صفحه نخست >>  عمومی >> آخرین اخبار
تاریخ انتشار : ۱۰ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۰۸:۱۸  ، 
شناسه خبر : ۳۵۸۹۰۱

گرگ سیاست اسرائیل چگونه مقابل ایران زانو زد؟ 

محمد ایمانی
بنیامین نتانیاهو، گرگ سیاست در رژیم صهیونیستی است. او دو سال قبل توانست برای ششمین‌بار نخست‌وزیر شود که طولانی‌ترین دوره تصدی نخست‌ وزیری در این رژیم است. نتانیاهو تقلای بسیاری در دشمنی با ایران کرد، اما اکنون در حال از پا در آمدن است. هم پرونده فساد مفتوح در داخل رژیم دارد، هم جنگ و جنایت در غزه را بدترین شکل ممکن باخته، و هم در آستانه تعقیب بین‌المللی به جرم نسل‌کشی است. می‌توان او را در اصطلاح صهیونیستی، «اردک در حال شکار شدن» نامید.
موضوع این یادداشت، نتانیاهو نیست. او تنها یک نمونه از صدها سیاستمدار معاند در سرزمین‌های اشغالی و برخی دولت‌های غربی است که رویای‌شان درباره به زانو در آوردن ملت ایران، به کابوس تبدیل شد. آنچه در ادامه می‌خوانید، گزیده‌ای از انبوه اسناد و اخباری است که می‌تواند در قالب یک کتاب جمع‌آوری شود.
۱- از ۷ اکتبر ۲۰۲۳ که حماس، ضربت جبران‌ناپذیر «طوفان الاقصی» را بر پیکر اسرائیل نواخت، تا ۱۴‌آوریل که ایران، قلعه امنیتی- نظامی اسرائیل را با عبور از پدافند ناتو در هم کوبید، حدود ۱۹۰ روز فاصله است. درباره این شاهکار بزرگ، گفتنی‌های بسیاری وجود دارد. ابتدا گزیده بسیار مختصری از بازتاب عملیات ایران را در محافل غربی را مرور کنید: «شورای آتلانتیک: عملیات گسترده علیه اسرائیل، موجب احساس غرور و رضایت در میان مردم خشمگین ایران شده است». «عاموس یادلین، رئیس سابق اطلاعات نظامی ارتش اسرائیل: حمله بی‌سابقه ایران، اولین حمله به اسرائیل از خاک ایران بود و می‌‌تواند به تغییر راهبردی در جنگ منجر شود». «اسرائیل هیوم: ایران دیگر هیچ هراسی از جنگ ندارد و این بدترین خبر است». «یدیعوت آحارونوت: پایگاه هوائی نواتیم (مهم‌ترین پایگاه هوائی ما)، هدف حمله قرار گرفت. اسرائیل در نتیجه ترس، دو هفته فلج شده بود». « نیویورک تایمز: اسرائیل با پاسخ پیچیده و تسلیحات پیشرفته‌ای رو‌به‌رو شد که ۶۰ تن مواد منفجره حمل می‌کردند». 
«رویترز: آمریکا به اسرائیل هشدار داد که توان جنگ با ایران را ندارد». «ژنرال مکنزی فرمانده سابق سنتکام: نیروهای آمریکایی در برابر حمله ایران یا نیروهای نیابتی آن، آسیب‌پذیر هستند».
۲- تحلیل‌های دیگر هم خواندنی است: «اسکات ریتر، افسر سابق پنتاگون: موشک‌های ایران، پایگاه نواتیم و رامون را هدف قرار دادند. بهترین رادار جاسوسی و پیشرفته‌ترین پدافند ضد موشکی دنیا، در مقابل حمله ناتوان بودند. پایگاه نواتیم، حفاظت‌شده‌ترین نقطه زمین در برابر حملات موشکی - حتی محافظت‌شده‌تر از کاخ سفید و کاخ کرملین - 
است. ایران، آنجا را درهم کوبید و ثابت کرد که هیچ دفاعی در برابر موشک‌هایش وجود ندارد. این یکی از برترین نمایش‌‌های نظامی تاریخ بود». «لیبرمن، وزیر خارجه اسبق اسرائیل: ایرانی‌ها، احساس قدرت می‌‌کنند و اگر پاسخ بدهیم، بازهم حمله می‌‌کند؛ پس بهتر است درست فکر کنیم». 
«شبکه صهیونیستی کان: حمله ایران، یکی از سخت‌ترین حملات ثبت شده در جهان است. ما بالاتر از حد انتظار، مورد حمله قرار گرفتیم». «مؤسسه مطالعات امنیتی اسرائیل: اسرائیل و آمریکا نتوانستند ایران را از حمله بازدارند. اسرائیل شاهد یک شب دراماتیک بی‌سابقه، با شلیک ۴۰۰ موشک و پهپاد بود». «فرانس۲۴: اسرائیل، مورد عملیاتی بسیار پیچیده قرار گرفت و پدافندش نتوانست عملیاتی مقابله کند». «دیوید پترائوس، رئیس سابق سیا: حمله ایران، مسئله بسیار بزرگی است. مسئله واقعی، عبور انرژی در خلیج‌فارس است که نیاز دنیا را تامین می‌کند. نفت به بالای ۹۰ دلار رسید. به نفع همه است که جلوی تشدید تنش را بگیرند». «اکونومیست: ایران تابوی حمله به اسرائیل را شکست». «بی‌بی‌سی: حمله بی‌‌سابقه ایران، از نظر نظامی- اطلاعاتی پُراهمیت است». «آلون بن دیوید تحلیلگر معاریو: ایران، روز قیامت را به اسرائیل نشان داد. در حین حمله، لحظات سختی را تجربه کردیم. ترس، تمام وجود نظامیان ما را فرا گرفته بود».
۳- ارزیابی محافل غربی را می‌توان در چند جلد کتاب مفصل جا داد. اما رهبر حکیم انقلاب، فراتر از این جزئیات و ابعاد، در چند جمله مختصر، از وقوع یک رویداد راهبردی خبر دادند: «موضوعِ تعداد موشک‌های شلیک‌شده و یا به هدف اصابت کرده - که طرف مقابل روی آنها متمرکز شده - موضوع دست دوم و فرعی است؛ موضوع اصلی، ظهور قدرت اراده ملت ایران و نیروهای مسلح در عرصه بین‌‌المللی و اثبات آن است؛ ناراحتی طرف مقابل نیز از همین موضوع است». برای اینکه بفهمیم اراده ملت ایران با رژیم صهیونیستی چه کرده، کافی است برخی زنجموره‌های نتانیاهو ظرف ۱۰، ۱۲ سال گذشته را بازخوانی کنیم و با سرنوشت نکبت‌باری که پیدا کرده، بسنجیم. او مهر ۱۳۸۹، در کنست گفته بود «برنامه هسته‌ای ایران با سرعت قطار تندرو پیش می‌‌تازد و ما مانند خودروی قراضه می‌‌خواهیم خود را به آن برسانیم ». او سپس ۵ خرداد ۱۳۹۰ در کنگره آمریکا گفت: «لولای تاریخ ممکن است به‌زودی چرخش پیدا کند. از گذرگاه خیبر [در عربستان] تا تنگه جبل‌الطارق [در مراکش] دگرگونی عظیمی در خاورمیانه در جریان است. به یاد داشته باشیم که شعله‌ آرزو‌های ما می‌‌‌توانند خاموش شوند، مانند اتفاقی که سال ۱۹۷۹ در ایران رخ داد.... باید بپذیریم نیروهای قدرتمندی وجود دارند که با الگوی مورد نظر ما معارضه می‌‌کنند».
۴- نتانیاهو، ۲۷ بهمن ۱۳۹۳، هنگام معرفی رئیس ستاد کل ارتش اسرائیل، با ادبیاتی مالیخولیایی، خطاب به ژنرال آیزنکوت و حاضران گفته بود: «ایران در حال احیای امپراتوری خود در خاورمیانه است. سال‌های دشواری در راه است. قول می‌دهم در ۴ سال آینده یک روز خوش نخواهید دید. خاورمیانه در ۴ سال گذشته تغییرات زیادی کرده و اسرائیل دردسرهای فراوانی داشته، اما هیچ نشانه‌‌ای از آرامش به چشم نمی‌‌خورد و سال‌های دشوار هنوز در پیش است. نفوذ ایران و متحدانش در یمن و تنگه باب‌المندب، تهدید بزرگی است. خطرات بزرگی در منطقه پرآشوب، در کمین اسرائیل است. ایران در چند کشور و حوزه نفوذ مهم مسلط شده؛ لبنان، سوریه، غزه و به تازگی یمن. دو هزار جنگجوی حزب‌الله در جنوب سوریه، جبهه تازه‌‌ای گشوده‌اند».
5- او همچنین ۱۲ آبان ۱۳۹۶، در «چتم‌هاوس» انگلیس گفت: «ایران به دنبال پل زمینی از تهران تا طرطوس در حاشیه مدیترانه است؛ در یمن حضور دارد؛ و می‌‌خواهد امپراتوری خود را گسترش دهد. نبرد بین مدرنیست‌‌ها و قرون وسطایی‌هاست؛ شیعیان افراطی به رهبری ایران و سنی‌های افراطی به رهبری القاعده و داعش. ایران دارد برنده می‌‌شود. رابطه ایران و روسیه به‌ویژه در تحولات سوریه افزایش یافته؛ آیا به نفع روسیه است که چنین قدرتی، اینجا وجود داشته باشد؟». نتانیاهو این سخنان را در حالی عنوان کرد، که به مناسبت صدمین سالگرد انتشار اعلامیه بالفور (بیانیه‌ حمایت انگلیس از تشکیل رژیم جعلی اسرائیل) به لندن رفته بود. همچنین آذر ۱۳۹۹، خبرنگاری از نتانیاهو پرسید: «در حال حاضر چه کابوسی داری؟ نتانیاهو پاسخ داد: «ایران. هر ۳ کابوس را می‌خواهی؟ ایران، ایران، ایران!». مجری دوباره می‌پرسد: «چرا هر ۳ ایران است؟» نتانیاهو جواب می‌دهد: «چون ایران در حال تبدیل شدن به امپراتوری است؛ امپراتوری قدرتمند». 
۶- هر چند نتانیاهو خود را در دروغ گفتن و ترساندن و اجماع ساختن زبردست تصور می‌کرد، اما دروغ‌های او تدریجا به حد اشباع رسید. اکنون دیگر نه صهیونیست‌ها در سرزمین‌های اشغالی و نه شهروندان غربی‌، دروغ‌های او را باور نمی‌کنند. کافی است در اینترنت، جست‌وجوی مختصری درباره نتانیاهو انجام دهید تا اسناد تبدیل شدن او به مجسمه دروغ و دغل را مشاهده کنید؛ فقط به عنوان چند نمونه: «بن تسون نتانياهو، پدر بنیامین نتانیاهو، تیرماه ۱۳۸۸ در گفت‌و‌گو با شبكه دو تلويزيون اسرائیل: «بنيامين، پس از نخست ‌وزيری، هيچ يك از سياست‌های خود را تغيير نداده، بلكه به اعراب دروغ مي‌گويد. او وقتی که گفت حاضر است با فلسطينيان توافق کند و با تشكيل دولت مستقل فلسطيني موافق است، دروغ گفت. من از او پرسيدم و فهميدم كه دارد دروغ مي‌گويد و تمام دنیا را فریب داده، زيرا شرايطي كه براي تحقق توافق صلح قرار داده، محال و دست نيافتني است». «هاآرتص: نتانیاهو احمق است، به علاوه اینکه ضعیف، دروغگو، ترسو، خودخواه و ناتوان در تصمیم‌گیری است». «بنی‌گانتز وزیر اسبق جنگ: نتانیاهو، دروغگویی است که قادر به گفتن هیچ چیز واقعی نیست و اسرائیل را به خطر می‌‌اندازد». «جروزالم پست: سه تن از رؤسای پیشین ستاد ارتش، نتانیاهو را به دروغگویی متهم کردند». «یائیر لاپید رهبر نخست‌وزیر سابق: نتانیاهو، فرد شکست‌خورده‌ای است که نمی‌‌تواند از دروغگویی دست بردارد». حتی مقامات غربی هم، او را مایه نکبت و دردسر می‌دانند. سارکوزی و اوباما، رؤسای جمهور فرانسه و آمریکا، ۱۷ آبان ۱۳۹۰ در حاشیه نشست گروه ۲۰، با هم درِ گوشی حرف می‌زدند و نمی‌دانستند میکروفون‌ روشن است. سارکوزی گفته بود: «دیگر نمی‌‌توانم نتانیاهو را ببینم و تحملش را ندارم؛ او یک دروغگو است». و اوباما پاسخ داده بود: «از دستش خسته شده‌ای؟ من چه بگویم که هر روز باید با او سر و کار داشته باشم؟»
۷- این روزها در حالی که ارتش اسرائیل، جنگ را در میدان باخته و مقامات نظامی - اطلاعاتی یکی پس از دیگری در حال استعفا هستند، شاهد برانگیختگی عمومی در منطقه و جهان هستیم. بیش از ۲۰۰ دانشگاه آمریکا، به‌علاوه دانشگاه‌ها و شهر‌های گوناگون انگلیس، فرانسه، آلمان، اسپانیا، ایتالیا، سوئد، یونان، ایسلند، کانادا، مکزیک، استرالیا، ژاپن و... با وجود سرکوب شدید پلیس، شاهد اعتراضات ضد صهیونیستی هستند. «جاناتان‌گرینبلت» (مشاور ویژه اوباما و مدیر مؤسسه صهیونیستی «ضد افترا») گفته؛ «ایران در دانشگاه‌‌های آمریکا، نیروی نیابتی دارد و اعتراضات، زیر سر ایران است. به دانشجوها نگاه کنید! اعتراضات، شبیه تظاهرات در تهران است. نمی‌توانی باور کنی که اینجا مورنینگ ‌ساید نیویورک است». می‌خواستند دانشگاه‌های ایران را به هم بریزند، حالا دانشگاه‌های خودشان، بستر خیزش عمومی است. زوال راهبردی و تمدنی، آشکار‌تر از این؟! آیا قتل عام ۴۰ هزار انسان بی‌گناه و آواره کردن دو میلیون نفر با حمایت مستقیم غرب قابل چشم‌پوشی است؟ این، واقعی‌ترین هولوکاست تاریخ برای بازنمایی حقیقت پنهان تمدن غرب است.
۸- سال گذشته، برگزاری چند راهپیمایی ضد صهیونیستی با جمعیت‌های ۳۰۰ تا ۵۰۰ هزار نفری در لندن، موجب شد روزنامه تایمز ادعا کند: «گروه‌‌های مرتبط با ایران و حامیانش در تظاهرات خود در انگلیس، اعلامیه‌‌هایی را پخش کردند که به اظهارات رهبر جمهوری اسلامی برای نابودی اسرائیل استناد کرده بود. این تظاهرات را ایران ترتیب می‌دهد». رهبر انقلاب، ۱۰ آبان ۱۴۰۲ در واکنش به این اظهارات مالیخولیایی فرمودند: «مردم غزه با صبر خودشان توانستند وجدان بشری را به حرکت در بیاورند. ببینید در دنیا چه خبر است؟ در کشورهای غربی، در انگلیس، فرانسه، ایتالیا، در خود آمریکا، جمعیت‌های انبوه می‌‌آیند در خیابان علیه اسرائیل و در موارد بسیاری علیه آمریکا شعار می‌دهند. آبروی اینها رفت؛ واقعا هیچ علاجی ندارند، نمی‌‌توانند توجیه کنند. لذا می‌‌بینید یک ابلهی پیدا می‌شود می‌گوید اجتماع مردم در انگلیس، کار ایران است! لابد بسیج لندن و بسیج پاریس این کار را کرده‌اند!» روشن است که نیرنگ‌های دشمنان به سوی خود آنها کمانه کرده و این همان نکته‌ای است که رهبر انقلاب ۲۴ اردیبهشت ۱۳۹۸ فرمودند: «آمریکایی ‌ها احتیاج دارند به اینکه ‌هارت و پورت کنند. می‌گویند رفتار ما ایران را تغییر داد! بله، این را درست می‌گویند؛ تغییرش این بود که نفرت مردم ایران از آمریکا ۱۰ برابر شده؛ همت جوانان ما برای آماده نگه داشتن کشور بیشتر شده و نیروهای نظامی ما حواس‌شان جمع‌‌تر شده است. ببینید چقدر دستگاه محاسباتی دشمن [دچار اشتباه است] که رئیس‌ جمهور‌شان [ترامپ] می‌گوید هر جمعه در تهران، علیه نظام راهپیمایی است. اولاً جمعه نیست و شنبه است؛ ثانیاً تهران نیست و پاریس است».
۹- در وضعیت تصاعد جنایات اسرائیل و فوران خشم و همدردی ملت‌ها، ضربات بی‌سابقه به رژیم صهیونیستی، تصویر قهرمانی الهام‌بخش را در انظار جهانی، از جبهه مقاومت ساخته است. امروز در حالی که سران خیانتکار برخی کشورها لعنت می‌شوند، فریاد «الله اکبر، لبیک یا خامنه‌ای، و مرگ بر آمریکا و اسرائیل» در تجمعات ملت‌ها شنیده می‌شود. همزمان، تنبیه مقتدرانه رژیم صهیونیستی، موجب وحدت و همدلی کم‌نظیر در میان ملت ایران برخلاف طراحی‌های دشمنان شد. تیرماه ۱۳۷۸ مقارن با اغتشاشات در تهران، ایهود باراک نخست ‌وزیر وقت رژیم صهیونیستی گفته بود: «گزارش جزء به ‌جزء بحران در ایران را از موساد دریافت می‌‌کنم. آشوب در تهران، کل معادلات صلح خاورمیانه را به نفع اسرائیل تغییر خواهد داد». حالا اما آتش به جان آتش‌افروزان اشغالگر افتاده است. اکنون عملیات جهانی فرسایش اسرائیل، با موفقیت در حال اجراست؛ تا آنجا که روزنامه تایمز انگلیس و کانال ۱۲ اسرائیل خبر می‌دهند: «دیوان کیفری بین‌‌المللی در حال آماده ‌شدن برای صدور حکم بازداشت نخست‌وزیر، وزیر جنگ، رئیس ستاد مشترک ارتش و مقام‌‌های امنیتی اسرائیل، در اوایل هفته آینده است».
۱۰- «ظهور قدرت اراده ملت ایران»، منحصر در «هدف گرفتن امن‌ترین پایگاه نظامی دنیا در سرزمین‌های اشغالی، حمایت سرفرازانه از مقاومت مظلوم غزه، برانگیختن انزجار جهانی نسبت به مستکبران، و به استیصال کشاندن فراعنه» نیست. در حالی که تصاویر امام خمینی(ره)، آیت‌الله خامنه‌ای و شهید سلیمانی، الهام‌بخش تجمعات جهانی حمایت از فلسطین است، و در حالی که ده‌ها کشور خواستار خرید تسلیحات پیشرفته ایرانی هستند، مهندسان ایرانی در حال ساخت پیشرفته‌ترین پالایشگاه‌های فرا سرزمینی و سد و نیروگاه، از ونزوئلا در آمریکای لاتین تا سریلانکا در اقیانوس هند و ۱۸ کشور دیگر هسستند. این، قدرت الهام‌بخشی، سازندگی و آباد‌گری ملت ایران، در هم‌افزایی صادقانه با دیگر ملت‌هاست. آیا چنین ملت دوران‌سازی را می‌توان تحریم یا مهار کرد؟!

انتظارات واقع بینانه از مالیات بر عایدی سرمایه

مهدی حسن زاده
مجلس شورای اسلامی سرانجام با رفع ایرادات شورای نگهبان، قانون مالیات بر عایدی سرمایه را نهایی کرد تا پس از تایید نهایی این مصوبات توسط شورای نگهبان، منتظر ابلاغ و اجرای آن باشیم. به طور خلاصه منطق مالیات بر عایدی سرمایه، محدود کردن سفته بازی و سوداگری است. به این معنا که خریدار دارایی هایی که طبق قانون مشمول این مالیات است، در صورت فروش دارایی، باید به نرخی که قانون مشخص کرده است از مابه التفاوت قیمت خرید و فروش دارایی، مالیات دهد. البته دارایی های مشمول قانون، معافیت های آن، نرخ مالیات مصوب و در نهایت کسر یا عدم کسر تورم از عایدی سرمایه عناصر کلیدی این قانون هستند اما در نهایت با تصویب این قانون و اضافه شدن این مالیات به پایه های مالیاتی موجود در قوانین کشور باید منتظر ماند و دید این قانون چه مقدار بر روند بازار دارایی ها و اقتصاد کشور اثرگذار خواهد بود. با این حال و در واکنش به فضایی که له و علیه این قانون ایجاد شده، یادآوری دو نکته به موافقان و مخالفان آن ضروری است. به نظر می رسد برخی با یک نگاه سیاسی در حال مخالفت با قانونی هستند که در بسیاری از کشورهای جهان در حال اجراست. اگرچه هر کشور با مقتضیات خود و به شکل های مختلف این قانون را اجرا می کند و ما نیز باید این قانون را متناسب با مقتضیات خود اجرا کنیم اما زیر سوال بردن چیزی که در بسیاری از کشورها اجرایی شده است و می تواند در مهار سوداگری در اقتصاد ایران نقش مثبت ایفا کند، خارج از منطق است. به ویژه در شرایطی که این قانون با توجه به معافیت های آن بر اساس آنچه ادعا شده صرفا مشمول بخش اندکی (حدود یک درصد) جامعه می شود. از سوی دیگر برخی که سال ها در پی اجرایی شدن این مالیات بوده اند، نگاهی فراتر از واقعیت و امکانات این قانون و بی توجهی به راه های فرار از اجرای آن دارند. توضیح این که مهم ترین بستر حقوقی برای اجرایی شدن این قانون، حذف اسناد عادی و جایگزینی اسناد قولنامه ای با اسناد رسمی است. در این زمینه اگرچه مجلس در فروردین امسال، قانون اعتبار زدایی از اسناد عادی را مصوب و مهلت 4 ساله ای برای تعیین تکلیف اسناد عادی و قولنامه ای مشخص کرد اما در عمل تا زمانی که به طور کامل از اسناد قولنامه ای اعتبارزدایی نشود، نمی توان مسیر فرار از مالیات بر عایدی سرمایه را بست. با این حال مسئله مهم دیگری که موافقان مالیات بر عایدی سرمایه و سیاست گذاران باید مدنظر داشته باشند این است که این مالیات چوب جادویی مهار تورم نیست و اساسا مهار تورم بیش از فعالیت سوداگران به بستری که در آن شکل گرفته است، باز می گردد. ناترازی های بانکی، بودجه ای و ارزی که موجب تورم می شود، پای دلالان را به معاملات سفته بازانه دارایی ها می کشاند. در چنین بستری با افزایش هزینه مالیات برای دلالان، شاید بتوان تاحدی جلوی افزایش تب سوداگری در بازارها را گرفت اما آدرس مهار تورم جای دیگری است و نباید مالیات بر عایدی سرمایه را به ویژه در شرایطی که راه های فرار آن مسدود نیست، راهکار اصلی درمان درد تورم دانست. در هر حال اقدام مجلس برای اضافه کردن مالیات بر عایدی سرمایه به نظام مالیاتی می تواند بستر مناسبی برای نظارت پذیرتر کردن بازار دارایی ها و جلوگیری از فرارهای مالیاتی در این بخش ایجاد کند اما باید توجه داشت که هم بدفهمی در بخشی از جامعه نسبت به این پایه مالیاتی وجود دارد که باید اصلاح شود و هم انتظارات سیاست گذاران از این ابزار باید واقعی و به دور از بلندپروازی باشد.
 
تبدیل محیط زیست به تله با بحران‌های خودساخته 
محمدرضا هادیلو

بر اساس گزارش جهانی ریسک‌های مجمع جهانی اقتصاد در سال ۲۰۲۳، تغییر اقلیم و آب‌وهوای شدید به‌عنوان دومین خطر بزرگ جهان رتبه‌بندی شده است. این یعنی ایران نیز تحت تأثیر این تغییرات و همچنین کاهش بارش‌ها و خشکسالی‌هایی که سال‌هاست با آن درگیر شده، می‌تواند روز‌های سختی در پیش داشته باشد. 
البته رئیس سازمان هواشناسی کشور هم معتقد است که «سرعت افزایش دما در ایران دوبرابر میانگین جهانی است. روند گرمایش فعلی زمین در ۱۰هزار سال گذشته بی‌سابقه بوده و میانگین افزایش دما در ایران با سرعتی دو برابر روند جهانی پیش می‌رود. با این تفاسیر و با کاهش قابل توجه انتشار گاز‌های گلخانه‌ای، دمای سالانه میانگین جهانی می‌تواند به دو درجه سانتیگراد یا کمتر محدود شود.»
وقتی خبر‌ها و پیش‌بینی‌ها و اتفاقات رخ داده را در کنار هم می‌چینیم به این نتیجه می‌رسیم که ما نیاز به بازتعریف بسیاری از مفاهیم داریم وگرنه با صدمه دیدن طبیعت و از بین رفتن محیط‌زیست، باید شاهد جهنمی باشیم که با دست خود ساخته‌ایم. 
دنیای سخت یعنی مواجهه‌شدن با تنش آبی، یعنی هجوم ریزگرد‌ها و خشک‌شدن تالاب‌ها و رودخانه ها. جهنم یعنی مرگ و معلول‌شدن چند هزار نفر در عرض دوهفته تعطیلات نوروز. 
باید تصمیم بگیریم که بیش از این آب را گل نکنیم و فرصت‌ها را هدر ندهیم تا اتفاق‌های خوب برای جامعه رقم بخورد. 
به قول سهراب سپهری «اگر آب را گل نکنیم روی زیبا دو برابر می‌شود. مردم باصفا می‌شوند و چشمه‌هاشان جوشان، گاوهاشان شیرافشان؛ و در این جامعه بی‌گمان پای چپرهاشان جا پای خداست. ماهتاب آنجا، می‌کند روشن پهنای کلام. بی‌گمان در ده بالادست، چینه‌ها کوتاه است. مردمش می‌دانند، که شقایق چه گلی‌ست. بی‌گمان آنجا آبی، آبی است. غنچه‌ا‌یی می‌شکفد، اهل ده باخبرند. چه دهی باید باشد! کوچه باغش پر موسیقی باد! مردمان سر رود، آب را می‌فهمند.»
احترام گذاشتن به طبیعت یک رسم دیرینه اهالی زمین است و در برخی مناطق جهان پرستش و احترام به مادر طبیعت به دلیل بخشیدن تحفه زمین، آب و خاکی که در اختیار انسان‌ها قرار داده یک ارزش دینی محسوب می‌شود. 
سهل‌انگاری و انفجار جمعیتی و توسعه صنایع، مسئله آلودگی زمین را تبدیل به یک دغدغه و بحران زیست‌محیطی کرده است. 
میزان زباله و آلاینده‌های تولیدی توسط صنایع در سراسر جهان تبدیل به مسئله اول جهان در حال توسعه امروز شده است. 
در حال حاضر تنها ظرفیت برای ادامه حیات، همین کره‌خاکی یعنی زمین است که موجودات زیادی از جمله انسان را در دل خود قرار داده و یکی از بزرگ‌ترین عوامل خطرزا و نابود کننده این کره خاکی، وجود انسان‌هاست. جلوگیری از قطع درختان و افزایش کمربند سبز دور زمین، دفع و بازسازی اصولی زباله‌ها و جلوگیری از انباشت آن‌ها و مصرف بهینه و درست آب و نگهداری از فرسایش خاک از مهم‌ترین عوامل افزایش طول عمر زمین خواهد بود. 
آمار‌ها و تجربه‌های چند سال گذشته در چند استان کشور می‌گوید که در کل دنیا، جنگ آب و ناامنی در این زمینه هرگز دور از ذهن نیست. 
در ایران هم وضعیت آبی استان‌ها اصلاً خوب نیست. مثلاً عمق چاه‌های آب در استان یزد به ۱۲۰متر رسیده است. افت سطح آب در این استان به ۴۰ تا ۵۰ سانتی‌متر در سال رسیده است و در شرایط فعلی در یکی از شهر‌های این استان ۳۰۰ لیتر بر ثانیه کمبود آب وجود دارد. در حالی که میزان برداشت آب‌های زیرزمینی در دنیا ۶۰درصد است این میزان در ایران ۹۰درصد اعلام شده است. 
در کمال تأسف باید باور کنیم که ردپای فرونشست در همه استان‌ها به چشم می‌خورد. زبانه‌های این فرونشست اصفهان را فرا گرفته و زمین زیر پای ۸۲۰هزار خانه مسکونی، ۶هزار بنای تاریخی، ورزشگاه بزرگ نقش‌جهان، دو پالایشگاه، سه فرودگاه و ۲/ ۵ میلیون نفر ساکن در دشت اصفهان- برخوار سست شده است. 
طبق آخرین داده‌های سازمان زمین‌شناسی نرخ فرونشست در دشت اصفهان- برخوار در حدود ۱۶۰‌میلیمتر در سال است و فرودگاه شهیدبهشتی اصفهان بین هشت تا ۱۲سانتی‌متر در سال نشست می‌کند. این در حالی‌ست که در مناطقی از شمال شهر اصفهان عمق آب‌های زیرزمینی از ۳۰متر به ۱۸۰ متر رسیده است. 
اهمیت این نگرانی را زمانی متوجه می‌شویم که بدانیم در دنیا وقتی که نرخ فرونشست به چهارمیلیمتر در سال می‌رسد، وضعیت بحرانی اعلام می‌شود، این درحالی‌ست که طی سال‌های ۱۴۰۰ تا ۱۴۰۱ در مناطق شمالی اصفهان نرخ فرونشست ۱۵۶میلیمتر اعلام شده که تقریباً ۴۰برابر نرخ جهانی است. 
مرکز پژوهش‌های مجلس گزارش داده که فرونشست در ایران پنج تا هفت برابر متوسط جهانی و با نرخ ۲۵ تا ۳۰ سانتی‌متر در سال رخ می‌دهد. فرونشست زمین در ایران ۱۵برابر سطح بحرانی اعلام‌شده از سوی اتحادیه اروپاست. ۷۰درصد دشت‌ها درگیر پدیده فرونشست هستند و از ۶۰۹دشت ایران ۴۰۹دشت به مرحله بحرانی رسیده و توسعه بهره‌برداری از منابع آب زیر‌زمینی در آن‌ها ممنوع شده‌است. 
سازمان نقشه‌برداری کشور هم چندی پیش اعلام کرده بود که ۱۴کلانشهر کشور درگیر فرونشست زمین هستند. بالاترین نرخ فرونشست مربوط به استان کرمان است. براساس آمار وزارت نیرو، ۷۰درصد دشت‌های کشور بحرانی‌ست که ناشی از سؤمدیریت می‌باشد. در ارزیابی‌ها، ۲۴۵ منطقه فرونشست شناسایی شده که ۳۰درصد آن‌ها دارای سرعت بالای فرونشست هستند. 
بحران‌هایی که امروز گریبان ما را گرفته، در طول سال‌های گذشته و به مرور به دست خودمان ساخته شده و اگر جلوی آن‌ها گرفته نشود حتماً زمین، محیط‌زیست، طبیعت و ما را با هم از بین خواهند برد

روزنامه نگاری با قدرت تیتر

دکتر مراد عنادی

در عصر رقابت فشرده رسانه‌ها و سهم‌طلبی رسانه‌های نوظهور، بهره‌گیری رسانه‌ها از مزیت نسبی خود، می‌تواند ضامن حیات و بالندگی آن‌ها باشد. بدون شک مزیت نسبی روزنامه‌ها در قدرت تیتر آن‌ها نهفته است. گرچه گزارش میدانی ذیل روزنامه‌نگاری تحقیقی یا خبر تحلیلی و سوژه‌یابی هوشمندانه، همگی ابزار قدرت رسانه‌های مکتوب محسوب می‌شود، اما این قدرت تیتر و خلاقیت در تیترزنی جذاب است که همچنان نبض تپنده دنیای روزنامه‌نگاری به‌شمار می‌رود.

به اعتقاد کارشناسان، قدرت صدا در رادیو، قدرت تصویر در تلویزیون و سرعت انتشار خبر در فضای مجازی از مزیت‌های نسبی این رسانه‌ها است که در این بین، قدرت تیتر که در نیم‌تای بالای صفحه یک روزنامه‌ها درج می‌شود، مزیت نسبی و اختصاصی مطبوعات است.
​​​​​​​در دنیای امروزی ممکن است مخاطبان با ذائقه‌های فست‌فودی، فرصت خواندن همه صفحات روزنامه‌ها را نداشته باشند، اما بدون شک از مخاطبان خاص و وفادار تا مخاطبان عام، همگی در نگاه نخست، تیتر یک مطبوعات را ازنظر می‌گذرانند و این یعنی دیده شدن. بااین نگاه هر چند با رشد روزافزون رسانه‌های نوظهور و چالش آن‌ها با رسانه‌های با قدمت بیشتر ازجمله رسانه‌های مکتوب، از میزان تیراژ یا شمارگان روزنامه‌ها کاسته شده است، اما روزنامه‌ها با قدرت تیتریک و فتوتیتر یا همان تیتروعکس، همچنان محل توجه مخاطبان واثرگذاری در فضای رسانه‌ای هستند.
صرف‌نظر از قدرت تیتر و به‌رغم برداشت بعضا تهدیدمحور از سهم‌خواهی رسانه‌های نوظهور مجازی به نظر می‌رسد رسانه‌های مکتوب وحتی رادیو و تلویزیون با بهره‌گیری از بستر فضای مجازی به عنوان فرصت، می‌توانند بر میزان برد و اثرگذاری خود بیفزایند. در سال‌های اخیر، برخی رسانه‌های مکتوب با هوشمندی توانسته‌اند با تولید گزارش‌های میدانی و تیتر‌های جذاب که در فضای مجازی به اشتراک گذاشته‌اند، نه‌تن‌ها خلأ کاهش تیراژ را پر کنند که حتی بیشتر دیده شوند و مخاطبان میلیونی پیدا کنند.
با این اوصاف و به‌رغم این‌که خرید روزنامه در کیوسک‌ها یا دکه‌های فروش مطبوعات، رفته‌رفته جای خود را به پیشخوان روزنامه در فضای مجازی و گوشی همراه علاقه‌مندان داده است، اما روزنامه‌ها همچنان پرفروغ درعرصه رقابت فشرده میان رسانه هاحضور داشته و درباشگاه رسانه‌ای و بازیگران جدید آن با قدرت تیتر خودنمایی می‌کنند.
بیست و چهارمین سال تولد روزنامه جام‌جم مبارک.

پیام خاص حمله به سلیمانیه

صلاح الدین خدیو

حمله مرگبار دو شب پیش به میدان گازی کورمور استان سلیمانیه، دارای یک پیام سیاسی مهم است و آن این است که گروه های مسلح عراقی با توافق نامه های امضا شده میان سودانی – نخست وزیر عراق – و اردوغان موافق نیست.

گروه های مسلح عراق مخالف توسعه فعالیت های شرکت اماراتی دانا گاز به منظور افزایش تولید گاز اقلیم کردستان و بی نیازی از گاز‌ وارداتی ایران است. این تهدید، توافق نامەهای سفر اخیر سودانی به واشنگتن را هم در بر می گیرد. همانطور که اقلیم کردستان عملا به دو دولت تبدیل شده، عراق هم دستکم دارای دو دولت و دو قدرت تنفیذی است.

عراق اول شامل نخست وزیری، پارلمان و دادگاه عالی و عراق دوم نیز شامل شبه نظامیان و گروه های سیاسی و نظامی متحد است.

عراق به شمول اقلیم کردستان پس از سقوط صدام در سال ۲۰۰۳ نه تنها دارای سیادت سرزمینی نیست، بلکه روز به روز بیشتر به مدل دولت ضعیف و شکست خورده نزدیک می شود.

کشورهای منطقه برای تعقیب منافع خود در عراق آزادی تام دارند و بخشی از نیروهای سیاسی و نظامی، رسما و عملا عوامل نیابتی آن ها محسوب می شوند. ایران، ترکیه و آمریکا به عنوان سه کشور دارای بیشترین نفوذ در عراق، دارای سه نوع سیاست هم هستند: سیاست های اعلامی، اعمالی و هوایی!

دو مورد اخیر مهم تر از اولی بوده که بیشتر به کار تزئین ویترین و حفظ ظواهر دیپلماتیک می آید. در واقع وجه اصلی خط مشی این کشورها در عراق، سیاست اعمالی است که لزوما با آن چه در کلام گفته می شود، یکسان نیست.

در این میان تجهیزات جنگی هم نقشی مهم در شسیاست عراقی این سه کشور پیدا کرده است. پهپاد یک ابزار موازنه ساز و هشدار دهنده به اضلاع دیگر این مثلث است:

پایت را از گلیمت بیشتر دراز کره‌ای!

داری پایت را توی کفش من می کنی!

لطفا کمی به عقب تر برگردد!

موارد بالا پیام احتمالی حملات گاه و بیگاه در آسمان بی صاحب عراق است!

سیل‌زدگان جنوب بلوچستان را دریابیم

احسان هوشمند
در دو ماه گذشته جنوب استان سیستان‌و‌بلوچستان شاهد وقوع دو سیلاب بسیار مخرب بود. متأسفانه بر اثر وقوع سیلاب بیش از 15 شهرستان در استان سیستان‌و‌بلوچستان از‌جمله شهرستان‌های دشتیاری، زرآباد، کنارک، چابهار، قصرقند، ‌راسک، سراوان، دلگان، بمپور و نیک‌شهر خسارات درخورتوجهی متحمل شدند. صدها کلیومتر راه روستایی و نیز کیلومتر‌ها راه بین زمین‌های کشاورزی، تأسیسات زیر‌بنایی، ده‌ها هزار هکتار از زمین‌های کشاورزی و باغات، ده‌ها واحد گلخانه‌ای و دامداری و کلنی زنبورعسل، مرغداری و صدها حلقه چاه و قنات و بندسار و خسارات درخورتوجه به منازل مسکونی و ماشین‌آلات و ادوات کشاورزی و شبکه برق‌رسانی و آب‌رسانی و واحد‌های مسکونی و هزاران نفر آسیب‌دیده از سیل بخشی از خسارات درخورتوجه سیلاب‌های اخیر بلوچستان است. متأسفانه در سیل اخیر نیز چند نفر از هم‌وطنان کشته شدند.   برآورد می‌شود که خسارات سیل هزاران میلیارد تومان باشد. در جریان وقوع سیل، افزون بر کمک‌های امدادی هلال‌احمر و نیروهای نظامی مانند دیگر مصائب طبیعی دیگر هم‌وطنان نیز به یاری سیل‌زدگان پرداختند. با وجود این امدادرسانی‌ها و کمک‌های انجام‌شده، وسعت درخورتوجه مناطق سیل‌زده و ابعاد گسترده خسارات وارد‌شده موجب شده تا متأسفانه همچنان هم‌وطنان ارجمندمان در این استان با مسائل و مشکلات عدیده‌ای روبه‌رو باشند. این در حالی است که در حالت عادی نیز از نظر شاخص‌های توسعه انسانی و زیر‌ساخت‌ها وضعیت در استان سیستان‌و‌بلوچستان بسیار نامناسب و نگران‌کننده است. فقر گسترده و کاهش امید به زندگی یکی از نتایج وضعیت اسف‌بار کنونی است. از نظر راه‌های مواصلاتی، خطوط ریلی، دسترسی به آب آشامیدنی سالم، مدارس استاندارد، معلمان با‌تجربه، مراکز درمانی و بهداشتی و پزشکان متخصص وضعیت استان سیستان‌و‌بلوچستان بسیار نامطلوب و نگران‌کننده است. در این شرایط وقوع دو سیلاب بی‌سابقه و بسیار وسیع موجب شده تا بیش از هر زمان دیگری زندگی به کام هم‌وطنان ارجمند در جنوب استان و البته بخش‌هایی از جنوب استان کرمان تلخ شود. متأسفانه در جریان این سیلاب‌ها نیز رسانه‌های پربیننده و شنونده کشور با وجود پخش برخی اخبار و گزارش‌ها از وقوع سیل و خسارات، در ساعات پربیننده و پر‌شنونده کمتر به ابعاد خسارات سیل یا لزوم امدادرسانی‌های گسترده‌تر پرداختند و ظرفیت کمک‌های مردمی را به‌عنوان یک هدف امدادی چندان مورد توجه قرار ندادند. از مشکلات و نارسایی‌های امدادرسانی نیز کمتر خبر و گزارشی روی آنتن رفت و در این گستره جغرافیایی وسیع آسیب‌دیده ناشی از سیلاب، کمتر به میان مردم سختکوش و شریف و آسیب‌دیده از سیل حاضر شدند تا منعکس‌کننده انتظارات و نیازها و گلایه‌های این گروه از هم‌وطنان عزیز باشند. در دیگر رسانه‌ها از‌جمله رسانه‌های کاغذی یا مجازی و نیز شبکه‌های اجتماعی اگرچه اخبار درخورتوجهی درباره سیلاب اخیر جنوب استان سیستان‌و‌بلوچستان منتشر شد؛ اما به صورت مستمر و جدی گزارش میدانی کمتری درباره ابعاد خسارات و نیازهای هم‌وطنان، تولید و رسانه‌ای شد. همچنین حضور کارشناسان کشور در رسانه‌های عمومی برای ارائه مشاوره و طرح دیدگاه‌های کارشناسی درباره چگونگی استفاده از رواناب‌های ناشی از بارندگی‌های موسمی در جنوب استان یا روش‌های مقابله با سیلاب ناشی از تغییرات آب‌و‌هوایی هم موضوعی است که پرداختن به آن یکی از نیازهای استان برای مقابله با سیلاب‌های آتی است. آیا باید سدسازی کرد یا روش‌های بهتری برای استفاده از رواناب‌ها در جنوب استان وجود دارد؟

متأسفانه پس از وقوع زلزله سرپل ذهاب در سال 1397 محدودیت‌هایی برای حضور افراد مشهور و مؤثر در جمع‌آوری کمک‌های امدادی و یاری به آسیب‌دیدگان مصائب جمعی اعمال شد. پیش‌ازآن حضور برخی چهره‌های مردمی مانند آقای علی دایی، اسطوره فوتبال کشور، در میان آسیب‌دیدگان موجب می‌شد تا نهادهای مدنی نیز با انگیزه بیشتری ایفاگر نقش‌های امدادی و حمایتی باشند؛ موضوعی که در سال‌های اخیر به دلیل محدویت‌های انجام‌شده، کم‌رنگ‌تر شده است. در این شرایط استمرار مسائل حاد و مزمن توسعه‌ای استان به‌اضافه خسارات گسترده سیل موجب شده تا همچنان مردم آسیب‌دیده چشم به راه یاری و کمک‌های گسترده هم‌وطنان به سیل‌زدگان باشد. امید است که رسانه‌های کشور بیش‌از‌پیش با ایفای وظیفه انسانی و ملی و حرفه‌ای خود، به صورت مستمر گزارش‌ها و اخبار متنوعی از ابعاد خسارات و نیازهای هم‌وطنان تولید کنند تا ضمن روشن‌شدن ابعاد خسارات، دیگر هم‌وطنان و مسئولان امر نیز برای یاری سیل‌زدگان به پا خیزند. چشمان هم‌وطنان رنج‌دیده و نگران سیل‌زدگان منتظر همه ایرانیان مسئولیت‌شناس و خیری است که عزم خود را برای یاری به هم‌وطنان سیل‌زده در جنوب استان سیستان‌و‌بلوچستان و جنوب استان کرمان جزم کرده‌اند. هم‌وطنان عزیز سیل‌زده در جنوب استان سیستان‌وبلوچستان را در این شرایط سخت دریابیم و به یاری‌شان بشتابیم.

آپارتاید علمی
نوید مؤمن
 اعتراضات دانشجویی سراسر آمریکا را فراگرفته و حتی به برخی کشورهای عضو اتحادیه اروپایی نیز تعمیم یافته است. آنچه در این اعتراضات تبلور دارد، خشم و غیرت تمام‌عیاری است که در دفاع از کودکان مظلوم فلسطینی نضج یافته و آپارتاید امنیتی و علمی حاکم بر غرب را در مقابل دیده افکار عمومی دنیا به چالش کشیده است. با این حال اعتراضات دانشجویی گسترده در غرب علیه موجودیت و جنایات رژیم اشغالگر صهیونیست و حامیان آمریکایی - اروپایی تل‌آویو، یک پیام مشخص دیگر دارد و آن پایان تاریخ مصرف ساختار حقوقی حاکم بر غرب است. 
واقعیت امر این است که مطابق نهادگرایی غربی، ساختارهای نظام‌یافته حقوقی در آمریکا و اروپا خدشه‌ناپذیر، مستقل و صاحب اختیار مطلق شهروندان محسوب می‌شوند. بر همین اساس هیچ‌کس حق ندارد گردش کار یک پرونده حقوقی، رفتار یک قاضی یا حتی روند صدور یک حکم ناعادلانه را در غرب زیر سوال ببرد، زیرا این ساختار (بنا بر قرائت بازیگران غربی) محق است هرگونه بخواهد قانون را تفسیر کند و دیگران نیز باید این تفسیر را به صورت ذاتی و بدون چون و چرا بپذیرند.کارگردان این نهادگرایی‌ حقوقی اغراق‌آمیز، کانون‌های پنهان قدرت در غرب هستند؛ نهادهایی که هر گاه مطامع سیاسی آنها مورد پذیرش و اقناع جوامع غربی قرار نمی‌گیرد، بلافاصله به آن رنگ و بوی حقوقی می‌دهند و متعاقبا، مخالفت با آن را مترادف با مخالفت با قانون تلقی می‌کنند. پس از گذار بشریت به هزاره سوم، صهیونیست‌ستیزی تبدیل به پررنگ‌ترین خط قرمز امنیتی در آمریکا و اتحادیه اروپایی شد. کار به جایی رسید که توهین به برخی سران اروپایی مجاز و انتقاد از ماهیت صهیونیسم جرم شمرده شد! این آپارتاید حقوقی توسط نهادهای حقوقی غرب تئوریزه و اجرایی شد و هر فرد یا گروهی که آن را مورد انتقاد قرار می‌داد، مشمول سخت‌ترین جرایم و محدودیت‌ها می‌شد.
با وقوع جنگ غزه، نهادهای امنیتی و حقوقی غرب (این بار به صورتی کاملا آشکار و در همپوشانی اعلامی مطلق با یکدیگر) هرگونه انتقاد از نسل‌کشی کودکان غزه و جنایات تمام‌عیار رژیم اشغالگر قدس در قبال فلسطینیان را مصداق «یهودستیزی»‌(!) قلمداد کرده و جرم‌انگاری آن را در دستور کار قرار دادند. در ۷ ماه اخیر بسیاری از کارمندان، دانشجویان و حتی برخی سیاستمداران غربی صرفا به علت انتقاد از توحش صهیونیست‌ها در جنگ غزه، شغل خود را از دست داده و در انتظار محاکمه نهایی خود در بی‌دادگاه‌های آمریکا و اروپا هستند. 
در تحلیل فرامتنی خیزش غیرتمندانه دانشجویان آمریکایی و اروپایی در دفاع از فلسطینیان، ساختار حقوقی غرب و خروجی‌های غیرمنطقی آن نیز به صورت مستقیم هدف قرار گرفته و منهدم شده است. پیام آشکار دانشجویان آمریکایی و اروپایی به ساختار حقوقی غرب مشخص است: ادغام این ساختار ظاهرا مستقل با لابی‌های کثیف قدرت در غرب جایی برای پذیرش بی‌طرفی و عظمت ادعایی آن برای شهروندان آمریکایی - اروپایی و افکار عمومی دنیا باقی نگذاشته است. ساختاری که خروجی آن، مترادف‌انگاری صهیونیست‌ستیزی با یهودستیزی و جرم‌انگاری آن باشد، قطعا نه ارزش ذاتی دارد و نه اکتسابی! نکته مهم‌تر اینکه نسل جوان آمریکا و اروپا (به طور مشخص جوانان نسل «زد» که بین 18 تا 24 سال سن دارند) نه تنها در برهه حساس کنونی این روایتگری حقوقی دروغین و بی‌بنیان را پس ‌زده‌اند، بلکه متعاقبا در آینده نیز علیه بسیاری از گزاره‌ها، پیش‌فرض‌ها و احکام ادعایی بی‌دادگاه‌های غرب قد علم خواهند کرد. نهادگرایی سیاسی در آمریکا و اروپا مدت‌هاست به پایان رسیده و از سوی شهروندان این کشورها به چالش کشیده شده است اما نهادگرایی حقوقی در غرب، تا قبل از جنگ غزه تبدیل به یکی از خمیرمایه‌ها و محورهای حکمرانی در این کشورها شده بود. با این حال آگاهی عمومی شهروندان بویژه جوانان و دانشجویان غربی نسبت به آنچه در ماورای این نهادسازی تصنعی می‌گذرد، جایی برای استمرار حیات مسموم آن باقی نگذاشته است. اینک قرائت و تفسیر نهادهای حقوقی غرب (در قبال موضوع جنگ غزه و حتی سایر موضوعات اجتماعی و بین‌المللی)، کمترین ارزشی برای جوانان به‌پاخاسته این کشورها نخواهد داشت
 

«من یک پروفسور هستم!»

محمدكاظم انبارلويي

بیش از ۲۰۰ دانشگاه آمریکا در یک خیزش ضدفاشیستی جنایات اسرائیل را در سرزمین‌های اشغالی محکوم کردند. یک استاد دانشگاه درحالی‌که می‌گفت من یک پروفسور هستم مورد ضرب و شتم گارد دانشگاه قرار گرفت. یازده روز است دانشجویان در دانشگاه ها زیر چادر تحصن زندگی می کنند، هزاران تن بازداشت و صد ها تن مجروح شده اند.
در اروپا به‌ویژه در فرانسه همین بساط برقرار است. واقعا در دانشگاه‌های غرب چه می‌گذرد؟
۱- مدتی است دانشگاه‌ها در آمریکا و اروپا ملتهب است. این التهاب در مراکز آموزش عالی استثنا ندارد.
حرف دانشجویان این است که ماشین جنگی صهیونیست‌ها را در غزه و کرانه باختری متوقف کنید. جنایت علیه بشریت، قتل‌عام کودکان و زنان بس است. وجدان بشریت، نسل‌کشی و قتل‌عام را در هزاره سوم تاب نمی‌آورد.
مقامات سیاسی آمریکا و اروپا می‌گویند، این یک پدیده «یهودی‌ستیزی» است. لذا فرمان حکومت نظامی و حمله به دانشگاه را صادر کردند.
۲- این روزها دانشگاه‌های آمریکا و اروپا به صورت پادگان اداره می‌شود. گارد وارد دانشگاه شده است. اما دانشجویان تحصن در محوطه را ترک نمی‌کنند، درگیری تا داخل کلاس‌ها هم پیش رفته، اساتید و دانشجویان پای زندان و کتک هم ایستاده‌اند.
حراست و سرویس‌های امنیت داخلی، همراه نیروهای گارد شده‌اند، شوک الکتریکی و باتوم حرف اول را در پادگان دانشگاه‌ها می‌زند، اما حرف آخر را دانشجویان می‌زنند آنها فریاد می‌زنند ما از جنایات غرب در فلسطین اشغالی بیزاریم. ما کشتار جمعی و قتل‌عام بی‌گناهان را نمی‌توانیم در غزه و کرانه باختری بپذیریم.
۳- خیزش جنبش دانشجویی در دانشگاه‌های غرب یک پدیده پاک انسانی است. دانشگاه‌هایی که عمدتا توسط بودجه صهیونیست‌ها اداره 
می شود اما برخلاف اراده آنها دانشجویان به‌ویژه رؤسا و اساتید به صحنه سیاسی آمده‌اند و برخلاف سیاست‌های اعلامی عمل می‌کنند.
دانشجویان در تحصن‌ها فریاد می‌زنند پس آزادی اندیشه، آزادی بیان و گردش آزاد اطلاعات که در دروس خود آموزش می‌دادید چه شد؟
 ارزش‌های لیبرالی در دانشگاه که تبلیغ و ترویج می‌کنید چه جایگاهی دارد؟! چرا بر قامت یهودیت لباس صهیونیسم و فاشیسم پوشانده‌اید؟
این‌ها سؤالاتی است که در دانشگاه‌های غرب مطرح است و پاسخی جز باتوم و بازداشت همراه با ضرب و جرح ندارد!
۴- دانشگاه کلمبیا یکی از کانون‌های شورش دانشجویان علیه مظالم صهیونیست‌ها ۲۷۰ سال پیش توسط انگلیسی‌ها تأسیس شده است. این دانشگاه در بخش منهتن نیویورک واقع شده است. بر سر این دانشگاه شعار «در روشنایی‌ات، روشنایی را خواهیم دید» نقش بسته است. بیش از ۳۰ هزار دانشجو با چهار هزار اعضای هیئت علمی در این دانشگاه دنبال «روشنایی» هستند. صهیونیست‌ها به شعور همه این جماعت توهین می‌کنند. آنها می‌گویند قتل‌عام هزاران زن و کودک در غزه و زندانی کردن هزاران تن در کرانه باختری برای مقابله با یهودی‌ستیزی است شما دانشجویان و اساتید اشتباه می‌کنید، برای ظلمت و تاریکی تحصن نکنید!
اخیرا رئیس مجلس نمایندگان برای تشریح این موضع به دانشگاه کلمبیا رفته بود که دانشجویان او را «هو» کردند.
۵- دانشگاه هاروارد، قدیمی‌ترین دانشگاه آمریکاست. تأسیس آن به ۳۸۰ سال پیش در ایالت ماساچوست برمی‌گردد و از برترین دانشگاه‌های آمریکا محسوب می شود. رتبه یک را در جهان به خود اختصاص داده است. البته این دانشگاه عضو یک مجتمع دانشگاهی است که از ۸ دانشگاه معتبر جهان که عمدتا در دانشگاه‌های شمال شرقی ایالات متحده آمریکا واقع شده‌اند تشکیل شده‌اند. هم این دانشگاه و هم دانشگاه کلمبیا یک دانشگاه خصوصی است و عمدتا از طریق سرمایه‌داران یهودی پشتیبانی مالی می شوند.
اما هاروارد اکنون کانون بزرگ صهیونیسم‌ستیزی است و جنایات اسرائیل را در سرزمین‌های اشغالی برنمی‌تابد. واکنش دانشجویان و اساتید دانشگاه نسبت به جنایات جنگی اسرائیل درخور تحسین است. آن را می‌توان بخشی از وجدان جریحه‌دار شده بشریت در مورد قتل‌عام فلسطینیان دانست.
اما مقامات سیاسی آمریکا نه‌تنها این فهم و ادراک نخبگان خود را در محافل علمی برنمی‌تابند بلکه برای ادامه نسل‌کشی بودجه‌های سنگین برای روغن‌کاری ماشین جنگی رژیم صهیونیستی در کنگره به تصویب می‌رسانند.
این دو دانشگاه طرف قرارداد پنتاگون، سیا و وزارت خارجه و محل تئوری‌پردازی درخصوص حاکمیت سرمایه‌داری است. دانشجویان و اساتید با خیزش ضدصهیونیستی می‌گویند ما دیگر حاضر نیستیم نان تئوری‌های خود را در خون بی‌گناهان بزنیم و بخوریم. خونخواری بس است قدری هم به آزادی، انسانیت و شرافت آدمی فکر کنیم!
۶- سیزده سال پیش مقام معظم رهبری در تحلیل جنبش وال استریت و جنبش ۹۹ درصدی فرمودند: «امروز نظام سلطه در یک بن بست کامل است نتیجه آن سال‌ها بعد به نتیجه می رسد. حمایت از اسرائیل را همان یک درصدی‌ها می‌کنند.»(۱)
و نیز فرمودند: «مردم در اجتماعات نیویورک نشان می‌دهند که ۹۹ درصد مردم آمریکا علاقه‌ای ندارند که پول و مالیات آنها خرج اسرائیل شود تا این غده سرطانی را سر پا نگه دارند.»(۲)
جنبش دانشجویی در آمریکا و اروپا یک پرده‌برداری جدید از جنبش
 ۹۹ درصدی مردم است. این جنبش حکایت از ورود غرب به بحران‌های تودرتوی سیاسی و اجتماعی دارد.
پی‌نوشت ها:
۱و۲- بیانات رهبر انقلاب در جمع مردم کرمانشاه  ۲۰/۷/۱۳۹۰