عباس شمسعلی
هرگاه کشور صحنه رقابت انتخاباتی میشود، شاهد داغ شدن رقابت تنگاتنگ افراد مختلف با دیدگاهها، تفکر، روحیات و سلایق متنوع برای برتر نشان دادن گزینه مطلوب خود و به کرسی نشاندن وی هستیم.
گاه این رقابت آنقدر پررنگ و گاه حتی غیرمتعارف! میشود که ممکن است برخی دلخوریها، دور شدنها و کدورتها نیز در بین افراد مختلف بروز نماید. به همین دلیل است که همواره بزرگان ما و دلسوزان توصیه کرده و هشدار دادهاند که فردای انتخابات نباید تحت تاثیر فضای رقابتی و تقابلی قرار گیرد و هم طرفداران فرد پیروز و همچنین طرفداران افراد جامانده از توفیق در رقابت، باید مراقب اتحاد ملی و در پی رفع دلخوریها و کدورتها باشند.
آنها که در همان فضای رقابتی جا بمانند و درک موقعیت نکنند، هم به خود و هم به اتحاد ملی و پیشبرد امور جامعه لطمه میزنند، حال این افراد چنین رفتاری را از سرمستی پیروزی از خود بروز دهند یا از تلخی شکست.
این روزها که بلافاصله پس از پایان رقابت فشرده انتخاباتی ریاست جمهوری وارد ایام ماه محرم شدهایم با یک نگاه و چرخاندن سر در هیئتها و مجالس عزاداری که در سرتاسر کشورمان و در هر کوی و برزن برپا شده است، متوجه یک واقعیت دلگرمکننده میشویم.
این واقعیت روحنواز آن است که در مراسمهای عزاداری این شبها، شاهد حضور افراد مختلف با ظواهر متنوع در کنار یکدیگر هستیم که ممکن است هر کدام از آنها تفکرات سیاسی خاص خود را داشته باشند اما چنان یکدل و متحد کنار هم و زیر پرچم سیدالشهدا (ع) جمع شدهاند و با انگیزه و انرژی تمام و با وحدت و همکاری مشغول عزاداری و انجام کارهای مربوط به برپایی باشکوه این مجالس هستند که بهطور کامل همه فراموش کردهاند که تا همین چند روز قبل درگیر یک رقابت سنگین انتخاباتی و تقابل در گفتار و تبلیغ و فعالیت سیاسی ناهمسو بودهاند.
این واقعیت را میتوان یک معجزه بزرگ زیر این پرچم و امتیازی شاید بینظیر در ارتقای مودت و اتحاد ملی دانست. واقعیتی که میتواند یک الگوی تمامعیار برای زندگی اجتماعی مردم ما باشد. این فضای همکاری که هر کس فارغ از منیتها و اختلافها و بیتوجه به میزان ثروت و جایگاه هر آنچه از دستش بر میآید و هرچه در توان دارد در طَبَق اخلاص بگذارد تا با اتحاد و همکاری امورات مراسم عزاداری به بهترین نحو انجام شود و آن را میتوان در زندگی روزمره و پیشبرد اهداف اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و... کشور هم به کار گرفت. با این دید دیگر کار هیئتی کردن برخلاف تصور غلط بسیاری، معنی کار بدون برنامهریزی و پشتوانه فکری نیست بلکه الگویی برای تجلی همکاری و تعاون در سطح ملی است.
شاهد این ادعا، مقاطع مهم و گردنههای سختی است که مردم ما در همین دههها و سالهای اخیر پشت سر گذاشتهاند و اگر نگاهی به پشت سر و هر کدام از این مقاطع بیندازیم خواهیم دید که رمز موفقیت و سرافرازی مردم ما اتحاد و یکدلی و تعاون و پای کار آمدن مخلصانه بوده است. مگر پیروزی انقلاب ما جز با اتحاد و یکدلی مردم رقم میخورد؟ مگر سربلندی و نصرت در 8 سال دفاع مقدس جز با وحدت ملی و همدلی حاصل میشد؟ مگر جز با کمک و تعاون همگانی زیر سایه اتحاد و یکدلی میشد از روزهای تلخ وقوع حوادث سهمگین طبیعی همچون زلزلهها و سیلهای ویرانگر و مرگبار در مناطق مختلف عبور کرد؟
هنوز از روزهای هولناک شیوع کرونا فاصله زیادی نگرفتهایم. روزهایی که نهضت مواسات و همدلی در سراسر کشور ایجاد شد و مردم و گروههای جهادی پای کار آمدند و حماسه آفریدند.
این فرهنگ غنی و الهامبخش را بیشک مدیون جمع شدن زیر پرچم آن آقای بزرگواری هستیم که مظهر ایثار بود و در راه آنچه حق و وظیفه و مسیر درست میدانست تا پای جان ایستاد. آقایی که به ما آموخت که در راه نجات انسانیت و دفاع از مظلوم و ایستادگی پای حق از ملامتها و سنگاندازیها و دشمنیها نباید هراس داشت. آقایی که در سپاه و زیر بیرق او، از صحابه قدیمی پیامبر(ص) تا غلام به ظاهر سیاه منظر اما روسفید و نورانی و از جوان مسیحی تازه مسلمان شده تا جوانان و نوجوانان مخلص بنیهاشم همه و همه با وحدت و اتحاد و یکدلی پای هدف مقدس دفاع از اسلام و دفاع از ولایت ایستادند و تا ابد ماندگار و الگو شدند.
امام خمینی(ره) که خود شاگرد ممتاز مکتب حسینی و احیاگر فرهنگ و تفکر عاشورایی در عصر حاضر بود میفرمایند: «این را باید همه گویندگان توجه بکنند، و ما باید همه متوجه این معنا باشیم که اگر قیام حضرت سیدالشهدا- سلام الله علیه- نبود، امروز هم ما نمیتوانستیم پیروز بشویم. تمام این وحدت کلمهای که مبدأ پیروزی ما شد، برای خاطر این مجالس عزا و این مجالس سوگواری و این مجالس تبلیغ و ترویج اسلام شد. سید مظلومان یک وسیلهای فراهم کرد برای ملت که بدون اینکه زحمت باشد برای ملت، مردم مجتمعند. اسلام مساجد را سنگر قرار داد و وسیله شد از باب اینکه از همین مساجد، از همین جمعیتها، از همین جمعات، از همین جمعهها و جماعات، همه اموری که اسلام را به پیش میبرد و قیام را به پیش میبرد، مهیا باشد و بالخصوص حضرت سیدالشهدا از کار خودش به ما تعلیم کرد که در میدان وضع باید چهجور باشد و در خارج میدان وضع چهجور باشد.»
جلوههای این مکتب انسانساز و پیشبرنده و ترس از اتحاد و یکدلی مردم کشورمان زیر این پرچم است که دشمنان این سرزمین و این مردم و مکتب را نگران کرده و به همین دلیل است که شاهد دشمنیها و توطئهها برای کمرنگ کردن نور فروزان این مکتب و ایجاد تفرقه و جدایی بین مردم با بهکارگیری همه نوع وسیله و فضائی هستیم. موضوعی که هوشیاری همه مردم با افکار و سلایق مختلف را میطلبد.
و صد البته موضوع وحدت و یکدلی تنها مختص مردم نیست و مسئولان و چهرههای سیاسی از طیفهای مختلف نیز در این خصوص وظیفه سنگینی دارند، آنها که میتوانند با رفتار و گفتار خود عامل وحدتآفرینی و یا خدای نکرده تفرقه و جدایی مردم از یکدیگر باشند.
رهبر معظم انقلاب که خود همواره منادی وحدت در کشور و جهان اسلام و مروج یکپارچگی ملی بودهاند؛ سالها پیش در این خصوص فرمودهاند: «کشور با اتحاد پیش خواهد رفت؛ با دعوا و تفرقه و دودستگی پیش نمیرود. شما میبینید یک چیز مختصری بین مسئولین پیش میآید، رادیوهای بیگانه تفسیر میگذارند، جنجال میکنند، خوشحال میشوند؛ در حالی که اصل قضیه چیز مهمی نیست. حالا فرض کنیم یک اختلاف سلیقهای، یک اختلاف نظری، یک اختلاف برداشتی بین دو مسئول یا دو گروه مسئول پیش آمده است؛ این اینقدر در گذران کار اهمیتی ندارد؛ اما دشمن از همین چیزهای کوچک هم میخواهد استفاده کند. جنجال میکنند، خوشحالی میکنند، میگویند، مینویسند و رادیوهای بیگانه تحلیل میگذارند. کسانی که حالا میدانند و میشنوند، میبینند که چقدر خوشحالی میکنند از اینکه بین افراد یک چیز مختصری پیدا شده است. این نشان میدهد به ما که نقش اتحاد و همدلی در کشور چقدر است. این کشور با اتحاد مسئولین، با همدلی مسئولین، با همدلی ملت با مسئولین، با اتحاد عظیم ملت ایران پیش خواهد رفت. همه تلاش امام بزرگوار ما در طول آن ده سال زندگىِ بابرکت خود در رأس جمهوری اسلامی، بر همین تأکید و بر همین نکته بود؛ اتحاد مردم، همدلی مردم. امروز هم همان است؛ باید کاری کنیم و ملت ایران کاری بکنند که مسئولین کشور با هم همدل باشند، همراه باشند، اختلاف و شقاق و درگیری و مچگیری و دست به یقه شدن و ایراد بنیاسرائیلی از یکدیگر گرفتن، این چیزها نباشد. باید همه در صراط واحد باشند. بحمدالله ملت، ملت با اتحادی است؛ ملت هوشیاری است. ملت ایران واقعاً هوشیارند. یک جاهایی ما دیدهایم و تجربه کردهایم که از احساسات خودشان صرف نظر کردهاند، تحریکات دشمن را بیاثر گذاشتهاند؛ برای خاطر حفظ اتحاد.»
(۴/۲/۱۳۸۷- در دیدار کارگران و کارآفرینان).
اکنون نیز با پایان یافتن رقابتهای انتخاباتی باید بیش از هر زمانی مراقب اتحاد و برادریها در بین آحاد مردم جامعه باشیم. در سایه تربیت مکتبی و با اعتقاد به وحدت، نیکاندیشی و دلسوزی برای کشور و مردم است که توفیق و موفقیت کاندیدای پیروز از جناح رقیب در انجام امور و خدمت به مردم و کشور برای کسانی که پیش از این در مقابل و در رقابت با او بودند نیز شیرین و خوشحالکننده و خدای نکرده ناکامی در عمل به وعدهها یا در مسیر خدمت حتی برای جناح رقیب هم ناخوشایند است.
رهبر انقلاب نیز در پیام خود پس از پایان انتخابات اخیر فرمودند: «اکنون ملت ایران رئیسجمهور خود را انتخاب کرده است. اینجانب با تبریک به ملت و به رئیسجمهور منتخب و به همه فعالان این صحنه حساس مخصوصاً جوانان پرشور ستادهای انتخاباتی نامزدها، همگان را به همکاری و نیکاندیشی برای پیشرفت و عزت روزافزون کشور توصیه میکنم. شایسته است رفتارهای رقابتی دوران انتخابات به هنجارهای رفاقتی تبدیل شود و هر کس در حدّ توان خود برای آبادانی مادی و معنوی کشور تلاش کند.»
اقتصاد چشم انتظار «راه حل» های دولت چهاردهم
محمد حقگو
تازه ترین گزارش شاخص مدیران خرید(شامخ) که در آن، وضعیت تولید بنگاه ها در هر ماه منعکس می شود، در روزهای اخیر منتشر شد. این گزارش نشان می دهد که این شاخص در خرداد و در روندی متفاوت با ماه های گذشته به بدترین وضعیت 44 ماه اخیر رسیده است. اتاق بازرگانی به عنوان نهاد متولی تدوین این شاخص در بیان دلایل این کاهش قابل توجه به سه نکته اشاره کرده که یکی از آن ها نا اطمینانی از نتیجه انتخابات است. یعنی بنگاه ها در کنار دو عامل دیگر، چشم انتظار نتیجه انتخابات بوده و این موضوع در افت تولید آن ها موثر بوده است. با این اوصاف، این سوال پیش می آید که آیا با مشخص شدن نتیجه انتخابات، این نااطمینانی برطرف شده و می شود یا نه؟ 2 وجه از نااطمینانی کنونی در اقتصاد در پاسخ باید گفت هر چند ممکن است برخی از این نااطمینانی ها، روانی و ناظر به کلیت رویکردهای نامزدهای انتخاباتی بوده باشد اما به نظر می رسد فعالان اقتصادی با لایه های عمیق تری از نااطمینانی در خصوص سیاست های دولت چهاردهم روبه رو هستند. یک وجه از این نااطمینانی، به مواضع رئیس جمهور منتخب در جریان مناظرات بر می گردد. وی در شرایطی که به درستی به اجرای برنامه های بالادستی کشور ابراز تعهد کرده، اما از همین ابتدا نسبت به تحقق مواردی همچون نرخ رشد اقتصادی 8 درصد یا تحقق اهداف ساخت مسکن در طول برنامه به میزان 5 میلیون واحد تشکیک وارد کرده است. در این جا فارغ از این که الزامات تحقق این رشد از منظر ترتیبات نهادی، روند سرمایه گذاری، وضعیت دیپلماسی اقتصادی و ... چیست، این سوال و ابهام مطرح می شود که آیا چنین موضوعی در خصوص سایر بندهای برنامه یا برنامه های بالادستی دیگر تکرار خواهد شد یا نه؟ اگر پاسخ به درستی نه است، رئیس جمهور منتخب باید از همین حالا با قاطعیت این را اعلام و شبهه و تردیدها را درباره اجرای این برنامه های کلان و تلاش حداکثری برای حصول اهداف آن رفع کند. اما بخش دیگر این نااطمینانی که بسیار مهم تر از بخش قبل نیز هست، ناظر به این موضوع است که «راه حل» های دولت چهاردهم در مواجهه با سایر موضوعات و مسائل ریز و درشت اقتصادی چیست؟ منظور نگارنده در این جا از «راه حل» چیزی غیر از «برنامه» به معنای کلیشه ای آن بوده و در عین حال باید گفت با «راهکار» نیز به معنای مرسوم آن تا حدی متفاوت است. توضیح این که برنامه می تواند ناظر به مسیر و تصمیماتی کلی برای رسیدن به هدف باشد. راهکار نیز می تواند تنها پاسخ هایی کلی به مسائل باشد. همان چیزهایی که در کتاب های اقتصادی، همه اقتصادخوانده ها آن را مرور کرده اند. اما «راه حل»، پاسخ روشن و واقعی به مسئله در زمان حاضر و تصویر شفاف رسیدن به هدف با توجه به اقتضائات کنونی داخلی و خارجی کشور است. اظهارات رئیس جمهور منتخب و همچنین مشاوران وی نشان می دهد که به احتمال زیاد مسیرهای کنونی در حوزه اقتصاد دستخوش تغییرهای بعضاً جدی خواهند شد. با این حال این موضوع ایجاب می کند که راه حل های دولت چهاردهم در حوزه های اصلی همچون سیاست ارزی، سیاست انرژی، سیاست های ناظر به رفع ناترازی نظام بانکی، رفع ناترازی صندوق های بازنشستگی و ... بازنمایی شوند. مثالی برای راه حل سیاست ارزی به عنوان مثال، دولت سیزدهم برای رفع مسئله نرخ ارز، سیاست تثبیت ارزی را به این معنا که از سطح قابل قبولی از نرخ ارز حمایت شود، به گونه ای که از یک سو در معرض نوسانات غیرعادی بازار غیررسمی ارز نباشد؛ و از سوی دیگر از رانت پاشی یارانه ارزی جلوگیری کند، اجرا کرد. سیاستی که اگر چه نظام ارز چند نرخی را باقی نگه داشت اما توانست نرخ ارز برای بخش تولید را تا حد قابل قبولی پیش بینی کند و آرامش را به آن باز گرداند. به عبارت دیگر این سیاست به همراه ملحقات دیگر آن تاکنون در خصوص تورم تولید و ... جواب داده است. حال سوال این جاست راه حل متفاوت دولت چهاردهم در مسئله ارزی یعنی راهکاری که عجالتاً جواب دهد و بدون ایجاد تلاطم در بازارها بتواند چرخه واردات، تولید، بازار و صادرات را تنظیم کند، چیست؟ طیب نیا مشاور اقتصادی پزشکیان تاکنون بر نظام تک نرخی ارز تاکید کرده است. موضوعی که احتمالاً موجب افزایش نرخ نیمایی ارز و کاهش نرخ غیر رسمی دلار خواهد شد. اما آیا چگونگی تبعات بعدی این ایده در طرح دولت دیده و سنجیده شده است؟ تبعاتی نظیر افزایش تورم تولید، رشد قیمت تولیدات و در عین حال کوچک تر شدن قدرت اقتصادی مزد و حقوق بگیرها... برنامه موازی تلاش برای رفع تحریم چیست؟ سوال فوق، از آن جایی مهم تر می شود که دولت چهاردهم در حوزه سیاست خارجی بر رفع تحریم ها نیز تاکید کرده است. طبعاً روی سخن رئیس جمهور منتخب در این راستا، معطل نگه داشتن تجارت خارجی و صادرات نفت و بازارها و اقدامات زیرساختی به امید به ثمر رسیدن رفع تحریم نیست. رویکردی که در دولت یازدهم و دوازدهم در پیش گرفته شد و فارغ از مثمر بودن یا نبودن برجام، تولید و سرمایه گذاری و رشد زیرساخت ها و توسعه خدمات دولت در داخل را سال ها با سکون مواجه کرد. با این حال آیا راهکار موازی برای پیشبرد اهداف تجارت خارجی کشور وجود دارد؟ و آن چیست؟ زمان محدود برای اجماع کارشناسی وجه دیگر ابهام موجود، این است که در برنامه های انتخاباتی، رئیس جمهور منتخب به درستی بر اجماع کارشناسی در مسائل اقتصادی تاکید کرد. با این حال فارغ از این که چه تفکرات متضاد اقتصادی تاکنون وی را در مسیر رسیدن به کرسی ریاست جمهوری همراهی کرده اند، باید گفت که اقتصاد از ابتدای دولت چهاردهم منتظر جمع بندی کارشناسان مد نظر رئیس جمهور بر سر تصویری ممکن و قابل قبول از راه حل های دولت چهاردهم در حوزه های اقتصادی خواهد بود و تا آن زمان، نااطمینانی مذکور در بازارها و اقتصاد وجود خواهد داشت. در مجموع باید گفت نااطمینانی هم اینک خطری است که با توجه به دو موضوع تغییر سیاست های اقتصادی در دولت چهاردهم و همچنین تاکید رئیس جمهور برای اجماع کارشناسان و احتمال طولانی شدن این اجماع کارشناسی، اقتصاد را در ماه های آغازین دولت چهاردهم تهدید می کند. در صورتی که پاسخی شفاف و سریع به این مطالبه فعالان اقتصادی داده نشود، خطر برهم خوردن تعادل در انتظارات و تکانه های منفی بعد از آن، وجود خواهد داشت. به نظر می رسد دولت محترم باید هر چه سریع تر برای رفع این ابهامات اقدام کند.
دولت چهاردهم و تعادلبخشی
مصطفی قربانی
دولت اگرچه باید نماینده تعادل و توازن در جامعه باشد، اما در برخی جوامع و نظامهای سیاسی، دولتها بیش از آنکه نماینده تعادل و توازن طبقاتی یا به عبارتی، جایگاه و محل مصالحه منافع متضاد گروهها و طبقات مختلف اجتماعی و سیاسی باشند، در عمل خود به یک سر منازعه تبدیل میشوند و ماهیت ابزارگونگی پیدا میکنند، یعنی به جای آنکه نیروی تعادلگر و توزانبخش در جامعه باشند، در عمل خود درگیر منازعات طبقاتی، سیاسی و... میشوند.
این امر سبب میشود آن دولت نتواند کارویژههای خود را با قوت انجام دهد. به عبارت دقیقتر، نقیصه اساسی پیشروی دولتهای مختلف که کارآمدی آنها را به چالش میکشد، همین قضیه است. درواقع، بیتوجهی دولتها به جایگاه خود در ماتریس جامعه، اقتصاد، فرهنگ و سیاست سبب میشود که دولت از کارویژه تعادلبخشی خود فاصله بگیرد و اساساً خود یا به کانونی برای منازعه تبدیل شود یا اینکه به یک سر منازعه وصل شود. در ایران نیز این نقیصه کم و بیش در برهههایی خود را نشان داده است؛ بدین ترتیب که برخی دولتها، بهویژه در برهه بعد از جنگ بیشتر ماهیت جریانی – جناحی داشته و تلاش کردهاند به جای نمایندگی کل جامعه، گروهها و طبقات اجتماعی مختلف، بخشی از آنها را نمایندگی کنند. همین امر نه تنها سبب تشدید منازعه سیاسی میان نخبگان و جریانهای سیاسی شده و در عین حال، دولت را به کانونی برای منازعه تبدیل کرده، بلکه ظرفیت تعارض در جامعه را نیز تا حدودی تقویت کرده است. متأثر از این وضعیت، دولتها نتوانستهاند یا نخواستهاند از کل ظرفیتهای موجود در جامعه، بهخوبی استفاده کنند. همین نقیصه یکی از مهمترین دلایل ضعف دولت و عدمشکلگیری دولت قوی در ایران است.
دولت چهاردهم در حالی سکان اداره جامعه را برعهده میگیرد که اولاً کشور با چالشهایی بهویژه در حوزه اقتصادی- معیشتی مواجه است و ثانیاً این دولت باید ادامهدهنده راه شهید رئیسی باشد و ثالثاً در حوزه روابط خارجی هم احتمالاً شاهد تداوم فشارهای حداکثری و جامع دشمنان باشیم. براین اساس، دولت در گام نخست باید قوی باشد تا بتواند با موفقیت، این شرایط دشوار را مدیریت و از آن عبور کند. ضمن اینکه نباید فراموش کرد که شعار آقای پزشکیان در جریان انتخابات هم «انسجام داخلی» بود که نشانگر آن است که ایشان درک درستی از مسئله و راهحل دارند. حال، سؤالی که در این میان مطرح میشود این است که دولت چهاردهم در چه صورتی میتواند قوی باشد یا برای قوی شدن چه باید بکند. دولت چهاردهم باید بتواند محیط عملیات سیاسی و اجرایی خود را تا حدود زیادی همگنسازی کند. درواقع، پیششرط اینکه دولت آینده دولتی قوی باشد، این است که این دولت، راه غلط برخی دولتهای سابق را تکرار نکند؛ بدین صورت که نه از موضع جریانی و سیاسی، بلکه از موضع جایگاه تعریفشده دولت به عنوان نیروی تعادلگر و توازنبخش در جامعه ظاهر شود. در این صورت، این دولت باید مبتنی بر این نگاه که کارگزار اداره کشور است و باید از ظرفیت همه نیروهای موجود در کشور استفاده کند، بایستی از دوگانههای جریانی خود را خارج کند و در ورای بازی این دو جریان، ضمن استفاده از همه ظرفیتهای کشور، بتواند به بسیج حداکثری ظرفیتها برای حل چالشها همت گمارد. این امر سبب میشود تا دولت آینده از دام خودساخته دولتهای سابق بگریزد و بتواند خود را در مقامی ورای منازعات سیاسی و جریانی تعریف کند. این امر نه تنها مانع از تبدیل شدن دولت به کانون منازعه یا تعریف شدن به عنوان یک طرف منازعه میان نخبگان و جریانهای سیاسی میشود، بلکه با ایجاد نوعی اطمینان نزد نیروهای اجتماعی و نخبگان سیاسی مبنی بر عدمطرد کامل آنها، آرامش و ثباتی را در فضای سیاسی کشور حاکم میکند که اتفاقاً میتواند اثرات مفیدی هم بر وضعیت اقتصادی و نوسانات بازار داشته باشد. ضمن اینکه در خلق سرمایه اجتماعی برای دولت بسیار میتواند راهگشا باشد.
به بیان دیگر، دولت اگر میخواهد قوی باشد، بایستی بتواند چتر حاکمیت خود را بر فراز تنوعات سیاسی و اجتماعی و به منظور ایجاد توازن میان این تنوعات و در نهایت، مدیریت آنها بگسترد. بنابراین، رسالت نخستین دولت چهاردهم آن است که از موضع توازنبخشی سیاسی – اجتماعی و به عنوان دستگاه حاکم که قرار است از همه ظرفیتها و استعدادهای کشور استفاده کند، ظاهر شود. اتفاقاً در این زمینه به نظر میرسد که نشانههای امیدوارکنندهای در رویکرد دولت آینده وجود دارد که از زمره آنها میتوان به تأکید رئیسجمهور منتخب مبنی بر غیرحزبی بودن ایشان اشاره کرد.
بنابراین، دولت چهاردهم باید به جامعه، نیروهای اجتماعی و بهویژه جریانهای سیاسی این پیام مهم را صادر کند که وی در موقعیت رقیب آنها نیست که بخواهد آنها را در محاق قرار دهد، بلکه در موقعیت اداره کشور قرار دارد و تنها با همکاری همه آنهاست که میتواند با موفقیت کشور را اداره کند. البته که این مهم، ضرورتی عقلانی است و موجب میشود تا انرژی و ظرفیتهای دولت، به جای مصروف شدن در منازعات سیاسی که خود آفتی برای کارآمدی دولت هستند، معطوف به حل و رفع چالشهای کشور و زندگی مردم شود.
تجربه ارزشمند
محسن پاک آیین
انتخابات چهاردهمین دوره ریاستجمهوری برگزار و آقای مسعود پزشکیان بهعنوان رئیسجمهور انتخاب شد و اکنون ملت ایران منتظر است تا مقدمات تشکیل دولت چهاردهم فراهم شود. از موضوعات مهمی که در دولت جدید مورد توجه قرار میگیرد مسأله سیاست خارجی است.
درچنین شرایطی باتوجهبه تجربه دوران ریاستجمهوری شهید آیتا... رئیسی دراینحوزه چنانچه دولتمردان آینده اعم از رئیسجمهور و وزیر خارجه برخی از رویکردهای دولت سیزدهم را درعرصه دیپلماسی دنبال کنند به نظر میرسد که جمهوری اسلامی ایران میتواند دستاوردهای خوبی را در سیاست خارجی کسب کند. اولین رویکرد، تقویت روابط کشورهای همسایه در چهارچوب سیاست همجواری است. با توجه به اینکه ایران ۱۵همسایه دارد و با احتساب کشورهایی که با فاصله یک کشور بهعنوان همسایگان دور ما محسوب میشوند، ما شاید ۲۵ همسایه دور و نزدیک داریم که میبایست روند خوب تقویت روابط با همسایگان کماکان ادامه پیدا کند و در دستور کار دولت آینده قرار گیرد. جمهوری اسلامی ایران بهعنوان پل متصلکننده آسیا به اروپا برای همسایگان فرصت مغتنمی است و ما میتوانیم از موقعیتهای تجاری، ترانزیتی، حملونقل و حوزههای انرژی همسایگان بهره ببریم. در قالب امنیتی در حوزه مبارزه با تروریسم و قاچاق موادمخدر هم میتوان تعاملات مشترکی را با همسایگان تعریف کرد.
نکته دیگر موضوع نگاه به شرق است و این همه از رویکردهای مثبت دولت سیزدهم بود. با توجه به خصومتهایی که آمریکا و همپیمانان این کشور نسبت به ایران داشتند و به نظر نمیرسد که در آیندهای نزدیک شاهد برطرفشدن این دشمنیها باشیم. سیاست نگاه به شرق رویکرد بسیار سازندهای است که در دو حوزه سیاسی و جغرافیایی میتوان این سیاست را دنبال کرد. در حوزه جغرافیایی، ما میتوانیم در کشورهایی که در شرق ایران و بهویژه شرق آسیا قرار دارند و در مفهوم سیاسی کشورهایی که مخالف سیاستهای خصمانه غرب علیه جمهوری اسلامی و منتقد سیاست یکجانبهگرایی آمریکا هستند، دوستان زیادی داشته باشیم و به نوع روابط خود تنوع بدهیم.
موضوع بعدی مسأله تقویت حضور در غرب آسیاست که بسیار کار مهمی است و حضور ما در این منطقه باعث قدرتمند شدن ایران و دیگر کشورهای این حوزه شده و همکاری ما با کشورهای محور مقاومت در حوزه مبارزه با تروریسم، صهیونیسم، سلطهگری و مداخله غرب در امور داخلی این کشورها مقابله کردیم واین نوع همکاری باعث بهرهمندی ما و دیگر کشورهای این حوزه شده است؛ بنابراین موضوع تقویت محور مقاومت باید در دستور کار دولت جدید قرار گیرد. در این عرصه تجربه دولت سیزدهم در هماهنگی کامل میان میدان و دیپلماسی باید دنبال شود و همکاری لازم با نیروهایی که بهصورت کاملا مشروع در حوزه دیپلماسی مشغول فعالیت هستند هماهنگیهای لازم صورت گیرد.
موضوع دیگر مسأله مذاکرات ۱+۴ است که جمهوری اسلامی ایران کماکان این گفتگوها رامیبایست ادامه بدهد؛ البته با هدف رفع تحریمها و به صورت عزتمندانه درپی این باشیم که تعهدات خودمان رادرقبال اجرای تعهدات طرف مقابل عملیاتی کنیم و در وهله اول این غرب ودررأس آن آمریکاست که اگر برخلاف گذشته آمادگی عملی خودرابرای بازگشت به تعهدات خودبه اثبات برساند جمهوری اسلامی ایران میتواند درقبال اتخاذ یک دیپلماسی فعال در مسیر لغو تحریمها اقدام کند.
عدالت سیاسی و پزشکیان
هوشمند سفیدی
یکی از گفتمان های مورد توجه در فضای سیاسی ایران و به ویژه در بین توده مردم، گفتمان “عدالت طلبی” است؛ گفتمانی که اکثر نامزدهای ریاست جمهوری معمولاً به آن تمسک می جویند. در انتخابات اخیر نیز به این مقوله توجه شد. جناب آقای دکتر مسعود پزشکیان رئیس جمهور منتخب هم، گفتمان و اصل مهم مورد توجه خود را عدالت مطرح کرد. در اکثر میزگردها و مناظرات متأسفانه وجه اقتصادی عدالت بیشتر مدنظر و کمتر به عدالت بعد سیاسی آن عنایت شد، گرچه برخی موارد محتوایی نامزدها به طور غیرمستقیم و پنهانی ،بعد سیاسی عدالت را مورد توجه قرار میدهد. حال که دکتر مسعود پزشکیان، این توفیق را دارد تا در نقش رئیس جمهور به اقامه عدالت روی آورد، انتطار می رود تنها در بعد اقتصادی آن متوقف نشود.
بلکه عدالت سیاسی (Political Justice) را در مرکز ثقل گفتمان خود مورد توجه نظری و عملی قرار دهد؛ از طرفی این مقوله در مباحث اصلاح طلبی از وزن بیشتری برخوردار است و از طرف دیگر، صاحبنظران سیاسی، عدالت سیاسی را مقدم بر عدالت اقتصادی و اجتماعی می دانند.
سوم آنکه، اصولاً تا عدالت سیاسی نباشد، عدالت اقتصادی پایدار شکل نمی گیرد. براین اساس، باید سیاست را هم در بعد داخلی و هم در بعد خارجی، بستر عدالت سیاسی نام نهاد، عدالتی که زمینه ساز اجرای عدالت در سایر ابعاد است. اما عدالت سیاسی چگونه به بار می نشیند؟ اگر حاکمیت، نگاه بایسته و شایسته ای به همکاری افراد و گروهها داشته باشد و آنان را در تصمیم سازی ها برای سیاستگذاری عمومی شریک سازد، خواسته های آنان را محترم شمارد و از کرامت انسانی آنان صیانت کند، به افکارعمومی بها بدهد و خود را وکیل و امانتدار ملت برشمارد می توان گفت در مسیر تحقق عدالت سیاسی قرار گرفته است. حوزه عدالت سیاسی، حوزه ای گسترده و بسیار حائز اهمیت است؛ فصل سوم قانون اساسی که از آن به عنوان “حقوق ملت” یاد می شود، کاملاً در حوزه عدالت سیاسی قرار می گیرد و اجرای هر یک از اصول مرتبط با آن می تواند گامی به سمت تحقق عدالت سیاسی باشد.
از مهمترین این اصول می توان به اصول حمایت از حقوق انسانی و جان و مال و مسکن اشخاص (اصل ۲۲) آزادی مطبوعات -رسانه- (اصل ۲۴) آزادی احزاب و جمیعت ها (اصل ۲۶) آزادی شغل (اصل ۲۸)امنیت قضایی (اصول ۳۲ تا ۳۹) به ویژه اصل برائت (اصل ۳۷) قانونی بودن مجازات و دادگاه (اصل ۳۶) ممنوعیت شکنجه برای اخذ اقرار و شهادت (اصل ۳۸) منع سوء استفاده از حق (اصل ۴۰) احترام به مالکیت مشروع (اصول ۴۶ و ۴۷) و آزادی اعتراض و اظهارنظر (اصل ۱۲۷) اشاره کرد. البته اصول دوم و سوم، یکصد و هفتم، نوزدهم، بیستم و سی و چهارم نیز برای تحقق عدالت سیاسی مهم هستند.
نکته پایانی آنکه در عدالت سیاسی می توان مهمترین فاکتور را توزیع برابر فرصت ها و مناصب سیاسی دانست و اینک که دولت دکتر پزشکیان قرار است مصدر امور را به دست بگیرد، باید در این زمینه اهتمام ورزد.
امیدآنکه، عدالت سیاسی نیز همسان با سایر ابعاد عدالت مدنظر قرار بگیرد و به آن توجه شود؛ صرف کاهش ضریب جینی نمی تواند پیامی برای اجرای کامل عدالت باشد، باید توزیع فرصت ها و مناصب سیاسی را اولویت بخشید و در اجرای اصول فوق الذکر اهتمام ورزید.
پیش به سوی تحول، رفاه، امید و زندگی
دولت چهاردهم؛ دولت تراز
امیر ثامنی
از دی ماه 1396 تا امروز کشور ما روزگار سخت، پرچالش و [پربیراه نیست اگر بگوییم] مصیبتباری را پشت سر گذاشته است. بالاخره شد آنچه باید میشد! اثر پروانهای صدای پای ترامپ در اقتصاد نحیف، شرطیشده و دلاریزهشده کشور توفان به پا کرد و همه چیز از دلار و طلا و مسکن گرفته تا امید مردم ترمز پاره کرد و هیچ چیز جلودار آن نبود و نیست. بالون امید و آرزوهای مردم صبور و رنجور در تمنای «توسعه» ایران در دریای متلاطم، بیثبات و افسارگسیخته «تورم» و «توهم» دچار «فرود سخت» شد، بهطوریکه هنوز اثری از وضعیت پیکره امید عمومی مردم با وجود همه تلاشها یافت نشده است!! در وقوع این وضعیت ناخوشایند همه بهنوعی مقصرند و نمیتوان فقط یک نفر، یک گروه یا دسته را مقصر پنداشت. از دولت اول تا دولت سیزدهم هریک به نحوی با غفلتها و خطاها (در مبانی، راهبردها و اقدامات) در پیدایی وضعیت اسفبار کنونی شریک جرماند و مشارکت پایین مردم در انتخاباتهای اخیر کیفرخواستی ملی علیه همه این ناکارآمدیها بوده است و ربطی به دولت قبل یا قبلتر ندارد. این وضعیت برونداد دههها ناکارآمدی حکمرانی در کشور و جابهجایی نقطه ثقل آن از «علم و عدالت» به «شبهعلم و بیعدالتی» و نیز سایه سنگین سیاست بر اقتصاد و کجفهمی از آموزههای علم اقتصاد از سوی برخی دستاندرکاران است که سبب شده تا کشور مستعد و پرظرفیت ما معالاسف بهشت رانتجویان، انحصارطلبها، باندبازان و مفتسواران باشد. شاید پربیراه نیست اگر بگوییم که اصلیترین خروجی این ناکارآمدی و جابهجایی خسارتبار نقطه ثقل آن، تولید «ناترازی» بوده است. «ناترازی» بزرگترین و اصلیترین مصیبت تحمیلشده به رؤیای توسعه در ایران است. ناترازی در حوزه انرژی، آب، نظام بانکی، صندوقهای بازنشستگی، ساختار بودجه دولت و در نهایت و از همه مهمتر حوزه اجتماعی امروز کشور را در آستانه ورود به «سیاهچاله توسعه» قرار داده است.
سؤال مهم اینجاست که چرا ناترازیها ایجاد شده و مستمرا تشدید و تعمیق شده است؟ ناترازیها ایجاد شدهاند، چراکه تصمیمات حکمرانی در کشور بیش از آنکه ریشه در «منطق علمی» و «کار کارشناسی» داشته باشند و در فضایی شفاف و به دور از مصلحتسنجیهای سمی گرفته شوند، در زیر سایههای سنگین سیاستزدگی و تاریکخانههایی اتخاذ شدهاند که مأمن و مأوای هرکسی بوده، جز مردم. ناترازیها ایجاد شدهاند، چراکه حکمرانی در کشور اساسا در تیول متخصصان، عالمان و دلسوزان نبوده و صندلیهای «قدرت» و «تصمیمگیری» مانند غنیمتهای جنگی توزیعشده میان وفاداران و جنگآوران در نزاعهای سیاسی میان جریانهای مختلف بوده که بدون توجه به تخصص و درایت و صرفا بهعنوان پاداش و دستمریزاد به آنها اعطا شده، بنابراین دولتمردان مستأجر و مستعجل اساسا حس تعلق و دلسوزی پدرانهای برای حل مسائل نداشتهاند. ناترازیها ایجاد شدهاند، چراکه زور رانتخواران، ویژهخواران اقتصاد (دشمنان شفافیت در اقتصاد) بیش از تولیدکنندگان، کارآفرینان، دانشبنیانها و مردم عادی بوده و هست و آنها هیچگاه حاضر به برهمخوردن سفره مجزای خود از مردم نبوده و نیستند. پس از سانحه غیرمترقبه شهادت رئیسجمهور در حین خدمت، انتخابات زودهنگام ریاستجمهوری چهاردهم در فضایی که جامعه درباره اثربخشی کنش سیاسی و کفایت مقام ریاستجمهوری برای حل مسائل کشور و عبور از گردنه مصائب تقریبا لمس و ناامید بود، برگزار شد و با آنکه بیش از 60 درصد مردم در دور اول و 50 درصد مردم در مرحله دوم اساسا راه صندوق رأی را برای تغییر و رساندن صدای نارضایتی خویش برنگزیدند، مسعود پزشکیان با حمایت همهجانبه جبهه اصلاحات ایران و طیف متنوعی از نخبگان و رسانهها نه از مسیر هواکردن فیل وعدهها و وعیدهای رنگارنگ و تحققناپذیر (زمین رایگان، طلای رایگان و...) و نشاندادن در باغ سبز، بلکه با تکیه بر صداقت و صراحت شخصی و طرح گفتمان تحولخواهی به نفع مردم، عدالت و انصاف برای بازگشت زندگی توانست رأی اعتماد قریب به 25 درصد از جمعیت حائز شرایط رأیدادن را به دست آورد تا سکاندار [شاید] آخرین پرواز بالون امید و آرزوهای ایرانیان برای تحولخواهی و پروسه تغییرخواهی دموکراتیک آنان برای ایران باشد.
با توجه به آنکه شعارهای محوری ستاد رئیسجمهور حول موضوعاتی مانند صدای بیصدایان، بازگشت زندگی و جمعکردن سفره جدای مردم و دولت و... شکلگرفته اما هنوز عنوانی برای دولت ایشان که از آن به دولت سوم روحانی و دولت سوم خاتمی در رسانهها تعبیر میشود، انتخاب نشده و ایشان نیز دولت خود را پیشتر دولت اول مسعود پزشکیان معرفی میکرد، پیشنهاد میشود با توجه به اهمیت محور قراردادن یکی از اصلیترین و حساسترین مأموریتهای دولت در برهه حاضر و هویتبخشی این عنوان به بینش، نگرش و کنش دولت در انتخاب کابینه و تعیین مرام و مسلک مطلوب اداره کشور، دولت چهاردهم بهعنوان «دولت تراز» نامگذاری شود. «تراز» سرواژه مفاهیم و مضامین مهم و مرتبطی با کمپین انتخاباتی دکتر پزشکیان از جمله ت = تحول، ر = رفاه، ا = امید و ز = زندگی است؛ دولتی که باید اصلیترین برنامه خویش را بر ترازکردن ناترازیهای مصیبتبار تحمیلشده بر زندگی مردم قرار دهد تا بتواند برای مردمی که شاید برای آخرینبار به ندای تغییر از طریق صندوق لبیک گفتند، پیامآور تحول، رفاه، امید و زندگی باشد و آنها را از انتخاب مسیر صندوق برای تغییر پشیمان نکند. دولتی در تراز مردم باعظمت و رنجور ایران، دولتی در تراز گام دوم انقلاب و درسآموزی از همه عبرتها و شکستهای دولتهای پیشین در کشور.
دولتی که خود جزئی از راهحل مسائل و مصائب کشور است، نه بخشی از صورتمسئله پیدایی و تشدید آن. دولتی که درعین اقتضائی عملکردن در عبور کشور از بحرانهای معیشتی کنونی (تورم سفره خانوار، موضوع بازنشستگان، حجاب، فضای مجازی و...)، راهبردی مینگرد و هیچگاه منافع آتی را فدای مصالح آنی نمیکند. دولتی که در بهرهگیری از همه ظرفیتهای انسانی کشور (اعم از نخبگان همه جریانهای سیاسی) و شایستهسالاری و نخبهگزینی و کارشناسمحوری، فراگیر، وسیع و غیرسیاسی عمل کرده و خالصسازان نورسیده را نه با تیغ خالصسازی بدعتگذاری خود، بلکه با بهکارگیری شاقول شایستهسالاری و نخبهگزینی شرمسار میکند. دولتی که در سیاست خارجی نیز به ترازکردن دیپلماسی کشور میان شرق و غرب اعتقاد قطعی دارد و سیاست مبنایی او در این حوزه «هم شرقی، هم غربی، فقط منافع ملی» است. دولتی که ایران را برای همه و همه را برای ایران سرخط خواهد کرد و در این مسیر نهتنها قائل به ممیزی هیچ قومیت، نژاد و زبانی نیست، بلکه با شعار بازگشت کار به متخصصان و کارشناسان، تدبیر امور کشور را به دست اهل آن خواهد سپرد. دولتی که مسئولیتپذیر و پاسخگو است و از همه ظرفیتهای قانون اساسی برای استیفای حقوق ملت بهره خواهد برد. دولتی که بزرگترین مخاطره فراروی جامعه ایران یعنی ناترازی اجتماعی و فروپاشی ناشی از گسترش شکافهای مشهود میان دوگانههای دولت-ملت، مذهبی-غیرمذهبی، نسل قدیم-نسل جدید، غربگرا–شرقگرا و... را با تدبیر و نگاه پرستارانه چارهاندیشی و درمان کرده و طبق عهدش پای مردم ایران خواهد ایستاد.
سرطان دموکراسی!
محمدکاظم انبارلویی
۱- پاپ رهبر مسیحیان جهان در مجمع سالانه کاتولیکهای جهان بیتفاوتی مردم را سرطان دموکراسی نامیده و گفته ؛ «دموکراسی در جهان وضع خوبی ندارد.»(۱)
او به چهار نکته کلیدی اشارهکرده و نگرانیهای خود را فهرست کرده است:
الف- مردم رأی نمیدهند من نگران این اتفاق هستم.
ب- بحران دموکراسی، ملتها را گرفتار کرده است.
ج- قطبیسازیها، دموکراسیها را تهدید میکند.
د- سیاستهای پوپولیستی دموکراسیها محروم شدهاند.
بیش از دو قرن است سخن از حکومت مردم و مردمسالاری است. فیلسوفان سیاسی غرب دموکراسی را تنها گزینه حکمرانی خوب میدانند. عقلانیت سیاسی همین شیوه را میپسندد. قرار است در مردمسالاری ، حاکم از میان آرایی که به صندوقها ریخته میشود انتخاب شود، نه چکاچک شمشیرها ! همه به این نتیجه باید ملتزم باشند.
غرب با ظهور انقلاب اسلامی اعلام کرد ؛ نتیجه دموکراسی اگر منافع غرب را تهدید کند یا قدرت غرب و سلطه سرمایهداران را محدود کند را نمیپذیرد.لذا هیچگاه آمریکا و اشرار اروپا حاضر نشدند انقلاب اسلامی و نظام جمهوری اسلامی را به رسمیت بشناسند. نظام ما ۴۵ سال با تهدید، تحریم، تخریب و ... غرب روبهرو است.
از زمانی که جرج سوروس یهودی اعلام کرد ؛ میشود زیر میز بازی دموکراسی زد و نتیجه را نپذیرفت، حیات و مشروعیت دموکراسی در جهان زیر سؤال رفت.
او به انقلاب نارنجی در کشورهایی که از زیر یوغ و سلطه غرب خارج میشوند نیاز داشت، اما نمیدانست این رویکرد روزی گریبان کشورهایی را خواهد گرفت که خود را مهد دموکراسی میدانند . آمریکا از دوران ترامپ وارد این وادی شد. فرانسویها از این مصیبت در امان نیستند کافی است پس از اعلام نتایج انتخابات پارلمانی اخیر، وضعیت این کشور را ملاحظه کرد.
دموکراسی در جهان به تعبیر پاپ ، دچار سرطان است . سخنان پاپ یک رونمایی تلخ از روند دموکراسیخواهی در جهان است.
درحالیکه به روایت پاپ، دموکراسی در جهان از سرطان رنج میبرد ملت ایران در چهاردهمین انتخابات ریاست جمهوری، بلوغ سیاسی خود را در صیانت از مردمسالاری دینی نشان دادند و تصویر زیبایی از دموکراسیخواهی را ترسیم کردند.
راه علاج این سرطان ساخت سیاسی «مردم» پایه است نه «سرمایه» پایه!
در هر انتخابات دو قطب با هم نهایتا رقابت میکنند.دو قطبی آنتاگونیستی و آشتیناپذیر دشمن دموکراسی است. دوقطبی مسالمتآمیز منجر به اقتدار و امنیت ملی و صیانت از منافع ملی میشود. غرب با اخلال در دوقطبی مسالمتآمیز دنبال منافع خود در کشورهایی است که مردمسالاری را برای نوع حکمرانی انتخاب کرده اند.
۲- شهادت آیتالله رئیسی، رئیسجمهور و امیر عبداللهیان، وزیر خارجه و همراهان یک شوک جدی به روند حکمرانی در ایران بود. در کمتر از ۵۰ روز نظام با تکیه بر آداب مردمسالاری دینی یک انتخابات رقابتآمیز را در کمال امنیت ، سلامت و آرامش برگزار کرد.
به محض اعلام موفقیت رئیسجمهور منتخب ، رقبا به او تبریک گفتند و به راحتی، انتقال قدرت صورت گرفت. از دماغ کسی هم خون نیامد. طی دو دور انتخابات ۵۵ میلیون انسان به پای صندوقهای رأی آمدند و رئیسجمهور خود را انتخاب کردند.
این نظم، آرامش و نحوه مشارکت مردم ، دولتهای جهان را به شگفتی واداشت و پیامهای تبریک را به فرد منتخب سرازیر کرد. از تمام کشورها فقط آمریکا و سه کشور شرور اروپایی که دشمن دموکراسی در جهان شناخته شدند خشنود نشدند و حاضر نشدند به منتخب ملت تبریک بگویند و رأی ملت ما را به رسمیت بشناسند.
علت این ناخشنودی آن است که آنها نظام های برخاسته از رای ملت که منافع ملی را نمایندگی میکنند، به رسمیت نمیشناسند . این چهار کشور با آنکه امضای خود را پای یک پیمان و معاهده برای پایان دادن به تهدیدها و تحریمها گذاشتهاند، مسیر پیمانشکنی را میپیمایند به کمترین قول و قرار بینالمللی و حقوق بینالملل پایبند نیستند. اساس کار آنها نقض حقوق بشر و نقض آزادیهای انسانی است. آنها یک تهدید جدی برای صلح و امنیت و آینده دموکراسی در جهان هستند.
رئیسجمهور منتخب باید پاسخ این گستاخی و بیاحترامی را بدهد. او باید ثابت کند دنیا فقط این ۴ کشور شرور نیست. در دنیا بیش از ۲۰۰ کشور وجود دارد که اغلب آنها از جنایات آمریکا و همپیمانان اروپایی او بیزار هستند.
پینوشت :
۱- سخنان پاپ در شهر تریسته در شمال شرقی ایتالیا ۱۴۰۳/۴/۱۶
آتش جنگ شعلهور میشود؟
مهدی بختیاری
در طول 9 ماه اخیر پس از شروع عملیات توفان الاقصی، هیچگاه جنگ در شمال فلسطین اشغالی و جنوب لبنان تا این اندازه محتمل نبوده است.
در حقیقت هر چه نتانیاهو و ارتشش بیشتر در باتلاق غزه فرو میروند، شروع جنگ دیگری در شمال فلسطین محتملتر میشود. اگر چه همه میدانند یک جنگ جدید آن هم با نیرویی که به هیچ وجه با حماس قابل مقایسه نیست و در جغرافیایی که زمین تا آسمان با غزه فرق میکند، به نفع صهیونیستها نخواهد بود اما نتانیاهو مانند غریقی که برای نجات خودش به هر چیزی چنگ میزند، چارهای جز ادامه جنگ و درگیر شدن با حزبالله در جنوب لبنان ندارد.
مقامات عالیرتبه اسرائیل نبرد زمینی در غزه را 20 روز پس از عملیات توفان الاقصی در 7 اکتبر با چند هدف اصلی و اعلامی آغاز کردند که مهمترین آنها آزادی اسرا بدون مذاکره و از بین بردن کامل حماس و تغییر اساسی در ساختار حکمرانی غزه بود اما هیچ کدام از این اهداف (به رغم گستردگی حملات، کشتار وسیع مردم بیدفاع غزه و از بین بردن بسیاری از زیرساختها، اماکن، منازل، مدارس، بیمارستانها و... در غزه) محقق نشد و از طرف دیگر، هزینههای هنگفت جنگ 9 ماهه برای اسرائیل که امنیت این رژیم را از بین برده، اقتصادش را با چالشهای سنگین مواجه کرده و چند صد کشته روی دست صهیونیستها گذاشته، دولت نتانیاهو را در لبه پرتگاه سقوط قرار داده و این سقوط برای شخص نتانیاهو به منزله پایان عمر سیاسیاش خواهد بود.
در واقع نتانیاهو بین این 2 انتخاب که همین الان با اتمام جنگ، سقوط کند یا جنگ و درگیری را ادامه دهد تا یک یا 2 سال بعد سقوط کند، دومی را انتخاب کرده است و این یعنی قمار بیبی بر سر امنیت تمام اسرائیل آن هم به خاطر منافع شخصی خود. حتی ائتلاف موقت با برخی اعضای اپوزیسیون نظیر گانتس هم نتوانست نجاتبخش دولت نتانیاهو باشد و با خروج گانتس از کابینه جنگ، نتانیاهو بیش از گذشته مجبور است با خواست تندروهای در ائتلاف با دولتش که خواهان جنگ هستند، همراهی کند تا شاید چند ماه بیشتر زمان بخرد. البته نتانیاهو برای شروع جنگ با حزبالله موانع زیادی هم دارد و شاید همین موانع، تصمیمگیری برای او را سخت کرده باشد.
مخالفت آمریکا به عنوان مهمترین پشتیبان اسرائیل یکی از این دلایل است.
دولت آمریکا همچنان با شروع این جنگ موافق نیست و اسرائیل هم بشدت به لحاظ تجهیزاتی و لجستیک (و البته سیاسی) به آمریکا وابسته است. نبرد سنگین غزه بارها همه انبار مهمات این رژیم را تمام کرد و اگر حمایت بیدریغ و همهجانبه آمریکاییها نبود معلوم نبود صهیونیستها تا اینجا هم تاب ادامه جنگ در غزه را داشتند یا نه. البته مخالفت آمریکا به هیچ وجه به معنای این نیست که آنها دست از حمایت از فرزند نامشروع خود بردارند. در واقع رفتار آمریکا با اسرائیل شبیه پدری است که میداند تصمیم فرزندش غلط است اما اگر همان فرزند دست به اشتباه بزند، پدرش پشت او را خالی نخواهد کرد. حمایت از اسرائیل یک اصل اساسی و هویتی در سیاست خارجی آمریکاست که به هیچ وجه کنار گذاشته نخواهد شد اما مخالفت آمریکا در مواردی نظیر شروع یک جنگ جدید میتواند تیغ اسرائیل را در دست زدن به این قمار بزرگ تا حدی (تاکید میشود تا حدی و نه کاملا) کُند کند. مانع دیگر، عدم توانایی ارتش اسرائیل برای جنگیدن همزمان در ۲ جبهه است. ارتش این رژیم بیش از 9 ماه است در غزه درگیر شده و این درگیری توان زیادی از آنها را از بین برده است بویژه اینکه ارتش صهیونیستی علاوه بر نیاز به تجهیزات لجستیکی با کمبود شدید نیروی انسانی هم مواجه است.
این کمبود نیروی انسانی موجب افزایش مدت خدمت نیروهای احتیاط شده و همین مساله اعتراض آنها را هم برانگیخته است.
درگیریهای صهیونیستها با جامعه مذهبی در درون این رژیم که به هیچ وجه حاضر به حضور در ارتش نیستند، برای همین است. در واقع عدم حضور دهها هزار جوان حریدی در سن خدمت در ارتش، این بار سنگین را بر روی دیگر نیروها انداخته و این مساله اعتراضهای زیادی را در پی داشته است. از طرف دیگر، اگر چه تاکنون وزیر امنیت قومی، رئیس ستاد ارتش و فرمانده نیروی هوایی با جنگ در جنوب لبنان موافقت دارند اما این جنگ طبیعتا به روی زمین کشیده خواهد شد و ارتش اسرائیل مجبور است مجددا نیروهای پیاده خود را وارد جنگ، این بار در جبهه نبرد با حزبالله کند و اینجاست که اسرائیل با مشکلات عدیده مواجه خواهد شد. حزبالله لبنان امروز در آمادگی کامل برای نبرد قرار دارد و پیش از جنگ بسیاری از پایگاههای اصلی و موثر اسرائیل در مرز با لبنان را هدف قرار داده و خود را برای یک درگیری زمینی هم آماده کرده است. با همه تفاسیر، نتانیاهو مجبور است این جنگ را بهرغم همه چالشهایش شروع کند و اصرار هم دارد پیش از انتخابات آمریکا این اتفاق بیفتد.