مسعود اکبری
وقتی هر روز صبح نگاهی به صفحات اول روزنامههای مدعی اصلاحات میاندازیم و یا اظهارات برخی مدعیان اصلاحات را مرور میکنیم، به وضوح ردپای عملیات روانی دشمن را در برخی از این روزنامهها و اظهارنظرها میبینیم. به این نمونهها توجه کنید:
1- روز گذشته روزنامه اعتماد در مطلبی با عنوان «مديريت تنشهاي اخير و چند پرسش» نوشت:«به نظر ميرسد پس از تنش اخير با اسرائیل و مخالفت آمریکا با افزايش تنش، بيش از چند سال اخير زمان براي آغاز گفتوگوهاي مستقيم ميان ايران و آمریکا مساعد شده است.
هر دو كشور از تشديد تنشها در خاورميانه راضي نيستند.همين كافي است تا پايهاي براي آغاز دور تازهاي از تعامل باشد. آيا ميتوان اميدوار بود كه در پس تنشهاي اخير شاهد نوعي تجديدنظر در روشها بود و در نتيجه گفتوگوي غيرمستقيم و سپس مستقيم ايران و آمریکا وارد سرفصل تازهاي شود؟»
این روزنامه زنجیرهای در ادامه نوشت:«بنا بر برداشتي كه از رويدادهاي اخير ميتوان داشت، تنش بيشتر مضر است.كاهش تنش هم نياز منطقه است، بنابراین در اين شرايط براي پيشبرد اهداف بزرگتر به چيزي نياز است؟ پاسخ مشخص است تقويت ديپلماسي براي آغاز گفتوگوي ايران با آمریکا.»
2- در روزهای گذشته روزنامه هم میهن در مطلبی با عنوان «زمان چیدن میوه پاسخ نظامی ایران» نوشت:«جنگ هیچگاه هدف و غایت نیست. وقت آن رسیده است که ایران میوه اقدام نظامی و دفاع مشروع خود را بچیند. تنها راه رسیدن به این منافع، از طریق مذاکره است. ایران باید نشان بدهد که بعد از اقدام به دفاع مشروع، آماده مذاکره با کشورهای حامی اسرائیل و به ویژه آمریکا است. اگر ما از حجم ادبیات گزنده و بیاثر خود نسبت به آمریکا و غرب کاهش دهیم و به سمت مذاکره برویم، آمریکاییها هم مشتاق مذاکره هستند.»
این روزنامه زنجیرهای در ادامه نوشت:«ما باید بتوانیم از یک اقدام نظامی مشروع، یک دستاورد سیاسی ایجاد کنیم. اگر ما مدعی هستیم که غربیها فهمیدهاند قدرت ما چه اندازه است، آمادگی ما در چه حدی است، تا چه حد توان آتش و پاسخگویی و بازدارندگی داریم، بهجای اینکه به سمتی برویم که باعث جنگ شود تا توانمندیهای ما مصروف شود، باید از شمشیر در نیام برای گرفتن امتیاز از غربیها استفاده کنیم.»
3- سخنگوی دولت اصلاحات چندی پیش در توئیتی نوشت:«حالا که مجامع حقوقی و سازمانهای بینالمللی اسرائیل را به خاطر حمله به کنسولگری ایران تحت فشار قرار دادهاند و آمریکا ایران را به خویشتنداری دعوت کرده، مذاکره مستقیم با آمریکا را شروع کرده و ما به ازای خویشتنداری را طلب کنید. فرصتها چون ابر بهاری در گذر هستند.»
4- روزنامه شرق اخیرا در مطلبی با عنوان« احیای برجام در میانه بحران؟» نوشت:«در حالی که با توجه به تحولات منطقهای و جهانی، احتمال احیای برجام کمرنگتر از هر زمان دیگری است، اخیرا نشریه انگلیسی آی خبر داد که کاخ سفید در حال بررسی توافق هستهای جدید با ایران در ازای لغو برخی تحریمهای اقتصادی علیه تهران است تا از یک جنگ تمام عیار در منطقه جلوگیری کند. این منبع بدون ذکر نامش، فاش کرد که یک دیدگاه در داخل دولت این است که رئیسجمهور فرصتی را برای آغاز مذاکرات دیپلماتیک برای احیای مجدد توافق هستهای ایران میبیند.»
این روزنامه زنجیرهای در ادامه مدعی شد:«گفت وگوهایی هم درباره احیای برجام با جانشین رابرت مالی صورت گرفته است که نشان میدهد اکنون مذاکرات برجامی... در حال پیگیری است.»
اکنون تحولات به گونهای رقم خورده است که ایران و محور مقاومت، در مقابل آمریکا و متحدانش، دست برتر را دارند. در این شرایط آمریکا به شدت نیازمند روکردن یک برگ برنده برای خود است و «مذاکره با ایران» دقیقا همان چیزی است که برای واشنگتن حکم «امتیاز ویژه و طلایی» را دارد.
یک سؤال؛ آیا مذاکره با آمریکا، برای ایران نیز حکم «امتیاز» و «برگ برنده» را دارد؟ پاسخ قطعا منفی است. تجربه ثابت کرده است که آمریکا در مذاکره، به دنبال نتیجهای است که از طریق «جنگ» یا «تحریم» به دنبال آن بوده و چون نتوانسته از آن طرق، به نتیجه مطلوب خود دست یابد، راه سوم که همان مذاکره است را انتخاب کرده است.
نشان به آن نشان که در دولت قبل، به واسطه مذاکرات هستهای و امضای برجام، همزمان هم در قلب رآکتور هستهای بتن ریخته شد و هم تحریمها دو برابر شد.
«وندی شرمن» دیپلمات ارشد آمریکایی و از اعضای تیم مذاکرهکننده آمریکا- مرداد 1397- در مقالهای در نشریه فارن افرز نوشت:«کاری که برجام با برنامه هستهای ایران کرد، جنگ هم نمیتوانست انجام دهد.»
شرمن در بخش دیگری از این مقاله نوشته بود:«زمانی که گفتوگوهای چندجانبه سال ۲۰۱۳ از سر گرفته شد، چندین سال از وضع تحریمهای شدید علیه تهران میگذشت؛ اما با وجود همه این تحریمها، ایران تعداد سانتریفیوژهای خود را به ۱۹ هزار رسانده بود. تحریمها ممکن است به اقتصاد ایران آسیب رسانده باشد، اما آنچنان تاثیری در برنامه هستهای این کشور نداشت.»
پیش از آن نیز مقامات آمریکایی از جمله «باراک اوباما» رئیسجمهور اسبق این کشور صراحتاً گفته بود که با غلاف اسلحه و بدون شلیک حتی یک گلوله، صنعت هستهای ایران را از کار انداختیم.
افراطیون مدعی اصلاحات در حالی پالس مذاکره مستقیم با آمریکا را ارسال میکنند که حتی متحدان آمریکا نیز به خسارت بار بودن نزدیکی با آمریکا اعتراف کردهاند. به عنوان نمونه چندی پیش «امانوئل ماکرون» رئیسجمهور فرانسه در مصاحبه با خبرنگاران گفته بود: « اروپا باید در برابر فشار برای تبدیل شدن به «دنبالهروهای آمریکا» مقاومت کند... اروپا باید وابستگی خود به آمریکا را کاهش دهد...اروپا باید وابستگی خود به «فراسرزمینی بودن دلار آمریکا» را نیز کاهش دهد.»
«جانت یلن» وزیر خزانهداری آمریکا چندی پیش در نشستی در کمیته امور مالی مجلس نمایندگان آمریکا اعتراف کرد که استفاده از دلار در دنیا رو به کاهش است و تحریمها علیه ایران، حتی متحدان آمریکا را به فکر استفاده از ارزهای جایگزین در مبادلات جهانی انداخته است.
روزنامه «فایننشال تایمز» نیز چندی پیش در مطلبی نوشت:«سیاستهای آمریکا برای مقابله با تهران شکست خورده است... تداوم پیشرفتهای هستهای ایران در کنار افزایش نفوذ منطقهای جمهوری اسلامی، از نشانههای شکست سیاستهای غرب در قبال ایران است.» هفتهنامه اکونومیست نیز پیش از این در تحلیلی با اشاره به رویارویی ایران و آمریکا نوشته بود: «در حال حاضر جمهوری اسلامی ایران دست بالا را دارد.»
حال سؤال اینجاست که چرا افراطیون مدعی اصلاحات، اصرار دارند که نقش «بلندگوهای دشمن در ایران» را ایفا کنند و برای بهرهمندی آمریکا از امتیازات بیشتر، از یکدیگر سبقت میگیرند؟!
هر وقت از پادوها و دنبالههای دشمن در داخل کشور صحبت میشود، رسانهها و فعالین مدعی اصلاحات به خط شده و به گویندگان این واقعیت، برچسب «متوهم» و «خیالپرداز» میزنند. این فرافکنی و فرار به جلو در حالی است که در کارنامه طیف تندرو مدعی اصلاحات، مستندات متعددی در این خصوص وجود دارد.
از «علیاصغر رمضانپور» معاون فرهنگی وزیر ارشاد در دولت اصلاحات- و سردبیر فعلی شبکه تروریستی و ضدایرانی «اینترنشنال» تا «حسین باستانی» از نزدیکان خاتمی و خبرنگار فراری منتسب به طیف مدعی اصلاحات. وی هر روز صبح تا قبل از ساعت هفتونیم، بولتنی برای مطالعه رئیس دولت اصلاحات آماده میکرد. بولتنی که به مرور برای هیئت دولت، رئیسمجلس و سایر چهرههای کلیدی اصلاحات هم فرستاده میشد.
و از «مرجان شیخالاسلامی آل آقا» از فعالین رسانهای جریان مدعی اصلاحات و از متهمین اصلی پرونده ۶/۶ میلیارد یورویی پتروشیمی و متهم به مشارکت اخلال در نظام اقتصادی کشور و تحصیل مال نامشروع به مبلغ هفت میلیون دلار که سال ۹۶ از کشور متواری شد، تا کاملیا انتخابیفرد و مجتبی واحدی و فریبا داوودی مهاجر و رکسانا صابری و نفیسه کوهنورد و فرناز قاضیزاده و اکبر گنجی و ابراهیم نبوی و فرشته قاضی و رضا حقیقتنژاد و نیکآهنگ کوثر و مانا نیستانی و امید معماریان و هوشنگ اسدی و نوشابه امیری و محمد مساعد و جمشید برزگر و اردشیر امیرارجمند و نیما راشدان و...
اینها کسانی هستند که با قلمفروشی و وطنفروشی در خدمت سرویسهای جاسوسی غربی بودند و پس از آن نقاب از چهره برداشته و از کشور متواری شده و در دامان اربابان خود مشغول پادویی و مزدوری شدند.
ما در قریب به سه سال اخیر شاهد هستیم که «دیپلماسی پویا و فعال منطقهای و جهانی» جای «دیپلماسی انفعالی» را گرفته و این تغییر ریل گذاری، دستاوردهای بزرگی را در پی داشته است.
بهتر است افراطیون مدعی اصلاحات، این اظهارنظر وزیر امور خارجه دولت قبل را که در پایان کار دولت مدعی تدبیر و امید گفته بود، آویزه گوش خود کنند. وی گفته بود:«با خوشخیالی، دوستان دوران سختی را در سراب طمع سرازیر شدن شرکتهای غربی از خود رنجاندیم. اتفاقی که اگر نمیافتاد نه دوستان دوران سختی رهایمان میکردند و نه با فشار حداکثری ترامپ مواجه میشدیم.»
عمق بخشی به یک رابطه راهبردی
دکتر هادی محمدی
ایران و پاکستان دو همسایه دیرینه با روابطی با کمترین فراز و فرود هستند که تقریبا در میان همسایگان ایران کم نظیر محسوب می شود . 920 کیلومتر مرز سخت که دشت و کویر و رودخانه تا کوهستان های صعب العبور را شامل می شود هم نتوانسته روابط میان دوکشور و به ویژه دو ملت را سخت کند. بر این اساس و به دلیل موقعیت ژئوپلیتیک ایران و پاکستان در غرب و جنوب آسیا و ظرفیت مکمل اقتصادی دو کشور، می توان گفت ایران و پاکستان می توانند روابط راهبردی خود را از سطح فعلی بالاتر برده و از دو کشور دوست و برادر به سمت اتحاد حرکت کنند. برای این هدف گذاری عالی، سفر رئیس جمهور ایران به پاکستان که در پاسخ به سفر نخست وزیر پاکستان به ایران انجام شده، می تواند یک کاتالیزور بسیار مناسب محسوب شود که باید از آن استفاده کافی را کرد.ایران و پاکستان در حوزه اقتصادی نیازمندی های متقابل و مهمی دارند که در دسته کالاهای اساسی و راهبردی محسوب می شوند. پاکستان نیازمند نفت و گاز و سوخت های حاصل از نفت ایران است و ایران نیز در راستای افزایش امنیت غذایی خود می تواند از گوشت و برنج و سایر اقلام کشاورزی پاکستان استفاده کند. ایران راه ترانزیت پاکستان به غرب آسیا، اروپا و آسیا مرکزی و روسیه است و پاکستان نیز می تواند یک پل مناسب برای حضور در بازار بزرگ آسیای جنوبی برای ایران محسوب شود. امروز حجم مبادلات تجاری رسمی و غیر رسمی ایران حدود 5میلیارد دلار است که قطعا با ظرفیت های موجود و نگاه مثبت دو طرف رقم کمی است. با این حال رسیدن به قله اولیه 10میلیارد دلاری که در این سفر مطرح شده می تواند یک هدف قابل دسترس و معقول باشد که با رونق دادن به پایانه های مرزی رسمی دو کشور و افزایش آن ها از 6 مرز به 9 مرز و حمایت از تشکیل بازارچه های مرزی در کنار یافتن راه های بانکی دور زدن تحریم ها می تواند در میان مدت محقق شود. ایران و پاکستان در راستای همکاری های سطح بالای خود به بالاترین سطح همکاری دو کشور که همکاری نظامی است، رسیده اند و امروز در حوزه دیپلماسی دفاعی رفت و آمد مقامات نظامی و امنیتی میان ایران و پاکستان از هر کشور دیگری بیشتر است ضمن این که پاکستان مشتری تسلیحات با کیفیت و قیمت مناسب ایران نیز هست. همچنین مقابله مشترک میان تهران و اسلام آباد با تروریسم نیز از عرصه های همکاری های مهم دو کشور به شمار می رود. برای رسیدن به این هدف نیز اجرای توافق نامه امنیتی میان فرماندهان ارشد نیروهای مسلح دو کشور که روی میز است و چند نکته ساده مانع از اجرای آن شده، اهمیت زیادی دارد ضمن این که همه متفق القول هستند که افزایش سطح اقتصادی مردم دو سوی مرز و توسعه پایدار در بلوچستان ایران و پاکستان می تواند در این مسیر بسیار موثر و شاید مهم ترین عامل امنیت زا به شمار رود که قطعا نگاه جدیدی را از سوی مسئولان ایران و پاکستان نیاز دارد. موضوع دیگر نگاه ملت پاکستان به ایران و ایرانیان است که می تواند به عنوان یک ظرفیت مورد توجه قرار گیرد. پاکستان 240میلیون نفر مسلمان دارد که بیشتر آن ها شیفته فرهنگ ایرانی و دوستدار اهل بیت محسوب می شوند. در این میان حدود 50میلیون شیعه پاکستانی نیز می توانند به عنوان یک بازوی فرهنگی ایران در پاکستان در اعتدال و جلوگیری از تندروی های مذهبی برخی گروه ها موثر باشند. پاکستان به عنوان دومین کشور شیعه نشین جهان اسلام، سالانه افراد زیادی را به قم و مشهد رهسپار می کند و حتی از طریق خاک ایران به عراق می روند، این ارتباطات میتواند در بحث گردشگری زیارت هم مورد توجه قرار گیرد. ایران و پاکستان با وجود قرابت های فراوان فرهنگی و نیازهای متقابل اقتصادی در کنار هماهنگی های سیاسی در مجامع بین المللی از جمله سازمان ملل، سازمان همکاری های اسلامی، جنبش عدم تعهد، اکو، شانگهای و ... همچنان جای کار بیشتری دارند و می توانند فرصت های بیشتری برای کشورهای خود بیافرینند که چنین سفرها و مراوداتی و به ویژه جلوگیری از سوء استفاده دشمنان از سوء تفاهماتی همچون تنش مرزی سال قبل که به خوبی مدیریت شد، بسیار موثر خواهد بود و می تواند به عمیق تر شدن روابط راهبردی تهران و اسلام آباد کمک شایان توجهی کند
عقلانیت و سیاست
مهدی سعیدی
سیاست عرصه تجلی تصمیماتی است که متناسب با شرایط زمانی و مکانی اتخاذ میشود. با تغییر شرایط، تصمیمات هم تغییر مییابد و در نتیجه سیاست جدیدی شکل میگیرد. بیتوجهی به شرایط موجب بیاعتباری تصمیمات سیاسی شده و حاصل آن افتادن در گرداب انحراف و انحطاط خواهد بود. تصمیمات سیاسی هم در قالب رفتارها و هم گفتار و تحلیلهای سیاسی بازیگران ظهور مییابد و ما هر روز در جامعه شاهد این تصمیمات هستیم که بر زندگی شهروندان اثر میگذارد و شرایطی را برای جامعه رقم میزند.
آنچه اهمیت دارد توجه به این نکته است که تصمیمات سیاسی باید با شاخص عقلانیت سنجیده شود و اعتبار یابد. عقلانیت سیاسی بدان معنا است که در هنگام تصمیمگیری همه ابعاد موضوع و همه مؤلفههای مؤثر را مدنظر داشته باشیم. بیتوجهی به بعدی از مسئله تصمیم را ناقص خواهد کرد و اهداف محقق نخواهد شد.
در این میان بعد از مشخص کردن پارامترهای مؤثر، باید میزان اثرگذاری آنها و همچنین وزن و اعتبار آنها را نیز مشخص و مبتنی بر آن اولویتبندی کرد. بدون تعیین اولویتها و عدم تشخیص اصل و فرعها، تصمیمات ما یا از موضع انفعال خواهد شد یا از موضع انتخار و هر چه هست حاصل آن عقلانیت سیاسی نخواهد شد.
نکته مهم دیگر توجه به این نکته است که در عرصه سیاست منفعتهای گوناگونی وجود دارد و بازیگرانی با منافع متفاوت و متعارض که این موضوع نیز بر پیچیدگی مسئله میافزاید. ضمن آنکه مافیاهایی وجود دارد که منافع خود را نه از طریق یک سلسله ضوابط و قواعد منصفانه و قانونی، بلکه با به کارگیری از شگردهای فرصتطلبانه، زیادهخواهانه و فریبکارانه دنبال میکند و بدون شناخت این ترفندها، دستیابی به تصمیمات عقلانی ممکن نخواهد بود. بنابراین، در میدانی قرار دارید که تصمیماتتان در معرض دید بازیگرانی است که برخی رقیبتان شناخته میشوند و برخی دشمنان و بازیگران متخاصم به حساب میآیند؛ لذا خطایتان در تصمیمگیریهای سیاسی را به فرصتی برای تخریب و تضعیفتان بدل خواهند کرد؛ لذا به جای آنکه با تصمیمگیری سیاسی جشمانتظار کسب منافع باشید، متضرر شده و بخشی از داشتههای خود را نیز از دست خواهید داد.
منطق برشمرده که از آن به عنوان عقلانیت سیاسی یاد کردیم، مختص بازیگری خاص نیست. سنتی جاری در میدان سیاست است که هر بازیگری با هر گرایشی، اگر بدان عمل نماید موفق میشود و زودتر به اهداف خود خواهد رسید و هر که از آن غافل شود، ناکام مانده و هزینههای آن را پرداخت خواهد کرد. اما انتظار میرود بازیگری که خود را انقلابی و مسلمان میداند و میخواهد در چارچوب اسلام و انقلاب اسلامی حرکت نماید، خود را بیش از دیگران ملزم به رعایت آن بداند. از این عقلانیت در آموزههای دینی تحت عنوان تدبیر و حکمت یاد شده است. این منطق علاوه بر آنکه در کلام اهل بیت (ع) جاری است، در سیره نظری و عملی امامین انقلاب نیز مورد تأکید قرار گرفته و بارها به مناسبتهای مختلف به ابعاد آن پرداخته شده است.
امروز در حالی که در تقابل جبهه حق و باطل، دشمنان ما با همه توان به میدان آمده و با همه ابزارهایشان رفتارها و تصمیمات و اظهارات ما را رصد میکنند، رعایت عقلانیت سیاسی بسیار حایز اهمیت خواهد بود، وگرنه فرصتی برای سوء استفاده دشمنان فراهم آمده است که هرروز باید نگران آن باشیم. در دنیای هژمونی رسانهها که تمیهدات آن در اختیار ما نیست، دشمنان ما خیلی راحت در جنگی شناختی – رسانهای خواهند توانست ما را در موضع ضعف و انفعال قرار دهند. اینجا است که تصمیمات ما باید خیلی مدبرانه و هوشمندانه اتخاذ شود و اینجا است که عقلانیت سیاسی به یکی از اولویتهای کشور بدل گردیده است. تدابیری که همه تصمیمات جریان انقلابی در چارچوب آن باید سنجیده شود.
چه بسا گاه عمل نکردن بهتر از عملکردن بدون تدبیر و عقلانیت باشد و ما تصمیمی بگیریم که هزینه بیشتر از آورده آن برای انقلاب اسلامی باشد. گاه به تأخیر انداختن اجرای یک برنامه و فرصت یافتن برای تدبیر مناسب، بهتر از تعجیل در اجرای آن کار بدون تدبیر کافی است. در اینجا است که نیازمند افرادی هستیم که بتوانند با قاعده تصمیم بگیرند و برای اهداف مشخص راهکارهای معقول و منطقی اتخاذ نمایند. توجه به هدف و ابعاد مقدسگونه آن، کفایت نمیکند که کاری را که انجام میدهیم تطهیر کند و آن را با تدبیر نشان دهد و مقدس و درست جلوه دهد! کار درست کاری است که حکیمانه باشد و کار حکیمانه کاری است که هم هدفش مقدس و ارزشمند بوده و هم شیوه دسترسی به هدف با عقلانیت و تدبیر و با رعایت شرع و عقل طرحریزی شده باشد.
متأسفانه خیلی از افراد وقتی مورد نقد قرار میگیرند و سیاست اتخاذ شده آنها ناصواب خوانده میشود، برای فرار از نقد، بزرگی و اهمیت هدفشان را مورد تأکید قرار میدهند، غافل از اینکه اهمیت هدف شرط لازم درستی حرکت است، نه شرط کافی، و نادرستی طریق و راه رسیدن به هدف تصمیم اتخاذی را نامعقول جلوه خواهد داد. به واقع هدف وسیله را توجیه نمیکند و درستی هدف، الزاماً به معنای درستی راه نیست؛ لذا کار برای انقلاب اسلامی و کاری که رهبری از آن با عنوان «آتش به اختیار» و «کار تمیز فرهنگی» یاد میکنند، کاری است که با همه مختصات برشمرده صورت گیرد که بدون شک خواهد توانست آثار مثبت خود را در جامعه جاری و ساری نماید. انقلابیون باید تلاش کنند در این زمانه حساس خود را مجهز به تدابیر عقلانی کنند و روز به روز بر عقلانیت خود بیفزایند. در این صورت مسیر برای پیشرفت فرهنگی - سیاسی کشور همواره خواهد شد.
مدیریت تنش
عبدالرضا فرجی راد
در تحولات اخیر در خاورمیانه به نظر می رسد که طرفین نمی خواسته اند که تلفات انسانی و همچنین خسارات سنگین به وجود آورند که دوباره ایران مجبور باشد انتقام بگیرد.
در همین راستا به نظر می رسد دفاع ضد هوایی خوب عمل کرده ولی خساراتی هم وارد شده است. به احتمال قوی با توافقی که با آمریکا شده تا مجوز حمله داده شود و همین میزان خسارت تقریبا برابر حمله به اسرائیل بوده است.
البته بخاطر شجاعت و آن تعداد پهپاد و موشکی که ایران به سمت اسراییل روانه کرد هنوز می توان گفت که ایران هنوز دست بالا را دارد. زیرا برای یک کشور اتمی که این سلاح غیر متعارف را برای بازدارندگی تولید کرده این هجمه سنگین بوده است.
اسرائیل آن کمبود را در سوریه و لبنان جبران می کند و با حملات متعدد آن بازدارندگی را که ایران می خواست به دست آورد، در حال خنثی سازی است.
هر چه بود و هر چه گذشت باید توجه داشت که احتمال عملیات در داخل ایران به صفر رسیده و آمریکا در این بحران بزرگ توانست اسرائیل را خوب مدیریت کند. در این مقطع زمانی ضرورت تغییر و تجدید نظر در استراتژی لازم است. در چنین وضعیتی نقش ابرقدرت ها نیز حائز اهمیت است.
چین به خوبی می داند که زمانی می رسد که اعراب متحد امریکا و بریتانیا صادرات انرژی را به چین و به دستور اجباری بالا کاهش می دهند به ویژه وقتی به تایوان حمله شود و تحریم های گسترده فرا برسد.
از سوی دیگر دیپلماسی با امریکا در این بحران چند هفته ای جواب داده و باید ادامه داشته باشد و سرعت بگیرد و تا انتخابات تحریمها لغو شود.
از این نگرانی امریکا که ایران نباید به دامن روس کاملا بغلطت باید استفاده نمود. اولین حرکت باید با کاهش تعامل با روسیه اغاز شود و روسیه را وادار کرد که شرایط اقتصادی کشور را درک کند.
باید گفت که تا یکی دو سال آینده اولا عراق از دایره نزدیکی با ایران فاصله می گیرد و می خواهد همچون دو همسایه روابط معمول داشته باشد و مثل ترکیه از توریست عظیم ایرانی بهره ببرد. دوم سوریه خیلی از سوی اسراییل تحت فشار است. از سوی اعراب هم تحت فشار سیاسی قرار دارد.
بنابراین این احتمال که سوریه هم امتیازاتی بگیرد و بخواهد نیروهای ایرانی حضور خود را بصورت جدی کاهش بدهند و یا تمام کنند هست.
سوری ها در مقابل این اقدام هم از امریکا،هم از اعراب هم از ترکیه و هم از اسراییل میتوانند امتیازات بزرگی بگیرند و تا حالا هم بشار اسد مردانگی کرده است. اعراب مساله ترکیه اش را هم حل می کنند والا اردوغان پراگماتیست دچار مشکل با اعراب میشود. در چنین شرایطی باید برای دوران پس از این مدیریت تنش برنامه داشت تا بتوان جایگاه را در منطقه ارتقا داد
بگذارید اقتصاد نفس بکشد
حسین حقگو
«مراد به شازده گفت: «شازده بزرگ نشست روی بالش و گفت: سیگار... سیگار را روشن کردم. شازده بزرگ نشسته بود روی بالش و سیگار میکشید و دودش را از سوراخهای بینیاش میداد بیرون. عمو بزرگت وول میخورد. من پاهاش را دیدم».
(شازده احتجاب- هوشنگ گلشیری)
در روزهایی که کمتر خریداری برای بنگاههای دولتی پیدا میشود و در بهترین حالت نیمی از منابع پیشبینیشده از محل فروش این بنگاهها در بودجه امسال یعنی 280 هزار از 600 هزار میلیارد تومان محقق خواهد شد (مرکز پژوهشهای مجلس) و دو باشگاه پرطرفدار اما ضررده فوتبال پایتخت با هزار ضرب و زور و دستور به بانکها و پتروشیمیها واگذار میشود، میشنویم که نهادهای خصولتی برای بهدستآوردن سهام و مالکیت استارتآپها و بنگاههای موفقی همچون دیجیکالا و فیلیمو و اسنپ و... از هر دری وارد میشوند، حتی تهدید («اگر وجود پلتفرمهای خدمترسان ضروری است که هست، چرا از سکوهای قانونگریز سلب صلاحیت نمیشود، مدیریت آنها به افراد صاحب صلاحیت و تحت نظارت مستقیم مراکز ذیربط واگذار نمیشود؟...»- کیهان- 22/5 /1402). راز این قضیه چیست و چرا بنگاههای دولتی جز به خاطر زمین و تأسیسات و... خریداری ندارند اما برای بسیاری از بنگاههای خصوصی و بعضا فاقد چنین سرمایههای مادی (استارتآپها)، سر و دست میشکنند؟! البته بسیاری از بنگاههای ضررده دولتی امروز قبلا چنین نبودهاند و برای خود بروبیایی داشتهاند؛ از ارج و آزمایش و پارسالکتریک تا کفش ملی و نساجی مازندران و... . پاسخ این سؤال را باید در مدیریت دولتی دید («اگر مدیریت یک بیابان شنزار را به بخش دولتی واگذار کنید، بعد از پنج سال شن کم میآورید» – میلتون فریدمن) که خلاقیت و نوآوری را در بنگاهها خفه میکند و از آن پیکرهای باقی میگذارد فربه اما کمتوان و رو به فنا مگر با حمایت و تزریق انواع امتیازات و رانتها و منابع دولتی. موضوع اما وقتی بس دردناکتر میشود که این رویه بر کل اقتصاد سایهگستر میشود و نفس بنگاههای خصوصی باقیمانده از گزند اقتصاد دستوری را نیز به شمارش میاندازد. واقعیت آن است که «آزادی» و «حق انتخاب» ضرورتهای اساسی هر توسعه اقتصادی است. توسعهای که بنیان آن بر حرمت مالکیت خصوصی، آزادی فردی، حاکمیت قانون، بازار آزاد و برتری اخلاقی انتخاب و مسئولیت فردی بر اجبار است. بر این اساس کنشهای اقتصادی افراد نه با دستور دولت بلکه به گونهای خودانگیخته از سوی خود فرد انجام میشود: «هر انسانی همزمان که برای بهرهمندی خود کار میکند، ضرورتا منافع انسانهای دیگر را نیز تأمین میکند و برای این منظور لازم نیست کسی دستوری دهد و حتی در غیاب پلیس- یعنی حتی وقتی هیچ فرمانی صادر نمیشود- نیز مردم به نحوی طبیعی چنان عمل میکنند که ثمرات تولید در نهایت به بار مینشیند» (فون میزس - بازار آزاد و دشمنان آن). این اصول بدیهی اما به غایت اساسی کمتر جایی در حکمرانی اقتصادی کشورمان دارد. در فضای خرد و کلان با سیطره و سلطه کامل دولت مواجهیم که با هر چه محدودترکردن دایره آزادی و انتخاب، اقتصاد و کار و کسب و معیشت مردم را به محاق میبرد. چنانکه با تعیین دستوری نرخ ارز، سود بانکی، قیمت حاملهای انرژی و قیمت بسیاری دیگر از کالاها و خدمات و همچنین بنگاهداری (دوسوم سهم بودجه مربوط به شرکتهای دولتی است) و محدودیتها و ممنوعیتهای تجاری و ایجاد و تقویت بنگاههای خصولتی و... آزادی و رقابت بنگاههای اقتصادی و حقوق مصرفکنندگان برای انتخاب کالاها و خدمات مورد نیاز و مورد علاقهشان را به شدت محدود و نهادها و تشکلهای نمایندگیکننده این خواستها را با دشواریهای بسیاری مواجه کرده است. این روش حکمرانی اقتصادی در ربط با سیاست است و گروههای ذینفوذی که منافع آنان نه در وجود یک دولت توسعهگرای مبتنی بر نوآوری و خلاقیت بلکه دولتی توزیعگر و اقتصادی محدود در جغرافیای سرزمینی و تأمینکننده خدمات ارزانقیمت و مایحتاج اساسی یا همان «سفره» است. پشتیبان این حکمرانی اقتصادی، پوپولیسم سیاسی است که در قبال رانتهای عظیمی که به جیب گروههای خاص سرازیر میکند، مردم و بهخصوص گروه بزرگی بهعنوان «ذینفعان معیشتی» (به تعبیر دکتر نیلی) نیز امکان گذران زندگی حداقلی مییابند. اما این نوع حکمرانی اقتصادی نمیتواند چندان دوام بیاورد چراکه هر روز بر میزان نیازها افزوده و از داراییها و منابع کاسته میشود. چنانکه در بودجه امسال قرار است حدود 750 هزار میلیارد تومان یارانه توزیع شود (حدود 26 درصد منابع بودجه عمومی) که با کسری حدود 30 درصدی یعنی 200 هزار میلیارد تومانی مواجه است. (رسانهها-29/1) و یا این روش توزیع بنزین ارزانقیمت که به بنبست خورده و در چند هفته آتی باید منتظر قیمت سوم برای آن بود. تداوم «سیاست» حتی در مفهوم و قالب اقتدارگرایانه و نوع چینی آن که در سالهای اخیر طرفداران بیشتری در نخبگان جهان سوم یافته است (چنانکه در یکی از گزارشهای اخیر نشریه «فایننشنالتایمز» بدان اشاره شده است. دنیای اقتصاد- 16/1)، نیازمند الزاماتی همچون اعتقاد و اراده سیاسی به بهبودی اقتصادی و تولید ثروت، ارتباط و تعامل سازنده با جهان و باور به علم اقتصاد و بهکاربستن خرد اقتصادی در تصمیمگیریهاست. بگذریم از آنکه این الزامات شروط لازم برای توسعه است و شرط کافی وجود روابط و مناسبات دموکراتیک و آزادیها و حقوق شهروندی است. چنانکه «ثروتمندترین کشورهای جهان همگی لیبرالدموکراسی هستند» (همان گزارش). تسلط نگرش ایدئولوژیک، امنیتی و منفعتطلبانه به حوزه اقتصاد و غیرخودی دیدن بخش خصوصی و نهادهای نمایندگیکننده آن در کنار بستهکردن فضای سیاسی کشور و محدودشدن فعالیت احزاب و نهادهای مدنی، امر توسعه را ممتنع و آزادی و انتخاب را بیمعنا میکند.
درخواست مردم و فعالان اقتصادی از دولت، تنها آن است که از روی بالش بلند شود و اجازه دهد اقتصاد نفس بکشد؛ سیگارش را هم جای دیگری دود کند!
منظومه راهبردی تهران - اسلامآباد
محمدحسین مهدویزادگان
رئیسجمهور کشورمان در راس هیاتی بلندپایه به اسلامآباد سفر کرد تا ضمن تاکید بر عزم جمهوری اسلامی ایران و همسایه شرقی برای تقویت و تعمیق روابط، استراتژی تکثیر زمینهای بازی در حوزه سیاست خارجی کشورمان را در عمل پیادهسازی و اجرا کند. استراتژی تکثیر زمینهای بازی، در تعارض با استراتژی کدخدامحوری و در راستای تبلور سیاست خارجی متوازن (بر اساس وزن راهبردی بازیگران و نسبت آنها با منافع ملی کشورمان) طراحی شده و در دولت سیزدهم، شاهد تکمیل بایستهها، اجزا و مولفههای آن هستیم. واقعیت امر این است که آمریکا و رژیم اشغالگر قدس، حساسیت زیادی بر تعمیق روابط 2 کشور همسایه دارند زیرا هر 2 بازیگر، مسلمان و دارای قدرت موازنهسازی در منطقه شبهقاره هند و غرب آسیا هستند. در جریان تحولات پسا یازده سپتامبر 2001، دولت جورج واکر بوش پاکستان را تبدیل به نقطه ثقل راهبردپردازی خود در آسیا کرد و حتی عملیات اشغال افغانستان را پس از تهدید ژنرال پرویز مشرف، رئیسجمهور وقت پاکستان و دعوت اجباری وی به انفعال، صورت داد. امروز خیزش گروههای ضد صهیونیست و شکلگیری جریاناتی که طرفدار سیاست خارجی ضد سلطه در اسلامآباد، لاهور، کراچی، کویته، راولپندی و پیشاور هستند، منجر به نگرانی و وحشت شدید تلآویو و واشنگتن شده است. در همین راستا، آمریکا با تقویت پنهان گروه تکفیری جیشالظلم و رهسپار ساختن آن به استان سیستانوبلوچستان در خاک کشورمان جهت انجام عملیاتهای تروریستی، سعی کرده است اختلافات امنیتی مزمنی میان 2 کشور همسایه خلق کند. اگر چه مطالبه جمهوری اسلامی ایران مبنی بر مبارزه با جیشالظلم و اقدام قاطعانه کشورمان در قبال هر گونه تحرکی از سوی این گروه متوحش قویا به قوت خود باقی است اما در عین حال تهران ابعاد فرامنطقهای این ماجرا و نقش واشنگتن در خلق اختلافات راهبردی مزمن میان 2 بازیگر بزرگ جهان اسلام را رصد میکند. بر همین مبنا بود که توطئه ماههای گذشته غرب و رژیم اشغالگر قدس مبنی بر خلق تنشهای دوطرفه میان ایران و پاکستان با هشیاری و ذکاوت طرفین ناکام ماند.
نکته دیگر اینکه به واسطه موقعیت ژئوپلیتیک 2 کشور، همکاری و فراتر از آن، همافزایی تهران و اسلامآباد میتواند منتج به خلق منظومهای در شبهقاره شود که حکم یک «متغیر مستقل» را در معادلات و محاسبات استراتژیک و امنیتی این حوزه ایفا کند. بر این اساس، جریانات دوست و دشمن ملزم خواهند شد هرگونه تحرک خود در حوزه شبهقاره را اجبارا با ثوابت و ارکان این منظومه راهبردی تطبیق دهند و این موضوع قطعا کابوسی برای آمریکا و رژیم اشغالگر قدس محسوب میشود. عزم دولت سیزدهم برای گذار از انحصار تاکتیکی و مقطعی روابط تهران – اسلامآباد و ارتقای آن به سطح روابط راهبردی، قابل مشاهده و تقدیر بوده و سفر رئیسجمهور کشورمان به پاکستان نیز در همین راستا قابل ارزیابی و تحلیل است. بدون شک دشمنان موانعی را پس از این سفر در مقابل طرفین (در مسیر تعمیق روابط فیمابین) ایجاد خواهند کرد که مواجهه با آنها، درایت و نگاه عمیق این دو را میطلبد.
نکته آخر، معطوف به ظرفیت گسترده و استثنایی نهفته در سواحل مکران و تاثیر آن بر توسعه جایگاه اقتصادی متقابل هر 2 کشور همسایه باز میگردد. رهبر معظم انقلاب اسلامی، همواره بر اهمیت سواحل مکران، به عنوان گنجی پنهان تاکید فرمودهاند. سرمایهگذاری زیرساختی و تبعی در این منطقه، مصداق تام و عینی همافزایی طرفین در مسیر رشد و توسعه اقتصادی است. بخشی از سواحل مکران در استان سیستانوبلوچستان کشورمان و بخش دیگری از آن، در ایالت بلوچستان پاکستان قرار دارد. از این رو میتوان سواحل مکران را به 2 بال برای توسعه همزمان و متوازن اقتصادی در 2 کشور تشبیه کرد. در این باره ما نیاز به تدوین نقشه راه اقتصادی و توسعهای مشترک داریم. از بین بردن موانع بروکراتیک، امنیتی و سیاسی موجود در تحقق ابعاد گوناگون همکاری ایران و پاکستان در توسعه سواحل مکران، یک الزام (و نه صرفا یک مطلوبیت) محسوب میشود و قطعا در این راستا، گامهای موثری در جریان سفر رئیس قوه مجریه به اسلامآباد برداشته خواهد شد.
حنیف غفاری
مجلس نمایندگان آمریکا کمک ۲۶.۳۸ میلیارد دلاری به رژیم صهیونیستی را با ۳۶۶ رأی موافقت در مقابل ۵۸ رأی مخالف به تصویب رساند.پیشبینی میشود این لایحه بهسرعت در مجلس سنای آمریکا نیز تصویب و متعاقبا با امضای فوری جوبایدن، رئیسجمهور آمریکا اجرایی شود. بنیامین نتانیاهو از این اقدام کنگره تمجید کرده و آن را نماد مدنیت غرب دانسته است! اگرچه در حمایت مطلق آمریکا از جنایات رژیم اشغالگر قدس در جنگ غزه از ابتدا نیز کمترین شبههای وجود نداشت، اما اقدام اخیر کنگره و حمایت کاخ سفید از آن، نقطه آشکارساز ائتلاف واشنگتن -تلآویو در این کشتار ناجوانمردانه و دهشتناک است.
این اقدام کنگره، بهوضوح نشان داد که آدرسها و سیگنالهایی که طی روزهای اخیر از سوی کاخ سفید باهدف القای اختلاف میان نتانیاهو و بایدن مخابره شده، جملگی نمایشی و منبعث از یک بازی تاکتیکی از پیش طراحیشده است. حمایت مالی گسترده کنگره و کاخ سفید از جنگافروزی رژیم اشغالگر قدس در نوار غزه یک پیام بیشتر ندارد و آن چراغ سبز آمریکا به صهیونیستها جهت استمرار جنایاتشان در غزه، خان یونس و رفح است. در چنین شرایطی تمییز دادن واشنگتن ( بایدن ) از تلآویو ( نتانیاهو) نوعی خطای راهبردی و محاسباتی محض محسوب میشود.
آمریکا طی هفتههای اخیر چندین اقدام در حمایت مطلق از نسلکشی رژیم اشغالگر قدس در غزه و استمرار آن صورت داده که باید در کنار یکدیگر موردتوجه قرار گیرد.در ابتدا، واشنگتن قطعنامه مدنظر الجزایر جهت وقوع آتشبس فوری و دائمی در نوار غزه را وتو کرد.در ادامه ، نماینده آمریکا در شورای امنیت سازمان ملل متحد با استفاده از حق وتوی خود، مانع از تحقق عضویت دائمی فلسطین در سازمان ملل متحد شد و اکنون نیز شاهد تصویب لایحه جنگطلبانه اخیر دو حزب جمهوریخواه و دموکرات آمریکا باهدف تقویت مواضع رژیم کودک کش صهیونیستی هستیم! این اقدامات آشکار، قطعا باید مبنای اصلی قضاوت ما در خصوص جنگ غزه و رویکرد واشنگتن و تل آویودر قبال آن قرار گیرد.
اگرچه ممکن است بایدن در قبال رویکرد هزینهساز نتانیاهو در جنگ غزه ملاحظاتی داشته باشد، اما این ملاحظات را هرگز به عرصه تصمیم سازی سیاست خارجی آمریکا تسری نمیدهد. در چنین شرایطی باید بایدن و نتانیاهو را یک روح قاتل در دو بدن قلمداد کرد. با توجه به اسناد و مدارک خدشهناپذیر، مسجل است که هدایت میدانی جنگ غزه از ابتدا توسط سنتکام و پنتاگون صورت گرفته وحتی در برخی مناطق، ارتش رژیم اشغالگر قدس در حکم مجری عملیات وارد میدان شده است.
نکته تاسفبار اینکه رسانههای غربی ، از آمریکا در کنار قطر و مصر بهعنوان بازیگری واسطهگر در مذاکرات آتشبس غزه یاد میکند، حالآنکه بازیگر واسطهگر، قاعدتا نباید سهمی در ایجاد و استمرار نبرد ایفا کند! بر همین مبنا، دیگر جایی برای تفکیک ماهوی، راهبردی، استراتژیک، تاکتیکی و حتی رفتاری مقامات آمریکایی و صهیونیستی از یکدیگر باقی نخواهد ماند. قطعا بایدن و نتانیاهو بابت نسلکشی غزه ، سختترین مجازات ممکن را متحمل خواهند شد.