صفحه نخست >>  عمومی >> آخرین اخبار
تاریخ انتشار : ۰۸ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۰۸:۰۴  ، 
شناسه خبر : ۳۵۸۸۲۹

 

طوفانی که پرده از چهره غرب کنار زد 

عباس شمسعلی

این روزها تصاویر تکان‌دهنده‌ای از اعتراض گسترده دانشجویان دانشگاه‌های آمریکا به جنایت‌های رژیم صهیونیستی علیه مردم غزه و علیه سکوت و حمایت‌های آمریکا و سردمداران کشورهای غربی در قبال این جنایت‌ها پیش چشمان مردم دنیا قرار گرفته است، اعتراضی که با سرکوب خشن پلیس و نیروهای امنیتی آمریکا و بازداشت صدها دانشجو و تعدادی از اساتید معترض رو‌به‌رو شده است. 
این قیام دانشجویان علاوه‌بر اینکه به صورت سریالی از چند دانشگاه به دانشگاه‌های مختلف آمریکا سرایت کرده است، حتی به کشورهای دیگر نیز رسیده است و دانشجویانی در فرانسه و استرالیا و... در حمایت از دانشجویان آمریکایی و در اعتراض به جنایات رژیم صهیونیستی به میدان آمده‌اند.
این اتفاقات اخیر در ادامه تظاهرات کم‌سابقه در ماه‌های گذشته در سراسر جهان نشان از برخاستن موجی عظیم از بیداری و آگاهی در بین مردم جهان پس از طوفان الاقصی و پس از عیان شدن بیش از پیش جنایات جنون‌آمیز رژیم جعلی صهیونیستی دارد، موجی که شاید کمتر کسی می‌توانست آن را پیش‌بینی کند.
طوفان‌الاقصی بود که در بیش از 6 ماه گذشته، توانست ذهن بی‌اطلاع نگاه داشته‌شده مردم را در بسیاری از نقاط جهان متوجه نقطه‌ای از این زمین کند که یک رژیم جنایتکار طی 75 سال با انواع حمایت‌ها و کمک‌های سیاسی، مالی، تسلیحاتی و... از سوی آمریکا و برخی دیگر از کشورهای غربی انواع جنایت‌ها را علیه یک ملت مظلوم و ستم‌دیده روا داشته بود.
 این‌بار اما انواع و اقسام دستگاه‌های تبلیغاتی کشورهای غربی حامی رژیم صهیونیستی نتوانست این حجم از جنایت در 6 ماه را از چشم جهانیان پنهان نگاه دارد. مگر می‌شود قتل عام و نسل‌کشی با این حجم و گرفتن جان بیش از 34 هزار انسان بی‌گناه از جمله هزاران زن و کودک معصوم و تخریب وحشیانه خانه و بیمارستان را پنهان کرد؟ مگر می‌شود کشف صدها پیکر دست‌بسته از گورهای دسته‌جمعی داخل محوطه بیمارستان‌ها که به دست جنایتکاران صهیونیست به قتل رسیده‌اند را کتمان کرد؟
اکنون صدای مظلومیت مردم غزه به برکت خون کودکان بی‌گناه و آه مادران داغدیده فلسطینی به گوش مردم جهان رسیده است و وجدان‌های بیدار در اقصی نقاط عالم نمی‌توانند سکوت کنند. این را در تظاهرات مردم سراسر دنیا در حمایت از مردم غزه و محکومیت جنایات صهیونیست‌ها و در برافراشته شدن پرچم فلسطین در ورزشگاه‌ها و دانشگاه‌های دنیا می‌توان دید. 
اکنون طوفان الاقصی پرده از چهره واقعی سردمداران پرادعای غرب برافکنده است و دیگر کسی نمی‌تواند ژست‌های تهوع‌آور انسان دوستانه یا نگرانی آنها از تضییع حقوق زنان و کودکان را باور کند.
وجدان‌های بیدار در دنیا می‌پرسند، اگر ادعای سردمداران کشورهای غربی در خصوص حقوق بشر، حقوق زنان و کودکان و در خصوص کرامت انسانی واقعی بود، چرا طی 6 ماه گذشته نه‌تنها در برابر انواع و اقسام جنایت‌های رژیم صهیونیستی علیه مردم بی‌گناه و زنان و کودکان غزه سکوت کرده‌اند بلکه از هرگونه حمایت و تجهیز رژیم صهیونیستی نیز دریغ نکرده‌اند؟
این چهره واقعی و بی‌پرده سران آمریکا و دیگر رهبران غربی است که در برابر مردم دنیا قرار گرفته است. این واقعیت عیان شده نهادهای بین‌المللی از شورای امنیت سازمان ملل و سازمان‌های حقوق بشری و... است که سال‌ها با سکوت و انفعال خود در برابر رژیمی جعلی و سفاک، در نسل‌کشی مردم فلسطین دست خود را آلوده کرده‌اند. نهادهایی که گاه کوچک‌ترین مسئله داخلی در یک کشور در حوزه زنان و... را با انواع موضع‌گیری‌ها و دخالت‌ها مورد توجه قرار می‌دهند و گاه در برابر هزاران جنایت چشم می‌بندند.
و چه خوش‌باور بودند عده‌ای در کشورمان که فریب ادعا و ظاهر و ژست انسان‌دوستی و دفاع از حقوق بشر غربی‌ها و سازمان‌های بین‌المللی را خورده بودند! حال این خوش‌باوران باید پاسخ دهند مگر هزاران زن و کودک اهل غزه که بی‌رحمانه به خاک و خون کشیده شدند، زن و کودک نبودند تا مدافعان دروغین حقوق بشر نگران آنها شوند؟ مگر نهادهای غربی و بین‌المللی با تنظیم و تجویز و تحمیل اسنادی مانند 2030 خود را مدافع حقوق و شرایط زندگی کودکان دنیا نشان نمی‌دادند؛ اکنون این مدعیان دروغین در قبال سرنوشت کودکان مظلوم در غزه و به خون کشیده شدن جسم کوچک‌شان نگرانی و حساسیتی ندارند؟
این طوفان رسوا‌کننده نقاب از چهره فریبنده و واقعی سران آمریکا، انگلیس، فرانسه، آلمان و بسیاری از کشورهای غربی انداخته است.
از سوی دیگر؛ همین اعتراضات گسترده دانشجویان آمریکایی، تبدیل به صحنه رسوایی و عیان شدن همه دروغ‌های سران آمریکا و غرب در خصوص آزادی بیان، کرامت انسانی، جایگاه دانشجو و دانشگاه و حتی زنان شده است.
بازداشت همراه با ضرب و شتم صدها نفر از دانشجویان و تعدادی از اساتید به جرم اعتراض آرام علیه جنایات اسرائیل و سکوت و حمایت آمریکا در قبال این جنایت‌ها، لشکرکشی و استقرار تیربار در صحن دانشگاه و تهدید به اخراج از تحصیل؛ آبرویی برای قبله آمال غربزدگان خوش‌باور باقی گذاشته است؟ حمله وحشیانه پلیس به دانشجویان دختر و کتک‌زدن و بر زمین کشاندن آنها در کجای حقوق بشر ادعایی آمریکایی‌ها و طرفداران چشم و گوش بسته آنها قرار دارد؟
اگر یک هزارم این برخوردهای وحشیانه علیه دانشجویان به‌ویژه دختران دانشجوی آمریکایی؛ در ایران رخ داده بود؛ اکنون از سخنگوی وزارت خارجه و دولت آمریکا و کشورهای غربی تا شورای امنیت سازمان ملل، از رسانه‌های غربی و سازمان‌های بین‌المللی تا برخی رسانه‌های غربگرای داخلی، از هنرپیشه‌های‌ هالیوودی تا برخی سلبریتی‌های وطنی مشغول سبقت گرفتن از یکدیگر در سیاه‌نمایی و هجمه علیه جمهوری اسلامی بودند، اما اکنون نه از فلان هنرپیشه آمریکایی مثلاً نگران زنان ایرانی که در اغتشاشات سال 1401 موضع‌گیری می‌کرد و نه از سلبریتی‌های داخلی و نه از رسانه‌های وابسته، صدای اعتراضی در سرکوب بی‌رحمانه و وحشیانه دختران و پسران دانشجوی آمریکایی به گوش نمی‌رسد.
گاه وقتی در ایران یک استاد دانشگاه پس از 40 سال تدریس در یک روال قانونی بازنشسته می‌شود، انبوه رسانه‌های داخلی و خارجی نظام را به خفقان و مخالفت با علم محکوم می‌کنند، حال باید دید این رسانه‌ها درباره به زمین کوبیدن استاد زن آمریکایی توسط پلیس و دستبند زدن به وی در محوطه دانشگاه تنها به جرم اعتراض به جنایات اسرائیل نظری ندارند؟ 
کاش دلباختگان ساده‌اندیش غرب در داخل؛ اکنون که وجدان‌های بیدار در دنیا به میدان آمده‌اند اندکی با خود خلوت کنند و از خود بپرسند، این همان نظام ارزشی غربی و قبله آمالی بود که به هر بهانه‌ای آن را چماق کرده و بر سر منتقدان غرب می‌کوبیدند؟
این واقعیت است که مردم در دنیای امروز و پس از جنایات عریان رژیم صهیونیستی و حمایت آشکار غرب به رهبری آمریکا از این جنایات، به مرحله‌ای از بیداری و آگاهی رسیده‌اند که دیگر به‌سختی می‌توان آنها را فریب داد. این آغاز ضربه‌ای سهمگین به حیثیت پوشالی غرب است که ماجراهای مهمی در پیش دارد.

تقویت تولید یا احیای واحدهای تولیدی؟!

 مهدی حسن زاده 

بیانات چهارشنبه هفته گذشته رهبر معظم انقلاب در جمع کارگران، ضمن تشریح وظایف دولت در قبال جامعه کارگری و تبیین الزامات فعالیت کارگران به برخی موضوعات مهم روز اقتصاد کشور از جمله احیای واحدهای تعطیل شده نیز پرداخت. حضرت آیت ا... خامنه ای در این باره فرمودند: «بحمدلله در این یکی دو ساله، به همّت مسئولین، خیلی از کارگاه‌های تعطیل‌شده راه افتاد. آن‌طور که به من گزارش کرده‌اند، نزدیک به 10 هزار کارخانه که تعطیل یا نیمه‌تعطیل بود، احیا شد، زنده شد؛ این کار باید ادامه پیدا کند.» بررسی ها نیز نشان می دهد که در دولت سیزدهم تلاش اثرگذاری برای فعال سازی برخی ظرفی های تولیدی تعطیل شده وجود داشته و از این منظر تلاش دولت سیزدهم قابل تقدیر است، با این حال در مسیر احیای واحدهای تولیدی تعطیل شده و اثرگذاری مثبت این اقدام بر اقتصاد کشور، توجه به برخی نکات ضروری است: 1 - احیای واحدهای تولیدی باید با آسیب شناسی و رسیدن به یک درک کامل و جامع از دلایل این تعطیلی ها همراه باشد. این که چه موانعی بر سر راه تولید در کشور منجر به توقف فعالیت یک واحد تولیدی می شود و تلاش برای رفع آن موانع به اندازه احیای واحدهای تولیدی و بلکه حتی بیشتر از آن اهمیت دارد. چرا که در غیر این صورت احتمال تعطیلی مجدد واحدهای احیا شده با گذشت زمان وجود دارد. 2 - اگر وضعیت فعلی فعالیت واحدهای تولیدی از منظر آمایش سرزمین، برنامه توسعه صنعتی و عدم صرفه اقتصادی ادامه فعالیت برخی واحدها به دلیل تغییرات تکنولوژی، بررسی شود، شاید حتی تعطیل شدن برخی واحدهای موجود بیشتر به نفع اقتصاد کشور باشد. از این منظر احیای همه واحدهای تولیدی تعطیل شده لزوما واجد ارزش نیست و باید در فرایند احیای واحدهای تولیدی تعطیل شده، ضرورت تداوم فعالیت آن واحدها و صرفه و صلاح احیای آن ها بررسی شود. به عنوان مثال توقف فعالیت واحدهای صنعتی آب بر در مناطق گرفتار خشکسالی و دارای تنش آبی و انتقال این فعالیت ها به مناطق پرآب و حاشیه دریاها برای صیانت از منابع آبی کشور ضروری است. 3 - بیانات رهبر انقلاب که پیش تر به آن اشاره کردیم در ادامه بیانات ایشان در زمینه لزوم تامین امنیت شغلی کارگران مطرح شده است. پس هدف نهایی از احیای واحدها، حفظ امنیت شغلی کارگران است. با این حال چنان که در بند دوم گفتیم ممکن است تداوم تعطیلی برخی واحدها و حتی تعطیل شدن برخی واحدهای دیگر نیز برمبنای اقتضائات اقتصاد کشور ضرورت داشته باشد. در این میان تقویت قوانین و مقررات حمایت از کارگان بیکار شده به ویژه بیمه بیکاری و تقویت موسسات کاریابی برای کارگران بیکار شده ضرورت دارد و باید در دستور کار قرار گیرد. در نهایت آن چه در احیای واحدهای تولیدی باید مدنظر قرار گیرد عبور از فعال‌سازی واحدها به عنوان هدف اصلی و توجه به احیای واحدها به عنوان وسیله‌ای برای رسیدن به هدف اصلی یعنی رشد تولید است. نباید احیای واحدهای تولیدی به هر شکل و با هر هزینه ای هدف اصلی و نهایی باشد، چرا که مهم‌تر از احیای موردی واحدهای تولیدی تعطیل شده، تقویت تولید و ارتقای رشد اقتصادی کشور است

درنگی در ابعاد فرهنگی - اجتماعی تعطیلی شنبه
حجت‌الاسلام حسین ایزدی

 وسط این همه مسئله ریز و درشت در کشور از حجاب گرفته تا طوفان‌الاقصی و عملیات اخیر، مسئله تعطیلات شنبه به مسئله‌ای برای بچه‌های جبهه انقلاب تبدیل نشد. دقیقاً همین مقطع جریانی خزنده از غفلت عمومی بهره برد و با تولید محتوا، ذهنیت‌سازی و ادبیات آفرینی کوشید پروژه‌ای را بی‌سروصدا به پیش ببرد، اما موضوع از چه قرار است و چرا باید نسبت به آن حساس شد؟
بنابر رصدی که انجام گرفت، بیشترین تولید محتوا اعم از مقاله، مصاحبه و گزارش درباره ضرورت تعطیلی شنبه‌ها را جریان همراه با روزنامه دنیای اقتصاد و البته با میدان‌داری این روزنامه انجام داد و می‌دانیم دنیای اقتصاد ارگان مطبوعاتی جریان لیبرال در کشور است. پس همین مقدار ایجاب می‌کند کمی با حساسیت مسئله را دنبال کنیم. 
دین برای زمان اهمیت ویژه قائل است. اسلام به برخی زمان‌ها نگاه ارزشی دارد که توضیح آن در قالب چند مقاله تفصیلی از زوایای مختلف قابل بحث است. عناوینی، چون «شب قدر، روز مبعث، عید غدیر، روز عاشورا، عید فطر، شب جمعه و روز جمعه» نشان از نگاه خاص اسلام به برخی از زمان‌ها و جانمایی خاص آن در زندگی انسان مسلمان دارد. در اسلام نسبت به هریک از این زمان‌های خاص روایات فراوان درباره ارزش‌گذاری، اهمیت، اعمال، جایگاه و آداب و ادعیه آن وارد شده‌است. 
اساساً اسلام یکی از عناصر تنظیم‌گر در سبک زندگی اسلامی را زمان می‌داند. توجه به ساعات خاص، روز‌های هفته، روز‌های خاص در ماه، روز‌های خاص در سال همه گویای نوع نگرش اسلام به مقوله زمان است. 
زمان محور تنظیم‌گری رفتار فردی، اجتماعی و عبادی انسان است. ظرف زمان یکی از بستر‌های پدیدآمدن غم و شادی انسان مسلمان است. عید و عزا و حزن و فرح و حتی تفریح و استراحت و عبادت همه بر مدار زمان تنظیم می‌شود. پس زمان امری مهم است. 
تجربه زیسته نشان می‌دهد هنگامی که دو روز تعطیل است، به طور طبیعی روز دوم به عنوان روز اصلی تعطیل قلمداد می‌شود. چه اینکه امروزه در تهران روز‌های پنج‌شنبه تعطیل است و مردم از آن به‌عنوان روز کار‌های عقب‌مانده استفاده می‌کنند و جمعه را تعطیل به‌معنای استراحت و تفریح به شمار می‌آورند. چهره عمومی شهر نیز جمعه را به عنوان روز تعطیل نشان می‌دهد. 
تحولات فرهنگی هیچ‌گاه یک‌شبه رخ نمی‌دهد. ذهنیت اجتماعی آرام‌آرام شکل می‌گیرد. به امروز که ذهنیت عمومی جمعه را روز تعطیل می‌داند نگاه نکنید. تعطیلی شنبه به‌مرور زمان و طی یک دهه آینده موجب خواهد شد ذهنیت اجتماعی جمعه را از مدار و محور بودن تعطیلات خارج کند و جمعه نقشی را در زندگی بیابد که امروز پنج‌شنبه به‌عنوان روز نیمه‌کاری و کم‌کار هفته انجام می‌دهد. 
جایگاه جمعه در فرهنگ اسلامی، اما جایگاه خطیری است. در اسلام جمعه محور بخشی از اعمال عبادی فردی و اجتماعی، رسیدگی‌های فردی و دینی به شمار آمده‌است. از صبح جمعه که با دعای ندبه و انتظار ظهور آغاز می‌شود تا ظهر جمعه که محل اجتماع مسلمین در نماز جمعه است. تا ده‌ها آداب فردی که برای جمعه تصویر شده‌است. 
جمعه روز خاص و نماد اسلام است و به نوعی از شعائر اسلامی شناخته می‌شود. در برابر شنبه که نماد یهود است و یک‌شنبه که نماد مسیحیت است. ما نسبت به بعد نمادین روز‌ها غفلت داریم. 
بعد نمادین دین یکی از عناصر هویت‌سازی دینی است. عنصر هویت‌ساز مرز شما با غیر شما و دیگری شما را تعیین می‌کند، اما غفلت از آن موجب درهم آمیختگی فرهنگی، هویت‌زدایی و عدم تشخص آن جامعه می‌گردد. ظاهر استدلال برای تعطیلی شنبه‌ها خیلی روشن و در نگاه ابتدایی مقبول است. باید برای تجارت خارجی خود را با ایامی که جهان در حال کار است، هماهنگ باشیم، اما نکته این است که مسئله را نباید سطحی دید. 
 مسئله فقط تعطیلی یک روز نیست، مسئله تغییر نظم اجتماعی است. نظم اجتماعی باید بر اساس یک منطق روشن تنظیم شود. تعطیلی شنبه‌ها یعنی محوریت نظم اجتماعی بر اساس منطق اقتصادی، اما تعطیلی جنبه تنظیم نظم اجتماعی براساس منطق فرهنگی است. اسلام برای حیات انسانی ارزش ویژه بر مدار حیات طیبه قائل است و نظم اجتماعی را نیز براین مدار سامان می‌دهد. (این بخش نیازمند توضیح و تبیین فنی و براساس روح شریعت است.) 
 در نامه اخیر اتاق بازرگانی ایران خطاب به مقام معظم رهبری مبنی بر لزوم تعطیلی شنبه‌ها این است:
«اثربخشی اقدامات دولت برای افزایش ارتباط با سایر کشور‌های بلوک شرق و غرب و توسعه روابط تجاری و اقتصادی، در گرو پذیرش هر چه بیشتر استاندارد‌های اقتصاد جهانی است.»
این استدلال که باید خودمان را با نظم جهانی در حوزه اقتصاد تطبیق دهیم، آشناست. سال‌ها قبل طیفی سخن از جامعه جهانی می‌زدند، اما این جهان، جهانی است که امریکا و غرب محور آن هستند. حرکت به‌سمت استاندارد‌های مثلاً جهانی یعنی پذیرش گام‌به‌گام نظم غربی در حالی‌که امروز دنیا در حوزه‌های مختلف از جمله اقتصاد در حال عبور از نظم فعلی و تک قطبی است. 
 تشکیل پیمان‌های مالی و اقتصادی بزرگ، چون پیمان شانگ‌های و بریکس، پیمان‌های مالی دو یا چندجانبه و دلارزدایی همه به‌معنای عبور از نظم موجود است. در چنین دوران عبور از نظم امریکایی سوق دادن کشور به سمت آن نوعی ارتجاع تمدنی است. 
 تأکید می‌کنم مسائل کلان را نباید اتمیک و نقطه‌ای دید، تعطیلی شنبه‌ها را باید در یک اتمسفر کلان فرهنگی، اجتماعی، ملی و بین‌المللی تحلیل کرد. پیامدها، روندها، آسیب‌ها و دیگر جوانب باید در این بستر تحلیل و بررسی شود. پس مسئله تنها تعطیلی یک روز نیست، مسئله تحول در رویکرد کلان جامعه، وجهه اجتماعی، پیام پنهان این تصمیم به ناخودآگاه جامعه است.

عیار تسلیم‌ناپذیری دربرابر ظلم

محمد‌مهدی ایمانی‌پور

رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار هزاران نفر از کارگران، هدف واقعی آمریکا و غرب از تحریم و فشار بر ایران را، تسلیم و تبعیت محض ملت و نظام اسلامی خواندند و تأکید فرمودند: «ملت بزرگ و ریشه‌دار ایران و جمهوری اسلامی، در مقابل زورگویی و زیاده‌خواهی‌ها تسلیم نمی‌شود و با تبدیل تحریم‌ها به فرصت‌های پیشرفت و شکوفایی، به افق روشن آینده دست خواهد یافت.»

درخصوص ماهیت تسلیم‌ناپذیری در برابر دشمنان و نضج یافتن آن در حوزه سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران، نکاتی وجود دارد که لازم است مورد توجه قرار گیرد:

نخست آن‌که، پذیرش زور و تسلیم در برابر زیاده‌خواهی‌ها، ریشه فرهنگی و فکری دارد. سلطه‌پذیری، در واقع به معنای پذیرش هنجار‌های ساختگی و الگوواره‌های مغایر با فطرت و ارزش‌های انسانی توسط افراد و جوامع سلطه‌گراست. پر واضح است که سازش و کرنش در برابر بیگانه، به‌نوعی که استقلال فکری و فرهنگی را از بین ببرد، ارمغانی جز بی‌هویتی و نابودی ساختار‌های فرهنگی جوامع در پی نخواهد داشت. در نقطه مقابل، تسلیم‌ناپذیری در برابر زیاده‌خواهی‌ها و متعاقبا ایستادگی و مقاومت افراد و جوامع در برابر فشار بیگانگان، هویت‌آفرین بوده و نشان از پایبندی به ارزش‌های فطری و آموزه‌های معنوی و دینی دارد. انسان‌ها و جوامع موحد، قدرت را منحصر در ذات باریتعالی می‌دانند، از این رو مقهور قدرت‌های ساختگی نشده و آن را مغایر با آزادی خدادادی خود قلمداد می‌کنند. از آنجا که فرهنگ، نقش زیربنایی در جوامع گوناگون دارد، بیگانگی از فرهنگ خودی، به مراتب نسبت به از خودبیگانگی اجتماعی (که توسط هگل و دیگران مطرح شده) آثار و تبعات سوء بیشتری دارد و منتج به سرکوب ارزش‌ها و هنجار‌ها و تبدیل آن‌ها به ضد ارزش می‌شود و زمینه پذیرش فشار و زور را فراهم می‌سازد. نکته دوم، مربوط به نگاه امامین انقلاب به آسیب از خودبیگانگی و تأثیر سوء آن بر عزت و استقلال کشور است. حضرت امام خمینی (ره)، ریشه‌های آسیب به استقلال را، فکری - فرهنگی دانسته ووابستگی درونی و ذهنی به دشمنان را منشأ سایر وابستگی‌های تحقیر‌آمیز قلمداد می‌فرمایند. در نگاه کلان رهبرمعظم انقلاب اسلامی نیزبزرگ‌ترین فاجعه برای ملت ما، وابستگی فکری به دشمنان و غافل ماندن از ارزش‌های درون‌زای ملت ایران است.
معظم له در اولین روز از سال۱۳۹۳ و درحرم مطهر حضرت امام رضا (علیه السلام) روی همین مسأله، تاکید ویژه‌ای فرمودند: «نادیده گرفتن خطوط انقلاب اسلامی و هویت اصلی ملت ایران، تحقیر اخلاق ایرانی و فرهنگ اسلامی و مقایسه‌ای احساسی و توام با لاابالی‌گری، زمینه سست شدن عزم راسخ ملی و توسعه بیماری سرطانی تردید را در میان مردم به وجود خواهد آورد.» قاعده قرآنی محکم و مبنایی نفی‌سبیل، ناظر بر آن است که خداوند متعال راهی برای تسلط کفار بر مسلمین قرار نداده و وابستگی انسان‌ها به کفار، معلول نادیده گرفتن ارزش‌های ذاتی و انسانی و حرکت در مسیری غیر‌خداپسندانه است. نکته سوم، معطوف به رصد و تحلیل ابزار‌های نوین دشمن (خصوصا در پیچ تاریخی کنونی) در راستای تحقیر و تسلیم ملت‌های مسلمان و محو مولفه‌های استقلال و عزت از حیات آنهاست. دشمن در این مسیر، مصادیق سلطه‌پذیری و سازش جوامع اسلامی را در بسته‌های تزیین شده ارائه کرده و تمرکززدایی از ذات و ماهیت این بسته‌های ضد‌فرهنگی را در دستور کار خود قرار داده است. درمقابل، نقطه قوت گفتمان انقلاب اسلامی، قدرت اقناع و تبیین‌گری آن درمواجهه تمام‌عیار با دشمن درعرصه جهاد تبیین است. تکیه بر‌کنشگری فرهنگی در مقابل نگاه واکنشی و انفعالی وبازخوانی دقیق مولفه‌های تسلیم‌ناپذیری واستقلال‌طلبی درتمدن اسلامی- ایرانی، چارچوب و پیش‌شرط اصلی تحقق قدرت واستقلال همه‌جانبه ما ومتعاقبا، ناکامی وشکست نهایی دشمنان خواهد بود. 

مولفه های تغییر توازن در خاورمیانه

رضا حقیقی

تحولات اخیر نشان می دهد موازنه تهدید میان ایران و اسرائیل دیگر شکسته شده و ما وارد یک دوره تاریخی جدید در خاورمیانه شده ایم که در قالب آن، اقدامات اسرائیل با دامنه‌های مختلف، هزینه مند خواهد شد و فارغ از اینکه اسرائیل تحمل پذیرش این هزینه‌ها را داشته باشد یا خیر، در عمل مفهومی از بازدارندگی به نفع ایران و جریان مقاومت ایجاد شده است.
در این میان باید توجه داشت که پشتوانه ظرفیت دیپلماتیک و توان چانه زنی هر کشوری در مناسبات بین المللی، قدرت نظامی آن کشور است.
برآورد قدرت نظامی‌کشورها از یکدیگر نیز لزوما در صحنه عملیاتی جنگ و رودررویی نظامی فرسایشی بدست نمی آید. گاه نمایش قدرت و قدرت نمایی در قالب یک یا چند حرکت دفعی و با هدف ارسال سیگنال هشدار و نشان دادن ظرفیت بازدارندگی، جایگاه یک کشور را در معادلات بین المللی و منطقه ای تثبیت نموده و یا موقعیت آن را ارتقاء می دهد. از این منظر تردیدی وجود ندارد که حمله پهپادی – موشکی ۲۶ فروردین ماه، تصویر روشن تری از موقعیت ایران در منطقه و جهان بدست داد و گمانه زنی‌ها را به یقین تبدیل کرد.لذا من بعد و پس از دو رویداد مهم: “یکی نسل کشی بی سابقه رژیم صهیونیستی در غزه در برابر چشمان جهانیان و سکوت  شرم آور مدعیان حقوق بشر و دیگری عملیات نظامی‌بازدارنده اخیر ، دست دیپلمات های ایرانی و دستگاه دیپلماسی در پای میز مذاکره در هر زمینه ای بازتر خواهد بود لذا اگرچه طبیعتا در موج های نخست اقدام غرب در مقابل رخداد اخیر، شاهد نوعی رویکرد تهاجمی خواهیم بود اما در افقی دراز مدت طرف مقابل در همه ترتیبات امنیتی منطقه ای و جهانی ناگزیر خواهد بود جایگاه ایران را به عنوان یک کنشگر بسیار مهم، به مراتب بیش از پیش لحاظ کند. این تحول به روشنی در کارکرد دستگاه دیپلماسی در آینده خود را نشان خواهد داد.پشتوانه قدرت نظامی هر کشور فارغ از مولفه‌های سخت افزاری و ظرفیت های علمی، تکنولوژیکی در حوزه دفاعی، پشتیبانی مردمی و سرمایه‌های اجتماعی است . برای حفظ این سرمایه گران بها و تقویت آن، میزان رضایتمندی و احساس مشارکت در تصمیم گیری‌ها توسط آحاد مردم بسیار حائز اهمیت است.

سیلی بی‌اعتمادی بر چهره اقتصاد

سید جواد جمالی
در کتاب «در جست‌وجوی ‌شش هزار روز گمشده» به قلم محمد تقی‌زاده می‌خوانیم: در سال 1946 یک سال بعد از پایان جنگ جهانی دوم، تولید ناخالص داخلی ژاپن حدود پنجاه درصد کمتر از میزان آن در سال 1938، در بحبوحه جنگ با چین بود. علت این امر، انهدام تأسیسات و کارخانجات در طول جنگ و منع واردات مواد خام ذکر شده است. تولید آهن و فولاد به هفت درصد ماقبل جنگ کاهش یافت. در چنین شرایطی می‌توان به عمق فقر و بیچارگی مردم ژاپن پی برد. قبل از جنگ مصرف کالری سرانه به دوهزارو 200 کیلوکالری می‌رسید ولی بلافاصله بعد از جنگ تا حد هزارو 500 کیلوکالری به علت قحطی مواد غذایی کاهش یافت. سال‌های 1945 تا 1950 که از نظر سیاسی-اقتصادی به دوران اغتشاش شهرت دارد، همراه با کمبود کالا و تورم مهارنشدنی بود. در این فاصله پنج‌ساله تورم افزایش یافت و قیمت‌ها به طور متوسط 70 برابر شد. این رقم بر اساس قیمت‌های اعلام‌شده از طرف دولت بود، در حالی که در بازار سیاه قیمت‌ها به مراتب بیشتر از این رقم گزارش می‌شد. قیمت‌ها در بازار سیاه در سال‌های 1946 الی 1947 حدود پنج تا هفت برابر قیمت‌های رسمی برآورد شده است. افزایش شدید تورم، موجب تغییراتی در جامعه ژاپن شد. در فوریه سال 1946 با اعلام شرایط اضطراری در نظام پولی و بانکی مقرر شد که مردم به طور اجباری وجوه نقدی خود را به بانک‌ها بسپارند و فقط حق برداشت برای حداقل استفاده روزانه زندگی خود را داشتند. لذا در سال 1946 بیش از 70 درصد حساب‌ها مسدود شد. هر خانواده ژاپنی (والدین و دو فرزند) اجبارا باید با ماهانه 500 ین زندگی می‌کردند. خانواده امپراتوری هم، شامل چنین شرایط اضطرار و محدودیتی شدند. از این رو در دوران سختی و مصائب حتی خانوده امپراتور نیز خود را ملزم می‌دید که قید‌های وضع‌شده بر افراد جامعه را رعایت کند. مردم ژاپن همواره در بحران‌ها و سختی‌ها، طبقه حاکم را در کنار خود دیده‌اند. قرارگرفتن همه اعضای جامعه، شامل صاحبان مقام و منصب زیر چتر قانون و اعمال بدون تبعیض و برابرگونه قانون برای همگان، حتی برای طبقه فرادستان جامعه باعث شده، ژاپن کشوری با سطح بالایی از اعتماد محسوب شود. پایین‌بودن میزان جرم و جنایت در ژاپن و همچنین پایین‌بودن میزان شکاف طبقاتی در این کشور نشأت‌گرفته از رواج بالای اعتماد در جامعه ژاپنی است.

هاجون چانگ در کتاب «نیکوکاران نابکار» روایت می‌کند که بریتانیای قرن 15 کشوری ضعیف و ناتوان در مقایسه با قدرت‌های آن دوران اروپا به حساب می‌آمد. پادشاهان سلسله تئودور به ویژه هنری هفتم و الیزابت اول تلاش کردند تا بریتانیا را به کشوری قدرتمند و معتبر در اروپا سوق دهند. آنها گام‌هایی را در جهت صنعتی‌کردن بریتانیا برداشتند. بدین منظور در مسیر تبدیل‌شدن بریتانیا به کشوری طراز اول در زمینه تولیدات نساجی (که در آن زمان صنعتی مهم و با فناوری بالا در اروپا محسوب می‌شد) سیاست‌های حمایتی را اتخاذ کردند. در این راستا به مواردی مانند منع واردات پارچه و منع صادرات پشم خام می‌توان اشاره کرد.

در اواخر قرن 16 کشورهای رقیب (مانند هند و بلژیک و...) که نیازمند پشم وارداتی از بریتانیا بودند، دچار ضعف و استیصال شدند. اوایل قرن 18 والپول به مقام نخست‌وزیری بریتانیا رسید. او به تبعیت از اسلاف خود قوانین سخت‌گیرانه‌تری را وضع کرد. ایجاد قانون پشم از دستاوردهای والپول بود. طبق این قانون واردات پارچه نخی از هند (که کیفیت بالایی داشت) ممنوع شد. بریتانیا به مستعمرات خود (آمریکا و هند) دستور داد تا با پرداخت یارانه (به تولید) پشم از تولید آن محصول حمایت کنند. حاصل کار این بود که بریتانیا به کشوری برجسته در صنعت نساجی جهان تبدیل شد و سایر رقبا را از گردونه رقابت خارج کرد. در نتیجه اجرای سیاست‌های مذکور، عاقبت صنعت نساجی با چنان رونقی مواجه شد که حدود 70 درصد صادرات بریتانیا را به خود اختصاص داد. عامل مهم دیگری نیز در کسب این موفقیت تأثیرگذار بود. در این دوران نه تنها مردم به دلیل منع ورود پارچه مرغوب هندی، فقط می‌توانستند پارچه انگلیسی استفاده کنند، بلکه درباریان نیز موظف بودند تنها پارچه انگلیسی بر تن کنند. به عبارتی طبقه حاکم خود را تافته جدابافته تصور نکرد و همراه با مردم از مصرف پارچه مرغوب وارداتی (هندی) اجتناب کرد. همین مسئله سبب شد شبکه‌های درهم‌تنیده اعتماد بین مردم و طبقه فرادستان ایجاد شود.

بار دیگر به ژاپن برمی‌گردیم. فوکویاما در کتاب پرآوازه خود تحت عنوان «اعتماد» چنین شرح می‌دهد که اقتصاد ژاپن پس از دهه‌ها رشد متوالی در اواخر دهه 1980 و اوایل دهه 1990 وارد رکود جدی شد. در نتیجه این رکود، شرکت‌های ژاپنی در تلاش برای کاهش‌ هزینه‌ها، روش جدیدی را به کار گرفتند. آنها باوجود اینکه مجبور بودند از نیروی کار خود بکاهند، با حفظ نیروی کار مازاد به‌وجودآمده، از تأثیرات اجتماعی ناشی از بی‌کاری در جامعه جلوگیری کردند. در این شرایط مقرر شد حقوق همه افراد شاغل کاهش یابد، در این میان مدیران نیز همگام با سایر افراد از حقوق خود کاستند؛ از این‌رو اقتصاد ژاپن توانست با همکاری همه اعضای جامعه (فرودستان و فرادستان) از وضعیت بحرانی عبور کند.

در نمونه‌های فوق، به مواردی اشاره شد که تولید و خلق اعتماد بین طبقه ممتاز جامعه و آحاد مردم، قادر بوده است شرایط را برای عبور از بحران‌های اقتصادی و در ادامه قرارگرفتن در مسیر رشد و توسعه اقتصادی هموار کند. در طرف مقابل می‌توان کشورهایی را نام برد که رفتار منفعت‌طلبانه، سودجویانه و تبعیض‌آمیز صاحبان منصب و قدرت، باعث قدکشیدن دیوار بی‌اعتمادی در آن جامعه شده است.

عجم اوغلو در کتاب نابرابری ملت‌ها چنین بازگو می‌کند که موبوتو در کشور کنگو بین سال‌های 1995-1961 به عنوان رئیس‌جمهور در مسند قدرت قرار داشت. از اواخر دهه 1960 به این سو موبوتو اقدام به تقویت ابزارهای سرکوبگرانه اداری و مالی کرد. هم‌زمان او کوشید تا هر نوع منابع بدیل برای قدرت سیاسی یا اقتصادی را در هم شکند و بدین وسیله به مقدار زیادی بر قدرت نسبی چانه‌زنی حکومتش افزود. این استراتژی با اعطای نظام‌مند و فراگیر پاداش‌ها، جوایز و ثروت به هواداران وفادار و نیز با نادیده‌گرفتن کلاهبرداری رسمی و فساد تداوم یافت. به علاوه با حمایت عظیم مالی و نظامی از سوی کشورهای غربی، موبوتو و محفلش قادر به حفظ قدرت و تداوم چپاولشان به نحوی نظام‌مند شدند. اقتصاد کنگو آن‌چنان در سراشیبی سقوط قرار گرفت که رشد منفی اقتصادی به امری عادی بدل شد و درآمد سرانه به طور میانگین بین سال‌های 1965 و 1997 به میزان 7/3 به طور سالانه کاهش یافت. طی این سال‌ها یک گروه کوچک از نظامیان و غیرنظامیان وابسته به رئیس‌جمهور موبوتو، شهر کینشازا را به وسیله پنج هزار نفر گارد وفادار ریاست‌جمهوری، تحت کنترل داشتند. گروهی مشابه، بانک مرکزی را تحت نظارت خود قرار دادند و قدرت اقتصادی را در انحصار خود نگه داشتند. آنچه موبوتو انجام می‌داد، میراثی بود که از حاکمان قبلی کنگو به یادگار دریافت کرده بود.

حدودا در اوایل قرن 16 انگونگو مسند پادشاهی را در کنگو در اختیار گرفت. در آن زمان پرتغالی‌ها هیئت‌هایی در زمینه کشاورزی به کنگو اعزام کردند. مردم کنگو به واسطه پرتغالی‌ها با ابزار نوین کشاورزی مانند گاوآهن آشنا شدند، اما استفاده از گاوآهن هرگز نتوانست بین کشاورزان رواج پیدا کند. مردم کنگو هرگز انگیزه کافی برای به‌کارگیری این فناوری جدید را نداشتند. آنان همواره با این خطر مواجه بودند که دولت قدرتمند با گرفتن مالیات‌های سنگین، محصولات کشاورزی آنها را تصاحب کند. پادشاهان کنگو هیچ‌گاه خواسته‌های مشروع مردم کنگو را ارج ننهادند. آنها بذر بی‌اعتمادی را در دل جامعه نهادینه کردند. مردم همواره نگران چپاول و غارت دسترنج‌شان توسط عوامل دولت بودند. شیوع ویروس بی‌اعتمادی نهال ضعیف و نحیف اقتصاد کنگو را خشکاند. سخن آخر آنکه کشورهای متعددی در طول تاریخ بحران‌های جدی را تجربه کرده‌اند. برخی کشورها (کره جنوبی، آلمان، ژاپن) توانسته‌اند از بحران‌ها جان سالم به در ببرند و تعداد کثیری از کشورها (کشورهای جنوب صحرای آفریقا، غالب کشورهای آمریکای لاتین و حوزه دریای کارائیب) در منجلاب مشکلات غرق شده‌اند. عوامل متعددی در گذر از بحران‌ها کارساز و مؤثر هستند. اما بدون شکل‌گیری درجه بالایی از اعتماد بین مردم و دولت غلبه بر سختی‌ها دشوار به نظر می‌رسد. همچنین برای قرارگرفتن اقتصاد در مسیر رشد و توسعه اقتصادی داشتن سطح قابل اتکایی از اعتماد بین مردم و دولت عاملی تعیین‌کننده است. اشاعه و ترویج بی‌اعتمادی، قید بااهمیتی در تضعیف و عقب‌ماندگی اقتصاد کشورهاست. رفتار دولتمردان و صاحبان قدرت نقشی اساسی در خلق اعتماد یا بی‌اعتمادی در سطح جامعه دارد. از جامعه‌ای که اعضای آن گمان می‌برند که دولتمردان و صاحبان قدرت در آن کشور، منافع شخصی، حزبی و سازمانی خود را بر منافع تمامی جامعه ارجح می‌دانند، همچنین در جامعه‌ای که در شرایط بحرانی متصدیان امور، مردم را به خویشتن‌داری دعوت می‌کنند در حالی که در این شرایط بغرنج نخبگان سیاسی و اقتصادی منافع خود را از طریق رانت و فساد به حداکثر می‌رسانند، نمی‌توان انتظار داشت میزان بالایی از اعتماد بین جامعه و دولت ایجاد شود. از سوی دیگر در جوامعی که افراد آن جامعه تصور می‌کنند دولتمردان منافع خود را در گرو منافع اعضای جامعه می‌پندارند، می‌توان انتظار داشت سطح قابل اتکایی از اعتماد رواج یابد. تاریخ نشان می‌دهد هرچه درجه اعتماد بین دولت‌ها و مردم ارتقا یابد، قرارگرفتن در مسیر رشد و توسعه اقتصادی هموارتر می‌شود.

وضعیت نتانیاهو 200 روز بعد از توفان
مهدی بختیاری
 اوضاع برای دولت نتانیاهو 200 روز بعد از شروع جنگ غزه، نه‌تنها بهتر نشده بلکه روز به روز بر فشارها و چالش‌های این رژیم افزوده می‌شود.
طی روزهای اخیر، با استعفای «آهارون هالیوا» رئیس سازمان اطلاعات ارتش رژیم اشغالگر قدس (آمان) و زمزمه کناره‌گیری برخی دیگر از فرماندهان نظامی صهیونیست، به نظر می‌رسد روند برخورد با مقامات نظامی و امنیتی مقصر در شکست 7 اکتبر خیلی زودتر و حتی پیش از پایان جنگ آغاز شده است.
عاموس هرئیل، تحلیلگر ارشد روزنامه هاآرتص نوشت: موج گسترده‌ای از استعفاها در صفوف رهبران سیاسی و امنیتی اسرائیل در پیش است و همگی آنها به دلیل شکستی است که عملیات توفان الاقصی برای اسرائیل به همراه آورده است.
تحلیلگر صهیونیست با اشاره به شکاف داخلی‌ای که پس از به بن‌بست رسیدن عملیات ارتش اسرائیل در نوار غزه دچار آن شده است، می‌نویسد: این استعفاها بنیامین نتانیاهو را در گوشه رینگ در تنگنا قرار داده است، زیرا تنها کسی است که حاضر به تحمل هیچ مسؤولیتی در رابطه با این شکست نیست.
در عرصه داخلی، ساکنان سرزمین‌های اشغالی بویژه خانواده اسرای اسرائیلی نه‌تنها به هیچ وجه مراعات دولت در حال جنگ‌شان را نمی‌کنند، بلکه همین حالا هم خواستار آتش‌بس فوری، مذاکره با حماس و از آن مهم‌تر - با همراهی اپوزیسیون‌- خواهان برکناری نتانیاهو و تغییر دولت هستند. تظاهرات‌های گسترده و چندده هزار نفری در شهرهای بزرگی نظیر تل‌آویو همچنان ادامه دارد و شرکت‌کنندکان در آن، نتانیاهو را مقصر اصلی وضع موجود می‌دانند. در عرصه بین‌الملل نیز دولت فعلی صهیونیست روز به روز منزوی‌تر می‌شود. تظاهرات بی‌سابقه دانشجویان در دانشگاه‌های آمریکایی در مخالفت با رژیم صهیونیستی در روزهای گذشته خبرساز شده است. پلیس آمریکا تعداد زیادی از این دانشجویان را بازداشت کرده و اساتید آنها برای همبستگی با بازداشت‌شدگان به صفوف تظاهرات‌ها پیوستند و این روند، برگزاری کلاس‌های درس در برخی دانشگاه‌ها مثل کلمبیا را مختل کرده است. در کشورهای دیگر نیز موج ضدصهیونیستی همچنان فروکش نکرده و این موضوع به کشورهای اسلامی نیز محدود نمانده است. علاوه بر آمریکا، در دیگر کشورهای غیراسلامی و اروپایی نیز تظاهرات‌های زیادی انجام می‌شود و همین مساله باعث شده در هفته‌های اخیر، آمریکایی‌ها به ‌رغم حمایت همه‌جانبه از رژیم صهیونیستی، مجبور شوند به دلیل فشار افکار عمومی، به قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل رای ممتنع بدهند که با واکنش تند مقامات اسرائیل نیز همراه شد. در عرصه میدانی نیز وضعیت برای صهیونیست‌ها روز به روز سخت‌تر می‌شود. در غزه، به ‌رغم جنایات فراوان و کشتار 40 هزار انسان بی‌گناه که عمده آنها زنان و کودکان هستند، هیچ دستاوردی که نتانیاهو بتواند با آن کمی از فشار روی خودش کم کند به دست نیامده است.
اهداف اصلی و اعلامی آنها محقق نشده و حماس و گروه‌های مقاومت همچنان به روند مبارزه ادامه می‌دهند و صهیونیست‌ها که می‌خواستند اسرای‌شان را بدون مذاکره و از طریق جنگ آزاد کنند، بعد از گذشت بیش از 200 روز حتی سرنخی هم از محل نگهداری آنها به دست نیاورده‌اند!
در جبهه شمال نیز حزب‌الله لبنان بر حجم و گستره عملیات‌های خود افزوده است و طی یکی‌ دو روز اخیر برای نخستین بار بعد از سال‌ها برد حملات خود را به حیفا و عکا در شمال سرزمین‌های اشغالی کشاند.
بعد از حمله تنبیهی ایران علیه اسرائیل، صهیونیست‌ها در بن‌بست کامل قرار دارند.
حجم سنگین حمله ایران با ده‌ها موشک و پهپاد و در مقابل، اقدام منفعلانه و به قول خودشان ضعیف و مسخره صهیونیست‌ها در تلاش برای خرابکاری در اصفهان، نشان داد دست آنها به‌رغم ادعاهای مکررشان برای مقابله با ایران بسته است.
همه اینها نتانیاهو و دولتش را در یک چالش بزرگ قرار داده. او بخوبی می‌داند پایان این جنگ به معنای سقوط خودش و بسیاری از همکارانش خواهد بود؛ افرادی که یا خودشان استعفا می‌کنند و کنار می‌روند یا مجبور به کناره‌گیری خواهند شد. برای همین است که تا این لحظه هنوز نتانیاهو تصمیم نگرفته جنگ را تمام کند و بیش از این امنیت اسرائیل را به خطر بیندازد. قمار نتانیاهو بر سر موجودیت اسرائیل برای رسیدن به حداقلی‌ترین منفعت شخصی حتی انتقادات دوستانش را هم درپی داشته است و آنها معتقدند نخست‌وزیر اسرائیل به دلیل آنکه اسیر جنون عظمت خود شده و مالکیت رژیم را آن خود می‌داند، به سوی از بین بردن اسرائیل پیش می‌رود.

گام عملی برای جهش تولید

محمدکاظم انبارلویی

دیدار کارگران شریف و زحمتکش کشورمان با رهبر معظم انقلاب، رهاورد جدیدی از هدایت‌های معظم‌له درخصوص تحقق شعار سال داشت:
- برای رسیدن به افق روشن آینده تحریم‌ها را به فرصت تبدیل کنید.
- کارگران رکن جهش تولید در کشور هستند.
- صاحب‌نظران اقتصادی در دولت و خارج دولت راه‌های فراوان مشارکت در تولید را به مردم نشان ‌دهند.
- مسئولان کشور، راه مشارکت آسان را فراهم کنند.
برای تحقق این رهنمودها می شود راه‌های زیر را رفت و به نتیجه رسید :
۱- ما برای تحقق شعار کلیدی جهش تولید با مشارکت مردم دو قانون دقیق و عملی داریم.
قانون بهبود مستمر محیط کسب و کار مصوب ۱۳۹۰ و یکی هم قانون رفع موانع تولید رقابت‌پذیر و ارتقای نظام مالی کشور.
اگر رئیس جمهور محترم روی اجرای این دو قانون تمرکز و از طریق مدیریت خوب معاون اول تمامی مواد آن را پیگیری کنند گامی حیاتی برای تحقق شعار سال برداشته خواهد شد.
در این دو قانون وظایف کلیدی برای دولت و بخش خصوصی از طریق اتاق‌های بازرگانی سراسر کشور تعریف شده است که می توان به رهنمودهای رهبری را از طریق عملیاتی کردن این وظایف عمل کرد.
ماده ۱۱ این قانون اشاره به تشکیل یک پارلمان بخش خصوصی تحت عنوان شورای گفت‌وگو دارد. فهرست ریزی را تحت عنوان وظایف این پارلمان ارائه داده است که می تواند همه موانع جهش تولید را یکجا بردارد.
اعضای این پارلمان عبارتند از وزیر یا بالاترین مقام دستگاه اجرایی که موضوع مانع تولید به آن دستگاه مربوط می شود.
تشکل‌های اقتصادی سراسر کشور و نمایندگان آنها در اتاق بازرگانی عضو این پارلمان هستند.
ماده ۱۳ در هر یک از استان‌ها می‌گوید: استاندار با همکاری رؤسای اتاق‌ها در استان شورای گفت‌وگوی دولت و بخش خصوصی را به ریاست خود تشکیل دهد و وظایف محوطه در قانون را عملیاتی کند.
۲- به نظر می رسد رئیس جمهور محترم با تشکیل یک پایگاه اطلاع‌رسانی در دبیرخانه مشترک دائمی در شورای گفت‌وگو یا پارلمان بخش خصوصی با مدیریت و مسئولیت بخش خصوصی گزارشات اجرایی برای تحقق شعار سال را به عنوان اولین گام پیگیری و حل مشکلات را یک به یک با زمان‌بندی در این پایگاه رصد کند.
۳- دولت با پرهیز از تصدی‌گری و مبارزه با رانت‌خواری‌ها در تعارض منافع بین دستگاه‌های دولتی و بخش خصوصی اگر به نفع تولید در بخش خصوصی تمایل پیدا کند، مشوقی برای کارآفرینی‌ها و سرمایه‌گذاری‌ها خواهد بود.
بی‌تردید مشارکت موفق مردمی در داخل، رهگشای مشارکت مردمی از سوی ایرانیان خارج از کشور نیز خواهد بود.
۴- باید یک نگاه نو در بانک‌ها و بیمه‌ها به عنوان یک علامت مثبت برای دادن تسهیلات پیدا شود. دولت این نگاه را تضمین و حمایت کند.
این نگاه می تواند اندوخته‌های طلا و ارز را از پستوی خانه‌ها و صندوق امانات در بانک‌ها به سمت تولید بیرون کشد.
رهبری معظم در همین دیدار از عدم اجرای سیاست‌های کلی تامین اجتماعی گله کردند ،
 اگر این سیاست‌ها اجرا شود کارگران به آینده شغلی خود امیدوار می شوند.
همچنین این گله در مورد عدم هدایت اعتبارات بانکی به سمت تولید به نوعی بیان شد.
۵- رئیس جمهور عزیز عزم خود را جزم کند به عنوان فرمانده اصلی اتاق جنگ اقتصادی، گام‌های عملی برای کوچک کردن و تصدی‌گری دولت از طریق پارلمان بخش خصوصی بردارد.
یک تیم پای کار از مسئولین دولت و بخش خصوصی را برای تحقق شعار سال تجهیز و تشجیع کند و از آنها هر ۱۰ روز یک بار گزارش بخواهد و در پایان نیم سال اول یک جمع‌بندی از رسیدن به قله های جهش تولید با مشارکت مردم ارائه دهد.