سید محمدعماد اعرابی
«فریب» بخشی از ذات و راهبرد هر جنگی است اما وقتی با رژیم صهیونیستی سر و کار دارید؛ این راهبرد به احمقانهترین شکل ممکن دنبال میشود. آنها تلفات و خسارات جنگ را به شدت سانسور میکنند و آمار اعلامیشان فاصلهای باورنکردنی با واقعیت دارد تا آنجا که حتی ساکنان اراضی اشغالی نیز ارتش رژیم صهیونیستی را دروغگو خواندند. آنها در رجزخوانیشان هم اغراقهای عجیب و غریبی دارند اما وقت عمل بدون راهبرد و خالی از محتوا هستند. تازهترین نمونه آن تهدیدهای توخالی نتانیاهو پس از عملیات «وعده صادق» بود که به نمایش مضحک رژیم صهیونیستی در «اصفهان» منجر شد. این عملیات آنقدر غیرقابل توجه بود که بسیاری از چهرهها و رسانههای رژیم صهیونیستی را سرخورده کرد و هاآرتص درباره آن نوشت: «حمله خاموش اسرائیل به اصفهان نشان داد که نتانیاهو هیچ راهبردی در قبال ایران و غزه ندارد! نتانیاهو با صحبت درباره تهدید ایران [سر و صدا] کرد اما وقتی لحظه حقیقت فرا رسید، چیزی برای گفتن نداشت.» رهگیری موشکها و پهپادهای ایران در عملیات وعده صادق نیز یکی دیگر از اغراقهای عریان آنها بود.
«دانیل هاگاری»، سخنگوی ارتش اسرائیل 14آوریل (26 فروردین) در اولین واکنش به عملیات «وعده صادق» مدعی شد: «99 درصد پرتابهها(پهپاد و موشک) به سمت اسرائیل رهگیری شد که یک دستاورد راهبردی مهم است... از حدود 170 هواپیمای بدون سرنشین(پهپاد) که ایران پرتاب کرد، هیچ یک از آنها وارد خاک اسرائیل نشده است... از بیش از 30 موشک کروز پرتاب شده توسط ایران، هیچ یک وارد خاک اسرائیل نشد. از بیش از 120 موشک بالستیک، تنها تعدادی از آنها وارد خاک اسرائیل شدند و بقیه رهگیری شدند.»
این جملات یادآور یک ادعای دیگر در سال 1991 است. وقتی ژنرال «نورمن شوارتسکف»، فرمانده وقت ستاد فرماندهی مرکزی آمریکا(سِنتکام) و فرمانده نیروهای ائتلاف بینالمللی علیه عراق طی جنگ خلیجفارس در 31 ژانویه 1991 (دو هفته پس از شروع جنگ) درباره عملکرد سامانه ضد موشکی پاتریوت گفت: «پاتریوت تاکنون صد در صد موفقیتآمیز بوده است. از 33 شلیک، هر 33 مورد به [رهگیری و] انهدام انجامیدهاند.»
پس از حمله رژیم بعث عراق به کویت و اشغال این کشور در آگوست 1990 (مرداد 1369) آمریکا ائتلافی برای حمله به عراق تشکیل داد. ائتلافی که شامل برخی کشورهای عربی از جمله عربستان سعودی، مصر و کویت میشد. صدام، دیکتاتور وقت عراق با هدف از بین بردن این ائتلاف، سعی کرد پای اسرائیل را علیه خود به این جنگ باز کند تا کشورهای عربیِ ائتلاف را همپیمان با اسرائیل نشان دهد. صدام میخواست با این کار از فشار افکار عمومی جهان عرب علیه کشورهای عربی ائتلاف و برای خارج کردن آنها از ائتلاف آمریکا استفاده کند. دیکتاتور وقت عراق به همین منظور، رژیم صهیونیستی را با موشکهای بومیشده «اسکاد»(شوروی) هدف قرار داد.
آمریکا با آگاهی از این سیاست، رژیم صهیونیستی را متقاعد کرده بود تا به هیچ عنوان وارد جنگ نشود. نیروهای آمریکایی همچنین اراضی اشغالی و عربستان سعودی را که در تیررس موشکهای عراق قرار داشتند، تحت پوشش سامانه ضد موشکی پاتریوت قرار دادند. سامانهای که تبلیغات فراوانی درباره عملکرد فوقالعادهاش انجام میشد. سامانه پاتریوت در مرکز توجه رسانهها قرار گرفته بود. اخبار تلویزیونی صحنههایی را به عنوان درگیری چشمگیر اسکاد و پدافند پاتریوت نشان میداد. رئیسجمهور آمریکا از فناوری قابل توجه آن ابراز خشنودی میکرد و سیاستمداران و تحلیلگران آمریکایی مطالبی درباره قدرت و ارزشمندی این سامانه مینوشتند.
اما کمتر از یک ماه پس از آنکه فرمانده وقت سنتکام عملکرد سامانه پاتریوت را «صد درصد» موفقیتآمیز توصیف کرده بود؛ جورج بوش پدر، رئیسجمهور وقت آمریکا این آمار را 3 درصد کاهش داد و در 15 فوریه 1991 اعلام کرد: «از 42 موشک شلیک شده، 41 موشک رهگیری شده است.» یعنی موفقیتی حدودا نود و هفت درصدی.
کاهش آمار موفقیت به همینجا ختم نشد. دو هفته پس از پایان جنگ خلیجفارس در 13 مارس 1991 مسئولان ارتش آمریکا طی سخنانشان در کنگره با اعلام اینکه از 47 موشک شلیک شده، 45 مورد رهگیری شدهاند؛ میزان موفقیت را دو درصد دیگر پایین آوردند و به حدود 95 درصد رساندند. دو ماه پس از پایان جنگ، در 25آوریل 1991 نایبرئیس شرکت «ریتون»(شرکت سازنده سامانه پاتریوت) با تمام تلاشش برای اثبات کارآمدی این سامانه گفت: «90 درصد از موشکهای شلیک شده به عربستان و 50 درصد از موشکهای شلیکشده به اسرائیل منهدم شدهاند.» روند کاهش میزان موفقیت سامانه پاتریوت در روزها و ماههای بعد بنابر تحقیقات مستمر و دقیق مؤسسات دولتی آمریکا همینطور ادامه داشت: 80 درصد موفقیت در عربستان و 50 درصد در اسرائیل؛ 60 درصد در کل؛ 25 درصد با اطمینان کامل؛ 9 درصد با اطمینان کامل.
در واقع هر چه بیشتر درباره رهگیری و انهدام موشکهای اسکاد توسط سامانه پدافندی پاتریوت در جنگ خلیجفارس تحقیق میشد، میزان موفقیت آن بیشتر کاهش پیدا میکرد و در نهایت به این جمله رسید: «یک مورد در عربستان و شاید یکی هم در اسرائیل مصداق داشته است.»
موشکهای اسکاد رژیم بعث عراق به دلیل ساختار قدیمی و عملکرد غیردقیقشان توسط صاحبنظران آمریکایی ابزارهای «بدوی» خوانده میشدند اما ظاهرا همین «سلاح بدوی» بیش از حد برای تسلیحات پیشرفته آنها دردسرساز شده بود. 25 فوریه 1991 یک موشک اسکاد به پایگاه نظامی آمریکا واقع در منطقه ظهران عربستان سعودی اصابت کرد و 28 کشته و 98 زخمی بر جای گذاشت.
این پایگاه تحت پوشش کامل سامانه پدافندی پاتریوت بود اما این سامانه حتی یک موشک هم برای رهگیری و انهدام اسکاد عراقی شلیک نکرد!
اطلاعات آماری چندانی در مورد موشکهای شلیک شده به سمت عربستان در زمستان 1991و عملکرد سامانه پاتریوت در این کشور در دست نیست؛ اما درباره اسرائیل علیرغم همه پنهانکاریها، دستکم آمار محدودی از طریق تصاویر و شاهدان ثبت شده است. «تئودور پوستل»، عضو برنامه مطالعاتی کنترل دفاع و نیروهای انتظامی در دانشگاه ام.آی.تی(MIT) بر اساس همین منابع اسرائیلی، عملکرد پاتریوت را یک «شکست کامل» توصیف کرد.
آماری که «پوستل» ارائه میدهد قابل توجه و جالب است. شلیک موشکهای اسکاد عراقی به اسرائیل از 17 ژانویه 1991 آغاز شد اما تقریبا تا 20 ژانویه سامانه پاتریوت هنوز مستقر نشده بود. مجموعا حدود 40 موشک طی جنگ به سمت اسرائیل شلیک شد که تعدادی از آنها در شهرهای مورد نظر فرود نیامدند.
قبل از استقرار پاتریوت، 13 موشک اسکاد به حیفا و تلآویو اصابت کرد که به 2698 آپارتمان آسیب زد و 115 نفر را زخمی کرد. پس از استقرار پاتریوت 14 تا 17 موشک به سمت حیفا و تلآویو شلیک شد که به آسیب 7778 آپارتمان و زخمی شدن 168 نفر انجامید. بر این اساس بعد از استقرار پاتریوتها خسارت تقریبا سه برابر شد در حالی که تعداد اسکادهای شلیک شده تقریبا ثابت بود. طبق تحقیقات پوستل این آمار فقط اینطور قابل توجیه بود: سامانه پدافندی پاتریوت، خودش عامل خسارات جدید شده بود. سقوط قطعات پاتریوتها و اسکاتهای منفجر شده در آسمان بر روی زمین، انحراف و سقوط موشکهای سالم پاتریوت و انفجار بر روی زمین و رهگیری موشکهای اسکاد توسط موشکهای پاتریوت تا سطح زمین و انفجار توأمانشان؛ از جمله دلایل افزایش خسارات بود.
پس از پایان ۳۹ روز حمله موشکی عراق به اسرائیل و نبرد «سلاح بدوی» صدام با پدافند «جادویی» پاتریوت، 30 آپارتمان و 100 خانه غیرقابل سکونت گزارش شدند، صدها آپارتمان نیاز به بازسازی اساسی داشتند و 2700 نفر مجبور به تهیه مسکن جدیدی شدند، صهیونیستها معمولا در مورد تلفات جانی لاپوشانی و آمار را بسیار کمتر از واقعیت اعلام میکنند اگرچه در این مورد آنها حداقل به زخمی شدن ۲۸۳ نفر و مرگ ۴ نفر اعتراف کردند.
عملکرد پاتریوت واقعا یک «شکست کامل» بود اما با این حال بزرگنمایی «موفقیت پاتریوت» یک اصل بدیهی و گریزناپذیر برای مقامات رژیم صهیونیستی بود. به گزارش «ریک اتکینسون»، خبرنگار وقت واشنگتنپست هنگام جنگ وقتی یک افسر اسرائیلی پیشنهاد کرد تردیدها در مورد پاتریوت را علنی اعلام کنند، با پاسخ تند «آوراهام بنشوشان» از فرماندهان ارشد اسرائیلی مواجه شد: «ساکت باش! این بهترین سلاحی است که در مقابل اسکاد داریم، چون تنها سلاح است. چرا به صدام بگوییم که کار نمیکند!؟»
حالا باید به سخنگوی ارتش رژیم صهیونیستی حق داد که تعداد پرتابههای ایران اعم از پهپاد و موشک را سه برابر واقعیت یعنی بیش از 300 فروند اعلام کند و در مقابل دوربینها بگوید «99 درصد پرتابههای شلیک شده به سمت اسرائیل رهگیری شد». اگر تصاویر و فیلمهای اصابت موشکها به اراضی اشغالی وجود نداشت او حتما مدعی رهگیری «صد در صدی» پرتابهها میشد و اصلا جای تعجب هم نداشت؛ کاری که فرمانده وقت سنتکام در جریان جنگ خلیجفارس در 1991 کرد. آنها چاره دیگری ندارند؛ چرا باید بگویند تنها سلاحشان در مواجهه با موشکها کار نمیکند؟
درسی که صهیونیستها از جنگ خلیجفارس گرفتند این بود که «بزرگنمایی پدافند ضدموشکی» سلاحی به مراتب کارآمدتر از خود «پدافند ضدموشکی» است. این درس اکنون آویزه گوش آنها شده است. شاید اگر اطلاعات و آمار عملکرد پدافند هوائی رژیم صهیونیستی در ۲۶ فروردین(۱۴آوریل) برای ساکنان اراضی اشغالی منتشر شود، فرودگاه بنگوریون و دیگر فرودگاههای رژیم صهیونیستی مملو از جمعیتی باشد که برای فرار از اسرائیل صف کشیدهاند.
مهر تایید صهیونیستها بر معادله بازدارندگی ایران
مصطفی منتظر
پس از حمله مضحک و تمسخرآمیز صبح جمعه، میتوان گفت که طرف صهیونیست، معادله مدنظر ایران را تایید کرده است. به پرواز درآوردن چند ریزپرنده در بیابانهای اصفهان و استفاده حداقلی از چند موشک هواپایه در آسمان عراق و سوریه، این امر را نشان میدهد. چه ریزپرندهها توانسته باشند به یکی از بخشهای راداری پدافند خاموش اصفهان ضربه زده باشند و چه نتوانسته باشند و صرفا جابه جایی در جاگیری آن سامانه اتفاق افتاده باشد و چه موشکهای پرتاب شده توسط پدافند ایران قبل از ورود به آسمان کشور منهدم شده باشند، چه خودشان قبل از ورود، منفجر شده باشند، رژیم صهیونیستی این پیام را رسانده که از لحاظ استراتژیک، توان و اراده مقابله با ایران را ندارد، برعکس ایران که نشان داد هم اراده و هم توان این کار را به بهترین وجه دارد. مهمترین وجه رخ داده در این درگیری سه هفتهای، تغییر آن گزارهای است که رژیم را به سمت حمله مستقیم به کنسولگری ایران و شهید کردن فرماندهان عالی رساند اما حالا جرئت حمله جدی را ندارد. رژیم در آن لحظه و براساس کنشهای قبلی ایران تصور میکرد که حمله دمشق، پاسخی گسترده نخواهد داشت اما حالا این تصور کنار رفته و برعکس شده است. همین دستاورد به معنای بازیابی بازدارندگی ایران در تقابل با رژیم است. البته تمام خواسته رژیم صهیونیستی در حمله ریزپرندهها این بود تا در تقابلی سطح پایینتر به ایران بگوید که نیروهای نفوذی دارد. چیزی که در ساعات اولیه حمله، واشنگتنپست به نقل از یک منبع اسرائیلی گفته بود. رژیم سعی کرد تا از مزیت خود در عرصه وجود برخی افراد مواجببگیر استفاده و در رسانه هم موضوع را برجسته کند. امری که عملا محقق نشد و نتیجهای بر عکس داشت. هم از لحاظ استراتژیک، پاسخ تمسخرآمیز بود و هم توییت بنگویر همه چیز را در عرصه رسانه خراب کرد. واقعیت رخ داده هم آن قدر مسخره بود که همه بیخاصیت بودن آن را فهمیدند. وضعیت رژیم در دو جبهه دیگر هم همین قدر وخیم است. بازگشت فلسطینیان به شمال غزه پس از حمله ایران و سه حمله راکتی مقاومت فلسطین در همین بازه زمانی، نشان میدهد که ابهت رژیم شکسته شده و بعد از هفت ماه جنگیدن و نابود کردن غزه، مردم بازهم امیدوارانه به خانههای خود بازمیگردند و حماس هم توان تهاجمی خود را حفظ کرده است. در شمال نیز 150 هزار نفر از منازل اشغالی خود دور افتادهاند و هیچ دورنمایی برای بازگشت آرامش وجود ندارد. حزبا... به خوبی توانسته رژیم را مشغول و مستاصل کند. وضعیت وخیم دیپلماتیک رژیم هم با بگومگوی نتانیاهو و وزیرخارجه آلمان به عنوان حامیترین دولت اروپایی مشخص و واضح است. دست رد کامرون برای تروریستی اعلام کردن سپاه هم نشان از مشروعیت ایران برای حمله نظامی دارد.اختلافات داخلی رژیم هم به اوج رسیده است. تظاهرات هرروزه خانواده اسرای صهیونیست و صدای بلند دعوای دولتمردان افراطی با نتانیاهو، کار را به جایی رسانده که هر لحظه امکان فروپاشی دولت وجود دارد. اتفاقی که منجر به بازگشت رژیم به چرخه انتخاباتهای بینتیجه، آن هم در میانه جنگ خواهد شد. رژیم در منطقه هم وضعیتی وخیم دارد و بیاعتباری فرایندهای عادیسازی بیش از هر زمان نمایان شده است. ایران هم توانسته قدرت خود را به کل منطقه دیکته کند. اما همه این ها نباید ما را غره کند. رژیم حتما و قطعا به دنبال ترور مقامات ارشد نظامی خواهد بود. همچنین ایجاد آشوب داخلی یکی از اصلیترین راهکارهای دشمن خواهد بود. امری که متاسفانه توسط برخی آقایان مسئول، زمینه سازی شده است. همچنین ضربه به اضلاع جبهه مقاومت مانند آن چه صبح شنبه در عراق انجام شد، یکی دیگر از راهبردهای دشمن خواهد بود. دشمن تحت فشار است، لذا از تمام ابزارهای خود استفاده خواهد کرد. باید مراقب بود و از عقلانیت و هوشیاری در حکمرانی استفاده حداکثری کرد
دوم اردیبهشت سالروز صدور فرمان حضرت امام (ره) برای تأسیس بزرگترین نیروی حافظ انقلاب اسلامی در سال ۱۳۵۸ است. نیرویی که در طول ۴۵ سال گذشته مهمترین و بیشترین نقشها را در حراست از انقلاب اسلامی ایفا کرده و بسان شجره طیبهای در جای جای ایران اسلامی و فراتر از آن در کل منطقه غرب آسیا سایه افکنده است. تشکیل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی که نتیجه هوشمندی و درایت الهی امام راحل بود، امروز بحمدالله به مثابه «کَشَجَرَه طَیبَه أَصْلُهَا ثَابِتٌ وَفَرْعُهَا فِی السَّمَاءِ»، با حضور بیمانند و بابرکت خود در عرصههای گوناگون و مورد نیاز کشور، به یک نیروی نظامی، امنیتی، اطلاعاتی، فرهنگی و سازندگی کارآمد و خستگیناپذیر برای نظام جمهوری اسلامی تبدیل شده است.
آنچه امروز ما از توانمندی و خدمات سپاه در داخل کشور و منطقه میبینیم آن پیر خوش ضمیر از همان آغازین روز فرمان تشکیل سپاه در این نهاد مقدس میدیدند. به تعبیری امام راحل مصداق بارز ضربالمثل معروف «آنچه جوان در آینه بیند، پیر در خشت خام بیند» بودند. امروز که ۴۴ سال از تشکیل سپاه گذشته و ما رشد و بالندگی و قد کشیدن این درخت تنومند را دیده ایم، شورشها و تحرکات ضد انقلاب در سالهای اول انقلاب در گنبد، کردستان، تجزیه طلبی خلق عرب در خوزستان و دهها حوادث ریز و درشت آن سالها و جمع شدن بساط آن به دست سپاه را دیده ایم، جنگ هشت ساله حزب بعث عراق علیه کشورمان را با مشارکت دهها کشور و قدرتهای بزرگ پشت سر گذاشته ایم و حتی یک وجب خاک پاک ایران عزیز را ندادیم و با دست توانمند سپاه و ارتش دشمن متجاوز را بیرون رانده و پوزه امریکا و قدرتهای حامی دشمن متجاوز را به خاک مالیده ایم، چندین فتنه بزرگ از کوی دانشگاه گرفته تا فتنه تقلب در انتخابات ۱۳۸۸ و اغتشاشات ۱۴۰۱ را با درایت و توانمندی سپاه خنثی کردهایم، تازه متوجه کار بزرگ امام عزیزمان در تشکیل سپاه میشویم. ما ۴۴ سال همه این ایثارها و از خود گذشتگیها را دیدیم و به باور توانمندی امروز سپاه رسیدیم ولی امام راحل پس از گذشت دو سال از تشکیل آن، فرمودند: «اگر سپاه نبود، کشور هم نبود».
آنچه برای سپاه اهمیت دارد حرکت در قالب گفتمانی است که امامین انقلاب تعریف کردهاند. انقلاب اسلامی، یعنی نفی حاکمیت طاغوت و هر تجاوزگری که با استقرار حاکمیت خدا و ارزشهای آن مخالف است. اگرچه سپاه هویتی نظامی دارد، اما نظامیگری در واقع یک بعد از ابعاد این نهاد مکتبی است. سپاه نهادی نظامی در جهت اهداف و آرمانهای والای انقلاب اسلامی است و حفاظت و نگهبانی از نظام و حکومت اسلامی مهمترین رکن آن را تشکیل میدهد. سپاه پاسداران انقلاب در افقی فرازمند، دارای آرمانهای مکتبی، انسانی و جهانشمول است که باید همیشه حرکت خود را به آن سو جهت دهد که این ۴۴ سال حرکت سپاه نشان از حرکت درست آن در این مسیر دارد. اما یکی از ابعاد هویتی سپاه که بارها از جانب رهبر معظم انقلاب مورد توجه و تحسین قرار گرفته شده است، انقلابیبودن این نهاد در عرصههای مورد نیاز برای کشور و مردم است. از قلههای این حرکت و اقدامات انقلابی، رویکرد سپاه در صنعت دفاعی و تولید موشک و پهپاد است.
رهبر معظم انقلاب در آبان سال گذشته در بازدید آخرین دستاوردهای نیروی هوافضای سپاه، شیوه و فرایند کارهای صورت گرفته در این مجموعه را به عنوان الگوی کارآمد در نظام جمهوری اسلامی معرفی و مهمترین ویژگی این دستاوردها را «نیازسنجی صحیح»، «تمرکز علمی و تحقیقاتی بر نیازها»، «ابتکار و نوآوری» برشمردند و رسیدن به چنین دستاوردهای علمی را ناشی از «انگیزه متکی بر عزم و ایمان» دانستند. اتفاقی که در ۲۶ فروردین ماه در حمله برق آسای پهپادی و موشکی علیه رژیم متجاوز صهیونیستی از سوی هوا فضای سپاه دیدیم و جهانی را «وعده صادق» شوکه کرد، عمل به آن تأکیداتی بود که رهبر انقلاب به فرماندهان و مسئولان هوافضای سپاه در بازدید از آخرین دستاوردهای این مجموعه در سال گذشته داشتند.
راز سپاه هراسی دشمنان اعم از امریکا، رژیم صهیونیستی و دنبالههای آنها هم در همین نکته حرکت سپاه در مسیر گفتمان انقلاب و تبعیت صرف از ولایت فقیه و پیشرفتهای محیرالعقول و تحمیل اراده خود که منبعث از اراده الهی است، نهفته است و البته این نکته را نیز نباید فراموش کرد که بخش عمده حفاظت از عمق راهبردی انقلاب اسلامی در منطقه و جهان بر عهده سپاه است. از همین رو، عمده علل سپاه هراسی را چنین میتوان برشمرد:
۱- سپاه یک نیروی واکنش سریع مردمی و انقلابی در همه جا و همیشه بوده و خنثی کننده توطئههای دشمنان است.
۲- سپاه نیروی مولد انقلاب اسلامی در همه عرصهها بوده و هست. امروز بخشهای بسیاری ازدستگاهها و نهادهای اجرایی، فرهنگی، اقتصادی، امنیتی، اجتماعی به دست نیروهایی است که در سپاه رشد یافته و بالیدهاند و اکنون در سنگرهای دیگر مشغول خدمتاند.
۳- سپاه، زمینهساز تشکیل و مشاور امین و هدایتگر اصلی نیروهای مختلف مقاومت در منطقه و جهان اسلام بوده و رشد تفکر مقاومت بستگی به این نیروی الهی داشته و دارد.
۴- تجربه اقدامات سپاه تاکنون به ویژه در عملیات «وعده صادق» نشان داد که سپاه نماد اقتدار، قدرت و پایداری مردم ایران و نظام اسلامی است.
۵- سپاه با داشتن قرارگاههای سازندگی و دیگر قرارگاههای جهادی امروز نماد کارآمدی و سازندگی و عمران و آبادانی در کشوراست.
۶- شادابی و طراوت معنوی و تعالی روحیه انقلابی سپاه به شعلهور بودن روحیه جهاد و سلحشوری و ایثارگری و درخشندگی رنگ خون و فرهنگ شهادت در این نهاد مقدس است. نمونه بارز آن شهدای کم نظیری همچون شهیدان سرادر سلیمانی، محسن حججی، محمد رضا زاهدی، سردار رحیمی و هزاران شهیدی است که مایه استحکام نظام و شعله ور شدن جریان مقاومت در منطقه و چه بسا جهان شدهاند.
اکنون با گذشت ۴۴ سال از عمر سراسر خیر و برکت این نهاد مردمی و خدوم میتوان آن جمله معروف و ماندگار امام راحل را که فرمودند «اگر سپاه نبود، کشور هم نبود» درک کرد.
بده بستان بایدن و نتانیاهو!
صلاح الدین خدیو
واکنش محدود اسرائیل به حمله پهپادی و موشکی ایران به این کشور، به منزله کاهش تنش های فزاینده است که در یک ماه اخیر خاورمیانه را با مخاطره گسترش درگیری ها و جنگ تمام عیار روبرو ساخت.
ظاهرا اسرائیل در ارزیابی واکنش ایران به حمله به کنسولگری اش در دمشق، دچار اشتباه شده بود.
اگر حادثه اصفهان عملا نطفه پایان این زد و خوردها باشد، می توان گفت موازنه جدیدی میان دو طرف برقرار شده و ایران دستکم در کوتاه مدت بازدارندگی اش را احیا کرده است. در این زمینه باید واکنش ضعیف اسرائیل را در چهارچوب بده بستان آن با دولت بایدن ارزیابی نمود.
اسرائیل در یک جنگ تمام عیار متکی به حمایت های آمریکاست و بایدن هم نشان داده که در سال انتخابات و در بحبوحه جنگ مغلوبه اوکراین علاقەای بە گسترش درگیری ها در منطقه ندارد.
اعلام موافقت کاخ سفید با عملیات در رفح، احتمالا امتیازی است که نتانیاهو بابت کاستن از تنش با ایران گرفته است.
مخالفت دولت آمریکا با حمله به رفح نه به دلایل انسانی و اخلاقی بلکه به علت مخالفت یکپارچه افکار عمومی بر اثر طولانی شدن بیش از حد جنگ غزه و تلفات فوق العاده غیرنظامیان است.
به همین خاطر کاخ سفید بر این اندیشه است که حمله ایران قسمی مصونیت در افکار عمومی غرب برای اسرائیل به ارمغان آورده که مابه ازای آن را می شود در رفح خرج نمود.
از سوی دیگر، شیشه عمر سیاسی نتانیاهو در گرو خروج آبرومندانه از مخمصه غزه است و عملیات در رفح که ماوای بیش از یک میلیون فلسطینی آواره است، آخرین امید وی محسوب می شود.
سرسختی حماس در آخرین دور مذاکرات بر سر تبادل اسرا، دولت بی بی را در موقعیتی دشوار گذاشت.
حوادث اخیر تا حدی از شکاف نتانیاهو با متحدان غربی کاستە و به نحوی دستش را برای ادامه جنگ عملا به بن بست رسیده غزه بازتر نمودە است.
نتانیاهو امیدوار است در تونل های رفح که تنها نقطه نوار غزه است که هنوز توسط ارتش اسرائیل شخم زده نشده، سران حماس و گروگان های اسرائیلی را بیابد.
اگر اسرائیل در دست یابی به اهدافش در کوتاه مدت در رفح شکست بخورد و تلفات غیرنظامیان باز هم بالا برود، بحران به نقطه اول باز می گردد و ضریب گسترش تمام عیار جنگ به جاهای دیگر مثل لبنان بالا می رود.
به نظر نمی رسد که در این زمینه راهی آسان و افقی روشن پیش روی نتانیاهو باشد. قحطی قریب الوقوع در غزه و پیامدهای آن هم فعلا بماند.
اقتصادیات همبستگی ملی
ناصر ذاکری
در جهان پرآشوب امروز، همبستگی ملی یکی از ارزشمندترین داراییهای کشورهاست. در سایه این همبستگی از یک سو امنیت کشور تضمین میشود و از سوی دیگر شانس دستیابی به توسعه همهجانبه بیشتر میشود. همبستگی ملی نیز مانند هر دارایی دیگری، نیازمند صرف هزینه است. هر حکومتی باید برای حفظ همبستگی ملی هزینه کند تا بتواند از نتایج و دستاوردهای مثبت آن بهرهمند شود. از اینرو میتوان به صراحت از اقتصادیات همبستگی ملی سخن گفت و در قالب چنین مطالعاتی، هزینهها و عواید «پروژه» تقویت همبستگی ملی را مقایسه و ارزیابی کرد. تفاوتهای قومی، زبانی، مذهبی، منطقهای، اقتصادی و حتی سیاسی، درصورتیکه دولت برای مهار آنها برنامه نداشته باشد، میتوانند مبدل به گسلهایی بزرگ شده و همبستگی ملی را بهشدت تضعیف کنند. به همین دلیل میتوان انتظار داشت دشمنان یا حتی رقبای منطقهای یک کشور، با هدف متوقفکردن جریان رشد آن، به گسترش این گسلها کمک کنند. تلاش دشمنان انقلاب اسلامی در سالهای نخست پیروزی انقلاب برای پررنگکردن اختلافهای قومی و مذهبی و حمایت از جریانهای تجزیهطلبی با همین هدف اتفاق افتاد. جامعه ایران امروز در عین حال که برخوردار از سرمایه ارزشمند فرهنگی و تاریخ درخشانی است که محور وحدت و همبستگی ملی تلقی میشود، بهطور همزمان مستعد رشد و گسترش گسلهای مذکور در بالا بهعنوان آفات همبستگی ملی است. در میدان اقتصاد، نابرابری رشد اقتصادی مناطق مختلف کشور، عمیقترشدن شکاف طبقاتی و گسترش فقر و نیز افزایش میزان فساد و ویژهخواری را میتوان در صدر فهرست عوامل تضعیفکننده همبستگی ملی قرار داد؛ زیرا حضور مشهود آنها این پیام را به اقشاری از جامعه میدهد که گویی متولیان امر، آنان را بهاصطلاح ناتنی تلقی میکنند.
در میدان سیاست نیز مقدمات فعالشدن گسل سیاسی وقتی فراهم میشود که درصد درخور توجهی از افراد جامعه، هیچیک از سلیقههای سیاسی مجاز را همسو با خواستههای خود نبینند. اولین سؤالی که در قالب مطالعه اقتصادیات همبستگی ملی مطرح میشود، این است که مدیریت جامعه چه نگاهی به ارزش واقعی این دارایی دارد؟ در طول یک دوره زمانی معین، مثلا 10 یا 20ساله، چه اقداماتی برای تقویت آن انجام داده است؟ از کدام اتفاقها با هدف جلوگیری از تضعیف همبستگی ملی جلوگیری کرده و در نهایت چه میزان بر ارزش واقعی این دارایی افزوده است؟
با اینکه دشمنان و بدخواهان ایران بر روی فعالشدن گسلهای قومی و مذهبی حساب ویژهای باز کردهاند، اشتراکات فرهنگی و تاریخی جامعه ایرانی به حدی فراوان و غنی است که چنین گسلهایی به این راحتی امکان فعالشدن ندارند. به بیان دیگر، با وجود برخی بیتدبیریها، تفاوتهای قومی و مذهبی در جامعه امروز ایران بیشتر از اینکه مایه تفرق باشد، سرمایه ارزشمند فرهنگی تلقی میشود. اما بیتدبیریها در حوزه اقتصاد و سیاست میتواند علاوه بر تعمیق گسلهای اقتصادی و سیاسی، به فعالشدن گسلهای قومی، منطقهای و حتی مذهبی هم کمک کند؛ زیرا نتیجه روشن این بیتدبیریها به حاشیه راندهشدن بخشی از جامعه است.
به باور نگارنده، از مجموعه تصمیمات و اقدامات متولیان امر فهرست بلندبالایی را میتوان بهعنوان مواردی که به زیان همبستگی ملی بوده، تنظیم کرد. گویی آنان درک درستی از مفهوم همبستگی ملی و ارزش والا و بیبدیل آن ندارند. در حوزه اقتصاد، دو مورد از مهمترین و شاخصترین اقدامات، ایجاد شرایط تبعیضآمیز در توزیع امکانات و فرصتها و بیاعتنایی به افکار عمومی در مورد رسیدگی به پرونده تخلفات و ویژهخواری خواص است. وجود انبوه پروندههایی که هیچگونه پاسخی از طرف مسئولان درباره آنها داده نشده، بهترین شاهد این مدعاست. مثلا آنان پاسخ روشنی در مورد پرونده واگذاری املاک و داراییهای ارزشمند و بازپسگیری احتمالی این اموال نمیدهند. علاوهبراین، در فضای مجازی کلیپی منتشر میشود که یکی از دریافتکنندگان این املاک، در آپارتمانی دلگشا قدم زده و سرخوشانه آواز میخواند که با یادت سرمستم!
به همین سیاق در حوزه سیاست نیز میتوان به بیاعتنایی به لوازم افزایش مشارکت سیاسی مردم و کمتوجهی به خواست مردم در جریان سیاستگذاری و تدوین قوانین اشاره کرد. گفتنی است رفتار برخی مسئولان در روزهای بعد از انتخابات مجلس سیزدهم، بهگونهای بود که گویا کاهش معنادار حضور مردم از دید آنان چندان اهمیتی ندارد. همچنین سخنان اخیر شهردار تهران درباره پرونده ساخت مسجد در پارک قیطریه نیز نشان از بیاعتنایی به خواست مردم دارد. وی در پاسخ به خبرنگار گفت: «میسازیم، خوبش رو هم میسازیم!».
اما در پایان نگارنده دردمندانه پرسش نهایی را مطرح میکند: آیا کسی میتواند چند مورد از اقدامات مسئولان در سالهای گذشته را مثال بزند که به تعمیق همبستگی ملی کمک کردهاند؟
بیتدبیریها و زیادهخواهیهای برخی در سالهای گذشته خسارت بزرگی به همبستگی ملی، آنهم در شرایطی که بیش از گذشته نیازمند آن هستیم، زده است. یکی از نخستین علامتهای بازگشت به عقلانیت که همه ایراندوستان آرزوی آن را دارند، توجه بیش از پیش متولیان امر به ضرورت تقویت و ترویج همبستگی ملی از هر طریق ممکن است.
شبیهسازی جنگ ایران و آمریكا
محمدكاظم انبارلویی
۱- آمریکاییها در سال ۲۰۰۲ بعد از حمله به عراق و افغانستان در زمان بوش آماده میشدند به ایران حمله کنند. قبل از حمله پنتاگون برای آمادگی بیشتر یک مانوری تحت عنوان «شبیهسازی جنگ با ایران» برگزار کرد. در این مانور بیش از ۱۳۵۰۰ نفر از تفنگداران آمریکایی شرکت کردند. نتیجه مانور این بود که جنگ با ایران بیش از ۲ روز طول نمیکشد، فقط در روز اول ۲۰ هزار سرباز آمریکایی در همان دقایق اول به درک واصل میشوند. آمریکاییها نتایج این مانور را محرمانه نگه داشتند، اما بهتدریج اخبار آن به بیرون درز کرد. لذا کرکره جنگ با ایران را پایین کشیدند رفتند روی پروژههای ۱۰ساله جنگ نرم با تهران!
۲- آمریکاییها نان گزینه نظامی روی میز را از آن زمان میخوردند. برخی سیاستمداران ترسو در تهران را تحت تأثیر قرار میدادند. البته نانی هم از این سیاست در سفره سیاسی جریان لیبرال و نئولیبرالها در داخل اختصاص میدادند.
حالآنکه قطعا میدانستند جنگی در کار نیست.
آمریکاییها برآورد سال ۲۰۰۲ خود را بر اساس توان نظامی آن روزگاران جمهوری اسلامی ایران به گزارش منابع و نفوذیها و جاسوسان خود تقویم کرده بودند. آنچه آنها از توان نظامی ایران امروز دارند بهمراتب قویتر ، بیشتر و واقعیتر از آن زمان است.
گزارش منابع آنها حاکی است ، ایران روی انبوهی از موشکها و پهپادها در شهرهای زیرزمینی تکیه زده است که میتواند سالها بدون هیچ کاستی با ناتو بجنگد. خشاب موشکی و پهپادی ایران همیشه آماده است و ایران میتواند از عمق زمین بدون کمترین تلفات از خود، بیشترین تلفات را به نیروهای آمریکا و رژیم صهیونیستی تحمیل کند.
اگر توانایی ایرانیان در دریا و روی زمین و هوا را به قدرت موشکی و پهپادی ایران در عمق زمین اضافه کنیم، به حرفی میرسیم که از زبان شهید حاج قاسم سلیمانی در اوج شرارت آمریکاییها در منطقه خطاب به ترامپ فرمود :
«حریفت منم»!
۳- عملیات تنبیهی وعده صادق یک «تست نظامی» برای نشان دادن صحت برآوردهای صحیح پنتاگون در سالهای ۲۰۰۲ به بعد از توان نظامی ایران بود.
آنها به خطا نرفته بودند. اینکه کاخ سفید و وزارت خارجه طی سالهای اخیر
سه شیفت سخنگویان خود را مأمور کردهاند این جملات را تکرار کنند که ؛
- ما بنای گسترش جنگ در منطقه را نداریم.
- ما نمیخواهیم با ایران بجنگیم.
- آمریکا مخالف حمله نظامی اسرائیل به ایران است.
- و....
بیانگر این حقیقت است.
۴- صدای انفجار دهها موشک کروز و موشکهای بالستیک ایران در دو منطقه اطلاعاتی و نظامی رژیم اشغالگر قدس بیان یک مفهوم ساده است که نیازی به خیلی کندوکاو ندارد، آن را میتوان اطلاعات مشهود نام نهاد .
صدای اقتدار ارتش و سپاه و ملت ایران را از منطقه نظامی «نواتیم» بشنوید!
نیازی به شبیهسازی جنگ نیست. این یک جنگ واقعی است بروید دنبال بررسی نتایج آن!
۵- هفت ماه است رژیم اشغالگر قدس زندان روباز غزه را به قتلگاه تبدیل کرده است.
نتانیاهو با نسلکشی و جنایات جنگی که فریاد و اعتراض مردم جهان را در ۵ قاره زمین درآورده ، میخواهد به پیروزی برسد! شکست در میدان و شکست در افکار عمومی جهان و رسانههای حتی امپریالیستی ، شکست در مجامع دیپلماتیک جهانی و ... کابینه جنگی نتانیاهو را به مرز دیوانگی رسانده است. آنها بدون هیچ امیدی در محاصره جبهه مقاومت دستوپای بیهوده میزنند راهی جز تسلیم ندارند. تسلیم برای آمریکا و رژیم صهیونیستی و زانو زدن در برابر راهبرد ایران درغرب آسیا کمضررترین اقدامی است که میتوانند انجام دهند.
ضربه «نواتیم» نشان داد ایران در برابر هر نوع دیوانگی رژیم صهیونیستی و آمریکا آمادگی صددرصد دارد. آنها نیک میدانند جوانان ایران قادرند در شرایط دیوانگی رژیم چند بار سرتاسر اسرائیل و پایگاههای آمریکا در منطقه را با بمب و موشک از زمین وهوا و دریا شخم بزنند.
سپاه و ارتش و نیروهای جان برکف ملت این شخمزنی را در مانورهای مکرر شبیهسازی کردهاند و میدانند چگونه از عهده آن برآیند.
۶- ایرانیان بااینهمه قدرت نظامی، خیلی تکیهای جدی برآن ندارند. تکیه ایرانیان فقط به خداوند بزرگ است که رعب و وحشت از قدرت جوانان این مرزوبوم را به دل دشمنان افکنده است. ایرانیان میدانند در این جنگ نابرابر خداوند در کنار آنهاست و آنها را یاری میدهد. پیروزی نهایی نزدیک است:
لذا دعای رزمندگان اسلام همواره این بوده که ؛
ای که همه ملک هستی مال توست. ای که هر شی در برابر تو تسلیم است.
ای آنکه در آفاق و انفس نشانههای خود را به ما نمایاندی.
بهشت را بر ما ارزانی دار و ما را از جهنم کفر و شرک و نفاق و الحاد رهاییبخش!
شعلههای ایدئولوژی آمریکا
دکترسیدجواد میری
در نگاه اول بسیاری چنین گمان میکنند که جامعه آمریکا، جامعهای غیرایدئولوژیک است. برای مثال برخی چنین تصور میکنند که جوامعی همچون کوبا، ایران، چین و... گرفتار مسالهای به نام ایدئولوژی هستند (اگر ایدئولوژی را به معنای منفی آن مدنظر بگیریم) اما برای مثال، کشورهای غربی همچون فرانسه، انگلیس و آمریکا ایدئولوژیک نیستند. به باور من این یکی از غلطترین نگاهها به وضع موجود جهان است. اگر ما ایدئولوژی ساختارمند و درونی شده در آمریکا را نمیبینیم به دلیل این است که ایدئولوژی لیبرالیسم یا سرمایهداری چنان بسط یافته و چنان جامعه را شکل داده که مانند هوایی که تنفس میشود متوجه آن نیستیم. ما زمانی به هوا فکر میکنیم که کسی راه تنفس ما را مسدود کرده باشد و در تنگنا باشیم. در لحظات بسیار بسیار بحرانی است که ایدئولوژی غربی خود را آشکار میکند. بحران به این معنا که وقتی شما با غیریت کاملا متمایز روبهرو میشوید در آمریکا، میتوانید بفهمید که عجب ایدئولوژی قدرتمندی در این جامعه وجود داشته اما ما هیچگاه متوجه وجود آن نبودهایم. برای نمونه یکی از آن لحظات حساس و بحرانی چیزی است که ما امروز با مساله فلسطین در آن قرار گرفتهایم. قتلعام و نسلکشی انسان در غزه رخ میدهد اما اگر کسی درباره فلسطین یک خط بنویسد، او را از دانشگاه اخراج میکنند؛ 28 کارمند گوگل صرفا به دلیل اعتراض به سیاستهای فروش اطلاعات به اسرائیل اخراج میشوند. دکتر عبیر ابویعبیص، استاد هماتولوژی و انکولوژی دانشکده پزشکی دانشگاه اِمُری، به دلیل شرکت در تظاهرات مقابل سفارت اسرائیل در واشنگتن و حمایت از فلسطین در فضای مجازی از دانشگاه اخراج میشود. مجریان شبکههای تلویزیونی شغل خود را پس از حمایت از مردم فلسطین از دست میدهند. همچنین میشود به همین موج سرکوب به بهانه «یهودستیزی» اشاره کرد؛ بهانهای که روسای دانشگاههای هاروارد، امآیتی، پنسیلوانیا و ماساچوست را فقط به خاطر اینکه در دانشگاههای تحت مدیریت آنها دانشجویان از فلسطین حمایت کردند راهی دادگاه کرد. در همین جلسات بود که رئیس دانشگاه پنسیلوانیا مجبور به استعفا شد. شما توجه کنید فردی مانند کریم بنزما به دلیل حمایت از مردم فلسطین در یک توئیت، متهم به ارتباط داشتن با اخوانالمسلمین میشود و درخواست سلب تابعیت بنزما و پس گرفتن توپ طلا از او مطرح میشود.
حتی بعد از انتشار یک فراخوان برای آتشبس در غزه، مجله «Artforum» سردبیر ارشد خود دیوید ولاسکو را برکنار کرد و مدعی شد انتشار این فراخوان با استانداردهای رسانهای آنها مطابقت ندارد! این مساله آنقدر فراتر میرود که حتی سوزان ساراندون، بازیگر برنده اسکار توسط شرکت سازنده اسپای گلس (Spyglass) از پروژه فیلم «جیغ۷» اخراج میشود. این بخشی از ماجراست. میشود نام و رسم هزاران نفر دیگر را ردیف کرد که صرفا به دلیل اعتراض به نسلکشی در فلسطین شغل خود را از دست دادهاند.
حالا شما گمان میکنید این جامعه غیرایدئولوژیک است؟ پس چرا اینگونه با مسائل برخورد میکند؟ نکته مهم اینجاست که همه جوامع به نوعی درگیر ایدئولوژی هستند. همه جوامع در گذار از کلیسا به وضع مدرن از یک رحم اجارهای به نام ایدئولوژی استفاده کردهاند. درباره کشور ما ایران چنین القا میشود که با مفهوم ایدئولوژی از زمان جنبش مشروطه و به نحو جدی در قرن بیستم و با طرح ناسیونالیسم با مفهوم ایدئولوژی آشنا شد. در ادامه نیز گفته میشود بهرغم وجود ایدئولوژیهای مختلف اما در نهایت این اسلامگرایی بود که توانست ابزار قدرت را در دست بگیرد. طرح چنین مفهومی پیرامون ایران به معنای آن نیست که دیگر جوامع غربی خالی از ایدئولوژی هستند. همه این جوامع ایدئولوژی دارند اما ایدئولوژیهای آنان بسیار عمیق و مستحکم است. به همین دلیل است که فوکو در اواخر قرن بیستم معتقد است تکنولوژیهای قدرت در جوامع مدرن وجود دارد. فوکو در باب جوامع مدرن همچون فرانسه و آمریکا سخن میگوید. وی مفهومی تحت عنوان «panopticon» یا قدرت تمامیتبین را طرح میکند. قدرت تمامیتبین فراتر از قدرت تمامیتخواه با توتالیتر است. در برابر با قدرت توتالیتر، شما میتوانید آن را با انگشت مورد اشاره قرار دهید و نسبت به وجود چنین قدرتی خودآگاهی پیدا کنید اما قدرت تمامیتبین چنان وجود جامعه و شما را احاطه کرده که در همه جا هست اما شما حتی متوجه حضور آن هم نیستید در حالی که به طور ناخودآگاه زندگی شما را جهت میدهد.
به باور من قدرت در ایران نهتنها تمامیتبین نیست، بلکه حتی تمامیتخواه یا توتالیتر هم نیست. قدرت توتالیتر در اروپای شرقی برای مثال وجود داشت. قدرت کاملا میتوانست جامعه را کنترل کند اما مرز میان جامعه و قدرت مشخص بود. در فرانسه، آلمان، انگلیس و آمریکا حتی چنین امری نیز قابل تشخیص نیست. زمانی مردم میتوانند حضور پررنگ قدرت در جامعه را تشخیص دهند که اتفاقی رخ میدهد، مانند آنچه در فلسطین به وجود آمد. در چنین موقفی است که دولت مدرن آن ابزار قدرت مداخلهگر خود را به وسط حوزه عمومی آورده و دانشگاه، رسانه و همه چیز را کنترل میکند. یک مثال خوب برای این موضوع جنگ عراق در سال ۲۰۰۳ است. با شروع جنگ 3 میلیون انگلیسی در خیابان تظاهرات و پیاده به سمت لندن حرکت میکنند تا بگویند انگلیس نباید وارد جنگ شود اما تونی بلر کار خود را انجام میدهد. مگر نمیگویند در دولتهای دموکرات اگر جامعه مدنی فعال شود کنش دولتها را جهت میدهد؟ چگونه است که قدرت کار خود را انجام میدهد. این یعنی ایدئولوژی کار خود را انجام میدهد.