محمد ایمانی
۱) بسیاری از عبارات کوتاه امام خمینی(ره)، عصاره فهمی عمیق از مطالعه قرآن و سیره اهل بیت(ع) است؛ از جمله آنجا که گفت: «منافقین، از کفار بدترند». خداوند متعال، منافقین را دارای هیبت ظاهری و زبان بازی معرفی کرده و سپس میفرماید: «هُمُ الْعَدُوُّ فَاحْذَرْهُمْ قَاتَلَهُمُ اللَّهُ أَنَّى يُؤْفَكُونَ. همانا آنها دشمن هستند، (ای پیامبر) از آنها بر حذر باش، خداوند آنان را بکشد، (از حق) به کجا بازگردانده میشوند؟». امیر مؤمنان(ع) هم در خطبه ۱۹۴ نهجالبلاغه، در توصیف منافقین فرمود: «بندگان خدا شما را به ترس از خدا مىخوانم و از منافقان مىترسانم، كه گمراهند و گمراهکننده... از رنگی به رنگی در میآیند... دلهاي آنان بيمار است و چهرههاي آنان، پاکنما. وصفشان، داروست و سخنشان، وعده شفا ميدهد و رفتارشان، درد بیدرمان است. افزاينده بلاى -مردمان-، و نوميد كننده اميدوارانند... در هر راهی، کسی را به هلاکت افکندهاند. و براي منحرف ساختن هر قلبي، وسيلهاي آماده دارند، و براي هر اندوهي اشکها در اختيار. به همدیگر ستایش قرض میدهند و انتظار پاداش از یکدیگر دارند. برابر هر حقّى، باطلى دارند، و برابر هر راستى، مايلى؛ و براى هر زندهاى، قاتلى... مىگويند و به خلاف حقّ تقرير مىكنند، و مىستايند و تزوير مىكنند. راه -باطل- را آسان نمايند، -و پیروان را- در پيچ و خمهای آن، سرگردان سازند. ياران شيطانند و زبانههاى آتش سوزان. آنان پيروان شيطانند و بدانيد كه پيروان شيطان، زيانكارانند.»
۲) اوایل دهه ۶۰، نوجوان بودیم و همراه بچههای مسجد، در شبهای سرد زمستان، پوسترهای امام و آیتالله منتظری و دیگر شخصیتها را در معابر نصب میکردیم. همان روزگار میشنیدیم برخی آدمهای معاند درباره آقای منتظری جوک ساختهاند و ضمن تشبیه او به فلان شخصیت منفی کارتونی، مورد استهزا قرار میدهند. این اهانتها برای ما ناراحتکننده بود؛ اما به چند سال نرسید که همان جماعت معاند، ناگهان مریدان دوآتشه آقای منتظری شدند و بزرگان آنها تا آن مرحوم را به زمین نزدند، دست از سر او برنداشتند. چنان او را دوره کردند که بتوانند نظراتی در حمایت از اعضای سازمان تروریستی منافقین، گروهک بهائیت و حرمت داشتن برنامه هستهای و... بگیرند و نهایتا او را خرج فتنه سبز (آشوب علیه جمهوریت و اسلامیت) کنند.
۳) منافقین، گوناگون هستند اما کارکرد مشترکی دارند. از جمله ایجاد ناامیدی و ترس و تفرقه در جبهه اهل ایمان، و قربانی گرفتن از عوام و خواص. منافقین در این ۴۵ سال، حیثیت چند رئیسجمهور را نابود کردند و تا آنها را بر زمین نزدند، دست برنداشتند. یک نمونه، ابوالحسن بنیصدر، که دفتر هماهنگی او، تبدیل به حیاط خلوت گروهک منافقین برای مهندسی اختلاف و درگیری و آشوب در کشور (در اوج جنگ تحمیلی صدام) شده بود. حضرت امام پس از صدور حکم بیکفایتی بنیصدر توسط مجلس، فرمودند «خدا میداند که من مکرر به این گفتم که آقا، اینها تو را تباه میکنند، این گرگهایی که دور تو جمع شدهاند و به هیچ چیز عقیده ندارند، تو را از بین میبرند، گوش نکرد، هی قسم خورد که اینها فداکار هستند». (صحیفه نور، ج ۱۵، ص ۶۸ و۶۹)
۴) آقای «ص- ز» از عناصر متظاهر به حمایت از مرحوم هاشمی، ۱۲ خرداد ۱۳۹۲ در مصاحبه با روزنامه زنجیرهای بهار گفته بود: «حاکمیت، اپوزیسیون نمیخواهد، اما ما نمیتوانیم اپوزیسیون را از دید حاکمیت تعریف کنیم. همان گونه که ما میبینیم هاشمی به اپوزیسیون تبدیل میشود، حاکمیت هم این را میبیند و به هاشمی میگوید آشیخ اکبر باید تکلیفت را معلوم کنی؛ از شما بهرهبرداری میکنند و هل میدهند تا چهرهای بسازند که در مقابل نظام قرار بگیری. ضرورت دموکراسی خواهی، اینها (نهضت آزادی، سازمان مجاهدین انقلاب، و دفتر تحکیم) را پشت سر کسی سوق خواهد داد که شنل اپوزیسیون را به تن کند.هاشمی که عمر نوح ندارد؛ ۵ یا ۱۰ سال دیگر با ما نخواهد بود، اما جنبش ادامه پیدا میکند. اگر هاشمی، خاتمی و هر کسی نتواند حداقل خواستههای ما را لبیک بگوید، جنبش، آنها را پس میزند. نگران نباشید که آقای رفسنجانی میتواند پا به پای ما بدود یا نه، اگر نتواند همپا با اپوزیسیون بدود، حذف میشود. مهم نیست او چه میکند. یا میتواند پا به پای این قطار باشد یا نه. اگر حذف شد، هیچ اتفاقی نمیافتد، اپوزیسیون یک شخصیت دیگر را درون نظام پیدا میکند».
۵) همچنین پايگاه اينترنتي گروهک«ملي- مذهبي» که از خارج کشور بارگزاری میشود، ۱۹ آبان ۱۳۹۱ نوشت: «رفتار هاشمي و آنچه بر فرزندان او رفته، اپوزيسيون را بر سر تصميمگيري مينشاند. با او چگونه بايد رفتار كرد؛ او كه در كارنامهاش قلع و قمع «ديگران» را به طور پررنگ دارد و در تصميمهاي بزرگ از جنگ تا اتفاقات سال ۶۷، قتلهاي زنجيرهاي و... جزو تصميمسازان بوده و اكنون با دموكراسي خواهان افق مشترك پيدا كرده؟ تكليف چيست؟ آيا بايد تاريخ هاشمي را به فراموشي سپرد، يا اين كه به طور تاكتيكي فعلا در مورد او سكوت كرد تا اگر زوري دارد، ضربهاش را به حكومت بزند و بعد كه نوبت خود او رسيد، به حسابش رسيد، يا اين كه اصولا تاريخ او را فاش فرياد زد و از هر سازش و حمايتي از او تن زد؟ اگر بر اين باشيم كه بايد پراگماتيستي عمل كرد، خيلي زود ميتوان به اين رسيد كه حمايت از هاشمي به صلاح است، چرا كه او به نسبتي، به تحقق خواستههاي ما نيز كمك ميكند؛ فارغ از اين كه اگر آرمانخواهانه عمل كنيم، هرگز به زير علم كسي چون هاشمي نخواهيم رفت، چرا كه عملكرد او با آب كوثر هم پاك نخواهد شد و همدستي با او، دامن آدمي را آلوده ميكند! هرگز نبايد از گناه اينان گذشت، اما بايد تاكتيكي برخورد كرد، يعني در برابر گناهانشان سكوت كرد تا وقت آن برسد».
۶) منافقین قدیم و جدید که به تذبذب شناخته میشوند، با هیچ سیاستمداری، صادق نبودهاند و به همین علت، همانهایی را که از نردبانشان بالا رفتهاند، مورد بدترین فحاشی و توهین قرار داده و سپس در صورت نیاز، مجددا تملقشان را گفتهاند؛ از مرحوم هاشمی و خاتمی بگیرید، تا حسن روحانی و دیگران. از قدیس اصلاحات و شیخ اعتدال و شیخ دیپلمات توصیف کردن آنان، تا اردک فلج و شاه سلطان حسین بیعرضه و آغاسی و متهم اول قتلهای زنجیرهای و دیکتاتور، و رحم اجارهای خواندن همانها! رفتار زیگزاگ اینها با مرحوم هاشمی، یک عبرت کامل است که چگونه با او در انتخابات دوم خرداد ۱۳۷۶ ائتلاف کردند و از حمایت او سود جستند و دو سال بعد با برچسب «عالیجناب سرخپوش قتلهای زنجیرهای»، به بدترین شکل ممکن در انتخابات مجلس ششم مورد ترور شخصیت قرار دادند، و سپس، هم او را در انتخابات سال ۱۳۸۴، به عنوان شیخ اصلاحات و اعتدال بازآرایی کردند!! بنابراین، توقع این که با منتخب جدید مردم، رویکردی متفاوت پیشه کنند، دور از خمیره و شخصیت آنان است.
۷) رهبر انقلاب، پنجم تیرماه مصادف با عید غدیر خم، خطاب به همه نامزدها سفارش اکید کردند: «من به نامزدهای محترم انتخابات عرض میکنم با خداوند عهد کنید که اگر موفق شدید و توانستید مسئولیتی به دست بیاورید، کسان و کارگزاران خود را از کسانی قرار ندهید که ذرهای با انقلاب زاویه دارند. آن کسی که با انقلاب، با امام راحل، با نظام اسلامی ذرهای زاویه داشته باشد، به درد شما نمیخورد. آن کسی که دلبسته آمریکا باشد و تصور کند که بدون لطف آمریکا نمیشود قدم از قدم برداشت، برای شما همکار خوبی نخواهد بود. او از ظرفیتهای کشور استفاده نخواهد کرد و خوب مدیریت نخواهد کرد. آن کسی که راهبرد دین و شریعت را مورد بیاعتنایی قرار دهد، همکار خوبی نخواهد بود. کسی را انتخاب کنید که اهل شریعت، اهل انقلاب، اهل اعتقاد کامل به نظام باشد. اگر شما نامزدهای محترم یک چنین عهدی با خدای خودتان ببندید، بدانید که کارهایی که برای انتخابات میکنید، همهاش حسنه خواهد بود».
۸) رهبر حکیم انقلاب، همچنین در دیدار دیروز نمایندگان مجلس جدید فرمودند: «باید در مسائل مهم، صدای واحد از کشور شنیده شود. یک جاهایی هست که بایستی دولت و مجلس و مسئولان گوناگون یک حرف بزنند. آن کسانی که در دنیا گوش تیز کردند تا نشانههای اختلاف و دوگانگی را پیدا کنند، آنها مایوس شوند؛ یکصدا باید شنیده شود». ایشان همچنین با بیان این که «توصیه مؤکد من، تعامل سازنده مجلس با دولت جدید است. موفقیت رئیسجمهور و دولت جدید، موفقیت همه ما است»، درباره ترازهای تصدی وزارت و مدیریت در دولت جدید توجه دادند: «چه کسی میخواهد میداندار این میدان باشد؟ میدان اقتصاد، میدان فرهنگ، میدان فعالیتهای سازندگی، میدان تولید. آن کسی را باید میداندار کرد که امین باشد، صادق باشد، متدین باشد، از بُن دندان به جمهوری اسلامی معتقد باشد. ایمان یک شاخص مهم است. امید به آینده و نگاه مثبت به افق.
آنهائی که افق به نظرشان تاریک است، [میگویند] کاری نمیشود کرد، نمیشود به اینها مسئولیتهای اساسی و کلیدی داد. متشرّع بودن یکی از معیارهای مهم است. اشتهار به پاکدستی، به صداقت، یک معیار است. سابقه سوء نداشته باشند، این یک معیار است. نگرش ملی داشته باشند. یعنی غرق در مسائل جناحی و سیاسی نشوند، نگاه ملی به کشور داشته باشند. اینها را با تحقیق [میشود فهمید]، البته کارآمدی را غالباً بعد از اشتغال به کار میشود فهمید، اما با تحقیق، با نگاه کردن به سوابق با شنیدن حرفها، میشود کارآكامدی را هم تشخیص داد. این معیارها باید رعایت بشود. هم رئیسجمهور محترم اینها را رعایت کنند، هم مجلس رعایت کند».
۹) رئیسجمهور منتخب، دیروز بعد از شنیدن بیانات رهبر انقلاب در کنار نمایندگان مجلس، در پیامی نوشت: «از لطف حضرت آقا صمیمانه سپاسگزارم. اکنون اعتماد مردم و حمایت شما از دولت، بزرگترین سرمایه همه ما برای رسیدن به موفقیتهای پیش روست و از دل و جان برای موفقیت ایران تلاش خواهیم کرد». آقای پزشکیان، قبلا هم بارها بر ضرورت اجرای رهنمودهای رهبری و سیاستهای کلی نظام تاکید کرده و خود را متعهد به آن رهنمودها و سیاستها دانسته است. عملیاتی کردن این باور قانونی و شرعی، مستلزم این است که قدم اول در انتخاب مشاوران و دستیاران و چیدمان کابینه پیشنهادی، منطبق بر همان رهنمودها و سیاستها برداشته شود. آقای پزشکیان در این مسیر، چند دو راهی در پیش دارد که هر کدام آنها، میزان موفقیت یا خدای ناکرده ناکامی دولت جدید را روشن میکند. دو راهی اول، این است که آیا دولت جدید در ادامه مسیر شهید رئیسی، برنامه درونزا با اتکا به ظرفیتهای ملی و فرصتهای متنوع خارجی برای پیشرفت دارد، یا خدای ناکرده میخواهند عبرت دولت قبل (هشت سال معطلی پشت درهای دغلبازان آمریکایی و اروپایی) را تکرار کند. بدون برنامه جامع درونزا، نمیتوان کابینه تراز و موفق و منسجمی چید. ترکیب کابینه، فرع بر برنامه است. داغترین حامیان دولت روحانی، بعدها گفتند که آن دولت هیچ برنامهای جز برجام نداشت و در همان سالهای آغازین تمام شد! چیدن کابینه بدون داشتن برنامه عملیاتی روشن، رئیسجمهور را مجبور میکند به سهم خواهی و امتیازطلبی حلقههای متنفذ در ستاد انتخاباتی تن بدهد و در این صورت، نه تنها گرهی از مشکلات مردم گشوده نمیشود، بلکه همان حلقههای گردن کلفت شده، وبال گردن دولت و ملت و رئیسجمهور خواهند بود.
۱۰) دو راهی بعدی، هویت ملی، و یا حزبی و محفلی کابینه است. این که اطرافیان، فضا را برای خدمت افراد توانمند و صاحب صلاحیتهای قانونی باز میکنند تا کابینهای کارآمد تشکیل شود، یا این که قرار است کابینه را به عنوان جایزه انتخاباتی و گوشت قربانی میان خود تقسیم کنند و حداکثر، پوست و شکمبهاش را به مردم بدهند؟ نه فقط منتقدان بلکه حتی برخی حامیان نزدیک آقای پزشکیان، از انتشار اخبار ناگوار در این باره اظهار نگرانی میکنند. سهمخواهی احزاب ائتلافی و گروههایی با مواضع متناقض، آن هم بدون لحاظ ترازهای قانونی و سلامت و کارآمدی، هر مدیریتی را به مجموعهای پیشخور شده و ورشکسته تبدیل میکند؛ چه رسد به دولت. نکته مهمتر، سوابق خطرناک و ننگین برخی اعضای شورای موسوم به «شورای راهبری» و کمیتههای انتخاب وزیران است.ای کاش -و بایسته است- جناب آقای پزشکیان در اقدامی فوریتدار، درباره دست کم ۸- ۹ نفر از اعضای شورای راهبری (و شمار بیشتری در کمیتههای تعیین وزیر) از دستگاه قضائی، و وزارت اطلاعات، اطلاعات سپاه پاسداران و نیروی انتظامی استفسار کند که ماجرای تخلفات امنیتی و بازداشت و محاکمه و محکومیت برخی افراد مذکور در پروندههای مختلف چه بوده است؟ همین طور برخی متهمان پروندههایی مانند کرسنت، و شماری از مدیرانی که در دولت قبل، نماد مطلق ناکارآمدی و منزجر کردن مردم در حوزههایی مانند مسکن و برق و آب و انرژی و حملونقل و تورم و شکاف طبقاتی بودهاند.
نقشه راه بهارستان و پاستور
دکترحامد رحیمپورسخنان رهبر معظم انقلاب در دیدار رئیس و نمایندگان مجلس دوازدهم که البته رئیس جمهور منتخب نیز به خاطر سابقه نمایندگی اش در آن حضور داشت، یک نقشه راه کامل برای کارگزاران و تعامل بین دو قوای مقننه ومجریه بود. اهمیت همراهی ،تعامل سازنده و همدلی قوای کشور با هم به صورت «منضبط» یکی از تاکیدات همیشگی ایشان در 30 سال گذشته بوده است.در این بین رهبر انقلاب نکات و تذکراتی را مطرح فرمودند که قابل توجه و تامل است:1-واقعیت این است که سرنوشت دولت و مجلس از هم جدا نیست و موفقیت یا شکست یکی به معنای شکست و موفقیت دیگری است. رهبر انقلاب نیز دیروز به طور ویژه حمایت مستقیمی از رئیس جمهور منتخب انجام دادند که یک سرمایه مهم برای دولت چهاردهم به حساب میآید.ایشان فرمودند: «توصیه موکد من تعامل سازنده مجلس با دولت جدید است. موفقیت رئیس جمهور و دولت جدید، موفقیت همه ماست. همه کمک کنند که رئیسجمهور بتواند وظایفی را که در قبال کشور دارد انجام بدهد. اگر ما توانستیم جوری رفتار کنیم که رئیسجمهور موفق بشود این موفقیت همه ماست. اگر او در اداره کشور، در پیشبرد اقتصادی کشور، در مسائل بینالمللی و فرهنگی کشور، موفقیت کسب کند، همه ما موفقیت کسب کردیم. پیروزی او، پیروزی همه ماست. این را باید از بن دندان باور کرد.»یکی از مهم ترین جایگاههای حقوقی در این زمینه، مجلس شورای اسلامی است که وظیفه اساسی نظارت و ریلگذاری برای دولت را ایفا مینماید. همچنین رئیس مجلس نقشی مهم را خواهد داشت چراکه باتوجه به حضور در کنار رئیس جمهور در اصلیترین شوراهای عالی کشور، امکان بزرگی برای پیشنهاد،حمایت، نظارت و حتی جلوگیری از برخی تصمیمات اشتباه را در دست دارد. البته تمام این موارد، محدود به قانون است و نباید انتظارات بیش از حد یا فراقانونی داشت امااز نظر رهبر انقلاب، مسائل کشور وقتی به سمت راهحل حرکت میکند که قوای سهگانه با همراهی و تعامل با یکدیگر، اقدامات لازم را انجام دهند.2-ارتباط شخصی آقایان پزشکیان و قالیباف نیز باتوجه به چهار سال همکاری در مجلس یازدهم و آشنایی نزدیک هردو، بسیار مطلوب است که ظرفیت لازم برای تعامل سازنده، مشورت دهی و نظارت همدلانه را بیشتر میسازد. همه میدانند که تصمیمسازی برای آقای پزشکیان مهم ترین مسئله چهار سال پیشرو خواهد بود. لذا نقش قالیباف در ارائه ایده به رئیس جمهور، نظارت بر ایدههای ارائه شده به او (در چارچوب نقش قانونی) و مراحل پیش از تصمیم نهایی به ویژه در شوراهای عالی، بسیار اساسی و مهم خواهد بود.3-یکی از مهم ترین نکات دیدار رهبر معظم انقلاب و نمایندگان مجلس دوازدهم، تذکر همزمان ایشان به تندروهای هر دو جریان اصلی کشور بود. ایشان در تذکری مجدد به برخی نمایندگان که به تنش آفرینی شناخته میشوند، موضوع جلوگیری از «تشنج در افکار عمومی مردم» را مطرح کردند. باید به یاد داشت دفعه قبل که رهبری از «سخنان اختلافانگیز و دعوا راه انداختنها و ستیزهگریهای دشمنپسند» برخی نمایندگان سخن گفتند، یکی از نمایندگان همان شب به صداوسیما آمد و سخنان اختلاف برانگیزی زد که نتیجه آن، برکناری شبانه معاون سیاسی صداوسیما بود.حتی همین دیروز صبح نیز نماینده دیگری آقای ظریف،وزیر سابق خارجه را سمبل اختلاف و سمبل نفاق نامید. اقداماتی که متاسفانه نشان می دهد عده ای با آن که عنوان انقلابی را به دوش میکشند، اما به مطالبات و دغدغه های ایشان توجه نمی کنند و مسیر تحریف و تنش را انتخاب خواهند کرد و باید منتظر عملکرد پرخطر آنان برای کشور بود.4-تذکر دیگر ایشان هم به آن عده ای از سیاسیون و دیپلمات ها بود که در ایام انتخابات به قانون اقدام راهبردی مجلس برای رفع تحریم ها حمله کرده بودند. ایشان به صورت واضح متذکر شدند: «از جمله اقدامات خوب و اثرگذار مجلس در زمینه سیاست خارجی قانون اقدام راهبردی مجلس یازدهم است؛ البته بعضیها به این قانون اعتراض و عیبجویی کردند که مطلقاً وارد نیست و تصویب آن قانون، کار بسیار درستی بود». تذکری مصداقی که ضمن ترسیم چارچوب سیاست خارجی، نشان داد رابطه دو قوه نباید از سمت رقابت های قدیمی سیاسی هدف حمله قرار گیرد.خلاصه آن که صدای واحد از کشور و لزوم مقابله با تنشآفرینیها در جامعه هدف رهبر معظم انقلاب از این تذکرههای واضح است. رقابت انتخاباتی تمام شده و باید با نگاه به مصالح کشور، جلوی تندروی در هر دو طرف گرفته شود. در این مسیر، راهبرد اصلی همان چیزی است که رهبر معظم انقلاب بیان فرمودند؛ «تعامل سازنده مجلس با دولت جدید». خواست رهبری این است که همگی درک کنیم «موفقیت رئیس جمهور و دولت جدید، موفقیت همه ماست». لذا باید با تکیه بر قانون و با هدف گذاری مصالح قطعی کشور و با استفاده از ابزارهای قانونی و پایبندی حداکثری به اخلاق، این مسیر را پیش ببریم. انقلابی واقعی را باید با این شاخصها و راهبردهای مبتنی بر بیان ولی فقیه شناخت و نه داد و هوارهای به دور از اخلاق یا قانون.
۷۶ سال از تأسیس رژیم غاصب صهیونیستی میگذرد. اکنون، اما در شرایطی قرار داریم که دیپلماسی پارلمانی ایران باید حتی یک لحظه آرام نگیرد. به جرئت میتوان ادعا کرد که طی ۲۹۰ روزی که از کشتار بیرحمانه ملت مظلوم فلسطین از ۱۵ مهر ۱۴۰۲ تاکنون در غزه میگذرد و حدود ۳۹ هزار شهید و بیش از ۹۰ هزار زخمی برجای گذاشته است، هیچ گزارشی از این حجم از سبعیت رژیم صهیونی را نمیتوان سراغ داشت؛ به گونهای که دامنه این جنایت از مجموع چهار جنگ اعراب و اسرائیل چند برابر فراتر رفته است.
اگر ۴۲ سال پیش و روزی که ارتش رژیم صهیونیستی به فرماندهی شارون به دور از چشم رسانههای جمعی دنیا اردوگاه آوارگان فلسطینی را در دو روستای صبرا و شتیلا در جنوب لبنان به خاک و خون کشید و حدود ۵ هزار فلسطینی را به شهادت رساند، امروز، اما به مدد رسانههای نوظهور، افکار عمومی دنیا را نمیتوان از واقعیت خشن و پلشت مولود امریکا و انگلیس از یک سو و آنچه بر مردم بیدفاع فلسطین و غزه میگذرد، از سوی دیگر دور نگه داشت.
بعد از عملیات غرورآفرین طوفان الاقصی که اقدامی مشروع به تلافی ۷۵ سال قتل و جنایت صهیونیستها بود، کافی است، نگاهی به تحولات جهانی پس از آن در پایتختهای اروپایی و حتی امریکا بیندازید، روزی نیست که ملتها و وجدانهای بیدار به خونخواهی ملت بیدفاع غزه به خیابانها نیایند و فریاد حقطلبی زنان و کودکان فلسطینی را به گوش جهانیان نرسانند.
امروز آنچه که بیش از هر چیزی سران رژیم صهیونیستی و همپیمانان غربی آنها را به وحشت و اضطراب عمیق انداخته، همین بیداری وجدانهای انسانی است که تا اندرونی خانههای آنها نیز نفوذ و رخنه کرده است. بنابراین این بیداری را باید پاس داشت و اجازه نداد این حرکت توفنده مشمول مرور زمان شود و به فراموشی سپرده شود.
ملتها و دولتهای اسلامی البته در این زمینه وظیفه و مأموریت تاریخی مضاعف دارند و باید ضمن حمایت بیقیدوشرط از موجی که علیه رژیم صهیونیستی در سرزمینهای اشغالی آغاز شده، در مجامع و محافل بینالمللی به رسالت تاریخی خود در محکومیت جنایات این رژیم کودککش اقدام نمایند.
جمهوری اسلامی ایران هم به عنوان حامی ملت مظلوم فلسطین همواره کوشیده است در ادوار مختلف، نقش تاریخی خود را در حمایت مادی، معنوی و تسلیحاتی از گروههای مجاهد و مبارز فلسطینی ایفا نماید و این جهتگیری، اصلی تغییرناپذیر در سیاست خارجی کشور بوده و هست؛ به گونهای که از ابراز علنی این حمایت هم ابایی نداشته است.
بیانات روز گذشته رهبر معظم انقلاب در دیدار رئیس و نمایندگان مجلس دوازدهم شورای اسلامی که تصریح کردند «مسئله غزه همچنان مسئله اول دنیای اسلام است»، تأکیدی بر همین سیاست تغییرناپذیر است که تاکنون از سوی دولتهای جمهوری اسلامی ایران با گرایشهای مختلف سیاسی دنبال شده است. اما تأکید معظمله بر اینکه نمایندگان مجلس درباره غزه آرام نگیرند و ساکت نباشند، ناظر بر این نکته مهم است که مجالس کشورهای اسلامی و از جمله مجلس شورای اسلامی به عنوان نمایندگان ملتهای مسلمان نقش و مأموریتی ویژه در قبال غزه و فلسطین دارند. پارلمانهای کشورهای اسلامی هم میتوانند با ظرفیت عظیم اسلامی و حضور فعال در مجامع بینالمللی، ماشین کشتار رژیم صهیونیستی را متوقف کنند و به عنوان پشتوانه دولتهای خود، با تصویب قوانین حمایتی از ملت بیدفاع فلسطین، دستگاه دیپلماسی را به تحرک بیشتر وادارند. مجلس شورای اسلامی نیز از این قاعده مستثنی نیست و میتواند در تعامل با پارلمانهای کشورهای اسلامی دست دولتها را در تنبیه رژیم متجاوز صهیونیستی از طریق تحریم کالاهای صهیونیستی و بستن شریانهای حیاتی این رژیم خصوصاً در حوزه انرژی، پر کند و یاریگر ملت مظلوم فلسطینی شود.
نقش تاریخی روشنفکران در انتخابات
محمد نژادایران
یکی از اتفاقات جالبی که در انتخابات اخیر رخ داد و سالها بود که کمتر شاهد بروز آن بودیم نقش پررنگ روشنفکران و بخصوص جامعهشناسان و اقتصاددانان در تشویق مردم به مشارکت سیاسی مردم در انتخابات بود. این وضعیت یادآور دهههای ۱۳۷۰ و ۱۳۸۰ بود که در آن روشنفکران گروههای مرجع اجتماعی برای اقشار تحصیلکرده و طبقه متوسط شهری تلقی میشدند. اما سالهاست که شبکههای اجتماعی، ماهوارهای و سلبریتیهای سینمایی، ورزشی و حتی مذهبی جای آنها را در عرصه عمومی گرفتهاند و نقش سیاسی روشنفکران کمرنگ شده است.
شاید مهمترین تفاوتی که میان روشنفکران با سایر گروههای مرجع در تاثیرگذاری آنها بر افکار عمومی وجود دارد عمق مسئولیتپذیری سیاسی آنها باشد. چرا که نمیتوان دلیل عمیقی در رفتار سیاسی یک سلبریتی جستجو کرد و یا از وی درباره دلایل حمایتش از یک رفتار سیاسی و یا کنش تبلیغی وی له یاعلیه شخص یا فرایند سیاسی مشخصی را جستجو کرد. سلبریتیها هم مثل سایر مردم با یک آگاهی عمومی سیاسی دست به اقدام میزنند و تحلیل خاصی که مبتنی بر تخصص و تفکر دقیقی باشد برای رفتار سیاسی خود ندارند. در حالی که روشنفکران عمل خود را برآمده از یک تحلیل متفکرانه و یک مسئولیت سیاسی مبتنی بر شناخت عمیق از تحولات سیاسی میدانند.
روشنفکران و صاحبنظران سیاسی، اجتماعی و اقتصادی اغلب یک فلسفه پیچیده و یا حداقل یک دلیل سیاسی یا اخلاقی قوی برای مواضع سیاسی خود دارند و همین امر هم پشتوانه اخلاقی و مسئولیت سیاسی آنها را شکل میدهد. مسئولیتی که به سادگی نمیتوانند از زیر عواقب آن شانه خالی کنند و یا آن را ناشی از همرنگی و همراهی با موج سیاسی حاکم بر افکار سیاسی جامعه بدانند. روشنفکران باید یک توجیه قوی سیاسی و اخلاقی برای حمایت از یک فرایند و یا تحریم آن ارائه دهند و بار مسئولیت آن را تا آخر حیات فکری خود در کارنامه فکری، سیاسی و اخلاقیشان به دوش بکشند.
بیشک روشنفکری در همین بزنگاههای سیاسی و اخلاقی معنا پیدا میکند زمانی که روشنفکر به مثابه یک «سوژه متفکر» خود را در برابر تحولات سیاسی مسئول میداند. مسئولیتی که نمیتوان آن را از گروههای مرجع جدید نظیر سلبریتیها و یا شبکههای اجتماعی انتظار داشت. روشنفکر با اتکا به یک تحلیل شخصی معتبر و مبتنی بر یک فلسفه قابل دفاع سیاسی و اخلاقی مروج مرجعیت نوعی تفکر فلسفی در جامعه و مواجهه آن تفکر با موقعیتهای خاص سیاسی است. به طور مثال هنوز هم که بیش از ۴۵سال از انقلاب ۵۷ میگذرد همچنان مواضع سیاسی روشنفکران در قبال تحولات آن دوره برای پژوهشگران عرصه سیاست و تاریخ معاصر ایران از اهمیت زیادی برخوردار است.
آنچه بیش از پیش پررنگ شده مواضع روشنفکران در دور دوم این انتخابات جالب توجه است تنوع ایدئولوژیک و حتی تنوع حوزه فکری این روشنفکران بود. در این انتخابات از روشنفکران نئولیبرالی نظیر غنینژاد تا چپگرایانی نظیر یوسف اباذری و روشنفکران مذهبی نظیر سروش و مجتهد شبستری تا روشنفکران هایدگری نظیر داوری و عبدالکریمی و حتی جامعهشناسان برجستهای نظیر فراستخواه و آزاد ارمکی و همایون کاتوزیان، هم صدا به حمایت از نامزد اصلاحطلب این انتخابات یعنی دکتر پزشکیان پرداختند. حمایتی که در شرایط تحریم شدید انتخابات در دور اول و همچنین اتفاقات سال ۱۴۰۱ میتوانست برای آنها از حیث سیاسی بسیار پرهزینه باشد.
آنچه جای تامل و بررسی دارد ضرورت چنین حمایتی بود که بعد از تحولات چند سال اخیر از سوی این گروه از روشنفکران احساس شده و آنها را وادار کرده تا آبروی خود را به میدان سیاست آورده و به جای همسو شده با موج پرسر و صدای تحریم انتخابات در شبکههای اجتماعی و با وجود نرخ پایین مشارکت در دور اول انتخابات چنین ریسکی را به جان بخرند. بیشک امیدواری سیاسی به بهبود شرایط و یا ترس از بدتر شدن را نمیتوان تنها دلیل این حمایت دانست بلکه باید فراسوی شرایط سیاسی کشور به موضوع نگاه کرد. شاید این روشنفکران احساس کردند که به عنوان گروههای مرجع دارای آگاهی سیاسی و مسئولیت اخلاقی نمیتوانند نسبت به روند تحولات جامعه خود بیتفاوت باشند. گروه مرجعی که یک بار دیگر نشان داد که نمیتوان به سادگی آن را با شبکه های اجتماعی و یا سلبریتیها جایگزین کرد.
از چشمانداز سبز و مبهم بگو
محمدتقی رمضانزاده
سخنگفتن از چشمانداز برای دولتی که قصد دارد به تصحیح مسیر توسعه کشور بپردازد، اگر از انتخاب مجریان سیاستها مهمتر نباشد، مطمئنا کماهمیتتر نیست. چشمانداز دولت ازجمله ابزارها و امکانات راهبردی مجریان ارشد توسعه است. چشمانداز درست چارچوبی مفید و معیارهایی اساسی برای انتخاب مجریان در اختیار دولتمردان قرار میدهد. چشمانداز درست در شرایط متلاطم به اتخاذ جهتگیری مناسب کمک میکند و در شرایط رکود منبع الهام و انگیزه برای جامعه و مجریان سیاستهای توسعه آن میشود. تصویر آینده تا حدی ذهنیت راهبران و اعضای دولت را درباره موقعیت کنونی و نقش خود در وضعیت مطلوب پیشرو نشان میدهد. اینها ازجمله دلایلی است که اولویت تبیین چشمانداز درست را در این ایام برای راهبران دولت روشنتر میکند. در ادامه توضیح میدهم که «بیان» چشمانداز چگونه باید باشد و ارتباط آن با محتوای چشمانداز و تسهیل مشارکت بیشتر همه بخشها در آینده چیست. قوه مجریه در سالهای اخیر اساسا درگیر تغییر جهتگیریهای کوتاهمدت بوده تا مسائل جاری کشور را بسامان کند. بیپایه نیست اگر ادعا کنیم که در مواردی که هدفی درست برای توسعه اتخاذ و بیان شده، دستگاهها و بخش خصوصی انگیزه بیشتری برای پیشبرد آن داشتهاند و در حل مسائل روزمره و کوتاهمدت هم موفقتر بودهاند. با ارائه چشماندازهای درست در حقیقت مجریان، بخش خصوصی و جامعه تصویری از آینده همگانی در اختیار داشتهاند که تبدیل به بخشی از اهداف ذهنی ایشان نیز شده بود. نکته اینجاست که این چشماندازها همواره حدی از انتزاعیبودن، جاهطلبانه بودن و حتی دور از دسترس بودن داشتهاند. اما بیان و انتقال درست آنها در شرایطی که مخاطبان کلیدی آن با هم اختلافات جدی دارند، ویژگی دیگری نیز دارد: ابهام. اختلافات سیاسی طبیعیاند ولی در شرایط کشور ما حادتر هستند و نقش ابهام در بیان چشمانداز را برجستهتر میکنند.
مدیریت ابهام در چشمانداز از ظرایف راهبری است. ابهام دربرگیرنده برداشتهای متفاوت و گاهی متضاد است. هیچکدام از این برداشتها «درستترین» یا «دقیقترین» برداشت نیستند و نمیتوانند باشند. صاحبان این برداشتهای غیرموافق اغلب آنقدر نفوذ دارند که میتوانند قانونا یا عرفا برداشت خود را هرچند محدود پی بگیرند. اما مزیت مبهمبودن تصویر آینده با انتزاعیبودن آن تقویت میشود. راهبران با استفاده از ابهام مناقشات را حلوفصل میکنند و برای اکثریت بخشها امکان همکاری و همافزایی فراهم میآورند. این مزیت مشروط به این است که چشمانداز به اندازهای انتزاعی باشد که همه دستاندرکاران با حفظ اختلافها بتوانند آن را بپذیرند، حتی با برداشت مخصوص به خود. مدیریت این ابهام نیازمند تشخیص ابهام مضر و ابهام مفید در حالات مختلف است. مدیریت ابهام به نحوه بیان چشمانداز در هر حالت مربوط میشود.
۱- حالت اول: بیان برداشت بخشینگر محدود؛ در این حالت یک بخش دیگران را با برداشت بخشینگر خود از چشمانداز همدل میکند. با این حال امکان همکاری دستهجمعی عملا محدود است، زیرا هر گروه مابقی را متقاعد کرده که باید پی برداشت بخشینگر خود از چشمانداز باشد. تمام برداشتها مشروعاند، زیرا به نحوی با ابهام موجود در چشمانداز هماهنگ هستند. در این حالت هر بخش بدون همراهی و بدون درگیری با منافع دیگر بخشها به دنبال منافع خود است و در نتیجه هیچ اقدامی جمعی حول هدف مشترک شکل نمیگیرد.
۲- حالت دوم: بیان برداشت بخشینگر فراگیر؛ این حالت متضمن تعمیم برداشت یک بخش خاص به تمام جامعه و در مخالفت با برداشتهای دیگران است. این نوع بیانِ بخشینگر نماینده منافع یک بخش خاص در قبال تضییع منافع دیگران است. به عبارت دیگر در این حالت بخشها برابر اقدام جمعی مقاومت میکنند، زیرا آن را مخالف منافع بخشی خود مییابند.
۳- حالت سوم: بیان برداشت جمعینگر محدود؛ در این حالت معانی مشخص و برداشتهایی خاص از چشماندار مبهم ارائه میشود که حتی موقتی، در راستای منافع بخشها باشد. این نوع از بیان چشمانداز اقدام جمعی را تسهیل میکند. در حقیقت این بیان با ارائه برداشت موسع و انتزاعی از چشمانداز بخشهایی را که منافع متضادی دارند، قانع میکند که حتی برای دورهای کوتاه، برای دستیابی به خیر جمعی چشمانداز، از برداشتهای بخشینگر خود چشمپوشی کنند و دست به اقدام مشترک برای خیر جمعی بزنند.
۴- حالت چهارم: بیان برداشت جمعینگر فراگیر: در این حالت برداشتی (احتمالا بیشتر انتزاعی) از چشمانداز بیان میشود که دربرگیرنده هدف راهبردی جمعی و در راستای منافع بلندمدت اکثر بخشهاست. هر بخش اطمینان مییابد که هدفش مورد تأیید دیگران است و فعالیتهایش درون این هدف راهبردی جمعی تضمین میشود. این برداشت موسع بر خیر جمعی (که با جمع جبری خیر بخشها متفاوت است) تمرکز دارد و راهحل عملی خاصی برای اقدام ارائه نمیدهد. عملکرد آقای دکتر پزشکیان در دوره انتخابات با توجه به استفاده از شعار «برای ایران»، عدم تأکید بر برنامه عملی تفصیلی، اعلام صادقانه پایبندی به تعهدات و بهویژه سادگی ادبیات و پیام برای مخاطبان در حالت چهارم قرار میگیرد. انتخاب این حالت با توجه به الزامات دوره انتخابات منطقی بود. بیان چشماندازی مبهم و مطلوب و فارغ از بخشینگری که متضمن خیر جمعی است، عملا نقش خود را در نتایج انتخابات نشان داد. هرچند در دوره پیشرو اولویت منطقا از «انتخابشدن» به «همکاری برای اجرا» تغییر میکند؛ بنابراین به نظر میرسد شورای راهبری دولت و رئیس دولت باید بیان خود را از چشماندازشان برای ایران از حالت چهارم به حالت سوم تغییر دهند (حالت اول و حالت دوم از اساس برای این دولت مضرند). در اولین موقعیت مهم بعدی وزرا باید از مجلس رأی اعتماد بگیرند. در این مرحله بیان چشمانداز در حالت سوم منطقی به نظر میرسد. مخاطب جدید باید چشمانداز آینده را مطلوب، ممکن، مهم، پیچیده و در راستای ایدئالهای خود بیابد. در حقیقت راهبران دولت باید آیندهای خوشایند از «ما»ی ممکن برای مخاطبان جدید به تصویر بکشند. برای ساختن چهره درستی از این «ما»ی ممکن نزد مخاطبان موارد ذیل قابل ملاحظهاند:
-ایجاد تصویر یک «ما»ی ممکنِ خوشایند نیازمند تأکید بر مطلوبیت، اثبات قابلیت اجرا، اهمیت، و آرمانیبودن آن است.
ایجاد تصویر یک «ما»ی ممکنِ خوشایند نیازمند پیچیدگی و درهمتنیدگی تصویر آینده دولت و تصویر آینده مخاطب جدید است. تأکید بیشتر بر ارزشهای جمعی مرتبط با مخاطب، باعث تقویت پیچیدگی و درهمتنیدگی تصاویر آینده مخاطب جدید و دولت میشود. تأکید بیشتر بر اهداف جمعی میانمدت باعث برجستگی اهداف جمعی مرتبط با خود در مخاطب جدید است. نمایش همخوانیهای اهداف میانمدت فعلی و اهداف میانمدت مطلوب در چشمانداز جدید باعث برجستهشدن قابلیت اجرای چشمانداز میشود. البته شناخت مناسب مخاطب همواره در موفقیت ارتباط با آنها عاملی کلیدی است. خلاصه مطلب اینکه بیان چشمانداز برای دولتی که قصد دارد مسیر توسعه کشور را تصحیح کند، اهمیت بالایی دارد، زیرا چنین تصویری ابزارهای راهبردی مفیدی را برای انتخاب مجریان و جهتگیری در شرایط مختلف فراهم میکند. در سالهای اخیر، قوه مجریه عمدتا درگیر تغییرات کوتاهمدت بوده، اما زمانی که چشمانداز درستی ارائه شده، انگیزه و موفقیت بیشتری در پیشبرد اهداف توسعه مشاهده شده است. این چشماندازها، اگرچه انتزاعی و جاهطلبانه بودهاند، با مدیریت صحیح ابهام، توانستند همکاری و همافزایی بین بخشهای مختلف را تسهیل کنند. در دوره انتخابات، دکتر پزشکیان با استفاده از شعار «برای ایران» و تأکید بر بیان ساده و صادقانه، موفق به ایجاد یک تصویر خوشایند از آینده جمعی شد. با این حال، در دوره جدید، دولت باید بیان چشمانداز خود را به گونهای تغییر دهد که برای مخاطبان جدید (بهعنوان مثال نمایندگان مجلس)، مطلوب، اجراشدنی، مبهم، پیچیده و آرمانی باشد. این امر نیازمند تأکید بر ارزشها و اهداف جمعی، همخوانی با اهداف میانمدت و شناخت مناسب مخاطبان است تا همکاری و اقدام جمعی برای تحقق تصویر آینده ممکن شود.
ترور؛ هدیهای حسابشده به ترامپ؟!
حنیف غفاری
این روزها میلواکی تبدیل به مهمترین کانون خبری در رقابتهای انتخابات ریاست جمهوری آمریکا شده است، جایی که کنگره حزب جمهوریخواه در آن برگزار شد و رئیسجمهور سابق آمریکا موفق به کسب نامزدی نهایی این حزب در انتخابات پیش رو شد.صورتمسئله مشخص است: دونالد ترامپ به هدف اصلی خود مبنی بر نامزدی نهایی حزب جمهوریخواه در انتخابات ریاست جمهوری نوامبر ۲۰۲۴ رسید.فراتر از آن، ترامپ پس از ترور ناموفق خود، تبدیل به چهرهای محبوبتر در نزد رأیدهندگان مستقل و حتی برخی جمهوریخواهان مخالف خود شده است. بااینحال، به نظر میرسد سه نکته در ترور ترامپ عادی نیست:یکی زمان ترور و دیگری مکان آن و سوم، تبعات این ترور! به عبارت بهتر، حتی اگر اصل ترور ترامپ ( آنهم به صورتی ناشیانه) بپذیریم، باید به این سؤال اصلی پاسخ دهیم که این عملیات در چه زمان و مکانی صورت گرفته و چه تبعاتی برای دموکراتها و جمهوریخواهان داشته است!
یکی از اصلیترین دلایلی که هنوز در خصوص ماهیت و چرایی ترور ترامپ ابهام وجود دارد، مربوط به زمان و مکان این عملیات است. واقعیت امر این است که ترور ترامپ در ایالت پنسیلوانیا صورت گرفته است:ایالتی بسیار مهم و سرنوشتساز که در انتخابات ریاست جمهوری سالهای ۲۰۱۶ و ۲۰۲۰ میلادی به ترتیب به نماد پیروزی و شکست ترامپ تبدیل شد. ایالتی خاکستری که دارای ۲۰ رأی الکترال بوده و فراتر از آن، بر الگوی رأی دو ایالت همجوار خود در غرب میانه یعنی ویسکانسین و میشیگان نیز تأثیر میگذارد. اینکه چنین عملیاتی در پنسیلوانیا صورت گرفته، در نوع خود بسیار عجیب است! نکته دوم اینکه ترور رئیسجمهور سابق آمریکا دقیقا دو روز قبل از برگزاری کنگره حزب جمهوریخواه صورت گرفته است:جایی که قرار بود برای جمهوریخواهان سنتی( که بیشتر به سنت جان مککین و میت رامنی وفادار بودهاند)، مخالفت خود را با نامزدی نهایی ترامپ ابراز کنند. بااینحال ترور رئیسجمهور سابق آمریکا جایی برای مانور مخالفان درونحزبی وی باقی نگذاشت و وی باقدرت، به این خواسته خود دستیافت.
حتی کار بهجایی رسید که دادگاه فلوریدا در اقدامی غیرمتعارف، شکایت صورت گرفته بر سر نگهداری اسناد محرمانه و فوق محرمانه در ویلای شخصی وی مسموع ندانست تا گام دیگری برای کاهش فشارهای حقوقی صورت گرفته علیه ترامپ صورت گیرد.قدر متیقن ماجرا این است که ترور ترامپ به سود وی و جمهوریخواهان و متعاقبا، به ضرر بایدن و دموکراتها تمامشده و اگر فضای کنونی تا سه ماه دیگر استمرار پیدا کند، رئیسجمهور کنونی آمریکا با شکستی مفتضحانه و بیسابقه در برابر ترامپ مواجه خواهد شد.برخی مشاوران ارشد بایدن نیز نسبت به این مسئله ( به وی) هشدار دادهاند.
بدون شک متعاقب برگزاری کنگره حزب جمهوریخواه، فشارها بر جوبایدن مبنی بر کنارهگیری از رقابتهای انتخابات ریاست جمهوری ماه نوامبر افزایش خواهد یافت. اگرچه بایدن تاکنون در برابر این فشارها مقاومت کرده، اما به نظر میرسد در آیندهای نزدیک نظرسنجیهای ایالتی و عمومی جایی برای استمرار این لجاجت باقی نگذارد!
از تعامل قوا تا تعادل سیاسی
امیرعباس نوری
رهبر انقلاب در دیدار دیروز نمایندگان دوره دوازدهم مجلس شورای اسلامی وظایف و تکالیف مهمی را برای نمایندگان مطرح کردند. در این میان اما به نظر میرسد این دوره، پارلمان ماموریتهای مهمتری نسبت به دورههای دیگر دارد؛ ماموریتهایی که تراز مجلس شورای اسلامی را به مراتب نسبت به دورههای گذشته ارتقا میدهد.
غیر از برخی توصیهها که مربوط به تکالیف نمایندگی است، رهبر انقلاب 2 تکلیف مهم برعهده مجلس شورای اسلامی گذاشتند. اول؛ تعامل با دولت و دوم؛ تمرکز مجلس بر سیاست خارجی با محوریت خنثیسازی تحریمها.
1- برای نخستین بار در تاریخ جمهوری اسلامی ایران، مجلس و دولت تقریبا همدوره هستند. این موضوع باعث میشود نوع تعاملات این 2 قوه، زیربنای حرکت تقنینی و اجرایی کشور را ایجاد کند. رهبر انقلاب همواره مجلس را به تعامل با دولت فراخواندهاند. استدلال ایشان نیز همواره این بوده است که دولت در میدان اجرا است و مجلس باید ضمن همدلی با دولت، تعامل سازنده را در قبال دولت در پیش گیرد. البته رهبر انقلاب روز گذشته تاکید کردند در مسائل مهم باید یک صدای واحد از دولت و مجلس شنیده شود، بنابراین به نظر میرسد این بار تعامل مجلس و دولت باید در انظار و افکار عمومی نیز دیده و شنیده شود. به عبارتی این تعامل باید منجر به ایجاد انسجام اجتماعی شود. پس از انتخابات چهاردهمین دوره ریاستجمهوری، این تکلیف بر تعامل و انسجام بسیار معنادار است. کما اینکه رهبر انقلاب در دیدار دیروز تصریح کردند موفقیت آقای پزشکیان در ادای وظایف ریاستجمهوری، پیروزی همه ما است و همه باید از «بن دندان» این واقعیت را باور کنند، لذا تعامل و انسجام میان مجلس و دولت باید در راستای موفقیت پزشکیان در انجام وظایف قانونی باشد. مجلس اکنون در موضع تعامل است. البته این امر مهم، نافی ادای تکالیف قانونی نمایندگان بویژه در نظارت بر دولت نیست و از همه مهمتر، این تعامل، به منزله چراغ سبز به رئیسجمهور منتخب برای رای اعتماد به فهرست وزرای احتمالی نیست. رهبر انقلاب روز گذشته ویژگیهای یک هیات وزیران خوب را برشمردند و قطعا مجلس برای حراست از این ویژگیها، وظیفه قانونی خود را انجام خواهد داد، بنابراین اینکه اطرافیان آقای پزشکیان انتظار داشته باشند تعامل به صورت یکجانبه و از سوی مجلس دنبال شود امری غیرمنطقی و البته سادهلوحانه است. آقای پزشکیان نیز باید به لوازم این تعامل سازنده پایبند باشد و یک «هیات وزیران خوب» به مجلس معرفی کند.
2- مجلس شورای اسلامی حالا موظف و مکلف شده است در حوزه سیاست خارجی بویژه مقابله با تحریمها؛ هم در حوزه مذاکره و توافق و هم در حوزه خنثیسازی در میدان باشد. به عبارتی اکنون یکی از مهمترین تکالیف مجلس، قانونگذاری و در واقع سیاستگذاری برای سیاست خارجی کشور است. رهبر انقلاب در این باره مورد قانون راهبردی مجلس را مثال زدند. ایشان حتی از برخی افراد که در دوران تبلیغات انتخابات اخیر قانون راهبردی مجلس را هدف حمله قرار داده بودند، انتقاد کردند. بنابراین ضرورت نقشآفرینی مجلس در سیاست خارجی آن هم با اشاره به قانون راهبردی، در واقع نشاندهنده این است که رهبر معظم انقلاب، قانون گرهگشا و از موضع قدرت و با مشت پر را نمونه درست قانونگذاری مجلس در سیاست خارجی دانستند. این نشان میدهد در موضوع مذاکرات، باید قانون راهبردی مجلس به عنوان الگویی راهبردی در نظر گرفته شود. در حوزه خنثیسازی تحریمها نیز ابتکاراتی مانند حضور در پیمانها و ائتلافهای جدید منطقهای و جهانی که ابتنای آنها گذر از جهان تکقطبی و حرکت به سمت جهان چندقطبی است، بسیار اثرگذار است. در دولت شهید رئیسی، برکات و اثرات این قبیل ابتکارات نمودار و نمایان شد. حالا رهبر انقلاب، مجلس شورای اسلامی را مکلف کردهاند این مسیرها را دنبال کند. در واقع ریلگذاری حرکت دولت در سیاست خارجی حالا بر عهده مجلس گذاشته شده است. این موضوع بسیار مهمی است و نشاندهنده ارتقای سطح اثرگذاری مجلس در حرکت عمومی کشور است. تعامل میان مجلس و دولت در شرایط جدید باید منجر به ایجاد و حفظ تعادل سیاسی در کشور شود. برای نخستین بار در 3 دهه گذشته، امکان بهروزرسانی و بازتعریف انگارههای جناحی و سیاسی در کشور ایجاد شده است. اکنون ایده تعامل و تعادل سیاسی میتواند منجر به فهم واحد حول مسائل راهبردی و کلیدی کشور و تحقق انسجام حداکثری در جامعه شود. حلقه وصل این مهم، دیروز در حسینیه امام خمینی(ره) نمودار شد؛ جایی که همگان به همدلی و همنوایی حول مسائل مهم کشور فراخوانده شدند و یک تصویر فراگیر از موفقیت و پیروزی ترسیم شد.