عباس شمسعلی
یکی از بخشهای مهم و آسیبشناسانه در بیانات رهبر انقلاب طی دیدار اول فروردین ماه جاری با اقشار مختلف مردم که در کنار مباحث مهم و کلیدی دیگر مانند تشریح نامگذاری سال و رهنمودهای اقتصادی و... نیازمند پرداختن و توجه ویژه و بیشتر است، موضوع مراقبت از وارد آمدن خدشه به اتحاد ملی بود. موضوعی که وقتی با نگاه نقادانه و دلسوزانه رهبری مطرح میشود اهمیت دقت در آن را مضاعف میکند.
رهبر انقلاب در این دیدار فرمودند: «نکته بعدی در باب منافع ملّی، مسئله اتّحاد دلهای مردم است؛ اتّحاد عزمها و ارادههای مردم است. ما در این زمینه متأسفانه مشکلاتی داریم، عقبافتادگیهایی داریم؛ ارتباط و همدلی اجتماعی خیلی مهم است؛ در این زمینه دچار غفلت شدیم؛ خودمان به دست خودمان در وحدت ملّیمان اختلال ایجاد میکنیم. همه ما در این غفلت شریکیم؛ همه ما وظیفه داریم که وحدت ملّی را، اتّحاد مردم را، اتّحاد مردم و مسئولین را حفظ کنیم؛ روزبهروز آن را تقویت کنیم؛ این سیاست قطعی نظام جمهوری اسلامی از روز اوّل بوده است. امام بزرگوار از روز اوّل روی یکی از چیزهایی که همیشه تکیه میکرد، مسئله «اتّحاد» بود. بعضیها با یکدیگر سر مسائل جناحی، مسائل سیاسی اختلاف پیدا میکردند، امام (رضوان الله علیه) به اینها نهیب میزد و میگفت: «هرچه فریاد دارید بر سر آمریکا بزنید». اختلاف فکری، اختلاف سلیقه، اختلاف سیاسی در یک کشور یک امر طبیعی است، امّا نفرتپراکنی غیر از اینها است. خب یک نظری شما دارید، یک نظری دیگری دارد، اینها با همدیگر یکسان نیست، اشکالی هم ندارد، امّا این نباید موجب نفرتپراکنی بشود، نباید افراد را از یکدیگر متنفّر بکند، دشمنِ یکدیگر بکند، اجازه بدهد که هر کدام علیه یکدیگر، علیه آن دیگری، به هر وسیلهای که ممکن است، موجب اهانت و آزار و مانند اینها بشوند؛ احیاناً با افترا و دروغ و مانند این چیزها هم همراه بشود که خب این خیلی مشکل است. به نظر من رقابتهای داخلی به جای خودش محفوظ - البتّه در داخل کشور در زمینه مسائل گوناگون سیاسی و غیره، رقابتهایی وجود دارد، این به جای خود محفوظ - امّا همه باید با هم باشند، همراه باشند. در یک خانواده ممکن است دو برادر با هم دو سلیقه مختلف داشته باشند امّا برادریشان از بین نمیرود؛ کار به دشنام و دروغ و اهانت و مانند اینها نباید بکشد؛ این را همه باید مراقبت کنند. این هم مسئله اساسی و مهمّی است، تأکید میکنم و توصیه میکنم به جوانهای عزیزمان که سعی کنند در داخل جامعه نفرتپراکنی انجام نگیرد. خب اختلاف سلیقهای وجود دارد، اشکالی هم ندارد امّا همه با هم برادروار در کنار هم، روی مسائل کلّی جامعه و در مقابله و مواجهه با مخالفین کشور، مخالفین جمهوری اسلامی، مخالفین ملّت ایران، یکسان بِایستند و حرکت کنند.»
واقعیت این است که دقیقاً با نگاهی به جامعه میبینیم در تعاملات و گفتوگوهای متقابل و در فضای مجازی در سالهای اخیر شاهد تنزل فضای گفتوگوی تعاملی و پذیرش نظرات مختلف هستیم. متاسفانه گاه یک اظهارنظر در یک گروه یا جمع مجازی اگر به مذاق عدهای خوش نیاید، به جای گفتوگو و تعامل برای رفع ابهامات، شاهد توهینآمیزترین الفاظ یا سختگیرانهترین مواضع و نثار انواع تهمتها و برچسبها هستیم. این در حالی است که خارج از این فضا غیر از اندک کسانی که تعلقخاطری به این سرزمین و مردم و نظام ندارند و چه بسا عامدانه و از روی عناد بر تنور اختلاف و تفرقه و در مقابل هم قرار دادن مردم میدمند، اکثریت قریب به اتفاق مردم در عین اینکه ممکن است دارای سلایق، روحیات، اعتقادات و تفکرات مختلفی باشند، اما بر اساس فرهنگ و ارزشهایی که گاهی آن را فراموش میکنند دارای ظرفیت بالای گفتوگوی برادرانه، منطقی، محترمانه و عقلانی هستند.
حال سؤال اینجاست که چرا مردمی با فرهنگ بالای تعامل و گفتوگو در مواقعی در تعاملات رو در رو یا در پس فضای مجازی به سطحی میرسند که کمتر غیر از رنجش، توهین و افترا و تقابل غیردوستانه را مشاهده میکنیم؟
از یکسو فضای مجازی را باید در صف اول عوامل دخیل در این خصوص دانست چراکه گویا فرهنگ غالبی که در این فضا حاکم است تا حد زیادی با آنچه در سطح جامعه از گذشته دیدهایم و انتظار داریم متفاوت است. در این فضا بسیاری از کاربران بیشتر از آنکه به دنبال کشف حقیقت و تعامل و گفتوگوی سازنده باشند به دنبال اظهار فضل، خودنمایی و گاه نمایش چهرهای دانا و تحلیلگر و از همه چیز باخبر از خود هستند. در این فضا سطح تحمل شنیدن حرف مخالف یا نقد شدن بسیار پایین است و گاه با کمترین گفتوگو مسیر بحث به توهین و تحقیر و نفرتافروزی منتهی میشود.
گاه در این فضا از کسانی که هرگز انتظار ندارید رفتاری عجیب در گفتوگوها و تعاملات مجازی میبینید که قابل تامل است.
و صد البته با حضور مستمر بخش زیادی از مردم در فضای مجازی به مرور این خلق و خوی ناخوشایند به سطح جامعه نیز سرریز میشود و این بار شاهد تکرار آنچه در تعاملات مجازی میدیدهایم در سطح حقیقی هستیم، در حالی که حالت مطلوب سرریز شدن فرهنگ ارزشمند احترام به مخاطب و طرفِ گفتوگو از فضای حقیقی به مجازی میباشد.
البته با همه اهمیت و نقش پررنگ فضای مجازی در این عرصه، نمیتوان همه تقصیرها را گردن این فضا انداخت و باید به عوامل دیگری هم اشاره کرد.
یکی دیگر از رخدادهای مهم و البته منفی در سالهای گذشته در این زمینه، نوع برخورد نامناسب برخی مسئولان، چهرههای مشهور سیاسی، اجتماعی، ورزشی و حتی فرهنگی در تقابل با یکدیگر بوده است که ناخودآگاه اثر منفی خود بر جامعه را میگذارد. به عنوان مثال وقتی فلان مسئول در سطح کلان پاسخ منتقدان را به جای کلام نرم و مشفقانه با توهین و برچسب و تمسخر میدهد و بارها و بارها از خود بیظرفیتی در گفتوگو و تعامل و نقدناپذیری را به نمایش عموم میگذارد نمیتوان توقع داشت این نوع رفتار در جامعه اثر منفی نداشته باشد.
وقتی برخی مسئولان در قوای مختلف علیرغم تاکیدات مکرر رهبر انقلاب اختلافات روزمره و عادی کاری خود را به جای حل در جمع خود با حالتی ناخوشایند و «پینگ پنگ» گونه به سطح جامعه و جلوی چشم مردم میکشانند؛ میتوان انتظار داشت که این رفتار در جامعه بیاثر باشد؟!
وقتی برخی چهرههای سیاسی یا نامزدهای انتخاباتی به جای گفتوگوی روشنگرانه و آگاهیبخش پیش چشم مردم، قدم در مسیر توهین یا تخریب و جدل لفظی میگذارند چطور ممکن است که این رفتار در جامعه بازتاب نداشته باشد؟!
وقتی رسانههایی که وظیفه بیان منصفانه مشکلات در کنار بیان بدون سانسور موفقیتها را دارند در مسیر کوبیدن تفکر رقیب دست به افترا و تهمت و بازی در زمین دشمن برای تفرقهافکنی میزنند، نمیتوان منکر اثرگذاری این رفتار در بین مردم شد.
وقتی مثلاً دو ورزشکار ملی یا دو چهره سینمایی و فرهنگی مشهور اندک اختلاف خود را با حالتی ناخوشایند به سطح جامعه و فضای مجازی میکشانند از جوان ناپختهای که آنها را الگوی خود قرار داده است چه انتظاری میرود؟!
متاسفانه کار تا جایی پیش رفته است که گاه شاهد هستیم در برخی دانشگاهها که به عنوان سمبل گفتوگو و تعامل منطقی شناخته میشوند نیز فضای گفتوگو جای خود را به پرخاش و توهین و جدل میدهد!
از آن سو اگر بخواهیم از ارائه الگوی درست و سازنده در این عرصه مثال بزنیم میتوانیم به نوع رفتار رهبر انقلاب در جلسات مختلف با جوانان، هنرمندان، دانشجویان و اساتید، معلمان، کارگران و کارآفرینان و... اشاره کنیم. بارها شاهد بودهایم که به عنوان مثال در دیدار رهبر انقلاب با دانشجویان یا اقشار دیگر افرادی آزادانه به بیان نظر مخالف خود در برابر رهبری پرداختهاند و با گوش شنوا و نگاه و رفتار پدرانه ایشان روبهرو شدهاند. الگویی که نمیتوان منکر اثرات مثبت و سازنده آن بود. در مستند اخیر «غیررسمی» که اخیرا درخصوص دیدارهای غیر رسمی رهبر انقلاب با گروهها و چهرههای مختلف پخش شد شاهد رفتار و تاکید ایشان بر دیدار و گفتوگوی محترمانه با چهرههایی که شاید قرابت فکری هم با ایشان نداشتند بودیم.
نمونهای دیگر از الگوی اخلاقی و اسلامی در بحث و گفتوگو میتواند رفتار شهید بهشتی در مناظره تلویزیونی با چهره مخالف خود باشد آنجا که وقتی رقیب فکری و طرف مقابل مناظره، آیه قرآن را به اشتباه خواند شهید مظلوم دکتر بهشتی به جای مچ گیری و سوءاستفاده از اشتباه رقیب، بزرگوارانه در یادداشتی صحیح آیه را برای او نوشت و بدون اعلام در اختیارش گذاشت تا او اشتباهش را اصلاح کند.
این نوع رفتار باید بیش از پیش ترویج شود و سرلوحه همه مسئولان، چهرهها و مردم قرار بگیرد تا گوهر ارزشمند وحدت و اتحاد ملی دچار خدشه نشود. بیشک مشترکات مردم ما با هر سلیقه و تفکر و دغدغه دلسوزانهای آن قدر هست که بتوان در فضائی مملو از احترام و تحمل نظرات مخالف به بیان دیدگاهها پرداخت و فرصت سوءاستفاده و طمع برای ایجاد شکاف در جامعه را از دشمن سلب کرد.
و البته باید این الگوی رفتاری و فرهنگی مناسب در بیان محترمانه نظرات و دیدگاهها در رسانهها و از سطح مدارس و به صورت پایهای در ذهن و روح کودکان و نوجوانان این کشور ثبت شود.
لزوم پاسخ متناسب و معقول
مصطفی منتظر
وضعیت برای تصمیمگیری ایران بسیار پیچیده است. شرایط داخلی رژیم صهیونیستی و دولت نتانیاهو نشان از ضعف روزافزون دارد. صهیونیست ها امکان ورود به رفح را به علت شرایط بینالمللی نداشته و به شدت تحت فشار افکار عمومی اند. برند مظلومیت صهیونیسم نابود شده و حالا ذات وحشی آن برای همگان واضح شده است. همین توقف در ماشین جنگی، باعث بروز اختلافات داخلی و بالا رفتن صداها علیه دولت افراطی شده است. چند شب پیش، اعضای خانواده اسرای صهیونیست، یک راهپیمایی بزرگ را علیه نتانیاهو راه انداختند و حرفشان این بود که او با عدم مذاکره، عملا جان این اسرا را به خطر میاندازد؛ لذا نتانیاهو تحت فشار داخلی است. اختلافات در داخل دولت و همچنین ردههای ارتش هم بروزات مختلفی داشته است. حال با این تحلیل، حمله مستقیم از طرف ایران، کمک به نتانیاهو برای خروج از این وضعیت و متحد کردن دوباره جبهه داخلی رژیم پشت او برای مقابله با خطر بزرگ تر از حماس خواهد بود. حماسی که بعد از شش ماه، شکست که نخورده هیچ، حتی حاضر به عقبنشینی در مذاکرات هم نیست. اما این تحلیل ناقص است. رژیم صهیونیستی با استفاده از همین گسل تحلیلی، مهم ترین فرماندهان ایران در فضای منطقهای را به شهادت رسانده و خط قرمز جدیدی طراحی کرده است. به قول یکی از دوستان، موقعیت کنونی، تله جنگ نیست، خود جنگ است و رژیم صهیونیستی باتوجه به شرایط داخلی و بینالمللی، امکان جنگ منطقهای را ندارد که اگر داشت به حزبا... حمله گسترده میکرد. به ویژه این که با این حمله احمقانه به یک نقطه دیپلماتیک، آستانه حمایت غربیها به ویژه آمریکا از رژیم هم به شدت دور شده است. پس حالا باید به تحلیل رژیم حمله کرد. تحلیلی که میگوید، ایران برای جلوگیری از جنگ، بازگشت آمریکا به منطقه و جلوگیری از کمک به نتانیاهو برای جمع کردن اختلاف داخلی، حمله مستقیم نمیکند. باید به شکلی حمله کرد که آمریکا مجبور به حمله نشود و از طرف دیگر نتانیاهو را تحت فشاری بیشتر بگذارد. باید توجه کرد که عدم پاسخ، عملا کمکی به نتانیاهو است تا در این وضعیت بیدستاورد و پراختلاف، برای خودش دستاوردی بسازد که دیدید فرماندهان عالی سپاه قدس را زدم و ایران پاسخی نداد. حال این که اگر پاسخی جدی و محکم داده شود، جبهه داخلی رژیم علیه او خواهند گفت که تصمیم نادرست و بدون وقتشناسی، باعث درگیر شدن مستقیم با ایران برای اولین بار شد. پس واضح است که عدم پاسخ، کمکی بزرگ به رژیم و دولت افراطی خواهد بود. البته این را هم باید در بخشی از چارچوب تحلیل آورد که اساس این حمله فراتر از وضعیت این روزهای رژیم و نتانیاهو است و تصمیمی کلان برای قطع زنجیره تامین حزبا... است. با این تحلیل هم تغییری در نتیجهگیری ما حاصل نمیشود و اتفاقا آن را تقویت میکند که باید رژیم را به عقب هل داد تا نتواند به حزبا... حمله گسترده کند. اما پاسخ باید به درستی و با دقت انتخاب شود. اولا نباید گسترده و به حدی باشد که آمریکا را به منطقه بازگرداند؛ گرچه آمریکا در وضعیت کنونی سیاسی و نظامی، با پاسخ نظامی به ایران فاصله جدی دارد. ثانیا باید ضربه یک باره باشد تا رژیم را مجبور به عقبنشینی از کمپین ترور کند. ثالثا باید آمادگی حداکثری برای ادامه درگیری به دشمن نشان داده شود تا بعد از حمله، احتمال زدوخورد به حداقل برسد. رابعا باید در مراکز کاملا نظامی دشمن باشد تا رژیم نتواند مظلومنمایی بینالمللی را به کار ببندد؛ به ویژه آن که وضعیت برای پاسخ مشروع در فضای جهانی کاملا آماده است. خامسا باید با یک کمپین رسانهای بسیار گسترده همراه باشد؛ یعنی حتی در بهترین حالت (که ممکن است از لحاظ نظامی ممکن نباشد اما ایدهآلترین فرضیه است)، پهپادهای غیرتهاجمی فقط برای فیلم برداری از لحظه اصابتها وجود داشته باشد. سادسا حتما دارای میزان جدی از کشته در طرف دشمن باشد و در پایان باید مراقب آن چه در سوریه ساخته شده بود؛ شاید علت اصلی برخی عدم پاسخها، وضعیت سوریه بوده که حالا برای حفظ آن باید پاسخی درخور داد.در این لحظه مهم و حیاتی باید دقت داشت که سه نفر از مهم ترین نیروهای بینالمللی ایران به شهادت رسیدهاند. کسانی که هر کدام یک دنیا از تجربه و اطلاعات بودند. وضعیت داخلی ایران هم به شدت خواستار پاسخ درخور است و باید به آن توجه کافی را معطوف ساخت. همچنین عدم پاسخ، ایران را به شدت در منطقه تضعیف خواهد کرد. دستاورد دو دهه تلاش سپاه قدس در ایجاد یک تصویر از ایرانِ قوی در خطر است. از همه این ها مهم تر، از لحاظ استراتژیک، خط قرمزهای گذشته پاک شده و با عدم پاسخ، خط قرمزهای پررنگ علیه ما نمایان میشود. همه این ها لزوم پاسخی درخور وپشیمان کننده را به ما نشان میدهد.
۲۵ مردادماه ۱۳۵۸ مصادف با ۲۲ رمضان ۱۳۹۹ قمری، امام خمینی (ره) در قم (و قبل از آمدن به تهران) پس از نامگذاری روز قدس، برای اولین بار در باره ماهیت و ابعاد روز قدس با اطمینان و با صلابت فرمودند: «روز قدس یک روز جهانی است. روزی نیست که فقط اختصاص به قدس داشته باشد. روز مقابله مستضعفین با مستکبرین است. روز مقابله ملتهایی است که در زیر فشار ظلم امریکا و غیر امریکا بودند، در مقابل ابرقدرتهاست. روزی است که باید مستضعفین مجهز بشوند در مقابل مستکبرین، و دماغ مستکبرین را به خاک بمالند.»
امام راحل از همان روز اول به روز قدس نگاهی راهبردی و جهانی داشته و از قدس به عنوان خاکریز نبرد «حق و باطل» و «تشکیل جبهه مقاومت مستضعفین در برابر مستکبرین» یاد و روز قدس را سرآغاز اعلام موجودیت و شکلگیری جبهه مستضعفین معرفی کردند، و اینک پس از گذشت ۴۵ سال شاهد تحقق پیشبینی آن عزیز سفرکرده و به بار نشستن شجره طیبه روز جهانی قدس و تشکیل جبهه جهانی مستضعفین در برابر مستکبرین هستیم.
مرور و نگاهی اجمالی و کوتاه به سیر ظهور، شکلگیری و صعود تا افول ایده صهیونیزم جهانی، به خوبی از نگاه تمدنی و راهبردی امام راحل به روز جهانی قدس پرده برمیدارد و نشان میدهد که روز جهانی قدس نقطه عطف پیروزی ملتهای مستضعف و سرآغاز افول و فروپاشی ایده جهانیسازی صهیونیزم است:
۱- ایده تشکیل دولت یهودی در فلسطین به ۶۴۵ سال قبل (سال ۱۳۹۰ میلادی) با هدف جلوگیری از تصرف بیتالمقدس به دست حضرت حجت ارواحنا فداه در آخرالزمان باز میگردد. این ایده تا سال ۱۴۲۵ میلادی تحت عنوان نسخه خطی (راهبردی) هالیول دنبال و در نهایت منتج به تشکیل لژ فراماسونری شد.
۲- یهودیان در قالب لژهای فراماسونری اقدام به سازماندهی زیرزمینی کرده و همواره در فکر «تصرف سرزمین بیتالمقدس (تپه مقدس صهیون)» و «تجزیه کشورهای اسلامی و نابودی قدرت جهان اسلام» بودند تا اینکه در سال ۱۸۷۹ (۱۴۵ سال پیش) تئودور هرتزل در کنگره «بال» تشکیل دولت یهود در فلسطین و استقرار صهیونیسم سیاسی را اعلام کرد.
۳- در سال ۱۹۱۸ با خاتمه جنگ جهانی اول، با هدایت و مدیریت انگلستان، آژانس بینالمللی یهود با دو هدف پیش گفته تأسیس و سازمان جهانی صهیونیزم با این آژانس ادغام شد؛ و حرکت آژانس برای «تجزیه امپراتوری عثمانی و ایران بزرگ»، «ایجاد فرقههای بهاییت و وهابیت برای تحریف اسلام شیعی و سنی و عقیمسازی اسلام»، «راهاندازی و تشدید اختلافات شیعه و سنی، و عرب و عجم» و «تصرف سرزمین فلسطین و تشکیل دولت یهودی» آغاز شد.
۴- در سال ۱۹۴۸ (۱۳۲۷ شمسی) ایده تشکیل دولت یهودی محقق و پس از اعلان موجودیت اسرائیل، «دیوید بن گورین» رئیس آژانس یهود، نخستوزیر اسرائیل شد و وزیرانش را همگی از وابستگان این آژانس انتخاب کرد.
۵- دولت یهودی صهیونیستی در چارچوب برنامههای آژانس یهود مسیر سلطه بر دولتهای اسلامی منطقه غرب آسیا (زیر عنوان خاورمیانه) و راهبرد گسترش نیل تا فرات را تعقیب کرد و با شکست ارتشهای ۱۱ کشور عربی، تا سال ۱۹۷۹ (۱۳۵۷ شمسی) عملاً اکثر موانع تحقق برنامههای آژانس را از پیش پا برداشته و عملاً فلسطینیها و اعراب را نسبت به سازش با رژیم جعلی و اشغالگر مجاب کرد که پیمان اسلو۱ سرآغاز حرکت سازش محسوب میگردد.
۶- پیدایش انقلاب اسلامی و اعلام روز جهانی قدس توسط امام خمینی همه برنامههای آژانس یهود و غرب را به هم ریخت. دفاع مظلومانه فلسطین با تغییر راهبرد فلسطینیها از سازش به انتفاضه زیر پرچم روز جهانی قدس، در چارچوب «ترجیح مرگ با عزت بر زندگی ذلیلانه» با سرعت دنبال شد.
۷- عملیات طوفان الاقصی نقطه اوج روز جهانی قدس و تحقق پیشبینی امام راحل است که تاریخ یهود را به قبل از این عملیات و بعد از آن تبدیل میکند. این عملیات سطح مبارزه را از نبرد بین «مردم مظلوم فلسطین» و «رژیم تروریست و اشغالگر صهیونیست» به «نبرد حق و باطل» و «تقابل مستضعفین عالم در برابر دولتهای مستکبر و غارتگر» ارتقا داد.
۸- رژیم سفاک و کودککش صهیونیست در یک برنامه پنهانی، با کمک ائتلاف غربی و عربی در چارچوب معامله بزرگ قرن و پیمان ابراهیم آرام آرام برنامه بستن تمام راههای تنفس فلسطینیها را به مرحله اجرا گذاشت و یک مرگ خاموش را برای از بین بردن و تبعید صد درصدی فلسطینی تدارک دیده بود، که عملیات طوفان الاقصی خواب ائتلاف غربی، عبری، عربی را به کابوسی وحشتناک تبدیل ساخت.
۹- اینک بعد از ۱۸۰ روز ددمنشی، جنایت و تجاوز ارتش رژیم صهیونیستی (به عنوان چهارمین ارتش جهان) در کنار امریکا (به عنوان اولین ارتش جهان) به نوار غزه و کشتار دهها هزار زن و کودک فلسطینی و زیر پا گذاشتن همه قوانین و مقررات جنگی و عبور از همه خطوط قرمز مورد احترام نظام بینالملل، نه تنها به هیچ یک از اهداف خود نرسیدهاند بلکه روز به روز در باتلاق غزه بیشتر در حال غرق شدن هستند.
۱۰- اقدام مشترک تروریستی رژیم صهیونیستی در حمله به ساختمان کنسولی سفارت ایران در دمشق، آخرین تلاش عاجزانه و ذلیلانه رژیم صهیونیستی در یافتن راهی برای خروج از باتلاق غزه از طریق گسترش میدان جنگ به خارج از مرزهای فلسطین و نبرد بین محور مقاومت و غرب (امریکا) محسوب میشود که خود دلیل محکمی بر عجز صهیونیستها بوده و پیروزیهای بزرگ محور مقاومت و شکست صهیونیستها را نوید میدهد.
هوشمند سفیدی
تحلیل سیاسی از شعار سال جدید ، چه پیامد های مهمی را در بر دارد؟ مقام معظم رهبری در پیام نوروزی سال ۱۴۰۳ را سال «جهش تولید با مشارکت مردم» نام نهادند . این نام گذاری ، پیام های مهمی را به دست می دهد و لازم است تا مسئولان امر ، آن را صرفا یک عنوان کلیشه ای تلقی نکرده و تلاش کنند تا به شکل صحیحی، ابعاد نام سال جدید را تحلیل و واکاوی کنند. در واقع جهش تولید و یا رسیدن به هر هدفی بدون مشارکت مردم ممکن نیست .
«مشارکت» ، واژه ای سیاسی است که انجام آن مستلزم زمینه های بسیار بوده و پیامد های مهمی نیز می تواند در پی داشته باشد شاید بتوان گفت افزودن «مشارکت مردم» به جهش تولید ، اذعان به پیوند ناگسستنی بین سیاست و اقتصاد بوده و گویای آن است که بدون اعمال سیاست (داخلی و خارجی ) نمی توان اقتصاد مطلوبی داشت ، زیرا اقتصاد در خلا رخ نمی دهد و سیاست اقتصادی متاثر از سیاست داخلی و خارجی بوده و در فضای سیاسی ایده آل است که اقتصاد می تواند نفس بکشد و به بالندگی برسد . بر کنار از این واقعیت، باید پرسید که «مشارکت مردم» چه زمانی رخ می دهد ؟ مشارکت که امروز یکی از شاخص های بسیار مهم حکمرانی خوب محسوب می شود ، به سادگی به دست نمی آید ، و اصلا تولید مشارکت ، خود نیازمند زمینه های بسیاری است که از جمله آنها ، باور عمومی به اثر بخشی دیدگاه ها و انتظارات مردم است و نیز اعتماد عمومی به سیاست گذاری موثر و نتیجه بخش . عدم مشارکت مردم در یک موضوع ، پیامد آن است که احتمالا سیاست گذاری عمومی در راستای منافع نبوده و ناتوان از حل مسائل آنان است ،در این صورت است که به مشارکت تن نمی دهند و لذا منافع مشارکت باید کاملا برای مردم روشن و ملموس باشد .
نکته مهمتر این نامگذاری ، تاکید بر ناتوانی اقتصاد دولت محور و دستوری بوده و گویای اهمیت اقتصاد جامعه محور است.اصولا زمانی می توان از موفقیت اقتصاد و جهش تولید در ابعاد و موضاعات مختلف و متنوع صحبت کرد که همه ارکان جامعه به رسمیت شناخته شوند که از جمله آنها می توان به جامعه مدنی ، مردم و دولت به عنوان سه ضلع مهم این رویکرد اشاره کرد ، هیچ کدام از این ها به تنهایی نمی توانند هدف جهش تولید را عملی کنند ، باید دیدگاه های همه این ها در سیاست گذاری های عمومی و نیز اقتصادی ملحوظ شود .آقای خاندوزی وزیر اقتصاد اخیرا گفته اند ما در این سالها از نقش مشارکت مردم در جهش تولید غافل بودیم ! واقعا جای تعجب است که فکر کنیم می توانیم هدفی را محقق کنیم بدون اینکه جایگاه مردم را در آن دیده شود ، مگر سیاست ها برای مردم اتخاذ نمی شوند؟ مگر سیاست ورزی برای این نیست که بتوان وضعیت مناسب تری را برای مردم فراهم کرد؟ و آیا سیاست ها برآمده از انتظارات مردم نیستند ، پس چگونه می توان تصمیم سیاسی و اقتصادی گرفت ، بدون اینکه جایگاه و خواسته های مردم در آن لحاظ شده باشد .بنابراین ، باید نامگذاری سال جدید را که در آن پیوندی بین اقتصاد (جهش تولید) و سیاست ( مشارکت مردم ) ایجاد شده است، به فال نیک گرفت و الزامات آن را پذیرفت ، تولید باید در خدمت مردم باشد، برای مردم و برای استفاده مردم و برای آسایش و رفاه آنان انجام پذیرد و دستاورد های تولید بتواند به زندگی بهتر برای آنان تبدیل شوند ، در این صورت ، مردم مشارکت می کنند و تولید می تواند جهش کافی و وافی داشته باشد. پیام دیگر نام گذاری سال جدید ، لزوم پایان تصدی گری اقتصاد دولتی است ، اگر جهش تولید با مشارکت مردم اتفاق بیفتد دولت باید از کلیه تصدی گری ها در بخش اقتصاد خداحافظی کند و صرفا سیاست گذاری ، کنترل و نظارت را به عهده بگیرد.
نکته پایانی و بسیار مهم تر در این یادداشت ، توجه به این نکته است که رابطه وثیقی بین مشارکت و سرمایه اجتماعی وجود دارد ، مثلا بدون سرمایه اجتماعی لازم آیا امکان ورود ۱۷۰۰ میلیارد دلار سرمایه ایرانیان خارج از کشور در اقتصاد ملی وجود دارد ؟برای عملی سازی مشارکت مردم در اقتصاد ، بهتر است سری به صندوق سرمایه اجتماعی بزنیم و ببینیم که موجودی سرمایه اجتماعی که حتی ارزشمند تر از سرمایه مادی است ، برای اثر بخشی لازم بر اقتصاد، کافی است یا نه؟
امروزه با نگاه به خط فقری که در جامعه ما وجود دارد، میتوان متوجه چند دغدغه و مسئله شد که در نهجالبلاغه هم این مسائل وجود دارد. یکی از محورهای جدی به لحاظ حکومتی و اجتماعی، دغدغه محرومیتزدایی از طبقات ضعیف جامعه است که در نهجالبلاغه توجه به این مسئله موج میزند. اما در کشور ما، به گفته رئیس کمیته امداد، 11 میلیون فقیر در کشور داریم.
محور دوم فاصله طبقاتی شدیدی است که در جامعه وجود دارد؛ درحالیکه از مواردی که نهجالبلاغه فوقالعاده به آن تأکید دارد، کاهش فاصله طبقاتی است که البته با آن فاصله زیادی داریم. کافی است بدانیم که از دلایل بسیار مهم حضرت برای پذیرش حکومت، رفع فقر و شکاف شدید طبقاتی بود.
یکی از محورها، برابری همگان در برابر قانون و برابری در برخورداری از حقوق شهروندی است که این نیز با وضع کنونی جامعه ما تفاوت زیادی دارد. به تعبیری دیگر فقدان تبعیض در جامعه و اتخاذ سیاستهایی که در آنها تبعیض وجود ندارد، از اهمیت فوقالعادهای در فرهنگ نهجالبلاغه برخوردارند؛ مانند سخن امیرالمؤمنین به مالک که «با مردم مدارا کن؛ چراکه آنها یا برادر دینی تو هستند یا همانند تو انساناند و دارای حقوق برابر».
توزیع درست بیتالمال و مبارزه با فساد مالی هم جزء اصولی کلی است که در نهجالبلاغه وجود دارد؛ بنابراین ما امروز در جامعه خود، با وضعیتی مواجهیم که با آرمانهای نهجالبلاغه فاصله دارد. ما نمیتوانیم عذر بیاوریم که به دلیل درگیری با مشکلات مختلف نتوانستیم به این نتایج برسیم؛ زیرا مشکلات امیرالمؤمنین در زمان خودش، کمتر از مشکلات ما نبوده است.
برای عملیکردن دستورات نهجالبلاغه سه مرحله را باید طی کرد. در مرحله نخست باید پیامهای نهجالبلاغه را دریافت کنیم؛ پیامهایی مانند کاهش فاصله طبقاتی، حرمت حقوق انسانها، دوری از تبعیض و... را بهعنوان اصول کلی جامعه پیرو امیرالمؤمنین در نظر بگیریم.
در مرحله دوم وضعیت خود را درباره این آرمانها بررسی کنیم و آن را معیارهای ارزیابی عملکرد با آرمانهایمان در نظر بگیریم.
در مرحله سوم، بررسی راهحلهایی است که حضرت پیش گرفته بودند. بهعنوان مثال، در زمانی که جامعه با گروههای فقیر مواجه است، امیرالمؤمنین بسیار تأکید دارند که باید به گروههای فقیر یارانههایی پرداخت شود. در دنیای امروز دو دیدگاه وجود دارد؛ یک دیدگاه بر پرداخت اجناس و دیدگاه دیگر بر پرداختهای نقدی تأکید دارد. هرکدام هم برای خود استدلالهایی دارند؛ بهعنوان مثال برای پرداخت نقدی استدلال میشود به اینکه اگر به مردم پول پرداخت شود، افراد آن پول را در مسیری که بیشتر منفعت و مطلوبیت برایشان دارد، استفاده میکنند. استدلال گروه دیگر این است که پرداخت پول نقد، لزوما به معنای خرجشدن آن در راه صحیح نیست. و چهبسا سرپرست خانوار پول را خرج اعتیادش کند؛ بنابراین اینجا یک عده میگویند به صورت اجناس پرداخت کنید؛ اما امیرالمؤمنین بیان میکند که باید یارانهها ترکیبی از اجناس و نقدی باشد و این ترکیب میتواند با توجه به نیازها و حساسیتهای خاص آن جامعه باشد. یارانههایی نقدی که در کشورمان برای تمام افراد ضعیف و ثروتمند پرداخت میشود، آثاری که باید داشته باشد، نداشته و خیلی از منابع عمومی را هدر داده است. مورد دیگر، مبارزه با فساد و مراحل آن در حکومت حضرت علی است؛ ازاینرو پیامهای عمومی نهجالبلاغه برای دنیای امروزمان قابل استفاده است؛ ولی این امر نیاز به تأمل داشته و زمینههای خودش را میطلبد.
۱- مقام معظم رهبری سال ۱۴۰۳ را سال«جهش تولید با مشارکت مردم» نامیدند.
«تولید» دال مرکزی گفتمان اقتصادی رهبری است که بیش از ۱۰ سال است معظم له بر آن پای میفشارد.
اولین پرسش این است که چگونه مشارکت مردم در تولید ملی شکل میگیرد؟
متاسفانه دهه ۹۰ برای اقتصاد ایران و معیشت مردم، دهه خوبی نبود. چراکه حکمرانی دولت روی مدار توافق با آمریکا و برجام میچرخید. آنها کلید حل مشکلات اقتصادی را در این توافق میدیدند . دولت فرصتسوزی کرد و نتوانست اهداف برنامه ششم را تحقق ببخشد.
۲- با بارشهای پاییز و زمستان سال قبل و نیز پیشبینیهایی که برای بارشهای بهاری است، سال پرآبی را کارشناسان پیشبینی میکنند.نیمی از ذخایر سدهای کشور تضمین شده و اطمینان بخش هستند و نیمی دیگر تا دوسوم حتی بیشتر آب ذخیره کردهاند. کشاورزان و باغداران با اطمینان می توانند کشتهای بهاره و پاییزه را سامان دهند و یک رکورد تاریخی در تولید غلات و محصولات باغی را ثبت کنند.
۳- امسال اولین سال اجرای برنامه هفتم است .
یکی از هدفگذاریها در برنامه هفتم این است که ۹۰ درصد کالاهای اساسی در کشور تولید شود.این هدف در بخش کشاورزی با حضور مردم عملی است آنهم با یک نگاه «جهشی» ! دولت در قیمتگذاری گندم و تضمین خرید سایر اقلام کشاورزی میتواند به این جهش کمک کند.
۴- قانون رفع موانع تولید و قانون توسعه فضای کسب و کار، موتور اصلی حرکت تولید در کشور است. دولت رئیسی برای روانسازی اجرای این دو قانون کارهای اساسی و کلیدی انجام داده است . اقدامات دولت در وزارت صمت و وزارت اقتصاد و دارایی، ماشین اجرای این دو قانون را روغنکاری کرده است ما سال پرمحصولی را با اجرایی کردن کامل این دو در پیش داریم.
۵- انشاءاله ماشین تولید با سرعت و دقت در سال جدید به حرکت درخواهد آمد، اما تجربه نشان میدهد این ماشین با دو مانع کلیدی روبهرواست:
الف- قاچاق
ب- تعارض منافع
خیلی توضیح در مورد این دو مانع لازم نیست . چون هم مردم و هم مسئولین میدانند این موانع چیست، اما در مورد عبور از آن تردید دارند!
دستگاه حکمرانی اقتصاد در کشور برای عبور از مانع اول به شجاعت، جسارت و جهاد تصمیم نیازمند است و در عبور از مانع دوم علاوه بر آن سه خصوصیت «عدالت» ، «انصاف» و «احتیاج» دارد.
تعارض منافع چون سنگی بزرگ بر سر راه «تولید ملی» قرار دارد و تکان دادن آن خیلی از عناصر سودجو، مفتخور، رانت بگیر، رشوهگیر و … را بیکار خواهد کرد. این جماعت بیکار نخواهند نشست لذا باتمام قدرت سیاسی و مالی خود در سر راه تولید سنگاندازی میکنند.
۶- تورگوت اوزال، نخستوزیر پیشین ترکیه و پدر تحولات اقتصادی این کشور یک شعار کلیدی داشت که از سه جمله کلیدی بهره میبرد.
الف- واردات ممنوع
ب- صادرات آزاد
ج- وارداتی آزاد است که منجر به تولید برای صادرات شود.
این سه جمله ، کلید اصلی جهش تولید است. جهش تولید وقتی اتفاق میافتد که بخش خصوصی ، بخش دولتی و بخش عمومی بدون تعارض منافع با فکر کردن به منافع ملی در این قلمرو فعال شوند.
غول عظیم قاچاق چون سدی در برابر این راهبرد ایستاده است. اگر هر سه بخش دولتی ،خصوصی و بخش عمومی آلوده به معصیت قاچاق باشند، نهتنها جهشی صورت نخواهد گرفت بلکه ورشکستگی عناصر مؤمن و پای کار تولید کشور را در پی خواهد داشت و آنها زیر چرخ قاچاق کالا و بهویژه ارز له خواهند شد.
۷- نان جهش تولید در کشور وقتی روی سفره مردم مینشیند که در حکمرانی اقتصادی سه اتفاق مهم رخ دهد .
الف-اصلاح ساختار بودجه
ب- اصلاح نظام مالیاتی
ج- اصلاح سیاستهای پولی و مالی
اگر این سه اصلاح در نظام دانایی حکمرانی اقتصادی رخ دهد.
میلیاردها دلار و دهها هزار تن طلا از ذخایر شرکتهای دولتی و خصوصی و نیز اشخاص حقیقی که در چرخه تولید به کار نرفته و در صندوق امانات در بانکها یا خانهها محبوس است به چرخه تولید بازمیگردد.
اگر براساس هدفگذاری برنامه هفتم تورم یک رقمی نشود، نقدینگی اشخاص حقیقی و حقوقی چون روحی سرگردان در بازار طلا، ارز،ملک و ماشین و…حیات حکمرانی اقتصادی را تهدید میکند.
۸- تعارض منافع به عنوان اصلیترین مانع تولید با بخشنامه و امضای یک کارمند حلشدنی نیست. یک اراده ملی می خواهد تا مافیاهایی که روی هر کالای استراتژیک و حیاتی خیمه زدهاند با قوه قهریه و قضائیه به زیر بکشد.
اگر نظام دیوانسالاری در کشور با گفتمان جهش تولید با مشارکت مردم همراه نشود و بخواهد در این فرآیند تاریخی تحول اقتصادی اخلال ایجاد کندو در بزنگاههای بزرگ تعارض منافع طرف عناصر خائن و سودجو را بگیرد ، در پاسداشت تولید به بن بست میرسیم.