انتخابات 11 اسفند نیز برگزار شد و جلوه دیگری از تعهد نظام جمهوری اسلامی به مسئله جمهوریت به منصه ظهور رسید برگزاری 41 انتخابات طی 44 سال نشان از اهمیت جایگاه مردم در نظام سیاسی است که جمهور مردم و اسلام را دو رکن اصلی خود می داند که باعث پایداری و پیشرفت نظام اسلامی و غلبه آن بر بسیاری از موانع و توطئه ها شده و در آینده نیز راه غلبه بر مشکلات را استمرار همین تفکر می داند.
براین اساس ذکر چند نکته قابل تامل به نظر می رسد
1. مردم ایران عزیز در سراسر کشور با وجود برودت هوا در اکثر مناطق کشور و با وجود گلایه های بحقی همچون مشکلات معیشتی و گرانی و ناکارآمدی ها و با وجود فشارهای سنگین خارجی همچون تحریم و هجمه های رسانه ای بار دیگر پای صندوق های رای آمدند تا علاوه بر این که در تعیین سرنوشت خود مشارکت داشته باشند اتمام حجتی دوباره با کارگزاران و تصمیم گیران و تصمیم سازان کرده باشند که گرچه مطالبه شان از مسئولان کار و کار و کار است اما همچنان پای انقلاب و نظام مردم سالاری خود هستند.
2. متاسفانه بخش قابل توجهی از واجدین شرایط برای شرکت در انتخابات به دلیل ناامیدی یا اعتراض به شرایط یا نبود نامزد مطلوب شان در انتخابات روز گذشته شرکت نکردند طبیعتا از همین امروز موجی از واکنش ها به خصوص توسط رسانه های معاند یا برخی فعالان سیاسی ایجاد خواهد شد که این عدم مشارکت «نه» به ساختار سیاسی است! اما قابل توجه این که براساس نتایج پژوهش های صورت گرفته بیش از 70درصد کسانی که تمایلی به مشارکت نداشته اند، اعلام کرده اند مسئله شان نه گفتن به ساختار سیاسی نیست، بلکه مسئله ناکارآمدی به خصوص در حوزه اقتصادی و معیشتی است، موضوعی که به نظر می رسد اگر برای آن تدبیر لازم، سریع و باثبات اندیشیده شود این بخش از جامعه که به دلایل ناکارآمدی به خصوص در حوزه اقتصادی و معیشتی و ناامیدی از آینده، دچار قهر با صندوق یا بی انگیزگی برای مشارکت در تعیین سرنوشت خود شده اند بار دیگر قابلیت آن را دارند که به چرخه مشارکت سیاسی برگردند.
3. انتخابات 11 اسفند نشان داد فارغ از این که دولت یا مجلس در اختیار چه جریان یا گروه سیاسی است اولا اکثریت مردم حاکمیت را یک ساختار واحد می بیند که همگی کارگزاران یک نظام سیاسی هستند که عملکرد خوب یا بدشان برهم تاثیر می گذارد، ثانیا فارغ از دستاوردهایی که ممکن است مجلس یازدهم یا دولت سیزدهم برای خود بر شمارند چشم انداز بخش قابل توجهی از جامعه نسبت به آینده مبهم و همراه با نگرانی و البته ناراضی از وضعیت معیشتی است، واقعیت هایی که به نظر می رسد مخاطب آن در وهله نخست دولت سیزدهم است که از عمر آن کمتر از 16 ماه مانده است دولتی که بیش از هر چیز می بایست بر گشایش های معیشتی و ایجاد احساس کارآمدی و امیدواری به آینده تمرکز کند تا شرایط انتخابات 11 اسفند در انتخابات ریاست جمهوری چهاردهم تکرار نشود.
4.مجلس یازدهم با همه نقاط قوت و ضعف اش طی سه ماه آینده به کار خود پایان خواهد داد و 290 نماینده مجلس دوازدهم برای نمایندگی از همه 85 میلیون ایرانی به مدت 4 سال وارد قوه مقننه ای خواهند شد که قرار است در راس امور باشد. مجلسی که اگر می خواهد برخوردار از سرمایه اجتماعی و اعتماد عمومی باشد باید خود را نماینده آحاد ملت ایران عزیز از هر گرایش و سلیقه سیاسی وهر قومیت و دین و مذهب بداند. مجلسی که متوجه خواست های اکثریت جامعه باشد .مجلسی که با ریل گذاری درست منافع ملی را پاسداری کند و با نظارت دقیق مراقب باشد که وکیل الدوله نشود
دستاوردهای حضور آگاهانه مردم در انتخابات
مصطفی قربانی
حضور آگاهانه مردم در انتخابات مجلس خبرگان رهبری و مجلس شورای اسلامی را میتوان به مثابه دمیدن خون تازهای در رگهای کشور، نظام و مسئولان دانست، زیرا این حضور آگاهانه و نسبتاً پرشور در شرایطی حساس و تعیینکننده به منصه ظهور رسید و از این نظر میتواند دستاوردهای مهمی را در پی داشته باشد. به طور خلاصه، مهمترین دستاوردهای حضور مردم در انتخابات عبارتاند از:۱. قوت قلب بخشیدن به دولت برای تداوم مسیر تحولی: از ابتدای روی کارآمدن دولت سیزدهم رویکردی تحولی و فرصتآفرین در اداره کشور حاکم شده است. درواقع، دولت سیزدهم یک مسیر تحولی منطقی و مثمر را در اداره کشور در پیش گرفته، اما نتایج این مسیر تحولی، در حد مورد انتظار در سفره مردم نمایان نشده است. بر این اساس، حضور مردم در انتخابات به معنای فرصت دادن به دولت سیزدهم برای توسعه و عمقبخشی به دامنه اقدامات تحولی این دولت است، به گونهای که اثرات آن در سفره مردم هم نمایان شود. ۲. امیدواری به تداوم رویکرد مجلس کنونی: مجلس کنونی در مجموع در تصویب قوانین گرهگشا و مرتبط با دغدغههای روزمره مردم مانند تصویب قانون حمایت از فرزندآوری، تصویب قانون جهش تولید مسکن و تصویب قانون رفع موانع تولید موفق عمل کرده است. حال مردم با حضور آگاهانه خود در انتخابات، به نوعی نسبت به رویکرد این مجلس اعلام رضایت کرده و نشان دادند که خواستار تداوم رویکرد این مجلس هستند. ۳. انزوای تحریمیها: یکی دیگر از دستاوردهای حضور مردمی در انتخابات، در انزوا قرار دادن تحریمگران انتخابات است. در توضیح باید گفت که برخی نخبگان و جریانهای سیاسی که در ماهها و روزهای اخیر پیوسته بر طبل تحریم انتخابات میکوبیدند و مترصد آن بودند تا با عدممشارکت مردم در انتخابات، برگبرندهای برای خود در برابر نظام دست و پا کنند، با حضور مردم در انتخابات، اکنون منزوی تلقی میشوند. همین امر نشان میدهد که در پیوستگی با نظام است که نخبگان و جریانهای مختلف اعتبار اجتماعی پیدا میکنند. ۴. تضمین امنیت پایدار کشور: با توجه به توطئههای دشمنان برای تضعیف امنیت پایدار کشور و اقداماتی که در ماههای اخیر در این راستا انجام دادند مانند حادثه تروریستی کرمان، حمله به مقر فراجا در راسک و چندین مورد حمله تروریستی به نیروهای فراجا مردم با حضور در انتخابات در اصل، از کشور و نظام اعلام حمایت و به دشمنان این پیام را صادر کردند که اجازه نمیدهند احدی امنیت کشور را مورد هدف قرار دهد. ۵. بنبست جنگ ترکیبی دشمنان: بالاخره دستاورد دیگر حضور مردم در انتخابات، به بنبست کشاندن جنگ ترکیبی دشمنان دولت و ملت ایران است، زیرا جنگ ترکیبی موجود معطوف به بیتفاوتسازی مردم در قبال وضعیت و آینده خود، نظام و کشور است، اما وقتی مردم اینگونه در انتخابات مشارکت میکنند، به معنای آن است که جنگ ترکیبی دشمن ناکام مانده است. جالب آنکه این حضور مردمی در حالی است که دشمن در ماههای اخیر به حربههای مختلف متوسل شد تا درصد مشارکت مردم در انتخابات را کاهش دهد، یعنی جنگ ترکیبی دشمن معطوف به کاهش مشارکت در انتخابات بود. ۶. تقویت قدرت بینالمللی نظام: با توجه به ماهیت مردمسالار نظام جمهوری اسلامی، حضور مردمی در انتخابات به مثابه اعلام حمایت مردم از نظام و قوتبخشی به آن در نظام بینالملل است. بنابراین، دستاورد این حضور را میتوان در پروندههای مختلف سیاست و روابط خارجی کشور بهویژه در مسائل مربوط به رفع تحریمهای ظالمانه ضدایرانی در ماههای آتی مشاهده کرد. به تعبیر دقیقتر، این حضور مردمی هم میتواند سبب کاهش فشارهای خارجی شود و هم وزن گزینههای روی میز نظام در پروندههای مختلف روابط خارجی را تقویت کند، همان دستاوردی که سال گذشته بعد از حضور گسترده مردمی در راهپیمایی ۲۲ بهمن حاصل شد. ۷. خلع سلاح اپوزیسیون بیوطن: این حضور مردمی همچنین اپوزیسیون بیوطن ضدنظام را خلع سلاح خواهد کرد، زیرا مستمسک این اپوزیسیون برای تلکه کردن قدرتهای معاند خارجی، افسانهبافی درباره عدمحمایت مردمی از جمهوری اسلامی ایران است
صندوق رای گویاترین شیوه بیان مسأله
عباس سلیمی نمین
برداشتی که من از نوع عملکرد مردم دارم، این است که مردم ایران همچنان صندوق رای را بهترین، گویاترین و رساترین شیوه بیان مسأله خود میبینند که این نشانه رشدیافتگی جدی است.
وقتی جامعه احساس کرد که انتخابات رقابتی را میتواند برگزار کند، تمایلات مختلف به صحنه میآید و از سوی دیگر قشرهای مختلف جامعه در انتخابات در ساعات مختلفی برای صندوقهای رای حاضر میشوند از این رو وقتی انتخابات مانند دیروز چندین بار تمدید میشود، یعنی کسانی که مردد بودند رای بدهند به میدان آمدند. این نشان میدهد که نخواستهاند از این فرصت خود را محروم کنند. ارزیابی جامعه کاملا سیال و براساس تغییرات است که این موضوع از جهات مختلفی قابل تامل به نظر میرسد. حضور اینچنینی مردم یک پیام روشن به کسانی دارد که فکر میکنند اگر راهی را برخلاف عقلانیت سیاسی در پیش بگیرند، مردم هم به دنبال آنها میروند در حالی که چنین برداشتی اساسا اشتباه است. بسیاری از نویسندگان داخلی تلاش کردند مردم را از رجوع به صندوق رای با این استدلال که انتخابات رقابتی نیست، منصرف و مایوس کنند در حالی که این استدلال حتی مورد قبول روزنامههایی که خود این نویسندگان در آن مطلب مینوشتند هم قرار نگرفت. حتی همین رسانهها نیز متوجه شدند باید از فرصت انتخابات استفاده کرد؛ از این رو باردیگر ما با بطلان نگاههای محفلی مواجه شدیم. مردم در ارتباط با اصلاح جامعه و تغییر در آن، سعی دارند کمهزینهترین شکل ممکن را انتخاب کنند؛ از این رو تحول در جامعه یک امر ضروری است. طبعا مشارکت در انتخابات فضا را طوری رقم زده که هم حریت خود را احساس میکنیم و هم نشان میدهیم یک کشور توسعهیافته هستیم.
پشت پرده سفر زلنسکی به عربستان
عبدالرضا فرجی راد
ریاض با بر پایی نشستی با حضور زلنسکی وسران برخی کشورها در جده در سال اول جنگ، تلاش کرد بخت دیپلماسی خود را به عنوان یک میانجی بیازماید که نتیجه ای نگرفت. در حال حاضر زلنسکی تا حدی از غرب در کمک و همیاری نظامی به کیف ناامید شده ومعتقد است آن ها به وعده هایشان در تجهیز بیشتر اوکراین موفق عمل نکرده اند. این در حالی است که روسیه به سرعت تولید ابزار جنگی اش را افزایش داده و در روز های اخیر پیشرفت هایی هر چند اندک در اشغال بخش هایی دیگری در شرق اوکراین به دست آورده است. احتمالا وی از ریاض بخواهد با روابط حسنه ای که با اعضای کنگره دارند، نگرانی کیف را منتقل نموده وتاثیر گذارد.
در حال حاضر اوضاع در کنگره تاحدی آشفته و نظرات متفاوتی میان اعضای دو حزب در اولویت کمک به اوکراین وجود دارد و موقعیت زلنسکی به شدت فرو کاسته شده است.
اولویت بایدن بر تمرکز و کنترل اوضاع خاورمیانه در سال منتهی به انتخابات درحال تغییر است و چشم انداز روشنی برای پایان جنگ اوکراین به ظاهر متصور نیست.
احتمالا هدف اصلی این سفر گرفتن کمک بیشتر از عربستان سعودی بعد از کمک ۴۰۰ میلیون دلاری قبلی است.
هر چند گفته می شود که حمایت از طرح صلح اوکراین نیز یکی از دلایل این سفر است. طرح صلحی که روسیه به هیچ وجهی زیر بار آن نخواهد رفت زیرا به طور کلی حمله روسیه به اوکراین از نظر داخلی مورد سوال واقع خواهد شد.
علاوه بر دریافت کمک که سعودی ها به خاطر روابط خوبشان با پوتین احتیاط لازم را خواهند داشت، بحث تبادل اسرا هم که قبلا سعودی ها یک بار با موفقیت انجام دادند، می تواند در دستور کار زلنسکی باشد که می تواند با وساطت بن سلمان مجددا صورت پذیرد.
هر آن چه هست این سفر و نتایج آن حتی در سطحی محدود بر اعتبار عربستان و شخص محمد بن سلمان می افزاید و در واقع در راستای خروج عربستان از وضعیت ژئوپلیتیکی تنش زا به سمت ژئوپلیتیک ثبات زا چه در سطح منطقه و چه در خارج از منطقه ارزیابی می گردد.
مساله اوکراین، عدم ورود عربستان به بحران تنگه باب المندب، صحبت های وزیر خارجه عربستان در کنفرانس امنیتی مونیخ و نقش آفرینی خاص در بحران غزه موید این استراتژی است.
نسل جاودان در میدان
عباد محمدی
امروز در اغلب حوزههای انتخاباتی به طور رسمی، آخرین نتایج رایگیری اعلام و میزان مشارکت جامعه عیان میشود و از آن لحظه به بعد شاهد تحلیلهای کارشناسان پیرامون میزان مشارکت و کیفیت آن خواهیم بود اما معمولا آن بُعد از تحلیلها که از منظر کارشناسان عبور نمیکند و کمتر جریانی سراغ آن میرود، «هنر مشارکت در شرایط خاص است». مشارکت در شرایط خاص نوعی از تمرین جمعی یا فردی برای حضور در صحنه است که هیچگاه نباید آن را به معنای «مشارکت در بحران» تلقی کرد و نوعی مشارکت تحمیلی به دلیل وجود عامل تهدیدکننده خارجی دانست. اشاره به «هنر مشارکت در شرایط خاص» از آن جهت دارای اهمیت است که دستگاه تحلیلی کمتر به آن میاندیشد که بخشی از جامعه که به لحاظ جغرافیایی یا جسمی در شرایط خاصی هستند و اتفاقا کمترین انتظار مشارکت نیز از آنها وجود دارد، بر اساس چه پارادایمی پای صندوقهای رای حاضر میشوند و در فرآیند سیاسی کشور نقشآفرینی میکنند؟ آیا میتوانیم بگوییم این مساله عادت است؟ پاسخ به این نوع نگاه که مشارکت بسیار، عادتآفرین است، اساسا منفی است، چرا که در امر سیاست عادتها به سادگی در شرایط خاص کنار گذاشته میشود. برای نمونه توجه کنیم به «حضور معلولان تبریز پای صندوق رای» یا تصویر «فرد دارای معلولیت در حسینیه ثارالله کرمان که نام نامزد مورد حمایت خود را با انگشتان پایش ثبت کرد» یا حضور «پیرمرد ۱۰۰ ساله» و «پیرزن 104 ساله» یا «پدر ایلامی که با ۲۲ فرزند و ۷۰ نوه و نتیجهاش پای صندوق رای آمد» یا حضور «جازموریانیها که با عصا آمده بودند پای صندوقهای رای» یا «مادر ۱۰۲ سالهای که در امیرآباد فراهان استان مرکزی» در حوزه انتخابی حاضر شد یا «مادر گلستانی در حالی که فرزند معلول خود را پشتش بسته بود، پای صندوقهای رأی» آمد یا «بانوی کهنسال و نابینای مینابی که با چشم دل پای صندوقهای رای» حاضر شد، این موارد تنها نمونهای از جلوههای دموکراسی در ایران است؛ نظامی که همواره تاکید داشته هر نفر «یک رای» برابر دارد و بخوبی توانسته نشان دهد شما در هر شرایط و هر محیطی میتوانید از این فرصت استفاده کنید و این نوعی فرصت اجتماعی برای تمرین مشارکت است. تصور اینکه مردم یک روستای زیر برف با کوچههای یخ بسته، در حالی که صف بستهاند تا احتمالا در تنها حوزه انتخاباتی روستایشان پای صندوقهای رای حاضر شوند، نوعی لوح افتخار است بر سینه دموکراسی در ایران. نگارنده این ادعا را ندارد که این رویدادها صرفا در مرزهای جغرافیایی ایران رخ میدهد، بلکه در حال روایت جامعهای است که از دوران تاریک دیکتاتوری پهلوی خارج شده و به دوران کنش سیاسی در همه نقاط رسیده است. «ایران تماما دموکراسی»، در شرایطی که برخی کشورهای همسایه آن هنوز نزدیک این مرحله هم نشدهاند، مسالهای بسیار قابل تامل است. اتفاقا مشارکت عمومی در همه نقاط و مناطق ایران نیز جزو معدود مواردی است که توسط رسانههای داخلی مورد توجه قرار میگیرد و رسانههایی که عمدتا در حال بازنمایی مرکز قدرت هستند، دوربین خود را به سمت مناطق غیر از تهران میچرخانند. رسانههای جمعی (اعم از مکتوب و تصویری) در روز انتخابات از مرکز قدرت و پرداخت تهرانیزه به مسائل فاصله گرفته و برای آنها حتی نقاط دورافتاده نیز مساله میشود و تصاویر منحصر به فردی به دست ما میرسد. اما این تصاویر دورافتاده چرا برای تحلیلگران کارآیی جدی دارد؟ گاهی از برخی چهرههای سیاسی، شنیده میشود که «رای ندادن» یک کنش سیاسی است و در واقع فرد با رای ندادن در حال القای این موضوع است که ما نسبت به وضع موجود، اعتراض داریم، لذا در انتخابات نیز شرکت نمیکنیم یا برخی دیگر از چهرههای تندرو، حتی ساز عبور از نظام سیاسی به دست میگیرند و آن را تحریم میکنند. هرچند در نگاه اول به نظر میرسد این مساله تا حدودی بیراه نیست و منطقی به نظر میرسد اما باید اذعان کرد در خوشبینانهترین حالت ممکن این یک نگاه سطحی و نازل به مساله سیاست است که جریانها بر آن سوار میشوند. واقعیت این است که عدم مشارکت به دلیل توصیه یک جریان سیاسی یا برانداز نیست، بلکه جریان سیاسی و برانداز بر عدم مشارکت بخشی از جامعه سوار شده و آن را به نفع خود مصادره میکند. به هر صورت ما باید به این موضوع پاسخ دهیم: «عدم حضور پای صندوقهای رای» چه آوردهای برای جریانهای برانداز خواهد داشت؟ اگر از منظر حاکمیت بخواهیم این مساله را تحلیل کنیم، «بیتفاوتی» که عمدتا هم بر اساس شاخصهای اقتصادی تحلیل میشود، یک موضوع جدی است که باید به آن توجه کرد و در صورت وقوع باید به دنبال رفع آن باشد و اگر بخواهیم از منظر سیاسی به آن نگاه کنیم، رفتار حاکمیت باید به گونهای پیش رود که مردم دچار بیتفاوتی نشوند. اما آیا این بیتفاوتی، برای جامعه برانداز آورده دارد؟ یعنی جریان برانداز با سوار شدن بر عدم مشارکت میتواند به تغییر نظام حکمرانی بیندیشد؟ اگر بگوییم با «بیتفاوتی عدهای به صندوقهای رای» در برابر آنچه در حال حاضر از جلوههای مردمسالاری شاهد هستیم و تبلور آن را در رسانهها میبینیم، براندازی نه تنها امری بعید، بلکه محال است، چرا که انقلاب اسلامی از زمان پیروزی خود بر نظام دیکتاتوری پهلوی، مسیر «کنشگری» را برای مردم باز کرد که در چند دهه گذشته اقسام کنشگری در انواع خود بروز کرده است، «گاهی در آیینهای مذهبی تبلور دارد» و «گاه دیگر در مشارکت سیاسی»، «گاهی هم مشارکت اجتماعی بوده است»؛ نظام جمهوری اسلامی ایران مدلهای مختلفی را برای خود برگزیده است و تحقق این مدل را در اختیار مردم قرار داده است. ممکن است خواننده بر این گزاره تاکید داشته باشد که مساله در عرصههای مختلف در 4 دهه اخیر دچار شدت و ضعف بوده است، این نکته را ما نیز به آن اذعان داریم اما نکته اصلی نگارنده این است که تمرین مشارکت خود باعث میشود اقسام آن را هم بدانیم و بتوانیم در همه زمانها و شرایط از آن بهره ببریم. مثلا در زمان بحرانهای طبیعی، جریانهای مختلف با توجه به «تجربه قبلی خود» میتوانند در منطقه حاضر شوند و بنا به وسعت بحران برای مدیریت آن تلاش کنند، مانند همین حضور گروههای جهادی یا موکبهای پیادهروی اربعین. این نوع از کنش حاصل مشارکت کردن است، نه مشارکت نکردن. متوهمهای قائل به براندازی باید بدانند به دلیل فاصله بسیاری که با بدنههای اجتماعی و جریانهای مردمی گرفتهاند، بدنه مشارکتکننده احتمالی خود را از دست دادهاند. مشهود است که اغلب این جریانها این نکته را کاملا نادیده میگیرند و نمیتوانند این مساله را درک کنند که بدنه احتمالی آنها به دلیل «عدم تجربه مشارکت» تنبل و از کار افتاده شده است، در حالی که بدنه حامی انقلاب اسلامی طی دهههای مختلف راههای جذب عمومی را بخوبی آموخته و در موارد متعدد نیز از آن بهره برده است
شکست دشمن در متن و فرامتن جنگ غزه
حنیف غفاری
بنیامین نتانیاهو اخیرا مدعی شده اگر توافق آتشبس چندهفتهای بین رژیم اشغالگر قدس و حماس حاصل شود، صرفا ممکن است حمله نظامی اسرائیل به شهر رفح را «تا حدودی» به تعویق بیندازد و مدعی شد که پیروزی کامل در این منطقه تنها چند هفته پس از شروع دوباره حملات به دست خواهد آمد! در این میان نکات و ملاحظاتی وجود دارد که نمی توان به سادگی ازکنار آنها گذشت: نخست اینکه اساسا نتانیاهو از ابتدای جنگ غزه، با برقراری هرگونه آتش بسی ( چه از جنس موقت و چه دائم) مخالف بوده و حتی برخی اعضای کابینه وی مانند بن گویر و اسموتریچ وی را تهدید کرده بودند که هر گونه اقدامی در این خصوص منتج به خروج آنها از کابینه ائتلافی و اضطراری خواهد شد.
با این حال اکنون نخست وزیر رژیم اشغالگر قدس و همراهانش در حال زمینه سازی برای آتش بس موقت هستند! دلیل این مسئله مشخص است: رژیم صهیونیستی به هسیچ یک از اهداف اعلامی و حتی پنهان خود در جنگ غزه دست پیدا نکرده و فرسایشی شدن نبرد کاملا به ضرر تل آویو بوده است.
نکته دوم آنکه اگر نتانیاهو و جو بایدن، مطابق ادعاهای واهی مطرح شده خود را در مرحله تسلط کامل بر نوار غزه می دیدند، اساسا تن به هیچ گونه آتش بسی نمی دادند! نباید فراموش کرد که در جریان برگزاری مذاکرات، مقامات آمریکایی و صهیونیستی در ابتدا تلاش کردند تا در ازای آزادی همه اسرای رژیم صهیونیستی، آتش بسی ۶ هفته ای را منعقد سازند اما اکنون به وضوح آگاه هستند که خبری از آزادی همه اسرای صهیونیست نخواهد بود. در چنین شرایطی باید متوجه استیصال متنی و فرامتنی واشنگتن و
تل آویودر جنگ غزه ماند. بهانه های مطرح شده حقوق بشری از سوی مقامات کاخ سفید، صرفا جهت کاهش نارضایتی و خشم عمومی نسبت به مشارکت آمریکا در نسل کشی غزه صورت گرفته است. بایدن طی ماه های اخیر محبوبیت خود را در برخی ایالات مهم و سرنوشت ساز ( که نتیجه انتخابات ریاست جمهوری سال ۲۰۲۴ را تعیین خواهند کرد ) از دست داده است. بنابراین، اساسا امکان نداشته و ندارد که صهیونیستها و آمریکایی ها بر مبنای آنچه امروز ادعا می کنند( مانند انگیزه های انسانی و حقوق بشری) تن به آتش بس موقت داده باشند! آنچه واشنگتن و تل آویو را وادار به پذیرش این روند ساخته، قدرت میدانی مقاومت فلسطین و خشم جهانی نسبت به اقدامات وحشیانه صهیونیستها می باشد.
نکته سوم، معطوف به مواردی است که در آتش بس موقت مطرح شده و گفت و گوها حول آنها جریان دارد. یک مقام ارشد از مصر که به همراه قطر میانجی رژیم اشغالگر قدس و حماس هستند اظهار نموده که پیش نویس توافق آتشبس شامل آزادی حداکثر ۴۰ زن و گروگانهای مسنتر در ازای آزادی ۳۰۰ اسیر فلسطینی است .بنابراین، در این مرحله از آتش بس خبری از آزادی سربازان و افسران صهیونیست و حتی برخی شهرک نشینان نیست. به نظر می رسد نتانیاهو و کابینه رژیم اشغالگر صهیونیستی چاره ای جز عبور از خطوط قرمز ادعایی اولیه خود پیدا نکرده اند!
منازعه دموکراتیک
احمد غلامی
در یکی از بنرهای تبلیغاتی دولتی درباره انتخابات دوازدهمین دوره مجلس شورای اسلامی در خیابان شهید بهشتی ورودی مدرس شمال، شعار جالبی از سوی دولتی که برای خالصسازی به میدان آمده بود، به چشم خورد: «رأی، نه به دیکتاتوری است». این تابلوی تبلیغاتی بیانگر نکته مهمی است؛ اینکه دولت سیزدهم دموکراسی را به معنای یک روش پذیرفته است، اگرچه هیچ باوری به دموکراسی بهعنوان یک موقعیت سیاسی ندارد. یعنی تا اینجا پذیرفته است که برابری دموکراتیک یعنی برابری صوری در رقابتکردن برای رسیدن به جایگاههای قدرت و نه برابری در قدرت. در موقعیت سیاسی است که دموکراسی معنا پیدا میکند؛ یعنی وفاداری به ذات دموکراسی، آزادی بیان، آزادی تجمع، ایجاد نهادهای مدنی، احترام به آزادی و حقوق اجتماعی و... . شکی نیست که مردم برای رسیدن به یک موقعیت سیاسی از طریق نمایندگان مطلوب خود فاصله زیادی دارند، اما همین که دولتی خالصساز دموکراسی را حتی در شکل صوری میپذیرد، گامی به جلو محسوب میشود. بیتردید این دیدگاه، حداقلی و خوشبینانه به نظر میرسد؛ چراکه رسیدن به دموکراسی از این طریق اگر ناممکن نباشد، ما را به مسیر دسترسی دور حوالت میدهد. نکته اساسی این است که اینگونه پذیرش شرکت در انتخابات از سوی دولت به معنای گذر به دموکراسی نیست؛ چراکه برای گذر به دموکراسی باور به شرایط آن لازم است و شرط کافی آن اقتدار مردم در تغییر روندها و ایجاد نهادهای دموکراتیک است. دو شرطی که بعید است در ذهن و زبان دولت سیزدهم وجود داشته باشد، اما رویکرد دولت و نهادهای رسمی برای شرکت مردم در انتخابات مجلس دوازدهم بر نکتهای اساسی تأکید کرد و آن این است که صندوق رأی اهمیت دارد و برای رسیدن به جایگاه قدرت، این صندوق رأی است که به آن جایگاه مشروعیت میدهد. طرفه آنکه این روند را دولتی که خود با آرای حداکثری مردم بالا نیامده است، بیش از دولتهای دیگر با تمام وجود احساس میکند، حتی اگر به آن باور نداشته باشد. بیتردید دولت سیزدهم مانند دولتهای دیگر کارهایی انجام داده که قابل اعتناست و تصمیماتی گرفته که موجب سرزنش و انتقادات شده است. کارها و اقدامات مثبت این دولت هرگز مورد توجه مردم قرار نگرفته و اشتباهات آن با درشتنمایی از سوی رسانهها، منتقدان و شبکههای اجتماعی فراگیر شده است. دلیل این شیوه برخورد چیزی نیست مگر اینکه این دولت با آرای حداکثری مردم به میدان نیامده است. آیا آگاهی از قدرت و تأیید مردم میتواند باور به دموکراسی را در اصحاب دولت سیزدهم به وجود آورده باشد؟ بهتر این است پاسخی ناامیدکننده به این پرسش داده نشود و به همین نکته بسنده کنیم که یک گام برداشتن به سمت جامعه دموکراتیک حتی در ظاهر، ارزش اندیشیدن دارد. در هیچ دوره انتخابات مجلس بهعنوان یک نماد اینگونه مطرح نشده بود. این انتخابات برههای تاریخی در کشور بود و این رویداد تاریخی را هم کسانی که نگاهی سلبی به انتخابات داشتند و هم آنان که هنوز به تغییر از طریق صندوق رأی باور داشتند به وجود آوردند. مهم نیست در این انتخابات چه کسانی برنده شده و وارد مجلس خواهند شد، حتی مهم نیست تعداد شرکتکنندگان بیشمار است یا کمشمار؛ مهم این است که صندوق رأی در این دوره از انتخابات، سلبی یا ایجابی، به محل نزاع تبدیل شده بود. این نزاع، نزاع دموکراتیک است. منازعهای که پیروز آن مردماند که مسیر گذر به دموکراسی را هموار کردهاند. چه آنان که پای صندوق رأی رفتهاند و چه آنان که نرفتهاند، یک سودا در سر داشتند: دستیابی به دموکراسی و رسیدن به دموکراسی یعنی برابری در قدرت و تعیین سرنوشت خود از طریق رویکردهای سلبی و ایجابی به صندوق رأی. بدیهی است همه متوجه خطری هستند که کشور را از مشارکت پایین مردم در انتخابات تهدید میکند. شاید از همین رو است که جناحهای سیاسی کشور و نخبگان سیاسی و فرهنگی تنها راه هشدار را از طریق شرکت یا عدم شرکت در انتخابات میدانند. نباید غافل بود که جناحهای معتدل اصولگرا بیش از هر زمان دیگر برای دعوت مردم به انتخابات تلاش کردهاند و همین که موضوع انتخابات و حضور مردم برای آنان فراتر از انگیزههای سیاسی و بهنوعی حیثیتی شده بود، جای تأمل دارد. رسیدن به این باور که مردم مهماند، دستاورد کمی برای دموکراسی نیست. شاید در هیچ دورهای نیز اصلاحطلبان اینگونه به مردم باور پیدا نکرده بودند، باوری که آنان را واداشت تا از نگاه ابزاری به مردم دست بردارند.
هر دو طیف اصلاحطلب، چه آنان که در انتخابات شرکت کردند و مورد سرزنش بسیاری قرار گرفتند و چه آنان که در انتخابات فهرست ندادند و به باور خودشان در کنار مردمی ایستادند که نادیده گرفته شدهاند، هر دو گروه به یک میزان برای دموکراسی مفیدند. در این دوره انتخابات مجلس باور به اثرگذاری «منفیت» برای دستیابی به دموکراسی بیش از هر دوره دیگر به چشم میخورد. اگر ایجابیت از معنای پوپولیستی آن خارج شده و به یک امر سیاسی تبدیل شده بود، از رهگذر همین منفیت بود که دوباره معنا پیدا کرد. یکی از دستاوردهای انتخابات این دوره مجلس دوازدهم افول ایجابیت پوپولیستی بود، تودهگرایی برای سلطه اکثریت بر اقلیت. برخی بر این باورند که جامعه ایران دوقطبی شده و دیگر نباید از شکاف دولت-ملت سخن گفت. اینک ما شاهد شکاف ملت-ملت هستیم. این نگاه بدبینانه اگر اندکی هم پا در واقعیت داشته باشد، باید آن را جدی گرفت و با توزیع و توازن قدرت از صلبشدن این پدیده جلوگیری کرد. اقدامی که هنوز برای آن فرصت وجود دارد. برخی بر این باورند که این دوره انتخابات مجلس دوازدهم بهطور جدی میتواند بر انتخابات ریاستجمهوری ۱۴۰۴ مؤثر واقع شود، هم در تنوع معرفی نامزدها و هم شرکت مردم در انتخابات. اگر اتفاق غیرقابل پیشبینیای رخ ندهد، امکان روی کار آمدن دولتی متفاوت با دولت سیزدهم از طریق صندوق رأی بهطور جدی وجود خواهد داشت. نه به این دلیل که این دولت نسبت به دولتهای دیگر ناتوانتر بوده است بلکه به این دلیل که این دولت زاده شرایط تاریخی است که دیگر آن شرایط دچار زوال شده است و نه آدمهای جامعه همان آدمهای سابقاند و نه ساختار حکومت. بیتردید هیچکدام از دولتهای سابق با چنین وضعیتی روبهرو نبودهاند و این از بداقبالی دولت سیزدهم است که تاریخ روی خوش به آن نشان نداده است.