سعدالله زارعی
شهادت «اسماعیل هنیه» رهبر جنبش انقلابی، اسلامی و مردمی حماس از سه جنبه برای مسلمین، جبهه مقاومت و بهطور خاص برای فلسطینیها سخت و اندوهبار است. یک جنبه خود شخصیت اسماعیل هنیه است که در کوران حوادث سهمگین چهار دهه گذشته به «کماشتباهترین رهبر فلسطینی» و هوشمندترین، انقلابیترین و مردمیترین آنها شناخته میشد و به یک تکیهگاه بزرگ برای ملت خود و جبهه مقاومت تبدیل شده بود. کمتر شخصیت فلسطینی در این دو دهه به جامعیت هنیه وجود داشت. یک جنبه، وقوع ترور رهبر حماس و در واقع رهبر فلسطین در بحبوحه جنگ غزه است. یعنی در زمانی که ملت فلسطین و مبارزان غزه بیش از همیشه به او احتیاج داشتند او به شهادت رسید و دقیقاً دشمن با هدف قرار دادن اشخاص کلیدی برای غلبه، ابتدا به ترور ابومحسن فؤاد شکر یک فرمانده عملیاتی حزبالله در بیروت و چند ساعت بعد به ترور اسماعیل هنیه دست زد و البته با اجرای ترورهای دیگری علیه مجاهدان یمنی، عراقی و لبنانی این کار را ادامه داد. یک جنبه دیگر که تلخی شهادت هنیه را برای ما بیشتر میکند، وقوع این ترور در تهران است. جمهوری اسلامی مقتدر، میهمان عظیمالقدری را در خانه از دست داده است! تلخی این واقعه برای ملت ایران حتماً کمتر از تلخی واقعه ترور شهید جلیلالقدر حاج قاسم سلیمانی نیست. اما درخصوص این واقعه و دلایل و پیامدهای آن نکاتی وجود دارد:
1ـ ترور سحرگاه چهارشنبه مقام ارشد حماس، دوازدهمین اقدام جوخههای ترور رژیم صهیونیستی علیه رهبران این جنبش به حساب میآید. البته حجم ترورها علیه مردم و مقامات فلسطینی خیلی بیش از این است. فهرستی از ترور رهبران و کادرهای اصلی حماس به شرح زیر میباشد؛ اقدام به ترور خالد مشعل در آذر 1376/ دسامبر 1997 در پایتخت اردن از طریق تزریق مواد سمی کشنده که البته ناکام ماند، ترور شیخ احمد یاسین رهبر جنبش حماس در 3 فروردین 1383/
22 مارس سال 2004 از طریق شلیک موشک به وسیله هلیکوپتر آپاچی در غزه، ترور عبدالعزیز الرنتیسی رهبر حماس در 29 فروردین 1383/ 17آوریل 2004 با انفجار خودرو در شمال غزه، ترور «عزالدین شیخ خلیل» از اعضای شاخص جنبش حماس با انفجار خودرو در دمشق در شهریور 1383/ سپتامبر 2004، ترور «محمود المبحوح» از فرماندهان گردانهای قسام در یک هتل در دبی در دی ماه 1388/ ژانویه 2010، ترور «عمر النایف» از رهبران جنبش حماس که بهمن 1384/ فوریه 2016 در پایتخت بلغارستان روی داد، ترور محمد الزواری یکی از فرماندهان گردانهای قسام در آذر 1385/ دسامبر 2016 و ترور «صالح العاروری» جانشین هنیه در دی ماه 1402/ ژانویه 2024 در سوریه در حمله پهپادی رژیم به شهادت رسید. البته در کنار ترورهای یادشده میتوان به ترور شخصیتهای برجسته دینی و سیاسی دیگر هم اشاره کرد؛ ترور عماد مغنیه شخصیت افسانهای لبنان در بهمن 1386/ فوریه 2008 در سوریه، ترور خلیل الوزیر نفر دوم سازمان آزادیبخش فلسطین در خانهاش در تونس در فروردین 1367/آوریل 1988 و ترور فتحی شقاقی بنیانگذار جنبش جهاد اسلامی فلسطین در جزیره «مالت» ایتالیا در مهر 1370/ اکتبر 1991. با توجه به حجم ترورهایی که به دست این رژیم صورت گرفته است بعضی محققین از اسرائیل با عنوان «رژیم نظامی تروریست»
یاد کرده تا از یکسو بگویند اسرائیل یک ترتیبات سیاسی بود که غرب آن را با هدف خاصی ایجاد کرد و در نهایت گروهی نظامی اسرائیل را در سرزمین فلسطین تأسیس نموده و از ترور بهمثابه حربهای برای بقاء استفاده کردند.
2ـ در عین آنکه ترور شهید اسماعیل هنیه از قاعده عمومی و کلی رژیم تروریست اسرائیل پیروی مینماید، در همان حال دلیل خاص خود را هم دارد. رژیم اسرائیل در فضای نظامی یعنی جنگ به بنبست کامل رسیده و به همین دلیل مقامات غربی از نتانیاهو خواستهاند به جنگی که نمیتواند در آن پیروز گردد، خاتمه دهد. در صحنه سیاسی هم نتانیاهو با وضع سختی مواجه میباشد از یکطرف مخالفان داخلی او در انتظار لحظه پایان یافتن جنگ هستند تا کار او را یکسره نمایند و از طرف دیگر غلبه بر ماشین جنگی رژیم، مقاومت را در موقعیتی قرار داده که میتواند شرط تعیین و بر آن پافشاری کند. به این دلیل نتانیاهو به گمان خود دست به خلق یک تئوری زد تا با آن بتواند همراهی مقامات غربی را بهدست آورد. تئوری نتانیاهو این بود که با انجام «عملیاتهای ویژه» علیه چهرههای شاخص، میتوان طی چند هفته مقاومت منطقه و بهویژه مقاومت غزه را وادار به امتیازدهی نمود. از این رو عملیاتهای ترور بهطور همزمان علیه واحدهای مختلف مقاومت به اجرا درآمد. بنیامین نتانیاهو کمی قبل از ترور شهید هنیه، در پاسخ به معترضین که عملکرد او را سبب گسترش جنگ و حتی منطقهای شدن آن میدانستند، گفت «اگر بخواهید توافق صورت گیرد، راهش دستاورد نظامی است» و روزنامه جروزالمپست پس از ترور رهبر حماس نوشت «هنیه یکی از موانع توافق بود. هم به این دلیل ترور شد و هم اینکه بقیه کار دستشان میآید که کنار گذاشتن مسیر توافق چه پیامدی دارد و به مذاکره ترغیب شوند». با توجه به اینکه رهبران سیاسی حماس با حضور هنیه در بیروت در مذاکرات یک ماه اخیر حتی از مهمترین اصل خود که پایان قطعی جنگ غزه و دائمی بودن آتشبس بود، کوتاه آمده بودند و این نتانیاهو بود که با انجام انواعی از اقدامات مانعی مهم بر سر راه توافق بود، پس این حرف نتانیاهو و حرف جروزالمپست چه معنایی دارد؟ در اینجا واقعیت چیز دیگری را نشان میدهد. نتانیاهو اصولاً خود مانع مذاکره برای خاتمه دادن به جنگ است زیرا نفس تن دادن به مذاکره، به رسمیت شناختن طرف مقابل را
در پی میآورد. نتانیاهو میگوید بسیار خوب با حماس مذاکره کنید تا سلاح خود را زمین بگذارد، از غزه برود و بپذیرد که حضور نظامی اسرائیل در دو محور دائمی است؛ نتساریم، محل اتصال شمال و جنوب غزه و فیلادلفیا، محل اتصال غزه به محیط خارجی یعنی مصر. واضح است که تحقق چنین چیزی در صحنه سیاسی سختتر از صحنه نظامی است چرا که برخلاف صحنه نظامی، در صحنه سیاسی، دربها به روی حماس باز است. بنابراین رژیم برای بههم زدن این وضعیت، با حربه شناخته شده خود یعنی ترور وارد میدان شده تا به گمان خود به اهداف برسد.
3ـ در صحنه ترورهای اخیر در عراق، لبنان، ایران و یمن و دوباره لبنان نقش آمریکا خیلی برجسته است. دولت آمریکا در این صحنه یک جا در نقش زمینهساز وقوع جنایت، یک جا در نقش حمایتکننده نظامی، یکجا در نقش توجیهکننده و یکجا برای کنترل دامنههای اقدامات جنایتآمیز وارد عمل شده است.
مثلاً در فردای ترور شهید فؤاد شکر (ابومحسن)، خبرگزاری رویترز نوشت «بعد از واقعه مجدل شمس ـ باشگاه ورزشی که در آن 12 جوان و نوجوان دروز به شهادت رسیدند ـ آمریکاییها به حزبالله اطمینان دادند اسرائیل در همان محدوده قبلی ـ شعاع 5 تا 7 کیلومتر ـ پاسخ میدهد و بیروت را نخواهد زد» مسلماً هوکشتاین، فرستاده کاخ سفید به بیروت با هدف کاستن از ضریب آمادگی حزبالله، اظهارات فوق را مطرح کرده، چرا که او بدون تردید از حجم و هم از ساعت شلیک خبر داشته است.
یک نکته دیگر این است که ساعاتی پس از ترور شهید هنیه و پس از آنکه مشخص شد کار به ضرر اسرائیل پیش میرود، مقامات آمریکایی وارد میدان شدند و بر این اساس نیویورک تایمز به محور خبررسانی و ارائه تحلیل تبدیل شد بهگونهای که بعضی رسانهها مثل بیبیسی، رویترز، CNN که به نقل از منابع خود، خبرهایی منتشر کرده بودند، آنها را از روی خروجیهای خود برداشته و به تکرار تام و تمام خبرها و تحلیلهای نیویورک تایمز روی آوردند. از آن پس خط و خبرهای CNN که به جناح دموکرات آمریکا نزدیک است و خط خبری فاکسنیوز که به جناح جمهوریخواه نزدیک است، عیناً خط و خبرهای نیویورکتایمز بود و هنوز هم هست. این موضوع که سایت اکسیوس با وجود آنکه خود به مقامات ارشد آمریکا و اسرائیل دسترسی دارد، به باز نشر مطالب با مبدئیت نیویورکتایمز اقدام میکند، چه معنایی غیر از هماهنگی دستوری دارد؟ البته موارد و مستندات فراوانی بر این موضوع دلالت دارند که پرداختن به آنها از حوصله این یادداشت خارج است.
آمریکا در ترور شهید هنیه بهطور قطع «دست مؤثر» داشته است. کما اینکه ارسال پیغام و پسغامها و گسیل کردن کشورها و اعزام هیئتهایی به تهران، از نگرانی آن حکایت میکند. ما البته با این شیوه آشنایی داریم، آمریکا در زمان عملیات «وعده صادق» ابتدا تلاش زیادی کرد تا با دادن تضمینهایی که هیچ اعتباری نداشت، ایران را از واکنش منصرف نماید. سپس برای محدود کردن واکنش ایران فشار آورد و در نهایت درصدد برآمد با کمک شرکای خود، عملیات ایران را خنثی یا کماثر کند. حال هم داستان همین است. ایران و دوستانش با هدف متوقف کردن ماشین ترور، ضربات خود را خواهند زد.
گزینه های پاسخ ایران به ترور هنیه
بردیا عطاران
پژوهشگر مسائل غرب آسیا شهادت ناجوانمردانه و دردناک رئیس دفترسیاسی حماس حاج اسماعیل هنیه پس از مراسم تحلیف ریاست جمهوری در تهران، ایران و جهان اسلام را به سوگ نشاند. این ترور که ردپای دستگاه های اطلاعاتی رژیم صهیونیستی در آن مشهود است، نشان دهنده این مهم است که رژیم صهیونیستی تلاش می کند خود را به معادلات قبل از هفتم اکتبر بازگرداند.اما پس از شکسته شدن تصویر قدرت امنیتی بودن در منطقه و ریختن خون نزدیک به 40هزار بی گناه که شامل زنان و کودکان است، دیگر نظم امنیتی و نظم منطقه قبل از عملیات طوفان الاقصی شدنی نیست و انتظارات از محور مقاومت در برابر رژیم تل آویو تغییر کرده است.اکنون منطقه و محور مقاومت موظف به ارائه پاسخی درخور به رژیم اسرائیل است.در نتیجه پاسخ قطعی است اما چگونگی این پاسخ برای کارشناسان و تحلیل گران محل سوال است، در این مطلب تلاش می شود ابعادی که شهادت حاج اسماعیل هنیه را با حمله به سفارت جمهوری اسلامی ایران در دمشق متمایز می سازد، مطرح کنیم.عموما کارشناسان به سه دسته تقسیم می شوند؛ برخی معتقدند که باید با قید فوریت به شهادت ایشان مانند حمله به سفارت ایران در دمشق پاسخ دهیم. این دسته از کارشناسان مشخصا پیشنهاد عملیات وعده صادق 2 را ارائه می کنند. برخی دیگر با توجه به شواهد و قراین موجود در کشور معتقدند پاسخی متناسب برای حمله در زمان کنونی وجود ندارد و نباید در مقطع کنونی پاسخ داد. نگارنده معتقد است: «پاسخ در مقطع کنونی باید در دستور کار قرار بگیرد اما با چند ملاحظه؛ اولا عملیات موشکی و پهپادی نباشد، ثانیا از خاک ایران صورت نگیرد». ناگفته پیداست که میان همه سه طیف از نظرات، این نکته مشترک است که پاسخ باید در تل آویو باشد نه آن که کشورثالث هدف هتک قرار گیرد. برای ایده فوق استدلال ها به این شرح است: عملیات حمله به سفارت جمهوری اسلامی ایران در دمشق با هواپیمای مشخص با مبداء مشخص توسط یک رژیم مشخص به محل دیپلماتیک که دارای مصونیت بین المللی است، صورت گرفت. این عملیات اولا توسط تمام جامعه جهانی، مورد سرزنش و محکومیت واقع شد. ثانیا جمهوری اسلامی ایران براساس منشور ملل متحد می توانست از پاسخ مشروع خود استفاده کند که این کار را انجام داد. بر خلاف ترور ناجوانمردانه اسماعیل هنیه که توسط گروهی ناشناس و با اسلحه ای ناشناس و بدون پذیرش مسئولیت توسط دولت خاصی صورت گرفت. در نتیجه در پاسخ ظرفیت های حقوقی و حمایت های بین المللی در کار نیست. استعفای رئیس اطلاعات ارتش رژیم صهیونیستی پس از عملیات وعده صادق نشان داد که رژیم اسرائیل به کلی از واکنش ایران بی اطلاع بود و محاسبه چنین اقدامی را نمی کرد، به عبارت دیگر موفقیت آمیز بودن و ساخت معادله جدید در منطقه به خاطر همین غافلگیری دشمن بود.هیچ گاه در عملیات وعده صادق گرفتن تلفات انسانی یا حتی تخریب زیرساخت های رژیم صهیونیستی جزو اهداف عملیات نبود و این اتفاق نیز نیفتاد، اما چرا این عملیات موفقیت آمیز شد؟ چون می خواست این پیام را ارسال کند که سرزمین های اشغالی زیرضرب موشک های ماست و موشک های ایران قابلیت رسیدن به آن زمین را دارد.اما در پی حمله موشکی یا پهپادی ایران در ازای شهادت حاج اسماعیل هنیه، آیا عنصر غافل گیری و تغییر محاسبات دشمن وجود دارد؟ آیا برای ما در ایران این مسئله مسجل نیست که در پاسخ به عملیات ما، به صورت رسمی تل آویو در ایران پاسخ خواهد داد؟پاسخ به ترور کور، موشک نیست ثانیا فواید موشک زدن در این عملیات مانند قبل نیست.برخی تاکید بر این مسئله دارند که اگر عملیات موشکی جزو پاسخ ایران نباشد به این معناست که به صورت کلی پاسخ ندهیم چرا که سایر موارد میسور نیست. لازم است به این نکته توجه کنیم که شرایط کنونی بهترین زمان برای خروج وضعیت دفاعی محور مقاومت به وضعیت فعال در عملیات های جنگ اطلاعاتی است. همان طور که پاسخ موشک در سفارت، موشکی بود، پاسخ به ترور حاج اسماعیل، تروری است هم وزن. در نتیجه باید هر چه زودتر محور مقاومت را از اعتیاد به موشک و پهپاد نجات داد و ظرفیتهای جدید فرماندهان محور مقاومت را به نظاره نشست. همان طور که مقامات ایران، تحریم را در برخی از حوزه ها تبدیل به فرصت کردند، این بار نیز باید ناامن کردن تل آویو را به یک هدف جدید تبدیل کنیم.آخرین مسئله و ملاحظه ای که مطرح است آن که می گویند: شرافت و حرمت ایران لکه دار شده است و اگر به زودی ایران پاسخ خود را به هر نحوی به اسرائیل ندهد(سرعت دادن به عملیات به معنی لاجرم شدن حمله موشکی است) غرور جامعه دینی، انقلابی و معتقدین به جبهه مقاومت خدشه دار می شود و این مسئله ضررش بیشتر است.در پاسخ به این دسته باید اشاره کرد که اولا جبهه انقلاب در داخل و خارج پیرو دستورات رهبری و فرماندهان نظامی است و نباید آن ها را متمرد از دستورات فرماندهان عالی رتبه تصور کرد. ثانیا اگر جمهوری اسلامی ایران این تصور را برای جامعه جهانی بسازد که تنها یک ابزار به نام موشک را در اختیار دارد این مسئله به خواسته اصلی آن ها برای فشارهای بین المللی تبدیل می شود و با استفاده مکرر از این ابزار ممکن است فناوری های جدیدی در راستای رهگیری و بی اثرسازی آن استفاده شود.در مقام جمع بندی باید گفت که پاسخ جمهوری اسلامی ایران قطعی است اما آن را نه فشار افکار عمومی داخلی یا خارجی بلکه منافع ملی و منافع جبهه مقاومت تعیین خواهد کرد. این که این پاسخ از چه جنسی خواهد بود در اختیار فرماندهان نظامی کشور است که مشتمل بر عملیات در خاک سرزمین های اشغالی، عملیات سایبری گسترده، عملیات استشهادی، عملیات ترکیبی در جبهه شمالی و جنوبی و...است
ترورهای اطلاعاتی پس از ترور شهید هنیه!
مرتضی سیمیاری
بهار سال ۱۳۸۳ با دستگیری یک شبکه بمبگذاری وابسته به گروهک تروریستی منافقین در تهران آغاز شد، این شبکه مویرگی قرار بود در برخی از نقاط حساس، بهویژه میادین اصلی شهر چند بمب را جاسازی و در لحظه مناسب ریموت آن را فعال کند. یکی از افراد دستگیرشده رضا خادمی با نام مستعار حبیب بود. این شخص از سال ۷۹ جذب منافقین شده و برای مدتی در پادگان نظامی «رامتا دیوید» در مناطق اشغالی دوره تخصصی دیده بود.
خادمی در اعترافات خود نوشته است که در ایام انتخابات فعالیتهای خود را با توزیع اعلامیه و جمعآوری و ارائه اخبار و اطلاعات به سازمان منافقین گسترش دادم تا اینکه درصحنه تجمعات و اغتشاشات پس از انتخابات به صورت دورهای شرکت کردم، مأموران زمانی اقدام به دستگیریام کردند که در حال پرتاب بمبی دستساز به یکی از مراکز دولتی در تهران بودم.
در آن زمان دستگیری این شبکه در روزنامهها بازتاب خاصی نیافت، اما رصد، شناسایی و کشف این کانون بحرانساز از اهمیت بسیار بالایی برخوردار بود، زیرا در آن روزها اصلاحطلبان رادیکال بهصورت مداوم میگفتند که کشور به بنبست سیاسی رسیده و تنها راه عبور از این وضعیت استعفای خاتمی و انحلال دولت است. این طیف تندرو معتقد بود که دستهایی در پشتصحنه برای دولت اصلاحات بحرانسازی کرده و تمایل دارد که خاتمی در روزهای آخر سقوط کند.
خادمی در بخش دیگری از اعترافات خود در دادگاه گفته است که آن روزها طرحی رمزگذاری شده از سوی سرپل گروهک در پایگاه تروریستی اشرف به دستم رسید که در آن قید شده بود که باید در تهران بمبگذاری کرده تا سازمان بتواند با تبلیغات آن را گردن محافل خودسر بیندازد. پیوست این طرح خطرناک آن بود که اگر محمدخاتمی رئیسجمهور وقت به مرز عصبیت برسد میتوان اصلاحطلبان را به جنگ خیابانی با نظام کشاند و از آن بهرهبرداری شورشی کرد. مریم سنجابی یکی از اعضای جداشده از سازمان منافقین در توصیف این دستورالعمل در خاطرات خود نوشته است که برخی از نیروهایی که سازمان برای درگیریهای تهران آموزش داده بود بهخوبی میدانستند که در چه زمانی دکمه بمب را فشار بدهند که فشار سیاسی ناشی از آن بیشتر از قدرت انفجاری آن باشد.
بررسی این شبکه تروریستی کشفشده در سال ۸۳ در خود درسهای قابلتوجهی دارد، در آن زمان هدف منافقین بهعنوان سرپنجههای عملیاتی موساد در تهران آن بود که بمبگذاریها را جهت سیاسی و امنیتی داده تا علاوه بر ایجاد تخریب، وحشت و ایجاد دالان امنیتی، یک خطای تحلیلی نیز ایجاد کند. این عملیات پیوستدار پس از ترور و شهادت اسماعیل هنیه در محل اقامت خود موبهمو دوباره بازطراحی شده است.
ساعتی پس از شهادت رهبر بلندپایه حماس در تهران روزنامه آمریکایی نیویورکتایمز در گزارشی ادعا کرد که اسماعیل هنیه نه با یک موشک بلکه در اثر یک بمبگذاری ترور شده است، این گزارش در نشریه انگلیسی تلگراف بازطراحی و در آن این موضوع مطرح شد که عواملی از درون این ترور را طراحی کردهاند. نکته جالبتر ماجرا آن بود که سخنگوی ارتش رژیم صهیونیستی نیز برای لایه گذاری رسانهای به تصویرسازی جدید از کم و کیف ترور پرداخت. این ساخت و پرداخت آمریکایی در روایتسازی از ترور شهید هنیه در خود اشارات مهمی دارد، درحالیکه صهیونیستهای آشنا به صحنه میدانی، چون اکوب آمیدرور، رئیس پیشین شورای امنیت ملی رژیم صهیونیستی در برآوردهای اطلاعاتی خود به این موضوع اعتراف کردهاند که ترورهای صورت گرفته نه عملیات پیشدستانه بلکه واکنشی است، یکلایه خاص در تلاش است پرونده تحقیقات و انتقام پس از آن را به انحراف بکشد. ضعیف نشان دادن جامعه اطلاعاتی کشور از یکسو و زیر سؤال بردن سلامت دستگاه امنیتی و دفاعی با القای کلیدواژههایی، چون نفوذ، خرابکاری و بمبگذاری از سوی دیگر، حکایت از آن دارد که پروژه جنگ امنیتی - خیابانی در بهار سال ۸۳ در تابستان سال ۱۴۰۳ دوباره تکرار شده است و در آن موساد، سازمان سیا و سرپنجههای آن بهصورت هماهنگ در حال تحرکات مشکوک هستند. این عملیات ترکیبی بهگونهای طراحیشده که در آن دولت پزشکیان به مرز سقوط رسیده و عواملی از داخل مقصر جلوه داده شوند، در این پروژه انگیزههای آلوده سیاسی داخلی و خطوط عملیاتی تروریستی خارجی باهم ادغامشده است.
شاهد آن نیز خط ویژه یکی از اعضای محوری گروهک غیرقانونی نهضت آزادی (پدر منافقین) و نیز برخی اصلاحطلبان رادیکال و بدخیم است که پس از ترور شهید هنیه سعی دارند با باز کردن پای نفوذ در ارکان نهادهای انقلابی و اطلاعاتی از آب گلآلود ماهی گرفته و اشاراتی به حوادث مشکوک در دهه هفتاد و هشتاد دولت اصلاحات داشته و دولت تازه مستقرشده را دچار بحران از بیرون کنند.
این عملیات با نوشتن یک گزارش جعلی به نام سازمان اطلاعات سپاه در فضای مجازی کلید خورده و پس از آن تلاش شد با پاک کردن رد خون از روی دست رژیم صهیونیستی بهعنوان عامل اجرایی جنایت و نیز آمریکاییها بهعنوان چراغ سبز ترور به نقطه داغ آن برسد.
معمای ترور هنیه با آغاز ترور شخصیتی نهادهای اطلاعاتی (تضعیف ادراک زیستی) و با زدن برچسب توسط عناصر فکری نفاق بهخوبی نشان میدهد که شهادت رهبر مقاومت در داخل ایران بیش از آنکه اهداف بازدارنده پس از طوفان الاقصی داشته باشد در خود علایم سیاسی دارد. در دورهای که «مکتب امنیتی تهران» خواب را بر تروریستهای سنتکام در منطقه حرام کرده، آغاز ترور شخصیت اطلاعاتی نظام در خود پیامهایی دارد، آلون پینکاس در روزنامه هاآرتص نوشته است که رژیم صهیونیستی میتوانست در جای امنتری، چون دوحه این ترور را انجام دهد، اما انتخاب تهران در روز تحلیف پیامی خاص دارد. البته پرونده «ترورهای اطلاعاتی» با ضرب دست مقاومت مهندسی معکوس شده و بحرانهای ماندگار سیاسی و امنیتی در مناطق اشغالی به شکافهای عمیق اجتماعی تبدیل خواهد شد. تسریع در فروپاشی و رسیدن به مرحله آنومیک بخشی از طراحی نقشه انتقام در روزهای آتی است، در این دوره تونلهای تدافعی حماس با کمکهای خاص اطلاعاتی که در سالهای اخیر ارزش افزوده ویژه یافته، فرامرزی خواهد شد. در دوره رو به آغاز، هر عملی از نگاه اطلاعاتی عکسالعملی ویژه پیدا میکند!
ترور شهید هنیه، شتابدهنده افول صهیونیستها
سیدمرتضی کاظمیدینان
چند ساعت بعد از مراسم باشکوه تحلیف رئیسجمهور جدید کشورمان که با حضور نمایندگان تعداد زیادی از کشورهای جهان برگزار شد و جلوهای از اتحاد و وفاق ملی و احترام کشورها به جایگاه والای جمهوری اسلامی ایران در دنیا بود، صهیونیستها در اقدامی تروریستی و مغایر با تمام قوانین و عرفهای بینالمللی، مجاهد بزرگ دکتر اسماعیل هنیه، رئیس دفتر سیاسی حماس را که مهمان ویژه ایرانیها بود، به شهادت رساندند.
گرچه رژیمصهیونیستی، رسما مسئولیت این اقدام غیرانسانی را برعهده نگرفت، اما بلافاصله پس از این واقعه، بازوهای رسانهای و سایبری این رژیم، تلاش کردند با ارائه انواع و اقسام تحلیلها، چنین وانمود کنند که رژیمصهیونیستی دستاوردی فوقالعاده حاصل کرده و جمهوری اسلامی و محور مقاومت در شرایط ضعف قرار گرفتهاند. اما با دلایلی متقن و مستند میتوان این تحلیلها و نتیجهگیریها را رد کرد:
۱- ترور شخصیتهای مهم، یکی از دستور کارهای دائمی رژیمصهیونیستی بوده و امر جدید و خارقالعادهای نیست. شخصیتهای بزرگی همچون سیدعباس موسوی، شیخاحمد یاسین، دکتر فتحیشقاقی، دکتر محسن فخریزاده، عبدالعزیز رنتیسی، عماد مغنیه، بسام ابوشریف، غسان کنفانی و دهها شخصیت اندیشمند، مبارز و دانشمند دیگر، تنها گوشهای از اقدامات ضدانسانی این رژیم منحوس است. اما بلافاصله پس از ترور این شخصیتها، افراد دیگری جای خالی این بزرگان را پر کرده و حتی با قاطعیت بیشتر، امور را رهبری کردهاند. بهعنوان نمونه بارز، بعد از شهادت سیدعباس موسوی، روحانی مجاهد جوانی بهنام سیدحسن نصرا... در جایگاه دبیرکلی حزبا... لبنان قرار گرفت که توانست شکستهای تاریخی جبرانناپذیری بر صهیونیستها تحمیل کند. بعد از ترور شیخ احمد یاسین، رهبر و بنیانگذار فقید حماس نیز شخصیتهای بزرگی همچون عبدالعزیز رنتیسی و اسماعیل هنیه در جایگاه رهبری حماس قرار گرفتند و توانستند با گسترش و تقویت تشکیلات حماس، ضرباتی تاریخی و کمرشکن بر رژیمصهیونیستی وارد کنند.
۲- بعد از هر اقدام تروریستی رژیمصهیونیستی، انگیزه و برنامهریزی گروهها و کشورهای محور مقاومت اعم از حزبا...، حماس و جمهوری اسلامی ایران برای مبارزه با صهیونیستها، صدچندان شده و بهواسطه همین امر، عملیاتها و اقدامهای بزرگ و مؤثری علیه رژیمصهیونیستی انجام دادهاند که این رژیم را در شرایط بسیار سخت و وخیمی قرار داده است. متعاقب حمله رژیمصهیونیستی به کنسولگری کشورمان در سوریه که به شهادت تعدادی از فرماندهان رشید سپاه منجر شد، عملیات بزرگ وعده صادق با نهایت دقت و برنامهریزی در جلوی چشم تمام جهانیان صورت گرفت که به شکست افسانه هیمنه و نفوذناپذیری رژیم صهیونیستی انجامید. این درحالی است که صهیونیستها تا قبل از این عملیات، مدعی بودند جمهوری اسلامی توان یک اقدام بزرگ و حمله مستقیم به سرزمینهای اشغالی را ندارد و در صورت وقوع، بلافاصله با واکنش سهمگین اسرائیل مواجه خواهد شد.
۳- باوجود ضعف شدید نهادهای بینالمللی بهویژه سازمان ملل در واکنش جدی و بازدارنده به اقدامات تروریستی رژیمصهیونیستی، اما متعاقب هریک ازاین اقدامات، افکارعمومی جهانی نسبت به ماهیت نامشروع و ضدبشری این رژیم، بیشتر مطلع شده و تعداد زیادتری ازمردم جهان، نسبت به جنایات آن آگاهترمیشوند. درهمین تروراخیرکه به شهادت دکتراسماعیل هنیه انجامید، شبکههای اجتماعی و رسانههای آزاد جهان، با انتشارمحتواهای گسترده باعث شدندافکارعمومی جهان واکنشهای جدی نشان داده ودر کشورهای زیادی، تجمعات اعتراضی در محکومیت این اقدام شنیع انجام شود و وجهه این رژیم در میان ملل دنیا، بیش از پیش از بین برود.
۴- سالها پیش در دهه ۷۰ میلادی، امام موسی صدر، رهبر ایرانی شیعیان لبنان که بهعینه شرارتهای اسرائیل در منطقه را لمس کرده بود و اولین شهدای مقاومت ضداسرائیلی در لبنان، از یاران و شاگردان وی در مدرسه صنعتی جبلعامل (با مدیریت و هدایت شهید دکتر چمران) و جنبش امل بودند، در یکی از سخنرانیهای مشهور خود گفت: «اسرائیل شر مطلق است. اسرائیل ضداسلام، ضدمسیحیت، ضدایمان، ضدقومیت عربی، ضدانسانیت و ضدمیهن است. بدتر از اسرائیل در جهان وجود ندارد. ما اسرائیل را شر مطلق میدانیم.» رهبرحکیم وفرزانه انقلاب اسلامی نیز اخیرادرسخنرانیشان درمراسم تنفیذ رئیسجمهور فرمودند: «رژیمصهیونیستی زشتترین چهره یک باند جنایتکار را دارد از خودش ارائه میدهد و نشان میدهد. اینها دولت نیستند؛ اینها یک باند جنایتکارند، یک باند قاتلند، یک باند تروریستند. اینها در ترور و قساوت و جنایت ــ جنایتهای عجیب و غریب ــ نصاب جدیدی را در تاریخ جنایتکاری بشر در دنیا بهجا گذاشتند.» حال، اقدامهای مذبوحانه و ضدبشری اخیر صهیونیستها در غزه، سوریه، لبنان و همچنین در به شهادت رساندن مهمان ایرانیها، مؤید و مصادیقی بارز بر فرمایشات این بزرگان است و حتی افرادی را که دچار تردیدهایی درباره نادرستی و غیرانسانی بودن اقدامات صهیونیستها بودند، از تردید بهدر آورد و صدق وعده رهبر معظم انقلاب مبنی بر قرار گرفتن رژیمصهیونیستی در سراشیبی سقوط و افول را اثبات کرد.
الزامات پاسخ ایران
دکتر عباس شیری
اسراییل به دنبال تکرار جنایات غزه در ایران است. تردیدی در اینکه ایران می تواند ، ضربات مهلکی بر اسراییل وارد کند ، وجود ندارد . بنابر این شاید لازم نباشد چنین قدرتی به نمایش گذارده شود. قتل عام مردم بی دفاع غزه و جنوب لبنان و یمن و غیره ، نشان از زبونی این رژیم ددمنش دارد. اما سوال این است ، بعد از حمله نظامی ایران، چه اتفاقی می افتد؟ در این باره باید تدبیر لازم برای پاسخ مناسب اندیشیده شود.
هماینک افکار عمومی جهانی به جهت جنایات بی سابقه در غزه و لبنان علیه اسراییل ، قرار دارد. مردم آزاده سراسر جهان ، نفرت خود از این جنایات را با تظاهرات چند صد هزار نفری به نمایش گذاشته اند . احتمال پیروزی دمکرات ها در آمریکا ، اسراییل را وحشت زده کرده است . دیوان کیفری بین المللی مصمم به تعقیب کیفری مقامات ارشد اسراییلی و نخست وزیر آن است و نخست وزیر جدید انگلستان نیز ، چراغ سبز را در این رابطه نشان داده است ، بقیه دولت ها ( غیر از آمریکا ) ، با اقدامات دادستان دیوان ، نیز همراهی کرده یا حداقل مخالفت نکرده اند. تروریست های حاکم بر اسراییل، هراسان و شتاب زده ، به دنبال تنفس مصنوعی ، و راه نجات از این بحران مشروعیت کم سابقه جهانی هستند . ترامپ هم در نظر سنجی ها از رقیب خود عقب افتاده و به دنبال راه نجات است . پیروزی غیر منتظره پزشکیان و بازگشت اصلاح طلبان و از جمله شخصیتی مثل دکتر ظریف، بر وحشت آنها افزوده است . ترور اسماعیل هنیه فرصت طلایی برای نتانیاهو و ترامپ فراهم کرده است که خود را از بن بست خارج کرده و معادلات را تغییر دهند.
این ترور ، فاقد ظرفیت لازم ، برای توجیه حقوقی دفاع مشروع وفق منشور سازمان ملل و اسناد بین المللی ، در عرصه جهانی است . بار اول هم نیست که اسراییل ، دست به عملیات تروریستی زده است . مثل ترور شهید فخری زاده و شهیدان هسته ای و موشکی. در چنین موقعیتی ، حمله نظامی ایران به اسراییل ، باید به گونهای انجام شود که موازنه را در عرصه افکار عمومی به نفع اسراییل و بعد ترامپ و تندروهای آمریکایی مورد حمایت صهیونیست جهانی، تغییر ندهد؛ ضمن آنکه بهگونهای رژیم صهیونیستی را تنبیه کرده و در مقابل تجاوزگری آن، بازدارندگی لازم را ایجاد کند. یعنی هم پاسخ دهیم و هم افکار عمومی را علیه صهیونیستها بسیج کنیم.
از کدام در وارد شویم؟!
حسین حقگو
دکتر نیلی، اقتصاددان برجسته کشورمان، اخیرا در دو مقاله به مهمترین چالشهای امروز ایران پرداخته و ضمن اشاره به سه ضلع «ناترازیهای مالی و زیستمحیطی»، «وضعیت خطیر روابط خارجی» و «شکافهای عمیق اجتماعی و فرهنگی» این آخری یعنی رویکرد اجتماعی و ترمیم شکاف دولت و مردم را بهعنوان کمهزینهترین راه برای شروع اصلاحات دانسته و به دولت چهاردهم توصیه کرده است از طریق گفتوگو با سه گروه، پشتوانه و حمایت اجتماعی لازم برای اصلاحات اقتصادی را که نیازمند دولتی قوی و «اراده کامل و تمامعیار همه ارکان سیاسی کشور است»، فراهم کند: 50 درصدی که در انتخابات شرکت نکردند، دیگر بازیگران نظام حکمرانی و بالاخره با آنانی که به رقیب ایشان رأی دادهاند. ایشان در پاسخ به این سؤال که «با حفظ کدام ترکیب دوتایی از سه مسئله اصلی کشور، میتوان به حل سومی پرداخت؟» مینویسند: «اگر بخواهیم با حفظ تحریمها و حفظ شکافهای اجتماعی به سراغ اصلاحات اقتصادی برویم، به لحاظ سیاسی و اجتماعی امکانپذیر نخواهد بود... و نقطه شکست بسیار خطرناک تاریخی محسوب میشود»، همچنین اگر «با حفظ ناترازی و شکاف اجتماعی به سراغ حل مسئله تحریمها برویم... نظام حکمرانی ناچار به دادن امتیازات زیادی به طرف مقابل خواهد شد، چراکه در ضعف اقتصادی و ضعف سرمایه اجتماعی به سراغ مذاکرات رفته است». در نتیجه تنها یک راه میماند و آن این است که «اگر با حفظ ناترازیها و حفظ شرایط تحریم، تنها با اصلاح رویکرد به سراغ ترمیم شکافهای اجتماعی حرکت کنیم، چنین رویکردی میتواند با هزینه کم، یک زمینه مناسب میان حکومت و مردم به وجود آورد. این البته ظرافتهایی دارد که در اینجا به آن نمیپردازم» (بعید است منظور ایشان از تغییر رویکرد، رفع فیلترینگ چند سایت و شبکه اجتماعی و کاهش تعداد ونهای نیروی انتظامی و... باشد که مشکل عمیقتر از این حرفهاست و ایشان خود در مقاله به بعضی از آنها اشاره کردهاند (تغییر باورها و سبک زندگی و آزادیهای اجتماعی و...). این نکات البته مروری خلاصهوار از این دو مقاله ارزشمند است که با زبانی ساده و همهفهم (مانند بسیاری دیگر از نوشتههای ایشان) به نگارش درآمده و خواندن آن برای هر ایرانی که دغدغه بهبود وضعیت فعلی و آینده بهتر برای این سرزمین را دارد، ضروری است. در اینجا ذکر این نکته مفید است که توجهدادن دکتر نیلی به زمینه اجتماعی لازم برای انجام اصلاحات اقتصادی مربوط به شرایط امروز نیست و در گذشته نیز همواره بر این ضرورت تأکید کردهاند. چنانکه در زمان تصدی دستیاری اقتصادی آقای روحانی به صراحت عنوان میکنند «احیای امید و بازسازی سرمایه اجتماعی مهمترین اولویت کشور است و... در نبود سرمایه اجتماعی دستزدن به اصلاحات اقتصادی خطرناک است» (ایران- 23/12/1396). اما درباره موارد فوق دو، سه نکته عرض میشود:
- ترمیم شکافهای اجتماعی در نظامهای سیاسی مبتنی بر باورها و اعتقادات ایدئولوژیک، کاری است بس سخت و دشوار، چراکه این ساختارها مبتنی بر همرنگی، همسانی و نظم و انضباطاند و تکثر، تنوع، خودساختگی و خودسامانی در آنها به سختی پذیرفته میشود.
- گفتوگوکردن با بخشهای مختلف جامعه و بازیگران نظام حکمرانی چنانکه ایشان به عنوان راهحل به آن اشاره میکنند، طبعا امر کلامی و گفتوگویی در شکل مباحثهای نیست بلکه به رسمیت شناختن آن دیگری و تأمین حقوق و منافع آن در چارچوب امکانات و محدودیتهاست. چنانکه داگلاس نورث این گفتوگو و تبادل منافع را بین دو گروه ائتلاف مسلط و جامعه چنین صورتبندی میکند که «مهار خشونت با قبول حدی از خلق رانت در ائتلاف مسلط» و «اعتمادی فراگیر نسبت به نهادها و ایجاد رضایت اجتماعی» برای تحمل سختیها در جامعه است. طبعا برای انجام چنین امری در سطح جامعه باید وجود و حق فعالیت نهادهای مدنی و صنفی و سیاسی نمایندگیکننده این منافع به رسمیت شناخته شود.
- رفع تحریمها و گشایش در سیاست خارجی در نبود حمایت اجتماعی و وجود ناترازیها برای نظام حکمرانی پرهزینه فرض شده و پس از ترمیم شکاف اجتماعی قرار داده شده است. (البته در نوشته ایشان بر اهمیت رفع تنشهای خارجی بارها تأکید شده است. از جمله «تنشهای خارجی، چنانچه قرار باشد شکل پایدار به خود بگیرد... فشارهای سنگینی را به جامعه وارد خواهد کرد... هیچ کشوری نمیتواند اساس نظام حکمرانی خود را در بعد بینالملل بر استمرار شرایط جنگی و انزوای اقتصادی بگذارد) اما به نظر میرسد با توجه به گرهخوردن این مسئله با حیات ملی و قرارگرفتن کشور در لبه بحرانهای بزرگ منطقهای و جهانی، فارغ از اصلاحات اقتصادی، حل بحران سیاست خارجی اولویت اول و تام و تمام کشور است.
از منظر اصلاحات اقتصادی نیز تجربه کشور چین نشان میدهد ترمیم شکاف در سیاست خارجی و بهبود روابط با جهان میتواند چندان پرهزینه نباشد. چنانکه در این کشور، اصلاحات اقتصادی و سیاست درهای باز همواره مرتبط با یکدیگر بوده و هر یک دیگری را پشتیبانی کرده است؛ «طی وقفه تیانآنمن، دولت چین بسیاری از اصلاحات برنامهریزیشده را به حالت تعلیق درآورد و بعضی دیگر را معکوس کرد، اما به تعهد خود در گشایش به سوی جهان خارج پایبند ماند» (چین چگونه سرمایهداری شد- رونالد کوز). رهاورد دو مقاله ارزشمند دکتر نیلی بهغیراز موارد بسیار، این نکته مهم است که تا ایران و پیشرفت و توسعه آن دغدغه همگانی و دستور کار ملی شود، کاری نمیتوان کرد. اینکه عمیقا درک شود بدون دوام و بقای این سرزمین چیزی برای تقسیمکردن، باقی نمیماند و این نیز البته نیازمند قدرتمندی جامعه است.
عادت در انسانها نیروی بیرحمی است. آدمیزاد به هر نعمتی عادت میکند مگر به بهشت و به هر دردی هم خو میگیرد مگر به دوزخ. انسانها در هر دورهای از زندگی دلخوشیهای منحصر به همان دوران را دارند و دردهای منحصر به همان دوران را. اما این قاعده استثنائاتی هم دارد.
امام حسین از همان کودکی برای ما شیرین بود و برای آشنایان این عشق، محرم هیچگاه مثل باقی اوقات سال نمیشود، تا سر پیری. هرچه مربوط به محبت سالار شهیدان باشد، مشمول همین تازگی جاودانه است. شاید برخی گمان میکردند شور پیادهروی اربعین، حاصل از نوعی جو زدگی است. اما حالا تقریبا حدود ۱۰ سال است که این زیارت بهطورجدی و فراگیر در ایران معروف شده است و ذرهای از شور و هیجان مردم برای آن کاسته نشده؛ بالعکس شور آن هرسال بیشتر از پیش شده.
اربعین نوعی بازدید است. گویی در عاشورا ولی خدا بهسوی قلبهای ما آمد و در اربعین، ما بهسوی او میرویم. پیاده بهسوی او میرویم، با همه توانمان. چون او نیز با هر چه داشت قلوب ما را فتح کرد. ما کربلا را پر از زائر میکنیم، همانطور که او قلوب ما را پر از عشق کرد. اربعین پاسخی است به عاشورا. به زیارت میآییم اما با پای پیاده تا اندکی گذشته باشیم از آسایشی که سیدالشهدا علیهالسلام آن را بر خود حرام کرد. به زیارت میآییم نه در وقت دلخواه، بلکه در سرما و گرما، در اربعین؛ چون او نیز سفرش دلخواه نبود. برای زیارت از ابتدای محرم دلآشوبه داریم، گویی وطن آنجاست و ما قصد فرار داریم.
زیارت اربعین یک اعتراض علیه تمام ظلمهای عالم است. به کجا میرویم؟ به زیارت یک شهید. چرا میرویم؟ چون خون او جاری است. آرزوی ما چیست؟ ظهور منتقم خون او. بند بند مناسک حسینی پر از ظلمستیزی است. از همین رو اربعین همهساله و خصوصا امسال، ذاتا برائتجویی از ظالمان است. ما قومی هستیم که به هرچه عادت کنیم، به ظلم عادت نمیکنیم. وقتی کشتی صهیونیسم در لجنزار تاریخ غرق شد، قدرت سفینةالنجات نمایان خواهد شد.
چگونه بزنیم؟
امیرعباس نوری
حالا دیگر همه فهمیدهاند ایران، خشمگین از ترور میهمان عزیز خود، شهید اسماعیل هنیه، درصدد وارد کردن یک ضربه کلیدی به اساس و موجودیت رژیم صهیونیستی است. روز گذشته هاآرتص با ناامیدی نوشت تلاشها بینتیجه ماند و ایران درخواستها برای عدم تنبیه سخت اسرائیل را رد کرده است. ناامیدی هاآرتص دست کمی از وضعیت مشوش و وحشتزده درون سرزمینهای اشغالی ندارد. همه صهیونیستها در سرزمینهای اشغالی وحشتزدهاند. آنهایی که «وعده صادق» ایران را دیدند، میدانند این بار، نه پای تنبیه و ضرب شست، بلکه پای خونخواهی در میان است و ایران و متحدانش در جبهه مقاومت مصمم هستند این خونخواهی را به همه مسلمانان منطقه و دنیا نشان دهند. اسماعیل هنیه، رهبر سیاسی و معنوی حماس بود و تهران به همراه سایر وجوه جبهه مقاومت، به نمایندگی از ملت فلسطین و همه مسلمانان و همینطور به خاطر ترور شهید هنیه در حریم جمهوری اسلامی، حتما انتقام سختی از رژیم صهیونیستی خواهد گرفت.
اما این انتقام باید چگونه باشد؟ در پاسخ به این سوال میتوان چند گزاره را مطرح کرد.
1- خونخواهی جبهه مقاومت در پاسخ به ترور شهید هنیه توسط رژیم صهیونیستی، یک عملیات گسترده با حضور همه اضلاع جبهه مقاومت خواهد بود. برخلاف «وعده صادق» که فقط ایران، اقدام به تنبیه اساسی رژیم صهیونیستی کرد، این بار همه اضلاع مقاومت، هر کدام نقشی را در عملیات خونخواهی شهید هنیه ایفا میکنند. البته ارتش یمن نیز به دنبال واکنش به بمباران بندر الحدیده است و حزبالله لبنان نیز در پی گرفتن انتقام خون شهیدان اخیر خود بویژه شهید فؤاد شکر است. حضور همه اضلاع جبهه مقاومت در این عملیات میتواند تصویر و تجسمی از آخرالزمان رژیم صهیونیستی باشد، چرا که گستردگی و شدت عمل مقاومت در این عملیات میتواند تا حدود زیادی قدرت مقاومت و نیز میزان آسیبپذیری رژیم صهیونیستی را نشان دهد. بنابراین یکی از فواید حضور همه اضلاع جبهه مقاومت در این عملیات، نشان دادن مختصات قدرت جبهه مقاومت در یک اتاق فرماندهی واحد است؛ واقعیتی که میتواند به عنوان قویترین و بزرگترین نیروی مردمی و دفاعی در منطقه نمودار شود.
2- در عملیات «وعده صادق»، همه مقامات رژیم صهیونیستی و همینطور آمریکاییها غافلگیر شدند. آنها تصور نمیکردند ایران در این سطح، به حمله رژیم صهیونیستی به ساختمان کنسولی خود در دمشق واکنش نشان دهد اما ایران با عملیات «وعده صادق»، غیر از اینکه یک ضربه حیثیتی به رژیم تلآویو وارد کرد، سست بودن رژیم را نیز به همه مردم منطقه ثابت کرد. این یکی از بزرگترین فایدههای عملیات «وعده صادق» بود. وقتی آسمان سرزمینهای اشغالی با نور موشکها و پهپادهای ایرانی روشن شد، همه مسلمانان منطقه متوجه شدند رژیم صهیونیستی یک رژیم غیرماندنی است. نور موشکها و پهپادهای ایرانی در واقع نور امیدی بود که در دل مردم مظلوم فلسطین و همه مسلمانان جهان برای آزادی این سرزمین مقدس روشن شد. از سوی دیگر غرش این موشکها و پهپادها صدای رعبآور و هولناکی برای اشغالگران سرزمینهای اسلامی بود و آنها متوجه شدند رژیم تلآویو توان مقابله و رویارویی با ایران و جبهه مقاومت را ندارد. از همان روز بسیاری از ساکنان سرزمینهای اشغالی متوجه شدند آنجا دیگر جای ماندن و زندگی نیست، بنابراین غیر از واقعیتهای میدان و تاثیر مثبت خونخواهی ایران بر تحولات غزه و جلوگیری از کشتار این مردم بیگناه، به نظر میرسد عملیات خونخواهی ایران و جبهه مقاومت، یک گام به جلو در تحولات مربوط به فلسطین خواهد بود و حرکت رژیم صهیونیستی به سمت ضعف و اضمحلال را گسترش خواهد داد.
3- این گزاره که ایران و جبهه مقاومت دنبال گسترش جنگ در منطقه نیستند، تا قبل از ترور شهید هنیه صادق بود اما با ترور هنیه و عبور صهیونیستها از خطوط قرمز ایران و همینطور ترور فرماندهان حزبالله لبنان، به نظر میرسد همه اضلاع جبهه مقاومت، متفقالقول، خواهان یک عملیات بزرگ هستند که یکی از مهمترین پیامدهای آن شکست و تغییر همه محاسبات طرفهای اسرائیلی و آمریکایی است. وقتی آمریکاییها از یک سو مجوز ترورهای آن سوی خطوط قرمز را به نتانیاهو میدهند و از این سو تصور میکنند جبهه مقاومت به خاطر پرهیز از تنشزایی، واکنش بزرگی نشان نخواهد داد، باید حتما این محاسبه غلط در ذهن آنها تغییر کند و متوجه شوند مقاومت آماده نبرد بزرگ است. حجم و شدت این عملیات خونخواهی میتواند یک تحول تاریخی در فلسطین باشد. شاید همه منتظر یک غافلگیری بزرگ باشند. چه بسا وقتی سرها رو به آسمان است، از زمین یا زیر زمین غافلگیریها رخ دهد.