صفحه نخست >>  عمومی >> ویژه ها
تاریخ انتشار : ۱۳ تير ۱۴۰۳ - ۰۷:۵۸  ، 
شناسه خبر : ۳۶۱۹۴۷
قهقرا و پیشرفت یک گزارش مستند، فرق می کند چه کسی رئیس جمهور شود ؟، چرا مشارکت در انتخابات مهم است؛ یادداشت برخی از روزنامه‌های چهارشنبه ۱۳ تیر ۱۴۰۳ است.

قهقرا و پیشرفت یک گزارش مستند 

محمد ایمانی
۱- دشمنان ایران قوی، دولت‌هایی هستند که چهار گوشه منطقه را به خاک و خون کشیدند. دولت‌هایی که آحاد ملت ایران را فارغ از این که کدام سلیقه سیاسی و مذهبی را دارند، مورد شدید‌ترین تحریم‌ها قرار دادند. این دشمنان قسم‌خورده، درباره قدرتمندی ایران و مسیر کشاندن آن به ناتوانی چگونه فکر می‌کنند؟ عملکرد طیف‌های سیاسی‌، چگونه می‌تواند برنامه ضعیف‌سازی ایران را خنثی کند، یا همپوشانی داشته باشد؟
۲- دو قطبی‌سازی، و فعال کردن شکاف‌های اجتماعی، قومیتی، مذهبی، جنسیتی و صنفی، ولو در پوشش رقابت انتخاباتی، رفتاری ذاتا استعماری است؛ کاری است که سرویس‌های جاسوسی انگلیس، آمریکا و اسرائیل، همواره به تبعیت از فرعون انجام داده‌اند. 
«إِنَّ فِرْعَوْنَ عَلَا فِي الْأَرْضِ وَجَعَلَ أَهْلَهَا شِيَعًا يَسْتَضْعِفُ طَائِفَهً مِنْهُمْ..». فرعون برای اینکه بتواند مردم را به ضعف بکشاند و بهره‌کشی کند، میان آنها تفرقه می‌انداخت و آنها را گروه‌گروه می‌کرد. امروز چه کسانی در حالی که دم از وحدت ملی می‌زنند، مامور فعال کردن شکاف‌های سیاسی و اجتماعی هستند؟!
۳- غرب با وجود اجرای یک دهه برنامه ضعیف‌سازی از داخل و خارج، خود را شکست‌خورده می‌بیند. چنانکه «سایمون تیسدال»، سردبیر خارجی روزنامه انگلیسی گاردین، ژانویه 2024 (اواخر دی‌‌ماه گذشته) نوشت: «آمریکا دیگر، بزرگ‌ترین قدرت در خاورمیانه نیست، ایران است. جایگاه قدرت برتر در منطقه، اکنون در اختیار ایران است». شکست بزرگ غرب در حالی رقم خورد که «جان ساورز»، رئیس سرویس جاسوسی انگلیس (MI6)، مهرماه 1394 در آستانه اجرای برجام، به شبکه CNN گفته بود؛ «برجام ظرف 15 سال آینده، ایران را به کشوری میانه‌رو تبدیل خواهد کرد. ما شاهد کشوری هستیم که در مرحله انتقال از پایه‌های انقلابی به کشوری نُرمال‌تر قرار دارد، اما در داخل ایران در این مسیر، چالش وجود دارد. دیدگاه‌های متفاوتی در ایران درباره آینده این کشور وجود دارد... ما نیاز داریم به شکلی استراتژیک صبور باشیم و فرصت دهیم تا ایران طی 15- 10 سال، به کشوری نرمال تبدیل شود. ما باید این احتمال را به حداکثر برسانیم».
۴- شبیه سخنان ساورز را «جان برنان» رئیس سازمان سیا، مرداد 1395 در «همایش امنیتی اسپن» گفت: «توافق هسته‌ای کار درستی بود که انجام شد... این کار، روحانی را که از دید ما بین عناصر فعال در ایران، فردی بسیار میانه‌‌روتر به‌شمار می‌‌آید، تقویت کرد. او باید دستاورد‌های بیشتری داشته باشد تا حمایت بیشتری جلب کند، به این دلیل که در حکومت ایران بین تندروها و میانه‌‌روها رقابت وجود دارد. برخی تصور می‌کنند که ایران، کشوری یکدست است، اما این‌طور نیست. در حالی که آنها سال آینده انتخابات برگزار می‌‌کنند، ما به دقت اوضاع را تحت‌نظر خواهیم داشت تا ببینیم موازنه رقابتی که درون حکومت وجود دارد، چطور پیش می‌‌رود... نگرانی من این است که بسیاری از ایرانی‌ها انتظار داشتند با آزاد شدن دارایی‌‌های این کشور، پول به زندگی آنها سرازیر شود، اما خوب این مسئله زمان می‌ برد.»
۵- عقل و منطق مطلقا زیر سؤال می‌رفت، اگر همان بانیان خارجی و داخلی تحریم‌ها، بخواهند ایران را در مسیر رونق و پیشرفت قرار دهند! برخی مدعیان داخلی برداشتن تحریم، همان‌هایی بودند که گرای تحریم‌ها را به دولت اوباما داده بودند. روزنامه لس آنجلس تایمز، 28مهر 88 از زبان «جان‌‌ هانا» مقام آمریکایی نوشت: «مطمئناً پیامی که از گردهمایی اخیر فعالان اپوزیسیون ایران- که در میان آنها بعضی شخصیت ‌های نزدیک به رهبری جنبش سبز حضور داشتند - شنیدم، این بود که تحریم باید اعمال شود و باید هرچه شدید‌تر باشد. آنها گفتند برای اینکه تحریم مؤثر باشد، باید به صورت شوک‌ وارد شود که فلج کند و نه به صورت واکسن... برخی از آنها نگرانند که رژیم بر اثر حمله نظامی فلج نشود. با وجود این نگرانی، آنها پیشنهاد دادند بمباران همزمان تأسیسات هسته‌‌ای و مراکز سپاه پاسداران و بسیج - هر چند که تعدادی از مردم را هم نابود کند - انجام شود»!
۶- مقصود ساورز و برنان و دیگران از میانه‌رو و نرمال سازی ایران چه بود؟ چرا در همان دوره (و نه پس از روی کار آمدن ترامپ) به معاون دفتر روحانی برای نمایندگی آمریکا ویزا ندادند، شرکت‌های همکار با ایران را تهدید کردند، تحریم‌های جدید (ویزا، آیسا، سیسادا و...) را به اجرا گذاشتند، به هواپیمای آقای ظریف در آلمان سوخت ندادند، یا اجازه ندادند سفارت ایران بتواند حتی یک حساب بانکی در لندن باز کند؟ وقتی از قهقرا و پیشرفت حرف می‌زنیم، دقیقا از چه چیزی سخن می‌گوییم؟ برخی دولتمردان سابق که در ستاد انتخاباتی مدعیان اعتدال و اصلاحت زنبیل گذاشته و از افتخارات نداشته می‌گویند، همان‌ها هستند که وزیر خارجه‌شان پس از برجام، نامه التماس به جان کری می‌نوشت و برای شرکت‌های در حال تهدید شدن، نامه آرامش‌بخش (Comfort letter) درخواست می‌کرد؛ و رئیس‌ سازمان برنامه و بودجه‌شان ۱۳ شهریور ۱۳۹۹ می‌گفت: «شدیدترین مرحله تحریم، نفت در برابر غذا بود، اما الان در شرایطی هستیم که این بی‌‌انصاف‌‌ها و دژخیمان، حتی برای غذا و دارو، اجازه فروش یک قطره نفت را نمی‌دهند و اگر هم به ‌فروش می‌‌رسد، امکان تبادل مالی نباشد». یا وزیر نفت پرادعای‌شان، ۲۸ خرداد ۹۸ عنوان می‌کرد «امروز، هیچ نفتی نمی‌‌توانیم بفروشیم، حتی اگر بفروشیم، پولش را نمی‌توانیم بیاوریم». دولت نُرمال شده (!) در حالی با برجام و ادعای تعلیق قطعنامه‌های شورای امنیت، از فروش حداقلی نفت و خرید غذا و دارو محروم شده بود که طبق قوانین بین‌المللی، حتی کشورهای تحریم شده و ناهمراه (بدون واگذاری امتیازاتی مثل برجام)، از تحریم غذا و دارو استثنا بودند!
۷- هدف مشترک سه دولت اوباما و ترامپ و بایدن (با وجود تفاوت‌های تاکتیکی)، فروپاشی ایران بود و انصافا نقشه خود را هم درست پیش بردند، تا جایی که دولت روحانی در آن چند سال آخر، دست‌ها را بالا برده بود. آقای تقی آزاد ارمکی (فعال اصلاح‌طلب که اکنون فعالیت انتخاباتی دارد)، در این باره، 25 اردیبهشت ۹۷ به روزنامه فرهیختگان گفت: «روحانی جز برجام کار دیگری بلد نیست. برجام پروژه او بود و تمام شد. او ۱۰۰ سال دیگر هم بماند، هیچ کاری نمی‌تواند انجام دهد. نه توانایی کار دیگری دارد، نه نیرو‌های او این چیز‌ها را می‌ فهمند. روحانی هیچ کار دیگری از جمله رفع مشکلات اقتصادی را نمی‌تواند انجام دهد.». ارمکی همچنین مهرماه 1397 در گفت‌‌وگو با روزنامه آرمان و درباره که «دولت نه به وعده‌های خود عمل کرده و نه پاسخگوی مطالبات بوده»، اظهار داشت: «موقعیت دولت روحانی با ‌هاشمی، خاتمی و احمدی‌نژاد فرق می‌‌کند. دولت روحانی، بعد از برجام تمام شد. چون تمام هویت دولت را به برجام گره زده بود. او هیچ‌ ایده دیگری جز برجام نداشت. جامعه‌ای که این همه بحث نابرابری اقتصادی در آن می‌‌رود، یک نفر در کابینه نیست که بحث تز یا رفاه اجتماعی را مطرح کند. دولت از تز اقتصادی، مناسبات اجتماعی و فرهنگی، تهی و پایان یافته است».
۸- کشور ما به همت مردم و دولت شهید رئیسی، از لبه پرتگاه برگشت. سعید لیلاز، کارشناس اقتصادی و عضو شورای مرکزی حزب کارگزاران، شهریور ۹۷ به یورو نیوز گفته بود: 
«با اختیاراتی که روحانی دارد، اگر چوب بود تا الان کاری کرده بود. عامل التهاب بازار، سوءمدیریت است. مسئولیت، متوجه روحانی است». همین فعال سیاسی و اقتصادی، چند سال بعد در گفت‌و‌گو با روزنامه‌هایی مانند هم‌میهن و شرق گفت:
- «آقای رئیسی، در حوزه اقتصاد موفق بود، ولی کسی حاضر نیست این را بگوید؛ اصلاح‌طلبان بی‌انصافی می‌کنند. هیچ شاخص اقتصادی نیست که الان وضعیتش بهتر از سال 1400 [شروع دولت سیزدهم] نباشد. حتی در برخی موارد ما از سال1396 [اوج دولت برجام] هم عبور کردیم؛ مثل حجم تولید ناخالص داخلی. کارنامه اقتصادی آقای رئیسی خوب است؛ احزاب برای اهداف خودشان بی‌انصافی می‌کنند.
- «برخلاف چیزی که گفته می‌‌شود، مجموعه کارکرد آقای رئیسی، اقتصاد ایران را از گِل در‌آورد. هیچ حوزه‌ای وجود ندارد که شرایط آن نسبت به قبل بهتر نباشد. وضعیت شرایط عمومی کسب‌وکار و مانند آن بهتر شده و در حوزه‌‌های مثل رشد اقتصادی با سرعت نسبتاً کمتری رو به جلو حرکت می‌‌کنیم... اینکه چرا شهروندان، پیشرفت‌ها را حس نمی‌‌کنند، چند علت دارد؛ از جمله اینکه بخش مهمی از این رشد، چاله‌های سقوط اقتصاد در سال‌های ۹۷ و ۹۸ را پر کرده است».
 - «آیا اقتصاد ایران در حال پسرفت است و با رابطه با آمریکا، مسائل حل خواهد شد؟ به‌ویژه پس از موج دوم تحریم‌، تلاش برای مصالحه، معنایی جز دست ‌شستن از برنامه هسته‌ای و کوتاه ‌آمدن از موضع قدرت منطقه‌‌ای مستقل در جنگل خاورمیانه ندارد. اقتصاد ایران از نیمه سال 1400 به بعد، رکورد تاریخی حجم تولید ناخالص داخلی در سال 1396 را پشت سر گذاشته است. حجم اقتصاد در سال 1400 معادل 3.2 درصد بزرگ‌تر از بالاترین عملکرد در سال 1396 بود. آنها که هر‌گونه بهبود اوضاع اقتصادی را در گرو رفع تحریم‌ و روابط با آمریکا دانسته‌‌اند، در همه این سال‌ها، بر سر قبری‌ گریسته‌اند که مرده‌‌ای در آن دفن نشده است. بر پایه شواهد موجود، مقاومت اقتصاد ایران در برابر تحریم‌ها به روشنی در حال افزایش است و به موازات کاهش سهم نفت در تولید ملی، آسیب‌پذیری در برابر تحریم‌‌ها نیز کاهش یافته. ادعای تعیین‌کننده بودن تحریم‌، تکرار اشتباهی علمی و دروغ سیاسی بزرگی است».
- «غرب به‌ویژه آمریکا، به چیزی جز ایران تسلیم، یا جمهوری اسلامی سرنگون شده، تن نخواهند داد. در حالی که غرب روز به روز در حال ضعیف‌تر شدن است، این خواسته روز به ‌روز غیرمنطقی‌تر می‌شود. ایران از مصايب سال‌های 98 و 99 که بدترین سال‌ها بود، عبور کرده و دیگر به آن باز نخواهد گشت. فرقی نمی‌کند با ترامپ یا بدون ترامپ؛ با تحریم یا بدون تشدید تحریم‌. حمله ایران به اسرائیل هم، همین واقعیت‌ را نمایان کرد. در موازنه جدید، جمهوری اسلامی یک بازیگر بزرگ فرا منطقه‌ای است.
- برخی نخبگان در واکنش به حوادث یا اظهارنظر، به چنان فرومایگی دچار می‌‌شوند که به پوپولیسم دردناک دچار می‌شوند. این نشان می‌‌دهد که چقدر روشنفکری، بیشتر به سلبریتی ‌بودن شبیه است تا روشنفکری و نخبگی. یعنی دنبال فالوور و لایک‌ خوردن هستند، یا می‌خواهند دل کسی را خنک کنند، یا کسی را بچزانند و اصلا دنبال کشف حقیقت نیستند. من پژوهشی کردم و متوجه شدم ما شهریور 1400 از رکورد تاریخی بالاترین عدد تولید ناخالص داخلی در سال 96 عبور کردیم. از شهریور 1400 تا الان هرچه رشد در اقتصاد ایران دارد اتفاق می‌افتد، جدید است... درباره آینده ایران، خیلی امیدوارم. می‌دانید؟ فقط 40 درصد ظرفیت صنعتی ایران الان دارد استفاده می‌شود. بنابراین تا یک ‌دوره‌ای بیش از 10 سال، ما بدون سرمایه‌گذاری جدی، حتی می‌‌توانیم رشد اقتصادی دورقمی داشته باشیم.» 
۹-  انتخابات قرار است کشور ما را به کدام سمت رهنمون شود؟ ادامه پیشرفت‌های درخشانی که در دوران شهید رئیسی عزیز ریل‌گذاری شده‌، یا بازگشت به قهقرای گذشته؟ مردم ما سخنان آقای روحانی را باور کنند که دعوت می‌کند به نامزد مورد نظر او رای بدهند «تا شاهد رشد اقتصادی 14 درصد باشند»، یا برداشت جناب نامزد که گفت: «رشد 8 درصد [مقرر شده در برنامه هفتم] ممکن نیست و همین حالا من کنار می‌روم، به شرط اینکه آقای جلیلی عملی کند و گرنه اعدامش کنند»!؟ وعده رشد 14 درصدی را باور کنیم، یا معدل رشد 6 دهم درصد طی هشت سال دولت قبل را؟ مردم، اذعان به «برنامه ندارم، برنامه همین برنامه موجود و سیاست‌های کلی نظام است «را باور کنند، یا گزارش مراجع رسمی را مبنی بر اینکه «دولت یازدهم و دوازدهم، کمتر از 35 درصد برنامه ششم را اجرا کرد و اعتقادی به برنامه نداشت»؟! اگر به اذعان حامیان آن دولت، روحانی با برجام تمام شد و هیچ برنامه جایگزینی هم نداشت، امروز چرا باید در حالی که دیپلماسی سیاسی و تجاری خود را با موفقیت توسعه داده‌ایم، دوباره به آن وضعیت زیستن در قفس (ناتوان در خرید حتی غذا و دارو و واکس) برگردیم؟ چگونه می‌شود کسی، چند ماه قبل به درستی بگوید «آمریکا، تمام تعهدات را یکطرفه زیرش می‌‌زند، بعد می‌‌گوید بیا مذاکره کنیم! از کجا معلوم مذاکره کنیم و دوباره زیرش نزنید؟ ما با قلدری، جلوی این ظلم خواهیم ایستاد»، اما حالا ادعا کند: «چرا به برجام عمل نمی‌کنیم؟ نمی‌‌شود در قفس زندگی کرد؛ باید توافق کنیم»؟ اگر بناست همان دولتمردان برگردند و پایبند به برنامه نباشند و غیر از تکرار برجام وFATF‌، حرفی برای گفتن نداشته باشند، اصلا برای چه باید برگردند؟ برای سقوط دوباره در تله غرب و تورم 60 درصد و خزانه خالی و گفتن «پرداخت یارانه، مصیبت عظماست» و «پولی برای پرداخت حقوق سر ماه کارکنان دولت نداریم»؟! 
۱۰-  اما فضای مجازی و قانونمندی و فیلترینگ. متهم به خیانت هستند مدیرانی که نه برای راه‌انداری شبکه ملی اطلاعات همت کردند؛ و نه مانند همه دولت‌های با شعور در غرب و شرق، پیام‌رسان‌های خارجی را وادار کردند تا نماینده‌ای در کشور میزبان داشته باشند، قوانین و امنیت آن کشور را محترم بشمارند، و حتی در صورت لزوم، جریمه شوند تا پاسخگو باشند. وقتی این کار را نکردند و دشمن توانست در دی‌ماه 96 و آبان 98 شبیخون بزند، همان مدیران دولتی گفتند چرا کسی برای این فضای بی‌در و پیکر کاری نمی‌کند و تلگرام و... را نمی‌بندد؟ ماجرای فیلترینگ و سپس فروش فیلترشکن، رهاورد همان‌هایی است که امروز ژست مخالفت گرفته‌اند؛ درست مانند داستان تحریم. امنیت کسب‌وکار و زندگی مردم در فضای مجازی را دربست به دست تحریم‌کنندگان ملت ایران سپرده‌اند؛ «خود می‌کشند و خود تعزیه می‌دارند»!
۱۱-  نشریه اشرافی و غربگرای «صدا»، مرداد 1395 به نارضایتی مردم از دولت وقت اشاره کرده و در تیتر صفحه اول خود نوشته بود: «روحانی چگونه دوباره رئیس‌جمهور می‌‌شود؟ با برجام و تلگرام». این سرمستی انتخاباتی در حالی بود که جان کری وزیر خارجه آمریکا، چهارم مرداد 1394 در شورای روابط خارجی گفت: «به ایران نگاه کنید... 25 درصد جوانان بیکارند. اگر به تهران بروید - من نرفتم ولی دوستانم که رفته‌اند، گفتند - جوانان به دنبال گوشی هوشمند هستند و می‌خواهند بخشی از دنیا باشند». آیا باراک اوباما، یا دختران10-14 ساله‌اش ‌(مالیا و ساشا) حق نداشتند بخشی از همین دنیا باشند که کری می‌گفت؟! پاسخ اوباما منفی بود. او اواخر آذر 1390 گفت «دخترانم را از استفاده از شبکه اجتماعی فیس‌‌بوک منع می‌‌کنم، زیرا تمایل ندارم افراد غریبه، مسائل خانوادگی آنها را بدانند. فیس‌بوک، مکانی امن برای گذران اوقات فراغت دخترم نیست. چرا باید بخواهیم با افرادی روبه‌رو شویم و آنها از امور ما باخبر باشند، در حالی که آنها را نمی‌‌شناسیم. این عاقلانه نیست». اوباما همچنین اسفند 1393 به ای‌بی‌سی نیوز گفت؛ «به من اجازه داده نمی‌‌شود گوشی هوشمندی مانند آیفون یا سامسونگ گالاکسی داشته باشم. سازمان امنیت، مرا مجبور به کنار گذاشتن موبایل هوشمند کرده است».
۱۲- باید از رئیس دولت قبل سؤال کرد، یا وزیر ارتباطات او و یا نامزدی که دورش را گرفته‌اند؟ مسلمان! آیا انصاف است که دختران اوباما در جامعه ولنگار آمریکا، تامین امنیت شوند و حریم داشته باشند، اما دختران و بانوان و جوانان شریف ایرانی، از حداقل امنیت و مصونیت در فضای مجازی محروم باشند؟ محرّم حسینی نزدیک است و انسان، یاد فریاد اعتراض غیرتمندانه‌ای می‌افتد که زینب کبری (سلام الله علیها) در شام بر سر یزید فاجر کشید: «أمِنَ العَدلِ- يَابنَ الطُّلَقاءِ- تَخديرُكَ إماءَكَ ونِساءَكَ وسَوقُكَ بَناتِ رَسولِ الله صلى الله عليه و آله سَبايا، قَد هَتَكتَ سُتورَهُنَّ و أبدَيتَ وُجوهَهُنَّ، تَحدوا بِهِنَّ الأَعداءُ مِن بَلَدٍ إلى‌ بَلَدٍ، و يَستَشرِفُهُنَّ أهلُ المَنازِلِ وَ المَناهِلِ، و يَتَصَفَّحُ وُجوهَهُنَّ القَريبُ وَ البَعيدُ، وَ الدَّنِيُّ وَ الشَّريفُ، لَيسَ مَعَهُنَّ مِن رِجالِهِنَّ وَلِيٌّ‌، ولا مِن حُماتِهِنَّ حَمِيٌّ؟! ‌ای پسر آزاد شده، آیا از عدالت است که زنان و دختران و کنیزان خود را در پشت پرده جای دهی، ولی دختران پیامبر خدا (ص) را در میان نامحرمان، مانند اسیران در شهرها و کوچه و بازار بگردانی تا مردم در آبشخورها و منزلگاه‌‌ها به تماشا بنشینند و نزدیکان و بیگانگان و اراذل و اشراف، آنان را ببینند، در حالی که از مردان آنان، کسی که سرپرستی یا حمایت‌‌شان کند، نداشته باشند؟!»
 
فرق می کند چه کسی رئیس جمهور شود ؟
دکتر هادی محمدی 
صبح روز شنبه 16 تیرماه نهمین رئیس جمهور ایران نیز مشخص شده و باید چهاردهمین دولت را در جمهوری اسلامی ایران تشکیل دهد. یکی از موضوعات مورد علاقه مردم و رسانه های داخلی و خارجی و حتی دوستان، رقبا و دشمنان خارجی ما موضع سیاست خارجی رئیس جمهور آینده است و این‎که او چه خط‎مشی مشخصی را پیگیری می کند. البته در این یادداشت قرار نیست به صورت جداگانه به این موضوع درمورد هر کدام از نامزدها بپردازم چراکه این ها خودشان به اندازه کافی صحبت کرده و بحث های داغ حول سیاست خارجی همچنان و تا 48 ساعت آینده برقرار است؛ اما چند نکته را نباید فراموش کنیم . اول این‎که سیاست‎های کلان کشور در حوزه سیاست خارجی طبق اصل 176 در شورای عالی امنیت ملی تدوین می شود و طبق همین اصل باید به تایید مقام معظم رهبری برسد. اعضای شورای عالی نیز شامل سران سه قوه ، 3 وزیر کشور ، اطلاعات و خارجه به همراه رئیس سازمان برنامه و بودجه ، دو نماینده رهبری و رئیس ستاد کل نیروهای مسلح می شوند که در نهایت نیز مصوباتشان برای اجرا باید تایید مقام معظم  رهبری را داشته باشد. معنای این حرف روی کاغذ این است که کلان سیاست خارجی کشور را در نهایت رهبری نظام تایید  می کنند و نهادهای عالی حاکمیتی یعنی شورای عالی امنیت ملی ابزار مشاوره و کمک به رهبری هستند. بر این اساس است که می گوییم سیاست‎های اصولی و کلان کشور در حوزه بین المللی با تغییر دولت‎ها دستخوش تغییراساسی نمی شوند و پابرجا هستند. این سیاست‎های اصولی مانند حمایت از محور مقاومت یا نزدیکی به همسایگان یا تنش زدایی با کشورهای دورتر که همواره در دکترین نظامی جمهوری اسلامی تعریف شده‌اند سیاست هایی که تقریبا همه دولت‎ها به آن پایبند بوده اند. اما سوال این‎جاست که رئیس جمهور و دولت چه نقشی می تواند در این حوزه داشته باشد؟ اول این که رئیس جمهور به همراه 4 عضو کابینه در شورای عالی امنیت ملی حضور دارند و حداقل نیمی از اعضا را تشکیل می دهند و با همین ابزار می توانند در تصمیم سازی نقش مهمی داشته باشند. همچنین بودجه کشور در اختیار دولت است و می تواند در راستای خواسته های خود در چارچوب سیاست‎های اصولی نظام از آن استفاده کند. هر دولتی می تواند برنامه و راهکارهای مشخصی برای رسیدن به اهداف سیاست خارجی کشور داشته باشد، در این حوزه نیز دست دولت‎ها باز است و می توانند از تاکتیک‎ها و افرادی که درست تر و قوی تر می دانند، برای رسیدن به اهداف اصلی و راهبردها استفاده کنند . دولت‎ها می توانند با پشتوانه افکارعمومی و توجیه آن‎‏ها، به مذاکرات خارجی خود در حوزه های مختلف قدرت دهند و این پشتوانه در صورت ضعیف بودن، آثار منفی خود را خواهد داشت. هرچه اعتماد مردم به یک دولت و رئیس جمهور بیشتر باشد، توانمندی دیپلمات‎ها برای رسیدن به اهداف سیاست خارجی کشور نیز بیشتر می شود و بهترین جا برای نشان دادن این اعتماد انتخابات است. از آن‎چه گفته شد می توان نتیجه گرفت که چه مسعود پزشکیان رئیس جمهور روز شنبه 16 تیرماه باشد و چه سعید جلیلی، در سیاست‎های کلان کشور در حوزه های مختلف به ویژه منطقه، همسایگان و تحریم‎ها تغییر ریشه ای نخواهیم داشت اما رئیس جمهور آینده با تیم دیپلماتیکی که بر سر کار می آورد، در تاکتیک‎ها می تواند موثر باشد ، اگر به نگاه به شرق معتقد باشد یک نوع سیاست خارجی را دنبال می کند ، اگر به دنبال روابط متوازن باشد نوع دیگری، اگر قائل به رفع تحریم‎ها از طریق مذاکرات باشد به گونه ای و اگر خنثی سازی تحریم‎ها را اولویت و اصل بداند شکل دیگری ، نحوه و حجم حمایت از محور مقاومت و نزدیکی و دوری با هر یک از همسایگان ایران می تواند در سیاست‎های دولت آینده متفاوت باشد در واقع اگر چه اصول حاکم بر سیاست خارجی ایران فراتر از دولت هاست اما تاکتیک های اجرای آن سیاست ها بر عهده رئیس جمهور و دولت اوست از این منظر است که نتیجه انتخابات  15 تیر در عرصه بین الملل موضوعیت پیدا می کند.
 
چرا مشارکت در انتخابات مهم است
سیدعبدالله متولیان

 نظام جمهوری اسلامی ایران نظامی مردم پایه است. در ایران اسلامی، اقتدار، ثبات، امنیت سرزمین مدیون و مرهون حضور حداکثری مردم در صحنه است. انتخابات بزرگ‌ترین و مؤثرترین جلوه حضور مردم در اداره کشور و مقبولیت در همه ابعاد سیاسی، فرهنگی و اجتماعی است. حضور مردم در صحنه در هر زمان و هر مناسبت علاوه بر نمایش شور و نشاط اجتماعی و کمک به پیشبرد اهداف نظام، موجب خنثی شدن توطئه‌های دشمنان کشور و مردم شده و بیگانگان را در پیگیری و دستیابی به اهداف پلید خود و سلطه بر کشور ناکام گذاشته است. 
در میان همه جلوه‌های حضور حداکثری مردم در صحنه (نظیر راهپیمایی‌های حماسی ۲۲ بهمن و روز جهانی قدس، بدرقه‌های حماسی مردم با شهدا خاصه شهدایی مانند شهید سلیمانی و شهید رئیسی) مشارکت در انتخابات به دلایل متعدد کارویژه و نقش غیرقابل اغماضی در تحقق موارد مذکور دارد. جمهوری اسلامی ایران مفتخر است که در بین تمامی کشور‌های جهان از حیث کمی بیشترین انتخابات و از نظر کیفی مؤثرترین و قوی‌ترین انتخابات (از نظر چهار ویژگی سلامت، امنیت، رقابت و حضور مردم در انتخابات) را برگزار کرده است. همچنین جمهوری اسلامی ایران تنها کشور و نظام سیاسی در جهان است که نظام سیاسی و قانون اساسی خود را به رفراندوم عمومی گذاشته است. 
علاوه بر موارد فوق، جمهوری اسلامی در مدیریت بحران و برگزاری انتخابات در شرایط فوق‌العاده نیز با افتخار در صدر نظام‌های سیاسی جهان قرار دارد. انتخابات هشتم تیر ۱۴۰۳ نمونه‌ای از این افتخارات است که جمهوری اسلامی ایران به فاصله ۴۰ روز از شهادت رئیس‌جمهور عزیز و مردمی خود موفق به برگزاری یک انتخابات سالم و امن و در اوج رقابت سیاسی شده است. 
تحلیل میزان مشارکت مردم در این انتخابات و چند انتخابات سال‌های اخیر را به وقتی دیگر موکول می‌کنیم، اما به اجمال بر این نکته تأکید می‌کنیم که تقریباً تمام کشور‌های جهان به دلیل قرارگرفتن در یک پیچ تاریخی با بحران‌ها و بی‌ثباتی اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و امنیتی و کاهش مشارکت مردم در انتخابات مواجه هستند و از این جهت با جرئت می‌توان گفت ایران نسبت به سایر کشور‌ها در وضعیت مناسب‌تری قرار دارد. امروز جمهوری اسلامی ایران به دلیل شرایط خاص حاکم بر منطقه و جهان و نقش محور مقاومت و پیامد‌های عملیات طوفان الاقصی و وعده صادق بیش از هر زمانی در معرض تهدید‌ها و آسیب‌های مختلف قرار گرفته و حضور مردم در عرصه انتخابات نیز بیش از هر زمان دیگر بر تثبیت امنیت و اقتدار ایران مؤثر است. علاوه بر آن باید توجه داشت که هر چه قدر انتخابات ۱۵ تیر فارغ از نتیجه آن پرشورتر برگزار شود، قدرت عملکردی دولت منتخب نیز بیشتر می‌شود. 
حضور حداکثری مردم در این انتخابات با توجه به شرایط منطقه و مطالب پیش گفته، حداقل به چهار دلیل از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است: نخست، تحقق جهش اقتصادی که پایه‌های آن پس از یک دهه رکود در دوره ریاست‌جمهوری آیت‌الله رئیسی پی‌ریزی شده است، در گرو حفظ استقلال و ثبات سیاسی، اقتصادی و تمامیت ارضی است و حضور حداکثری مردم به این امر مهم و تلفیق دیپلماسی و میدان منتهی خواهد شد. 
دوم، کاهش مشارکت مردم، سبب تضعیف نظام و فرصت طلبی دشمنان کشور (که مانند گرگ‌های درنده به کمین نشسته و برای کاهش مشارکت مردم در انتخابات نقشه می‌کشند) محسوب می‌شود. دشمن خوب می‌داند مادامی که مردم در صحنه هستند هیچ غلطی نمی‌تواند بکند. 
سوم، مهم‌ترین و مؤثرترین سلاح شیطان ناامید کردن مردم است و مشارکت حداکثری در انتخابات سبب عصبانیت شیطان به دلیل افزایش امیدواری و قوت قلب مؤمنان و همچنین ناامیدی دشمنان بیرونی می‌شود و چهارم اینکه مشارکت حداکثری مردم سبب نشاط سیاسی و اجتماعی و مرگ بی‌تفاوتی و بی‌انگیزگی می‌شود و پرچم نهضت مطالبه‌گری مردم از مسئولان را به اهتزاز در می‌آورد. 
واقعیت این است که در مرحله دوم نیز کشور به مشارکت حداکثری نیاز مبرم دارد. کشور ما اگرچه تجربه انتخابات دو مرحله‌ای را پیش از این در سال ۱۳۸۴ داشته است، اما انتخابات فعلی به جهت نگاه رویکردی و تفکری به جای نگاه حزبی با انتخابات سال ۸۴ تفاوت معناداری دارد. در انتخابات سال ۸۴ دو نامزد راه یافته به دور دوم ۱۲ میلیون رأی (حدود دو پنجم) از مجموع ۲۹ میلیون آرای انتخابات را به خود اختصاص داده بودند، در حالی که در انتخابات هشتم تیر امسال دو نامزد راه یافته به دور دوم مجموعاً ۲۰ میلیون رأی (پنج ششم) از حدود ۲۴ میلیون آرای مأخوذه را کسب کرده‌اند که در نوع خود یک استثنا بوده و به حسب ظاهر و فارغ از برخی تلاش‌های ناسالم جهت تأثیرگذاری بر نظر مردم، حداقل به معنی وجود طرفداران دو تفکر تقریباً مساوی در میان مردم در کشور است. 
همین امر بر ضرورت مشارکت حداکثری مردم می‌افزاید. مردم با مشارکت مؤثر خود باید تصمیم بگیرند که طالب استمرار تفکر پیشرفت مبتنی برعدالت و شعار راهبردی «ما می‌توانیم» هستند که «خنثی‌سازی تحریم بنزین با ساخت پالایشگاه»، «خنثی‌سازی تهدید امنیتی داعش با درخشش حضور شهید سلیمانی و یارانش در محور مقاومت»، «خنثی‌سازی طمع ورزی رژیم صهیونیستی و امریکای جنایتکار با انجام عملیات وعده صادق»، راه‌اندازی هزاران کارخانه و بنگاه تولیدی تعطیل شده و بازگشت هزاران کارگر به سر کار»، «رونق تولید و ترجیح صادرات بر واردات»، «ارتقای جایگاه ایران در سطح منطقه و بین‌الملل با پیوستن به پیمان شانگ‌های و بریکس» نمونه‌هایی از این تفکر است یا خواهان بازگشت به عقب و شعار ما نمی‌توانیم و دوران توهم حل مشکلات از طریق سازش با دشمن (تحت عنوان بده بستان) است که تجربه تلخ یک دهه رکود مرگبار و سرخوردگی مردم، افزایش مشکلات اقتصادی و معیشتی مردم، تشدید تحریم‌ها، طمع ورزی بیشتر دشمن، تعطیلی بیش از ۶۰ درصد صنعت و تولید کشور و تنزل جایگاه ایران در بین کشور‌های جهان نمونه‌هایی از آثار و نتایج زیانبار سازش با دشمن در آن دوران غیرقابل دفاع است.

حاج‌قاسم؛ پرچمدار نجات منطقه

محمد قادری

انتخابات ریاست جمهوری بی‌گمان عرصه بیان دیدگاه‌ها و برنامه‌هایی است که مبتنی بر فهم شناخت نامزد‌ها از شرایط موجود و ارائه خط‌مشی و بیان شیوه‌های اجرایی برای تبدیل وضعیت موجود به مطلوب است.

در این میان گرچه محور‌ها و گزاره‌هایی مختلف طرح و بیان می‌شود، اما لزوم مراقبت از حریم‌ها و شأن و منزلت قهرمانان و مفاخر کشور و انقلاب اهمیتی مضاعف می‌یابد. این اهمیت، اما در کنش‌های انتخاباتی برخی جریان‌ها رعایت نشد و ناخواسته شأن و جایگاه شهید حاج‌قاسم سلیمانی، این اسطوره و قهرمان ملی ایرانیان در مبارزه با استکبار و مزدوران نیابتی آن‌ها در منطقه مورد اساعه قرار گرفته است. شأن و منزلت قهرمانان ملی، چون سردار سلیمانی آن‌قدر هست که مردم کوچک‌ترین سهوی را هم در مورد او از هیچ‌کسی پذیرا نباشند، به‌خصوص آن‌که آن شخص نامزد احراز پست ریاست‌جمهوری باشد، چه، افراد در چنین جایگاه‌هایی به طریق اولی ملزم به رعایت ملاحظات کلامی و رفتاری سختگیرانه‌تری هستند. سردار شهید حاج‌قاسم سلیمانی را بحق باید قهرمان مبارزه با تروریسم جهانی به سرکردگی محور آمریکایی ــ صهیونیستی و پرچمدار نجات منطقه از لوث وجود تکفیری‌های نیابتی دانست که با سال‌ها مجاهدت حق بزرگی بر گردن نه‌تن‌ها مردم ایران که محور مقاومت و بلکه ملت‌های جهان دارد. این موضوع، گزاره‌ای نیست که تنها از زبان دوستداران فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران صادرشده باشد، بلکه حتی دشمنان او نیز همواره حاج‌قاسم را ژنرالی هوشمند، کارکشته و درعین‌حال دیپلماتی قدر و کاربلد می‌دانستند که روزگار را برای آنان دست‌کم در منطقه غرب‌آسیا سیاه کرده بود. از همین رو برای ملتی که این اسطوره در دامان قهرمان‌پرور آنان رشد یافته، سخت است که از زبان خودی، کم‌لطفی به او را تحمل کنند. سلیمانی همان کسی است که اگر نبود، داعش پس از اشغال جغرافیای شام و عراق، دروازه‌های ایران عزیز را نیز درنوردیده بود و مردم ما باید در داخل کشور با عصاره‌های جمود و تحجر مواجهه می‌کردند. او، اما چنان کرد که نه‌تن‌ها نیابتی‌های خون‌آشام، بلکه اربابان آن‌ها هم به مرور دست‌شان از خاک و ناموس ملت‌های منطقه کوتاه شد و بالاتر از آن دروازه‌های اروپا نیز از هجوم آنان در امان ماند. با این تفاسیر، بخواهیم یا نخواهیم، از سلیمانی خوش‌مان بیاید یا مانند برخی سیاسیون، او را مانع برجام‌های ادعایی بدانیم، او در تاریخ ایران‌زمین و بلکه در تاریخ جهان معاصر همچون نگینی می‌درخشد و این نه یک ادعا که حقیقتی روشن است که مردم منطقه پس از شهادتش با بدرقه بی‌نظیر او بدان عینیت بخشیدند. او خروجی تفکری است که «انسان» را از هر قوم و مذهبی عزیز و لایق صلح و آرامش می‌داندوکرامت وسعادت بشررادرمحدوده منافع سیاسی خودمعنانمی‌کند، چنانچه ملت‌های‌مقاومت، پس‌ازشهادتش اورا «شهیدالقدس» نامیدند که کنایه از شهید راه آزادی و آزادگی دارد و بر استمرار راه او اصرار دارند.

اولویت های آقای رئیس جمهور

صلاح الدین هرسنی

انتخابات چهاردهمین دوره ریاست جمهوری به دور دوم کشیده شد و انتخابات دور دوم در ۱۵ تیر ماه مشخص می کند که چه کسی باید ردای ریاست جمهوری را بر تن کند و سکاندار هدایت پاستور شود؟ در این میان، شعور مردم فهیم ایران در تمیز راه (راستی) از( ناراستی) کمک کرد که در دوره اول دکتر پزشکیان از رقیبان پیشی گیرد. حال و به رغم همه وجاهتی و مشروعیت به حقی که در کنش ها و الگو های رفتاری دکتر پزشکیان برای برتن کردن خلعت ریاست جمهوری در پاستور دیده می شود، اما او از برخی از کاستی ها برای موبالیزیشن،بسیج و تهییج افکار عمومی برای مشارکت حداکثری و فتح پاستور از سوی برخی جنح ها مبرا نیست.

نتایج مطالعات پیمایشی در قبل از دهم تیر ماه یعنی در موسم رقابت ها و همچنین از فردای آن نشان داد که برنامه ها، رتوریک و ادبیات دکتر پزشکیان نتوانست منجر به تقاعد افکار عمومی و حامیان اصلاحات به پای صندوق آرا شود. برخی هم وعده های او را محال و خارج از حیطه اختیارات او می دانند. ضمن آنکه همین افکار عمومی به این نتیجه رسیده اند که نقش پزشکیان در صورت پیروزی و راهیابی به پاستور همچون سایر روسای جمهور گذشته و اسلاف خود نه تقنینی بلکه فرمایشی خواهد بود. نظر به اینکه پیروزی دکتر پزشکیان با توجه فراهم شدن شرایط ذهنی و ادراکی فراهم شده است، توصیه هایی چند جهت پیروزی آسان تر او خالی از فایده نیست و آن اینکه دکتر پزشکیان، در تبیین برنامه های خود برای افکار عمومی، ضمن بالا بردن سطح رتوریک و ادبیات در کلام، پر حرارت ظاهر شوید. از شما انتظار آن است که همچون قصه گوی گرم باشید و شنونده را تا انتهای سخنان خود مشتاق نگه بدارید و بتوانید افسار سخن را برای در آچمز قرار دادن برنامه های رقیب به هر سو بگردانید.
ما به این باور رسیده ایم که شما از آن دسته از کنشگرانی هستید که تلاش کرده‌اند خیلی چیزها را عوض کنند و اگر چه موفق نشدند، اما در مقابل هیچ چیزی هم نتوانسته آنها را عوض کند. شما به واقع اصول خود را زندگی کرده اید. با آن اصول به جبهه رفته اید، با آن اصول و با وجود فوق تخصص در جراحی قلب و عروق مطب نزدید، در یک بیمارستان دولتی خدمت می کنید، و با آن اصول هر کسی بگوید پول ندارم، از جیب خودش جراحی کرده،مدارج علمی خود را بدون رانت و شبهه گذراندید و رد پایی از قدرت و ثروت اندوزی در باند های قدرت از شما دیده و شنیده نشده است، و با همان اصول هم برای پیروزی و راهیابی به پاستور نام نویسی کرده اید. با این همه چرا شما این امتیازات بزرگ را که در حکم برگ زرین کارنامه زندگی اجتماعی و سیاسی تان بوده است، شفاف سازی نمی کنید که موجب ایمان و تقاعد بیشتر افکار عمومی در حمایت از شما برای پیروزی شود؟ برای پی بردن به امتیازات بزرگ زندگی اجتماعی و سیاسی خود، لطفا وضعیت خود را با سایر رقیبان قیاس کنید. قطعا نتیجه این قیاس شما را به شفاف سازی حول سلامت و عزت نفش شخصیت شما سوق می دهد.
جناب دکتر پزشکیان، مسائل پر مناقشه و پروبلماتیک امروز کشور مسائلی چون: رفع تحریم،فلیترینگ پلتفرم های محبوب ایرانیان،استقرارگشت ارشاد،عادی سازی روابط با آمریکا،روابط متوازن با غرب و شرق،سرنوشت و سمت و سو های مذاکرات، احیای برجام،تورم افسار گسیخته و کمر شکن، نوسانات نرخ ارز و سکه، بی ثباتی بازار،پیوستن یا نپیوستن به Fatf، انتخاب اختیاری و تقنینی وزرا برای وزارتخانه هایی چون:وزارت امور خارجه،وزارت کشور،وزارت دفاع،وزارت علوم، وزارت آموزش پرورش و وزارت فرهنگ ارشاد اسلامی می باشد. افکار عمومی از شما انتظار دارد که حوزه اختیارات خود بابت این مسائل را با صداقت خاص خود روشن و همین افکار عمومی انتظار دارد که در صورت پیروزی و راهیابی به پاستور، از نقش تقنینی خود در قوه مجریه در راستای اصل ۱۱۳ و ۱۳۶ قانون اساسی برای تحقق و اجرای این برنامه های اعلامی خود،به خوبی استفاده کنید و اجازه ندهید که افکار عمومی شما را تدارکاتچی بدانند.
جناب دکتر پزشکیان، قرار است که ۶۰ درصدی ها در روز جمعه برای پایان دادن انحصار طلبان در فتح پاستور به صحنه آیند، بنابر این لازم است که با ایجاد امید و انجاز وعده ها در آینده، همواره در کنار مردم بمانید و در اجرای وعده های خود مصصم بمانید.

پزشکیان-جلیلی چه‌کسی برای روسیه مطلوب‌تر است؟

احمد وخشیته
اجازه بدهید بدون مقدمه به اصل مطلب ورود کنم و این پرسش که آیا روسیه از به قدرت رسیدن اصلاح‌طلبان بیم دارد ‌یا اینکه هر‌چه اصطکاک یک رئیس‌جمهور با غرب و مشخصا آمریکا بیشتر باشد، آیا گزینه مطلوب‌تری برای گسترش همکاری‌های ایران و روسیه در نگاه کرملین است؟
پاسخ خیلی ساده است؛ روسیه هنگامی در کنار دیگر اعضای شورای امنیت سازمان ملل ایستاد و به قطع‌نامه‌ها علیه ایران رأی مثبت داد که جریان تندرویی در ایران به رهبری احمدی‌نژاد ترمز‌ها را کنده بود و فکر می‌کرد اگر بر دشمنی با آمریکا تکیه کند، از این امکان بهره‌مند می‌شود که خلاف جهت آب در نظم امنیت منطقه‌ای حرکت کند و روسیه نیز چشم خود را به روی بلندپروازی‌هایی که موازنه تهدید منطقه را برهم می‌زند، می‌بندد.

در سوی مقابل، ملاحظه می‌کنیم توافق‌نامه 20ساله «مبانی روابط اصول و همکاری جمهوری اسلامی و فدراسیون روسیه»‌ در سال ۲۰۰۱ هنگامی میان ولادیمیر پوتین و محمد خاتمی امضا می‌شود که رئیس‌جمهور وقت ایران، سیاست موازنه مثبت در سیاست خارجی را پیش گرفته بود و هم‌زمان با نگاه به شرق، همکاری با غرب را نیز دنبال می‌کرد.

همین موضوع را در دوران حسن روحانی نیز می‌توانیم درک کنیم. خاطرم هست هنگام آن انتخابات، در یادداشتی در روزنامه روسی «ار‌ب‌کا» نوشتم که چرا حسن روحانی گزینه بهتری برای روسیه است. همان پاسخ را امروز در رابطه با پزشکیان نیز می‌گویم: جمهوری اسلامی هنگامی از ظرفیت گسترش همکاری با فدراسیون روسیه برخوردار می‌شود که در بن‌بست به مسکو نرسد. مقصودم کاملا واضح و مشخص است؛ نمی‌شود با هزار‌و‌یک تحریم روبه‌رو بود و انتظار داشت فرصت شکوفایی اقتصادی در روابط حاصل شود. گزاف نیست اگر بگوییم این روابط اقتصادی میان کشورها‌ست که امکان گسترش همکاری‌ها در طیف استراتژیک را فراهم می‌کند.

دو مثال آشکار از این ادعا در همسایگی ما قرار دارند: ترکیه کشوری که عضو ناتو است، در بحران اوکراین حتی به کی‌یف پهپاد هم می‌فروشد‌ یا در بحران سوریه در مقاطعی تفاوت دیدگاه کاملا مخالفی با کرملین داشت، اما روابط گسترده اقتصادی میان مسکو و آنکارا سبب شده است دو کشور روابط استراتژیک برد-بردی را در واقعیت دنبال کنند که آورده قابل ملاحظه‌ای برای منافع ملی آنها دارد. همین موضوع را در رابطه با روسیه و امارات نیز می‌توانیم مشاهده کنیم که در سال‌های اخیر، مشخصا ولادیمیر پوتین و سرگئی لاوروف به صراحت‌ اعلام کردند کلیدی‌ترین شریک آنها در خاورمیانه، امارات است. شاید برای شما این پرسش پیش آید که مگر امارات شریک سنتی ایالات‌متحده نیست؟ مگر پایگاه هوایی الظفره آمریکا در امارات قرار ندارد؟ پس چگونه است که آنها به این سطح از شراکت استراتژیک با روس‌ها رسیدند؟

دلیل آن آشکار است؛ چون اماراتی‌ها از روابط خوب با غرب برای افزایش قدرت چانه‌زنی با روسیه بهره می‌برند و برعکس، چون اماراتی‌ها تحریم نیستند و با اقتصادی پویا، پنجره مناسبی برای گسترش روابط اقتصادی هستند؛ تا جایی که حجم مبادلات تجاری آنها به 10 میلیارد دلار در سال با روسیه برسد، یعنی دو برابر روابط ایران و روسیه.

بنابراین، یک سیگنال هویدا‌ست که اشتباه است اگر ما فکر کنیم با رویکرد دشمنی با غرب، می‌توانیم در بن‌بست نگاه به شرق به روابط استراتژیک برسیم. البته ممکن است بگویید مثال نقض این نگاه، دولت ابراهیم رئیسی بود که موفق شد ایران را به عضویت پیمان شانگهای درآورد. در اینجا باید به سه ملاحظه توجه داشته باشیم: نخست اینکه، قطب‌بندی جدید نظام بین‌الملل پس از بحران اوکراین، این فرصت را پیش‌روی تهران قرار داد، چرا‌که روسیه و چین به دنبال تغییر موازنه قدرت مبتنی‌بر پیمان‌های منطقه‌ای هستند و ملاحظه می‌کنیم تلاش دارند بسیاری از کشورهای دیگری، از ‌جمله عربستان را نیز به عضویت این پیمان درآورند. دوم اینکه، روند عضویت ایران از دوران روحانی آغاز شده بود و در دوران رئیسی به نتیجه رسید. مهم‌تر از دو مورد پیش‌تر اینکه، دولت رئیسی کاهش تنش با همسایگان، از ‌جمله تاجیکستان را عملیاتی کرد که سبب شد یکی از ترمزهای اصلی پیش‌روی عضویت ایران در شانگهای کنار رود.

اکنون به نظر می‌رسد دیپلماسی کاهش تنش با غرب مبتنی‌بر کنترل برنامه هسته‌ای ایران در راستای جلب اعتماد دیگر بازیگران بین‌المللی و البته نگاه ایجابی به جایگاه همسایگان، از‌ جمله کشورهای عربستان و امارات که شرکای کلیدی روسیه در خاورمیانه به‌ شمار می‌آیند، گزینه مطلوب روسیه به شمار می‌آید. طبیعی است برای روسیه نیز جذاب است با کشوری همکاری تجاری داشته باشد که عضو FATF است و به سیستم سوئیفت متصل است. بنابراین، دولتی در ایران می‌تواند روابط سازنده و استراتژیک را با روسیه دنبال کند که نگاه به شرق را از پنجره کاهش تنش با غرب و تحریم‌ها دنبال کند.

در پایان این نوشتار باید تأکید کرد تفاوتی ندارد دو سال پایانی دولت روحانی باشد یا هشت سال دولت احمدی‌نژاد، اگر پاشنه دیپلماسی مبتنی‌بر این باشد که ما انتخاب کرده‌ایم مطلق‌گرایانه رفتار کنیم، تفاوتی ندارد ظریف سکان دیپلماسی را بر عهده داشته باشد یا جلیلی.

آنکه بینی دشمن را به خاک مالید

جواد شاملو

در مناظره دوشنبه‌شب بین دو نامزد راه یافته به دور دوم، در اثنای بحث از سوی یکی از نامزدها تعبیری نسبت به شهید سرافراز و سردار دل‌ها، حاج‌قاسم سلیمانی مطرح شد که چندان زیبنده نبود. هرچند جای هیچ شکی نیست که آن نامزد محترم، به هیچ عنوان نیت بی‌احترامی به سردار عزیز را نداشت و آنچه گفته شد، چیزی بیش از یک لغزش زبانی نبود. غیرت ملی و علاقه به عناصر مکتبی و میهنی از سوی آن نامزد، پیش از این اثبات شده بود و از قضا توصیه می‌شود طرفداران هر دو نامزد برای انتقاد به طرف دیگر، از چهره‌هایی که مورد وفاق جامعه هستند و می‌توانند عاملی برای اتحاد باشند استفاده نکنند. شهید سلیمانی و شهید رئیسی برای تمام ایرانیان یک سرمایه و مایه افتخارند؛ هم باید مواظب باشیم مراتب ادب و احترام را نسبت به آن‌ها حفظ کنیم و هم اجتناب کنیم از اینکه در راستای اهداف‌مان از آن‌ها استفاده ابزاری کنیم. 
اما سخنان دوشنبه‌شب این نامزد محترم، می‌تواند بهانه‌ای باشد تا مناسبات ایران و آمریکا در منطقه را بار دیگر مرور کنیم و ببینیم آیا شخصیتی همچون سردار سلیمانی چه بر سر آمریکا آورد؟ ایران موی دماغ آمریکا در غرب آسیاست یا آمریکا موی دماغ ما؟ 
واقعیت این است که غرب آسیا خانه ساکنان آن است. آنکه برای ایجاد مزاحمت و به اصطلاح «موی دماغ شدن» به این خانه آمده، ایالات متحده و رژیم غاصب صهیونیستی است. آن کس که به عنوان یک دردساز و عامل مخرب و اختلال‌آفرین همیشگی مردم غرب آسیا را آزار می‌دهد و در راه پیشرفت آنان دست‌انداز ایجاد می‌کند؛ این دو متجاوزند. در مقابل، محور مقاومت که فرمانده مقتدر آن سردار دل‌ها بود چه نسبتی با این دشمنان داشت؟ «زُبَرِ الحدیدِ»! کوهی محکم‌تر از فولاد که تمام آرزوهای دشمن را بر باد داد. طرح از نیل تا فرات کجاست؟ در گورستان تاریخ. پیمان ابراهیم کجاست؟ در گورستان در تاریخ. داعش کجاست؟ در دوزخ فراموشی. آن مگسی که آمد و وزوزه کنان دور ایران گشت و برای خود لانه ساخت، ایالات متحده بود. 
آن کوهی که از جا نجنبید و دشمن را از جا پراند، ایران و سپاه ایران و قاسم ایران بود. شهید سلیمانی ترور شد نه چون موی دماغ بود؛ چون امروز و فردای منطقه را تغییر داده بود و نام آمریکا را از آینده آن پاک کرده بود. سلیمانی خشم ضداستعماری ملت مسلمانی بود که بر سر دشمن آوار شد و رؤیاهای او را به کابوس بدل ساخت. ترور حاج‌قاسم، حذف یک عامل اخلال‌گر نبود؛ انتقام از فرمانده پیروز بود. همانگونه که ترور صیاد برای منافقین. دشمن موی دماغ خود را حذف نکرد، کسی را کشت که بینی دشمن را به خاک مالیده بود.
اصلاح‌طلبان چگونه از دولت حداقلی به وضع بی‌دولتی رسیدند؟
دولت سوم روحانی و وضع بی‌دولتی
ابوالفضل مجاهد
چند ماه پس از روی کار آمدن دولت اعتدال، جواد غلامرضا کاشی، استاد اصلاح‌طلب دانشگاه علامه طباطبایی در یادداشتی برای توجیه وضع دولت حسن روحانی از ادبیات مایکل جوزف اوکشات، فیلسوف انگلیسی وام گرفت و وضع موجود دولت را توجیه کرد. او در یادداشت خود تاکید داشت: «نماینده‌ قرن بیستمی اعتدال اوکشات است. او سیاست‌ورزی را به آشپزی یا کشتیرانی تشبیه می‌کند. سیاستمدار کسی است که سکانداری یک کشتی را در اختیار دارد. این کشتی نه از جایی آمده نه قصد دارد به جایی برود؛ تنها قرار است کشتی‌بان، اعتدال کشتی را در دریای پرتلاطم حفظ کند...»
این ادبیات در حالی مطرح می‌شد که اصلاح‌طلبان همواره از ایده دولت حداقلی دفاع می‌کردند و هرگونه مداخله دولت در امور مختلف مردم را برنمی‌تابیدند و آن را مخالف آزادی قلمداد می‌کردند اما با روی کار آمدن دولت حسن روحانی دیگر بحث از دولت حداقلی نیز اهمیت خود را از دست داده بود و به قول اوکشات صرف سالم نگه داشتن کشتی در دریای متلاطم برای دوستان اصلاح‌طلب دولت روحانی کافی به نظر می‌رسید.
لذا با پیروزی دوباره حسن روحانی در انتخابات سال 96 و ادامه یافتن 4 ساله آن دولت، جریان اعتدال و اصلاحات نه تنها از ایده دولت حداقلی که سال‌ها بر آن تاکید داشت عبور کرد، بلکه به مرحله بی‌دولتی رسید.
این بی‌دولتی خود را در حوزه‌های مختلف اقتصاد، فرهنگ، سیاست و... نشان داد. آنجا که در اقتصاد دولتمردان منتظر دست نامرئی بازار بودند تا خود را تنظیم کند و تنها نظاره‌گر تحولات بازار بودند. در حوزه فرهنگ که با ولنگاری فرهنگی مواجه بودیم و دولت تماشاچی عرصه‌های مختلف فرهنگی بود. یا در حوزه سیاست که به نوعی انسداد سیاسی رسیده بودیم و راهی برای برون‌رفت از آن قابل تصور نبود و همه چیز به مساله مذاکره و برجام گره خورده بود. در حوزه اجتماعی هم نوعی یأس و ناامیدی در بدنه مردم حاکم بود و هر امکانی برای حرکت به جلو و تغییر شرایط را منتفی می‌کرد. لذا دولت حداقلی که روزی آرمان لیبرال‌های وطنی برای بهره‌مندی از آزادی در حوزه‌های مختلف بود، رفته رفته در دولت روحانی شکل دیگری به خود گرفت. 
دولت حداقلی به این معناست که دولت فقط مجموعه‌ای حمایتی است و وظیفه اصلی آن عبارت است از فراهم آوردن چارچوب صلح و نظم اجتماعی تا شهروندان بتوانند هر طور که بهتر می‌دانند زندگی خود را اداره کنند. بنا به تشبیه معروف جان لاک، دولت مانند نگهبان شب است که کار و خدمت او وقتی خواسته می‌شود که زندگی منظم در معرض تهدید باشد.
در این تعریف دولت حداقلی ۳ وظیفه اصلی دارد. اول از همه، نظم داخلی را حفظ کند، سپس اجرای قراردادها یا موافقتنامه‌های اختیاری بین شهروندان را تضمین ‌کند، سپس‌تر در برابر حمله خارجی از مردم دفاع ‌کند، بنابراین تشکیلات نهادی دولت حداقلی به نیروی پلیس، نوعی نظام دادگستری و نوعی ارتش محدود می‌شود و این یعنی مسؤولیت‌های اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و اخلاقی و دیگر مسؤولیت‌ها به افراد تعلق دارد، بنابراین ایفای این مسؤولیت‌ها بر عهده جامعه مدنی است.
اما وضعیت بی‌دولتی در واقع وضعیتی است که دولت اصلا خود را مسؤول یا پاسخگوی مسائل احساس نمی‌داند و مسائل را به حال خود رها می‌کند. در شرایط بی‌دولتی مردم احساس می‌کنند افقی برای آینده ندارند و امیدی به حل مشکلات و اجماع قوا برای حل چالش‌ها نیست.
جالب اینجاست که رفته رفته ایده لیبرالیستی دولت حداقلی، تمایلی آنارشیستی در لیبرالیسم را نیز نشان می‌دهد. لیبرال‌های آنارشیست، یک گام فراتر از دولت حداقلی رفته‌اند و از جامعه‌ بدون دولت دفاع می‌کنند؛ اتفاقی که در دولت دوم روحانی تا حد زیادی شاهد آن بودیم.
اما نسبت این بحث‌ها با امروز ما چیست؟ آنچه از ادبیات جناب آقای پزشکیان به عنوان دولت سوم روحانی در تبلیغات انتخاباتی برمی‌آید، به نوعی عبور از ایده دولت حداقلی لیبرال‌ها و تجویز نوعی بی‌دولتی است. احاله همه مسائل به نظر کارشناس و مبنا قرار دادن سیاست‌های کلی نظام بدون آنکه برنامه و شیوه‌ای برای رسیدن به افق‌های آن قابل تصور باشد یا در مورد آن اندیشیده شده باشد، در واقع همان مثال کشتی‌بان اوکشات را به ذهن متبادر می‌کند. در حالی که وضعیت کنونی ایران و وضع جهانی، استقرار دولت دیگری را در کشور اقتضا می‌کند. اما آیا ممکن است میان دولت حداقلی و وضع بی‌دولتی، حالت سومی از جهت تغییر ساختار و سیستم برای ما پیش بیاید و به ‌سمتی برویم که هم وظایف دولت را مشخص و هم دولت را پاسخگو کنیم؟ 
غربی‌ها برای این منظور به سمت ایده دولت رفاه رفته‌اند. آنچه مسلم است ایده دولت در میان کاندیداهای انتخابات ریاست‌جمهوری مغفول مانده اما می‌توان ریشه‌هایی از نگاه سیستمی به دولت را در برنامه و بیان برخی کاندیداها از جمله آقای جلیلی پیگیری کرد؛ آنجا که از لزوم نگاه همه‌جانبه به همه اقشار از جمله کارگران و صنعتگران و بازاریان و... و از ظرفیت‌های درونی و از فرصت‌های جهانی سخن به میان می‌آورد یا آنجا که بحث نگاه حداکثری در ارتباط با کشورهای همسایه و دنیا بیان و از برنامه عملیاتی برای گسترش مناسبات سخن گفته می‌شود. با این الگو است که می‌توان از امکان پیشرفت، از آینده روشن و خدمتگزاری بیشتر برای جامعه سخن گفت؛ همان راهی که شهید رئیسی هم به آن باور داشت و تلاش خستگی‌ناپذیری تا پای جان از خود نشان داد.