صفحه نخست >>  عمومی >> ویژه ها
تاریخ انتشار : ۰۹ مهر ۱۴۰۳ - ۰۷:۵۶  ، 
شناسه خبر : ۳۶۵۹۸۶
ترس بایدن و نتانیاهو از وحدت میادین!، ما برای خنک شدن دل، نمی‌ جنگیم!، شهید نصرا...؛ زنده‌تر از همیشه؛ یادداشت برخی از روزنامه‌های امروز می‌باشد.

ترس بایدن و نتانیاهو از وحدت میادین! 

دکتر محمدحسین محترم
«برادران و خواهران، این شهادت که ۲۵ سال انتظار آن می‌رفت، ما را غافلگیر نکرد. ما همگی فرزندان مکتبی هستیم که پیامبران‌، امامان آن و رهبران آن نیز شهید هستند. به همین دلیل امروز و با شهادت حاج عماد ما در روند و شرایط طبیعی‌مان قرار داریم، همان‌گونه که هنگام شهادت سید عباس موسوی و شیخ راغب حرب در روند طبیعی قرار داشتیم. ما در نبردی واقعی و نبرد خونین دفاع از میهن، ملت، امت قرار داریم». این بخشی از سخنان سید شهیدان مقاومت در مراسم تشییع فرمانده شهید حاج عماد مغنیه بود. 
امروز نیز همان سخنان شهید سیدحسن نصرالله بر ما و جبهه مقاومت اسلامی و بلکه آزادیخواهان جهان حاکم است و اینکه در «جبهه مقاومت در روند و شرایط طبیعی قرار دارد»، حتی با شهادت بزرگ‌ترین سردار خود! در نتیجه هرچند دشمن جنایات خود را تشدید کند تا جبهه مقاومت را بترساند و آبروی از دست رفته خود را احیا کند، اما اسرائیل از شمال و جنوب در سیطره‌ یاران سیدحسن و مردان سیدبدرالدین است که به اذعان رسانه‌های عبری «سرنوشت منطقه دیگر در دست آمریکا نیست، بلکه سرنوشت کل منطقه در دستان مردانی است که گوش به فرمان مرد استراتژیست در تهران است...»! لذا به فرموده رهبر معظم انقلاب و لنگرگاه اصلی جبهه و محور مقاومت جنایات سگ ‌هار آمریکا هرچند هم سخت باشد اما «نمی‌تواند در ساخت مستحکم سازمان مقاومت اثر بگذارد و آن را از پا بیندازد و جنایتکاران صهیونیست بدانند که بسیار کوچک‌تر از آنند که به ساخت مستحکم حزب‌الله لبنان صدمه‌ مهمی وارد کنند»، همان‌گونه که چند روز قبل فرمودند «بله، ضربه وارد می‌کنند؛ کسانی از عناصر مؤثّر و ارزنده‌ حزب‌الله را به شهادت رساندند که بلاشک، این خسارت بود برای حزب‌الله، امّا این خسارتی نبود که حزب‌الله را از پا بیندازد؛ استحکام سازمانی و انسانی حزب‌الله بسیار بیشتر از این حرف‌ها است؛ آنها، اقتدارشان، توانایی‌شان، استحکام‌شان خیلی بیشتر از این حرف‌ها است که با این شهادت‌ها ضربه اساسی بخورند... به حول و قوّه الهی پیروزی نهائی در این نبرد متعلّق به جبهه مقاومت و جبهه‌ حزب‌الله خواهد بود». با همه سخت بودن شهادت سید مقاومت اما آنچه دل نیروهای مقاومت در سراسر منطقه و به‌خصوص در جنبش همیشه سرافراز حزب‌الله را قرص و محکم و دل امت پشتیبان جبهه مقاومت را آرام خواهد کرد این است که «همه نیروی مقاومت در منطقه در کنار حزب‌الله و پشتیبان آن هستند و سرنوشت منطقه را نیروهای مقاومت و در رأس آنان حزب‌الله سرافراز رقم خواهد زد». 
سؤال اول این است که آیا در شرایط فعلی آرایش صحنه و وضعیت میدان پیروزی مقاومت را تداعی می‌کند؟! پاسخ کسانی که نمی‌ترسند و بر اساس واقعیت‌های به هم پیوسته میدان از گذشته تاکنون تحلیل می‌کنند، آری است، اما برای کسانی که تلاش دارند ترس خود را به جامعه القا کنند و نمی‌خواهند دستاوردهای مهم و استراتژیک و تاکتیکی را به روی خود بیاورند و اذعان کنند که جبهه مقاومت بیست سال قبل کجا بود و اکنون به کجا رسیده، پاسخ خیر است! سؤال دوم اینکه آیا شهادتِ فرماندهان جبهه مقاومت نشانه شکست است؟! برای کسانی که فلسفه شهادت را نمی‌دانند و بر داده‌های مادی تحلیل می‌کنند، پاسخ آری است، اما برای حسن باقری‌ها و خرازی‌ها و زین‌الدین‌ها و حججی‌ها و سلیمانی‌ها و هنیه‌ها و فؤاد شکرها و ابراهیم عقیل‌ها و... و در یک کلمه در فلسفه و مکتب امام خمینی که سرباز بزرگ آن می‌گوید ما ملت امام حسینیم!، پاسخ خیر است. لذا:
1- ضربات اخیر دشمن در حوزه سایبری و امنیتی و اطلاعاتی در حقیقت پاسخی منفعلانه به ضربات بزرگ‌تر و گسترده‌تری است که تاکنون ده‌ها بار در این حوزه‌ها از جبهه مقاومت و به‌خصوص از ناحیه حزب‌الله خورده و سانسور کرده، اما اکنون به دلیل استمرار این ضربات و به مدد پهپادهای هدهد و یافا و فرود آمدن موشک‌های کروز در قلب حیفا و تل‌آویو دیگر برایش قابل کتمان و سانسور نیست. لذا مثل یک گربه گیر افتاده در یک اتاق به هر جنایتی برای رهایی خود دست می‌زند. تصمیم به انتقام بر اساس مطالبه عمومی و یا اقناع افکار عمومی شکل نمی‌گیرد بلکه پاسخ نظامی به این جنایات یک ضرورت مبتنی بر قواعد میدان است که مستقیم یا غیرمستقیم و با صدا و یا بدون صدا هر روز در حال انجام است. در خصوص مطالبه انتقام باید در تحلیل‌ها و محاسباتمان بگنجانیم که اولا به یاد بیاورید که در همین چند روز گذشته فرودگاه‌های صهیونیستی آماج موشک‌های تازه رونمایی شده حزب‌الله قرار گرفتند و همین دو هفته قبل مرکز موساد در تل‌آویو در یک غافلگیری غیرمنتظره با موشک‌های حزب‌الله منفجر شد. ثانیا به یاد بیاورید که در طوفان الاقصی نیروهای مقاومت چگونه در عمق ۲۰ تا ۳۰ کیلومتری اراضی اشغالی فرماندهان و ژنرال‌های رده بالای صهیونیستی را با لباس خواب از درون خانه‌هایشان بیرون کشیدند و آنها را به اسارت گرفتند و یا به درک واصل کردند! و اساسا اقدامات اطلاعاتی – امنیتی کنونی اسرائیل برای آزادی همین ژنرال‌های به اسارت گرفته شده در یک عملیات فوق‌سری اطلاعاتی- امنیتی نیروهای مقاومت است که تاکنون حتی نتوانسته رد پایی از آنها پیدا کند! ثالثا بدانیم که جبهه مقاومت چگونه راهبرد اساسی خود را در این ۱۱ ماه برای خفگی اقتصادی رژیم صهیونیستی از موشکباران و تعطیل کردن بندر ایلات در ساحل جنوبی مدیترانه و زدن تمام کشتی‌ها و نفتکش‌ها به مقصد اسرائیل در دریای سرخ، تاکنون با زدن بندر حیفا به عنوان دومین بندر مهم اسرائیل در عمق ۵۰ کیلومتری اراضی اشغالی به اجرا گذاشته است. رابعا زدن فرودگاه‌های مگیدو و رامات دیوید و مجیدو و انهدام شرکت تجهیزات نظامی رافائل و ده‌ها کارخانه دیگر و نابودی تجهیزات جاسوسی و نظارتی و راداری و سایبری در ده‌ها پایگاه‌ رژیم صهیونیستی و ساقط کردن بالن جاسوسی استراتژیک صهیونیست‌ها از دیگر و مهم‌ترین دستاوردهای انتقام راهبردی حزب‌الله در ۱۱ ماه گذشته است.
۲- اما علی‌رغم اذعان خود مقامات آمریکایی و اسرائیلی و رسانه‌های غربی- عبری به شکست رژیم صهیونیستی در مقابل حماس، چرا نتانیاهو به تشدید تنش با حزب‌الله روی آورده است؟! حقیقت این اساس که بیشتر از اسرائیل، آمریکا به عنوان حامی اصلی این رژیم جعلی از وحدت میادین جبهه مقاومت که در طول بیش از ۷۰ سال مبارزه با رژیم صهیونیستی بی‌سابقه است و همین عامل نویددهنده محو کامل اسرائیل به حول قوه الهی می‌باشد، نگران و وحشت‌زده شده است. لذا استراتژی خود را بر سیاست تفرقه بین صفوف متحد جبهه مقاومت گذاشته است. ابتدا تلاش داشتند با ترس ناشی از حملات هدفمند به مردم بی‌دفاع و بیمارستان‌ها و مدارس و وقوع بی‌سابقه‌ترین جنایات در غزه، حماس را به عنوان هسته محوری مقاومت در فلسطین نابود و یا حداقل وادار به عقب‌نشینی و از جبهه مقاومت جدا کنند، اما با صبر مردم غزه و پایداری رزمندگان حماس و یاری دیگر اضلاع جبهه مقاومت شکست خوردند. در مرحله بعد با حمله آمریکا و اسرائیل به یمن و الحدید تلاش کردند مقاومت یمن را بترسانند تا دست از حمایت از غزه بردارد، اما حضور بی‌سابقه ملت یمن در صحنه و ادامه حمایت‌های عملی و میدانی انصارالله از غزه با شکست دیگری روبه‌رو شدند. اکنون نیز تلاش دارند با فشارهای نظامی و کشتار مردم و ترور فرماندهان، اول مردم لبنان را بترسانند تا از حمایت از حزب‌الله دست بردارند و دوم حزب‌الله را بترسانند تا دست از حمایت از غزه بردارد. اما باز مثل همیشه در مواجهه با سیاست محور مقاومت در محاسبات خود اشتباه کردند. وزیر خارجه آمریکا در دولت آیزنهاور یک سیاستی را مطرح کرد به نام «لبه پرتگاه» یا «توانایی نزدیک شدن به جنگ بدون ورود به آن»! یعنی علیه طرف مقابل دست به تنش بزن تا بترسد و احساس کند مسیری که در آن قرار دارد پرهزینه است و به این جمع‌بندی برسد که در آستانه یک خطر بزرگ حتمی نظامی و یا اقتصادی و یا سیاسی قرار گرفته و در نتیجه باید عقب‌نشینی کند. جان فاستر می‌گوید در نهایت شما می‌توانید در پای میز مذاکره میوه القای 
«سایه جنگ» و یا «در آستانه جنگ» را بچینید و امتیاز بگیرید! پروپاگاندا و فضاسازی‌های رسانه‌ای با ادعای اعزام ناو آیزنهاور و یا روزولت و یا آبراهام لینکن به منطقه و مستقر شدن جنگنده‌های  F35 و F22 در پایگاه‌های آمریکا در منطقه و یا اینکه اسرائیل هواپیماهای رادارگریز از آمریکا تحویل می‌گیرد، و... همگی بخشی از این سیاست لبه پرتگاه برای ترساندن طرف مقابل است. اکنون نیز در تحولات منطقه ارتش اسرائیل از این سیاست جان فاستر تحت نام سیاست ضاحیه که در سال ۲۰۰۶ در این منطقه به کار برد و شکست خورد، استفاده می‌کند. به گفته مقامات خود رژیم صهیونیستی در مصاحبه با مجله تایمز اسرائیل و اکسیوس، نتانیاهو به این نتیجه رسیده است که نمی‌تواند در میدان به اهداف خود برسد، لذا سیاست ضاحیه یا لبه پرتگاه را در پیش گرفته تا راه‌حل سیاسی برای بازگرداندن امنیت به شمال اراضی اشغالی پیدا کند. چنان‌که مقامات آمریکایی هم به اکسیوس گفتند «بایدن امیدوار است از فشار نظامی فزاینده تل‌آویو بر حزب‌الله برای دستیابی به یک توافق دیپلماتیک استفاده کند»! یعنی اصل داستان این است که می‌خواستند برای برون‌رفت رژیم صهیونیستی از این خفگی نظامی- امنیتی- سیاسی و کاهش فشار افکار عمومی، با جنگ روانی روی شهادت فرماندهان‌، جبهه مقاومت را بترسانند و حزب‌الله را از حماس جدا و وادار به عقب‌نشینی به پشت رودخانه لیتانی کنند. هدف دیگری که از تشدید تنش‌ها در جبهه لبنان دنبال می‌کنند انحراف افکار عمومی و توجه جامعه جهانی از غزه است. میدل ایست‌ای تصریح کرد «تشدید تنش در جبهه لبنان می‌تواند با دور کردن تمرکز جهان از غزه، زمینه پاکسازی قومی کامل در غزه را هموار کند».
 ۳- اما این توهم آنها خیلی زود آشکار شد و شکست خورد، و با شهادت سید مقاومت تمام خواب و خیال‌های آنها در خصوص مذاکره و اتش‌بس هوا شد و نشان داد راهی جز مقاومت و استفاده تمام‌عیار از سلاح مقاومت در مقابل این جنایتکار هدایت‌شونده توسط آمریکا وجود ندارد.شبکه کان اسرائیل اذعان کرد «هدف اسرائیل از حمله پیجرها و حمله به لبنان در متوقف کردن حزب‌الله در حمایت‌ از غزه، محقق نشده و نخواهد شد». چرا که با وجود شهادت سیدحسن نصرالله اولا حزب‌الله با هیچ توافقی که جدای از آتش‌بس در غزه باشد، موافقت نمی‌کند.
آن‌گونه که سیدحسن نصرالله با فهم دقیق از تاثیر تحولات میدانی و دیپلماسی بر یکدیگر راه را قبل از شهادتش مشخص کرد «جبهه لبنان از مهم‌ترین عوامل فشار بر دشمن و مهم‌ترین جبهه‌ فرسایش رژیم صهیونیستی و مهم‌ترین ابزار مذاکره در اختیار مقاومت فلسطین است و تا جنگ غزه متوقف نشود، جبهه لبنان متوقف نخواهد شد و تا زمانی که فلسطینیان به خانه‌هایشان برنگردند، نمی‌توانید جمعیت را به شمال بازگردانید»! ثانیا سیاست جبهه مقاومت در مقابل تجاوزات اسرائیل، سیاست عملیات فرسایشی و زوال توان اسرائیل با «راهبرد حساب مفتوح» در کنار «تاکتیک پاسخ نگهدارنده» است. یعنی در حالی که هر روز به جنایات صهیونیست‌ها پاسخی دردناک و راهبردی می‌دهد، انتقام تمام جنایات صهیونیست‌ها را محاسبه و به وقت خونخواهی خواهد گرفت، همان سیاستی که قبلا اسرائیل را مجبور به خروج از جنوب لبنان نمود. دانیل لوی کارشناس اسرائیلی اذعان می‌کند «اسرائیل نتوانسته جبهه شمال را از جبهه غزه جدا کند و اینک گرفتار جنگ فرسایشی شده که دارد در آن دست و پا می‌زند». نکته مهم این است که قبل از به‌وجود آمدن حزب‌الله اگر یکی از گروه‌های فلسطینی عملیات کوچکی علیه صهیونیست‌ها در سرزمین‌های اشغالی انجام می‌دادند، اسرائیل تا بیروت پیش می‌رفت اما اکنون پس از ۱۱ ماه از عملیات بزرگ ۷ اکتبر و تشدید حملات موشکی حزب‌الله به شمال سرزمین‌های اشغالی، نه‌تنها توان ورود به خاک لبنان را نداشته بلکه تا عمق ۷۰ کیلومتری اراضی اشغالی نیز ناامن شده و مورد حملات مقاومت قرار گرفته است. ثالثا خود نتانیاهو و بایدن به‌خوبی می‌دانند با شهادت سید حسن نصرالله باید منتظر پیامدها و عواقب هولناک آن باشند که به معنی شکست کامل آنهاست! چراکه امکان اینکه تمام سرتاسر اراضی اشغالی و تمام پایگاه‌های آمریکا در منطقه همزمان مورد هدف هزاران موشک قرار گیرد، بیش از هر زمان دیگری است. همان‌گونه که فقط صحنه‌ای کوچک از این جهنم عظمی را در چند روز اخیر با شلیک صدها موشک تا عمق ۵۰ تا ۷۰ کیلومتری در اراضی اشغالی شاهد آن بودند و هستند تا جایی که کاخ سفید اعلام کرد «از حمله حزب‌الله لبنان به تل‌آویو شوکه شدیم»! این واقعیت میدان است که از امروز باید منتظر آن باشند چون قواعد میدان کاملا عوض شد!

ما برای خنک شدن دل، نمی‌ جنگیم!

کمیل خجسته
1.  طوفان‌الاقصی چه کرد؟ از روز 7 اکتبر مسیر منطقه غرب آسیا دگرگون شد.
از روز تاسیس این رژیم تا امروز برای اولین بار است که صهیونیست‌ها درون سرزمین‌های اشغالی در حال دفاع از خود هستند. برای اولین بار است که ارتش اش درون سرزمین‌ها از شمال به جنوب، از کرانه تا غزه را باید بپیماید. نتانیاهو در سازمان ملل همین چند روز پیش راست می‌گفت که «ایران از شش جهت به اسرائیل در حال حمله است.» و از طرف دیگر درون اسرائیل نتانیاهو می‌داند که اگر از سریر قدرت پایین بیاید، پایان حیات سیاسی اش رقم خواهد خورد.
دکترین اسرائیل بر روی چهار اصل بن‌گورین برقرار بود. آن‌ها عبارت بودند از: بازدارندگی، هشدار، انتقال منطقه نبرد به قلمرو دشمن و دفاع از ساکنان در مقابل حملات. راهبرد نیل تا فرات موید همین دکترین بود. حتی زدن سر اختاپوس هم. اختاپوس برای آن‌ها ایرانی بود که جریان مقاومت نقش بازوانش را داشت و همین بود که تا 1401ش درون ایران با آتش فتنه اسرائیلی‌ها درگیر بودیم. قبل‌ترش فشار نتانیاهو به ترامپ برای حمله به ایران را در کتاب بولتون خوانده بودیم و حالا از این دکترین چه مانده است؟!
 آن‌ها میراث بن‌گورین را از دست داده‌اند. به همین دلیل است که اسرائیل وارد مرحله جدیدی از حیاتش شده است. نتانیاهو بازهم راست می‌گوید که آن‌ها جنگشان، جنگ موجودیت است و حق هم دارند اسم عملیات ترورشان علیه سید مقاومت را بگذارند «نظم جدید».
 2.  ما در یک جنگ تدریجی قرار داریم که دارد روز‌به‌روز حلقه آتش را برای سرزمین‌های اشغالی تنگ‌تر می‌کند. بله. قوی‌ترین اشقیای عالم با به‌روزترین ادوات فناورانه، متحد با یکدیگر روبه روی مقاومت هستند. آن‌ها از 1945م و پیروزی در جنگ دوم جهانی همدیگر را یافته‌اند و خود را توسعه داده‌اند. به همین دلیل هر حرکتی در مقاومت، ذیل راهبرد کلان جنگ نامتقارن باید فهمیده شود. جنگ نامتقارن همان راهبردی است که در مقابل ناوهای غول‌پیکر هواپیمابر، قایق‌های کوچک تندروی عاشورا را علم کرد.
دوم این که ذیل این راهبرد، می‌شود پاسخ داد که مقاومت مشغول چه کاری است؟ مقاومت با عملیات‌های نظامی‌اش در حال ایجاد حالت «از جا دررفتگی سیاسی» درون سرزمین‌های اشغالی است. به همین دلیل است که یکی از اهداف عملیات‌های حزب‌ا... در شمال اشغالی تمرکز بر آواره‌سازی صهیونیست‌ها بود. امروز از جمعیت 9 میلیونی اسرائیل بنا به گزارش‌های رسمی خود آن‌ها 450 هزار نفر از این سرزمین‌ها خارج  و بیشتر از 150هزار نفرشان آواره شده‌اند. این دست برتر حزب‌ا... است که در مذاکرات با صهیونیست‌ها و خطاب به شهرک نشینان شمال می‌گوید که «شما باید بفهمید که به منازل خود باز نخواهید گشت تا زمانی که جنگ در غزه ادامه پیدا کند» و به همین دلیل نتانیاهو بعد از ترور سید مقاومت گفت که شرط اصلی برای بازگرداندن شهرک‌نشینان ترور نصرا... بود.
ما امروز با دو راهبرد روبه رو هستیم. راهبرد اول در مواجهه با ارتش‌های بزرگ آمریکا، انگلیس، فرانسه، عربستان، امارات، آلمان، اردن و حتی قبرس و مصر استمرار جنگ نامتقارن هزار خنجر است. ضربات دارکوبی و پشت سرهم برای ایجاد سرزمین آتش و توسعه آوارگان و در نهایت از جا دررفتگی سیاسی حاکمیت اسرائیل از درون . راهبرد دوم «ماشین ترور و وحشت» برای خاموش کردن آن ضربات مستمر. رهبر انقلاب فرمودند «ساخت مستحکم سازمان مقاومت اثرپذیر این اقدامات نیست و سرنوشت منطقه را مقاومت رقم خواهد زد.» باید دید آیا ماشین ترور، توانسته هزار خنجر را از کار بیندازد یا نتانیاهو همچنان با یک شمال سردرگم و خیابان‌های معترض تل‌آویو روبه رو خواهد شد.

بزرگراه امام خمینی 

تقی دژاکام

۱ ـ سه روز پس از ششم ژوئن ۱۹۸۲ (خرداد ۱۳۶۱) که ارتش اسرائیل تهاجم گسترده خود را از زمین، هوا و دریا به لبنان آغاز کرد و طی آن تقریباً دوسوم نیرو‌های نظامی و شبه‌نظامی خود را به‌کار گرفت و فقط در روز اول عملیات بیش از ۳۰۰ فروند هواپیمای بمب‌افکن، کشور لبنان را بمباران کرد، در منطقه «خلده» که مدخل ورودی بیروت در جنوب این شهر است، عده‌ای از جوانان مذهبی شیعه با سلاح سبک و با شعار «الله اکبر» توانستند راه را بر اسرائیلی‌ها ببندند. این گروه در مصاحبه با خبرنگارانی که جهت اطلاع از هویت آنان به منطقه خلده رفته بودند، اعلام کردند از «پیروان امام خمینی» و عمدتاً دانشجویانی سازماندهی‌شده در مساجد و منطقه مورد اشاره‌اند که دانشکده علوم را سنگری برای مقاومت برگزیده‌اند. این دانشجویان کم‌شمار موفق شدند ضمن وارد آوردن تلفات سنگین به سربازان اشغالگر اسرائیلی، چندین تانک و نفربر را به تصرف خود درآورند و آن‌ها را در خیابان‌های بیروت به تماشای عموم و البته خبرنگاران داخلی و خارجی بگذارند. 
این مقاومت شگفت‌انگیز در برابر ارتشی که تا آن‌موقع در جهان اسلام مقاومت قابل‌ذکری در مقابل آن صورت نگرفته بود، دیگر جوانان منطقه شیعه‌نشین «ضاحیه» در جنوب بیروت را متوجه توانایی‌های خود کرد و آنان توانستند ۴۲ روز تمام در مقابل ارتش کلاسیک و تا بن‌دندان مسلح رژیم صهیونیستی، مقاومت کنند. بدین ترتیب پس از پایان هجوم وحشیانه صهیونیست‌ها به لبنان، «ضاحیه» تنها منطقه‌ای بود که این ارتش نتوانسته بود وارد آن شود. 
۲ ـ از چند ماه بعد، شعار‌هایی حاوی عبارت «حزب‌الله» در لبنان ظهور یافت، اما این عبارت نه به صورت عنوان رسمی یک گروه سیاسی بلکه به معنای عام آن به‌کار می‌رفت. از طرفی ارتش اسرائیل با ادامه حضور در لبنان، به قتل‌عام‌های گسترده خود نیز ادامه داد. در ۱۶ سپتامبر (۲۵ شهریور) همین سال، شبه‌نظامیان دست‌نشانده ارتش اسرائیل با حمله به اردوگاه آوارگان فلسطینی در «صبرا» و «شتیلا»، ۳ هزار فلسطینی اعم از پیرمرد، پیرزن و زنان و کودکان را که در پی خروج رزمندگان فلسطینی، بی‌سرپرست مانده بودند قتل‌عام کردند. 
این جنایت تاریخی موجب شد حتی گروه‌های سیاسی و قومی بی‌اعتقاد به مبارزه مسلحانه علیه اسرائیل، به این تنها راه پیروزی ایمان بیاورند. 
حالا دیگر در برابر هر جنایت ارتش اسرائیل، یک عملیات شهادت‌طلبانه از سوی مؤمنان انقلابی و جوانان لبنانی صورت می‌گرفت؛ جوانانی که از ششم ژانویه ۱۹۸۴ (۱۶ دی ۱۳۶۲) رسماً می‌توانستند با عنوان جدید «مقاومت اسلامی» و «حزب‌الله» وارد عملیات شوند. این اقدامات موجب شد سه کشور امریکا، انگلیس و اسپانیا درست یک ماه پس از اعلام موجودیت رسمی حزب‌الله، نیرو‌های خود را از لبنان خارج کنند و یک ماه بعد از آن هم فرانسه مجبور به این کار شد. 
اخراج بیگانگان از کشور، پیروزی قاطعی برای حزب‌الله لبنان به‌شمار می‌آمد و همگان ـ شیعه و سنی و مسیحی ـ حزب‌الله را با احساسات ستایش‌آمیز خود تحسین می‌کردند. بخصوص اینکه متعاقب خروج نیرو‌های چند ملیتی، ارتش اسرائیل از حومه بیروت تا شمال شهر صیدا عقب‌نشینی کرد و دولت دست‌نشانده «امین جمیل» نیز در موضع ضعف سرانجام تن به لغو کامل موافقت‌نامه خفت‌بار سازش با تل‌آویو داد. 
۳ ـ در ۲۵ ژوییه ۱۹۹۳، ارتش اسرائیل بار دیگر عملیات سه مرحله‌ای خود را به لبنان آغاز کرد. این در شرایطی بود که حزب‌الله با محبوبیت گسترده در میان توده‌های مردم توانسته بود در انتخابات پارلمانی رأی خوبی بیاورد. هواپیما‌های اسرائیل مواضع حزب‌الله در روستا‌های جنوب لبنان را بمباران کردند. سپس بالگرد‌های این رژیم در مرحله دوم عملیات، مناطق پیرامون شهرک‌های جنوب را بمباران کردند و در مرحله سوم مناطق مسکونی در کلیه شهرک‌ها و روستا‌های جنوب بمباران شد.
 
نیروی دریایی رژیم اشغالگر صهیونیستی نیز بنادر صیدا و صور را محاصره کرد و طی هفت روز، ۲۵ هزار گلوله توپ به جنوب لبنان شلیک کرد. در نتیجه این حملات همه‌جانبه، ۱۵۰ نفر کشته، ۵۰۰ نفر مجروح و صد‌ها نفر از جنوب لبنان آواره شدند.
حزب‌الله نیز در پاسخ به این تهاجم گسترده، شهرک‌های یهودی‌نشین در شمال اسرائیل را زیر حملات موشک‌های کاتیوشای خود قرار داد که در نتیجه ۲۰۰ هزار نفر از ساکنان شمال اسرائیل آواره شدند و از آنجا که شمال اسرائیل، در واقع قطب کشاورزی صنعتی و توریستی این کشور محسوب می‌شد و می‌شود، مختل‌شدن امنیت در آن‌منطقه ضربات سنگین اقتصادی برای رژیم تل‌آویو در پی داشت. به همین دلیل یک هفته پس از این عملیات، زمامداران اسرائیل متوجه شدند که دچار اشتباه محاسبه شده‌اند، زیرا نه تنها افکارعمومی در جنوب لبنان علیه حزب‌الله برانگیخته نشد بلکه برعکس، محبوبیت حزب‌الله نه تنها در بین شیعیان بلکه سنی‌ها و مسیحیان نیز تشدید شد و از آن‌سو افکارعمومی داخل اسرائیل به شدت دولت حاکم بر این رژیم را برای پایان دادن به این عملیات تحت فشار قرار داد. 
مرحوم «رفیق حریری» که آن‌موقع نخست‌وزیر لبنان بود در مصاحبه با روزنامه فرانسوی لوموند با عباراتی طنزآمیز اعلام کرد: «اگر هدف اسرائیل، انهدام و نابود کردن جنوب لبنان بوده، در این کار به موفقیت رسیده است، اما اگر در نظر داشت مقاومت و ریشه‌های آن را از بین ببرد، ناکام شده است!»
۴ ـ در پی هلاکت «اسحاق رابین» نخست‌وزیر وقت اسرائیل در آبان‌ماه ۱۳۷۴ توسط یک یهودی ناراضی و توقف مذاکرات صلح میان سوریه و اسرائیل، شیمون پرز که توان از سرگیری مذاکرات صلح را نداشت و از سویی نمی‌خواست انتخابات پارلمانی پیش رو را از دست بدهد، در ۱۱ آوریل ۱۹۹۶ (۲۲/۱/۱۳۷۵) عملیات گسترده نظامی خود را علیه لبنان از هوا، دریا و زمین تحت عنوان «خوشه‌های خشم» آغاز کرد و مناطق مسکونی جنوب بقاع، بیروت و جبل را مورد شدیدترین و بی‌سابقه‌ترین حملات از زمان تجاوز سال ۱۹۸۲ قرار داد. این عملیات ۱۶ روزه باعث وارد آمدن تلفات سنگینی به غیرنظامیان لبنانی شد، اما مهم‌ترین فاجعه در روستای «قانا» در جنوب لبنان اتفاق افتاد. در ۱۸ آوریل باقیمانده اهالی این روستا که نتوانسته بودند روستای خود را ترک کنند به پایگاه نیرو‌های سازمان ملل در نزدیک روستای قانا پناه بردند تا از حملات ارتش اسرائیل در امان بمانند، اما توپخانه ارتش صهیونیستی با هدف‌گیری دقیق محل تجمع آنان، اکثر آنان را قتل‌عام کرد. در این اقدام جنایتکارانه بیش از ۱۰۰ روستایی کشته و همین تعداد نیز زخمی شدند. 
حزب‌الله لبنان نیز در پاسخ به این حملات، شهرک‌های یهودی‌نشین شمال اسرائیل را به شدت زیر آتش موشک‌های کاتیوشای خود قرار داد و ضمن وارد آوردن خسارات فراوان به آنها، موج عظیمی از آوارگی در میان ساکنان این مناطق ایجاد کرد و در نتیجه ضمن اینکه «پرز» زیر فشار‌های داخلی و خارجی مجبور به تن دادن به «تفاهمنامه آوریل» شد، در انتخابات پارلمانی نیز شکست خورد و باز هم حزب‌الله لبنان پیروز از میدان درآمد و باز هم بر محبوبیت گسترده این تشکل افزوده شد و پنج ماه بعد، بار دیگر در انتخابات پارلمانی لبنان به پیروزی خوبی رسید. 
۵ ـ علی‌رغم توافق طائف در ۱۹۸۹، اسرائیل هنوز خاک لبنان را ترک نکرده بود. اقبال گسترده مردم لبنان حتی مسیحیان و اهل تسنن به حزب‌الله باعث شد که آن‌ها به تدریج از بهار سال ۲۰۰۰ عملیات ایذایی علیه مقر‌های نظامی اشغالگران صهیونیست در خاک لبنان را به شدت افزایش دهند طوری‌که ارتش اسرائیل مجبور شد یک هفته قبل از اولتیماتوم حزب‌الله در هفتم ژوییه از خاک لبنان (به جز مزارع شبعا) خارج شود. 
البته برای مزارع لبنانی شبعا هم اسرائیل مجبور شد در شش سال بعد در جنگی ۳۳ روزه و در حالی که از زمین و هوا و دریا به لبنان حمله کرده بود، هفت کشته و ۲۲ مجروح بدهد، ضمن اینکه ۳۴ تانک فوق پیشرفته مرکاوای خود را هم به‌طور تحقیرآمیزی از دست داد. اسرائیل متعاقب این ناکامی، اکثر تأسیسات مهم و زیربنایی شهر بیروت را بمباران کرد و ۶ هزار نیروی احتیاط خود را هم به خدمت فراخواند و نخست‌وزیر لبنان را تهدید به حمله و شیعیان منطقه «ضاحیه» را تهدید کرد که از اطراف مقر «سیدحسن نصرالله» کنار بروند! این در شرایطی است که این‌بار از اقدامات متقابل حزب‌الله علاوه بر شیعیان و سنی‌ها و مسیحیان لبنان، جنبش اخوان‌المسلمین مصر و گردان‌های الاقصی (شاخه نظامی فتح) نیز ابراز شادمانی کردند و از حزب‌الله خواستند رها کردن دو نظامی اسرائیلی را به آزادی تنها اسرای لبنانی منحصر نکند و آن را به آزادی همه اسیران عرب دربند رژیم صهیونیستی مشروط کند. 
۶ ـ از خرداد سال ۱۳۶۱ که جوانان پیش گفته در منطقه خلده بیروت با خبرنگاران خارجی مصاحبه کردند و خود را از پیروان امام خمینی نامیدند تا امروز بیش از ۴۲ سال می‌گذرد. در این مدت، جوانان و مجاهدان بسیاری به این تشکیلات پیوسته‌اند، بسیاری از جمله دبیرکل سابق آن (سیدعباس موسوی) و روز جمعه دبیرکل مجاهد سه دهه اخیر آن عالم بزرگ «سیدحسن نصرالله» به شهادت رسیده‌اند و بسیاری هم‌اکنون درخط مقدم آزادی لبنان و فلسطین علیه اشغالگرانند و روزبه‌روز بر شمار و محبوبیت و تأثیرگذاری آن‌ها نه فقط در بین امت اسلامی که آزادگان جهان افزوده می‌شود. 
رژیم صهیونیستی اکنون می‌داند که در تمام شهر‌های بزرگ لبنان نام یک خیابان به‌روشنی می‌درخشد: «خیابان امام خمینی». اکنون در منطقه «ضاحیه»، جوانان تندیس بزرگی از امام خمینی را نصب کرده‌اند که دست‌های خود را به مهربانی بر روی تمام مؤمنان جهان گشوده است. علاوه بر عراق، در شهر‌های بقاع، در جنوب، در نبطیه و بلوار اصلی منتهی به فرودگاه بیروت نیز نام «امام خمینی» زینت‌بخش خیابان‌ها و مراکز مهم شیعیان، سنی‌ها و حتی مسیحیان لبنان است. 
۷. این‌روز‌ها و ماه‌ها رژیم اسرائیل تمام فجایع پیش‌گفته را در این دو هفته دوباره در لبنان تکرار کرده است؛ جنایاتی که در این‌سال‌ها نتایجی کاملاً برعکس نصیب او کرده است. آن‌ها بی‌سابقه‌ترین جنایات تاریخ را بدتر از صبرا و شتیلا و قانا مرتکب شده و بیشترین تعداد ترور رهبران و فرماندهان فلسطینی و لبنانی و عراقی و ایرانی را در کارنامه خود ثبت کرده و به آن افتخار می‌کند. تمام فجایع پیش‌گفته را در این دو هفته دوباره در لبنان تکرار کرده‌اند؛ جنایاتی که در این‌سال‌ها نتایجی کاملاً برعکس نصیبشان کرده است. برخی از رسانه‌های خود اسرائیل دیروز اعتراف کردند که «با رفتن سیدنصرالله، حزب‌الله نابود نخواهد شد! نگرانی اصلی ما، اندیشه و ایمان جبهۀ مقاومت است؛ اعتقاد به جهاد فی سبیل‌الله و روحیۀ شکست‌ناپذیری حزب‌الله مانع هرگونه خوش‌بینی ما در آینده است.» 
آری، اسرائیل اگرچه قدرت‌نمایی کرده است و در این شکی نیست؛ اما به قول خواننده مسیحی لبنان خانم جولیا پطرس در آهنگ مشهور «وین المَلایین؟»: «الله معنا، اقوی و اکبر مِن بنی‌صهیون»؛ خدایی که با ماست، قوی‌تر و بزرگ‌تر از صهیونیست‌هاست. با مقاومت مؤمنانه جوانان لبنان و فلسطین و اقدامات حتمی و ضروری و تلافی‌جویانه ایران اسلامی، دیر نیست که نام جدیدی بر خیابان‌های شهر‌های بیت‌المقدس و تل‌آویو و حیفا و یافا و الجلیل بدرخشد: بزرگراه امام خمینی.

شهید نصرا...؛ زنده‌تر از همیشه

مسعود رضایی

سیدحسن نصرا...، سید مقاومت، بزرگمرد دوران و مجاهد خستگی‌ناپذیر به خیل شهدا پیوست و مزد یک عمر تلاش و جهاد خود را گرفت. این فوز عظیم گوارای وجود او باد، هرچند تردیدی نیست که از دست دادن چنین شخصیت برجسته و تأثیرگذاری برای امت اسلامی یک ضایعه و خسارت بزرگ محسوب می‌شود و اندوهی گران بر دل‌های ما می‌گذارد.

جنایتکاران صهیونیست با کمک‌های همه‌جانبه رفقای شیطان‌صفت خود مدتی است که بر حجم اقدامات تروریستی خود افزوده‌اند و نیرو‌های مبارز اعم از ایرانی، لبنانی، فلسطینی، سوری و ... را به انحای گوناگون هدف قرار می‌دهند و به شهادت می‌رسانند. از سوی دیگر، صهیونیست‌ها فارغ از هر قید و بند اخلاقی، انسانی، قانونی و بین‌ا‌لمللی به کشتار غیرنظامیان در غزه و کرانه باختری و لبنان مشغولند و نه‌تن‌ها از سوی دوستان غربی خود سرزنش نمی‌شوند، بلکه مورد تشویق‌های مداوم آنها نیز قرار می‌گیرند. کمک‌های مالی و تسلیحاتی شبکه شیاطین به رهبری آمریکا نیز به‌صورت مستمر در اختیار صهیونیست‌ها قرار داده می‌شود تا مبادا آنها در انجام جنایات خود، دچار وقفه شوند. این یک روی این سکه است که می‌تواند موجب شود تا عده‌ای، صهیونیست‌ها را در موضع قدرت تصور کنند و همین تصور باعث تضعیف روحیه و بروز ناامیدی و نگرانی در آنها شود. البته اگر این سکه صرفا همین یک رو را داشت، حق با اینان بود، اما خوشبختانه این سکه یک روی دیگر هم دارد. 
از یک سال پیش تاکنون، یعنی از آن هنگام که نیرو‌های رزمنده فلسطینی و به ستوه آمده از ۷۰ سال اسارت، از زندانی به نام غزه به سرزمین‌های اشغالی حمله بردند و جمعی از صهیونیست‌ها را کشته و جمعی را به اسارت گرفتند و ضربه‌ای بی‌سابقه به رژیم صهیونیستی وارد کردند، رویداد‌ها و تحولات بسیار زیادی در منطقه و جهان روی داده است که باید آنها را نیز در نظر داشت.
اولین نکته‌ای که در این زمینه جلب توجه می‌کند این است که اسرائیل در تمامی درگیری‌های نظامی گذشته خود، حتی اگر چند کشور عربی همزمان در جبهه مقابل قرار داشتند، کار را به‌سرعت با پیروزی به پایان می‌رساند و جشن پیروزی را برگزار می‌کرد. اما این بار نه چنان است، چراکه یک سال تمام است که در ماجرای درگیری با یک گروه مانند حماس گرفتار آمده و حتی علی‌رغم دست‌یازیدن به انواع جنایات علیه بشریت، همچنان در باتلاق غزه مانده و راه پیش و پس ندارد. 
از سوی دیگر پس از ماجرای ۷ اکتبر، صفحه جدیدی در تاریخ منطقه گشوده شد که دیگر بسته نخواهد شد. در این صفحه جدید، اسرائیل در وسط میدانی قرار گرفته که بازوان نیرومند مقاومت از چند جهت او را دربر گرفته و با ضربات محکم و مستمر خود، هر لحظه فشار بر او را افزایش می‌دهند. در واقع می‌توان جانور وحشی خونخواری را تصور کرد که در میان چندین بازوی قدرتمند گرفتار شده و اگرچه مرتبا چنگ می‌کشد و گاز می‌گیرد و سعی دارد با وارد آوردن جراحاتی، خود را از میان این بازوان ستبر رهایی بخشد، اما همچنان گرفتار است و هرچه زمان می‌گذرد، فشار بیشتری را بر گلو و گرده خود احساس می‌کند و دور نیست که به حال تنگی نفس و خفگی بیفتد. اسرائیل در طول دوران حیات خود هرگز با چنین شرایط سخت و طاقت‌فرسایی مواجه نبوده است. نزدیک یک سال است که حملات محور‌های مختلف مقاومت از هر سو به آن ادامه دارد و هر روز شدیدتر از قبل می‌شود. ترس و وحشت بر تمامی شهر‌ها و شهرک‌های صهیونیست‌نشین سایه افکنده و روح و روان آنها را در هم ریخته است. بنادر بزرگ و مهم به حال تعطیل یا نیمه تعطیل درآمده‌اند. کسب‌وکار‌ها با اختلالات جدی مواجه شده‌اند. برخی از شهر‌ها و شهرک‌ها بنا به اعتراف مقامات صهیونیست به‌صورت شهر ارواح درآمده‌اند. به‌علاوه این‌که از خسارات و تلفات و جراحات ناشی از حملات مستمر به مناطق مختلف اسرائیل نیز نباید غافل شد، هرچند صهیونیست‌ها سعی در سانسور شدید اخبار در این زمینه دارند.
همچنین یک بخش مهم دیگر از این ماجرا، اوج‌گیری فزاینده و بی‌سابقه نفرت از اسرائیل در میان ملت‌ها در اقصی‌نقاط جهان است. در این زمینه نیز به قطع و یقین باید گفت اسرائیل از ابتدای تولد نامشروع خود تاکنون هیچ‌گاه به این وسعت و با این عمق، مورد نفرت نبوده است. در حقیقت تمام آنچه در طول نزدیک به ۷۰ سال گذشته برای تصویرسازی مثبت از رژیم صهیونیستی با صرف هزینه‌های بسیار کلان صورت گرفته بود، در این یک سال به باد فنا رفت و ماهیت و چهره واقعی بسیار کریه، منحوس و مخوف این رژیم برای همگان آشکار شد.
از طرفی، وقایع یک سال گذشته زمینه‌ای بسیار مناسب و مساعد را برای وحدت و همدلی و همکاری ملت‌های مسلمان منطقه در مواجهه و مبارزه با رژیم صهیونیستی فراهم آورده است؛ تا جایی که چه‌بسا برخی دولت‌های منطقه که پیش از این دارای روابط خاص با صهیونیست‌ها بودند نیز تحت تأثیر همین فضای موجود، حداقل ناچار از آن شده‌اند که در مقابل چنین رژیمی با زبان تند سخن بگویند و محدودیت‌هایی را در روابط سیاسی و اقتصادی خود با آن اعلام کنند؛ بنابراین با توجه به دو روی این سکه، باید گفت آنچه امروز در جریان است، با توجه به آنچه در طول ۷۰ سال قبل گذشته است، یک تهدید بسیار جدی برای اسرائیل و یک فرصت کاملا استثنایی برای ملت‌های منطقه و محور مقاومت است که باید از آن به بهترین نحو بهره گرفت. شرط این بهره‌مندی آن است که اولا در نظر داشته باشیم از این موجود وحشی خونخوار گرفتارآمده در بین بازوان پولادین مقاومت که خود را مواجه با خفگی و مرگ می‌بیند، هیچ اقدام جنایتکارانه‌ای بعید نیست و برای نجات خود دست به هر کاری می‌زند؛ بنابراین باید کاملا هوشیار بود، هم در دفاع و هم در حمله. 
نکته مهم دیگر، مدیریت افکار عمومی در این شرایط است، به‌خصوص این‌که دشمن با شبکه وسیع رسانه‌ای خود سعی دارد یک جنگ روانی وسیع را در میان ملت‌های منطقه و به‌ویژه ملت ایران به راه اندازد و با اشاره به چنگ و دندان نشان‌دادن‌های رژیم صهیونیستی، او را در موضع قدرت و دیگران را در موضع ضعف قلمداد کند و یک تصویر جعلی و واژگونه از وضعیت را در اذهان ترسیم کند. توجه به این نکته ضروری است که جنگ روانی به همان اندازه مهم است و می‌تواند تأثیرگذار باشد که جنگ نظامی؛ بنابراین نباید اجازه داد صهیونیست‌ها و حامیان‌شان که در عرصه نظامی و اقتصادی و اجتماعی تحت فشار شدید قرار دارند، در جنگ روانی دست بالا را پیدا کنند. 
واقعیت آن است که اسرائیل امروز در بدترین شرایط از زمان موجودیت خود قرار دارد و شرایط از این هم برای او بدتر و بحرانی‌تر خواهد شد. شهید سیدحسن نصرا... قهرمان محور مقاومت به رهبری حضرت آیت‌ا... خامنه‌ای بود که نقش او در به وجود آوردن این شرایط برای صهیونیست‌ها درکنار دیگر قهرمانان این صحنه همچون شهید حاج قاسم سلیمانی و شهید اسماعیل هنیه هرگز فراموش نخواهد شد و تا ابد در یاد‌ها خواهد ماند.

الگوی رفتاری سیاست خارجی

سید محمد حسینی

با آغاز جنگ غزه و تلاش اسرائیل برای درگیرکردن مستقیم ایران در یک جنگ منطقه‌ای و امتناع ایران؛ مجددأ پیچیدگی سیاست خارجی ایران خودنمایی کرده و سوالاتی را در ذهن پژوهشگران ایجاد نموده است.
آیا ایران به مثابه یک دولت-ملت مسئولانه رفتار می‌کند؟ اگر اینگونه است، راهبردهای ایدئولوژیک در سیاست خارجی آن چه وجهی دارد؟
آیا ایران، استراتژی بقاء را دنبال می‌کند؟ اگر اینگونه است چرا آشکارا بازیگری تجدیدنظرطلب است و کنش‌های ناظر بر تجدیدنظرطلبی از خود بروز می‌دهد؟
آیا ایران در مقام یک بازیگر تجدیدنظرطلب به دنبال بر هم زدن نظم موجود است؟ اگر اینگونه است چرا از ورود به هر جنگی پرهیز می‌کند و راهبرد بی‌طرفی را همواره دنبال می‌کند؟
آیا تمرکز سیاست خارجی ایران نابودی اسرائیل است؟ اگر اینگونه است چرا از فرصت کنونی برای فعال کردن همه جبهه‌های مقاومت علیه اسرائیل استفاده نمی‌کند؟
این سوالات و بسیاری دیگر نشان از پیچیدگی درک ماهیت سیاست خارجی ایران دارد. واقعیت آن است که درک سیاست خارجی کشورها به طور عام و درک ماهیت رفتاری سیاست خارجی ایران به طور خاص پیچیده است اما از بطن همین رفتارهای پیچیده می‌توان به چند گزاره علمی در باب سیاست خارجی ایران رسید:
چرا درک سیاست خارجی ایران برای ناظران داخلی و به خصوص خارجی سخت و پیچیده است؟
اساسأ درک سیاست خارجی قرین با ابهام و پیچیدگی است چون سیاست داخلی در محیط اقتدارپذیر و نظم سلسله مراتبی دنبال می‌شود اما سیاست خارجی  در محیط اقتدارگریز ، ( و به تعبیر Kennet Waltz ) نظم آنارشیک دنبال می‌شود.
ایران از منظر ژئوپلتیک در محیطی نامتجانس واقع است که علاوه بر ماهیت موزاییکی، با تعارضات ساختاری و مهمتر از همه مداخلات منفی و مثبت قدرت‌های بزرگ نیز مواجه است. ژئوپلتیک ایران را با ژئوپلتیک مالزی مقایسه کنید. سادگی و پیش‌بینی پذیری سیاست خارجی مالزی قابل درک است چون این کشور در جایی واقع است که محیط پیرامونی آن تجانس بسیاری در ابعاد مختلف با مالزی دارند و تعارضات ساختاری هم در ژئوپلتیک آسیای جنوب شرقی وجود ندارد.
بسیاری از رفتارهای سیاست خارجی ایران دارای ریشه‌های تاریخی است. هراس امنیتی از مداخلات تاریخی قدرت‌های بزرگ، ترس از جنگ، اتخاذ راهبرد بی‌طرفی در جنگ‌ها، توازن‌سازی در منطقه، تنهایی استراتژیک، استفاده از نیروی سوم در توازن‌سازی، فقدان منافع راهبردی قدرت‌های بزرگ در ایران و بهره‌مندی قدرت‌های بزرگ از ایران به مثابه یک ابزار و… از مهمترین ریشه‌های تاریخی روابط و سیاست خارجی ایران است که امتداد آن در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران مشهود می‌باشد. مسائل ایران در محیط پیرامونی سیاست خارجی ایران بسیار متنوع، متضاد و پیچیده است. مقایسه کنید مسائل ایران را در محیط قفقاز، افپا، شامات و خلیج‌فارس؛ ضمن انکه تنوع بحران‌های سیاست خارجی ایران در محیط‌های پیرامونی را باید با این ملاحظه بررسی کرد که تقابل با امریکا و تعارض با اسرائیل انرژی بسیاری از سیاست خارجی ایران می‌گیرد.
و بالاخره مهمترین پیچیدگی سیاست خارجی ایران آن است که ایران در تقسیم‌بندی مورگنتا (Morgenthau) از رفتار سیاست خارجی کشورها بازیگری «تجدیدنظرطلب» و در عین حال «صلح‌طلب» است.
پنجگانه فوق؛ پیچیدگی سیاست خارجی ایران را تبیین می‌کند در عین حال از بطن همین ابهام و پیچیدگی؛ الگوهای رفتاری از سیاست خارجی ایران استخراج می‌شود.
ایران به دنبال هژمونی منطقه‌ای نیست بلکه بر اساس تجارب تاریخی، نظم منطقه‌ای درون‌زاد را وضعیتی مطلوب برای خود و دیگر کشورهای منطقه می‌داند و با سیاست همسایگی، مقابله با مداخله منفی قدرت‌های خارجی، مقابله عملی با اسرائیل و ممانعت از بروز جنگ منطقه‌ای به دنبال تحقق آن است.
الزامات ژئوپلتیک؛ جهت‌گیری اصلی سیاست خارجی ایران را مشخص می‌کند. ایران بر حسب تنوع و تکثر بحران‌ها در محیط‌های مختلف پیرامونی، راهبردهای متنوع و متکثری اتخاذ می‌کند.
ایران تا جایی که امکان داشته باشد از ورود به جنگ پرهیز می‌کند، اما چنانچه بقاء کشور به خطر بیافتد؛ از همه اهرم‌های امنیتی و نظامی خود برای تنبیه متجاوز استفاده می‌کند. سیاست خارجی ایران عملگرایانه است اما این عملگرایی از نوع عملگرایی امریکایی (ئی -اچ-کار؛ Edward Hallett Carr ) نیست بلکه عملگرایی سیاست خارجی ایران را باید در مفاهیم فقهی عزت-حکمت-مصلحت درک و فهم نمود.
درک سیاست خارجی ایران با منطق رئالیستی، ناقص است

عصر پسا‌نصرالله

محمد عطایی

با غروب خورشید جمعه که خبر ترور سیدحسن نصرالله در ضاحیه جنوبی بیروت پخش شد، لبنان و به همراه آن سراسر منطقه به دوران تازه‌ای گام نهادند. ورای رهبری حزب‌الله لبنان، نصرالله فرمانده میدانی محور مقاومت و نقطه اتصال اساسی میان ارکان محوری بود که از غزه تا صنعا را به هم پیوند داده است. صدا و صورت نصرالله، او را نماد مقاومت اسلامی در جهان کرده بود. او رهبر جریانی بود که از دل مقاومت توده‌ها در برابر استعمار صهیونیستی متولد شده بود. جریانی که در گذر سالیان پر‌فراز‌و‌نشیب، به مردم لبنان ثابت کرد ‌سلاح مقاومت می‌تواند از آنها در برابر تهاجم اسرائیل دفاع کند. دستاوردهای مقاومت اسلامی لبنان از 1985 که صهیونیست‌ها را به جنوب لبنان عقب راند، تا آزادی لبنان در سال 2000 و ناکام‌گذاشتن اسرائیل در جنگ 2006، در دل و جان میلیون‌ها نفر جایگاهی استثنائی به مقاومت و دبیرکل آن داده بود. نصرالله از متن مردم فقیر حومه‌های بیروت برخاسته بود و برای رهایی آنها و سرزمین‌شان سلاح به دست گرفت. فرزندش را در راه مقاومت تقدیم کرد و در راه وعده‌های‌ خود‌ تا آخرین لحظه صادقانه ایستاد. شهادت وی در ساعاتی که مردمش مظلومانه زیر شدیدترین بمباران به سر می‌بردند، نصرالله را اسطوره کرد و صفحه‌ای تازه‌‌ در لبنان و منطقه گشود. سایه فقدان سید، نه‌تنها برای حزب‌الله و لبنان، بلکه برای تمامیت محور مقاومت سنگین خواهد بود. پوشیده نیست که اسرائیل‌ با این ترور تغییر موازنه داخلی لبنان و نابودکردن مقاومت اسلامی در این کشور را مد‌نظر دارد. اما از منظر راهبردی، سران اسرائیل با اجرای آنچه بزرگ‌ترین ترور تاریخ این رژیم نامیده‌اند، به دنبال متلاشی‌کردن محور مقاومت و تغییر معادلات منطقه هستند. از منظر آنها، با از میان برداشتن نصرالله، نقش حزب‌الله در جبهه‌های اساسی مقاومت از سوریه تا عراق و یمن و همین‌طور در داخل سرزمین‌های اشغالی با چالشی جدی روبه‌رو شده است که در نهایت می‌تواند چهره منطقه را تغییر داده و بازدارندگی و جایگاه اسرائیل را به نقطه ما‌قبل هفتم اکتبر باز‌گرداند. در هفته‌های آینده خواهیم دید که اسرائیل برای تحقق این اهداف، دامنه ترور و بمباران وحشیانه را گسترش خواهد داد. این حملات در مقایسه با جنگ سال 2006، از درجه بالایی از قساوت و درنده‌خویی برخوردار خواهد بود. به عبارت دیگر، تکرار آن چیزی است که در یک سال گذشته محور آمریکایی-صهیونیستی در غزه رونمایی کرده است. اما از منظر هدف، اسرائیل به دنبال رسیدن به نقطه‌ای است که در جنگ 2006 به آن دست نیافت؛ ایجاد خاورمیانه جدید با محوریت هژمونی صهیونیستی.

خاورمیانه جدید همان شعاری بود که دولت جورج بوش و دولت ایهود المرت در جنگ سال 2006 سر می‌دادند. آمریکا 33 روز به اسرئیل فرصت داد تا با ادامه بمباران، طومار مقاومت در لبنان را پیچیده و زمینه‌ساز گام بعدی برای خارج‌کردن ایران از معادلات منطقه شود. زمانی که از ‌کاندولیزا رایس، وزیر خارجه وقت آمریکا، پرسیده شد ‌واکنش شما در برابر حملات اسرائیل به مردم لبنان و تلفات گسترده غیرنظامیان چیست؟ گفته بود: «درد زایمان زایش یک خاورمیانه جدید است». اما آن جنگ، در به وجود آوردن خاورمیانه جدید ناکام ماند و حتی اسرائیل نتوانست مقاومت را از مرزهای شمالی خود دور کند. بعدها دبیر کل حزب‌الله گفت که جنگ 33‌روزه به تولد خاورمیانه جدید انجامید، البته خاورمیانه‌ای که مدنظر ما بود و نه آمریکا. از این منظر، ترور  دبیر کل حزب‌الله، تلاش آمریکایی-صهیونیستی برای بازگرداندن عقربه‌های ساعت به 20 سال پیش است تا بار دیگر از دروازه لبنان، شانس تغییر منطقه را بیازمایند. با وجود شباهت اهداف، جنگ جاری از آنچه در 2006 رخ داد به‌مراتب وحشیانه‌تر خواهد بود. در ذهنیت اسرائیلی‌ها، متلاشی‌کردن حزب‌الله از طریق نابودکردن بافت اجتماعی مقاومت صورت خواهد گرفت. سیاست تنبیه دسته‌جمعی، کشتار و آواره‌کردن مردم با بمباران خانه‌ها و زیرساخت‌ها با شدت بسیار بیشتر از جنگ 2006 ادامه خواهد داشت تا به آشفتگی و نارضایتی از مقاومت در میان شیعیان و مردم لبنان دامن بزند. در این شرایط، فقدان صدا و صورت اطمینان‌بخش سید‌حسن نصرالله، بر حزب، بدنه آن و کلیت محور مقاومت سنگینی خواهد کرد. لبنان در مراحل آغازین این جنگ است و حزب‌الله و محور مقاومت هنوز بخش بزرگی از توان نظامی خود را به میدان نیاورده‌اند. از انفجار پیجرها تا حملات خونین عصر جمعه ضاحیه جنوبی، آمریکا و اسرائیل هر گامی که برداشته‌اند، همراه با سنجش میزان پاسخ مقاومت بوده است. گام‌های بعدی نیز چنین خواهد بود؛ مگر اینکه شاهد تجدید‌نظر در حجم و کیفیت پاسخ محور باشیم. آنچه اکنون در لبنان جریان دارد، سرنوشت محور مقاومت و بال‌های دفاعی ایران را در منطقه پسانصرالله رقم خواهد زد.

کیش یا مات؛ مسئله این است

مسعود پیرهادی
سابقه جنگ به اندازه قدمت بشر است. جنگ چون به آدم و ابزار گره خورده است، پویا و پیچیده و رازآلود است. وقتی در این جنگ، عقیده هم به‌عنوان یک رکن، حاضر باشد، جذابیت و معادلات آن متفاوت می‌شود. نبردها در هر برهه، میان هر جماعت، با هر ابزار و عقیده، یک قواعد و چارچوبی دارند؛ حتی آنها که به اصطلاح نامنظم و ایذایی است، اصول مربوط به خود را دارد. مثلا رژیم صهیونیستی بی‌رحم است؛ زن و کودک برایش با مرد رزمی تفاوتی ندارد؛ بیمارستان و مدرسه با پایگاه نظامی فرقی ندارد؛ مکانی را به‌عنوان پناهگاه معرفی می‌کند و بعد همانجا را بمباران می‌کند؛ هیچ چارچوبی رعایت نمی‌کند؛ اما برای نبرد با او باید همین خلقیات را لحاظ کرد و از آن، قاعده استخراج کرد تا بتوان مقابلش پیروز شد.
بعضی افراد جنگ‌ندیده یا جنگ‌نخوانده یا به هر تعبیری خارج از حیطه نبرد، خیلی ساده به مقوله جنگ نگاه می‌کنند. عمده این افراد، اگر شطرنج هم بازی کنند، بیشتر هم و غم و توجهشان به این است که اسبی یا فیلی یا رخی بزنند؛ نهایتا یک کیش بدهند؛ اینها عمدتا راهبرد مات کردن را نمی‌دانند. انگار مرعوب شعار پپسی شده‌اند و تنها می‌خواهند در لحظه زندگی کنند؛ به حرکت بعدی حریف و تبعات حرکت خود و او فکر نمی‌کنند.
امام از سال ۱۳۲۳ که اندیشه انقلاب را به‌صورت جدی‌تر در ذهن می‌پروراندند تا ۱۳۴۲ که تبعید آغاز شد تا ۱۳۵۷ که بازگشتند و انقلاب پیروز شد و تا پایان جنگ و زمان رحلتشان، این نگاه عمیق را داشتند که تنها یک حرکت جلوتر را نبینند بلکه غایت حرکات و حتی ابد را درنظر بگیرند؛ اینگونه بود که یک انقلاب ایدئولوژیک توانست پایه‌های حکومتی مستظهر به آمریکا را سست کند و بر آن فائق آید.
مقام معظم رهبری هم خلف صالح آن امام عزیزند. رفع تکلیفی، صرفا تاکتیکی، صرفا رسانه‌ای و مثل اینها فعل و ترک فعل نمی‌کنند. باید آن حرکت در منظومه و غایت، معنا داشته باشد و با جورچین مأموریتی، چفت و بست شود وگرنه مترصد می‌مانند تا یا آن قطعه را بیابند یا بسازند.
کیش دادنی که به مات کردن نرسد، کار تازه‌کارهاست؛ ذوق بعد از کیش دادن، نباید به بهت بعد از مات شدن ختم شود.
ما ایمان داریم به اینکه پیروزی نهایی با ماست؛ تحرکات و توقفات نباید نگرانی ایجاد کند؛ عمده آن است که داریم می‌رویم و این راه را با راه‌بری راه‌بلد و کاربلد به پیش می‌رویم.