حسین شریعتمداری
در نوشتههای زیر که از سوی عوامل نشاندار دولت آقای روحانی منتشر شده و بلافاصله با ذوقزدگی در سایتها و کانالهای جریانات ضد انقلاب و شبکههای تلویزیونی و رادیوئی دشمنان بیرونی منتشر شده است، دقت کنید؛
۱- محمدجواد آذری جهرمی، وزیر ارتباطات دولت روحانی و معاون ستاد انتخاباتی آقای پزشکیان توئیت میزند و آقای جلیلی را عضوی از «طالبان»! معرفی کرده و مینویسد: !«نخواهیم گذاشت ایران به دست طالبان بیفتد»! و فراموش میکند که هم حزبیهای ایشان بعد از تسخیر اول افغانستان توسط طالبان، پیشنهاد میکردند که ایران باید برای حمایت از طالبان به افغانستان نیروی نظامی بفرستد! و یادش رفته که بعد از شورش گروه تکفیری و آمریکا ساخته «جیشالنصر»! در سوریه که پیشقراول داعش بود، همین مدعیان اصلاحات طومار نوشته و از آنها حمایت کرده بودند!
۲- همین معاون ستاد انتخاباتی پزشکیان در توئیت دیگری از دولت هنوز تشکیل نشده پزشکیان با عنوان آغوش باز یاد کرده و یکی از کاربران با اشاره به سابقه دولت روحانی نوشته است:
« تزویر به شما آغوش باز نشان میدهد که رایتان را بگیرد. رایتان را که گرفت، یقین بدانید گردنتان را خواهد شکست»!
این آقا عمداً یادش رفته که دولت روحانی که دولت پزشکیان سومین نمونه آن است چه بلاهای سخت و سنگینی بر سر مردم آوار کرده بود!
و اما در مورد چگونگی برخورد آقایان با مردم و منتقدان فقط به نمونهای از فحاشیهای علنی آنها اشاره میکنیم، بخوانید!
«بیسواد، بیشناسنامه، مزدور، کاسب تحریم، کودکصفت، حسود، بزدل، ترسو، جیببر، بیقانون، مستضعف فکری، بیکار، متوهم، غوطهور در فساد، سوءاستفادهگر، خرابکار، عقبمانده، تازه به دوران رسیده، عصر حجری، هوچیباز، منفیباف، یأسآفرین، ناشکر، باید به جهنم بروند!، انقلابیون نفهم!، یک مشت لات!...» و دهها نمونه دیگر که فقط شرمآور است...!
۳- ستاد پزشکیان توئیت کرده و نوشته است که «یک کاندیدا طرفدار وضع موجود، خشونت، تحریم FATF و طرف دیگر، برداشتن تحریمها»!
و به روی خود نمیآورد که در دولت قبل تعداد قربانیان کرونا به ۷۰۰ نفر در روز رسیده بود و آقای روحانی در پاسخ کسانی که میپرسیدند؛ چرا واکسن وارد نمیکنید، میگفت: مگر واکسن کرونا سوهان قم است که همه جا باشد! و آقای علی ربیعی، سخنگوی دولت ایشان میگفت: تا FATF را نپذیریم نمیتوانیم واکسن وارد کنیم! ولی دولت رئیسی نه فقط شمار انبوهی از واکسن کرونا وارد کرد و تعداد قربانیان را به صفر رسانید، بلکه به تولید و صادرات واکسن هم دست یافتیم.
۴- آقای ظریف که لحن مؤدبانه و زیردستمآبانه ایشان در گفتوگو با وزرای خارجه آمریکا و انگلیس و زانو زدن حقیرانهاش کنار صندلی امیر کویت در اذهان عمومی باقی است، این روزها در جمع اعضای ستاد آقای پزشکیان، کُت در میآورد و جیغ میزند که «چه کسی جرأت میکرد در زمان خاتمی به یک ایرانی توهین کند؟ رقیب پزشکیان عامل تحریمهاست»!
آقای ظریف آیا یادتان رفته که دولت بوش در دوران خاتمی ایران را «محور شرارت»! معرفی کرد؟! جنابعالی مگر ایرانی نیستید؟! اگر اندکی شور وطن در سر داشتید باید از این اهانت بیشرمانه رئیسجمهور آمریکا به ایران یقه خود را پاره میکردید! نه این که برای مقابله با وطندوستان ایرانی کُت درآورید و یقه پاره کنید!
۵- آقای ظریف! جنابعالی سال ۸۴ در شورای روابط خارجی آمریکا حضور یافتید و علناً از دولت آمریکا خواستید که از اصلاحطلبان حمایت کند! و تاکید کردید که اگر حمایت آمریکا از اصلاحطلبان نباشد، دشمنان آمریکا بر سر کار میآیند! یادتان که هست؟! البته حضور جنابعالی در شورای روابط خارجی آمریکا مخفیانه بود و تصورش را هم نمیکردید که آن شورا فیلم حضور شما و سخنانتان را منتشر کند. راستی با این سابقه مخفیکاری علیه ایران و مردم وطنتان باید پرسید با «جانکری» وزیر خارجه آمریکا چه سخن محرمانه و مخفیانهای داشتید که با او در حال قدم زدن مذاکره کردید؟! حتماً میدانید که میدانیم یکی از روشهای متداول برای مخفی ماندن متن مذاکرات و عدم شنود آن، مذاکره در حال راه رفتن است! جناب ظریف مگر با وزیر خارجه آمریکا چه سخن مخفیانهای داشتید که از افشای آن میترسیدید؟! آیا افشای درخواست حقیرانه حمایت آمریکا از مدعیان اصلاحات که در شورای روابط خارجی مطرح کرده بودید به شما آموخته بود که متن مذاکراتتان با جان کری فاش نشود؟!
۶ - آقای پزشکیان، آقای ظریف و برخی دیگر از اعضای کابینه روحانی از آقای جلیلی و جبهه انقلاب با عنوان مخالف برجام یاد میکنند و این مخالفت را نشانه طرفداری از تحریمها معرفی میکنند! و حال آن که؛
الف: بارها از آقایان ظریف و روحانی و سایر اعضای دولت قبل خواسته شده که دستکم به یکی -فقط یکی- از دستاوردهای برجام اشاره کنید و این پرسش تاکنون بیپاسخ مانده است!
ب: چرا هیچکدام از اعضای تیم مذاکرهکننده حاضر به هیچ نوع از مناظره با مخالفان برجام نیستند؟!
ج: مگر هدف از مذاکره لغو تحریمها نبود؟ حالا بفرمائید کدام تحریم را لغو کردهاید؟!
د: مگر به اعتراف خودتان تحریمها را دو برابر نکردهاید؟!
هـ : آقای ظریف! مگر شما نمیگفتید با وجود چند ماه که از امضای برجام میگذرد هنوز به ما اجازه نمیدهند یک حساب بانکی در انگلیس باز کنیم! و مگر شما نبودید که میگفتید هیچیک از کشورهای اروپایي به تعهدات برجامی خود عمل نکردهاند؟! یادتان هست که آقای سیف گفته بود دستاوردهای برجام تقریباً هیچ بوده است و آقای روحانی عصبانی شده و گفته بود این مسائل را باید از آقای ظریف پرسید و هنگامی که جنابعالی هم زیراب برجام را زدید، آقای روحانی فرمودند باید آقای صالحی در این خصوص نظر بدهد و آقای دکتر صالحی تاکید کرد که آمریکا نه تنها یک بار، بلکه دهها بار در تعهدات خود دبّه کرده است ! ... یادتان هست؟! شبیه برنامه تلویزیونی «از کی بپرسم»؟! مرحوم نوذری شده بود! یادتان هست که آقای نوبخت و آقای زنگنه میفرمودند با وجود برجام هنوز نمیتوانیم یک قطره نفت بفروشیم! و ...
۷- آقای روحانی در سخنرانیها و مصاحبههای یکطرفه خود، خروج ترامپ از برجام را تقصیر نیروهای انقلاب و ممانعت از بازگشت به آن را تقصیر مصوبه راهبردی مجلس معرفی میکند! و آقای ظریف تکرار میکند که اگر برجام به ضرر آمریکا نبود چرا ترامپ از آن خارج شد! و اصلاً به روی مبارک خود نمیآورند که:
الف: خانم موگرینی نماینده اتحادیه اروپا در مذاکرات با صراحت اعلام کرد که خروج ترامپ از برجام بعد از آن بود که آقای روحانی تضمین داد اگر آمریکا از برجام خارج شود ما همچنان در برجام میمانیم و از آن خارج نمیشویم! و بعدها ترامپ در مقابل اعتراض کنگره که چرا سند طلائی برجام برای آمریکا را ترک کرده است؟ فاش کرد میخواست با دولت ایران درباره تغییر محتوای برجام وارد مذاکره شود و صنایع موشکی و کنترل حضور ایران در منطقه را هم به آن بیفزاید. یادتان که نرفته است؟!
ب: مجلس انقلابی که به این ترفند موذیانه پی برده بود با مصوبه راهبردی به صحنه آمد. چرا جرأت نمیکنید بگویید که متن مصوبه چه بود؟ متن مصوبه این بود که به دولت روحانی اجازه نمیداد در قبال امتیازات نقدی که به حریف میدهد، یک مشت وعده نسیه بگیرد.
۸- کاش برادر عزیزمان جناب آقای دکتر جلیلی، خاطرات مستند خود از مذاکرات و شجاعت و درایتی که در پیشگیری از برباد رفتن منافع ملی کشورمان به خرج داده بود را برای اطلاع عموم منتشر میکرد تا همگان از خدمات برجستهای که در این عرصه انجام داده است باخبر باشند و عدهای نابلد و خودباخته در مقابل آمریکا و متحدانش، سراب را آب قلمداد نکنند...
و درباره عملکرد مدعیان اصلاحات و فواره دروغی که این روزها علیه نظام و فرزند شایسته آن جناب جلیلی به راه انداختهاند گفتنیهای مستند و فراوان دیگری نیز هست که حتما شنیدنی است و به آن خواهیم پرداخت.
پیام های 8تیر
دکترحامد رحیمپور
انتخابات هشتم تیرسال1403 انتخاباتی کاملا متفاوت شد.به خاطر کسب نکردن اکثریت آرا توسط پزشکیان، سال ۹۲ رخ نداد و به خاطر ماندن قالیباف نیز اتفاق ۹۶ تکرار نشد اما فعلا هیچ تضمینی وجود ندارد که شاهد تکرار سال ۸۴ باشیم؛ مخصوصا که اینبار سمت و سوی آرای خاموش می تواند متفاوت از آن دوره باشد! اما در انتخابات هشتم تیر، سه انگاره مهم فرو ریخت. اول، مشارکت 40درصدی نشان داد که این ریزش آرا به دلیل عملکرد دولت در سه سال اخیر نیز بوده است و فقط به خاطر عملکرد هشت ساله دولت روحانی نیست که 60درصد از واجدین شرایط پای صندوق نیامده اند. دوم، بسیاری معتقد بودند که با حضور جدی و پرشور اصلاح طلبان و نقش آفرینی چهره های جبهه اصلاحات، مشارکت افزایشی خواهد شد اما نامزد اصلاح طلبان حدود 42 درصد آرا را از آن خود کرد. بماند که بسیاری از کسانی که به پزشکیان رای دادند بیش از آن که به صورت جریانی به اصلاحات یا اعتدال رای بدهند، به شخص پزشکیان و ویژگی های شخصیتی و تاکید وی بر گفتمان های مشابه اصولگرایان مثل عدالت رای دادند. سوم، همواره این گزاره در اذهان بود که در مشارکت پایین احتمال پیروزی اصولگرایان بیشتر می شود، گزاره ای که صبح روز نهم تیر نشان داد منطبق با واقع نیست. خب پیام 8 تیر چیست؟ پیامدهای آن چه می تواند باشد؟ چه کسی یا کسانی باید درس بگیرند؟ واقعیت این است که این چهارمین انتخابات متوالی است که بیش از نصف مردم حاضر نشده اند در آن شرکت کنند. بدین دلیل است که باید حاکمیت همه زوایا و ابعاد و چراهای آن را بهدور از فضاسازیها بررسی و در روند اداره کشور لحاظ نماید. البته مقایسه با رأی پایین کشورهای اروپایی برای یادآوری به گفتمان رقیب جهانی خوب است، اما نظام جمهوری اسلامی به عنوان مردمیترین نظام سیاسی جهان نباید با این مقایسه خود را توجیه نماید. در چرایی کاهش مشارکت هم نمیتوان تک عاملی یا تکزاویهای به موضوع نگریست یا به توجیه جناحی آن بسنده کرد.با این حال به نکاتی درباره پیام ها وپیامدهای انتخابات8تیراشاره می شود: 1- در این دوره از انتخابات برآورد تحلیل گران منصف آن بود که سه نامزد در کورس رقابت ها قرار دارند و مشارکت هم حدود ۵۰ درصد است. با اینحال، این دوره در زمینه مشارکت، پیشبینیناپذیرتر از هر دوره دیگر شد.واقعیت این است که مشارکت پایین40 درصدی پالس منفی به بیگانگان در شرایط خاص منطقه ارسال میکند. اگر دیدهاید که برخی نبردها در منطقه فریز شده، بخش عمده آن به دلیل انتظار نتیجه انتخابات است و نرخ مشارکت و فرد منتخب، در محاسبات دوست و دشمن تاثیرگذار خواهد بود. 2-اگرچه سامانه رأیدهی بخشی از ملت الزاماً از تکلیف یا تلفیق حق و تکلیف تبعیت نمیکند و همچنان پایه رأی کشور متدینین هستند که نگاه شرعی و مناسکی به رأی دارند اما سقف کسانی که در دهه ۶۰ اینگونه رأی میدادند، کاهش یافته و بخشهایی از جامعه مانند طبقه متوسط صرفاً آن را حق میپندارند و شرایط زندگی و کشور در تصمیمشان مهم است.درواقع آن ها رأی دادن برای نظام و مقابله با دشمن را لازم میدانند اما کافی نمیدانند و تأثیر رأی را در زندگی خود میخواهند ببینند و اگر نبینند انگیزه آنان فرو میکاهد. اکنون پایین ترین میزان مشارکت در تاریخ انتخابات های ریاست جمهوری نشان از سیاستگریزی جامعه در سطح بالا دارد؛ استقبال ضعیف جامعه از مناظرات انتخاباتی و ترجیح مسائلی همچون «همستر» و «یورو۲۴» در متن جامعه ایران برایند این سیاستگریزی است. به نظر می رسد تحریم های خارجی، سه جهش ارزی که موجب تضعیف قدرت خرید مردم شد و هیچ گونه افق معیشتی و اقتصادی مشخصی برای پنج دهک پایین جامعه نگذاشت و البته ناآرامی های پاییز1401 را می توان از دلایل اصلی کاهش مشارکت دانست. هرچند دم دستترین توجیه کاهش مشارکت می تواند برگزار نشدن همزمان انتخابات شوراها باشد که قاعدتا می توانست در ایجاد بیشتر شور انتخاباتی موثر واقع شود. 3-کشور ایران متعلق به همه ایرانیان است، اگرچه که معیار مقایسه نرخ مشارکت، متوسط مشارکت باید باشد و نه عدد۱۰۰ اما همان اکثریتی نیزکه در این مقطع به هر دلیلی تصمیم گرفته اند در انتخابات مشارکت نکنند، دوستدار این کشور هستند. ازطرفی جمهوری اسلامی هم می داند همواره به خاطر این که اکثریت ملت را پشت سر خود داشته است، توانسته در نظام بینالملل سر بلند کند. حالا نیز با شرط رفع موانع و تدبیر مسئولان میزان مشارکت در دوره های آینده می تواند مجدد افزایش یابد. 4-ضروری است با تشکیل تیم هایی با حضور افرادی از جامعه مدنی بی طرف، اندیشکده ها، نهادهای مسئول و... به شکلی که فرمایشی به نظر نرسد، دلایل کاهش و نارضایتی مردم بررسی و نتیجه اعلام شود. افراد تشکیل دهنده بسیار مهم است. مسئولان مربوط در اسرع وقت به ریشه یابی دلیل یا دلایل مشارکت نکردن۶۰ درصدی مردم بپردازند و با تدوین یک سند راهبردی به رفع جدی موانع مشارکت مردم اقدام کنند. 5- نظام جمهوری اسلامی در کنار اسلام، قانون گرایی و دشمن ستیزی، یک رکن مهم دارد که «مردم» هستند. توجه کنیم که این دستاورد نه یک دستاورد با قدمت تاریخی که یک دستاورد 45 ساله است. یعنی پس از قرن ها که در ایران پادشاه حرف اول و آخر را می زد، تازه حدود چهار دهه است که حق حکمرانی به مردم سپرده شده است. این را مقایسه کنید با برخی نظام های ریاستی در جهان که 235 سال از انتخاب نخستین رئیس جمهورش می گذرد. این مقایسه مهم نشان می دهد که برای رسیدن به یک بلوغ سیاسی بالا، به نحوی که در کنار تشکیلات و حزب های مختلف، شیوه رقابت های انتخاباتی و اساسا انتخاب ها، به ساختاری با خطای کم و گزینش بهترین داوطلبان برسد، باید صبر و کمک کرد تا به تدریج با انباشت تجربه، آسیب ها کم و نقاط قوت بیشتر شود. انتخاب هرفرد با هر فکر و اندیشه ای وقتی در فرایند نظام انتخاباتی جمهوری اسلامی قرار گرفت، حق مردم است. همچنان که رهبر انقلاب نیز سه روز پیش، دوام و قوام و عزت و آبروی جمهوری اسلامی را منوط به حضور مردم دانستند.
مجاهدین عرصههای نو
تقی دژاکام
بسیاری از مردم حسرت کسانی را میخورند که در جبهههای دفاع مقدس یا دفاع از حرم یا دفاع از امنیت یا هر جبهه دیگری حضور داشته یا دارند، حتی کسانی که این توفیقات را داشتهاند آرزوی حضور مجدد در آن هنگامه را دارند، در حالی که لحظهلحظه زندگی بنابر حدیث منسوب به امام حسین علیهالسلام که «ان الحیاه عقیده و جهاد» جبهه دفاع از آرمانهاست. با این نگاه، یک موسیقیدان میتواند با ساخت قطعاتی، چون سمفونی خرمشهر، سمفونی مقاومت یا موسیقی فیلم سینمایی بازمانده مانند یک مجاهد در صحنه دفاع، جهاد کرده باشد. توجه کنید به بخشی از سمفونی ایثار استاد مجید انتظامی که موسیقی متن همه روزهای انتخابات مردم ایران در این سالها شده است و اگر کسی نقشآفرینی بالای این قطعه را در تشویق و ترغیب مردم برای حضور در پای صندوقهای رأی انکار کند، یک واقعیت آشکار را نادیده گرفته است.
همچنین به یاد بیاورید پزشکان و پرستارانی که در دوران فراگیری کرونا، از راحتی و استراحت و خانواده خود گذشتند و گاه هفتهها و ماهها در محل کار بودند تا بیماران مبتلا به این ویروس منحوس را درمان یا مراقبت کنند. بسیاری از آنها در این ماجرا خود بیمار شدند و بسیاری نیز در این راه به شهادت رسیدند تا مصداق تازهای برای آن حدیث فوقالذکر باشند.
در روز جمعه اخیر که شاهد برگزاری چهاردهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری بودیم، و ما با آرامش و امنیت و امید و خنده و نشاط به پای صندوقهای رأی رفته بودیم، عده زیادی از هموطنانمان در خارج از کشور، رنج و هزینه زیاد سفر از شهرهای مختلف کشورهای گوناگون به مقصد پایتخت آنجا و حضور در سفارتخانهها و کنسولگریهای کشورمان را به جان خریدند تا به یکی از چهار نامزد محترم انتخاباتی که جمهوری اسلامی متولی برگزاری آن بوده و است رأی دهند و باز به همین ترتیب به شهرهای محل سکونت خود برگردند. این اقدام و این تلاش و مجاهدت تا همینجا هم قابل تقدیر و ارزشمند است، اما وقتی به فیلمهایی که در خصوص این موضوع دست به دست میشود نگاه میکنیم، و میبینیم که چگونه عدهای از وحوش ضدانقلاب و وابستگان به منافقین و سلطنتطلبان با فحاشیهای بسیار رکیک و آزار و اذیتهای کلامی و غیرکلامی دیگر قبل و بعد از رأی دادن این عزیزان به آنها حمله کردهاند، اشک در چشمهای همه ما حلقه میزند و با قاطعیت میتوان گفت که ارزش کار این عزیزان که بسیاری از آنان با معیارهای ظاهری یا سیاسی ما همراه نبوده و نیستند، از مجاهدان در جبهههای جنگ و مقاومت کمتر نیست، بهخصوص که سران دیکتاتور این وحوش صریحاً تأکید میکردند که فیلم تکتک این رأیدهندگان را گرفتهایم تا در موقع مناسب به حساب آنها برسیم! آری اینجا هم عرصه بارز دیگری از همان جهاد در راه آرمانهای حتی ملی است.
نتیجه اینکه راه این مجاهدت هنوز هم بسته نیست و در لحظهلحظه بقیه حیات ما با مصادیق گوناگون و جدید میتواند ادامه داشته باشد و همانطور که میلیونها نفر در جمعه گذشته با حضور در پای صندوقهای رأی در داخل و خارج کشور نشان دادند که «ان الحیاه عقیده و جهاد»، جمعه آینده هم با پایمردی این مجاهدت را تکمیل کنند تا مصداق اتمّ حدیث باشند. نمونهای از مصادیق این مجاهدت در این چند روز باقیمانده تا دور دوم و نهایی انتخابات میتواند اینها باشد: تلاش برای تشویق کسانی که به دلایل مختلف در رأیگیری مرحله اول شرکت نکردند و اقناع آنان برای حضور، تلاش برای معرفی و شناساندن «نامزد اصلح» به کسانی که در خانواده و فامیل و دوستان و همکاران و اهالی محل و مرتبطان، بین این دو شخصیت محترم شک یا انقلت دارند و تبیین شرایط و موضوعات و سوابق برای رسیدن بهتر آنان به فرد مناسبتر. در این راه البته ضمن نقد و بررسی دقیق موضوع حتماً باید برخلاف بسیاری از تبلیغاتچیهای این روزها، از بیادبی و بیاخلاقی و تهمت و افترا و برچسب و فحاشی و عربدهزدن خودداری کرد و مستند و منطقی و آرام به وظیفه ملی، اخلاقی، انسانی و سیاسی خود عمل کرد که البته از انسانهای مؤمن و انقلابی غیر از این هم انتظاری نمیرود.
با اختلاف یک رأی
مسعود رضایی
با کشیده شدن انتخابات به دور دوم و قاعده پیروزی با اکثریت نسبی، از آنجا که اختلاف چندانی بین آرای دو کاندیدا در دور اول انتخابات وجود نداشت، اینک سرنوشت پیروز این انتخابات در هالهای از ابهام قرار دارد چراکه هر دو کاندیدا از شانس پیروزی کمابیش یکسانی برخوردارند.
بدیهی است در چنین شرایطی هریک از این دو کاندیدا میتوانند امیدوار به پیروزی خود باشند و در این مسیر تمام توش و توان خود را به کار گیرند، اما هر دو کاندیدا و ستادهای آنها باید اکیدا از القای این تصور به ذهن هواداران خود پرهیز کنند که آنها قطعا پیروز این انتخابات خواهند بود. پیروز این انتخابات، با رأی مردم در روز جمعه ۱۵ تیرماه مشخص خواهد شد، ولو با اختلاف یک رأی. البته این تنها در انتخابات ریاست جمهوری نیست که با اختلاف یک رأی و یک امتیاز، یکی برنده میشود و شادمان و دیگری نمیشود و غمگین. در مسابقات جامجهانی فوتبال، با اختلاف یک گل، یک تیم و به عبارت دیگر یک کشور، برنده جامجهانی میشود و غرق در شور و شعف و شادی، و کشور دیگر از دستیابی به این جام بازمیماند و غرق در غم و غصه و حسرت. با اختلاف یک امتیاز، یک کشتیگیر صاحب مدال طلای المپیک میشود و دیگری نمیشود و بسیار نمونهها و موارد دیگر. بنابراین، هر رقابتی، دو سر دارد؛ یک سر برد و یک سر باخت، و این یک واقعیت گریزناپذیر است. البته سابقه برگزاری دهها دور انتخابات در ایران حاکی از آن است که همواره رأی مردم بهعنوان حقالناس در نظر گرفته شده و با تمام توان از آن صیانت بهعملآمده و در تمام این دورهها فارغ از برد و باخت این فرد یا آن فرد، و این جناح یا آن جناح، سلامت انتخابات یک اصل غیرقابل خدشه و به اصطلاح خط قرمز نظام محسوب شده است. اینک نیز با توجه به این حقیقت، و بهویژه به دلیل رقابت شانه به شانه دو کاندیدای حاضر در دومین مرحله انتخابات، وظیفهای بسیار سنگین بر دوش ستاد برگزاری انتخابات و نیز رسانه ملی قرار دارد. با توجه به این که هر یک رأی، در نتیجه این دور از انتخابات تأثیرگذار است، مسئولان برگزاری انتخابات باید بیشترین دقت و حساسیت را در نحوه برگزاری انتخابات و نیز شمارش و تجمیع آرا داشته باشند تا کوچکترین شبهه و شائبهای در این زمینه برای کاندیداها و ستادهای انتخاباتی آنها به وجود نیاید و آنها قادر باشند با اطمینان خاطر نتیجه را بپذیرند. برای این منظور، لازم است حداکثر دسترسیها به ناظران معرفی شده از سوی کاندیداها در مراحل مختلف رأیگیری داده شود و ازهرگونه اقدامی که ممکن است در روز بعد از انتخابات دستمایه بهانه و یا اتهامی به مسئولان برگزاری انتخابات قرارگیرد، بهشدت اجتناب گردد. همچنین دوربینهای صدا و سیما بهویژه در روز انتخابات باید به ثبت و ضبط تمامی لحظات حضور و نظارت ناظران بهویژه در مراکز تجمیع آرا و همچنین در ستاد مرکزی انتخابات بپردازند تا برای هرگونه ادعای احتمالی بعدی، علاوه بر اسناد اداری، اسناد صوتی و تصویری لازم نیز موجود باشد. نکته قابل ذکر دیگر این که در این دور از انتخابات به دلیل همان رقابت شانه به شانه، هر دو کاندیدا و ستادهای آنها، اگرچه شایسته است که امیدوار به پیروزی باشند، اما درعینحال بایسته است که در درون خود ظرفیت تحمل باخت را به وجود آورند بهخصوص این که ممکن است چنین سرنوشتی برای آنها، تنها با اختلاف یک رأی رقم بخورد و پرواضح است که اگر چنین ظرفیتی در آنها وجود نداشته باشد، خدای ناکرده شاهد گفتار و رفتار خلاف قانون و خلاف اخلاق و خلاف منافع ملی ازآنها باشیم؛ و نکته پایانی این که هریک از این دو کاندیدا که با رأی مردم، حتی با اختلاف یک رأی، به ریاست جمهوری برگزیده شد، رئیسجمهور و خادم همه مردم ایران است و باید رفتاری درخور شأن چنین جایگاهی داشته باشد. همچنین هواداران کاندیدای پیروز نیز باید از هرگونه رفتاری که موجب تحریک احساسات طرف مقابل شود جدا بپرهیزند تا همگی درکنار هم درمسیر سازندگی وپیشرفت ایران عزیز گام برداریم. انشاءا....
پزشکیان و چالش گفتگو با اکثریت خاموش
علی میرزا محمدی
انتخابات ۸ تیر ۱۴۰۳ با «عدم مشارکت حدود ۶۰ درصد از جمعیت واجدین شرایط رای دهی» به پایان رسید و در شرایطی حساس، همه ایرانیان به مرحله دوم انتخابات گام گذاشتند. این مساله لزوم گفتگو با این اکثریت را به حاکمیت و همه سیاستمداران کشور یادآور می شود.
در میان دو نامزد راه یافته به مرحله دوم، جلیلی نیازی به گفتگو با اکثریت خاموش جامعه نمیبیند. او به خوبی میداند این گفتگو نتیجهای برای او به همراه نخواهد داشت، چراکه خواستهها و مطالبات این جمعیت خاموش درست در تقابل با گفتمان و رویکرد او قرار دارد. اما دکتر پزشکیان به این گفتگو نیازمند است. او نه تنها برای پیروزی در انتخابات پیش رو، به رای آنها نیازمند است بلکه در پیشبرد اهداف دولت احتمالی خود، بدون این جمعیت، موفقیتی برای خود متصور نیست. به عبارت دقیقتر، «ایران و مردم ایران» در گفتمان انتخاباتی دکتر پزشکیان، دال مرکزی محسوب میشوند. از طرف دیگر، این اکثریت خاموش نیز به گفتگو با دکتر پزشکیان نیاز دارند. این نیاز دو طرفه، ریشه در هراس روی کار آمدن طیفی سیاسی دارد که با تشکیل «دولت سایه» در چندین دهه، عامل پنهان و پیدای بسیاری از مشکلات و بحران های دیروزی و امروزی کشور و سنگ اندازی در برابر توسعه آن هستند.
دکتر پزشکیان و اکثریت خاموش در گفتگو با همدیگر، چالشهای مهمی دارند که در زیر به آنها اشاره میشود:
چالش نمایندگی: مهمترین چالش گفتگو با اکثریت خاموش چالش نمایندگی است؛ به این معنا که این جمعیت، فاقد لیدر و انسجام نهادی و تشکیلاتی است. در این جمعیت، به نوعی همه افراد، لیدر و بازگو کننده مطالبات و خواستههای اجتماعی و سیاسیاند. عدم به رسمیت شناخته شدن این مطالبات و خواستهها در چند دهه گذشته، مانع از تشکیل حلقه اتصالی بین این جمعیت و دولت برای شنیدن و شنیده شدن شده است. این مساله با شناختهای ناقص و نادرست از این جمعیت و تعمیم آماری نادرست و شیوههای برخورد تحقیرآمیز و تحلیلهای یکطرفه تشدید شده است.
با اینهمه به اجبار در این فرصت اندک باقی مانده می توان طیفی از فعالان سیاسی زندانی، نهادهای صنفی و مدنی، فعالان رسانه ای و گروههای جوانان را برای نمایندگی نصفه و نیمه آنها در گفتگو در نظر گرفت.
چالش شیوه های توافق دو طرفه: چالش نمایندگی، به دنبال خود، چالش گفتگو و چالش توافق دو طرفه را به همراه خواهد داشت. اینکه مطالبات این جمعیت چیست و چگونه می توان به یک راه حل دو طرفه دست یافت. آیا دکتر پزشکیان و تیم او میخواهند فقط از این جمعیت دلجویی محاوره ای بکنند و یا واقعا” دنبال مذاکره مبتنی بر حقوق و تکالیف با ضمانت اجرایی هستند.آیا دنبال گفتار درمانی صرف هستند یا دنبال گفتگویی برابر و رودرو با هدف حل مساله هستند؟
لازمه مهم دیگر گفتگو این است که باید در نظر داشت شکلگیری جمعیت اکثریت خاموش، با ویژگی سیالیت، گمنامی سیاسی و بدون لیدر، نشاندهنده ناامیدی اقشار مختلف از تصمیمسازان سیاسی و اجتماعی و نقش آنها در اصلاح امور اجتماعی است. جمعیت خاموش، در تحلیل مسائل اجتماعی، سیاسی و فرهنگی، خود را از تصمیمسازان دولتی برتر و محققتر میداند و با نقد تصمیمهای اتخاذی حاکمیت، آنها را نمیپذیرد و شیوههایی را برای مقاومت و تمرد از آنها جستوجو میکند.
چالش ضمانت اجرایی توافق: چالش دیگر آنکه آیا دولت احتمالی دکتر پزشکیان توان محقق ساختن توافقات گفتگو با جمعیت خاموش را دارد یا خیر. او در دور اول انتخابات برای محقق ساختن وعده های خود ضمانت های اخلاقی داده بود. ضمانتهایی که با زندگی صادقانه او در خانواده و دنیای سیاست همخوانی دارد. او نشان داده است که رویکردگفتگوی او با اکثریت خاموش مبتنی بر اقناع جمعی و تعهد جدی برای انجام اصلاحات است. این رویکرد نمیتواند به استفاده ابزاری از این جمعیت منتهی شود؛ به این معنا که آنها به شرکت در انتخابات ترغیب شوند اما دکتر پزشکیان به تعهدات و وعدههای داده شده که این جمعیت به خاطر آنها به پای صندوق رای آمدهاند عمل نکند. اما از طرف دیگر به رغم انتظارات این جمعیت، آنها نیز باید در اجرایی شدن مطالبات با دکتر پزشکیان همراهی و همیاری کنند.
چالش زمان: جمعیت خاموش و دکتر پزشکیان در گفتگو با همدیگر با چالش زمانی نیز مواجهاند. آنها فرصتی چند روز برای تصمیمگیری دارند که به همدیگر اعتماد کنند و گفتگوی دقیقتر را به بعد تشکیل دولت او محول کنند؛ در غیر این صورت با پیروزی رقیب، پرونده گفتگو با اکثریت خاموش برای سالها بایگانی خواهد شد.
افراطیون قومگرا و انتخابات ریاستجمهوری
احسان هوشمند
اعلام تأیید صلاحیت کاندیداتوری آقای مسعود پزشکیان برای انتخابات ریاستجمهوری یکی از رویدادهای شایان توجه در فضای سیاسی کشور است. آقای پزشکیان پیش از این پنج بار نماینده تبریز در مجلس شورا بوده است. از انقلاب مشروطه تا امروز کمتر کسی در حوزه انتخابیه تبریز توانسته چنین رکوردی را به نام خود ثبت کند. ازجمله مباحثی که با اعلام نامزدی آقای پزشکیان در فضای مجازی و برخی محافل انتخاباتی خود را نشان داد، تلاش گروهی از قومگرایان افراطی برای مصادره نام آقای پزشکیان و تأکید بر این بود که وی دارای گرایشهای قومگرایانه است. مسعود پزشکیان در واکنش به فضای بهوجودآمده و برای نشاندادن رویکرد متفاوت خود به مباحث قومی و مذهبی، در اعلام مواضع و سخنرانیهای خود مسیر دیگری در پیش گرفت. انتشار بیانیه ادیان، اقوام و مذاهب پزشکیان نخستین واکنش به قومگرایان افراطی بود. در بیانیه صادرشده، پزشکیان با اصرار بر پیوستگی تاریخی ایرانیان، توسعه ناپایدار و نامتوازن کشور را مسئله اصلی استانهای مرزی دانست و برای حل آن وعدههایی داد. این بیانیه موجب بروز واکنش منفی نزد قومگرایان افراطی شد. سپس پزشکیان با حضور در شیراز، مشهد و دیگر نقاط کشور، با اشاره به جایگاه تاریخ باستان ایران از دوره هخامنشیان و حتی تأکید بر نام کوروش، اهمیت ظرفیتهای تاریخی کشور را مورد تأکید قرار داد. اما در کنار این اتفاقها، گروهی از قومگرایان با تمرکز بر برخی ستادها در شمال غرب همچنان در پی اهداف خود بودند. این اتفاق نیز بازتاب بسیاری داشت؛ بهگونهای که در برنامه تلویزیونی بخش فرهنگی، حسین انتظامی، یکی از مجری-کارشناسان برنامه نیز پرسشی درباره آن طرح کرد.
از جمله انتظامی با اشاره به موضوع تندیس حکیم طوس که در شهر سلماس توسط یکی از افراطیها از میدان شهر برچیده شد بود، پرسشی را از پزشکیان طرح کرد که شاید به دلیل کمبود وقت با پاسخ روشنی مواجه نشد که خود میتوانست روشنگر باشد.
با اعلام نتایج انتخابات، بهویژه در استانهایی نظیر آذربایجان شرقی، آذربایجان غربی، اردبیل، کردستان، خوزستان، سیستانوبلوچستان و گلستان مشخص شد که میزان مشارکت در استانهای مدنظر همچون دیگر نقاط کشور است و از آن مهمتر میان رویکردهای سیاسی و مطالبات این بخش از ایران عزیز با دیگر نقاط کشور تفاوت معناداری وجود ندارد. دراینباره این نکته نیز حائز اهمیت است. در انتخابات اسفندماه مجلس شورا نیز افراطگرایان قومی در استان آذربایجان غربی بر آن بودند تا با دمیدن بر تنور نفرتپراکنی قومی هم به افزایش مشارکت در انتخابات با رویکرد قومی دامن بزنند تا نامزدهایی با گرایشهای قومگرایانه را روانه مجلس کنند. اما برخلاف اقدامات ضد ملی این گروه، در نهایت نهتنها اهداف افراطی آنان تحقق نیافت، بلکه برخلاف انتظار آنان نتایج معکوسی در استان رقم خورد. در انتخابات اخیر ریاستجمهوری هرچند گلایه از حضور افراطیهای قومگرا در ستادهای انتخاباتی بر جای خود باقی است، اما میزان مشارکت در استانهای مدنظر نشان داد این افراطیها از وزن درخور اجتماعی برخوردار نیستند و سروصدای آنها که با کمک برخی محافل رسانهای بیرونی و حمایت برخی در داخل صورت میگیرد، با وزن اجتماعی آنان فاصله بسیار دارد. نتایج انتخابات اخیر بیش از پیش نشان داد ملت ایران ملتی همبسته است و اقدامات مخرب و ضدانسجامی قومگرایان افراطی در میان افکار عمومی ایرانیان مطرود است.
سایه روشن برجام
محمدکاظم انبارلویی
۱- اولین مناظره تلویزیونی بایدن و ترامپ برگزار شد. اوضاع آمریکا بههمریخته هیچ سامانهای از اقتصاد، سیاست، فرهنگ و اخلاق در حکمرانی آمریکا سر جای خودش نیست. دو نامزد مطرح یکدیگر را به فساد و فسق متهم کردند. یکی دیگری را گربه ولگرد و آنیکی رقیب خود را سگ گیج – منگ نامید.
ترامپ گفت : بایدن یک ناتوان گیج است و بایدن هم در پاسخ ترامپ را «فوّاره دروغ» دانست.
اما هر دو در دو موضوع توافق داشتند:
الف: ادامه نسلکشی در غزه و کشتار فلسطینیها و حمایت بیقیدوشرط از اسرائیل
ب: تداوم خصومت با ملت ایران و اصرار به ادامه فشار تحریمها
۲- جناب آقای روحانی، رئیسجمهور پیشین اخیرا در کوران تبلیغات انتخابات ریاست جمهوری گفته است:«به کسی رأی دهید که سایه تحریمها را بردارد و برجام را احیا کند.»
او فرصت داشت ۸ سال با اختیارات کامل تحریمها را لغو کند ، اما نتوانست! چرا؟ برای اینکه ارادهای در وی و همراهان و همکاران او برای برداشتن «آفتاب تحریمها» وجود نداشت. رفتند سراغ «سایه تحریمها»!
سایه تحریمها چیست؟ سایه تحریمها یعنی «تعلیق» نه ، «لغو» !
«تعلیق» هم یعنی چهار کلمه روی کاغذ که هرگز عملی نشد!
آمریکاییها نهتنها تحریمها را تعلیق نکردند بلکه دهها تحریم به آن افزودند.
و حتی از دادن بنزین هواپیمای حامل وزیر خارجه ایران در آلمان، پس از برجام هم خودداری کردند.
«تعلیق» یعنی انجام تعهدات و بدون گرفتن حتی یک امتیاز در طول انجام همه تعهدات!
«تعلیق» یعنی لبخند به دشمن در «قبل» از مذاکرات ، «حین» مذاکرات و «بعد» از مذاکرات و «اخم» به منتقدین و ناسزاگویی به کسانی که خیر دولت او را میخواستند.
تعلیق یعنی مخالفت با مصوبه مجلس مبنی بر اقدام راهبردی برای اجرای برجام!
مصوبه مجلس دو کلمه بیشتر نبود مخالفتی نه با تداوم مذاکره داشت و نه با برجام آن دو کلمه این بود که «اقدام» میکنیم در برابر «اقدام» چیزی میدهیم و چیزی میگیریم .
اما ظریف و روحانی هر دو علیرغم اینکه تأیید شورای امنیت ملی و مصوبه مجلس بود با آن مخالفت کردند. چون از نظر آنها برجام یعنی دادن امتیازات نقد به دشمن و نگرفتن حتی یک امتیاز خیالی.
سؤال این است اگر آمریکاییها نمیخواستند به تعهدات خود عمل کنند چرا در برجام آوردند. پاسخ روشن است آن تعهدات روی کاغذ مصرف داخلی در انتخابات ۹۲ و ۹۶ داشت. متأسفانه روحانی در تبلیغات ۹۶ و ۹۲ به مردم گفت : فقط ما بلدیم با غرب مذاکره کنیم. فقط ما بلدیم توافق کنیم و فقط ما زبان دنیا را میفهمیم. بعد معلوم شد هر سه این ادعا مطابق با واقع نیست.
آنچه در برجام بهعنوان «لغو» یا «تعلیق» آمده است فقط یک «سایه» است. آفتاب برجام یعنی سوزاندن اقتصاد ایران ، سفره مردم و فشار برای دست برداشتن از مقاومت در منطقه و نابودی صنعت هستهای و پیشرفتهای علمی ایران و محدود کردن قدرت نظامی ایران و ...
۳- با برجام چه باید کرد ؟ روشن است تکلیف برجام را مصوبه انقلابی مجلس مشخص کرده است! پس با تحریمها چه باید کرد ؟ پاسخ آن است مذاکره میکنیم اما اقدام در برابر اقدام !
با برجام چه باید کرد ؟ پاسخ آن است دنیا را در سیاست خارجی کشور معنی کنیم .
دنیا فقط آمریکا و سه کشور اروپایی نیست. دنیا روسیه، چین ، هند و پیمانهای نیرومند جهانی و منطقهای «بریکس» ، «اوراسیا» ، «شانگهای» و بسط توسعه روابط با همسایگان هم هست! رویکردی که در دولت شهید رئیسی دنبال شد و جواب داد.با برجام چه باید کرد ؟ ظرفیتهای عظیم رشد و توسعه بهاندازه کافی در ایران هست . به نیروهای کارآمد، کاربلد، پرتلاش و معتقد به مبانی نظام تکیه کنیم. از زیرساختهای مهیا در دولت شهید رئیسی برای یک جهش بلند برای تداوم دور زدن تحریمها استفاده کنیم.هر کس که سکان دستگاه مجریه را به عهده گیرد راهی جز این ندارد بازگشت به دهه ۹۰ دهه درجا زدن و دهه اعتماد به دشمن یک خسارت محض است.مردم خسارات سایه برجام را دیدهاند از یک سوراخ ۱۰ بار نباید گزیده شوند. برجام یک تجربه بزرگ تاریخی است و به ما میگوید ؛ هرگز به دشمن در هیچ شرایطی اعتماد نکن. اگر چیزی دادی حتما چیزی باید بگیری. دادن امتیازات یک سویه مال دوران پهلوی و قاجار است.
انتخاب رئیسجمهور برپایه بهروزترین تحولات جهانی
علی بهادریجهرمی*
اگر تا دهه گذشته جنبش عدم تعهد، به عنوان یک سازمان فرامنطقهای با نهادهای غربی مرزبندی مشخص داشت، اکنون نهادهای متعدد دیگری هم مانند بریکس و شانگهای در عین مرزبندی پررنگ با سازمانهای غربی، در معادلات منطقهای و جهانی، فعالانه ایفای نقش میکنند. توجه به این تحولات سازمانی و نهادی در عرصه بینالملل، برای انتخاب رئیسجمهور در ایران هم پراهمیت است.
1- ساختارهای قدیمی که در عرصه بینالمللی پس از جنگ دوم جهانی و ذیل سازمان ملل متحد تشکیل شدهاند، نیازمند بازنگری و اصلاح متناسب با شرایط کنونی جهان هستند. نسلکشی 9 ماه اخیر در غزه و ناتوانی نهادهای قضایی و سیاسی بینالمللی در توقف این نسلکشی، از آخرین شواهدی است که ناکارآمدی نهادهای بینالمللی را عیان کرده است. اکنون دیگر بخش عمدهای از حامیان قبلی نهادهای بینالمللی هم به این مسأله اذعان میکنند. علاوه بر این، بسیاری از سیاستمداران غربی هم با روشنتر شدن ابهاماتی پیرامون اجرای تصمیم نهادهای بینالمللی و استمرار سیاستهای غیرقانونی و بیاعتنایی به نهادهای بینالمللی، ناگزیر شدهاند اقلاً در بیان، به این تناقضات اعتراف کنند.
2- روابط پیچیده اقتصادی کشورها با یکدیگر، ملاحظات سیاسی آنها را هم تحتالشعاع قرار داده است. از آن طرف، تحدیدها و فشارهای متعدد اقتصادی برخی کشورها علیه سایرین و تبدیل آن به یک اهرم سیاسی در عرصه روابط بینالملل منجر به گسترش مخالفت با این اقدامات خلاف حقوق و حرکت به سمت نوعی اجماعسازی علیه این قبیل سوءاستفادهها شده است. در چنین فضایی، معاهدات دو و چندجانبه نقش بسزایی یافته است. به بیان دیگر، در فضایی که ساختارهای سابق قدرت و بازیگران دهههای 50 تا 70 میلادی در عرصه نهادهای بینالمللی، نحیفتر از همیشه شدهاند و نمیتوانند تصمیمات خود را عملیاتی کنند، معاهدات دو و چندجانبه در کنار سازمانهای نوظهور منطقهای و فرامنطقهای، نقش بسیار فعالتری را در معادلات فراملی ایفا میکنند.
3- با در نظر داشتن این 2 مقدمه، این ادعا به تایید کارشناسان زیادی رسیده که جهان در حال حرکت به سمت چندجانبهگرایی است. در چنین فضایی، بنا نهادن سیاست خارجی بر پایههای قدیمی قدرت و تاکید بیش از اندازه بر نهادهایی که کارکرد سابق خود را ندارند، عقبگرد به حساب میآید.
به بیان دیگر، تحولات جدید در عرصه منطقهای و بینالمللی، ایجاب میکند برای تنظیم سیاست و روابط خارجی، بهجای عطف 100 درصدی توجه به چند کشور خاص که سابق بر این اصلیترین کنشگران فعال بینالمللی به حساب میآمدهاند، سایر کشورها، نهادهای نوظهور و پیمانهای چندجانبه مورد توجه جدی قرار گیرند.
درک ناصحیح از فضای حاکم بر تحولات منطقهای و جهانی، موجب تصمیمگیری و تصمیمسازی غلط در داخل کشور هم میشود. علاوه بر این، تکیه بر نظمهای سابق قدرت و برنامهچینی برای پیشبرد سیاست خارجی بر پایه این نظمِ نحیفشده، خسارتهای چندنسلی هم برای ایران و ایرانیان در پی خواهد داشت: سرگرم شدن در زمینی که عملا مهلت بهرهبرداری از آن تمام شده است، فرصت بازیگری در زمینهای بکر و مناسبی را که اکنون در حال پا گرفتن است، سلب میکند؛ از این فرصت سلبشده، سایرینی که مترصد ایفای نقش فعال در نظم آینده جهان هستند، کمال بهرهبرداری را خواهند کرد. آن زمان دیگر در نظم شکلگرفته جدید در جهان، جایی برای ایفای نقش فعال ایران باقی نخواهد ماند. این همان خسارت محض و عقبماندگی چندنسلی است.
البته که میتوان و باید از همین حالا و با انتخاب درست رئیسجمهوری که درک صحیحی از تحولات منطقهای و جهان داشته باشد و سیاست خارجی خود را بر پایه بهروزترین فعل و انفعالات فراملی بنا نهاده باشد، جلوی تحمیل این خسارت محض را بر ایران گرفت.