رسول خدا(ص) میفرمایند: «در روز قیامت صندلیهایی در اطراف عرش الهی برای گروهی از مردم نصب میگردد. صورت آنان همانند ماه شب چهارده نورانی است. تمامی مردم اندوهگینند، ولی آنان اندوهی ندارند. مردم میترسند و آنان نمیترسند. آنها اولیاء خدا هستند كه هیچ ترس و غمی ندارند. از رسول خدا(ص) پرسیدند اینان چه كسانی هستند؟ فرمود: «آنها كسانی هستند كه در راه خدا دوستی میكنند.»(محجةالبیضاء، ج3، ص286) دوستی در راه خدا بهمعنای داشتن محبت قلبی نسبت به دوستان خدا و دشمنی در راه خدا بهمعنای داشتن دشمنی با دشمنان خداست. این دوستی و دشمنی باید صرفاً برای خدا و در راه رضای او باشد، نه برای اهداف شخصی یا دنیوی. وقتی انسان با خدا رابطه دوستانه برقرار کند و او را محبوب خود بداند، آنگاه میتواند دیگران را نیز به خاطر خدا دوست بدارد و با دشمنان خدا نیز دشمنی ورزد. این دوستی و دشمنی الهی باعث میشود که انسان از انجام گناهان پرهیز کند و به سمت کمالات اخلاقی و رضای خدا حرکت کند. در روز قیامت، خداوند افرادی را که در دنیا بهخاطر او دوستی و دشمنی میکردند، بدون حساب به بهشت میفرستد. این نشان میدهد دوستی و دشمنی برای خدا چقدر مهم و ارزشمند است. اساس این موضوع بر این اصل استوار است که ابتدا باید انسان رابطه دوستانهای با خداوند برقرار کند و او را محبوب خود بداند. زمانیکه خداوند در قلب انسان جای گرفت، آنگاه او میتواند دیگران را بهخاطر خدا دوست داشته و دشمنان خدا را دشمن بشمارد. این موضوع به قدری مهم است که خداوند در روز قیامت همه مردم را جمع میکند و از کسانی که بهخاطر خدا دوستی و دشمنی داشتند، تجلیل میکند. امام صادق(ع) مىفرمایند: «آیا دین جز محبّت و رحمت چیز دیگرى است؟! زیرا خداوند متعال مىفرماید: اگر خدا را دوست دارید از دستورات من اطاعت کنید تا محبوب خداوند شوید.»(میزانالحکمة، ج2، ص215) یعنى انگیزه عمل به دستورات الهى، عشق و محبّت به خداوند است. در روایت دیگرى امام باقر(ع) میفرمایند: «الدّین هُوَ الْحُبُّ وَ الْحُبُّ هُوَ الدّینُ»؛ دین محبّت است و محبّت دین است.(نورالثّقلین، ج5، ص285) وقتی انسان به خداوند محبت داشته باشد و هر چیزی را برای او و بهخاطر او دوست داشته باشد، خداوند هم او را دوست میدارد و حرکت در مسیر کمالات را برای او آسان میکند. خداوند یکی از مهمترین و تنها راه رسیدن به کمالات را دوستی با اهل بیت عصمت و طهارت و دشمنی با دشمنان ایشان قرار داده است. خداوند محبت خودش و محبت اهل بیت(ع) را محبتی میداند که میتواند در قلب انسان جای بگیرد و او را به کمالات برساند. شاهد این بیان در سوره احزاب، آیه ۴ آمده است که خداوند میفرماید: «مَا جَعَلَ اللَّهُ لِرَجُلٍ مِنْ قَلْبَیْنِ فِی جَوْفِهِ»؛ خداوند برای هیچکس در درونش دو قلب قرار نداده است. پس میان محبت خدا و اهلبیت(ع) هیچ دوگانگی وجود ندارد و سابقه نداشته است که انسانی بدون داشتن محبت به اهلبیت(ع) بتواند به محبت خدا برسد. استدلال دیگر این روایت است که میگوید: ابو عبیده حذاء که امام صادق(ع) بر قبر او حاضر شد و او را دعا کرد، میگوید: به حضور امام باقر(ع) رسیدم، گفتم: پدرم به قربانت. گاهی شیطان با من خلوت میکند و نفسم را پلیدی فرا میگیرد، آنگاه به یاد دوستی و دلبستگیم به شما میافتم و نفسم پاک میشود. در این هنگام امام باقر(ع) فرمودند: «ای زیاد، دین جز محبت نیست. نمیبینی که خداوند میفرماید: اگر خدا را دوست میدارید، مرا پیروی کنید، تا خدا شما را دوست دارد.» پیروی از امر خداوند در اینجا همان دستور به دوستی با اهلبیت(ع) است که اگر وجود داشته باشد، خداوند هم انسان را دوست میدارد. دین واقعی دینی است که در آن محبت اهلبیت(ع) وجود داشته باشد و دستور خداوند در این مورد وجود داشته باشد.
اما وظایف و تکالیف ما برای رسیدن به کمالات هم مهم است. اول ما باید به افزایش معرفت و شناخت نسبت به اهلبیت(ع) اقدام کنیم. با مطالعه و تفکر در زندگی و سیره آنان، میتوان به درک عمیقتری از جایگاه و مقام والای ایشان دست یافت. این معرفت، زمینهساز محبت و دوستی صادقانه با اهلبیت(ع) خواهد بود. ثانیاً با تقویت ارتباط معنوی با اهلبیت(ع) از طریق دعا، زیارت، مناجات و توسل به ایشان، میتوان ارتباط معنوی خود را با اهلبیت(ع) تقویت کرد. این ارتباط معنوی، موجب تقرب به خداوند و جلب رضایت او خواهد شد. ثالثاً تخلق به اخلاق و رفتار اهلبیت(ع) اهمیت دارد. با الگو قرار دادن صفات و رفتارهای پسندیده اهلبیت(ع) مانند سخاوت، گذشت، عفو و بخشش، میتوان به تقویت دوستی با ایشان اقدام کرد. این تخلق به اخلاق ایشان، موجب تقرب به خداوند و جلب رضایت او خواهد شد و چهارم باید به توصیههای اهلبیت(ع) عمل کرد؛ یعنی با پیروی از دستورات و توصیههای اهلبیت(ع) در زندگی، میتوان دوستی با ایشان را تقویت کرد. این عمل به توصیههای ایشان، موجب جلب رضایت خداوند و تقرب به او خواهد شد.