صفحه نخست >>  عمومی >> آخرین اخبار
تاریخ انتشار : ۰۹ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۰۷:۱۶  ، 
شناسه خبر : ۳۵۸۸۶۱

فاجعه برجام در انتظار لایحه عفاف! 

حسین شریعتمداری
۱- شاید از تیتر یادداشت پیش روی تعجب کنید و از خود بپرسید؛ «‌برجام» با لایحه «‌عفاف و حجاب‌» چه نسبتی دارد؟! در نگاه اول حق با شماست! موضوع برجام فناوری هسته‌ای و مقصود از آن  لغو تحریم‌های ظالمانه و غیر‌قانونی علیه کشورمان بود ولی موضوع لایحه عفاف و حجاب، مقابله با پدیده پلشت و خانمانسوز کشف حجاب است. اما مروری -هرچند گذرا- بر متن لایحه عفاف و مسیری که تاکنون طی کرده است، این نگرانی جدی را پیش می‌کشد که مبادا همان‌گونه که برجام به جای لغو تحریم‌ها، تعداد آنها را دو برابر کرد، لایحه عفاف و حجاب نیز به جای پیشگیری از ناهنجاری کشف حجاب، گسترش این پدیده پلشت را به دنبال داشته باشد! مجلس قبلی برجام را بی‌توجه به انتقادات جدی و مستند منتقدان، ظرف ۲۰ دقیقه تصویب کرد و شد آنچه نباید می‌شد! مراحلی که در تصویب لایحه عفاف و حجاب دنبال می‌شود نیز با آنچه بر سر تاسیسات هسته‌ای کشورمان آوار شد، شباهت‌هایی دارد و صد البته با دامنه‌ای بسیار گسترده‌تر و خطرناک‌تر! تعجب نکنید. بخوانید!
۲- این روزها لایحه موسوم به عفاف و حجاب برای بررسی نهائی در دستور کار شورای محترم نگهبان قرار گرفته است. پیش از این و در طول نزدیک به یک سالی که از تهیه و تنظیم این لایحه می‌گذرد، در چند نوبت و متناسب با مراحل مختلفی که لایحه طی می‌کرد، به ارزیابی و نقد مستند برخی از مفاد آن پرداخته بودیم ولی متاسفانه علی‌رغم برخی تغییرات، موارد سؤال‌برانگیز کماکان و یا کم و بیش در متن لایحه دیده می‌شود که می‌تواند کارآمدی آن را با تردیدهای جدی رو‌به‌رو کند. از این روی، اشاره به نکاتی را در این خصوص خالی از فایده نمی‌دانیم. 
۳- اولین پرسش که اساسی‌ترین نیز هست، این که لایحه یاد شده بر اساس کدام نیاز و برپایه کدام ضرورت تهیه شده است؟! 
الف: اگر پاسخ آن است که برای مقابله با کشف حجاب و حفظ عفت عمومی نیاز به قانون داشته‌ایم که باید گفت این پاسخ قابل قبول نیست! چرا که موضوع و متن مواد ۶۳۸ و ۶۳۹ از قانون مجازات اسلامی و قانون موسوم به البسه (مصوب ۲۸ اسفند ۱۳۶۵‌) به وضوح در این خصوص بوده و هست. بنابراین فقدان قانون نمی‌تواند انگیزه قابل پذیرشی برای تهیه لایحه مورد اشاره باشد.
ب: ممکن است گفته شود که قوانین موجود کافی نبوده و نیاز به اصلاح داشته است! در این صورت می‌توانستند با ارائه ماده واحده، مفاد قانون قبلی را اصلاح کنند! 
ج: بر فرض که تهیه و تدوین قانون تازه‌ای برای حجاب ضرورت داشته است! سؤال این است چرا مادام که قانون جدید به تصویب نرسیده است، این پدیده خسارت‌آفرین به حال خود رها شده و برای پیشگیری از آن به قوانین موجود عمل نشده است؟ این «‌ترک فعل‌» که مصداق روشن عمل مجرمانه است با کدام توضیح قابل قبولی صورت گرفته است؟! 
۴- ممکن است ادعا شود که رو‌به‌رو شدن با شرایط خاص! علت احساس نیاز به تهیه این لایحه بوده است! که باید پرسید: کدام شرایط خاص مورد نظرتان است؟! جامعه روال عادی خود را طی می‌کرد و رخداد و شرایط ویژه‌ای در میان نبود. حضرت آقا در دیدار رمضانی مسئولان نظام به همین نکته اشاره کرده و می‌فرمایند: «یک مطلب دیگری را من می‌خواهم مطرح کنم و آن چالش تحمیلی مسئله‌ «حجاب» در کشور است.‌ مسئله‌ حجاب تبدیل شده به یک چالش و بر کشور ما تحمیل شده، این را تحمیل کردند. کسانی نشستند نقشه کشیدند، برنامه‌ریزی کردند که حجاب بشود یک مسئله در کشور ما، در حالی‌ که چنین مسئله‌ای در کشور وجود نداشت، مردم با شکل‌های مختلف داشتند زندگی می‌کردند‌». آیا پیش کشیدن لایحه حجاب و عفاف بی‌آن که ضرورتی داشته باشد، بخشی از پازل دشمن و کمک به این «‌چالش تحمیلی‌» نبوده است؟! 
۵- آیا موارد یاد شده شک‌برانگیز نیست؟! و انگیزه تدوین و تهیه لایحه موسوم به حجاب و عفاف را با تردیدهای جدی رو‌به‌رو نمی‌کند؟! و آیا اقدام به تهیه این لایحه همان «‌چالش حجاب‌» نیست که در غفلت و ساده‌اندیشی مسئولان، به نظام و توده‌های عظیم مردم متدین و پاکباخته کشورمان تحمیل شده است؟! اگر پاسخ منفی است، بفرمایید چرا از هنگام تهیه لایحه عفاف تاکنون، ناهنجاری کشف حجاب گسترده‌تر شده است؟! چرا برخلاف تاکید رئیس قوه قضائیه و رئیس‌جمهور بر اجرای قوانین موجود، از اجرای آن خودداری شده است؟! چرا لایحه‌ای با ۹ ماده از سوی قوه قضائيه و افزایش آن به ۱۵ ماده توسط قوه مجریه وقتی به مجلس می‌رود به ۷۱ ماده و در حجم انبوه ۳۲۴۲۱ کلمه (بخوانید کلیات ابوالبقا‌) تبدیل می‌شود و نزدیک به یک سال در کوچه پس کوچه‌های مجلس معطل می‌ماند؟! 
۶- و اما، اقدام اخیر نیروی انتظامی در قالب «‌طرح نور‌» نه فقط تاکنون طرح موفقی بوده است بلکه با جرأت می‌توان گفت که تنها طرح و اقدام موفق و کارساز طی یک‌سال اخیر است. در این خصوص گفتنی است که اولاً؛ این طرح، کمترین ربطی به لایحه عفاف و حجاب ندارد بلکه  اجرای قوانین موجود است که طی یک سال گذشته در حرکتی مشکوک، متوقف مانده بود و از این روی سند دیگری بر غیر‌ضروری بودن لایحه حجاب و عفاف است و این پرسش را پیش می‌کشد که چرا و با چه توجیه قابل قبولی از اجرای قوانین موجود خود‌داری شده بود؟! و ثانیاً؛ در صورتی که لایحه عفاف و حجاب به‌گونه‌ای که در مجلس تهیه شده است به تصویب شورای نگهبان برسد، از ادامه اجرای طرح نور نیز جلوگیری خواهد شد و امید تازه‌ای که با اجرای این طرح در افق پیش‌روی ملت پدید آمده است هم بر باد خواهد رفت!... می‌پرسید چرا؟! بخوانید!
۷- در ماده ۴۹ لایحه عفاف و حجاب آمده است «‌هر زنی در انظار عمومی، معابر یا اماکن عمومی که نوعاً در منظر نامحرم است، اعم از فضای حقیقی یا مجازی کشف حجاب کند، به نحوی که چادر یا مقنعه یا روسری یا شال و امثال آنها بر سر نداشته باشد، در مرحله اول از طریق سامانه‌های هوشمند فرماندهی انتظامی جمهوری اسلامی ایران (فراجا) با تطبیق با سایر بانک‌های اطلاعاتی اطمینان‌آور احراز هویت قطعی مرتکب، معادل یک دوم حد‌اکثر جزای نقدی درجه هشت جریمه ولیکن اخذ جریمه مذکور به مدت ۳ سال معلق می‌شود و با استفاده از سامانه‌های هوشمند یا پیامک یا پست، به وی اعلام می‌شود. در صورت تکرار در مدت تعلیق جریمه (مرتبه دوم‌) علاوه‌بر اخذ جریمه مرتبه اول، معادل حداکثر جزای نقدی درجه هشت جریمه و از طرق مذکور به وی اعلام می‌شود، در مرتبه سوم توسط مرجع قضائی به جزای نقدی درجه شش و در مراتب بعدی به جزای نقدی درجه پنج محکوم می‌شود. در صورت تکرار بیش از چهار بار، مرتکب به مجازات تکرار جرم موضوع ماده ۳۷ این قانون، غیر از حبس محکوم می‌گردد‌»!
۸- یک بار دیگر متن این ماده را بخوانید! پلیس از برخورد قانونی با کشف حجاب که «‌جرم‌مشهود» است و باید بلافاصله از آن جلوگیری کند، منع شده است! و به جای آن باید پس از مشاهده کشف حجاب از کشف‌حجاب‌کننده عکس بگیرد و خانم کشف‌حجاب‌کننده را از طریق سامانه‌ها شناسائی کند و سپس به او پیامک بزند و در نهایت خانم کشف حجاب‌کننده به جریمه نقدی محکوم خواهد شد و مطابق این ماده «‌اخذ جریمه مذکور به مدت ۳ سال معلق می‌شود‌»! و... یعنی پول بده و کشف حجاب کن! و تازه این جریمه هم ۳ سال به حالت تعلیق خواهد بود!
 آیا قرار است این‌گونه با پدیده خانمان‌برانداز کشف حجاب مقابله شود؟! اگر لایحه یاد شده با همین فحوا تصویب شود، اولاً؛ دست دشمنان و عوامل مزدور آنها را برای گسترش کشف حجاب باز می‌گذارد. ثانیاً؛ زنان و دختران فریب‌خورده و بی‌خبر از پشت صحنه این پدیده پلشت را در طرح فریب دشمنان به حال خود رها می‌کند و در نهایت زمینه را (به قول حضرت آقا‌) برای گام‌های خسارت‌بار بعدی فراهم می‌آورد.
۹-‌ حالا به این بخش از بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار رمضانی مسئولان نظام نگاه کنید حضرت ایشان بعد از تاکید بر وجوب شرعی و قانونی حجاب، می‌فرمایند: «‌امروز [دشمنان] روی مسئله برداشتن حجاب بانوان تلاش می‌کنند ولی این اول کار است. هدف این نیست. هدف دشمن آن است که وضع کشور را برگردانند به وضعیت قبل از انقلاب‌... بنده اطمینان دارم که بانوان کشورمان حتی کسانی که یک مقداری در زمینه حجاب سهل‌انگاری‌هائی هم دارند، اینها دلبسته اسلامند. وابسته نظامند. بارها گفته‌ام که با این دید باید نگاه کرد. بنده معتقدم در دولت و در قوه قضائیه و در بخش‌های مختلف در این زمینه مسئولیت وجود دارد و باید به مسئولیت‌های قانونی و شرعی خود عمل کنند. خود بانوان ما در این مسئله بیش از همه مسئولیت دارند‌».
۱۰- و در پایان، اشاره به دو نکته ضروری به نظر می‌رسد؛
اول:‌ آن که طرح «نور‌» نشان داد با اجرای هوشمندانه قوانین موجود می‌توان به مقابله کشف حجاب رفت و ضمن شناسائي و برخورد قاطع با عوامل مزدور دشمن، زنان و دختران بی‌خبر از نقشه دشمنان را هم از ترفند فریبکارانه آنان با خبر کرده و نجات داد. و البته حضور و مسئولیت‌پذیری سایر مراکز مسئول نیز ضروری است. 
دوم:‌ از شورای محترم نگهبان انتظار می‌رود که مانند همیشه تمامی مفاد لایحه عفاف و حجاب را با دقت‌نظر بررسی کند و همان‌گونه که روش پسندیده این شورا بوده و هست اجازه ندهد کمترین تخلفی از مبانی شرعی، اصول قانون اساسی و سیاست‌های کلی نظام در طرح یاد شده جای داشته باشد‌... اگرچه با توجه به شرحی که درباره تهیه این لایحه ارائه شد، بهتر آن است که طرح یاد شده از اساس کنار گذارده شود.

نوبت پاسخگویی تمدن غرب !

مصطفی منتظر
اعتراضات دانشگاه‌های آمریکا علیه نسل‌کشی صهیونیست‌ها در غزه به نقاط جالبی رسیده است. ده ها دانشگاه آمریکا به علاوه برخی دانشگاه ها و شهرهای بزرگ در فرانسه، انگلیس، ایتالیا، کانادا و استرالیا، شاهد بی سابقه ترین تظاهرات دانشگاهیان و مردم علیه جنایات رژیم صهیونیستی در غزه است. در آمریکا ۵۵۰ دانشجو و ده‌ها استاد دانشگاه، مضروب و بازداشت شده اند. این درحالی است که برخی نمایندگان رسانه‌ها و ناظران بین‌الملل پیش‌بینی کردند که چادرهای اعتراضی دانشجویان در روزهای آتی بخش‌های بیشتری از آمریکا و اروپا را فرا می‌گیرد. نمایندگان رسانه‌های مختلف گزارش دادند که اعتراضات تحت رهبری دانشجویان آمریکایی و اروپایی، مسالمت آمیز و شعارهای آن‌ها فقط حاوی پیام «فلسطین را آزاد کنید» بوده اما معترضان با واکنش گسترده از سوی مقام‌های آمریکایی و اسرائیلی از جمله اتهامات یهودی ستیزی روبه‌رو شده‌ و به همین دلیل مورد  سرکوب نیروهای پلیس قرار گرفته‌اند.ورود پلیس به محیط دانشگاه، تعطیلی کلاس‌ها، اخراج برخی استادان، دستگیری دانشجویان و تهدید آنان به برخورد سخت‌تر از جمله مواردی است که سابق علیه ایران به عنوان نمادی از ضددموکراسی بودن نظام اسلامی استفاده می‌شد و حالا در مقابل چشم همگان در آمریکا رخ می‌دهد. در آخرین مورد هم کنگره برای تغییر وضعیت دانشگاه‌های پرشمار آمریکا که وارد اعتراضات شده‌اند، ورود کرده و درخواست تغییر روسای برخی از آنان را مطرح کرده است. ثروتمندان صهیونیست هم کمک‌های مالی خود را متوقف کردند تا شاید بتوانند وضعیت را نه از کف دانشگاه که با زور پول کنترل کنند. تشت رسوایی غرب در قضیه‌ حقوق بشر با کشته شدن 34 هزار انسان بی‌گناه که حدود 15 هزار نفر آن کودک بودند، هم افتاده است. تمام شعارهایی که کشورهای ضدغربی را با آن ها تحت فشار قرار می‌دادند، حالا تمسخرآمیز شده است. اگرچه همان زمان هم مشخص بود که این شعارها توخالی است اما امروز همه دنیا به وضوح می‌فهمد که قضیه چیست؟ فاجعه گورهای دسته‌جمعی در مقابل بیمارستان‌های سوخته، هر وجدان خاموشی را بیدار می‌کند اما انگار غربیان قصدی برای بیدار شدن ندارند و برایشان حفاظت از صهیونیست‌های غاصب از هر چیزی مهم تر است. یکی دیگر از شعارهای معمول غربیان، آزادی بیان و جریان آزاد اطلاعات بود که پس از سخنان مالک تلگرام، مشخص شد آن هم دروغی بیش نیست. الگوریتم‌های شبکه‌های اجتماعی و بزرگ ترین کمپانی‌های اینترنتی و فناوری جهان طوری طراحی شده‌اند تا اخبار را به صورت سانسور شده به دست مخاطبان به ویژه در غرب برسانند. یعنی برعکس ایران که یک جریان به شدت قوی، هر خبر کوچک ضد جمهوری اسلامی را از طرق مختلف به مخاطب داخلی می‌رساند، در آمریکا هیچ جریان ضدسیستمی امکان رشد و نمو ندارد و در لابه‌لای جریان فناورانه به انحای مختلف سرکوب می‌شود. این ها یعنی تمدن غرب، بیش از هر زمانی توخالی و بی‌معنی شده است و دیگر نمی‌تواند هسته اصلی فکری خود را حتی در عرصه رسانه تداوم ببخشد. ما در میانه‌ مسیری از گذر از تمدن غرب هستیم؛ همان تمدنی که قرار بود تمام کشورهای در حال توسعه در گذر برای رسیدن به آن باشند. مهم آن است که این وجوه فکری، تمدنی و فلسفی را بیش از هر زمان دیگر، سردست بگیریم و متفکران غربی را زیر سوال ببریم. چارچوب واقعیت، شرایط را برای پرسشگری از غرب مهیا ساخته تا جایی که هابرماس هم دیگر سکوت را بر فلسفه‌بافی صهیونیست‌پسند ترجیح می‌دهد. امروز، زمان پاسخگو کردن تمدن مدرن غربی است.

مطالبه دانشگاه‌های امریکا  آغازی بر مطالبه جامعه امریکا 
حمیدرضا‌شاه‌نظری

 اعتراضات بی‌سابقه ضد اسرائیلی دانشگاه‌های امریکا بعد از دو اقدام دولت امریکا علیه ملت فلسطین و به نفع رژیم صهیونیستی شعله‌ور شده است؛ یکی وتوی قطعنامه تصویب شده در شورای امنیت مبنی بر درخواست عضویت کامل کشور فلسطین در سازمان ملل توسط امریکا و دومی بسته حمایت مالی تصویب شده در سنای امریکا به ارزش ۱۷ میلیارد دلار. 
در اعتراضات دانشگاه کلمبیا و سایر دانشگاه‌های امریکا، دانشجویان معترض خواستار قطع رابطه این دانشگاه با نهاد‌های اسرائیل که در جنگ غزه نقش دارند شده‌اند. این خواسته‌ای بسیار مهم و اثرگذار است که در صورت به ثمر نشستن، مقدمه آغاز مطالبات سایر اقشار جامعه از حاکمیت امریکا و بقیه دولت‌های غربی برای قطع ارتباط و حمایت از رژیم صهیونیستی است و در واقع آغاز یک دومینوی اجتماعی- سیاسی علیه رژیم صهیونیستی را در جوامع غربی نوید می‌دهد. این خیزش ضدصهیونیستی و ضداستکباری، شدیداً باعث وحشت سردمداران غرب شده و نشانه آن هم شدت برخوردی است که در حال انجام آن علیه دانشجویان و اساتید هستند و تلاش دارند با سرکوب خشن و شدید آن، جلوی تسری بیشتر آن را بگیرند و جرئت پیوستن به معترضان و تحصن‌کنندگان را از دیگران سلب کنند. این حرکت دانشجویان در امتداد حرکات اعتراضی‌ای است که طی چند ماه اخیر از سوی بلاگر‌ها و اینفلوئنسر‌های جوان در سراسر جهان، به خصوص در غرب، در اعتراض به نسل‌کشی در غزه و جنایات رژیم صهیونیستی انجام شده و نشان‌دهنده شکسته شدن انحصار بنگاه‌های عظیم رسانه‌ای وابسته به جریان اصلی در غرب و تغییر نگرش در میان نسل جدید در این کشور‌ها است. 
 این خیزش‌ها از دانشگاه کلمبیا در نیویورک به عنوان یکی از دانشگاه‌های تحت سلطه لابی صهیونیسم و با برپایی اردوگاه همبستگی با فلسطین در صحن دانشگاه آغاز و سپس طی روز‌های اخیر به سایر دانشگاه‌های این کشور کشیده شد که دانشگاه هاروارد در بوستون، دانشگاه کالیفرنیای جنوبی، دانشگاه اموری در جورجیا، دانشگاه براون در رودآیلند، کالج امرسون، دانشگاه ایندیانا، دانشگاه جورج واشینگتن، دانشگاه تگزاس در آستین، دانشگاه پرینستون، دانشگاه پلی‌تکنیک کالیفرنیا، دانشگاه مینه‌سوتا، دانشگاه ایالتی اوهایو، دانشگاه نورث‌وسترن، دانشگاه کانکتیکت، دانشگاه نیویورک، دانشگاه ییل، دانشگاه هاروارد، دانشگاه کرنل در ایتاکا، دانشگاه ایالتی فلوریدا، دانشگاه جورج واشینگتن، دانشگاه پنسیلوانیا، دانشگاه ایالتی میشیگان، دانشگاه کارولینای شمالی، دانشگاه رایس در هیوستون، دانشگاه پیتزبورگ، دانشگاه فلوریدا در گینزویل، دانشگاه مریلند در شهر کالج‌پارک، دانشگاه امریکن در واشینگتن، دانشگاه تگزاس در دالاس، دانشگاه تگزاس در سن‌آنتونیو، دانشگاه نیومکزیکو در البوکرکی، دانشگاه مین جنوبی در پورتلند، دانشگاه پردو در وست‌لافایت، دانشگاه لویولا در شیکاگو، دانشگاه کالیفرنیا در سانتا باربارا فقط قسمتی از سیاهه نام این دانشگاه‌ها است. 
این خیزش که به سرعت به دانشگاه‌هایی در کانادا و اروپا نیز کشیده شده است، در حال حاضر در معرض سرکوب شدید بوده و در پی آن و در روز‌های اخیر، هزاران دانشجو و استاد دانشگاه به شدیدترین، خشن‌ترین و غیرانسانی‌ترین شیوه بازداشت شده‌اند و به رغم سعی در سانسور خبری آن توسط دولت‌ها و رسانه‌های غربی، به طور مداوم ویدئو‌هایی از آن به شبکه‌های اجتماعی درز می‌کند.
 در حال حاضر این موج اعتراضات در محوطه‌های دانشگاه‌های امریکا، بعد از دستگیری صد‌ها نفر از معترضان در دانشگاه کلمبیا و برخورد سرکوبگرانه خشن با دانشجویان و اساتید معترض گسترده‌تر شده و بعد از سرایت به اکثر دانشگاه‌های امریکا و حتی برخی مدارس این کشور، در حال گسترش به دانشگاه‌های سایر کشور‌های غربی و بقیه کشور‌های دنیا است. 
دانشجویان معترض و دانشجویانی که مورد سرکوب قرار گرفته و بازداشت شده‌اند، علاوه بر تعلق به اقشار مختلف جامعه، به تعداد قابل توجهی از فرزندان نمایندگان کنگره، سنا و بازرگانان و طبقه سیاسی حاکم در امریکا هستند که این واقعیت نشان‌دهنده تغییرات اساسی سیاسی در نگرش نخبگان امریکا به مسائلی، چون فلسطین و رژیم صهیونیستی و تغییراتی است که در آینده اثرات بزرگی در صحنه سیاست امریکا برجای خواهد گذاشت. این مسئله به خصوص در میان حامیان جناح دموکرات در امریکا پررنگ‌تر است و می‌تواند مسئله حمایت از رژیم صهیونیستی را در آینده از یک قاعده کلی حکومت امریکا به یک مسئله حزبی و نزاع سیاسی داخلی تبدیل کند. غرب همواره با ادعای دموکراسی و حقوق بشر به مقابله با عدالت و آزادی رفته و سایر ملت‌های دنیا را به سلطه کشیده است و از این ابزار‌ها برای مقابله با دولت‌ها و ملت‌های مستقل استفاده کرده است. امروز به بهترین شکل، پوچ بودن، دروغ بودن و ریاکارانه بودن این شعار‌ها روشن شده است. در این میان سکوت مرگبار سلبریتی‌ها و مهم‌تر از آن، روشنفکرنما‌های ایرانی که برای کوچک‌ترین مواردی رگ گردنشان متورم می‌شد و فریاد اعتراض بلند می‌کردند جالب بوده و نشان از عدم صداقت آنان در مسائل داخلی ایران و مزدوری آنان برای اربابان غربی‌شان است. 
عملیات طوفان‌الاقصی، نه تنها شکستی ترمیم‌ناپذیر به رژیم صهیونیستی وارد کرد بلکه حوادث بعد از آن، افسانه‌های دروغین زیادی را افشا کرد و چهره واقعی سردمداران و حکام غربی را در برابر چشم جهانیان قرار داد و لخت بودن پادشاه دموکراسی و حقوق بشر غربی را فریاد زد و وجدان‌های بشری را بیدار کرد. نه تنها دوران بزن در رو در عرصه نظامی و سیاسی به پایان رسیده بلکه دوران یکه‌تازی در عرصه رسانه‌ای و تحمیق ملت‌ها نیز به پایان رسیده و تغییر بزرگی در جهان آغاز شده که عملیات طوفان‌الاقصی و عملیات مقتدرانه «وعده صادق» سپاه پاسداران انقلاب اسلامی تنها بخشی از آن را هویدا کرد.

شرافت انسانی و خیزش نخبگانی

محمدصادق کوشکی

جنایات صهیونیستی در دو قرن اخیر حتی درجریان جنگ‌های جهانی به واسطه نوع بمباران و شدت آسیب به شهروندان غیر‌نظامی هم سابقه‌ای نداشته و این مسأله مورد اذعان کشور‌های غربی قرار‌گرفته است.

 بعد از وقوع این اتفاق، موجی از همدردی در سراسر جهان از آمریکا و اروپا گرفته تا مناطق شرق دور به راه افتاد. رژیم صهیونیستی از ابتدای تاسیس تاکنون تلاش کرده بود زیر چتر مظلومیت، برنامه‌های خود را پیش ببرد و با توجه به حمایت رسانه‌ها در اروپا و آمریکا در این مظلوم‌نمایی و جلب نظر مردم غرب موفق بود، اما بعد از شروع جنایات رژیم اشغالگر صهیونیستی در نوار غزه از آبان ۱۴۰۲ به بعد، مظلومیت مردم غزه و توحش بی‌سابقه رژیم صهیونیستی، فضا را عوض کرد. هرچند رسانه‌های رسمی چندان میزان جنایات رژیم اشغالگر را بازگو نمی‌کردند، اما فضای مجازی به‌نوعی فریادرس و بلندگوی مردم غزه شد. نتیجه این شد که ما در حدود شش ماه گذشته روزی نبود که در اروپا و آمریکا شاهد اعتراض علیه رژیم صهیونیستی نباشیم. این مسأله نشان می‌دهد افکار عمومی در اروپا و آمریکا به‌نوعی تبلیغات بیش از ۷۵ساله رژیم صهیونیستی را کنار زده و دارد با حقیقت مسأله فلسطین آشنا می‌شود. طبیعتا انسان‌ها اگر فارغ از هر دین، مذهب، رنگ و قومی براساس فطرت و شرافت انسانی به قضیه نگاه کنند، حق را به مظلوم می‌دهند و در کنار مردم تحت ستم غزه و در مقابل رژیم اشغالگر صهیونیستی می‌ایستند. البته باید یادآور شد که این تحول، اتفاق تازه‌ای نیست و ما حتی در آمریکا و اروپا شاهد تظاهرات چند صد‌هزار نفری بودیم. این روند نشان می‌دهد رژیم اشغالگر گرچه توانسته بیش از ۷۵ سال زیر چتر تبلیغات روانی و رسانه‌ای، خود را پنهان کند، اما نتوانست همیشه تحت سایه حمایت و جانبداری رسانه‌ها بماند و بخشی از ماهیت جنایتکارانه این رژیم از سوی فضای مجازی و رسانه‌های مستقل به جهانیان منتقل شد و بازتاب آن را در واکنش افکار عمومی دیدیم. نمونه‌ای از این روشنگری‌ها را در اعتراضات اخیر دانشجویی در دانشگاه‌های آمریکا دیدیم که البته این اعتراض‌ها و راهپیمایی‌ها از ابتدای آبان ۱۴۰۲ به این سوهمواره صورت می‌گرفت ودرمجموع می‌توان گفت این خیزش نخبگانی، تجلی شرافت و فطرت انسانی در اعتراض به رژیم اشغالگر صهیونیستی است. 

تنهایی اسرائیل

محمد مهدی مظاهری

 بحران اخیر خاورمیانه نشان داد رژیم اسرائیل در برابر حمایت های گسترده کشورهای غربی، به ناچار بخش بزرگی از آزادی عمل و استقلال خود را از دست داده و برای حفظ و تداوم این حمایت ها چاره ای جز حرکت در مسیر مد نظر کشورهای غربی ندارد.

بعد از حمله وسیع و تحقیر کننده ایران به سرزمین‌های اشغالی، دولت راستگرا و افراطی رژیم اسرائیل به شدت از سوی نیروهای تندروی داخلی تحت فشار قرار گرفت تا به این حمله پاسخ دهد، شخص نتانیاهو نیز به دلیل مشکلات داخلی و چالش های جنگ غزه، بسیار علاقه مند بود تا با توسعه میدان جنگ، از شعار اولیه اش مبنی بر نابودی حماس رها شود و اهداف جدیدی برای شکل دهی به ائتلاف جهانی علیه ایران تعریف کند.

 اما عدم همراهی آمریکا و کشورهای اروپایی، این رژیم را در شرایطی قرار داد که به صورت تکروانه و البته به گونه ای دست به تلافی بزند که منجر به تداوم و تشدید تنش ها نشود؛ در نتیجه حمله ای صورت گرفت که حتی از دید مقامات امنیت داخلی خود این رژیم نیز ضعیف و ناچیز بود و اگر تمام عملیات تلافی جویانه اسرائیل در همین حمله خلاصه شود، چیزی جز پیام ضعف، وابستگی و درماندگی را مخابره نکرد.  کما اینکه رژیم اسرائیل در مقابله با حمله جمهوری اسلامی ایران نیز نشان داد که به صورت فردی قادر به دفاع از سرزمین‌های اشغالی نیست و بدون کمک آمریکا، کشورهای اروپایی و کشورهای همسو در منطقه، نمی‌تواند حملات علیه خود را دفع کند. در شرایط کنونی به نظر می رسد برنده منازعات منطقه ای چند هفته اخیر ایران بوده که نمایشی قدرتمند از دفاع از خاک خود و مکان‌های دیپلماتیکش به جای گذاشت و توانست سطح مناسبی از بازدارندگی را در برابر رژیم اسرائیل ایجاد کند. با این وجود، حفظ این موقعیت نیازمند تدابیری در عرصه داخلی و منطقه ای است.  در عرصه منطقه ای لازم است جمهوری اسلامی ایران شرایط را به گونه ای ساماندهی کند که تمرکز جامعه جهانی به سمت آتش بس در غزه و پایان دادن به رنج و محنت بی شمار مردم فلسطین بازگردد و هر چه سریع تر به این جنگ نابرابر و ضد بشری اسرائیل علیه مردم غزه پایان داده شود.

بلوغ اجتماعی و حکم اعدام

کیومرث اشتریان
اینکه خواننده‌ای با خواندن اشعاری، هرچند مخالف نظام، به اعدام محکوم شود، با چه منطقی سازگار است؟ منطق حقوقی یا اجتماعی یا سیاسی یا امنیتی؟ شاید هیچ‌کدام. قضاوت قاضی فارغ از بلوغ مدنی و رشد سیاسی- اجتماعی او نیست. گاه گفته می‌شود که «منطق حقوقی» مستقل است و استقلال قاضی از همین رو است؛ اما نقد «پوزیتیویسم حقوقی» جایی برای این ادعا باقی نگذاشته است. قاضی نیز مانند همگان درگیر زندگی اجتماعی و تجربه سیاسی است و فارغ از آن نمی‌تواند حکم دهد؛ این زندگی اجتماعی می‌تواند از زندگی قبیله‌ای تا شهرنشینی دامنه‌دار باشد. از همین رو است که مقولاتی مانند عوام‌زدگی، شهری‌زدگی، غرب‌زدگی یا شرق‌زدگی برای یک قاضی نیز صادق است. اینکه یک قاضی باید از کارشناس فنی استفاده کند تا حکمش روا باشد، از همین رو است؛ «حکم قضا ممتحن تدبیر است». کارشناس فنی هم محدود به حوزه ساختمان یا امور امنیتی نیست. کارشناس هنری، سیاسی، اجتماعی و بین‌المللی هم از آن جمله است که کمتر به آن توجه می‌شود. حکم اعدام، خود مشمول همین حکم است. فراموش نکرده‌ایم که سال‌ها پیش حکم اعدام دکتر هاشم آغاجری صادر شد و فضای بین‌المللی را بر ضد ایران برآشفت. چهره‌ای خشن و بی‌تمدن از کشور آفریدند که قرار است یک استاد دانشگاه را به‌ دلیل سخنرانی اعدام کنند. در همان زمان تصور کسانی بر این بود که این صرفا یک تهدید است و او اعدام نخواهد شد؛ و چنین هم شد؛ اما تنها چیزی که برای ایران باقی ماند، چهره‌ای بسیار مخدوش بود. آن قضا بلا شد و آن قاضی فنا. برخی «دست‌اندرکاران بیرونی» قوه قضائیه بی‌توجه به ابعاد ملی و بین‌المللی چنین احکامی می‌خواهند؛ مثلا به تصور خود بازدارندگی ایجاد کنند یا چهره‌ای انقلابی از خود نشان دهند «تا که خود از‌ های و هوی و هیبتش/ رنگ سیما از رقیبان برپَرَد». در‌حالی‌که آن‌گاه که در مرحله تجدید‌نظر چنین احکامی نقض شود، دیگر اعتبار و اقتداری باقی نمی‌ماند و ما می‌مانیم و حیثیتی که بر باد رفته و تبلیغاتی جهانی که به خاطر هیچ و پوچ شکل گرفته است. درباره پرونده مورد بحث این روزها، برخی از اشعار این «رَپِر» همان محتوایی را دارد که برخی از «خودی‌ها»، خون در دل و پا در گِل، بیان می‌کنند. فساد و ناکارآمدی و تزویر و ریا صدای حکیمان را هم درآورده است. حکم حکمت آنان چیست؟ انتظار دارید همه به یک زبان به نقد اجتماعی-سیاسی بپردازند؟ ظرفیت خود را بالا ببرید؛ جانی که فسرده است نگیرد اثری از اعدام. بخشی از اصلاح و مبارزه با فساد را به نقدهای تند و تیز جوانان بسپارید؛ حتما ضرر نمی‌کنید و آنان نیز اگر برخورد درست ببینند، شاید زبان خود را اصلاح کنند. حتی اگر زبان خود را اصلاح نکنند، باز هم باید تحمل کنید. برخی از این نقدها تیغی است ضروری بر جبین ما. این کمان ملامت باید به تندی برکشیده شود تا مگر در پی اصلاح خود برآییم. همین‌جا بگویم که من هیچ‌گونه علاقه‌مندی به برخی از رویه‌ها و افکار این نسل معترض ندارم و فاش می‌گویم که آنان نیز به دلیل بی‌تدبیری‌های ما دقیقا مانند خود ما سطحی و خودمحور و دیکتاتور هستند. خجل از ننگ بضاعتیم؛ چون دقیقا «کپی» برابر با اصل خود ما هستند. هیچ تسامحی در بیان ندارند و فقط باید با آنان همدست و هم‌داستان باشیم تا مقبول درگاه‌شان باشیم. برای آنان بسیاری از شخصیت‌های سیاسی درد و رنج‌کشیده که قدم در راه عدالت‌طلبی و آزادی گذاشته‌اند و رنج زندان و تلخی حرمان کشیده‌اند، یکسان‌اند. از منظر آنان همه بر خطایند. تنها خود را بر حق می‌دانند. درباره توماج صالحی اگر اکنون زیر تیغ نبود، نظرات خود را شفاف‌تر ابراز می‌کردم که حتما خوشایند او نبود؛ اما همه اینها به آن معنا نیست که موافق اعدام آنان باشیم. آزادی چنین هنرمندانی می‌تواند به بهبود درک ما از وضعیت جامعه کمک کند و زخم عمیق مردم را از فساد بازنماید؛ آتشی نهان است اندرین تیغ آبدار. آزادی یادگرفتنی و تمرین‌کردنی است. در درجه نخست این خودِ نظام است که باید درک و تعهد به آزادی را پیشه کند. 

وقتی چنین نباشیم، اعتراض نسل جوان بر ما رنگ طغیان و جلوه عصیان به خود می‌گیرد. مسابقه‌ای که در میان برخی مسئولان کشور برای بی‌‌حیثیت‌‌کردن چهره ایران در جهان پدید آمده‌، حقیقتا شگفت‌آور است. گویی این افراد از محیط بسته [...] خویش بیرون نیامده‌اند تا ببینند که یک حکم بدوی اعدام که به خیال خود برای «بازدارندگی» صادر می‌کنند و معمولا در تجدید‌نظر نقض می‌شود، چه بلایی بر سر چهره ایران در داخل و خارج می‌آورد. البته نه چنین است، بلکه محتمل است که برخی به عمد چنین کنند تا پیوندهای حیثیتی جمهوری اسلامی را با مردمان و با جهانیان بگسلند تا در محیطی کاملا گسسته از جهان به تحصیل منافع و تحکیم مواضع خویش بپردازند. نتیجه سخن با رئیس محترم قوه قضائیه است که جز او کسی مسئولیت رسمی در این زمینه ندارد تا به چنین وضعیتی رسیدگی کند. گویی همواره دستانی آلوده در برابر چشم همگان در پی آلوده‌کردن تعمدی چهره ایران در جهان بوده است. شاید از این‌رو مرکز رسانه قوه قضائیه اعلام کرده است که این حکم بدوی و قابل فرجام‌خواهی در دیوان عالی کشور است. از سوی دیگر، سخن با دستگاه‌های فرهنگی نیز هست که با هزینه‌های بسیار فعالیت‌های برون‌مرزی دارند و بازتابی از چهره ایران در جهان نشان نمی‌دهند و در برابر چنین فضای آلوده‌ای از طرف «خودی‌ها» سکوت مطلق کرده‌اند.

برنامه بایدن برای مقابله با جنبش دانشجویی حامی فلسطین در آمریکا چیست؟
ثمانه اکوان
 شکل گرفتن جنبش دانشجویی حامی مقاومت فلسطین و معترض به جنایات صهیونیست‌ها در غزه که این روزها فعالیت شدیدی در سراسر آمریکا دارد، زنگ خطری جدی برای آینده بایدن در سال انتخابات ریاست‌جمهوری است. دولت آمریکا بخوبی به این مساله واقف است که در پی از دست دادن رای مسلمانان، حالا با سرکوب شدید جنبش‌های دانشجویی به سمت از دست دادن رای جوانان آمریکایی نیز می‌رود. دولت بایدن که این روزها در حال تصمیم‌گیری درباره نوع مواجهه با دونالد ترامپ در عرصه رقابت‌های انتخاباتی است، حالا فرصت را مغتنم شمرده تا با حمایت صد‌درصدی و قاطعانه از رژیم صهیونیستی، رای لابی صهیونیستی و یهودیان آمریکا را برای خود تضمین کند و اجازه ندهد این گروه از رای‌دهندگان به سمت کمپین انتخاباتی ترامپ بروند اما همین اقدام احتمالا باعث ‌شود سبد رای او باز هم در جامعه آمریکایی کوچک‌ و کوچک‌تر شود. 
گسل‌های اجتماعی موجود در جامعه آمریکا - که همواره در تاریخ این کشور وجود داشته - بعد از سال 2016 و روی کار آمدن ترامپ، عمیق و عمیق‌تر شده است و حالا غیر از مساله سیاه و سفید، یک درصد و 99 درصد و لیبرال و محافظه‌کار، گسل اجتماعی جدیدی دهان باز کرده که می‌تواند نتیجه انتخابات را تا حد زیادی دچار تغییر کند. بایدن سال 2020 با این وعده انتخاباتی راهی کاخ سفید شد که از عمق گسل‌های اجتماعی جامعه آمریکا کم و سعی کند دوقطبی سیاسی موجود را تا حد زیادی کاهش دهد اما او همان‌طور که در انجام سایر وعده‌هایش شکست خورد، در این زمینه نیز نه‌تنها شکست خورد که شرایط را بسیار بدتر از قبل ساخت. 
اگرچه ترامپ با صحبت‌های نژادپرستانه و سیاست‌های خود، زمینه فعال شدن گسل‌ها را فراهم کرد اما بایدن آنها را تبدیل به آتشفشان واقعی کرد. از سال 2020،  مساله سیاه و سفید همچنان در جامعه آمریکایی حل‌ نشده باقی مانده است؛ بحران مهاجران همچنان به قوت خود باقی است و مساله شکاف اقتصادی با ولخرجی‌های دولت او در عرصه سیاست خارجی و فرستادن پول مالیات‌دهندگان آمریکایی به اوکراین، اسرائیل و تایوان، هر روز بیشتر از قبل می‌شود. او حالا با حمایت بی‌شرمانه خود از جنایت‌های صهیونیست‌ها در غزه، گسل دیگری را در این جامعه باز کرده و از این می‌ترسد که گدازه‌های آتشفشانی آن تمام جامعه آمریکا را دربر گیرد.
نسل جدید جوانان آمریکا که در دانشگاه‌ها و دانشکده‌های این کشور مشغول تحصیل بوده و قرار است بزودی در مناصب مدیریتی آن حضور پیدا کند، حالا با دولتی رو‌به‌رو است که به آسانی بسیاری از ارزش‌های این جامعه - که برای به دست آوردنش هزینه زیادی صرف شده است - توسط آن تهدید می‌شود. آزادی بیان در دانشگاه‌ها که در دهه 60 میلادی با جنبش دانشجویان به ثمر نشست و در نهایت منجر به شکل‌گیری اعتراضات بزرگ به جنایات آمریکا در جنگ ویتنام و نقض حقوق بشر در داخل این کشور علیه جامعه سیاهان شد، حالا به راحتی با یک تماس تلفنی از طرف روسای دانشگاه‌ها با پلیس یا گارد ملی زیر سوال می‌رود. معترضان به جنایات صهیونیست‌ها و افراد فعال در جنبش‌های دانشجویی که تا پیش از این در نهایت با اتهاماتی نظیر بستن راه‌ها راهی دادگاه می‌شدند، حالا با اتهام حمایت از تروریسم باید در انتظار حکم‌های سنگین باشند و همان‌طور که در برخی رسانه‌های آمریکایی کم و بیش به آن اشاره می‌شود، فضای سیاسی آمریکا در زمان ریاست‌جمهوری بایدن، به سمت ایجاد یک «مک‌کارتیسم» جدید برای حذف صدای منتقدان پیش می‌رود. سوالی که هم‌اکنون درباره نتیجه جنبش‌های اخیر وجود دارد این است: آیا جنبش دانشجویی اخیر در حمایت از فلسطین، می‌تواند مانند جنبش‌های دانشجویی دهه‌های 60 و 70 میلادی یا حتی جنبش مقابله با آپارتاید در دهه 80 میلادی، نتیجه خاصی با خود به همراه داشته باشد و به تغییر سیاست‌ها در کاخ سفید منجر شود؟ آیا دانشجویانی که یک بار توانستند لوایح حقوق مدنی سیاه‌پوستان و حق رای را در دهه‌های 60 و 70 میلادی در کنگره به تصویب برسانند و رئیس‌جمهور وقت آمریکا را مجبور کنند به جنگ و جنایت در ویتنام پایان دهد، حالا هم می‌توانند اقدامی انقلابی در زمینه صلح‌طلبی و مقابله با آپارتاید در اسرائیل انجام دهند؟ آیا دانشجویانی که زمانی توانستند ادامه جنبش تسخیر وال‌استریت در سال 2011 میلادی را به کمپین انتخاباتی دموکرات‌های پیشرو (از جمله برنی سندرز) در انتخابات 2016 ببرند، می‌توانند هم‌اینک نیز باعث ایجاد موجی جدید در فضای سیاسی واشنگتن شوند؟
نکته مهم در پیروزی‌های قبلی جنبش‌های دانشجویی همراه شدن آنها با سایر جنبش‌های اجتماعی بود؛ جنبش‌هایی نظیر جنبش حقوق مدنی سیاه‌پوستان، جنبش‌های کارگری و... . در شرایط حاضر نیز به نظر می‌رسد جنبش حمایت از مردم فلسطین در شرایطی می‌تواند با پیروزی و تغییر سیاست‌ها همراه باشد که بتواند به جذب سایر جنبش‌های اجتماعی در آمریکا بپردازد. جنبش‌های کارگری، جنبش‌هایی علیه تبعیض نژادی و جنبش قدیمی تسخیر وال‌استریت یا جنبش‌های فعال‌تری چون جنبش‌های زیست‌محیطی، در نهایت با همکاری یکدیگر می‌توانند توجه بخش مهمی از افکار عمومی و سیاستمداران را به موضوع فلسطین و غزه جلب کنند.
البته دولت بایدن نیز درس‌های خاص خود را از تاریخ جنبش‌های مدنی در آمریکا فراگرفته و حالا با راهکارهای جدیدتری به مصاف دانشجویان می‌رود. 
1- سرکوب موقت: نخستین ابزار دولت بایدن که توسط برخی روسای دانشگاه‌ها و فرمانداران مانند گرک ابوت، فرماندار تگزاس نیز تشویق می‌شود، تلاش برای سرکوب موقت جنبش‌های دانشجویی با اعمال خشونت و بازداشت‌های گسترده است. 
آنها تصور می‌کنند درست مانند روزهای ابتدایی جنگ در غزه و جنبش دانشجویی دانشگاه‌های هاروارد، ام‌آی‌تی و پنسیلوانیا که با خشونت سرکوب و روسای دانشگاه‌ها نیز مجبور به استعفا شدند، می‌توانند با ارعاب دانشجویان، آنها را از اعتراض به جنایات صهیونیست‌ها و حمایت دولت بایدن از این جنایات بازدارند. 
2- تعریف اتهامات امنیتی برای معترضان: دومین راهکار دولت بایدن- و البته کنگره آمریکا- تعریف کردن اتهام امنیتی برای معترضان است. این همان راهکاری است که برای متهمان حادثه 6 ژانویه نیز به کار برده و منجر به حکم‌های سنگین برای معترضان به نتایج انتخابات شد. این بار کنگره آمریکا بلافاصله شعار «فلسطین؛ از نهر تا بحر» را شعاری در جهت محو اسرائیل از نقشه دنیا دانست و حامیان این شعار را همراهان تروریسم خطاب کرد. در مرحله بعد این شعار، یک شعار نژادپرستانه خوانده شد و اتهام «ضدیهود» نیز به اتهامات معترضان اضافه شده و اعتراض به صهیونیسم با عنوان اتهام نژادپرستانه «ضدیهود» شناخته شد. حالا در راهپیمایی‌ها و تحصن‌های اعتراضی دانشگاهیان، کسانی که از این نوع شعارها سر دهند، بلافاصله دستگیر شده و باید دید تا مدتی دیگر، دادگاه‌ها چه اتهاماتی را علیه آنها مطرح می‌کنند.
3- پرونده‌سازی برای معترضان: پرونده‌سازی برای معترضان و حامیان آنها و خارج کردن افراد رادیکال از حلقه افراد فعال در عرصه سیاست و کشاندن میانه‌روها به حلقه‌های جامعه سیاسی آمریکا که تاثیر کمتری بر سیاست‌ها دارند، از جمله دیگر راهکارهایی است که دولت بایدن برای سرکوب اعتراضات و کشاندن آن به عرصه‌های دیگر در پیش گرفته است. او گمان می‌کند مانند جنبش تسخیر وال‌استریت و حل شدن این جنبش در کمپین انتخاباتی برنی سندرز در سال 2020، می‌تواند آنها را به سمت ساکت شدن و حل شدن در فضای تمکین از سیاست‌های واشنگتن رهنمون کند. بر همین اساس است که دانشجویان در شرایط فعلی تهدید به محرومیت از تحصیل یا محرومیت از به کارگیری در مشاغل دولتی می‌شوند.
4- فرار از رویارویی با دانشجویان معترض: تاکنون تنها مایک جانسون، رئیس تندرو و جمهوری‌خواه مجلس نمایندگان به دانشگاه کلمبیا رفته و با دانشجویان معترض روبه‌رو شده است که او هم آنها را تهدید کرده است در صورت ادامه روند اعتراض‌شان، باید با گارد ملی آمریکا روبه‌رو شوند. رسانه‌های آمریکایی اما در مقابل گفته‌اند با توجه به نزدیک شدن فصل جشن‌های فارغ‌التحصیلی در دانشگاه‌های آمریکا که معمولا با حضور عوامل دولتی، از جمله رئیس‌جمهور یا معاون او برگزار می‌شود، دولت بایدن اعلام کرده است امسال بایدن و کاملا هریس حضور کمتری در دانشگاه‌ها خواهند داشت و احتمالا حضور بایدن به بازدیدی اجمالی از یک دانشکده نظامی ختم خواهد شد. 
همه این راهکارها نشان می‌دهد بایدن تلاش دارد این بحران را با کمترین سر و صدا به پایان ببرد و بعد به فکر چاره‌ای جهت گرفتن رای همین دانشجویان در چند ماه آینده باشد. بر همین اساس است که رسانه‌های آمریکایی طی چند روز گذشته تبلیغات وسیعی درباره اجرایی شدن طرح بخشودگی وام‌های دانشجویی توسط دولت بایدن را آغاز کرده‌اند. حالا باید منتظر ماند و دید آیا این اقدامات می‌تواند باعث سرد شدن جنبش دانشجویی نسبت به تحولات اخیر در غزه شود یا عمق جنایت‌های صهیونیست‌ها در فلسطین، جنبش دانشجویی سال 2024 را نیز به صدر جنبش‌های تاثیرگذار در آمریکا بازمی‌گرداند.

کافی است انسان باشد!

سیدمحمد بحرینیان 

یک. دستان نحیف کودک و آه مظلومیت او در برابر بمب‌ها و جنگنده‌ها پیروز می‌شود، همان‌گونه که خون بر شمشیر پیروز شد. این مهم‌ترین تصویر این روزهای غزه است.
دو. از عاشورای ۶۱، قاب‌های ماندگاری در ذهن‌ها مجسم است و نسل به نسل منتقل‌شده، از دستان بریده یک علمدار، تا حنجره طفل شیرخوار؛ کربلای غزه هم برای نسل امروز، یادآور همان شدائد و مصائب کربلاست. تصویرها را همه ما به‌اندازه توان و تحمل مان دیده‌ایم، زنی که خانه ویرانه خود را که تمام دیوارهایش فروریخته جارو می‌زند، دختری که سرمای هوا، بدنش را به لرزه انداخته، پسری که از گرسنگی، لاغر شده و رنگ به رخسار ندارد و پدری که با بهت، در میان آوارها دنبال همسر و فرزندان خویش است.
سه. اگر می‌شنویم جوانان و دانشگاهیان در اروپا و آمریکا علیه اسرائیل و حمایت‌های دولتشان از این رژیم شوریده‌اند، اگر صدای مظلومین غزه به سرتاسر عالم رسیده و انزجار و تنفر از رژیم کودک کش صهیونیستی در حال فوران است، نشانه‌ای بر این است که خون بر شمشیر پیروز می‌شود. کربلای امروز شباهت‌های زیادی با کربلای حسین بن علی علیهماالسلام دارد. در آن قیامت صغری، همان‌گونه که لشکر حق ریزش و رویش داشت، امروز هم برخی مسلمانان و اعراب منطقه در خفا و علن در کنار دژخیمان ایستاده‌اند و از سوی دیگر، دانشجویان آمریکایی و اروپایی صدای فریاد مردم غزه شده‌اند. جوانه‌های حق از دل نقطه تسلط فرهنگ باطل در حال سر برآوردن است و همچون سروی که ریشه‌هایش دل صخره‌ها را می‌شکافد و پیش می‌رود، سنگ‌ها و صخره‌های فرهنگ لیبرال متظاهر مدعی حقوق بشر در حال شکستن است.
چهار. باید مراقب اختلافات و فتنه‌انگیزی‌ها بود. هرقدر اسرائیل در سراشیب قرار می‌گیرد بیشتر دست‌وپا می‌زند که الغریق یتشبث بکل حشیش. دوگانه شیعه-سنی یا دوگانه مسلمان-غیرمسلمان و عرب-عجم و هرچیزی ازاین‌دست فرعی و ساختگی است. دوگانه اصلی که باید محور تمام معادلات و ارتباطات باشد، دوگانه بمب-کودک است و صدالبته که هر انسان آزاده‌ای در سمت کودک می‌ایستد. صبر کنید، به آزاده بودن هم احتیاج نیست، کافی است انسان باشد!