صفحه نخست >>  عمومی >> ویژه ها
تاریخ انتشار : ۲۱ مرداد ۱۴۰۳ - ۰۷:۵۷  ، 
شناسه خبر : ۳۶۳۷۴۴
توقف جنایت ابتکار جدید می‌خواهد، دستاورد‌هایی پیش از پاسخ مقاومت!، رمز موفقیت دولت؛ برخی از یادداشت روزنامه‌های امروز می‌باشد.

توقف جنایت ابتکار جدید می‌خواهد 

سعدالله زارعی
حمله ارتش رژیم صهیونیستی به یک مدرسه در شهر غزه و به شهادت رساندن بیش از صد نفر از کودکان که دیروز اتفاق افتاد، بسیار تلخ و تکان‌دهنده است اما به دلیل «تکراری بودن»، آن‌طور که باید مورد توجه قرار نگرفته است. رژیم جنایتکار اسرائیل چطور دست به جنایت بی‌شرمانه می‌زند؟ برای اینکه گمان باطل می‌کند که فایده این اقدامات برای آن بسیار بیشتر از هزینه‌هایی است که می‌پردازد. رژیم غاصب در برابر جنایات عظیمی که انجام می‌دهد و در بسیاری از موارد بی‌سابقه است، باید «هزینه نقد» متناسب بپردازد تا از تکرار جنایات اجتناب کند. در این خصوص گفتنی‌هایی وجود دارد: 
1ـ رژیم صهیونیستی در این دوره ده ماهه بیش از چهل هزار نفر از مردم عادی که عمدتاً زنان، کودکان، سالخوردگان و بیماران بوده‌اند را به شهادت رسانده و نزدیک به یکصد هزار نفر از آنان را مجروح کرده و نزدیک به دو میلیون یعنی حدود 80 درصد از ساکنان غزه را آواره و بیش از 70 درصد منازل را غیرقابل سکونت کرده است. علاوه‌بر آن در این مدت تمام 35 بیمارستان باریکه غزه را بین 60 تا 100 درصد تخریب نموده و کاملاً پیداست درصدد غیرقابل سکونت کردن غزه است و متأسفانه این اقدامات با همه تندی در میان کشورهای اسلامی واکنش متناسب نداشته و برای متوقف کردن آنها، اقدامات متناسب صورت نمی‌گیرد و حال آنکه کشورهای اسلامی می‌توانند اعلام کنند تهدید نیروهای مدنی و مراکز اجتماعی در غزه با واکنش متقابل مواجه می‌شود و نشانه‌هایی از این تقابل را بروز دهند. 
نسل‌کشی و اخراج فلسطینیان سیاست شناخته شده اسرائیل می‌باشد و در نزدیک به یکصد سال اخیر علیه فلسطینی‌ها به اجرا گذاشته شده و سابقه آن حتی از سابقه تأسیس اسرائیل فراتر رفته است. بنابراین آنچه به عنوان دلیل این تهاجم ـ حمله مقاومت غزه به گروهی از نظامیان اسرائیل ـ مطرح می‌شود، واقعیت ندارد. کمااینکه حقانیت مقابله ساکنان غزه با نظامیان اشغالگر، از نظر حقوق بین‌الملل و کنوانسیون‌های جنگ، بدیهی‌تر از آن است که به استدلال نیاز داشته باشد. 
2ـ حدود سه هفته پیش در ورزشگاه روستای «مجدل شمس» در بلندی‌های جولان اشغالی حادثه‌ای روی داد و طی آن نزدیک به 30 نفر از جوانان و نوجوانان دروزی‌مذهب کشته یا زخمی شدند. پس از آن بدون دلیل حزب‌‌الله لبنان متهم به ارتکاب این حمله شد. حزب‌الله طی بیانیه‌ای با صراحت این اتهام را رد نمود و محافل مستقل عمدتاً اخلال در سامانه‌های پدافندی رژیم اسرائیل را عامل شلیک به سمت این ورزشگاه اعلام کردند. این واقعه با روایت اسرائیل در کانون توجه غرب قرار گرفت و رژیم غاصب با عبور از خطوط قرمز، حملات برنامه‌ریزی‌شده‌ای علیه بیروت به اجرا گذاشت. در این میان غرب نه فقط به دلیل حمایت عمومی و سنتی از رژیم غاصب بلکه فراتر از آن به دلیل اینکه در هر پروژه جنایت‌آلود اسرائیل همراهی داشته و دارد، مسئول می‌باشد. 
غرب در این صحنه بر اساس اصول اعلامی خود باید در جهت توقف جنگ و جلوگیری از وقوع حوادثی از قبیل مجدل شمس وارد عمل می‌شد. اما به جای آن به نفع اسرائیل و ادعای آن موضع‌گیری کرد و زمینه اقدامات خشونت‌بار بعدی اسرائیل را فراهم نمود. همین حالا می‌توانید تفاوت واکنش غربی‌ها به بمباران مدرسه‌ای در غزه که به شهید و زخمی شدن حدود 300 نفر انجامیده و در اینکه رژیم اسرائیل عامل آن است، ذره‌ای تردید وجود ندارد و اصابت به ورزشگاه مجدل شمس و شهادت 12 نفر و زخمی شدن حدود 18 نفر ـ که درباره مسئول آن هم حرف واحدی بیان نشده ـ مقایسه کنید تا بدانید آیا غربی‌ها با رژیم جنایتکار، فقط همدلی دارند یا بخش بزرگی از مسئولیت حوادث خونبار هم بر دوش آنان است؟ 
3ـ اما واقعیت این است که در جنایات بسیار دردناکی از نوع آنچه دیروز رخ داد، فقط رژیم غاصب و حامیان آن در غرب مسئول نیستند، بلکه کشورهای اسلامی هم مسئولیت ویژه دارند، چرا که اگر جهان اسلام به وقایع قبلی واکنش درخور نشان داده بود و هزینه‌ای متناسب با سطح جنایات رژیم جنایتکار علیه فلسطینی‌ها متوجه آن می‌کرد، حوادث به مراتب شدیدتر بعدی به وقوع نمی‌پیوست. رژیم غاصب حدود یک ماه پیش به همراه یگانی از ارتش آمریکا به اردوگاه «الشعیرات» حمله کرد و نزدیک به 100 فلسطینی را شهید و زخمی نمود اما کشورهای عربی و اسلامی از حد اظهار تأسف و محکوم کردن فراتر نرفتند. در حالی که همه می‌دانند رژیم فاسد صهیونیستی با فحش شنیدن کنار نمی‌کشد و خم به ابرو نمی‌آورد. کشورهای اسلامی باید بدانند اگر مقامات آمریکا با عبارت «نسبت به امنیت اسرائیل متعهد بوده و از حق دفاع آنان در برابر فلسطینی‌ها حمایت می‌کنیم» پای کار اسرائیل نمی‌آمدند، اسرائیل هرگز جرأت ارتکاب این جنایات را نداشت. کما اینکه بررسی‌های تاریخی می‌گوید در فاصله 1905 تا 1917 یعنی موج اول مهاجران اشغالگر یهودی، اقدامات خشونت‌بار علیه فلسطینی‌ها صورت نگرفت. اقدامات خشونت‌بار و تشکیل سازمان‌های تروریستی نظیر «اشترن» و «هاگانا» پس از آن شروع شد که دولت انگلیس طی اعلامیه بالفور رسماً از تشکیل کشوری یهودی در سرزمین تحت قیمومیت خود یعنی فلسطین حمایت کرد. کشورهای اسلامی و عربی باید بدانند اگر به میزانی که غربی‌ها از رژیم غاصب «حمایت مؤثر» می‌نمایند، آنان از «صاحبان فلسطین» حمایت مؤ‌ثر می‌کردند، صهیونیست‌ها با وجود مخالفت مؤثر مسلمانان، دست به این همه جنایت علیه فلسطینی‌ها نمی‌زدند. 
4ـ البته واقع‌بینی حکم می‌کند سرنوشت فلسطین و تحولات آن به دولت‌هایی که خود در «جبهه غرب» قرار دارند، واگذار نشود. در اینجا انتظارات از یک‌سو متوجه ملت‌های مسلمان و از سوی دیگر متوجه آن دسته از کشورهای اسلامی است که عمدتاً تحت عنوان «جبهه مقاومت» شناخته می‌شوند. 
جبهه مقاومت از آغاز این جنگ، بدون درنگ و دریغ به کمک غزه شتافت و ضمن تحمیل هزینه زیاد به رژیم، هزینه‌های زیادی هم پرداخت کرد که شهادت بعضی فرماندهان ارشد سپاه پاسداران، شهادت بعضی فرماندهان حزب‌الله و بمباران‌های پیاپی یمن از سوی رژیم غاصب، آمریکا و انگلیس بخشی از این هزینه‌ها است. با این وجود با وقوع هر جنایت تازه از سوی رژیم غاصب صهیونیستی و پشتیبانان آن، چشم‌ها به جبهه مقاومت است تا برای دفع جنایات دست به اقدام بزند. 
الان رژیم غاصب با هدف وادارکردن فلسطینی‌ها به تخلیه نوار غزه و تبدیل کردن آن به یک دژ نظامی علیه مقاومت، از دو سو وارد عمل شده است؛ از یک‌سو با بهانه و بی‌بهانه به کشتار مردم غزه دست می‌زند تا آنان دریابند اینجا جای زندگی نیست و از طرف دیگر با گسترش تهاجمات به محیط منطقه‌ای و «عبور از همه خط قرمزها» تلاش می‌کند اخراج فلسطینی‌ها از غزه را در سکوت و انفعال مسلمانان عملی کند. همان‌طور که مجاهد عظیم‌الشأن سیدحسن‌ نصرالله در آخرین سخنرانی خود گفت اگر رژیم سیاست کوچاندن جمعیت در غزه را به نتیجه برساند، همین روش را برای اشغال کرانه باختری به‌کار می‌گیرد. این وضعیت یعنی کشورهای اطراف فلسطین یا باید با توسل به اقدامات عملی، سیاست تهجیر فلسطینی‌ها را متوقف کنند و یا خود را برای موج بزرگ میلیونی فلسطینی‌های آواره آماده کند. این یک موضوع بسیار جدی است و برای برهم خوردن آن به سیاست و روش جدید احتیاج است. به این نکته هم باید توجه داشت اگر رژیم صهیونیستی که در صحنه نظامی هیچ پیروزی نداشته است بتواند با کمک آمریکایی‌ها و بعضی دولت‌های دیگر، به اخراج فلسطینی‌ها نائل آید، درگیری‌های رژیم علیه کشورهای منطقه از سر گرفته می‌شود. امروز رها کردن این جانی نیمه‌جان، استقبال از خطرات بزرگ‌تر آینده است. باید برای آن فکر اساسی کرد. 
5ـ در بحبوحه بحث حتمی بودن واکنش نظامی ایران به ترور شهید هنیه در تهران، یک بار دیگر بحث مذاکرات سیاسی از سوی همان دولت‌هایی که بارها وعده آتش‌بس داده بودند و هیچ‌گاه محقق نشد، داغ شده و رژیم غاصب می‌گوید نمایندگان خود را برای بحث به قاهره فرستاده است. این در حالی است که همین سه هفته پیش، علی‌رغم آنکه هیئت فلسطینی حداکثر امتیازات را برای تحقق آتش‌بس داده و حتی از بعضی خطوط قرمز خود مثل «دائمی بودن آتش‌بس» چشم پوشید، رژیم غاصب زیر بار آتش‌بس نرفت و نتانیاهو در سخنرانی خود در کنگره وعده داد که می‌تواند ورق را برگرداند. پس از آن سلسله ترورهای اخیر علیه رهبران مقاومت به راه افتاد. بنابراین واضح است که بحث آتش‌بس صرفاً برای منفعل کردن ایران و حزب‌الله و رها کردن‌گریبان رژیم از دستان پرقدرت مقاومت مطرح شده است. 

دستاوردهایی پیش از پاسخ مقاومت!

مصطفی منتظر
در همان ساعات ابتدایی ترور «اسماعیل هنیه» و «فوادشکر»در تهران و بیروت توسط رژیم صهیونیستی، موضوع واکنش محور مقاومت به این اقدامات تروریستی مورد بحث بسیاری واقع شد و این اطمینان وجود داشت که این محور از پاسخ به عملیات تروریستی اشغالگران صهیونیست کوتاه نخواهد آمد. دیشب حزب ا... لبنان حمله پهپادی گسترده ای علیه مواضع رژیم صهیونیستی نیز انجام داد اما فارغ از این که حزب ا... پاسخ حمله به بیروت، پایتخت لبنان را چطور وبا چه کیفیتی می‌دهد، نقض حاکمیت جمهوری اسلامی در تهران، پایتخت ایران، آن هم بعد از حمله به ساختمان کنسولی ایران در دمشق، بر لزوم خون خواهی در تل‌آویو تأکید می‌کند اما حتی اکنون نیزمی‌توان از واقعیت‌هایی به مثابه دستاورد سخن گفت که استراتژیک ‌‌و اساسی است. دستاوردهایی که نتیجه عملکرد گذشته ایران و جبهه مقاومت است و برای اولین بار در تاریخ رژیم جعلی صهیونیستی رخ می‌دهد:1-درحالی که پروازهای تهران و بیروت به صورت معمول انجام می‌شود، فرودگاه بن‌گوریون تقریبا تعطیل شده است. انزوای رژیم و ترس طرف‌های بین‌المللی از پاسخ ایران و جبهه مقاومت، یکی از مهم ترین بخش‌های دولت صهیونیستی یعنی فرودگاه را از رده خارج کرده. البته این نشانه‌ای برای ترس و اضطراب عمومی در درون جامعه صهیونیستی از این وضعیت بلاتکلیف است. چنین شرایطی از برکات عملیات وعده صادق است که نشان داد ایران عزم و توان پاسخ معتبر نظامی را دارد. 2-سال‌ها تلاش برای فاصله انداختن بین ایران شیعی و فلسطین سنی به این نقطه رسیده که جهان اهل‌سنت و به ویژه ملت قهرمان فلسطین به نظاره نشستند تا ایران پاسخ شهادت رهبر فلسطینیان را بدهد. نماز رهبر معظم بر پیکر آن شهید عزیز هم اتفاقی بسیار نادر در این سطح بود. گرچه رخداد تهران دردی بزرگ برای ما بود و هست اما از برکات آن، ممزوج شدن سرنوشت‌ها و پاسخ‌هاست. خبط‌های رژیم، کار را به این وحدت عملی رسانده است3-رژیم صهیونیستی که بعد از جنگ‌های شش روزه با اعراب، خود را جزو پنج قدرت نظامی اول دنیا معرفی می‌کرد و ادعای ارتش شکست‌ناپذیر را همیشه فریاد می‌زد، حالا اسیر گروه های مقاومت است. به محض تهدید ایران با آمریکا تماس می‌گیرد تا حامی همیشگی برای دفاع از راه برسد. این یعنی توان نظامی رژیم آن قدر تضعیف شده و اعتماد به نفس خود را آن قدر از دست داده که جز با یاری بزرگ‌ترش، امکان ندارد جان سالم به در برد. همین تضعیف درونی و وابستگی نظامی (نه در سطح تسلیحات که در سطح دفاع نظامی) نشانه ای از فروپاشی ساختاری است که کاملا مبتنی بر ظلم نظامی به فلسطینیان است4-انتخاب یحیی سنوار به عنوان رئیس دفتر سیاسی حماس یک پاسخ عملی به ترور شخصیتی است که در تمام 10ماه گذشته به فکر توافق آتش بس در غزه بود. دشمن باید فهمیده باشد که با فشار بیشتر، عقب‌نشینی رخ نخواهد داد بلکه جبهه مقاومت منسجم‌تر می‌شود. 5-ترور رهبر حماس در تهران، امکان چسبندگی محور عربی به عبری را کمتر می‌کند. گرچه نشان داده اند که برای خیانت بیشتر به ملت فلسطین از هیچ چیزی دریغ نمی‌کنند اما اجبار دیپلماتیک و رسانه‌ای به ویژه با درخواست ایران برای برگزاری جلسه فوق‌العاده در جده، این فاصله را بیشتر می‌کند. رخدادی که باعث حضور وزیر خارجه اردن در تهران هم شد.ما منتظر پاسخ ایران و جبهه مقاومت به این خبط رژیم خواهیم ماند اما باید درک کنیم آن چه از هفت اکتبر تا امروز به سر رژیم آمده، به خودی خود دستاوردهای استراتژیکی است که با شهادت رهبرانی حتی در حد هنیه عزیز از بین نخواهد رفت.
 
رمز موفقیت دولت
مهدی سعیدی
با برگزاری مراسم تنفیذ و تحلیف، دولت چهاردهم رسماً آغاز به کار کرده است. رئیس‌جمهور در این ایام سخت مشغول بستن کابینه است و اولویت اولش انتخاب تیمی است که قرار است به همراه آن‌ها وارد میدان حل مشکلات کشور گردد. 

انتخابی سخت و پیچیده که برای تحقق درست آن باید تلاش‌های فراوانی صورت گیرد. بدون شک خطا در این مرحله موجب تضعیف دولت شده و کار را برای شخص آقای پزشکیان دشوار خواهد کرد. در این مسیر توجه به رهنمود‌های حکیم انقلاب اسلامی می‌تواند راهگشای رئیس‌جمهور باشد. 
حضرت آیت الله خامنه‌ای در مراسم تنفیذ، بر به کارگیری از توان و ظرفیت بالای نیروی انسانی این سرزمین سخن گفت و از دولت خواست از آن برای رسیدن به اهدافی که ذکر کردند و راهی که می‌خواهند بروند، بهره بگیرند. ایشان در توصیف این سرمایه بزرگ ایران زمین می‌فرمایند: «در میان ملت ما کسانی که صاحب فکرند، صاحب ابتکارند، صاحب تجربه‌اند، صاحب آرای جدیدند، بی‌شمارند؛ وقتی انسان پای صحبت این و آن می‌نشیند، این‌قدر حرف نو، فکر نو، ابتکار نو در سخنان گوناگون افراد در قشر‌های مختلف می‌شنود که شگفت‌زده می‌شود. پیشنهاد‌هایی که به صورت مکتوب می‌دهند، حرف‌هایی که حضوری می‌زنند، آنچه به عنوان اعتراض می‌گویند، آنچه به عنوان پیشنهاد می‌گویند، همه برای انسان از این جهت مژده است که نشان‌دهنده فکر نو، ابتکار نو، تجربه خوب و راهگشایی برای آینده است.»
توصیه دیگر توجه به ثروت‌های طبیعی و مادی این سرزمین است. سرزمینی که بدون شک جزو ثروتمندترین کشور‌های جهان محسوب می‌شود و بهره‌برداری درست از این منابع می‌تواند پشتوانه محکمی برای موفقیت دولت باشد. البته به گفته حکیم انقلاب «شرطش این است که همت بلند داشته باشیم، کار‌ها را بجد دنبال کنیم و همکاران خوبی را ان‌شاءالله انتخاب کنیم.»
سرمایه‌های برشمرده مادی و انسانی وقتی به کار خواهد آمد که روحیه جهادی بر کار‌ها حکمفرما باشد. در واقع با این رویکرد و این فرهنگ است که منابع به درستی و حداکثری به کار گرفته خواهد شد و حاصل آن رفع مشکلات کشور و توسعه و آبادانی و پیشرفت خواهد بود. در نگاه حکیم انقلاب «کار جهادی» یعنی «خستگی‌ناپذیری، بی مزد و بی‌منت کار کردن، هدف را انجام وظیفه انسانی و خدایی قرار دادن، و پیش رفتن» کاری که در چهارچوب‌های قانونی و اداری دنبال می‌شود، اما با رویکرد جهادی کیفیت و برکت می‌یابد. با روحیه جهادی کار‌ها پیش می‌رود و در بن‌بست بوروکراسی تنبل و ناکارآمد گیر نمی‌افتد و کار حل مشکلات مردم سرعت می‌گیرد. 
حکیم انقلاب معتقدند: «ما با کار جهادی کار‌های بزرگی در کشور انجام دادیم و شهید رئیسی (رضوان الله تعالی علیه) اهل کار جهادی بود؛ واقعاً شب و روز نمی‌شناخت؛ واقعاً دنبال آفرین و احسنت برای این‌همه کاری که می‌کرد نبود» و از آقای پزشکیان می‌خواهند که راه آن شهید فقید را ادامه دهد. 
در کنار موارد برشمرده تأکید بر تعامل با دیگر ارکان نظام، توجه به اولویت‌ها و توجه به توان داخلی را هم می‌توان افزود. 
سخن آخر آنکه از مهم‌ترین ویژگی‌های مثبتی که دکتر پزشکیان از آن دارد و بدون شک می‌تواند به عاملی برای موفقیت دولت ایشان بدل گردد، تعلق خاطری است که به رهبر معظم انقلاب داشته و بار‌ها و بار‌ها بر آن تأکید ورزیده است. بدون شک ماندن بر سر این تعلق و عمل به رهنمود‌ها و توصیه‌های رهبری می‌تواند به رمز موفقیت دولت چهاردهم بدل گردد.

نقطه اتصال احرار عالم

محمدمهدی ایمانی پور

شیعیان و محبان اهل‌بیت عصمت و طهارت علیهم‌السلام و دلدادگان مکتب حسینی سراسر دنیا، خود را برای سفر معنوی اربعین آماده می‌کنند. مراسم اربعین امسال در حالی برگزار می‌شود که کربلای غزه و نسل‌کشی مستمر فلسطینیان بی‌گناه، جهان را متوجه موجودیت اشغالگر و خبیث رژیم‌صهیونیستی کرده و متعاقبا خیزشی عمیق و مقدس را در دفاع از قدس شریف در پنج قاره دنیا رقم زده است.

در این خصوص سه نکته اساسی وجود دارد که لازم است مورد توجه قرار گیرد:

نخست این‌که اربعین حسینی به‌صورت ذاتی و فارغ از هر تحولی که در نظام بین‌الملل رخ می‌دهد، نقطه اتحاد و اتصال احرار و آزادگان عالم است. اربعین حسینی خالق ارزش‌ها و گزاره‌های تمدن‌ساز در معادلات جهانی محسوب می‌شود که صرفا جنبه مذهبی ندارد، بلکه از جنبه تبیینی و روشنگری نیز برخوردار است. اربعین، گفتمان مقاومت رابه یک گفتمان اصیل و پایدار تبدیل و در مقابل، گفتمان سازش در برابر دشمن راتضعیف می‌کند. باترویج زیست مومنانه هراس ساختگی ازاسلام را برطرف می‌سازد و موجب شکل‌گیری امت اسلامی به‌عنوان زیربنای تمدن نوین اسلامی خواهد شد؛ بنابراین وحشت و سانسور رسانه‌های دشمن نسبت به حماسه هرساله پیاده‌روی اربعین، بی‌دلیل نیست. راهپیمایی اربعین گفتمان‌ساز است وانسان‌های جویای حقیقت را متوجه ارزش‌های الهی، فطری وبشری خویش می‌سازد. ازاین رو، نفس برگزاری مراسم اربعین حسینی، به افکار و زندگی فردی و اجتماعی انسان‌ها جهت می‌دهد.

نکته دوم، به شرایط و وقایعی مربوط می‌شود که جهان را آزرده و خشمگین ساخته و از ماهیت دشمن صهیونیستی و حامیان آن پرده برداشته است. گفتمان اربعین و مکتب حسینی، نسبتی با سکوت و بی‌تفاوتی در قبال کشتار همه‌جانبه و وقیحانه هزاران کودک بی‌گناه در نوار غزه ندارد. یکی ازاهداف مهم قیام عاشورا ومتعلقات آن ازجمله اربعین حسینی، حریت انسان‌ها و ایستادگی آن‌ها در برابر ظلم و بی‌عدالتی است. بدیهی است که ظلم در هر دوره‌ای از تاریخ مصداق خاص خودراداشته ومعیار‌های تشخیص آن نیز براساس فطرت پاک انسان‌هاست. امروز مصادیق بارز ظلم و ظالم را در تل‌آویو و واشنگتن مشاهده می‌کنیم. ایستادگی در برابر این نماد‌های سلطه و زورمداری، به معنای تطبیق مفهوم اربعین حسینی با مصادیق امروزین آن است. گرچه امروزه این ادبیات را از زبان مردم مظلوم غزه مکرر می‌شنویم، ولی بازنشراین حقایق وجهانی‌کردن مخاطبان اربعین، وظیفه‌ای همگانی واقدامی درچهارچوب جهاد تبیین است. 

نکته پایانی، به جایگاه اربعین حسینی در اتصال پیروان مذاهب و ادیان الهی به یکدیگر بازمی‌گردد. همان‌گونه که بار‌ها عنوان شده، مخاطبان عاشورا و اربعین حسینی، احرار عالم هستند. کسانی که براساس وجه مشترک همه ادیان ابراهیمی، یعنی مبارزه با طاغوت و ظلم، هرگز سلطه‌گری شیاطین زمان را بر خود و همنوعان‌شان برنتافته و در دفاع از مظلوم سینه خود را سپر می‌کنند. فرمایشات اخیر رهبر معظم و حکیم انقلاب اسلامی در خصوص تحرکات دانشجویان آمریکایی در دفاع از ساکنان غزه، بیانگر همین حقیقت محض است. معظم‌له، دانشجویان و مردمی را که در دفاع از ملت فلسطین، در جای‌جای دنیا به‌پا می‌خیزند عضوی از جبهه مقاومت قلمداد می‌فرمایند. بنابراین، ما با گفتمان و مکتبی مواجه‌ایم که در انحصار مذهب یا فرقه‌ای خاص نبوده و نقطه‌ثقل مطالبه‌گری جهانی در دفاع از مظلومان است. حماسه اربعین حسینی، بهترین فرامتنی است که در آن بیداری انسانی در سطح جهانی شکل گرفته و لرزه بر کالبد و روح جریان سلطه و تزویر می‌اندازد.

ضرورت دوراندیشی در جنگ

سید محمد حسینی

در جنگ ترکیبی میان ایران و اسرائیل، طرفین دارای مزیت‌های نسبی هستند. ایران در جنگ نیابتی نسبت به اسرائیل، مزیت نسبی قابل توجهی دارد و با اهرم‌های نیابتی خود توانسته است، موجودیت اسرائیل و منافع حیاتی این رژیم را دچار چالش دائمی نماید و این رژیم را دچار استیصال نماید. در آن سو اما اسرائیل در جنگ روانی، اطلاعاتی، سایبری، شناختی و به خصوص در جنگ اقتصادی دارای مزیت نسبی است که البته این مزیت را در سایه حمایت بلوک غرب به رهبری امریکا و همکاری برخی از بازیگران منطقه‌ای به دست آورده است.
سوال اساسی اینجاست. چنانچه جنگ مستقیم و ادامه‌داری میان ایران و اسرائیل اتفاق بیافتد، تکلیف جنگ ترکیبی میان آنها چه می‌شود؟ پاسخ روشن است. چنانچه ایران و اسرائیل وارد منازعه مستقیم و ادامه‌دار و غیرکنترل شده شوند، ایران در جنگ ترکیبی قطعأ بازنده خواهد شد، چرا که اهرم‌های امنیتی ایران در جنگ نیابتی اگرچه در کوتاه مدت علیه اسرائیل فعال‌تر خواهند شد اما مورد حمله قطعی اسرائیل، امریکا و هم پیمانان آنها قرار خواهند گرفت و در میان مدت کارکرد اصلی خود را از دست خواهند داد. همین نکته مشخص می‌کند چرا اسرائیل تلاش می‌کند جبهه‌ای مستقیم علیه ایران بگشاید و امریکا را آشکارا و فعال وارد جنگ در منطقه نماید. این نکته نیز مشخص می‌کند چرا جمهوری اسلامی ایران مایل به منازعه مستقیم با اسرائیل «در شرایط کنونی» نیست.
در حال حاضر ایران در جنگ ترکیبی دست برتر را دارد و اتفاقأ ایران موفق شده است با استفاده از مزیت نسبی که در این جنگ دارد، مرگ تدریجی اسرائیل از طریق «هزار ضربه چاقو» را به نتیجه برساند. درست است که اسرائیل در سایر مولفه‌های جنگ ترکیبی مزیت نسبی نسبت به ایران دارد اما ایران در جنگ سایبری، روانی، اطلاعاتی، شناختی و اقتصادی دچار استیصال نشده است، در حالی که «جنگ غزه» به تنهایی اسرائیل را دچار استیصال کرده است.
از منظر جنگ ترکیبی؛ حکمتِ عملیات «عین الاسد و وعده صادق» بیشتر درک می‌شود. وقتی رژیم اسرائیل در بطن جنگ ترکیبی روز به روز به اضمحلال نزدیک می‌شود؛ چرا باید با ورود به جنگی مستقیم عملأ اسرائیل را از اضمحلال قطعی نجات داد؟ رفتار حکیمانه و دوراندیشی نظام جمهوری اسلامی ایران در قبال جنگ‌طلبی اسرائیل را نباید به ترس تعبیر کرد، چه اینکه ایران در عملیات وعده صادق؛ پیامی استراتژیک به سران رژیم صهیونیستی ارسال نمود که در قالب آن، ایران توان عبور از سامانه دفاعی گنبد آهنین را دارد و نیز می‌تواند موشک‌های خود را به هر گونه هدفی در اسرائیل برساند اما مسئله اصلی اینجاست که جمهوری اسلامی نمی‌خواهد در زمینی که اسرائیل طراحی کرده است، بازی کند و این تدبیر عین حکمت و شجاعت است.

اقتصاد ملی؛ از تجارت تریاک تا تجارت املاک

ناصر ذاکری
مورخان می‌گویند کشت خشخاش در ایران از سال ۱۲۳۰ خورشیدی آغاز شده و به‌سرعت گسترش یافته است. سودآوری این محصول جدید باعث شد بخش مهمی از زمین‌های مرغوب کشاورزی به جای غلات به کشت خشخاش اختصاص یابد. این اتفاق هرچند سود فراوانی به همراه داشت، اما دو اثر منفی را در جامعه آن روز ایران بر جای گذاشت: از یک‌ سو مصرف مواد مخدر افزایش یافت و از سوی دیگر تولید غلات با کاهش تدریجی روبه‌رو شد. کنسول انگلیس در بوشهر در گزارش خود یکی از علل بروز قحطی و کمبود گندم در سال‌های 1249-1250 را رونق کشت خشخاش و کم‌شدن سطح زیر کشت گندم عنوان می‌کند. درواقع بی‌تدبیری حکام وقت در برخورد با این ماجرا و دلخوش‌شدن به رونق نسبی اولیه، خسارتی جدی به اقتصاد ملی وارد کرد. رونق تجارت املاک در سه دهه گذشته نیز اثری بسیار مشابه ماجرای کشت خشخاش و تولید تریاک از خود بر جای گذاشته است. در ابتدای دهه ۷۰ با رشد بی‌رویه نقدینگی دوران ویژه‌ای در تاریخ اقتصادی کشورمان آغاز شد. صاحبان نقدینگی اعم از اشخاص حقیقی و حقوقی برای کسب سود و حفظ ارزش دارایی خود به بازار املاک و مستغلات هجوم آوردند. در این ایام دولت باید با اجرای سیاستی خردمندانه این نقدینگی را در مسیری هدایت می‌کرد که بخش مولد اقتصاد بیشترین بهره را از آن ببرد. اگر چنین سیاستی طراحی می‌شد، دولت اجازه تبدیل زمین شهری و مسکن را به یک کالای تجاری نمی‌داد و به‌این‌ترتیب سیلاب نقدینگی نمی‌توانست به معیشت خانوارهای کم‌درآمد آسیب بزند. اما رونق چشم‌نواز فعالیت‌های ساخت‌وساز و افزایش جنب‌وجوش فعالان اقتصادی بسیاری از مسئولان را فریفت و آنان متوجه شباهت این ماجرا با رونق کشت خشخاش در ۱۴۰سال پیش نشدند. این رونق چشم‌نواز حتی بسیاری از نهادهای فرهنگی و مذهبی را هم مسحور کرد و درنتیجه نقدینگی انبوهی وارد این تجارت مخرب شد. رونق تجارت املاک و مستغلات شرایطی را فراهم کرد که تعدادی از بنگاه‌های مشاور املاک رشدی نجومی را تجربه کنند. گویی در سطح اقتصاد ملی تنها حوزه‌ای که حرفی برای گفتن داشت، خرید‌و‌فروش املاک و مستغلات بود. به‌این‌ترتیب شرایطی پدید آمد که تقریبا همه فعالان اقتصادی بزرگ کشور در کنار فعالیت جاری خود در حوزه خاص، در حوزه املاک و مستغلات هم فعالیتی برای خود دست‌وپا می‌کردند تا از قافله «رونق اقتصادی» کاذب عقب نمانند. به بیان دیگر تجارت املاک جایگزین بسیاری از اشکال فعالیت‌های سالم و مولد اقتصاد شد. همان‌گونه که ۱۴۰ سال پیش نیز کشت خشخاش و تولید تریاک جایگزین کشت گندم شد. برای داشتن تصوری واقعی از ابعاد رونق این خشخاش جدید و جایگزینی آن با کشت غلات، کافی است به این واقعیت توجه کنیم که امروزه در شرایطی که ارزش روز بورس اوراق بهادار کشور کمتر از ۱۵۰ میلیارد دلار برآورد شده‌ است، ارزش سرمایه متراکم‌شده در حوزه املاک مسکونی استیجاری شهر تهران در حدود صد میلیارد دلار برآورد می‌شود!

همان‌گونه که رونق کاذب در دوران کشت خشخاش تداوم نیافت، رونق دلنواز تجارت املاک نیز نتوانست رشد اقتصادی را به ارمغان بیاورد و با درهم‌شکستن بنیان تولید در کشور، اتفاقی مشابه قحطی 1249-1250 چهره کریه خود را نمایان کرد. به‌این‌ترتیب از یک‌ سو درآمد آسان اجاره املاک و مستغلات مانند افیون اقتصاد ملی را گرفتار کرده و انگیزه هرگونه فعالیت سالم اقتصادی را از بین برده‌ است و از سوی دیگر با جایگزین‌شدن این خشخاش جدید با فعالیت‌های مولد و تعطیلی بسیاری از فعالیت‌های سالم اقتصادی، میدان مطلوبی برای فعالیت‌هایی از جنس واردات کالاهای چینی و توزیع آنها از طریق سیستم گسترده دست‌فروشی در مترو ایجاد شده است. درواقع آن ‌عاملی که اجازه نمی‌دهد چهره کریه قحطی ناشی از جایگزین‌شدن تجارت املاک با فعالیت‌های مولد خود را نشان بدهد، همین امکان واردات گسترده انواع کالاهای مصرفی فاقد کیفیت مناسب از مبدأ چین است. امروز راه نجات اقتصاد کشور از دام رکود تورمی، اصلاح مسیر اقتصاد و بازگرداندن قطار اقتصاد کشور به ریل تولید است. اما چگونه می‌توان آن فعال اقتصادی را که به درآمد کم‌زحمت اجاره‌بگیری معتاد شده، بار دیگر به تلاش و خطرکردن و خلاقیت‌ورزیدن واداشت؟ در چنین شرایطی دولت چهاردهم باید با درک درست شرایط اقتصادی و اجتماعی کشور راه نجات اقتصاد ملی از دام اعتیاد به درآمد مستغلاتی را هموار کند. حمایت مؤثر از فعالیت‌های سالم و مولد اقتصادی، ایجاد محدودیت‌های قانونی برای تجارت مستغلات، حمایت مؤثر از بورس و بازگرداندن اعتماد عمومی به این حوزه، نقطه شروعی برای این درمان طولانی و البته بسیار ضروری است. مداخله هوشمندانه در بازار املاک استیجاری و مهار رشد اجاره مسکن و حتی ایجاد روند کاهشی در آن، نه‌تنها حرکتی جدی در مسیر حمایت از اقشار کم‌درآمد است، بلکه می‌تواند جریان خروج نقدینگی از بازار مستغلات و بازگشت رونق به بخش مولد را سرعت ببخشد.

دولت اول پزشکیان

سیدمحمد بحرینیان

یک. با رسیدن فرآیند تعیین هیئت دولت به ایستگاه بهارستان، بحث‌ها بر سر انتخاب افراد برای وزارتخانه‌ها، از اندرونی دولت و جلسات اعضای محترم شورای راهبردی بیرون می‌آید و به سطح جامعه و رسانه می‌رسد. انتخابات اخیر ریاست جمهوری، از منظر اخلاق تبلیغاتی و تقوای مناظره، نسبت به ادوار پیشین از نصاب بالاتری برخوردار بود و به‌ویژه از سوی خود نامزدها، کمتر شاهد هتک حیثیت و افشاگری و اسم آوردن از این‌وآن بودیم.
دو. با آغاز روند بررسی صلاحیت وزرای پیشنهادی، بحث‌ها و گاهی جدل‌ها آغاز می‌شود. حال که انتخاباتی اخلاقی و با آرامش را از سر گذرانده‌ایم، چرا در ایام پیش رو
 نیز چنین روندی ادامه پیدا نکند. تجربه دو دهه اخیر حکمرانی نشان داده که تخریب و تهمت و افشاگری، دردی از مشکلات مردم دوا نمی‌کند و سودمند نیست. اگر هم‌چنین اعمالی در کوتاه‌مدت، فرد یا جریانی را به مقصود برساند، پس از مدتی نقاب‌ها کنار می‌رود و واقعیت پشت آن به‌خوبی دیده می‌شود که احتمالا چیزی جز قدرت‌طلبی نیست. این سخن جاوید از بنیان‌گذار کبیر انقلاب چه دل‌نشین است که فرمود: " دعوای دعواهای ما دعوایی نیست که برای خدا باشد. این را همه از گوشتان بیرون کنید! همه‌تان همه ما، از گوشمان بیرون کنیم که دعوای ما برای خدا است، ما برای مصالح اسلام دعوا می‌کنیم. خیر! مسئله این حرف‌ها نیست. من را نمی‌شود بازی داد! دعوای خود من و شما و همه‌کسانی که دعوا می‌کنند همه برای خودشان است. همه می‌گویند پیش بده برای ما! "
سه. گاهی دیده می‌شود که برخی در رسانه‌ها و محافل از دولت دکتر پزشکیان با عنوان دولت سوم روحانی یاد می‌کنند. در سوی مقابل نیز برخی اصلاح‌طلبانی که احتمالا با معرفی کابینه، خواسته‌هایشان اجابت نشده از دولت فعلی با عنوان دولت دوم [شهید] رئیسی یاد می‌کنند. هر دو سوی ماجرا خطاست. این فرار از مسئولیت است که کسی را در ذهنمان نماد ضعف و بی‌عدالتی بدانیم و با هر پدیده جدیدی مواجه شدیم، با برچسب‌زنی بگوییم این ادامه همان است و پدیده جدید را به قبلی‌ها بچسبانیم. 
فعلا که زمان انتقاد از رئیس‌جمهور محترم نیست و اگر روزی ضرورت داشته باشد حتما با انتقاد سازنده به دولت کمک خواهیم کرد اما باید دانست که دولت چهاردهم، نه دولت سوم جناب روحانی و نه دولت دوم شهید رئیسی است، بلکه دولت اول پزشکیان است.
چهار. برخورد مبتنی بر منافع ملی با برخی دوقطبی‌ها که به‌صورت طبیعی در جامعه وجود دارد، کمرنگ دیدن افتراقات و تأکید بر اشتراکات است. به‌صورت طبیعی در جامعه متکثر ایران، اختلافات دینی، قومی، نژادی و مذهبی وجود دارد که همان‌ها هم نبايد محل افتراق باشد. يعنی چه؟ یعنی دوگانه شیعه و سنی که ذاتا هست و اصالت دارد، نمی‌تواند و نباید باعث دودستگی باشد، تا چه رسد به دوگانه‌هایی مانند راست و چپ یا اصولگرا و اصلاح‌طلب که اساسا اصالتی ندارد و به‌هیچ‌عنوان نباید در نقطه کانونی حکمرانی قرار گیرد.
پنج. ما سال‌ها به خودمان دروغ گفته‌ایم و دروغ خود را باور کرده‌ایم! چرا باید جامعه را از منظر سیاسی به دو گروه تقسیم کرد و هرگاه دولتی از گروه اول سر کار آید، با دشمن انگاری گروه دوم، تمام متخصصین آن را به حاشیه براند. 
شش. پزشکیان با همه ویژگی‌هایش ، به دلیل خوی شخصی تا به اینجای کار در برابر دوگانه‌ها ایستاده است. او تلاش کرده از مناطق محروم و از اقوامی همچون کرد و بلوچ در هیئت دولت نماینده داشته باشد تا حتی دوگانه مرکز و مرز را کمرنگ کند که باعث خرسندی است. چقدر خوب است حالا که رئیس‌جمهور به درستی در مسیر یکپارچه‌سازی از زوایای گوناگون پیش می‌رود، از منظر سیاسی و جریانی هم بر حصارهای خودساخته فضای مدیریتی کشور در حوزه سیاست غلبه کند. به نظر می‌رسد پزشکیان هم این روحیه را دارد و هم شرایط کشور آماده چنین جهش بزرگی هست، ان‌شاءالله.
 
هشدار یک الحاق
محمدمهدی یزدی
صبح جمعه در حالی ‌که فضای غالب و جو عمومی کشور پس از ترور و شهادت دکتر اسماعیل هنیه، رئیس دفتر سیاسی جنبش مقاومت اسلامی حماس، کماکان حول محور نحوه و ابعاد پاسخ ایران به رژیم صهیونیستی و خونخواهی رهبر مبارزان فلسطینی می‌گردد، مراسم چهاردهمین الحاق تجهیزات تخصصی دفاعی به نیروی دریایی سپاه با حضور فرمانده کل سپاه برگزار شد.
در این مراسم که در سواحل جنوب کشور انجام شد، ۲۶۵۴ سامانه‌ موشکی، پهپادی، جنگ الکترونیک، راداری و دیگر ادوات نظامی به نام و یاد «شهید هنیه؛ قهرمان راه قدس» به سازمان رزم نیروی دریایی سپاه تحویل شد که بنا به مسائل امنیتی و حفاظتی تنها 210 سامانه به نمایش گذاشته شد.
سپاه در این مراسم از جدیدترین موشک کروز دریایی خود رونمایی کرد، هرچند نه نامی از این موشک جدید ذکر شد نه تصویری از خود موشک نمایش داده‌ شد اما همان‌طور که از شواهد و لانچر موشک و گفته‌های قبلی سردار تنگسیری برمی‌آید، شاید این موشک بردی حدود ۱۰۰۰ کیلومتر با سر جنگی جدید داشته باشد و بتواند سبد موشکی نیروی دریایی را متنوع‌تر کند.
یکی دیگر از مواردی که در این الحاق تحویل ندسا شد، موشک‌های کروز ابومهدی بود، موشکی با برد ۱۰۰۰ کیلومتر و دقت و قدرت تخریبی بسیار بالا. این موشک که توسط وزارت دفاع طراحی و تولید شده با سر جنگی‌های جدید خود، دفاع دریایی کشور را تا عمق آب‌های دور تامین می‌کند.
گویا یکی از ویژگی‌های سر جنگی‌های جدید موشک‌های دریایی علاوه بر بالا بردن برد و نقطه‌زنی و قدرت انفجار، ۲ مرحله‌ای بودن آنهاست. به این صورت که موشک در مرحله اول با تخریب بدنه شناور دشمن وارد آن شده و سپس مرحله دوم انفجار انجام می‌شود و به آسیب جدی و حتی غرق شدن آن می‌انجامد.
تفاوت دیگر این موشک‌ها با نسل‌های قبلی استفاده از جدیدترین فناوری‌ها و هوش مصنوعی برای انجام عملیات در محیط جنگ الکترونیک دشمن است.
الحاق انبوه پهپادهای شناسایی - رزمی موشک‌انداز و بمب افکن، انهدامی و جنگال از جمله موارد مهم دیگر این مراسم بود.
در این راستا پهپادهای شناسایی نظیر باور، هدهد ۳، ابابیل ۵ و ۳ و پهپاد رزمی مهاجر ۶ به سازمان رزم ندسا افزوده شد.
اما در این مراسم از الحاق پهپاد بدون صدا نیز نام برده شد که با توجه به این موضوع به نظر می‌رسد این پهپاد از نوع پهپادهای با موتور الکتریکی است که در حوزه شناسایی کارایی خوبی دارد.
اخیرا نیز اعلام شده بود ناو هواپیمابر تئودور روزولت و چندین ناوشکن آمریکایی به خلیج‌فارس آمده‌اند و حتی همزمان با این مراسم الحاق، تصاویری از رصد آنها توسط پهپادهای نیروی دریایی سپاه منتشر شد.
یکی از گمانه‌زنی‌هایی که درباره حضور این ناو در آب‌های جنوبی مطرح شده بود این بود که روزولت آمده تا در صورت پاسخ ایران به رژیم صهیونیستی بتواند در رهگیری و انهدام پهپادها و موشک‌های ایرانی به اسرائیل کمک کند.
اما شاید الحاق انبوه موشک‌های کروز دریایی به نیروی دریایی سپاه این پیام را داشت که زمین بازی را ایران تعیین می‌کند و ممکن است همان‌طور که فرماندهان نیروهای مسلح اعلام کردند پاسخ ایران چندوجهی باشد.
لذا تاکید فرماندهان سپاه بر افزایش قدرت تخریب و برد موشک‌های کروز دریایی در این برهه زمانی، هشداری است به حامیان رژیم صهیونیستی که در صورت دخالت و ورود به موضوع علیه جمهوری اسلامی ایران، ممکن است با پاسخ ایران مواجه شوند.
هرچند به نظر می‌رسد آمریکایی‌ها مایل به بالا بردن سطح تنش‌ها میان ایران و رژیم صهیونیستی نیستند اما با توجه به حمایت‌های مالی و تسلیحاتی و پشتیبانی همیشگی از این رژیم، آمریکا در هر جنایت اسرائیل شریک جرم است.
به هر حال همان‌طور که فرمانده کل سپاه گفت دریا پهنه وسیعی است که همه قدرت‌های نظامی بدون هیچ حد و مرزی در آن حضور دارند و نقطه تلاقی همه قدرت‌هاست و اگر نتوانیم در اعماق دریا و اقیانوس‌ها در هر نقطه دلخواه با دشمن درگیر شویم و از دوردست دشمن را متوقف نکنیم طبیعتا در مرزهای ملی خود دچار مشکل خواهیم بود.
با این وجود، الحاق اخیر هرچند امری معمول و در جهت بالا بردن توان دفاعی نیروی دریایی سپاه به شمار می‌رود اما پیامی جدی به شناورهای دشمن بویژه آمریکاست تا مواظب باشند دست از پا خطا نکنند