مسعود اکبری
1- جناب آقای پزشکیان، رئیسجمهور محترم در بخشی از اظهارات خود در نشست خبری اخیر گفت: «اگر بتوانیم مسئله FATF و برجام و هرگونه ارتباط با دنیا را حل کنیم، اشتغال و سرمایهگذاری در کشور به وجود بیاید، نه تنها میتوانیم معضلات را حل کنیم، بلکه میتوانیم کشور را به چشماندازهای ترسیمشده از سوی مقام معظم رهبری برسانیم.»؛
2- از رسول خدا(ص) نقل شده است که مؤمن از یک سوراخ دو بار گزیده نمیشود (لاَیُلْسَعُ اَلْمُؤْمِنُ مِنْ جُحْرٍ مَرَّتَیْنِ). رویکردی که جناب آقای پزشکیان درباره آن سخن میگوید، در دولت یازدهم و دوازدهم، آزموده شده و خسارتهای هنگفتی به کشور تحمیل کرده است.
در دولت مدعی تدبیر و امید، رئیسجمهور- خرداد 94- در اظهارنظری تأملبرانگیز گفت: «اینکه میگوییم تحریم ظالمانه باید از بین برود بعضیها چشمهایشان را زیاد نچرخانند! تحریمهای ظالمانه باید از بین برود تا سرمایه بیاید. تا مسئله محیط زیست حل شود. تا اشتغال جوانان حل شود. تا صنعت جامعه حل شود. تا آب خوردن مردم حل شود. تا منابع آبی زیاد شود. تا بانکهای ما احیا شود.»
در همان دولت، برجام امضاء و به صورت یکطرفه توسط دولت یازدهم و دوازدهم اجرا شد. علاوهبر این،37 بند از 41 بند تعهدات مرتبط با FATF و به عبارتی حدود 90 درصد دستورات FATF توسط دولت وقت اجرا شد. نکته اینجاست که هیچکدام از اعضای FATF این حجم از تعهدات را انجام نداده بودند و دولت وقت در اجرای دستورات FATF رکوردزنی کرد. خب نتیجه چه شد؟! آیا اشتغال و سرمایهگذاری در کشور به وجود آمد؟! آیا تحریمها بالمرّه لغو شد؟! آیا مشکل آب خوردن مردم رفع شد؟!
3- پاسخ این سؤالات را باید در اظهارات مقامات ارشد دولت یازدهم و دوازدهم جستوجو کرد. به این موارد توجه کنید:
- حسن روحانی -آبان ۹۶- گفته بود: «آمریکا با زبان و عمل میگوید که اهل مذاکره و تعهد نیست اما به برخی کشورهای شرق آسیا (کره شمالی) میگوید بیا با ما مذاکره کن؛ مگر دیوانهاند که با شما مذاکره کنند؟ شما به مذاکرهای که به تأیید سازمان ملل رسیده، پایبند نیستید.»
- محمدجواد ظریف، وزیر اسبق امور خارجه- آذر ۹۷- در نشست بینالمللی دوحه گفت: «نتایج برجام روی هواست.» ظریف همچنین- اسفند ۹۷- در مصاحبه با روزنامه سوییسی «بازلرتسایتونگ» گفت: «فروش نفت ایران در مقایسه با قبل از توافق هستهای، کمتر شده است.» وی- مهر 96- در اظهارنظری دیگر گفت: «ما حتی نمیتوانیم یک حساب بانکی در انگلیس باز کنیم.»
در اسفند 96، روزنامه آلمانی «زوددویچه» در گزارشی نوشت که در جریان کنفرانس امنیتی مونیخ، هیچ کدام از شرکتهای تامین سوخت حاضر نشدند به هواپیمای حامل «محمدجواد ظریف» وزیر خارجه ایران سوخت رسانی کنند. برجام حتی چرخ هواپیمای آقای ظریف را هم نچرخاند، چه برسد به چرخ اقتصاد کشور.
- ولیالله سیف، رئیس وقت بانک مرکزی ایران در فروردین ۹۶ در مصاحبهای با تلویزیون بلومبرگ گفت: «توافق هستهای ایران و گروه 1+5 موسوم به برجام، تاکنون «تقریباً هیچ» دستاورد اقتصادی برای تهران دربر نداشته است.»
- سید عباس عراقچی، عضو ارشد تیم مذاکرهکننده در دولت یازدهم و دوازدهم، آذرماه ۹۷ میزان بهرهمندی ایران از مزایای برجام را «نزدیک به صفر» اعلام کرد. وی همچنین تیرماه 1400 در سخنرانی خود در نشست شورای امنیت گفت: «ایران بیشترین هزینه را داد و از برجام بهرهای نبرد.»
4- براساس آمارهای منتشر شده، در هشت سال فعالیت دولت یازدهم و دوازدهم، بیش از 1000 کارخانه و واحد تولیدی تعطیل شد. این در حالی است که در ابتدای دولت یازدهم این وعده داده شد که «هم باید چرخ سانتریفیوژها بچرخد و هم چرخ کارخانهها»، اما به واسطه برجام و رویکرد غلط در حوزههای سیاست خارجی و اقتصاد، هم در صنعت هستهای بتن ریخته شد و هم چرخ کارخانهها از حرکت باز ایستاد.
و اما در دولت سیزدهم، بدون برجام و FATF و با تلاشهای شبانهروزی شهید بزرگوار آیتالله سید ابراهیم رئیسی و دولتمردان، حدود ۸ هزار و ۸۰۰ طرح در نهضت احیا به چرخه تولید بازگشتند و ۷۲۰ واحد راکد، نیمهفعال و غیرفعال نیز در حال احیا و بازگشت به چرخه اقتصادی کشور هستند.
5- به نظر شما آیا برجام و FATF مشکل آب خوردن مردم را حل کرد؟! پاسخ قطعا منفی است. در دولت مدعی تدبیر و امید کار به جایی رسید که در مناطقی از جمله غیزانیه در خوزستان، مردم با مشکلات زیادی در حوزه تأمین آب مواجه شدند و دشمن از آن سوءاستفاده کرد.
اما در دولت سیزدهم با اینکه تحریمهای ظالمانه کنار نرفت، پروژههای عظیم آبرسانی در خوزستان و کردستان و همدان و سیستان و بلوچستان و دیگر نقاط کشور به بهرهبرداری رسید و آبرسانی به ۵هزار روستا به مرحله اجرا درآمد.
6- مقامات ارشد دولت یازدهم و دوازدهم، مدعی بودند که واکسیناسیون سراسری کرونا منوط به پیوستن به FATF است. در آن مقطع به دلیل برخی قصور و تقصیرها، تعداد قربانیان کرونا در ایران به 700 نفر در روز رسید.
اما در دولت سیزدهم بدون برجام و FATF، واکسیناسیون سراسری کرونا انجام شد و ما شاهد رکوردزنی چندین باره روزهای بدون فوتی کرونا بودیم.
7- جناب آقای پزشکیان تاکید کردهاند که «اگر بتوانیم مسئله FATF را حل کنیم، میتوانیم معضلات را حل کنیم.» این در حالی است که آقای ظریف- 15 مهر 97- در مقام وزیر امور خارجه در جلسه علنی مجلس درخصوص ارتباط FATF با مشکلات کشور گفته بود: «نه بنده و نه رئیسجمهور نمیتوانیم تضمین بدهیم که با پیوستن به لوایح مرتبط با FATF مشکلات ما حل خواهد شد.»
8- جریان مدعی اصلاحطلبی در دولت یازدهم و دوازدهم تاکید داشت که تا تحریمها کنار نرود و تا مشکل پیوستن ایران به FATF رفع نشود، از پیوستن به سازمانهای بزرگ اقتصادی در جهان از جمله شانگهای و بریکس خبری نخواهد بود. این در حالی است که در دولت شهید رئیسی، ایران بدون برجام و FATF به شانگهای و بریکس پیوست.
9- رادیو فردا- ارگان رسانهای سازمان سیا – اخیرا در گزارشی با نگرانی نسبت به اینکه ایران توانسته تحریمهای گسترده آمریکا را دور بزند و روزانه یک میلیون و هفتصد هزار بشکه نفت بفروشد، واکنش نشان داد. این نتیجه دیپلماسی مقتدرانه و عزتمند در دولت سیزدهم بوده است. ایران در دولت سیزدهم هم در فروش نفت و هم دریافت درآمد نفتی خود موفق بوده است و همین مسئله خشم و عصبانیت دشمن را در پی داشته است.
این در حالی است که معاون وقت رئیسجمهور و رئیس سازمان برنامه و بودجه در دولت مدعی تدبیر و امید گفته بود «شدیدترین مرحله تحریم، نفت در برابر غذا بود، اما الان در شرایطی هستیم که این بیانصافها و دژخیمان حتی برای غذا و دارو اجازه فروش یک قطره نفت را نمیدهند و اگر هم بهفروش میرسد، امکان تبادل مالی نباشد.» وزیر نفت دولت یازدهم و دوازدهم نیز که مدعیان اصلاحات از او با لقب «ژنرال»! یاد میکنند، در اظهارنظری مشابه گفته بود: «امروز، هیچ نفتی نمیتوانیم بفروشیم، حتی اگر بفروشیم پولش را نمیتوانیم بیاوریم.»
10- همانطور که در ابتدای این وجیزه نیز به آن اشاره شد، مؤمن از یک سوراخ دو بار گزیده نمیشود. سرنوشت عبرتآموز دولت یازدهم و دوازدهم و الگوی دولت سیزدهم و عملکرد تحسین برانگیز آن، پیش روی دولت چهاردهم قرار دارد.
امید است که جناب آقای پزشکیان با دوری جستن از مشاوران نابلد و تحلیل دقیق عملکرد دولتهای گذشته و بررسی نتایج آن، از تکرار اشتباهات فاحش جلوگیری کند.
شکست پروژه منگنه چهره ها
جعفر یوسفی
در جریان ناآرامی های سال ۱۴۰۱، شاهد تلاشهای گسترده اپوزیسیون برای فشار به چهرههای تاثیرگذار ورزشی، سینمایی، سیاسی، فرهنگی و رسانهای کشور بودیم. هدف اصلی این فشارها، وادار کردن این افراد به موضعگیری علنی علیه جمهوری اسلامی بود. اپوزیسیون با استفاده از ابزارهای رسانهای و فضای مجازی تلاش کرد تا از این چهرهها برای مشروعیت بخشیدن به آشوبها و تضعیف حاکمیت بهره ببرد. اما این پروژه، به رغم تأثیرگذاری بر برخی افراد، در نهایت با شکست مواجه شد و امروز، دو سال پس از آن حوادث، نشانههای این شکست به وضوح آشکار شده است. در آن دوران، برخی از چهرههای مطرح با اتخاذ مواضع رادیکال از کشور خارج شدند و به جمع مخالفان پیوستند. تعدادی دیگر با قانونشکنی در داخل کشور، با محکومیتهایی مواجه شدند و عده زیادی نیز در مارپیچ سکوت گرفتار شدند؛ سکوتی که برای برخی از آنان به معنای حمایت غیرعلنی از اعتراضات بود. اما این سکوت و مواضع رادیکال، به مرور زمان و با فروکش کردن التهابات، اثری نداشتند و نتوانستند به اهداف مورد نظر اپوزیسیون برسند. نمونه ای از این فشارها به چهره ها را در سال 1400 و در جریان برگزاری مسابقات جام جهانی فوتبال در قطر شاهد بودیم. زمانی که یک عکس خندان از چند بازیکن تیم ملی ایران بیرون آمد و با همان عکس هجمهای عجیب و گسترده به راه انداختند که چرا ذیل پرچم جمهوری اسلامی لبخند میزنید؟! هدف این بود که همه چهرههای ملی را مجبور به اعلام برائت از جمهوری اسلامی کنند. اما همان زمان نیز این تلاشها ناکام ماند و بازیکنان تیم ملی، هرچند تحت فشار سنگین رسانهای، تسلیم این فشارها نشدند. فرو ریختن تصویر خیالی اپوزیسیون از آینده ایران زمانی دیدنیتر شد که آن ها زنان را به عنوان ابزار اصلی خود برای به نتیجه رساندن پروژه آشوبهای ۱۴۰۱ قرار داده بودند ولی امروز ناهید کیانی، ساره جوانمردی، مبینا نعمت زاده و... زیر پرچم جمهوری اسلامی در جهان می درخشند. نسل جدید جوانان ایرانی، پسران و دختران دهه هشتادی، با افتخار در میادین جهانی حضور یافتهاند و پرچم جمهوری اسلامی ایران را با عزت به اهتزاز درآوردهاند. این جوانان، با همان ظاهر امروزی خود، در دیداری صمیمی با رهبر انقلاب شرکت کردند و بدون هیچگونه لکنت و اضطرابی با عالیترین مقام کشور به گفتوگو پرداختند. این تصویر روشن و معنادار، پیام شکست قطعی پروژه اپوزیسیون را به همراه دارد؛ پروژهای که نتوانست نسل جدید و چهرههای تاثیرگذار را به خدمت اهداف خود درآورد. پرده ای دیگر از شسکت مفتضحانه اپوزیسیون را می توان در عرصه سیاست دید. در نخستین نشست خبری رئیسجمهور، خبرنگاری که خود را در یکی دو سال اخیر منتقد و معترض وضعیت موجود میدانست، با همان ظاهر و حجاب امروزی خود در نشست رسمی جمهوری اسلامی شرکت کرد و آزادانه سوال خود را از رئیسجمهور پرسید. این آزادی و حضور، پاسخی روشن به ادعاهای اپوزیسیون بود که همواره از محدودیت و فشار بر رسانهها سخن میگفتند. همچنین، مجری نشست خبری رئیسجمهور که سابقه کشیدن تندترین و رادیکالترین کاریکاتورها علیه مسئولان کشور را در کارنامه دارد، پذیرفت که به عنوان مجری اولین نشست رسمی ریاستجمهوری جمهوری اسلامی نقشآفرینی کند. این پذیرش، نه تنها نشانهای از بلوغ سیاسی و پذیرش گفتمان داخلی است، بلکه خود گواهی است بر شکست پروژههایی که تلاش داشتند افراد را به مواضع خصمانه علیه نظام سوق دهند. اینها همگی نشان از آن دارد که طرح کلان اپوزیسیون در تحمیل دوقطبیهای کاذب و بهرهگیری از چهرههای تأثیرگذار برای ضربه زدن به ساختار نظام، عملاً با ناکامی مواجه شده است. با این حال نباید از این نکته غفلت کرد که زمان آن فرارسیده است که دیگر ارکان حاکمیت با دیدی نو به نسل جوان بنگرد و از پتانسیلهای بینظیر آنان بهرهبرداری کند. چرا که در عصر حاضر، برقراری ارتباط موثر میان حاکمیت و نسل جدید یکی از مهمترین پیشنیازهای تحقق ثبات و توسعه پایدار در کشور است.
مهدی سعیدی
حضرت امام خمینی (ره) را میتوان بزرگترین منادی وحدت در عصر حاضر دانست که در اظهار نظرات خود بارها به این مهم تأکید ورزیدند و ملتهای مسلمان جهان اسلام و مسئولان و جریانهای سیاسی را پایبندی به اصل وحدت دعوت کردند. ایشان وحدت را «رمز پیروزی» دانسته و خطاب به مسلمانان عالم اعلام میدارد: «ای مسلمانان جهان وای پیروان مکتب توحید! رمز تمامی گرفتاریهای کشورهای اسلامی اختلاف کلمه و عدم هماهنگی است و رمز پیروزی، وحدت کلمه و ایجاد هماهنگی است... همه برای اسلام و به سوی اسلام و برای مصالح مسلمین و گریز از تفرقه و جدایی و گروه گرایی که اساس همه بدبختیها و عقب افتادگیهاست» (۷/۷/۵۸)
شاید آن روز که حضرت امام ایام مبارک میلاد نبی مکرم اسلام حضرت محمد مصطفی (ص) را هفته وحدت نامگذاری کرد، کسی بر اهمیت این نامگذاری و ضرورت آن تا به این اندازه که امروز شاهد آن هستیم واقف نبود. گذر زمان و تحولات چهاردهه اخیر نشان داد که استراتژی «ایجاد تفرقه» همواره مهمترین راهبرد تهاجم دشمنان اسلام و انقلاب اسلامی بوده که در سطوح مختلف تلاش دارند تا ملت ایران و جهان اسلام را پاره پاره و در حال تنش و درگیری ببینند.
حضرت امام خامنهای نیز در طول سالهای اخیر بر همان راه حضرت امام (ره) تأکید فراوان داشته و از هر فرصتی برای همگرایی جهان اسلام بهره بردهاند. حکیم انقلاب اسلامی در دیدار با جمعی از علما و بزرگان اهل سنت کشور بر ضرورت توجه ویژه به مفهوم امت اسلامی تأکید ورزیدند و فرمودند: «من سالها است که بر روی واژه "امت اسلامی"، بالخصوص متعمداً تکیه میکنم تا ما فراموش نکنیم که یک امتیم. بله، بعضی ایرانی هستیم، بعضی عراقی هستیم، بعضی شامی هستیم و غیرذلک، لکن این مرزها حقیقت "امت اسلامی" را تغییر نمیدهد. همه سعی دشمنان اسلام این بوده است که ما را نسبت به هویت واحدهای که اسمش "امت اسلامی" است بیتفاوت کنند. این نمیشود که من خودم را مسلمان بدانم، اما از رنجی که یک مسلمان در میانمار یا در غزه یا در هند یا در فلان جا میکشد، خودم را غافل بدانم؛ این امکان ندارد؛ این، خلاف تعالیم اسلامی و اصول اسلامی است. ممکن است شما، بشخصک، نتوانید یک کاری برای کمک به او انجام بدهید، اما همدلی و همدردی یک حقیقتی است؛ این بایست وجود داشته باشد.»
«امت» به مجموعهای اشاره دارد که هدفی مشترک را برای خود ترسیم کرده است و در این مسیر مکتبی مشخص را راهنمای رسیدن به مقصد برگزیده است. بدون شکل با توجه به درک جایگاه امت اسلامی است که میتوان به راهبرد وحدت اندیشید. در این منظومه وحدت در به معنای تلاش برای نزدیکی شدن و حذف فاصلهها و هم نظری و هم افقی در فهم شرایط و رسیدن به هدفگذاریهای یکسان مبتنی بر منافع مشترک است. رویکرد وحدتگرا رویکردی است که در آن برای رفع اختلافات تلاش میشود، اما این بدان معنا نیست که همه اختلافات قابل مرتفع شدن است که چنین امری امکان پذیر نخواهد بود. بلکه بدان معناست که بیش از آنکه بر اختلافات توجه شود، این اشتراکاتاند که مورد توجه قرار گرفته و به محور همگرایی و وحدت بدل میشوند.
در این نگاه قرار نیست تکثر و تنوع که بنیان شکلگیری زندگی اجتماعی بشر و فرهنگهای مختلف است، نادیده گرفته شود، بلکه قرار است آرمانها و ویژگیهای مشترک و مشکلات پیش رو و بالاخص دشمنانی که امت اسلامی را تهدید میکنند، بهتر دیده شود و درک کردن این حقیقت که راه عبور از مشکلات تجمیع همه توانها و قدرتهاست؛ لذا باید بهانههای کوچک و نامعلوم را که گاه سالها موجب جدایی و افتراق است به فراموشی سپرده شود و به افقهای پیش رو توجه نمود.
وحدت همواره نگاهی به عوارض اختلافات و واگراییها دارد و بیگانهای که از این تفرق سود میبرد. در این نگاه اختلاف افکنی همواره ریشه در درون ندارد، بلکه بیگانگان و معارضان و دشمنان یک ملت و امت مترصد فرصتی هستند تا اختلاف بیفکنند و بهرهبرداری کنند. به واقع وحدت در بستر وجود دشمن بیش از پیش اهمیت و کارکرد خود را نشان میدهد. در زمانی که دشمنی وجود دارد، وحدت و ائتلاف حتی میتواند موقت و محدود باشد، اما همان هم از تفرق و چندگانگی در برابر دشمن سودمندتر است.
ماه ربیع تعلق به رحمه للعالمین (ص) دارد، دردانهای که به فرموده امیر سخن در نهجالبلاغه، خداوند متعال ایشان را فرستاد تا گنجینههاى خرد را در میان انسانها برانگیزانند: «و یثیروا لهم دفائن العقول». عقل هدایت یافته در مکتب محمد مصطفی (ص)، عقل بصیرت یافتهای است که به سادگی بر ضرورت «وحدت» به مثابه دکترین رهایی بخش جهان اسلام برای غلبه بر استکبار جهانی شهادت خواهد داد. وحدتی که انشاءالله به آزادی قدس و شکست زیاده خواهان عالم از جبهه مقاومت جهان اسلام ختم خواهد شد.
محمد قادری
متیو میلر، سخنگوی وزارت خارجه آمریکا روز دوشنبه به وقت محلی در پاسخ به سوالی درباره دومین سالگرد فوت مهسا امینی و احتمال اعمال تحریمهای بیشتر علیه ایران گفت: «ما تحریمهای زیادی علیه ایران وضع کرده و بیش از ۵۰۰ نهاد و شخصیت ایرانی را در این زمینه تحریم کردهایم. در چند هفته اخیر نیز تحریمهای جدیدی علیه ایران وضع کردهایم که تعدادی از آنها مربوط به حقوق بشر بودهاند.»
این اظهارات که به طور کاملا شفاف و روشنی از مشی ضدایرانی کاخ سفید حکایت داشت، تنها ساعاتی پس از اعلام موضع مسعود پزشکیان، رئیسجمهور کشورمان در خصوص رویکرد دولت چهاردهم درباره روابط تهران-واشنگتن در نشست خبری خود با خبرنگاران داخلی و خارجی صورت گرفت و نشان داد که هیات حاکمه آمریکا اساسا حاضر به کوتاه آمدن از راهبردهای ضدایرانی خود نیست و با صدایی رسا به دشمنی با ملت ایران افتخار میکند.
مسعود پزشکیان در نشست خبری خود در پاسخ به سوالی در این رابطه و با تاکید بر این که؛ «ما صلحطلب هستیم نه جنگطلب»، گفته بود: «آمریکاییها باید برادری خود را ثابت کنند تا ببینیم به تعهداتشان پایبند هستند یا نه، چون آنها همه راهها را روی ما بستهاند. آنها باید نشان دهند که با ما دشمنی ندارند. ما دور کشور آنها پایگاه نزدیم و آنها را تحریم نکردیم، بلکه ما با آنها برادریم!»
فارغ از نادرستی به کار بردن عبارت «ما با آنها برادریم» از سوی رئیسجمهور که بیشتر به نوعی سهو لسان میماند، ایشان به صراحت بر لزوم تغییر رفتار مقامات آمریکایی با ملت ایران تاکید کرد و آن را مقدمه و پیششرط هرگونه بحثی درباره صحبت و گفتگو با آنها دانست.
با این تفاسیر؛ اظهارات صریح و روشن متیو میلر که آن را میتوان به نوعی در پاسخ به اظهارات رئیسجمهور کشورمان ارزیابی کرد، نشان از آن دارد که آمریکا همچنان بر مواضع خصمانه خود علیه جمهوری اسلامی و ملت ایران اصرار دارد و دستکم تا پایان دولت جو بایدن قرار نیست، تغییر رویکردی از سوی کاخ سفید رقم بخورد.
این نکته از آن جهت مهم است که برخی رسانههای داخلی و خارجی، اظهارات مسعود پزشکیان را چراغ سبزی برای چینش میز مذاکرات مستقیم با آمریکاییها و حتی برقراری ارتباط با واشنگتن ارزیابی کرده و درباره آن به گمانهزنی و طراحی سناریو پرداختند، حال آن که هم موضع صریح جناب رئیسجمهور چنین چیزی را به ذهن متبادر نمیکند و هم اساسا در دکترین سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران چنین مسالهای جزو دستورکارها نیست.
در پایان ذکر این نکته ضروری است که طبعا برخی جریانهای غربگرا در کشور بدون توجه به آفات و آسیبهای فراوان ورود کشور به چنین فضاهایی، همواره کوشیدهاند توپ عدم حل مسائل فیمابین ایران و آمریکا را به زمین ایران انداخته و از پرداختن به موانع آمریکایی پیش روی آن احتراز کنند؛ نکتهای که اگر با عینک ترجیح منافع ملی به آن نگریسته شود، منطقا نتیجه و خروجی دیگری خواهد داشت و سود آن هم بیش از هر چیز متوجه ملت ایران خواهد شد.
عبدالرضا فرجی راد
تصور بر این است که در رابطه با زنگزور توافقات اولیه ای با ایران صورت گرفته که بعد از این همه سر و صدا در داخل ایران هیچگونه عکس العملی از سوی جمهوری آذربایجان، ترکیه و حتی روسیه دیده نشد و فقط خانم سخنگوی دولت روسیه در مسکو اعلام کرد که طرحمان را به طرف ایرانی داده ایم و آن ها هم پذیرفته و یا مخالفتی نکرده اند.
این احتمال وجود دارد که طرح این باشد که از زیر دالان زنگزور که در اختیار روسیه است، زیرگذری برای ارتباط ایران و ارمنستان بخواهند ایجاد کنند و یا توافق شده باشد که کامیون های ایرانی از طریق نخجوان وارد استان سیونیک ارمنستان شود که البته مورد دوم باز هم مشکلی اساسی است. در مورد اولی اجازه با روسیه است و در مورد دومی که کاری به زنگزور ندارد اجازه عبور با اذربایجان خواهد بود.
به هرحال ورود اولیه ایران به ارمنستان اجازه می خواهد و در زمان تنش رابطه با روسیه و یا باکو می توانند مزاحمت ایجاد کنند. به نظر می رسد روس ها امضای این قرارداد استراتژیک و یا شراکت راهبردی با روسیه را هم می خواهند همزمان انجام دهند. به خیال خودشان با این قرارداد دارند امتیازی به ایران می دهند و در مقابل می خواهند قضیه زنگزور را هم فیصله دهند. احتمالا این قرارداد راهبردی با روسیه به زودی امضا می شود که در درون آن خرید سوخو ۳۵ و ضد هوایی اس ۴۰۰ هم گنجانده شده است که بخش نظامی ایران را خوش بین کرده است ولی یقین دارم به رغم امضایی که انجام می گیرد روسیه تا زمانی که اجازه سعودی ها و اماراتی ها را نگیرد به بهانه های مختلف سلاحهای پیشرفته را به ایران تحویل نخواهد داد و اگر به نحوی مجبور به تحویل بشود از دادن قطعات آن ها پرهیز خواهد کرد.
مطمئن هستم که در این رابطه با اعراب خلیج فارس گفتگو شده و روسیه به آنها اطمینان داده است که در همکاری بین ایران و روسیه و تحویل سوخو ۳۵ کاری نخواهد کرد که توازن قوا در منطقه به نفع ایران رقم بخورد.
بدون شک رابطه روسیه با امارات و رابطه روسیه با عربستان همچون رابطه روسیه با ترکیه آنقدر مهم است که هیچوقت در این وضعیت جنگی ایران را به آن سه کشور ترجیح نمی دهد. باید توجه داشت که هم اکنون عمده اقتصاد روسیه را سه کشور چین، ترکیه و امارات مدیریت می کنند و عربستان نیز با همکاری خوب با روسیه در اوپک پلاس قیمت نفت را بالا نگه داشته اند که برای روسیه امری است حیاتی.
در کنار اینها جمهوری آذربایجان تحت رهبری علی اف هم وجود دارد که روسیه اخیرا جذبش کرده تا بتواند از آن به عنوان ابزاری استفاده کند تا انرژی روسیه را به ترکیه برساند تا ترکیه با دلالی و گرفتن سهم خود این انرژی را در بازار اروپا بفروش برساند. هر چه توافق شده مربوط به دولت قبل بوده و روسها خودشان اعلام کردند که این قرارداد قرار بود در دولت قبل به امضا برسد ولی با حادثه هلیکوپتر با تاخیر به امضا خواهد رسید. مسئولان سیاست خارجی در دولت جدید باید این قرارداد را با دقت مطالعه کنند و مسائل آن را با رییس جمهور در میان بگذارند. شاید لازم باشد که باز هم امضا به تاخیر افتد. امضای چنین قراردادی در این مقطع می تواند بر گفتگوهای ایران و غرب نیز تاثیر منفی بگذارد و قبلا که چنین قراردادی مطرح شد غربی ها بدان حساسیت نشان دادند.
اولین بار در الگوی مصرف حملونقل مستند به برنامه پنجساله اول توسعه کشور درباره سهم حملونقل عمومی و هدفگذاری آن به میزان 75 درصد سخن به میان آمده بود. براساساین در سالهای بعد و در برنامههای توسعه میانمدت کشور همواره بر این مهم تأکید شد. اما سوای دهه 70 که اقدامات مناسبی برای خرید اتوبوس به میزان 20 هزار دستگاه انجام شد و تأثیر مهمی در نوسازی اتوبوسرانی شهرهای کشور به میزان 38 درصد داشت، در دهههای بعد دولتها و وزارت کشور به تبع آنها اقدام مناسبی در توسعه حملونقل درونشهری نداشتند. این اقدام وزارت کشور در سال 1377 با تصویب عوارض بر فراوردههای نفت (نفت سفید، نفت گازوئیل و نفت کوره) در شورای اقتصاد منجر به تحولی اساسی در توسعه حملونقل عمومی در شهرها شد. همچنین اضافهشدن شهرهای با جمعیت بیش از یک میلیون نفر به سیستم حملونقل ریلی در اواخر دهه 70 و ادامه آن در دهههای بعدی، سهم مترو در حملونقل عمومی را افزایش داد. باوجوداین پس از گذشت سیو اندی سال و هدفگذاری سهم 75درصدی برای حملونقل عمومی در سفرهای درونشهری، وضعیت کنونی به شرح ذیل بیانگر وضعیت نامناسب حملونقل عمومی در شهرهای کشور است:
1. اتوبوسرانی در شهرهای کشور با حدود 16 هزار دستگاه اتوبوس که کمتر از 11 هزار دستگاه فعال و نیمهفعال دارد، سهمی حدود هفت درصد در سفرهای درونشهری برعهده دارد.
2. مینیبوسرانی با حدود 35 هزار دستگاه مینیبوس عمدتا فعال ولی با عمر بالا در خطوط متفرقه که از طرف بخش خصوصی انجام میشود، سهمی حدود دو درصد را عهدهدار است.
3. تاکسیرانی در شهرهای کشور حدود 220 هزار دستگاه تاکسی مشتمل بر 14 هزار دستگاه ون سفرهای درونشهری را پوشش میدهد.
4. مترو در تهران و 9 کلانشهر دیگر که جمعیتی معادل 20 میلیون را تحت پوشش دارد، در حال بهرهبرداری، ساخت و مطالعه است. در شش کلانشهر در مجموع 424 کیلومتر خط مترویی مربوط به 15 خط شامل 261 ایستگاه در مرحله بهرهبرداری است. مجموع سفرهای انجامشده با مترو در شش کلانشهر یادشده سهمی معادل 3.5 درصد از سفرهای درونشهری را شامل میشود.
در مجموع 34.5 درصد سهم ناوگان حملونقل عمومی در سفرهای درونشهری است که در مقایسه با هدفگذاری ناوگان در برنامه پنجساله اول توسعه کشور حدود 40 درصد عقبماندگی وجود دارد. این در حالی است که در همه دورههای مختلف شورای شهر تهران و دیگر کلانشهرها و آمد و رفت شهرداران مختلف، یکی از شعارها که موجبات جذب آرای مردم را فراهم میکرد، توسعه حملونقل عمومی بود و در این سالها آمارهای ارائهشده از سوی شهرداران و شوراهای شهر حکایت از موفقیت و پیشرفت امور دارد. ولی واقعیت امر اینگونه نبوده است.
حال چه باید کرد؟ وزارت کشور بهعنوان وزارتخانه مسئول در حوزه مدیریت شهری چه وظایفی برعهده دارد و همچنین شهرداران شهرهای با جمعیت بیش از صد هزار نفر چه کار باید کنند؟ (این شهرها دارای ناوگان اتوبوسرانی هستند). برای پاسخ به این سؤالات ابتدا چند مفروض اصلی را باید عنوان کرد:
1. شهرداریها بهتنهایی از عهده ایجاد زیرساختها و تأمین روساختهای حملونقل شهری برنمیآیند.
2. دولت در ایران در گذشته نقش مهمی در تأمین زیرساختها و روساختهای حملونقل شهری داشته است ولی در دو دهه اخیر این نقش بهشدت رو به کاهش بوده است. 3. وجوه عوارض مربوط به فراوردههای نفتی که قبلا در اختیار وزارت کشور بود و با استفاده از آن، اقدام به خرید اتوبوس شهری میشد، اکنون این وجوه به دلیل تغییر در قوانین و مقررات در اختیار شهرداریهاست.بنابراین شهرداریها از این وجوه باید در توسعه حملونقل عمومی استفاده کنند و مصرف آن در دیگر حوزههای وظیفهای، صحیح نیست.4. پیوند آلودگی هوا و سفرهای درونشهری در کلانشهرها و تأثیرپذیری اولی از دومی، بیانگر اهمیت و ضرورت توسعه حملونقل عمومی در شهرهاست و بهدرستی میتوان ادعا کرد که حل معضل ترافیک و آلودگی هوا در گرو توسعه و نوسازی ناوگان اتوبوسرانی و حملونقل ریلی شهری است.با توجه به موارد چهارگانه یادشده، پاسخ به سؤالات مطروحه به شرح ذیل است:
1. شهرداریها حل مسئله حملونقل شهری را در اولویت قرار داده و سهمی مناسب از بودجه سالانه شهرداری را به توسعه حملونقل عمومی داده و همه سرمایهگذاری در این حوزه را از دولت توقع نداشته باشند. 2. دولت و به نمایندگی از دولت، وزارتخانه ذیربط یعنی وزارت کشور باید تلاش و سعی جدی در اخذ اعتبارات و تسهیلات مناسب برای خرید ناوگان اتوبوسرانی و مترو داشته باشد و به تخصیص سهم مناسب حملونقل عمومی در بودجه شهرداریها نظارت جدی کند. 3. صداوسیما و دیگر رسانهها تلاش کنند فرهنگ عمومی بهرهبرداری از وسایل نقلیه شخصی و عمومی ارتقا یافته و تمایل به بهرهبرداری از وسایل نقلیه عمومی افزایش یابد.