشته و سازمان‌های امدادرسان به‌طور بسیار محدود ـ تقریباً یک دهم روزهای عادی ـ کمک‌هایی را ارسال کرده‌اند. با این حال آخرین اظهارات مقامات ارشد جنایتکار اسرائیل حاکی از آن است که هنوز در نقطه آغازین رسیدن به اهدافی هستند که پیش از تهاجم نظامی به غزه اعلام کرده‌اند. نخست‌وزیر رژیم با وجود این همه جنایت، سه روز پیش دوباره اعلام کرد «ما برای تضمین بقای خود وارد این جنگ شده‌ایم» و «تلاش‌های نیروهای اسرائیلی برای ضربه زدن به دشمن تا زمان تحقق پیروزی ادامه خواهد داشت.» در این‌جا یک سؤال مهم و اساسی فراروی جهان وجود دارد، «وقتی رژیم با پنج ماه بمباران و استفاده از نزدیک به 40 هزار موشک و کشتار بیش از سی و دو هزار زن و کودک و ممانعت از ورود آب و غذا و دارو به این باریکه هنوز در نقطه اول جنگ است، با چه مقدار زمان و احتمالاً با استفاده از چه مقدار بمب و گلوله می‌تواند به تحقق اهداف خود نزدیک شود؟» این سؤال مخصوصاً از این جهت اهمیت دارد که جنگ نمی‌تواند برای مدت زیادی ادامه پیدا کند و ارتشی که پس از پنج ماه به اعتراف فرماندهان ارشد نظامی آن هنوز در نقطه آغاز است، ظرفیت تازه‌ای ـ چه در ابعاد جنگ‌افزار و چه در ابعاد پشتیبانی خارجی ـ برای موفقیت ندارد.
نشریه «تایمز آف اسرائیل» به دشواری زیاد ارتش رژیم در رسیدن به اهداف نظامی اشاره کرده و نوشته است «اسرائیل برای حذف حماس باید دو سال بجنگد و پس از آن هشت سال دیگر زمان نیاز دارد تا تهدیدات امنیتی غزه را برای همیشه برطرف نماید. حالا اگر چنین نتیجه‌ای اساساً رخ دهد.» در همان حال «روئین برگمن» تحلیلگر نظامی صاحب‌نام اسرائیل، چند روز پیش در روزنامه «یدیعوت آحارونوت» نوشت «نابودی حماس و همزمان آزادی اسرای اسرائیلی در غزه غیرممکن است و تنها می‌توان به آزادی اسرا دست یافت، آن هم نه با عملیات نظامی بلکه از طریق توافق مبادله اسرا».
پس کاملاً پیداست که از یک‌سو در کوتاه‌مدت و در میان‌مدت هیچ کورسویی از موفقیت اسرائیل در تحقق اهداف خود وجود ندارد. از سوی دیگر در مورد تحقق این اهداف در بلندمدت هم، اسرائیل با ابهامات بیشتری مواجه است. همین چند روز پیش «اسحق بریک» ژنرال صاحب نام ذخیره ارتش اسرائیل در مصاحبه رادیویی به بلبشوی ناشی از شکست در ارتش اشاره و اذعان کرد هیچ برنامه‌ریزی و افقی پشت اقدامات نظامی اسرائیل علیه غزه وجود ندارد. او گفت «اگرچه دست نیروهای ارتش در هر مقدار حمله و هر مقدار کشتار انسانی باز است اما فقدان برنامه‌ریزی حساب‌شده ارتش، آن را در وضعیت پوچ و سردرگم قرار داده و این وضعیت ما را به پیروزی نمی‌رساند.»
رژیم غاصب در عملیات نظامی خود تا همین الان از پشتیبانی جدی دولت‌های غربی برخوردار بوده است. چند روز پیش سازمان دیدبان حقوق بشر با صراحت اعلام کرد اسرائیل در حمله 16 اسفند به اردوگاه پناهندگان جبالیا که به شهادت و زخمی شدن صدها آواره فلسطینی منجر شد، از تسلیحاتی که اخیراً انگلیس برای آن ارسال کرد، استفاده نموده است رئیس‌جمهور آمریکا نیز سه روز پیش دوباره از مشروع بودن کشتار فلسطینی‌ها توسط اسرائیل  ـ به اسم مبارزه با حماس ـ سخن گفت و معاون دبیرکل حزب‌الله به اطلاعاتی اشاره کرد که نشان می‌دهد آمریکایی‌ها در طول جنگ و تا همین حالا بدون وقفه به ارسال محموله‌های نظامی برای ارتش رژیم مبادرت کرده‌اند. کمک‌های همه‌جانبه از جمله نظامی آمریکا، انگلیس، فرانسه و آلمان فقط به توسعه کشتار و ویرانی غزه انجامیده و به اندازه برداشتن یک قدم هم رژیم غاصب را به اهداف نظامی‌اش نزدیک نکرده، پس واضح است که رژیم در دستیابی به اهداف چندان نمی‌تواند روی تأثیر جدی عنصر «حمایت خارجی» که در طول 75 سال گذشته، همواره از آن برخوردار بوده، حساب کند. 
کلید اصلی ناکامی اسرائیل، علی‌رغم توسل به این حجم از جنایت و برخورداری این سطح از حمایت خارجی، «مقاومت فلسطینی‌ها» است. این قفلی است که با کلید جنایت و حمایت خارجی باز نمی‌شود. وقتی پنج ماه باز نشده، پنجاه ماه دیگر هم باز نمی‌شود. مقاومت در برابر اسرائیل سه دستمایه اساسی دارد، یکی از آن پیروزی درخشان 15 مهر/ 7 اکتبر است که اسرائیل و غرب هنوز از شوک آن خارج نشده‌اند؛ دیگری اسرای اسرائیلی است که به یک دردسر بزرگ برای نتانیاهو و فرماندهان ارتش تبدیل شده‌ است و دیگری پنج ماه مقاومت متحدانه مردم و نیروهای مقاومت می‌باشد که از آن‌ها تصویری شکست‌ناپذیر ساخته است. به همین دلیل روز چهارشنبه 16 اسفند ماه سایت اسرائیلی «والا» به نقل از منابع نظامی نوشت «در حال حاضر ارتش وقت خود را در باریکه غزه تلف می‌کند و اختلافات میان اعضای ستاد کل و فرماندهان ارتش و کابینه نظامی درباره یورش به شهر رفح حاکم شده است.» بنابراین ارتشی که با هدف فشل کردن مقاومت وارد غزه شده، اینک خودش فشل گردیده است! چنین ارتشی چگونه می‌تواند جنگ را ادامه دهد؛ با چه روحیه و با چه سطح از انتظار موفقیت؟
اما از آن طرف مقاومت فلسطین آنچنان در وضعیت آمادگی قرار دارد که محمود مرداوی یکی از مسئولان ارشد حماس اعلام کرد اگر برقراری آتش‌بس کامل و همه‌جانبه، خروج کامل ارتش اشغالگر از غزه و بازسازی این منطقه و بازگشت آوارگان به محل سکونت خود در شمال غزه در کار نباشد، در مورد روند تبادل اسرا با اشغالگران صحبت نخواهد شد و جالب‌تر این است که بخشی از حماس ـ خارج از کشور ـ که مدت‌ها از آزادی کامل فلسطین صحبت نمی‌کرد و لذا به سازش کاری متهم می‌شدـ در این روزها با صراحت از لزوم آزادی فلسطین از بحر تا نهر صحبت کرد که به‌طور خاص باید به سخنان خالد مشعل اشاره نمود. 
مقاومت فلسطین در عین حال از حمایت مؤثر شرکای خارجی خود هم برخوردار است؛ حمله مجدد حزب‌الله به پایگاه حساس کنترل هوائی رژیم اسرائیل موسوم به پایگاه میرون که بر فراز «جبل الجرمق» قرار دارد و نیز حمله شدید سه‌شنبه هفته پیش موشکی و پهپادی حزب‌الله به شش منطقه اشغالی در شمال فلسطین و همزمان تداوم حمله غیورانه یمنی‌ها به کشتی‌ها و ناوهای آمریکایی و انگلیسی در دریای سرخ و خلیج عدن و دهانه باب‌المندب از جدی بودن این پشتیبانی منطقه‌ای حکایت می‌کند. این حمایت ضلع عربی جبهه مقاومت از مقاومت فلسطینی‌ها در غزه است. 
جالب این است که در همین ایام که حزب‌الله لبنان با فداکاری و قرار دادن نیروهای خود در معرض حملات رژیم اسرائیل از مظلومان غزه حمایت می‌کند، با شکایت نهاد امنیتی، دادگاه عالی کویت، سه شهروند کویتی را به جاسوسی برای حزب‌الله لبنان متهم و محکوم کرده است! کویت حمایت مالی شهروندان خود از حزب‌الله را مجرمانه و ممنوع می‌داند. آنچه کویت در این صحنه انجام داده، آئینه اقداماتی است که دولت‌های عربی جنوب خلیج‌فارس، در طول این پنج ماه و البته سال‌ها پیش از آن، در حمایت از بقاء و جنایات اسرائیل انجام داده‌اند. کما اینکه اجلاس وزرای خارجه کشورهای عضو سازمان همکاری‌های اسلامی که گروگان دولت سعودی است در هفته پیش در جده بدون آنکه در جهت نجات آوارگان گرسنه و مجروح رفح و سایر فلسطینی‌ها به اقدامی در برابر ماشین جنایت اسرائیل اشاره کند، تنها با این عبارت که «محکوم می‌کنیم» بسنده کرد و فیصل بن فرحان با فرافکنی گفت «متعجبم که چرا جامعه جهانی کاری در جهت توقف جنگ انجام نمی‌دهد؟!» این وضع دولت‌های عربی است. 
افقی برای پیروزی اسرائیل در جنگ و رسیدن به خواسته‌هایی که اعلام کرده وجود ندارد. افق مقاومت حتی اگر این جنگ طولانی‌تر شود، روشن است، مقاومت با هدف به شکست کشاندن ارتش اسرائیل ادامه پیدا می‌کند. در این پنج ماه مقاومت فلسطین راه ادامه حیات و ادامه مقاومت مؤمنانه و مسلحانه در برابر دشمن را پیدا کرده است. 
حمایت مؤثر ایران و بقیه اضلاع مقاومت، متناسب با نیاز میدانی غزه، با وجود موانع و محدودیت‌ها استمرار پیدا می‌کند. مقاومت غزه، برخلاف اسرائیل، هنوز توانایی‌های زیادی در ذخیره دارد، کرانه باختری و قدس با نزدیک به سه میلیون جمعیت فلسطینی، یک ظرفیت عظیم است؛ حزب‌الله لبنان که بدون اندکی درنگ به کمک مقاومت غزه آمد و در این راه بیش از 250 شهید نثار کرده، هنوز بیش از عشری از امکانات خود را به میدان نیاورده؛ مقاومت یمن همچنان به نفع غزه شگفتی‌هایی خلق می‌کند و توان پایان‌ناپذیری دارد. مقاومت عراق می‌تواند ده‌ها برابر اقدامات مؤثری که تاکنون علیه آمریکا و اسرائیل انجام داده است، به صحنه بیاورد و ایران بلندترین کوه پشتیبان مقاومت، می‌تواند میدان حمایت خود را توسعه دهد. بنابراین به میزانی که به دلیل استقامت مردم غیور غزه، افق جنگ برای اسرائیل و حامیان خارجی آن تاریک است، افق مقاومت فلسطین در غزه به دلیل اثبات شدن ناکارآمدی اقدامات ارتش، روشن می‌باشد و پیش از این‌ها وعده‌های پی‌در‌پی الهی در پیروزی مؤمنین و حمایت وسیع از آنان هم هست. ماه مبارک رمضان در پیش است و انفجار خشم مردم روزه‌دار کرانه باختری به کابوس آمریکا، اسرائیل و عوامل آن‌ها تبدیل شده است. «وَمَا النَّصْرُ إِلَّا مِنْ عِنْدِ اللهِ الْعَزِيزِ الْحَكِيمِ.»
عناوین اخبار روزنامه خراسان در روز یکشنبه‌ ۲۰ اسفند

دولت و چالش نظارت بر بازار

مهدی حسن زاده
اظهارات اخیر معاون اول رئیس جمهور درباره نظارت بر بازار بحث برانگیز شد. مخبر در جمع فعالان حوزه اصناف اعلام کرد که دولت نمی تواند بازار را کنترل کند و این کار باید توسط خود اصناف صورت گیرد. برخی این اظهارات را به معنای اعلام ناتوانی دولت در مهار قیمت ها قلمداد و از آن انتقاد کردند. با این حال بد نیست فارغ از آن چه گفته شد به این بحث بپردازیم که دولت تا چه اندازه می تواند بر بازار نظارت کند و آن چه که به ویژه در سال های اخیر بسیاری از مردم از مفهوم نظارت بر بازار مدنظر داشته اند که نتیجه آن باید کنترل قیمت ها باشد، تا چه اندازه شدنی است؟ در اقتصاد ایران سعی می شود بازار بسیاری از کالاها به نوعی با یک قیمت گذاری مستقیم یا غیرمستقیم از سوی دولت تنظیم شود. طیف وسیعی از کالاها از خوراکی، دارو، محصولات بهداشتی و خودرو تا محصولات پایه ای و کالاهای واسطه ای نظیر فولاد، آهن آلات و پتروشیمی برای افزایش قیمت نیاز به مجوز دولت دارند. با این حال طیف وسیع دیگری که محصول کارخانه ای نیستند و عرضه کننده آن عموم مردم هستند قابلیت قیمت گذاری دستوری ندارند. به عبارتی نمی توان برای فروش میوه و سبزی جات، مسکن و ارز قیمت دستوری برای مردم تعیین کرد اگرچه بارها قیمت گذاری دستوری برای عرضه ارز صادرکنندگان و فروش آن در قالب ارز مسافرتی به مردم انجام شده اما در نهایت در شرایط تورمی نیز قیمت گذاری دستوری نتیجه بخش نبوده است و همه کالاهای مشمول قیمت گذاری دستوری بعد از مدتی به دلیل جهش نرخ ارز و سایر عوامل موثر بر افزایش هزینه تمام شده ناگزیر از افزایش قیمت شده اند و دولت نیز پس از مدتی چانه زنی و مخالفت با افزایش قیمت، مجبور به پذیرش واقعیتی به نام افزایش هزینه تمام شده می شود و مجوز افزایش قیمت را به تولیدکننده می دهد. در حقیقت جدال دولت ها با قیمت ها و فروشندگان بر سر نرخ کالاها، جدالی ادامه دار بوده است و به ویژه در سال های اخیر که تورم بالایی ناشی از جهش نرخ ارز را تجربه کرده ایم، این جدال بیشتر هم بوده است. در بسیاری از کالاها، مشکل نبود نظارت نیست بلکه گاه نظارت بیش از حد و قیمت گذاری دستوری مشکل ساز می شود. به نظر می رسد ذهنیت ها از نظارت بر بازار باید اصلاح شود. اول، نظارت بر بازار جبران کننده عوامل بنیادین افزایش قیمت تمام شده از جمله جهش نرخ ارز نیست. دوم، نظارت بر بازار فقط بر قیمت نیست بلکه نحوه عرضه کالا و حقوق مصرف کننده نیز مهم است.  با این حال دولت به عنوان تنظیم گر در اقتصاد باید هم در نحوه عرضه کالا و لزوم رعایت حقوق مصرف کننده و هم در مواقع کمبود کالا و شکل گیری احتکار وارد عمل شود و از این جنبه علاوه بر این که دولت باید مستقیم بر بازار نظارت کند، نباید حرف و حدیثی مبنی بر ضعف و ناکارآمدی در این زمینه نیز مطرح کند. علاوه بر این سپردن همین نظارت به صورت صرف به خود اصناف نیز راهگشا نیست چرا که اصناف به دلیل تعارض منافع، نمی توانند نظارت کاملی بر عملکرد زیرمجموعه خود داشته باشند و برای جبران این خلاء استفاده دولت از ابزارهای نظارتی مستقیم خود ضروری است. با توجه به این واقعیت نظارت جدی دولت بر بازار ضروری است اما به نظر می رسد این نظارت باید از وضعیت نظارت مخرب بر قیمت گذاری خارج شود و به سمت نظارت بر نحوه عرضه کالا و خدمات و استانداردسازی آن برود
عناوین اخبار روزنامه جوان در روز یکشنبه‌ ۲۰ اسفند

سکوت مطلق  در برابر حواشی ماورایی فوتبال
شیوا نوروزی

حواشی بی‌پایان فوتبال ما تنوع زیادی دارد و هنوز یکی را هضم نکرده یک مورد جدید پیش می‌آید و مورد قبلی را فراموش می‌کنیم. در خصوص اتفاقات عجیب رختکن پرسپولیس پیش از رویارویی با ذوب‌آهن نه تنها شفا‌ف‌سازی نشد بلکه صحبت‌های مدیرعامل باشگاه میزبان ابهامات را بیشتر هم کرد. 
این اولین‌باری نبود که بحث جادوگری در مستطیل‌سبز ایران مطرح می‌شد و قاعدتاً هیچ‌کس از اهالی این رشته با این مسئله بیگانه نیست. نکته عجیب این است که این دفعه نیز همانند موارد قبلی راست و دروغ ادعا‌های مطرح‌شده مشخص نشد و هیچ‌کس آن را گردن نگرفت. قبل از شروع دیدار ذوب‌آهن- پرسپولیس، قرمز‌ها مدعی شدند برگه‌های عجیبی را در رختکن پیدا کرده‌اند. عکس‌های منتشرشده به قدر کافی واضح بودند و همه فهمیدند این برگه‌ها مربوط به جادو و جمبل است. مسئولان پرسپولیس گفتند همه این برگه‌ها را به ناظر بازی داده و به نوعی تیم میزبان را مقصر این موضوع می‌دانستند. در طرف مقابل ذوبی‌ها سریع واکنش نشان دادند و ضمن تکذیب موضوع خواستار برخورد جدی مسئولان شدند. بیش از ۱۰ روز از این حاشیه می‌گذرد و هیچ مقام مسئولی نسبت به این موضوع واکنش نشان نداده است. 
مدیرعامل باشگاه ذوب در گفت‌وگویی تلویزیونی ضمن تأکید بر قدمت این باشگاه و تکذیب هرگونه رفتارغیرحرفه‌ای از سوی مجموعه خود، خبر از بررسی برگه‌های موجود در رختکن پرسپولیس داد: «قاعدتاً کاغذ‌ها را برای راستی‌آزمایی می‌دهیم و تلاش می‌کنیم تحقیق کنیم از کجا آمده و فحوای کلام چه چیزی است. شما همین الان در اینترنت بزنید، همین کاغذ‌ها را می‌دهد. یکی از آن‌ها برای جلب محبت بوده است! ما این را به چند نفر دادیم و گفتند اصلاً خنده‌دار است. ما که از این برگه‌ها و خطوط مندرج در آن‌ها سردرنمی‌آوریم، ولی گویا نیما نکیسا و همکارانش آن‌ها را به اهل فن نشان داده‌اند و تحلیل متخصصان این بوده که این برگه‌ها برای جلب محبت بوده است! هر چه بیشتر در مورد این مسئله صحبت می‌شود، ابهامات نیز افزایش پیدا می‌کند.»
اصل ماجرا این است که هر دو باشگاه یکدیگر را متهم می‌کنند و هیچ‌کس مسئولیت برگه‌های جادوگری را گردن نمی‌گیرد. از آن مهم‌تر اینکه سازمان لیگ، کمیته انضباطی، کمیته اخلاق و فدراسیون هم در قبال این اتفاق در سکوت فرورفته‌اند و اصلاً انگارنه‌انگار، شاید برای‌شان این موضوع تکراری باشد. به هر حال طی سال‌های اخیر بار‌ها اخباری در خصوص حضور جادوگر‌ها اطراف تیم‌ها شنیده شده و حتی فیلم رفتار‌های عجیب برخی افراد کنار زمین و دروازه تیم‌ها انتشار یافته است، ضمن اینکه بار‌ها شنیده‌ایم جادوگران و افراد معلوم‌الحال پیرامون فوتبالی‌ها حضور دارند و به شیوه‌های مختلف تفکرات‌شان را به آن‌ها تلقین می‌کنند. متأسفانه بسیاری از فعالان این رشته طی این سال‌ها به ساز این افراد رقصیده و خود را اسیر دست جادوگران کرده‌اند. مسئولان فوتبال نیز در این مدت به جای پذیرش واقعیت و خشک‌کردن ریشه جادوگری در این رشته، فاز تکذیب برداشته و این موضوعات را به فضای مجازی و شایعات ربط داده‌اند. واقعیت این است که افراد پرحاشیه و معلوم‌الحال به هر شکل و شمایلی در فوتبال رخنه کرده‌اند و هر طور که می‌خواهند جولان می‌دهند. باید مشخص شود ادعای پرسپولیس در خصوص برگه‌های جنجالی درست بوده یا نه. اگر صحت داشته است، باشگاه میزبان باید پاسخگو باشد و اگر صحت نداشته باید برخورد جدی با مدعیان شود. گویا آقایان آنقدر سرشان شلوغ است که اصلاً اهمیتی به مطرح‌شدن شایعه جادوگری در لیگ‌برتر نمی‌دهند و به جای آنکه چاره‌ای بیندیشند، ترجیح می‌دهند این مورد هم مشمول گذر زمان شود و همه آن را فراموش کنند.عناوین اخبار روزنامه آرمان امروز در روز یکشنبه‌ ۲۰ اسفند

نگاهی به نیمه خالی لیوان انتخابات

هوشمند سفیدی

به نظر می رسد با اتمام انتخابات ۱۱ اسفند و انتشار آمار مختلف درباره آن، باید به نقد انتخابات یازدهم روی آورد و از فعل و انفعالات آن درس گرفت و ضعف ها را هم در کنار قوت ها دید و پذیرفت.

بی تردید، گرچه مهمترین جلوه دموکراسی انتخابات است، اما از آنجا که در کشور ما سایر ابعاد دموکراسی هنوز مجال بروز و تجلی کافی نیافته اند، لذا تمرکز بر انتخابات و انجام اصلاحات در کلیه ابعاد آن ضروری است و هرگونه بی توجهی و تعلل در این زمینه، عوارض جبران ناپذیری را در پی خواهد داشت. شاید، مهمترین نقد انتخابات، عدم مشارکت انتخاباتی بالغ بر ۳۶ میلیون از افراد واجد شرایط در این رویداد مهم باشد که نزدیک به ۵۹ درصد واجدین شرایط را بر در می گیرد، آماری که کمترین میزان مشارکت را در کلیه انتخابات مجالس شورای اسلامی در جمهوری اسلامی رقم زد؛ این عدم مشارکت به یقین، پیامد رفتارها، ضعف ها و نارسایی هایی است که برخی، ریشه در نحوه سیاستگذاری طراحی و برگزاری انتخابات دارد و برخی دیگر به ناخرسندی عمومی از عملکردها و نتایج آن ها مربوط است.

البته ممکن است عده ای هم تحت تأثیر موج سواری بدخواهان تصمیم به عدم مشارکت  بگیرند که این موضوعی طبیعی است و در همه جوامع، این مسئله رخ می دهد و ثانیاً نمی توان میزان قابل اعتنایی را به آن اختصاص داد و مردم آگاه ما، به آن ها توجه نمی کنند. بنابراین، باید علاوه بر اصلاح قانون انتخابات و بهبود فضا و بستر برگزاری انتخابات، تلاش مضاعفی را برای اصلاح سیاست ها، اقدامات، پاسخگویی به مطالبات مردم و ارتقای رضایت عمومی انجام داد. دومین نقد به نتایج انتخابات، تداوم ابراز وجود آرای باطله است که بنا به گفته وزیر کشور ۸ درصد و با توجه به مشارکت ۲۵ میلیون در چهلمین انتخابات، دو میلیون نفر را در بر می گیرد و اگر این دو میلیون را با ۳۶ میلیون نفر مشارکت نکننده جمع ببندیم، می توان گفت ۳۸ نفر در انتخابات یازدهم اسفند با رأی نداده اند و یا به گونه ای رفتار کرده اند که علی رغم مشارکت انتخابتی، رأی آنان به فرد خاصی تعلق نگیرد.

نکته دیگر آنکه آرای تهران را باید تجلیل ویژه ای کرد؛ چرا که نقش بارزی را در راهبری فضای سیاسی کشور در پی دارد، اینکه ۲۷۶ هزار رأی باطله تهران که قریب به نصف آرای نفر اول را تشکیل می دهد، دارای پیامی است که درک کافی و عمیق از آن، حائز اهمیت است. نتیجه آنکه باید صدای این ۳۸ میلیون نفر را شنید و در مقام پاسخگویی به آنان برآمد، اگر توانایی شنیدن صدای آنان نباشد، و یا تفسیر درستی از این گونه رفتارهای سیاسی انجام نپذیرد، می تواند آبستن بحران های سیاسی شود، بحران هایی که «لوسین پای» نظریه پرداز سیاسی معروف انواع آن را گوشزد می کند.

از سوی دیگر، اگر گرایش های سیاسی قوی و موثری در کشور داشتیم که می توانستند این جمع کثیر و تعیین کننده را جذب کنند، آن گاه نتایج انتخابات به شکل دیگری رقم می خورد. در برابر این دو نکته منفی، برای انتخابات ۱۱ اسفند، می توان یک نقطه مثبت مهم نیز منظور کرد؛ ۲۳ میلیون نفری که در انتخابات دست به گزینش نامزدهای تأیید صلاحیت شده پرداختند، نشان دادند که مخالف «پدرگرایی»و پدرخوانده ها هستند؛ دست رد آنان را به افرادی که احساس می کردند، بدون تلاش کافی می توانند در پارلمان حضور یابند، باید از نقاط برجسته این دوره از انتخابات مطرح کرد؛ گرچه اگر دارای احزاب سیاسی قوی و به معنای واقعی بودیم، پدرخوانده های سیاسی، مجال رشد نمی یافتند. سخن درباره انتخابات ۱۱ اسفند بسیار زیاد است اما ترجیح می دهم این یادداشت را با جلب توجه سیاستگذاران سیاسی کشور به «نسل نت» پایان دهم؛ اگر ترجیحات و مطالبات آنان در انتخابات مدنظر قرار ندهیم و نیز منتقدان را به رسمیت نشناسیم، روند کاهشی مشارکت انتخاباتی که تنها مجرای فعالیت سیاسی قوی در کشور است، ادامه یافته و نتایج زیانباری را در پی خواهد داشت.

روزنامه وطن امروز

خط تولید نارضایتی ملی!
سعید نجفی
اینکه برای صنعت خودروسازی ایران چه دورنمایی تصویر شده و می‌شود هدف این نوشتار نیست بلکه هدف بررسی وضعیت این صنعت از منظر سودمندی آن برای کشور و مردم ایران است. حتی اگر دست‌اندرکاران این صنعت به سیاق معمول با سیاست فرار به جلو، قصد تشکیک در تحلیل و اعداد و ارقام ارائه شده در این نوشته را در پیش گیرند، حداقل لازم خواهد بود یک بار برای همیشه به این مردم شریف و صبور توضیح دهند اگر نگاه عموم جامعه به صنعت خودروسازی را محل اشکال می‌دانند، از دیدگاه خود، در دفاع از صنعت خودروسازی دقیقا از چه چیزی دفاع می‌کنند؟!
الف - بر اساس اطلاعات منتشر‌شده، ایران‌خودرو با زیان انباشته ۱۰۴ هزار میلیارد تومانی مواجه است و دیگر خودروساز مطرح کشور یعنی سایپا نیز زیانی برابر با ۴۹ هزار میلیارد تومان را نمایندگی می‌کند و این در حالی است که مردم ایران همواره در طول سال شاهد افزایش گاه و بیگاه قیمت محصولات این 2 خودروساز بزرگ کشور هستند، بنابراین نخستین سوال مهم این است: به‌ رغم بازار انحصاری و قیمت‌گذاری‌های غیرمعقول و فراتر از توان مردم و نامتناسب با کیفیت خودرو، این زیان انباشته اساسا چه معنایی دارد؟
ب - ارزان‌ترین خودروهای ساخت 2 خودروساز داخلی که اکثریت مردم در صورت توانایی امکان خرید آنها را دارند در محدوده قیمتی ۳۵۰ تا ۷۰۰ میلیون تومان قرار گرفته و عمدتا شامل ساینا، تیبا، شاهین، پژو ۲۰۶، سمند و رانا است، در حالی که در نمونه‌های خارجی خودروهایی با این محدوده قیمت شامل موارد متنوعی از برندهایی چون بی ‌ام و، رنو، ولوو، فولکس واگن، تویوتا، نیسان و موارد دیگر است. مدت‌هاست این سوال برای مردم مطرح است: وقتی کیفیت، ایمنی و نوع طراحی خودروهای داخلی به مراتب پایین‌تر از خودروهای هم‌ارز خود در سطح جهان هستند و مصرف سوخت بالایی هم دارند چرا باید قیمتی برابر با همان خودروهای جهانی برای خرید آنها پرداخت کنند؟ سوالی که البته مدت‌هاست بی‌پاسخ است!
پ- یکی از مواردی که مدیران و برخی مسؤولان در دفاع از صنعت خودروسازی کشور به آن متوسل می‌شوند، اشتغال‌زایی در این صنعت است به‌طوری که حدود ۱۰۰ هزار نفر به‌صورت مستقیم در هر 2 خودروسازی سایپا و ایران‌خودرو مشغول فعالیت هستند اما در این رابطه نکته‌های درخور توجهی وجود دارد که نیازمند بررسی است. سوال اول در این رابطه این است: با استفاده از حمایت‌های مفصلی که از بیت‌المال در حمایت از صنایع خودروسازی اتفاق افتاده آیا امکان ایجاد همین مقدار شغلِ مستقیم یا حتی بیشتر از آن وجود نداشت؟ نیاز است متخصصان بویژه مدافعان صنعت فشل خودروسازی پاسخ مستدلی به این سوال هوشمندانه ارائه کنند! نکته دوم و مهم‌تر این است: در صنایع خودروسازی جهان و شرق آسیا به ازای هر شاغل یا نیروی کار مشغولِ فعالیت در آن، به‌طور متوسط به‌ترتیب ۳۰ و ۵۰ خودرو تولید می‌شود، در حالی که این میانگین درباره ایران‌خودرو و سایپا در بهترین حالت ۱۰ تا ۱۲ خودرو به ازای هر شاغل است. به‌عبارت دیگر بیش از 12 درصد بهای تمام‌شده خودرو در ایران‌خودرو و سایپا مربوط به هزینه‌های حقوق و دستمزد نیروی شاغل آنها است که مردم از جیب خود پرداخت می‌کنند و این مقدار 3 برابر استانداردهای جهانی است، بنابراین مردم در خوش‌بینانه‌ترین حالت ۳ برابر استاندارد جهانی مستقیماً هزینه افراد شاغل در سایپا و ایران‌خودرو را پرداخت می‌کنند، زیرا با نیروی انسانی مازاد در این بخش‌ها مواجه هستیم! بنابراین جا دارد سوال شود: آیا تکیه بر اشتغال‌زایی در این بخش با توجه به تحمیل هزینه استخدام نیروی کار مازاد به مردم امری قابل دفاع است؟
ت- میانگین مصرف خودروهای تولیدی سایپا و ایران‌خودرو در بهترین حالت ۹ لیتر و یک و نیم برابر میانگین مصرف خودروهای تولیدی اروپاست. روزانه حدود ۱۲۲ میلیون لیتر بنزین در کشور مصرف می‌شود. اکنون که کشور با ناترازی در مصرف بنزین مواجه است در صورت تولید خودروهای با کیفیت از سوی این 2 خودروساز نه‌تنها مصرف بنزین به میزان ۸۰ میلیون لیتر در روز محدود می‌شد بلکه مازاد تولید بنزین نیز می‌توانست جزو محصولات صادراتی ایران باشد، در حالی که اکنون کم‌کم در حال تبدیل شدن به یکی از واردکنندگان عمده بنزین با هزینه‌های سرسام‌آور هستیم. از طرفی دولت رقمی معادل ۱۵ هزار تومان یارانه به ‌عنوان مابه‌التفاوت از بودجه‌ عمومی برای هر لیتر بنزین مصرفی خودروها پرداخت می‌کند، بنابراین سایپا و ایران‌خودرو با تولید خودروهای پرمصرف سالانه ۲۴۰ هزار میلیارد تومان خسارت به کشور تحمیل می‌کنند. این خسارت یاس‌آور، مجزا از خسارت تصادفات، آلودگی هوا، تعطیلی کشور و مدارس و مرگ و میر و معلولیت ناشی از تصادفات است. فقط در رابطه با تصادفات، سالانه شاهد مرگ حدود ۱۸ هزار نفر هستیم که رئیس سابق پلیس راهور کشور (سردار هادیانفر) بارها و بارها ایمنی بسیار پایین خودروهای تولید داخل را از عوامل مهم تعداد بسیار بالای مرگ و میرهای ناشی از تصادفات بیان کرده است.
ث- وضعیت در رابطه با فرآیند خرید خودرو نیز تعریف چندانی ندارد. خودروسازان کار را به جایی رسانده‌اند که تفاوت قیمت بین کارخانه و بازار آزاد موجب تشکیل صف‌های خرید می‌شود. پول‌هایی از مردم به واسطه پیش‌پرداخت ستانده شده و تا مشخص شدن وضعیت نهایی خریداران، سود ناشی از خواب چند 10 هزار میلیارد تومان در حساب‌های مربوط مشخص نیست چه سرنوشتی پیدا می‌کند اما قدرمسلم این است که این سود در اختیار خریدار و مشتری قرار نمی‌گیرد! عدم تحویل به‌موقع خودرو، کاهش امکانات خودروهای تحویلی، قراردادهای یک‌طرفه و تحویل خودرویی متفاوت از آنچه ثبت‌نام شده است از اتفاقات گاه و بیگاه دیگری است که مدت‌ها وقت و انرژی ارگان‌های حاکمیتی و قضایی برای احقاق حق مردم را می‌گیرد.
ج- اکنون که در سرآغاز مجلس دوازدهم شورای اسلامی با نمایندگان جدید راه‌یافته هستیم، یکی از مطالبات مردم و یکی از موارد تکریم مردم از سوی نمایندگان تازه انتخاب شده مجلس شورای اسلامی می‌تواند پیگیری موضوعات حوزه خودرو و به سرانجام رساندن انتظارات بحق مردم باشد. چه از منظر مردم‌داری، چه از منظر مراقبت از سرمایه اجتماعی نظام و تحقق اهداف و آرمان‌های آن و چه از منظر مدیریت انرژی و منابع کشور، پرداخت به این موضوع و به سامان رساندن آن امری اجتناب‌ناپذیر است.  
روزنامه رسالت

بلندگوی طبل توخالی نباشیم

 سید محمد بحرینیان
چندهفته‌ای است که اخبار انتخابات ریاست جمهوری آمریکا، کم‌وبیش در رسانه‌های فارسی‌زبان بازتاب یافته و با واکنش‌هایی همراه شده است. دراین‌باره گفتنی‌هایی هست:

یک. نیکی هیلی، نامزد جمهوری‌خواه ریاست جمهوری آمریکا کناره‌گیری کرد و دونالد ترامپ، عملا نامزد نهایی حزب جمهوری‌خواه آمریکا در انتخابات پیش رو شد. چندی پیش برخی رسانه‌ها و حتی چند مقام رسمی کشور، در مورد احتمال رئیس‌جمهور شدن ترامپ و شوک ناشی از آن بر اقتصاد ایران سخن گفتند! ترامپ، رئیس‌جمهور سابق آمریکا که به سبک‌سری و بر هم زدن نظامات جهانی و حتی نظم داخلی آمریکا مشهور بود، بار دیگر خود را نامزد انتخابات کرده است. ایرانیان، بیش از همه، او را با بزرگ‌ترین خطای دوران ریاستش یعنی ترور حاج قاسم سلیمانی می‌شناسند.
دو. هدف از این نوشته بررسی احتمال پیروزی یا شکست ترامپ نیست، بلکه نوع واکنشی است که ما باید به این پدیده داشته باشیم. مشهور است که بالاترین سلاح دولت‌های مستکبر و به‌ویژه آمریکا در سلطه بر کشورها، هژمونی و هیمنه ابرقدرتی آمریکاست. توان سیاسی، اقتصادی و نظامی آمریکا محدود و رو به نشیب است. در دوران اوج قدرت آمریکا و سال‌های نخست نظام تک‌قطبی هم، آنچه باعث پیشبرد اهداف آمریکا در شرق و غرب دنیا بود، بیش از آن‌که اعمال قدرت نظامی آمریکا باشد، ترس از قدرت نظامی آمریکا بود. سال‌هایی بود که دو گروه مسلح در یک کشور آفریقایی باهم جنگ داخلی می‌کردند و به تمام اهداف و زیرساخت‌های هم یورش می‌بردند اما هر دو طرف ماجرا توافق داشتند که یک گلوله هم نباید به سمت سفارت آمریکا شلیک شود. در آن سال‌ها، خبر حرکت ناوگان دریایی ارتش آمریکا به سمت یک کشور، باعث سقوط دولتی در آن‌سوی دنیا می‌شد.
سه. جمهوری اسلامی، شروع کار خود را با شکست هیمنه آمریکا کلید زد. چشم اسفندیار آمریکا و نقطه اصلی آسیب‌پذیری این دولت همین‌جاست. آمریکا با سروصدا و غوغا تلاش می‌کند بترساند و برای تفوق بر این حالت، کافی است ملت و دولت کشور هدف نترسند. 
جوانان انقلابی ما، آن زمان که توانی هم برای پدافند نداشتیم، جاسوس خانه آمریکا در تهران را به تسخیر خود درآوردند و دولت وقت آمریکا را تحقیر کردند. مردم ما از همان ابتدا، این سخن امام خمینی را باور کردند که «آمریکا هیچ غلطی نمی‌تواند بکند.» ایران از معدود کشورهایی بود که در ۴۵ سال گذشته هرگز از آمریکا و سایر قدرت‌ها نترسیده و پای حقوق خود با جدیت ایستاده است.
چهار. ایستادگی البته هزینه‌هایی هم دارد اما هزینه ایستادگی، قطعا کمتر از هزینه و سختی پذیرش سلطه است. وضعیت امروز برخی کشورها، تصویری از پذیرش سلطه است. ما در حوزه‌های علمی، سیاسی، نظامی و امنیتی بر هیمنه آمریکا تفوق یافته‌ایم و ان‌شاءالله این مسير را تا استقلال و خوداتکایی کامل اقتصادی ادامه خواهیم داد.
پنج. با این زمینه، هر رسانه و شخصی که بخواهد اثر رئیس‌جمهور شدن یک فرد سبک‌سر در آمریکا بر کشور ما را بزرگ‌نمایی کند دچار چند خطای راهبردی شده است. اولا با این بزرگ‌نمایی، گویی بین دموکرات و جمهوری‌خواه در آمریکا تفاوتی قائل شده که در رابطه با ایران اسلامی صادق نیست. دوم آن‌که رسانه یا شخصی که با آب‌وتاب از نزدیکی بحران ترامپ برای ایران می‌گوید، همچون شخصی عمل کرده که به‌جای ایستادن در برابر فریاد دشمن، صدای او را در بلندگو واتاب بلندتری داده است. ترامپ و حلقه لعینش می‌خواهند در برابر اراده یک ملت چه کنند؟ به فرض هم که ترامپ بار دیگر رئیس‌جمهور آمریکا شود، تازه به نقطه ۷ سال پیش رسیده است. نکته سوم آن‌که اگر تا امروز، دولت‌های امریکا اقدام نظامی علیه ایران انجام نداده‌اند، به این دلیل نبوده که دیدگاهشان در مورد ایران با ترامپ متفاوت بوده بلکه به این دلیل بوده که از عواقب آن وحشت داشته‌اند. این وحشت امروز بیشتر است.
شش. صرفا از باب یادآوری، فرزندان غیور ملت ایران در نیروهای مسلح، در همین دوران ترامپ، پهپاد آمریکایی را ساقط کردند و ترامپ هم واکنش ذلیلانه ای داشت. در دوران ترامپ و در واکنش به ترور سردار سلیمانی در عراق، سپاه در یک حمله موشکی، زمین و آسمان پایگاه آمریکایی در عراق را به هم دوخت که اولین برخورد سخت نظامی یک دولت رسمی با نیروهای آمریکا در نیم‌قرن اخیر بود. نانسی پلوسی، رئیس مجلس نمایندگان آمریکا می‌گوید من از خواب بیدار شدم و با دستپاچگی خبر دادند به پایگاه آمریکا در عراق حمله شده است. پلوسی می‌گوید با تعجب پرسیدم مگر کسی به پایگاه آمریکا هم حمله می‌کند؟!

روزنامه شرق

دغدغه‌های ریالی و بی‌خیالی ارزی

ناصر ذاکری
رئیس کل بانک مرکزی در اختتامیه دهمین همایش سالانه اقتصاد مقاومتی با عنوان «حکمرانی ارزی؛ ثبات و رونق اقتصادی» گفته‌ است: «ما در بانک مرکزی مرزبان ریال هستیم. کاری به دلار نداریم. معضل ما ریال است، دلار نیست. وقتی مدام از دلار صحبت می‌کنیم، عملا منجر به تضعیف ریال می‌شود». سخنان رئیس کل از منظر دانش اقتصادی قابل‌ درک است. یکی از مهم‌ترین وظایف دولت در میدان اقتصاد حفظ ارزش پول ملی با هدف حداکثرکردن ارزش ثروت ملی و سرعت‌گرفتن رشد اقتصادی کشور است. اما آنچه قابل‌ توجیه نیست، اصرار بر نادیده‌گرفتن اثر نرخ ارز بر اقتصاد ملی است. گویی علت وابستگی شدید شاخص‌های اقتصادی کشور به نرخ ارز این است که مقامات ما مدام از دلار سخن می‌گویند و اگر همه دلار را نادیده بگیریم، دیگر این اثرگذاری به سمت صفر میل خواهد کرد! سخنان ایشان بر پایه دو گزاره درست و نادرست تنظیم شده است: اول اینکه دولت موظف به دفاع از ارزش پول ملی است، تا از این گذرگاه زیانی به اقتصاد ملی و شهروندان وارد نشود، دوم اینکه بدون توجه به تغییرات ارزهای مهم و مسلط در اقتصاد جهانی می‌توان برای پیشبرد اهداف پولی و رسیدن به ثبات اقتصادی همراه با رشد و رونق برنامه تدوین و اجرا کرد! درواقع در طول چند دهه گذشته اقدامات دولت‌های مستقر در دو حوزه تحمیل کسری بودجه بر اقتصاد ملی و مهارنکردن فعالیت بانک‌های خصوصی و مؤسسات مالی و اعتباری و بی‌اعتنایی به رونق مخرب تجارت پول از طرف شبکه بانکی بزرگ‌ترین لطمه را به ارزش پول ملی وارد کرده و اتفاقا در هر دو حوزه بانک مرکزی سهمی درخور تأمل داشته‌ است. به بیان دقیق‌تر اولویت‌بندی نادرست اهداف از طرف دولتمردان و پرداختن به اهداف و برنامه‌هایی غیر از وظایف اصلی دولت موجب شده، دولت میدان‌های بسیار مهمی را با بی‌اعتنایی کنار گذارده و به تغییرات نامطلوب و فاحش شاخص‌های ملی وقعی ننهد. یکی از مهم‌ترین و حیثیتی‌ترین این شاخص‌ها ارزش پول ملی است.‌نکاتی که رئیس‌ کل بانک مرکزی درباره ضرورت اعتنا به مرزبانی ریال و حکمرانی پول ملی مطرح می‌کند، هرچند حاوی مطالب جدیدی نیست و بارها و بارها بر زبان سیاست‌مداران مدعی به‌ویژه در ایام انتخابات جاری شده‌ است، اما سرفصل جدیدی برای مطالبات کارشناسان و فعالان اقتصادی و اصحاب رسانه مطرح می‌کند که از ایشان و سایر دولتمردان بخواهند با پرداختن به وظایف اصلی یک دولت ملی، کارنامه خود را با توجه به تغییرات ارزش پول ملی ارائه و فکری به حال بهبود این کارنامه کنند. اما نکته مهم و درخور تأمل در سخنان رئیس‌ کل محترم، نادیده‌گرفتن سازوکار رابطه پول ملی با نرخ ارز و نقش عنصر سیاست خارجی و تعامل با اقتصاد جهانی در این میدان است. ایشان مبحث ارتباط پول ملی و ارز را تا بدان پایه پایین می‌آورد که گویی با سخن‌نگفتن از ارزهای مسلط جهان و بی‌اعتنایی به آنها می‌توان برای پول ملی سیاست‌گذاری کرد. امروزه همه اقتصادهای دنیا به تناسب درجه رشدیافتگی خود درگیر ارتباطات تنگاتنگ تجاری با جهان خارج هستند، به‌گونه‌ای که سهم اقتصادها از تجارت جهانی ارتباط نزدیکی با درجه توسعه‌یافتگی و رونق آنها دارد. دقیقا به همین دلیل ارتباطات گسترده پولی و مالی بین کشورها شرایطی را ایجاد می‌کند که نرخ ارز برای هریک از اقتصادها خواه بزرگ و خواه کوچک یکی از مهم‌ترین شاخص‌ها باشد.

رئیس‌ کل می‌گوید همان‌گونه که چین و روسیه تلاش می‌کنند تا حد امکان در تجارت‌های خود با سایر کشورها از پول ملی خودشان استفاده کنند، ما نیز باید چنین نگاهی به ریال داشته‌ باشیم. اما ایشان نمی‌گوید که چرا مثلا چین به‌عنوان دومین اقتصاد بزرگ جهانی حاضر نیست ریسک کنارگذاشتن یکباره دلار و تخریب رابطه تجاری و بانکی خود را با غرب بپذیرد و با وجود برخورداری از پشتوانه قوی دومین اقتصاد بزرگ جهان، در این زمینه به‌اصطلاح دست‌به‌عصا راه می‌رود، اما ایشان به‌عنوان نماینده اقتصادی با سهم اندک در بازار جهانی بی‌محابا مصمم به تاختن به صف دشمن و نواختن سیلی بر صورت او است. ایشان در ادامه از ظرفیت بریکس و تأثیری که بر اقتصاد جهانی خواهد داشت، سخن می‌گوید. بی‌تردید بریکس نقطه شروع حرکت به سمت نظم نوین پولی جهان و پایان دوران سلطه دلار است، اما این اتفاق در بلندمدت محقق خواهد شد، و نمی‌توان اصلاح امور پولی و ارزی کشور را در کوتاه‌مدت منوط بدان کرد. رئیس‌ کل بانک‌ مرکزی درنهایت نکته جالبی را هم بیان کرده‌اند که نگارنده صمیمانه امیدوار است موجبات عتاب و خطاب از طرف رؤسایشان را فراهم نکند: «باید بتوانیم از دانش و توان تمام متخصص‌ها استفاده کنیم. کارشناسان و اقتصاددانان خوبی داریم. اگر گرد و غبارهای سیاسی آرام شود، اعتقاد دارم که بسیاری از مسائل اقتصادی را می‌توانیم حل کنیم»

نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات