دکتر محمدحسین محترم
۱- با شهادت اسماعیل هنیه اسرائیل و آمریکا باز هم حماقت کردند و نشان دادند که در اوج و نهایت درماندگی قرار دارند و چارهای جز ترور برای حفط ظاهر پوشالی خود ندارند و تایید و تاکید بر این سخن و راهبرد رهبرمعظم انقلاب است که «فلسطین و غزه همچنان اولویت اول دنیاست و فشارها علیه رژیم صهیونیستی باید تشدید شود.»! اما جهاد و مقاومت هم هزینه دارد و هم پاداش! نکته مهم این است که در این جبهه هزینهها و پاداشها یکی است و آن شهادت! خدا بر درجات حضرت امام(ره) بیفزاید که در پاسخ به این اقدامات تروریستی بزدلانه با متانت مقتدرانه میفرمودند: «بکشید ما را، ملت ما بیدارتر میشود!» و اکنون این بیداری بیشتر ملتهای منطقه و ایجاد آمادگی برای تشدید مقاومت علیه رژیم صهیونیستی و حمایت افکارعمومی از سلاح مقاومت اولین دستاورد شهادت هنیه خواهد بود. ملت ایران برای رسیدن به اهداف والای خود کم هزینه نداده و کم پاداش و دستاورد نیز نداشته است، و در مقابل هر هزینهای، پاداشی بزرگتر بهدست آورده است. لذا آزادی قدس نیز مثل هر دستاورد و پیروزی دیگری که تاکنون محقق شده، خون میخواهد، و خون شهید اسماعیل هنیه همچون خون شهید سلیمانی اراده و عزم جبهه مقاومت را بیشتر خواهد کرد. شهادت اسماعیل هنیه بعد از شهادت فرزندان و نوههایش پر معناست، بخصوص که یکی از فرزندان اسماعیل هنیه پس از شهادت پدرش با صلابت گفت: «خون پدرم از خون کوچکترین طفل فلسطینی رنگینتر نیست» و این همان سخن مادران و پدران فلسطینی است که «حسبناالله و نعم الوکیل»!. اسماعیل هنیه در سخنرانی نماز بر پیکر شهید سلیمانی در تهران سه بار تکرار کرده بود: « شهید القدس،
شهید القدس، شهید القدس» و حالا خود « شهید القدس» شد!.
۲-خون اسماعیل هنیه در تهران یک جهش غیرقابل باور با پیامدهای راهبردی ویرانکنندهای علیه آمریکا و اسرائیل ایجاد خواهد کرد. صهیونیستها بزودی در بدرقه شهید اسماعیل هنیه در تهران در خواهند یافت که چه پاسخ راهبردی بزرگی را محتمل خواهند شد. مطمئن باشیم پس شهادت اسماعیل هنیه در پایتخت محور مقاومت، فتح بزرگی مقدر شده که خداوند آن را تضمین کرده است.
۳- فرود پهپاد یافا در عمق سرزمینهای اشغالی آغاز مرحله دیگری در گسترش «میدانِ برنامهریزی شده به عمق» بود که توانسته بود با عبور از دریای سرخ و از مسیر خشکی اریتره، سودان، مصر، صحرای سینا و نهایتا از دریای مدیترانه خود را به سرزمینهای اشغالی برساند و نشان داد محور مقاومت استراتژی «وحدت میادین» را در دستور کار خود قرار داده است. این نشان داد جبهه مقاومت چنان توانمندی دارد که چنین پهپاد دوربردی میتواند مسیر دو هزار کیلومتری را در ده ساعت به دور از همه چشمهای اطلاعاتی و امنیتی و جاسوسی دنیا بپیماید تا به قلب اسرائیل برسد. این عملیات پیام روشنی بود به اقدامات منفعلانه آمریکا و اسرائیل از جمله علیه یمن و البته پاسخ تکمیلی و عمیقتری بود به حمله اسرائیل به بخش کنسولگری سفارت ایران در سوریه، بخصوص که پهپاد یمنی در نزدیکی سفارت آمریکا فرود آمد. لذا این عملیات پس از وعده صادق ثابت کرد هرگونه تعرض به محور مقاومت قابلیت بازتولید وعده صادق را دارد که اکنون جهان منتظر آن هستند و صهیونیستها و آمریکاییها در وحشت آن بسر میبرند!، آنگونه که رهبرمعظم انقلاب وعده آن را دادند که «شهادت رهبر شجاع و مجاهد و برجسته فلسطینی در حریم جمهوری اسلامی زمینه مجازات سختی برای آنها فراهم ساخت و خونخواهی او را وظیفه خود میدانیم»!، رئیسجمهور کشورمان هم تاکید کرد «اشغالگران تروریست را از اقدام بزدلانه خود پشیمان خواهیم کرد».
۴- شهادت اسماعیل هنیه در تهران پیوند ناگسستنی میان جمهوری اسلامی ایران و فلسطین و مقاومت به تبع آن پیوند افکارعمومی جهان با ملت ایران علیه صهیونیستها را مستحکمتر خواهد کرد همانگونه که شهادت ابومهندس به همراه شهید سلیمانی عمق رابطه ملت ایران و عراق را در پی داشت و همانگونه که در پاسخ جوانان و دانشجویان اروپایی به رهبرمعظم انقلاب نمود عینی پیدا کرد. اسماعیل هنیه اینک یکی از شهدای بزرگ ملت ایران خواهد بود و این بدین معنا است که فلسطینیها بیش از هر زمان دیگری ایرانی، و هر ایرانی بیش از هر زمان دیگر فلسطینی هستند و برای جهان روشن شد که جمهوری اسلامی و فلسطین و جبهه مقاومت در جهت درست تاریخ ایستادهاند!
۵-اظهارات مقامات آمریکایی از جمله رئیس پنتاگون که ادعا کردند «اگر مقاومت پاسخ دهد، ما در کنار اسرائیل هستیم و به آنها کمک میکنیم» یکبار دیگر نشان داد که اولا این آمریکا پشت این جنایات است و صهیونیستها تنها ابزار آمریکا! و ثانیا مسئول مستقیم هر گونه تشدید تنش و از کنترل خارج شدن اوضاع آمریکاییها هستند.
۶-همزمان به سه پایتخت محور مقاومت حمله شد، بیروت و بغداد و تهران، که این نشان میدهد اسرائیل میخواهد شکست بزرگ در میدان را با چنین اقدامات کوری جبران کند و این ترورها نشان میدهد، هیچ عزمی برای پایان جنگ ندارند و سرنوشت جنگ فقط در میدان جنگ به دست موشکهاست! لذا پاسخ جبهه مقاومت سختتر از وعده صادق خواهد بود.
۷-جنایت آمریکا و اسرائیل در شهادت هنیه تغییر دهنده معادلات هم در میدان و هم در دیپلماسی است و هم در توهمات!، بخصوص که تلقی
غیر واقع بینانه « ... با دشمنان مدارا» را خنثی کرد!
۸- شهادت هنیه تلاشی بود برای تحتالشعاع قرار دادن همه شکستها و فرو ریختن هیمنهشان! لذا حتی شهادت چنین مردی تمرکز جبهه مقاومت را از «میدان» منحرف نخواهد کرد و باید برگردیم به میدان که تعیینکننده تحولات آینده است.با طوفان الاقصی تمام حیثیت و مشروعیت و برتری پوشالی رژیم صهیونیستی در منطقه و جهان فرو ریخت، اما پس از ده ماه استقامت و پایداری غزه و بخصوص بعد از «وعده صادق» با عملیات موفقتآمیز و حیرت برانگیز «پهپاد هدهد» و عملیات تحسینبرانگیز«پهپاد یافا» این فروپاشی تثبیت شد. یکی از کارشناسان صهیونیستی گفت«با طوفان الاقصی ما تازه در اول ماجرا بودیم...»! این عملیاتها در کنار شهادت هنیه نشان داد که نگرانی و وحشت آنها این است که باور کردند جبهه مقاومت هنوز سوپرایزهای بزرگتری دارد که خود را برای رو کردن برگهای جدید آماده کرده، آنگونه که سید حسن نصرالله وعده آن را به نتانیاهو داده است! حمله اسرائیل به یمن که ایدهآل جبهه مقاومت برای خلق بازی جدید بود!، اسرائیل را علاوه بر باتلاق غزه؛ عملا وارد باتلاق یمن نیز کرد و در صورت حمله به لبنان، آنها را وارد باتلاق سهمگینتر از باتلاق غزه و یمن خواهد کرد و حماقت آنها در شهادت هنیه در تهران آنها را در همه این باتلاقها گرفتارتر خواهد کرد. آنگونه که تحلیلگران منطقهای و بینالمللی اذعان کردند که «اسرائیل واقعا حماقت کرد و عمق اشتباهش را بزودی درک خواهد کرد»!
۹-اما آیا جنگ منطقهای قابل پیشبینی است؟ ظواهر امر بخصوص پس از شهادت اسماعیل هنیه نشان از وجود چنین استعدادی دارد، چنانکه از یکسو رهبر انصارالله یمن «آغاز جنگ منطقهای و مستقیم یمنیها با اسرائیل» را «اجتنابناپذیر» خوانده و رسانههای یمنی نیز تاکید کردند «یمن برای حمله گسترده به اسرائیل آماده میشود و ورود اسرائیل به جهنم را خوشآمد میگوید»! سامی ابوزهری، از سران جنبش حماس نیز در واکنش به ترور شهادت اسماعیل هنیه تاکید کرد «ما در دل جنگی باز برای آزادسازی قدس هستیم و برای پرداخت هر بهائی آمادهایم». ماهر آل طاهر از مسئولان جبهه مردمی آزادی فلسطین هم تصریح کرده «محور مقاومت کاملاً برای رویارویی آماده است و میبینم که اوضاع در جهت تشدید تقابل به حداکثر میزان خود پیش میرود». و از سوی دیگر محاسبات اسرائیلیها در شرایط گیجکننده و آشفتهای قرار دارد. اما شرایط و موقعیت طرفین برای ورود به این جنگ چگونه خواهد بود؟
قطعا در مقطع کنونی نه اسرائیل و نه آمریکا شرایط و امکان و آمادگی مناسبی نه از جهت بینالمللی و نه از جهت داخلی برای ورود به جنگ منطقهای را ندارند چراکه آنها اکنون در صحنه بینالمللی و منطقهای به شدت در انزوا قرار دارند و در داخل نیز آمریکا درگیر انتخابات و تاثیر عمیق احساسات ضداسرائیلی مردم و جوانان و دانشگاهها بر آن و همچنین درگیر جنگ اوکراین، و اسرائیل نیز از یکسو درگیر جنگ در چند جبهه با مقاومت و از سوی دیگر درگیر جنگ داخلی است. آمریکا نیز حاضر نیست خود را درگیر باتلاقی مثل جنگ ویتنام و یا افغانستان کند. البته نتانیاهو تلاش کرد با شهادت هنیه هرگونه طرح آتشبسی را به شکست بکشاند تا شاید با آمدن ترامپ خود را تثبیت کند. سخنان ایران هراسی او در کنگره آمریکا و ادعای نخنمای ایجاد ائتلاف علیه ایران نیز ناظر به همین مسئله است.
10- اما جبهه مقاومت هنوز از تمام ظرفیتهای خود استفاده نکرده است و به اذعان کارشناسان صهیونیستی آنچه که مقاومت از سلاح خود استفاده کرده، سرریز ذخائر تسلیحاتی خود است که برای جنگ احتمالی مهیا کرده، مزید بر این کانونهای رو نشدهای از مقاومت هنوز فعال نشدهاند. و نکته مهمتر اینکه اکنون افکار عمومی جهان یکپارچه در حمایت از مقاومت و علیه اسرائیل و آمریکا بسیج شده و هرگونه کمکهای مادی و معنوی از جبهه مقاومت را دریغ نخواهد کرد. علیرغم شوی تبلیغاتی نتانیاهو در کنگره آمریکا هرگونه اقدامی از سوی اسرائیلیها و یا آمریکاییها اولا بازی در نقشه و زمین طراحی شده مقاومت است و ثانیا اقدامی پدافندی و انفعالی خواهد بود، نه آفندی و از موضع قدرت! بهگونهای که ارتش اسرائیل پس از حمله به الحدیده اذعان کرد این حمله «پاسخی به صدها حمله به اسرائیل بود»! لذا در حالیکه نتانیاهو برای نجات خود دست و پا میزند، صحنه میدان نشان میدهد که جبهه مقاومت برای اتفاقی بزرگتر از طوفانالاقصی یعنی «برچیدن پروژه صهیونیستی» در هرگونه جنگی چه منطقهای و چه غیرمنطقهای در حال برنامهریزی است!
پیام ها و پیامدهای ترور در تهران
علیرضا عرب
ترور اسماعیل هنیه در قلب تهران، مصداق عبور اسرائیل از تمامی خطوط قرمز سیاسی، دیپلماتیک، نظامی و امنیتی محسوب می شود. میزان خشونت اسرائیل رابطه مستقیم با تضعیف و تخریب روزافزون اوضاع امنیتی، نظامی، سیاسی و دیپلماتیک آن در جنگ فرسایشی چند جبهه ای و چند عرصه ای 9ماهه در غزه دارد. ترور هنیه و شهادت ایشان در تهران، در راستای تلاش اسرائیل برای احیای حیثیت و اعتبار اطلاعاتی و نظامی اش که در 7 اکتبر فروپاشید، محسوب می شود. افزون بر این، در شرایطی که پس از ناکامی در ترور محمد ضیف، انتقادات داخلی نسبت به بیهودگی تداوم نبرد در غزه در مناطق اشغالی بیشتر شده و مخالفت نتانیاهو با مبادله اسیران و آتشبس، وی را در موقعیت دشواری قرار داده، او درصدد بهانهجویی برای اقناع بدنه سیاسی و نظامی حکومت اسرائیل به ادامه نبرد، حداقل تا بعد از انتخابات ریاستجمهوری آمریکاست. بدین امید که با پیروزی ترامپ، مانعی برای گسترش اقدامات نظامی و تشدید جنایات، نهفقط در غزه، بلکه در سوریه و لبنان و حتی افزایش ترور و خرابکاری در ایران نیز نداشته باشد. علاوه بر این که شهادت اسماعیلهنیه، در تداوم حذف شهید صالحالعاروی، در راستای تضعیف جناح نزدیک به ایران در جنبش حماس صورت گرفته است.واقعیت این است که طی 9 ماه اخیر اسرائیل در باتلاق یک جنگ نظامی فرسایشی ،چندجبهه ای و چند عرصه ای فرورفته است. رژیم صهیونیستی میداند ادامه این وضعیت و جنگ در غزه، آوردهای برای آن ها نخواهد داشت و این را بهتر از مورد اول میداند که توقف جنگ نیز به معنای اعلان شکست و تسریع در روند اضمحلال است، بنابراین آن ها خوب میدانند این معادله برای آن ها یک وضعیت باخت - باخت است. آن ها در درون مرزهای فلسطین اشغالی درگیر یک جنگ مهم و سرنوشتساز با حماس و جهاد به عنوان ضلعی از جبهه مقاومت هستند و از بیرون سرزمینهای اشغالی نیز با اضلاع دیگر جبهه مقاومت مواجه هستند؛ اضلاعی که تلاش میکنند از پیروزی طوفان الاقصی مراقبت و صهیونیستها را ناچار کنند جنگ را پایان دهند.اکنون با توجه به محدودیت های ژئوپلیتیک اسرائیل، جنگ نظامی فرسایشی چند جبهه ای و چند عرصه ای، بدترین سناریو برای اسرائیل محسوب می شود و اعتبار نظامی، سیاسی و بین المللی آن را به شدت تضعیف کرده و پایانی هم بر آن متصور نیست. لذا اسرائیل درصدد بهره گیری از توانایی های اطلاعاتی و تکنولوژیک خود در چار چوب یک جنگ اطلاعاتی با محور مقاومت است تا شاید بتواند حداقل با احیای اعتبار و حیثیت اطلاعاتی اش، شکست در جنگ فرسایشی را حداقل در سطح افکار عمومی داخلی و خارجی جبران کند. واقعیت این است که بعد از 7 اکتبر، معادلات بازدارندگی در منطقه غرب آسیا به نحوی بنیادین دچار تحول شده است و محور مقاومت و به ویژه جمهوری اسلامی ایران باید این تحول را به رسمیت شناخته و معادلات بازدارندگی و استراتژی امنیتی و نظامی خود را با شرایط جدید متحول سازد. یکی از بزرگ ترین درس های 7 اکتبر و عملیات «وعده صادق» در 14 آوریل برای کشورمان، شناخت کامل تر و دقیق تر محدودیت ها، مشکلات، چالش ها و حتی خطرات متعدد عملیاتی گروه های مقاومت و اقدامات موشکی و پهپادی ایران در سطح منطقه و به ویژه در چارچوب یک رویارویی مستقیم، طولانی و گسترده با اسرائیل است. لذا پاسخ محور مقاومت باید همسو، هم افزا، سخت و دردناک و بازدارنده باشد. این پاسخ دردناک و بازدارنده باید سطوح دیپلماتیک، نظامی و امنیتی را شامل شود. به احتمال فراوان ترور هنیه، سبب تشدید تنش در منطقه غرب آسیا خواهد شد و حتی انتخابات ریاست جمهوری آمریکا را تحت تاثیر قرار خواهد داد. همچنین در عرصه داخلی فلسطین سبب ارتقای بیش از پیش جایگاه، اعتبار و مشروعیت حماس و گفتمان مقاومت در جغرافیای فلسطین خواهد شد. به احتمال فراوان این ترور مذاکرات آتش بس را متوقف خواهد کرد و تحت این شرایط بر جنگ غزه پایانی متصور نیست.
ترور بزدلانه برای بقا
حمیدرضاشاهنظری
رژیم تروریست و خونخوار صهیونیستی در اقدامی که برخلاف حقوق بینالملل و عرف دیپلماتیک بود، اسماعیل هنیه مهمان جمهوری اسلامی ایران را در تهران ترور کرد. این اقدام در شرایط کنونی معانی مهمی در بطن خود داشته و آثار راهبردی بزرگی در پی دارد.
رژیم صهیونیستی به عنوان پایگاه نظامی بزرگ غرب و ناتو به رهبری امریکا در منطقه است و تقلیل آن به یک رژیم تروریست خودبنیاد، فهم غلط از واقعیت است. این رژیم با هدف حفظ و بسط سلطه غرب در منطقه و مدیریت جهان اسلام برای جلوگیری از خیزش تمدنی و پایان دادن به سلطه غرب در این منطقه تشکیل شده است. بعد از انقلاب اسلامی، اهمیت این رژیم در مهار ایران انقلابی که مرحله جدیدی از خیزش تمدنی خود را آغاز کرده بود برای غرب دوچندان شد.
منطقه غرب آسیا دهههاست که تحولات گستردهای را در نسبت با رژیم اشغالگر و تروریست صهیونیستی به خود دیده است، به خصوص بعد از جنگهای نیابتی گروههای تکفیری علیه ملتها و دولتهای مقاوم منطقه و تلاش محور مقاومت برای مهار این بحران، رژیم صهیونیستی احساس میکرد که میتواند در دوره جدید با طرحهایی، چون پیمان ابراهیم و عادیسازی، هژمونی سیاسی و فرهنگی خود را بر منطقه غالب کرده و به صورت نرم با همراهسازی حداکثری دولتها و ملتهای منطقه ماجرای فلسطین و مناقشات سرزمینی فلسطین اشغالی را برای همیشه به پایان رسانده و سیادت خود را بر منطقه تحمیل کند. ولی عملیات طوفانالاقصی خط بطلانی بود که بر این توطئه کشیده شد و آغاز دورهای جدید به شمار میرفت که نه تنها پرونده عادیسازی را به محاق برد و مسئله فلسطین را در صدر مسائل منطقه غرب آسیا نشاند، بلکه موضوع فلسطین را به یک موضوع بینالمللی و مسئله اول افکار عمومی جهان تبدیل کرد. روند تحولات بعد از طوفانالاقصی تاکنون به طور خلاصه شکست رژیم صهیونیستی در تحقق اهداف اعلامی و فرو رفتن در باتلاق غزه و ناتوانی در خاموش کردن آتش حزبالله در شمال و افول روزافزون هیمنه این رژیم منحوس به خصوص بعد از عملیات وعده صادق بوده است.
تا پیش از این، رژیم صهیونیستی در تقابل با جمهوری اسلامی ایران، خطوط قرمزی را مدنظر داشت که وقتی برای اولین بار در حمله به کنسولگری ایران در دمشق مورد تعدی قرار گرفت که با عملیات سهمگین و پیشبینی نشده «وعده صادق» مواجه شد. عملیات «وعده صادق»، هم اسطوره شکستناپذیری و ظفرمندی ارتش رژیم صهیونیستی و هم هژمونی منطقهای و جهانی امریکا را با چالش جدی مواجه ساخته و هیمنه ابرقدرتی این کشور را در جهان فرو ریخت. به نظر میرسد این ضربه به قدری کاری بوده که باعث شده رژیم صهیونیستی و امریکا به این نتیجه برسند که برای تغییر آن باید کاری بکنند.
از طرفی بنیامین نتانیاهو برای تداوم وضعیت اضطراری در فلسطین اشغالی، کسب دستاورد میدانی و تقویت موقعیت سیاسی خود، عقب راندن حزب الله به بالادست رودخانه لیتانی براساس قطعنامه ۱۷۰۱ و تحریک ایران برای ورود به دوره جدیدی از مناقشه با غرب و امریکا، ترجیح داده از خطوط قرمز عبور کند و با کمک امریکا معادله جدیدی را برقرار نماید.
به طور خلاصه علاوه بر مدخلیت معادلات داخلی امریکا، این عملیاتهای تروریستی نشان دهنده این است که این رژیم با شکست در دستیابی به اهداف تعریف شده خود در غزه و ناتوانی از خاموش کردن آتش حزبالله در شمال و زوال هژمونیک خود در پساوعده صادق و تلقی غلط از شرایط داخلی ایران و اشتباه محاسباتی در ادراک محافظهکاری و محتاط بودن جمهوری اسلامی ایران در تکرار وعده صادق، به دنبال پوشاندن ضعفهای راهبردی و ترسیم ترتیبات جدید امنیتی و معادلات جدید راهبردی بر محور مقاومت و به خصوص بر جمهوری اسلامی ایران بوده است.
رژیم صهیونیستی ضربه حیثیتی شدیدی از تحولات ۱۰ ماه اخیر خورده و جایگاه هژمون خود را در منطقه از دست داده و امروز با تهدید موجودیتی و بقا رو به رو است. از این رو این رژیم با انجام سه ترور با فاصله زمانی اندک در لبنان، عراق و به خصوص ترور هنیه رهبر حماس در ایران، آن هم دقیقاً در این بازه زمانی و با این کیفیت به دنبال بازیابی وضعیت سابق خود و دستیابی به برخی از اهداف محقق نشده برای پایان دادن به شرایط کنونی و تغییر معادلات فعلی است تا با بازسازی چهره خود در منطقه و جهان به خصوص پس از روی کار آمدن دولت جدید در امریکا، مجدداً بحث عادیسازی با کشورهای عربی و اسلامی را زنده کرده و شرایط را به پیشاطوفانالاقصی بازگرداند. ولی این رژیم همان گونه که در حمله به کنسولگری ایران در دمشق دچار اشتباه محاسباتی شد و شرایط بدی برای خود رقم زد، در این مورد هم مجدداً دچار اشتباه شده و واکنش مجاهدانه و شجاعانه ایران و محور مقاومت و مجازات سخت این اقدامات جنایتکارانه نشان خواهد داد که شرایط کنونی برای این رژیم شرایط تلاش برای بقا و جلوگیری از نابودی محتوم است و نتیجه در نهایت به نفع جبهه مقاومت و ملتهای منطقه رقم خواهد خورد و خون شهدای مظلوم غزه و شهدای مقاومت به خصوص شهید اسماعیل هنیه طومار این رژیم جنایتکار را در هم خواهد پیچید.
در رثای ماندلای فلسطین
جعفر قنادباشی
اقدام تروریستی رژیم صهیونیستی علیه رئیس دفتر سیاسی حماس باعث شد تا شهید اسماعیل هنیه به بزرگترین آرزویش یعنی شهادت دست پیدا کند.
با این وصف، دنیای بشریت شخصیتی برجسته را که رهبر یک حرکت آزادیبخش بود از دست داد. رهبران آزادیبخش در بین همه ملتهای دنیا مورد احترام هستند. به طوری که مردم یک کشور برای اینکه خود را در بین سایر ملل دنیا ممتاز جلوه دهند، همواره ویژگیهای شخصیتی رهبران آزادیخواه خود را به جهانیان معرفی میکنند و زمانی که یک مقام بلندپایه خارجی وارد کشوری میشود، بیشترین تاج گل را نثار مزار رهبران آزادیبخش میکنند.شاید از منظری بتوان شهید هنیه را با شخصیتی مثل نلسون ماندلا مقایسه کرد. مردم آفریقا به ماندلا افتخار میکنند؛ چراکه با تبعیض نژادی مخالف بود و برای پایان دادن به سلطه بر سیاهان، اسلحه بهدست گرفت، مبارزات مسلحانه را آغاز کرد، دستگیر شد، بعد از محکومیت به اعدام با یک درجه تخفیف به حبس ابد محکوم و بعدها به یک شخصیت محبوب بینالمللی تبدیل شد.زندگی هنیه هم از جهتی به زندگی ماندلا شباهت دارد، چون او هم برای آزادی سرزمین فلسطین از اشغال صهیونیستها، رهایی ملتش از آپارتاید اسرائیلی، پایان دادن به اشغال کرانه باختری و همچنین مقابله با تبعیض نژادی بهپا خاست و موفقیتهای بسیار بزرگی هم بهدست آورد.در زمان او بود که مردم غزه در ۱۲جنگ طی ۱۸ سال از ۲۰۰۵ تا ۲۰۲۳ چنان مقاومتی در برابر رژیم صهیونیستی از خود نشان دادند که اسرائیلیها پیشنهاد آتشبس را دادند و بعد از آن توانستند در عملیات طوفانالاقصی، افسانه شکستناپذیری اسرائیل را باطل کنند و چنان ضربهای به سازمان اطلاعاتی رژیم صهیونیستی بزنند که بنا به اعتراف مقامات اسرائیلی همچنان غیرقابل ترمیم است.
به عبارت دیگر ماندلای فلسطین در مسیر مقابله با نظام آپارتاید و رویکردهای نژادپرستانه و خودبرتربینانه رژیم صهیونیستی گام برداشت و برای استقلال سرزمینش از زیر یوغ اشغال اسرائیل تلاش کرد؛ بنابراین طبیعی است که فطرتهای انسانی همواره نسبت به رهبران آزادیبخش در سراسر جهان مهر و محبت داشته باشد. فرهیختگان و اهل اندیشه و فکر همیشه نسبت به کسانی که علیه ظلم و ستم قیام میکنند، محترمانه سخن میگویند و از این رو شهید هنیه از امتیازات فراوانی در بین رهبران آزادیبخش دنیا برخوردار بود و در بین فلسطینیها هم ارج، قرب و عزت فراوان داشت.او و یارانش برخلاف برخی از چهرههای فلسطینی که دستشان را برای گرفتن دلارها به سمت کاخهای عربی دراز کردند، به کمک مردمش یک حرکت عمومی را بهراه انداخت. انتفاضه همان حرکتی بود که توانست مردم فلسطین را از انقلاب سنگ به برخورداری از پیچیدهترین ادوات نظامی برای مقابله با اشغالگران برساند.
هنیئاً لک یا اسماعیل
منصوره جاسبی
مگر برای مردان مجاهد، مرگی جز شهادت می توان تصور کرد. آن هم شهادت به دست حیوان هایی انسان نما که مُلک و مِلک را از آن خود می دانند. گوارایت باد این شهادت اسماعیل هنیه. هنیئاً لک اسماعیل هنیه.
«اسماعیل هنیه، رئیس دفتر سیاسی حماس به شهادت رسید.» فقط هفت هشت کلمه است اما آنقدر قدرت دارد که تو را در هاله ای از بهت و ناباوری فرو برد. ما روزنامه نگارها به این اخبار می گوییم خبر کوتاه. گاهی آنقدر کوتاه است که شاید از تیتر، فقط چند کلمه بیشتر داشته باشد اما نوک پیکانش تا عمق وجودت را می شکافد و پیش می رود. از روز یکشنبه یعنی از روز تنفیذ، یک دلشوره ای آمده بود و نشسته بود گوشه دلم و بیرون هم نمی رفت. جا خوش کرده بود. اصلا نمی دانم این دلشوره ها چرا دست از سر دلم بر نمی دارند. هر روز یک طوری خودشان را به زور هم که شده در حریم من وارد می کنند. هر بار که بهش بهایی می دادم بلافاصله می گفتم خدایا خودت همه چیز را به خیر بگذران. دیشب یعنی زمانی که دیگر مراسم تحلیف تمام شده بود، خدا را شکر کردم و خیالم راحت شد. دلشوره هم جُل و پلاسش را جمع کرد و رفت. کامم شیرین شده بود مثل عسل. بی هیچ خطری رئیس جمهور محبوبم قرار بود سکان اداره کشور را برای چهارسالی با شعار عدالت به دست بگیرد. حالا ما بودیم و ایرانی که آبادی، آزادی و سربلندی اش آرزوی همیشگی مان بوده و هست. اما تلخ شد، زهر هلاهل شد که هیچ تریاقی علاجش نیست. خبر شهادتت که پیچید انگار دوباره حاج قاسم را زده بودند.
تو برای ما اسماعیل هنیه بودی، یک ابرمرد فلسطینی که مقاومت را مشق می کردی و امید می کاشتی در دل مردمان سرزمین موعود و برای فلسطین همان حاج قاسم بودی. دیده بودمت درست همان روزی که دیواری انسانی برای ورود مسئولان به دانشگاه تهران تشکیل شده بود و من و خواهرم را هم به خاطر عباهایمان فلسطینی تصور کرده بودند و فرزندان تو. سرمان را پایین انداخته بودیم و دنبالت حرکت می کردیم. اما بد می شد اگر می فهمیدند که ما با تو هیچ نسبت خونی نداریم اصلا با هیچ مسئولی که از آن گذر انسانی عبور می کرد نسبتی نداشتیم. ما فقط دو خواهری بودیم که سوخته بودیم از داغی که سردسته تروریست ها بر جگرمان گذاشته بود و حاج قاسممان را گرفته بود و آمده بودیم که بگوییم حاج قاسم تو همیشه برایمان عزیز بودی و خواهی بود. چه خوب که آن روز دیدیمت. این رفته بود توی لیست افتخاراتم. با آب و تاب تعریف می کردم. اصلا دیدنت برای لحظه ای میان آن همه تلخی کامم را شیرین کرد.
طوفان الاقصی که به پا شد، فلسطین دوباره جان گرفت. شد سر تیتر خبرها. طوفان را تو و دیگر برادرانت به پا کرده بودید نه در سرزمین های اشغالی که در هر جایی که انسان آزاده ای زیست می کند. کودکان فلسطینی شدند عزیز دل مادران آزاده. اعتراض ها تا دانشگاه های امریکا هم امتداد پیدا کرد و این از درایت تو و امثال تو بود و خدایی که به عملتان برکت داد و عَلمتان را برافراشت.
طوفان الاقصی که شد اصلا مسجدالاقصی برایم رنگ و لعاب دیگری گرفت. همیشه دوستش داشتم چون قبله اولم بود. اما این بار این دوست داشتن از جنس دیگری بود. اقامه نماز در آنجا برایم شد یک آرزو درست مثل آرزو برای زیارت شش گوشه اربابمان. مثل طواف دور خانه خدا و نماز در روضه پیامبر(ص).
بارها برای کشتنت کمین کرده بودند اما تیرشان به سنگ خورده بود. آنان نمی دانند که برای مردان خدا شهادت هنر است. آنها نمی دانند که تو خوب می دانستی که خداست که می میراند و زنده می گرداند. خداست که می خنداند و گریه می اندازد. آنان نمی دانند که شهادت آرزوی مردان مجاهد است. آنان نمی دانند که با زدن اسماعیل هنیه، هنیه های دیگری متولد خواهند شد. خونت در باریکه غزه خواهد جوشید. درست همان طور که خون شهدای پیش از تو جوشیده بود. اما دریغ و افسوس برای ماست که چون تویی را از دست داده ایم. آن هم در تهرانی که برای مهمانی آمده بودی. در سرزمینی که پشتیبان مقاومت است و حضرت روح الله شصت سال پیش، نام فلسطین را بر زبان ها انداخت و فرمود: فلسطین مغصوب است؛ یهود را بیرون کنید از فلسطین. آن روزهایی که تو هنوز طفل خردسالی بودی.
چه گوری برای خودشان کنده اند این صهیون ها. ما به وعده الهی دل خوش داریم و می دانیم که وَ نُرِیدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّهً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثِینَ. ما به امید صبح ظهوریم که الیس الله بصبح قریب. صبحی که روز پیروزی فرزندان اسماعیل بر فرزندان اسرائیل است.
تعامل سازنده با جهان
علی شمس اردکانی
این روزها عبارت تعامل سازنده با جهان «در سخنان بزرگان به شمار شنیده میشود و راهکار برونرفت از بحرانهای اقتصادی، سیاسی، بینالمللی و انزوای تحمیلی از سوی دشمنان دین و ملت شمرده میشود. اوج این رویکرد با تکرار در سخن متین ریاستجمهوری، جناب دکتر پزشکیان هنگام تحلیف در مجلس شورا درخشید چنانکه عنوان خبر مهم این مراسم در جراید شد. از آنجا که عبارت «تعامل سازنده با جهان» عنوان کتابی* است که من با همقلمی مرحوم دکتر اکبر ترکان در سال ۱۳۹۹ منتشر کردهایم البته که شنیدن مکرر عنوان کتابمان مایه شادی و شگفتی است.
گزینش این عنوان برای کتاب نامبرده هنگام جستوجو برای یافتن موانع تولید و صادرات و اشتغال و رسیدن به رتبه «اقتصاد اول منطقه» به ذهن متبادر میشود. در بررسیهای تاریخ یافتیم هرگاه ایران با جهان و منطقه روابط گسترده فرهنگی و بازرگانی داشته و بهویژه تجارت با همسایگان رونق داشته، ایران هم در توسعه اقتصادی و نیرومندی نظامی-سیاسی یکی از جایگاههای بزرگ جهانی را داشته است. از سوی دیگر در هر برهه تاریخی که ایران گرفتار کاهش دادوستد با جهان شده، کشور گرفتار انواع مضایق و ناتوانیها شده؛ چنانکه حاکمیت ملی و ماهیت سیاسی ایران هم به نقطه پایین خود رسیده است. در کتاب «تعامل سازنده با جهان» دریافتیم که نابسامانی روابط اقتصادی با جهان به کاهش اعتبار فرهنگی، سیاسی و نظامی کشور انجامیده و کاستی در یک زمینه به دیگر زمینهها تسری یافته و در کشور، ناامیدی و نااطمینانی به همهچیز به گسترش فقر عمومی کشیده شده و درنهایت شکافهای طبقاتی-اجتماعی ژرفتر شده است. در این میان آموزه شگرفی در قرآن یافتیم که در سوره نحل آیه مبارکه 12 نشانیهای جامعه خوشبخت را داده و میفرماید: جامعه مثالی جایی است که در آن امنیت، اطمینان و مبادله با هرجای دیگر برقرار است؛ بهطوریکه نیازهای آن از همهجا به وفور میرسد (یعنی با همهجای دنیا هم رفع نیاز میکند) و دادوستد آسان و فراوان با همه جهان دارد؛ وَ ضَرَبَ ٱللَّهُ مَثَلا قَریَة کَانَت ءَامِنَة مُّطمَئِنَّة یَأتِیهَا رِزقُهَا رَغَدا مِّن کُلِّ مَکَان.
و در ادامه میفرماید این مردم به این نعمتها کفران کردند و در نتیجه آن کفران، گرفتار ترس و گرسنگی و فقر شدند؛ فَکَفَرَت بِأَنعُمِ ٱللَّهِ فَأَذقَهَا ٱللَّهُ لِبَاسَ ٱلجُوعِ وَٱلخَوفِ. و در پایان آیه این ترس و گرسنگی را دستساز کفرانکنندگان نعمتهای خدا میشمارد که در رأس آنها امنیت، اطمینان و روزی فراوان و مبادله با همه جهان دنیا معرفی شدهاند. خداوند در این آیه مبارک، مبادله با کل جهان را نشانه امنیت و راحتی مردم میداند. پس کوشندگان جنگ و دعوا، تحریم و تعمیم مبارزه، آورندگان ترس و گرسنگی برای جامعه هستند. این پیامآوران فقر و ترس که در کاهش روابط دادوستد با جهان میکوشند، همانهایی هستند که در سایه، دست به هر کاری میزنند تا برای مردم ترس و فقر بیافرینند و در این گرداب فقر و محدودیت است که دوستان خود را به تجارت محدودیت و ترس و تحریم میگمارند و شیره جان ملتی را میمکند. میبینیم که یاران همین پیامبران فقر با رانتخواران و قاچاقچیان همپیالهاند. از یک سو به صادرات قاچاق سوخت مشغولاند که در مقابل آن کالای مصرفی قاچاق وارد میکنند که موجب ورشکستگی تولیدکنندگان داخلی و در نتیجه بیکارشدن و گسترش سیل عظیم فقر در داخل کشور میشود، فقری که برخی از کارشناسان دامنه درافتادن مردمان به زیر خط فقر را تا 49 درصد خانوارهای ایرانی برآورد میکنند. پس مبارک پیامی است که تعامل سازنده با جهان داشته باشیم. باشد که عقبماندگیهای منطقهای و جهانی به تدریج جبران و ایران اقتصاد اول منطقه شود. آمین یا ربالعالمین.
پاسخ پشیمان کننده در راه است
محمدکاظم انبارلویی
تصویری که از حضور نمایندگان ۸۰ کشور جهان به همراه نمایندگان ملت در مجلس شورای اسلامی به جهان مخابره شد در سه کلمه خلاصه میشود. ایران امروز کشوری امن، منسجم و باثبات است.
ترور اسماعیل هنیه در تهران برای مخدوش کردن این تصویر از سوی استکبار جهانی است. ایران قطعا یک پاسخ پشیمان کننده به این اقدام خواهد داد. پاسخ محور مقاومت نیز در برابر این پدیده حساب ویژهای دارد.
این پاسخها رژیم صهیونیستی را به یک دره ناامن همیشگی پرتاب خواهد کرد.
صهیونیستها باید یک حساب ویژه باز کنند و در آن هزینه حمله به خاک ما و زدن یک مهمان را دقیق محاسبه و ثبت کنند.
نسلکشی صهیونیستها در غزه و توطئه ناتو در اروپا در جنگ اوکراین و دسیسههای آمریکا و سه کشور شرور اروپا در تحمیل تحریمهای اقتصادی و تهدیدهای نظامی، صلح جهانی را به خطر انداخته است.
نطق رئیسجمهور ما در مراسم تحلیف یک نطق پربار، بی حاشیه و همه نگر به مسائل داخلی و خارجی بود و از این باب در داخل کشور و در مجامع جهانی بازتاب گسترده داشت.
استقبال نمایندگان ملت و تشویقهای چندباره از فرازهای این نطق توسط نمایندگان ۸۰ کشور جهان پاسخی کوبنده به نطق شرارتآمیز سرکرده جنایتکار صهیونیستها در کنگره آمریکا بود.
آنجا که دکتر مسعود پزشکیان فریاد زد :
- نمیتوان در برابر اینهمه جنایات صهیونیستها سکوت کرد.
- خواهان جهانی هستیم که در آن فلسطینیها از جنگ، نسلکشی ، ظلم و اسارت رها شوند.
- نمیگذاریم رؤیاهای هیچ کودکی در فلسطین زیر آوارهای خانه پدری مدفون شود.
در حقیقت او مواضع نهتنها جمهوری اسلامی بلکه مواضع مسلمانان جهان و همه انسانهایی که در ۵ قاره جهان علیه مظالم اشغالگران قدس قیام کردهاند را بیان کرد.
پزشکیان صریح و روشن در برابر آمریکا و سه کشور شرور اروپایی فریاد زد :
«دولت من هرگز تسلیم زورگویی، فشار و استانداردهای دوگانه نخواهد شد.»
پشتوانه چنین مواضع قدرتمندانه و عزتمندانه در برابر دشمن اتحاد ملت و ایران قدرتمند ، امن ، منسجم و باثبات است.
برای همین پزشکیان برای تضمین این قدرت در پی تشکیل دولت وفاق و
وحدت ملی است.
دال مرکزی گفتمان دولت وحدت ملی به بیان رئیسجمهور :
- سند چشمانداز
- التزام به قانون اساسی
- اجرای سیاستهای کلی اعلامی از سوی رهبری
- و اجرای برنامه هفتم توسعه جمهوری اسلامی است.
تصویر ایران قوی و متحد و منسجم را بگذارید در برابر تصویری که از انتخابات آمریکا داریم. انتخاباتی که قرار است چهار ماه بعد برگزار شود.
ترامپ در تازهترین مواضع خود اعلام کرده است: انتخابات ریاست جمهوری آمریکا آخرین انتخاباتی است که در این کشور برگزار میشود!
طرفداران او میگویند ؛ اگر ترامپ انتخاب نشود مقدمهای برای شروع جنگ داخلی در این کشور است.
رأیدهندگان نگونبخت آمریکایی در برابر دو گزینه جنگ داخلی و استبداد ترامپی قرار دارند. استبدادی که زمان ندارد و چون ترامپ صریح گفته این آخرین انتخابات در آمریکا است.
تصویر ایران قوی و متحد و قدرتمند و منسجم را بگذارید در برابر تصویری که هفته گذشته از آمریکا به هنگام نطق نخستوزیر جنایتکار رژیم اشغالگر قدس به جهان مخابره شد.
- تصویر کنگره آمریکا درحالیکه ۱۲۹ نماینده کنگره بهعنوان اعتراض به نسلکشی در این نشست شرکت نکردند!
- تصویر پایین کشیدن پرچم آمریکا در محوطه کنگره و به آتش کشیدن آن و از همه مهمتر بالا بردن پرچم فلسطین در مقابل کنگره آمریکا !
- تحصن جمع زیادی از یهودیان آمریکا در داخل کنگره و اجتماع عظیمی از مردم آمریکا بیرون از کنگره در اعتراض به نسلکشی صهیونیستها!
این هفته جهان شاهد دو تصویر در دونقطه جهان بود. تصویری که در یک سو امام «نور» نشسته که ملت او در جایگاه درست تاریخ حرکت میکند. در سوی دیگر امام «نار» نشسته که میخواهد جهان را به آتش بکشد.
این دو تصویر دیدنی در قاب رسانههای جهان تکهای از تاریخ پرماجرای بشر در عبور از یکی از گردنههای مخاطرهآمیز عصر ماست.
مراسم تحلیف ریاست جمهوری با نطق پزشکیان به مراسم پیام سوگند به مقاومت و پایداری در برابر استبداد جهانی تبدیل شد.
بله! ما در جنگ هستیم
یونس مولایی
ترور شهید اسماعیل هنیه از رهبران بزرگ تاریخ مقاومت در تهران ضایعهای بزرگ بود که از دیروز بسیاری را در بهت فروبرده است. هرچند در 10 ماه گذشته رژیم صهیونیستی فرماندهان زیادی از مقاومت را ترور کرده است تا در کنار هزاران کودک به شهادت رسیده در غزه، بتواند به نامهای بزرگ نیز در لیست کشتار خود اشاره کند اما این ترور از وجه مکانی محل شهادت، جایگاه منحصربهفردی داشت. ترور رهبر سیاسی سازمان حماس آن هم در شرایطی که به عنوان یک میهمان دیپلماتیک در خاک ایران حاضر شده بود، بیش از همه یک اعلان جنگ به تهران به حساب میآید. پیش از این در فروردین سال جاری نیز جنگندههای این رژیم با حمله به ساختمان کنسولی ایران در دمشق، یکی از خطوط قرمز بزرگ را شکسته بودند. شکستن این خط قرمز بیسابقه البته با واکنش بیسابقهای نیز از سوی ایران در قالب عملیات «وعده صادق» همراه بود. با توجه به موضعگیری صریح رهبر انقلاب مبنی بر در انتظار بودن یک «مجازات سخت» برای صهیونیستها، دور از ذهن نیست که در آینده نزدیک ایران برای انتقام این ترور دست به یک عملیات یا واکنش منحصربهفرد بزند. با این حال در موقعیت فعلی پرداختن به فرضیههایی از این دست که واکنش ایران چگونه و در چه سطحی خواهد بود چندان نمیتواند دقیق باشد، چرا که ذات فعالیتهای نظامی و در نظر گرفتن تمام جوانب حاکم بر آن مانع از آن میشود که بتوان پیشبینی دقیقی در این مورد داشت. آنچه شاید فراتر از پیشبینی رفتار ایران اهمیت دارد، این ادراک است که در فضای بعد از 7 اکتبر و عملیات توفان الاقصی، یک فضای جنگی غیررسمی میان ایران و رژیم صهیونیستی شکل گرفته است؛ فضایی که هرچند هنوز نشانی از یک تقابل مستقیم و پیوسته ندارد اما در برهههای مختلف خود را نمایان میسازد. بخش بزرگی از کابوس صهیونیستها از صبح 7 اکتبر سال 2023 به واقعیت بدل شد. پس از حمله بیسابقه نیروهای مقاومت به مقرهای اشغالگران که بیشترین تلفات را برای آنها به همراه داشت، اسرائیل شاهد شکلگیری یک زنجیره حامی مقاومت در اطراف خود شد؛ زنجیرهای که حزبالله لبنان، مقاومت عراق و همچنین انصارالله یمن از مهمترین بازیگران آن هستند. در طول 10 ماه گذشته بهرغم آتشی که دائما در جبهه شمالی میان لبنان و صهیونیستها رد و بدل شده اما هنوز نبرد تمامعیار آغاز نشده است. از سوی دیگر انصارالله یمن هرچند با تنگ کردن فرصت جغرافیایی اشغالگران و حمله به کشتیهای عازم به سوی سرزمینهای اشغالی ضربه اقتصادی مهمی به تلآویو وارد کرده اما 2 هفته پیش با حمله پهپادی به این شهر، عیار خود در به مخاطره انداختن منافع این رژیم را نشان داد. کنار هم قرار دادن مجموعه بازیگری فعال شبکه مقاومت در این 10 ماه عملا بیسابقهترین نظام تهدیدها را علیه صهیونیستها به رخ کشید. در این فضا اشغالگران عملا شرایط به وجود آمده را بهمثابه اعلان جنگی از سوی تهران در نظر گرفتهاند. در این موقعیت صهیونیستها خود را طرفی از جنگی میدیدند که طرف دیگر بدون گرفتار شدن به هیچ تهدیدی، بزرگترین تهدیدها را برای دشمن خود ایجاد کرده و مدیریت میکند. با چنین نگاهی خیز برای شریک کردن ایران در تهدیدهای این جنگ و انتظار برای رسیدن به موقعیتی که بتوان با پشتیبانی آمریکا وارد نبرد مستقیم با ایران شد، رویکرد رژیم صهیونیستی در 10ماه گذشته بود.
عملیات ترور در قلب تهران آن هم با هدف قرار دادن یک چهره عالیرتبه مقاومت فلسطین یعنی اسماعیل هنیه، عملیاتی بزرگ بود که واکنشی بزرگ را نیز میطلبد اما باید به خاطر داشت که چنین جسارتی در یک شرایط جنگی از سوی صهیونیستها سر زد و همه چیز را نیز باید با توجه به همان شرایط جنگی فهم کرد. در این شرایط با فراگیر شدن یک اتمسفر هیجانی، بسیاری رو به روایتهایی میآورند که وجه جنگی این عملیات را تضعیف میکند به گونهای که گویا در یک شرایط معمول و به دور از تنش، صهیونیستها تصمیم به چنین اقدامی گرفتهاند. این عدم ادراک صحیح باعث میشود بار سناریوی روانی مدنظر صهیونیستها تبدیل به یک باور عمومی شود.
به نظر میرسد بعد از ترور شهید هنیه در تهران، وقت آن رسیده باشد که با صراحت بیشتری موقعیت میان ایران و رژیم کودککش صهیونیستی را با فرض یک شرایط جنگی ترسیم کنیم. در این شرایط جنگی ضمن آنکه ملاحظات نسبت به احتمال تعدی صهیونیستها افزایش مییابد، ادراک جمعی نیز حوادث را باید در یک متن جنگی درک کند. درک این شرایط 2 نتیجه مهم دارد؛ نخست مانع آن میشود اسرائیل با هر عملیات یا تروری، این ذهنیت فراگیر را ایجاد کند که به پیروزی رسیده (چراکه هر کنش این رژیم در نسبت با باتلاقی که در آن قرار گرفته فهمیده میشود) و دوم عملیات روانی رسانههای خارج از کشور را برای مانور روی این پیشفرض که ایران مشغول هزینهتراشی است بیاعتبار کرده و اقدامات ایران در یک چارچوب دفاعی فهمیده میشود.