از زمان وعده صادق 2 که دهم مهرماه موشکهای سپاه برقآسا بر سر مراکز حساس و پایگاههای مهم رژیم صهیونیستی در «نواتیم»، «هاتسریم» همان پایگاهی که مبدا عملیات ترور شهید سید حسن نصرالله بود و همچنین رادارهای راهبردی و مراکز تجمع تانکها، نفربرها و نفرات رژیم صهیونیستی در منطقه پیرامون غزه، مورد هدف قرار گرفت، تا دیشب که رژیم صهیونیستی با رجزخوانی و لافهای غریبانه ایران اسلامی را تهدید به پاسخ سخت میکرد، 25 روز است که میگذرد. نتانیاهو در همان روزهای اول حملات قهرمانانه سپاه با تقلید از مسئولان جمهوری اسلامی اعلام کرد که پاسخ اسرائیل به ایران سخت و در زمان و مکان مناسب انجام خواهد شد. در فاصله وعده صادق 1 تا 2، رژیم صهیونیستی تمام تلاش خود را کرد تا ضعف سامانههای راداری خود از گنبد آهنین گرفته تا فلاخن داود و آرو (پیکان 1 و 2)، هاوک، تاد و دهها سامانه پدافندی آمریکا، انگلیس و کشورهای منطقه را برطرف کند تا حتی یک موشک به مراکزی که گفته شد اصابت نکند. اما دیدیم که عملیات ظفرمندانه وعده صادق 2 چنان بلایی بر سر آنها آورد که با وجود آنکه تقریبا یک ماه از آن تاریخ میگذرد مقامات صهیونیستی ترجیح میدهند جلسات کاری خود را دهها متر زیرزمین در پناهگاههای بتنی برگزار کنند. جبران شکست خفتبار رژیم صهیونیستی در وعده صادق 2 پس از 25 روز، این رژیم را بر آن داشت تا برای پاسخ به انتقادهای داخلی به ویژه طیف افراطی و جنگطلبش، اقدامی را علیه ایران انجام دهد. این بود که در نیمههای شب 5 آبان با حمله به برخی مراکز نظامی و سامانههای ایرانی، خساراتی را هرچند اندک به جمهوری اسلامی وارد کرد.
اما با طلوع خورشید در صبح شنبه پنجم آبان ماه مشخص شد که تلآویو بیش از آنکه مرد کارزار نبرد با ایران اسلامی و مقاوم باشد، شیپور بوقی صحنه عملیات روانی است! و حضور نتانیاهو نخستوزیر و گالانت وزیر جنگ این رژیم در پناهگاه زیرزمینی بیش از آنکه نشاندهنده قدرت باشد، نمایش ضعف و ترس مقامات ارشد رژیم اشغالگر قدس از حملات احتمالی تلافیجویانه ایران بود. تا جایی که انتشار تصاویر مقامات بزدل صهیونیستی صدای نیروهای اپوزیسیون رژیم را نیز درآورد و سبب مطرح شدن این سؤال شد که اساسا چرا مقامات اسرائیل باید برای حفظ جان خود در زیرزمین باشند و مسئولان و شهروندان ایرانی که در آماج تهدید و حمله قرار گرفتهاند بدون کمترین احساس ترسی در حال استراحت یا انجام امورات شخصی یا اداری خود آنهم در منزل و محل کار نه در زیرزمین و پناهگاهها هستند.
درباره حمله رژیم صهیونیستی به برخی مراکز نظامی و سامانههای دفاعی کشور در پنجم آبان ماه صرفنظر از میزان خسارت آن که اصلا با اقدام ایران در وعده صادق 2 قابل قیاس نیست، چند نکته قابل توجه است:
1- رهبر معظم انقلاب در نماز جمعه «نصر» صراحتا اعلام کردند که سیاست «صبر استراتژیک» جمهوری اسلامی به پایان رسیده و ایران به هرگونه اقدام تجاوزکارانه دشمن پاسخ قاطع، اما حسابشده و غیرشتاب زده خواهد داد. پیش از این نیز فرماندهان نظامی کشور وعده داده بودندکه به هرگونه اقدام تجاوزکارانه صهیونیستها به شدت پاسخ خواهند داد. با توجه به این هشدارها، شمارش معکوس برای عملیات «وعده صادق ۳» به صدا درآمده است و افکار عمومی بار دیگر انتظار دارد که مقامات مسئول و فرماندهان نظامی با در نظر گرفتن شرایط میدانی و مصلحت کشور به تجاوز اخیر صهیونیستها البته حساب شده و بدون شتابزدگی پاسخ قاطع دهند و افکار عمومی در داخل و جبهه مقاومت این را میداند که پاسخ ندادن ضربالاجل به دشمن صهیونیستی به منزله از دستور خارج شدن اقدام متقابل و البته شدیدتر فرزندان جمهوری اسلامی در سپاه و ارتش نیست.
2- نگاهی به خط خبری رسانههای خارجی به ویژه رسانههای آمریکایی گویای آن است که جو عمومی کشور برای این رسانهها از اهمیت زیادی برخوردار است و مورد توجه آنها قرار دارد به طوری که نیویورک تایمز با تیتر «ایران آرام است» از حال و هوای مردم ایران پس از حمله جمعه شب صهیونیستها به برخی مراکز ایران خبر داد.
از سوی دیگر، رسانههای اسرائیلی با انتقاد شدید از نحوه عملیات علیه ایران، نوشتهاند که مردم ایران این حمله را احساس نکردهاند و اکنون آنها در خواب و ما بیدار هستیم. این رسانهها با طرح این نکته که معلوم نیست ما حمله کردهایم یا ایرانیها، پرسیدهاند چرا نخستوزیر ما اکنون در پناهگاه و زیرزمین است؟
همانگونه که از شواهد خبری و برخی ملاحظات افشاء شده مقامات آمریکایی درخصوص پاسخ این رژیم به ایران از پیش مشخص شده بود، قرار شد ضربهای را فقط بزنند تا در سطحی محدود و ضعیف اما در سطح عالی و قوی آن را در رسانهها برجسته و از آن دستاوردسازی رسانهای بکنند و استفاده از تصاویر حمله ایران به اسرائیل و ادعاهای بدون سند و تصویر و... نشانگانی است بر این گزاره که دست آنها به شدت خالی است.
این خط خبری دشمن نشان از آن دارد که دشمن بیش از تاثیر تخریبی حملات خود، بهدنبال جنگ روانی علیه ملت ایران بوده است با این تصور که با این حملات، شاهد به ریختگی و نظم عمومی جامعه ایران شده و میتواند نوعی شورش و هرج و مرج را در کشور دامن بزند که زندگی عادی مردم در صبح روز شنبه، آب یخی بود بر روی همه این برآوردها که مدتها برای آن سناریوسازی و برنامهریزی کرده بودند.
3- صرفنظر از اینکه برخی کشورهای منطقه از جمله عربستان و امارات که در گذشته بعضا آسمان خود را در اختیار دشمن قرار میدادند در اعلام محکومیت رژیم صهیونیستی صادق هستند یا نه، همین که بلافاصله با حمله رژیم به مراکز نظامی ایران واکنش نشان میدهند، نشان میدهد کشورهای منطقه از جدی بودن ایران در پاسخ به متجاوزین اطمینان دارند و نگران هستند که با تداوم درگیریها و پاسخ قاطع ایران، شرایط منطقه با تحولات غیرقابل کنترلی مواجه شود. بنابراین محکومیت رژیم صهیونیستی توسط این کشورها در پی اقدام نسنجیده این رژیم از موارد نادری است که یا اصلا شاهد آن تاکنون نبودهایم یا اگر در گذشته اقدام مشابهای صورت گرفته، در این سطح و با این ادبیات صریح انجام نشده است. این اتفاق گویای آن است رژیم صهیونیستی که تا یک سال پیش بهدنبال توافق و عادیسازی با این دولتهای عربی بود، شدیدا دچار تنگنای امنیتی شده و جایگاه خود را در منطقه از دست داده است. از این رو، میتوان گفت؛ رژیم صهیونیستی روزهای سختی را پیش رو دارد و روزهای ذلت این رژیم همچون کرنومتر در حال ثانیه شماری است و بزودی خون کودکان مظلوم غزه و فرماندهان جبهه مقاومت دامان کثیف آن را خواهد گرفت.
چرا طوفان الاقصی به نفع ایران شد؟
کمیل خجسته
۱. کریدور شکست: اسرائیلیها در حالی آخرین گامهای ساختن کریدور اقتصادی خطرناک «ایمک»را بر میداشتند که ناگهان با طوفانالاقصی روبه رو شدند. این کریدور، همان نقشهای است که نتانیاهو در سازمان ملل به عنوان «راه برکت» به نمایش گذاشت و اعلام کرد که ایران مانع توسعه این راه است. با ایجاد این کریدور اقتصادی، راه شرق جهان به غرب آن با دور زدن ایران شکل میگرفت. دروازه صادرات انرژی از منطقه به جهان غرب و شرق و واردات کالا و فناوری از غرب به منطقه توسط اسرائیل صورت میگرفت و این موجب میشد تا هم اقتصاد ایران گرفتارتر و هم با اعمال قدرت صهیونیستها در کریدور، ورود تجهیزات فناورانه به داخل ایران سختتر شود اما طوفانالاقصی عربستان و امارات را وادار کرد تا فعلا راهاندازی این کریدور را تا تعیین تکلیف وضعیت منطقه به تعویق بیندازند و عملا به نفع اقتصاد ایران ؛ به قول نتانیاهو طوفان اجازه نداد تا این کریدور شکل بگیرد.
۲. سر اختاپوس جواب نگرفت: اسرائیلیها، از ۲۰۱۸م تمرکزشان بر «استراتژی سر اختاپوس» است. این استراتژی میگوید که تمرکز رژیم باید روی ایران قرار بگیرد. خیلی قبلتر از این، رژیم جنوب لبنان و جولان را در سوریه اشغال کرده بودند. بعد از آن، در دهه ۲۰۰۰م با حمله مجدد به لبنان و فلسطین برای آن سرزمینها ویرانی، قتل و کشتار فجیعی به بار آورده بود که همان زمان آن چنان انتقادهای جهانی از این اقدامات وحشیانه اسرائیل بالا گرفته بود که کاندولیزا رایس وزیر وقت خارجه آمریکا در دفاع از آنها گفته بود که اینها درد زایمان خاورمیانه جدید است اما بعد از ناکامی آن سالها، در بازه ۲۰۱۰م تا ۲۰۱۸م اسرائیل بر حمایت از داعش اقداماتش را برنامهریزی کرد. به یاد بیاورید آن عکس معروف نتانیاهو را که برای بازدید و عیادت از مجروحان داعشی به بیمارستانی در سرزمینهای اشغالی رفته بود.
حالا بعد از ۱۸ سال، اسرائیل با آن سابقه و عملکرد در منطقه میخواست تمرکزش را روی ایران بگذارد. حمله به نفتکشهای ایرانی، ترور دانشمندان ایرانی، ترور صیاد خدایی و تا همین اواخر سال ۱۴۰۱ش و تابستان ۱۴۰۲ش، لیست اقدامات رسانهای شده نتانیاهو و وزیر اطلاعرسانی اسرائیل که مرور میشود، معلوم میشود آنها چه فشاری را روی برهم زدن امنیت ایران قرار داده بودند؛ نمونه اقداماتی برای تحقق راهبرد سر اختاپوس بود اما طوفانالاقصی تمرکز اسرائیل را برای انجام اقدامات خصمانه در مواجهه با ایران گرفت و به قول نتانیاهو، امروز این اسرائیل است که «در شش جهت درون سرزمینها در حال دفاع از خود است.»
۳. نقشه تصرف همیشگی، فعلا کنار ماند: همانطور که فلسطین سرزمین مقدس اسرائیلیهاست و آنها به این دلیل آن را اشغال کردهاند؛ ایران هم برای آنها مقدس است. بهائیان ساکن حیفا، ایران را سرزمین مقدس خود میدانند. به همین دلیل آنها در دهه آخر عمر پهلوی تقریبا تمام مناصب قدرت را در اختیار گرفته بودند. تصرف ایران برای ساکنان این سرزمین امر مقدس و تاریخی شمرده میشود اما طوفانالاقصی موجب شد تا امروز حیفا زیر آتش مقاومت قرار بگیرد و دست آنها به ایران فعلا کوتاه شود.
۴. آینده شیرین: وقتی صدام حسین از منطقه رفت، روابط خصمانه ایران و عراق به چنان رابطهای تبدیل شد که «ایران و عراق؛ لا یمکن الفراق». با حذف صدام از معادلات منطقه، نه تنها سایه جنگ از بین این دو همسایه برداشته شد، بلکه روابط فرهنگی و اقتصادی گشایش یافت. هر چند حوزه اقتصادی با مداخلات آمریکایی، همچنان با اشکال روبه روست، اما کدام ایرانی است که از پیادهروی عظیم اربعین، از مهماننوازی مردم عراق نشنیده باشد؟ حالا فرض کنید با حذف و گرفتار شدن رژیم، چقدر مشکلات منطقه و چالشهای منطقه از بین میرود. طوفانالاقصی قدمی به سوی این آینده شیرین شد چراکه مهم ترین عنصر وجود و حفاظتی اسرائیل یعنی بازدارندگی را از بین برد.
قدرت ملی چرا مهم است؟
جعفر برزگر
قدرتمند شدن یا «کار به کار کسی نداشتن»، کدام رویکرد میتواند امنیت ایران را تأمین کند؟
چگونگی تأمین امنیت همچنان مناقشه اساسی بشر است. این امر یکی از مهمترین دل مشغولیهای دولتهای مدرن نیز است. برخی نسخه انزواگرایی تجویز میکنند و در مقابل مسیر دومی به نام قدرتمند شدن وجود دارد. تاریخ ایران در ۱۵۰ سال اخیر نشان داده برای ایران نسخه بیطرفی شفابخش نیست. در جنگ جهانی اول و دوم ایران اعلام بیطرفی کرد، اما در هر دو جنگ، مورد حمله قرار گرفت و اشغال شد.
امنیت بستر تمام فعالیتهای اجتماعی در زندگی بشری است. بدون امنیت جوامع امکان هیچگونه فعالیتی ندارند. فعالیتهای فرهنگی، سیاسی و اجتماعی همه وابسته به زیرساختی به نام امنیت است. با قاطعیت میتوان گفت که کمتر تردیدی در این زمینه وجود دارد، اما تفاوت نگاه در تعریف امنیت و کم و کیف رسیدن به آن بروز پیدا میکند. انقلاب اسلامی نگاه غلط به مقوله امنیت را تغییر داد و راهبرد قدرتمند شدن را در پیش گرفت.
نظام جمهوری اسلامی ایران از ابتدای تأسیس خود که با یک انقلاب مردمی و سپس با تأیید ۹۸ درصدی آنان عینیت یافت، در کنار قدرت دفاعی و بازدارندگی خود که هرساله به دنبال تعمیق و گسترش آن بود و امروز شاهد میوههای شیرین این تلاشها هستیم، همواره قدرت نرم و نرمافزاری انقلاب از جمله اتکا به مردم، باورمندی به اندیشه الهی، حمایت از مستضعفان و ایستادن در برابر نظم ناعادلانه جهانی را هم مورد توجه قرار داده است.
رهبرمعظم انقلاب دیروز در دیدار با خانوادههای شهدای امنیت با بیان این نکته که تنها راه امنیت داشتن کشور افزایش قدرت ملی است به نقد نگاه انزواگرا برای تأمین امنیت ایران پرداختند: «بعضیها در تحلیلهای گوناگون تصور میکنند اگر بخواهیم کشور در امنیت باشد، بایستی سراغ ابزارهای حساسکننده قدرتها نرویم؛ مثلاً چه لزومی دارد حالا ما موشک با فلان برد را داشته باشیم که حساس بشوند، خیال میکنند اینجوری، این شکلی میتوانند امنیت کشور را تأمین کنند یعنی درواقع اگر میخواهید کشور امن باشد، ضعیف باشید.»
رهبر معظم انقلاب در ادامه به راهبرد درستی که نظام جمهوری اسلامی در پیش گرفته اشاره میکنند: «آن چیزی که امنیت را برای یک کشور حفظ میکند قدرت ملی آن کشور است، قوی بودن آن کشور است، قوی بودن از همه جهت؛ قوی بودن در علم، قوی بودن در اقتصاد، قوی بودن در امکان دفاع، قوی بودن در تسلیحات، اینهاست که امنیت کشور را حفظ میکند و تأمین میکند.»
مقام معظم رهبری در سخنان خود در واقع تبیین میکنند که امنیت تک بعدی نیست. امنیت همهجانبه با گسترش قدرت نظامی، اقتصادی، فرهنگی و سیاسی کشور به دست میآید و قدرت امروز نظام به این خاطر است که ایران دارای قدرت فرهنگی، سیاسی، نظامی و... است.
در واقع راهبرد قوی شدن است که باعث شده محور مقاومتی شکل بگیرد که دشمنان را داخل مرزهای خود درگیر کند و شکلگیری محور مقاومت متأثر از قدرت نرمافزاری و پشتیبانیهای سختافزاری نظام است. اگر قدرت نرم و هویتی انقلاب نبود، امکان شکلگیری قدرتی متحد علیه اشغالگری فراهم نمیشد. این قدرت نرم انقلاب است که پایگاه مردمی قوی برای نظام جمهوری اسلامی در داخل و خارج از کشور فراهم کرده است. خطای محاسباتی این است که دشمن فکر میکرد تحریم میتواند قدرت نرم و سخت انقلاب را تضعیف کند، اما پایگاه مردمی نظام و عملیات وعده صادق یک و ۲ و ایستادگی محور مقاومت نشان داد در تصور باطلی به سر میبرد.
تذکر جدی درباره قومگرایی در شمال غرب کشور
احسان هوشمند
درحالیکه فرایند انتخاب استانداران در حال طیکردن آخرین مراحل خود است، سخنان یکی از نمایندگان سابق آذربایجان غربی در مجلس در رد پیشنهاد فراکسیون استانی نمایندگان مجلس در معرفی نامزد استانداری موجب جنجال و واکنش گستردهای شد. این نماینده سابق در سخنانی برخی از ادعاهای گروههای تجزیهطلب خارج از کشور را تکرار کرد و مردم کُرد را مهاجران به آذربایجان غربی عنوان کرد و گفت که استاندار نباید از مهاجران انتخاب شود. این نخستین بار نیست که گروهی از وابستگان به جریانهای سیاسی چنین ادعاهای مغایر با همبستگی ملی و غیرقابل قبولی را در محافل عمومی بیان میکنند.
1- ایران ملک مشاع همه ایرانیان است و هر ایرانی در هر جایی از سرزمین بزرگ ایران، میتواند و حق دارد در هر مسئولیت و پستی که شایستگی آن را دارد، به کار مشغول شود. حتی اگر در محلی غیر از محل زندگی خود یا استان و شهرستان خود باشد. چنین ادبیاتی پیشازاین در کشور همسایه غربی ایران رواج داشت و به دلیل فعالیت برخی جریانهای سیاسی در سالهای اخیر به درون ایران وارد شده و به نوعی به دوقطبیسازی ایرانیان و رودررو قراردادن ملت ایران و تفکیک ایرانیان مشغول است. تسری این دیدگاه به دیگر نقاط کشور چالشهای بزرگی برای کشور ایجاد میکند. مشخص نیست چرا مسئولان استانی و مسئولان کشور در برابر فعالیتهای نفرتپراکن جریانهای افراطی قومگرا سکوت پیشه کردهاند. این نخستین باری نیست که در محافل رسانهای و سیاسی شمال غرب کشور چنین ادعایهای ضد تاریخی و مخالف انسجام و وفاق ملی مطرح میشود و در عمل نیز موجب تضییع حقوق گروهی از هموطنان شده است اما تاکنون در برابر آن اقدام مشهود و مسئولانهای صورت نگرفته است؟
2- شواهد موجود نشان میدهد گذشته از فعالیتهای پانترکیستی وارداتی از کشورهای همسایه و همراهی برخی از عوامل با این جریان، در دهه گذشته عامل فساد نیز در تشدید فعالیتهای این گروه مخرب افراطی و قومگرا مؤثر بوده است. اگر دستگاههای مسئول درباره ابعاد فساد در سالهای 1392 تا 1396 در استان آذربایجان غربی حول فروش حق سوخت روستاییان مرزنشین به ارزش میلیاردها تومان قدری تأمل میکردند و از این پرونده رمزگشایی صورت میگرفت و مشخص میشد از این منافع میلیاردی و سرشار که به صورت غیرقانونی غصب شد، درحالیکه که حق روستاییان مرزنشین بود، بخشی به برخی گروهها پرداخت شده تا با سروصدا پوشش مناسبی برای استمرار فعالیت غیر قانونی مهیا کنند، امروز دیگر شاهد چنین نداهای وحدتستیز و قومگرایی نبودیم. همچنین اگر در بزرگترین پرونده فساد تاریخ آذربایجان غربی و کل کشور (به جز تهران) یعنی پرونده شهردار سابق، عمیقتر بررسی میشد که بخشی از منابع این فساد به کدام اشخاص و جریانها و بنگاهها پرداخت شده، شاید امروز این جریان چنین بیپروا وحدت ملی را هدف قرار نمیداد.
3- در واکنش به این رویداد، گروهی از افراطیهای قومگرای کرد نیز به مقابله برخاستهاند. اما نه از منظر منافع ملی و انسجام ملی بلکه از آن سوی بام به تشدید تعارض دراینباره مشغول شده و بهاینترتیب به دوگانهسازی و قطببندی هموطنان در استان مشغول شدهاند. این رویکرد هم به جز تشدید مسائل استان دستاورد دیگری ندارد. گروهی در برابر تروریسم و برخی اقدامات مسلحانه سکوت و گاه همراهی نشان داده و البته در این شرایط هم در حال بهرهبرداری از آب گلآلود هستند. دوای درد افراطگری قومی، نمیتواند نوع دیگری از قومگرایی باشد.
4- این واقعیت که گروهی از هموطنان در استان آذربایجان غربی از دیگر نقاط به استان مهاجرت کردهاند، نشانگر مختصات تمدنی و تاریخی و اجتماعی ایرانزمین است. جابهجایی جمعیت بخشی از ویژگی تاریخی یک کشور چندهزارساله است. این ویژگی به درهمتنیدگی عمیق ایرانیان منجر شده است. اگر ایل قرهپاپاق به احتمال زیاد از قفقاز به منطقه نقده وارد شدهاند. اگر گروه زیادی از مردم به دلیل همین جابهجاییها زبانشان تغییر کرده یا برخی از ایلات کرد و لک و چاردولی و یارسان و کره سنی و... هم از درون فلات ایران و نیز گاه از عثمانی سابق به درون ایران مهاجرت کردهاند، اما همه این مردمان شریف مانند همیشه بخشی از ملت بزرگ ایران هستند و نمیتوان بهعنوان مهاجر آنان را از حقوق شهروندی خود محروم کرد. اما تأکید چندباره افراطیهای قومگرا به دیگر هموطنان بهعنوان مهاجر نه برای بیان واقعیات اجتماعی بلکه نشانگر رویکرد افراطی آنان است تا گروهی از ایرانیان را از حقوق اساسی خود محروم کنند. این گروه خود بر شاخ نشسته و مشغول بن بریدن است.
5- قومگرایی بهعنوان یک پدیده مخرب، محصول بیتدبیریهای گذشته است. اشاعه قومگرایی کیان ملی و انسجام ملی و همزیستی و درهمتنیدگی ایرانیان را تهدید میکند.
بیتفاوتی در برابر این پدیده حتی امنیت ملی را میتواند به چالش بکشاند. برای مواجهه با این پدیده باید کار ریشهای و اساسی صورت گیرد. با مماشات با قومگرایی به بهانه ایجاد بالانس و تعادل و موازنه گروههای سیاسی مختلف نمیتوان به حکمرانی خوب پرداخت. جریان قومگرا از سویی پا در محافل خارجی دارد و از دیگر سو بنیانهای نظم و انسجام را تهدید میکند. اما اینکه بخشی از جریانهایی که با قومگرایی به دنبال پیشبرد اهداف خود هستند، موضوعی نیست که بهسادگی بتوان از کنار آن گذشت. در شرایط بسیار حساس و خطیر کشور برای این بیماری باید پیش از آنکه دیر شود، درمانی پیدا کرد. آیا عجیب نیست که در شرایط بسیار ملتهب امروز منطقه و جهان گروهی از درون کشور، قومگرایانه در حال تحریک دیگر اقوام ایرانی هستند؟ بهویژه آنکه توجه شود کدام همسایه ایران تاکنون حمله اسرائیل به ایران را محکوم نکرده است؟ آیا این قرینه تصادفی است؟
حمایت از حقوق معلولان در انتظار اجرا
زهرا نژاد بهرام
ماده ۲۷ قانون حمایت از حقوق معلولان که در سال ۱۳۹۶ به تصویب رسید، برگ زرینی در قانونگذاری در جهت حمایت از این افراد بود، که متأسفانه در طول زمان به بهانههای گوناگون از اجرای آن سر باززده شده است. اما با انتخاب رئیس جمهور «پزشکیان» که در ویدئویی بر اجرای قانون تأکید داشتند و سخنان آقای ظریف در تعهدایشان به اجرای قانون، امید آن میرفت که در لایحه بودجه ۱۴۰۴این ماده قانونی مورد توجه بودجهنویسان قرار گیرد؛ اما در کمال ناباوری این بند قانونی در قالب افزایش ۲۰ درصدی مستمری آنان تدوین شد!.
تلاشهای جامعه افراد دارای معلولیت در رقابتهای انتخاباتی دولت چهاردهم وامیدهای فراوان آنان این نوید را به جامعه داده بود که اجرای قانون از ملزومات دولت است، لذا انتظار میرفت در تدوین بودجه این مهم با تأکید رئیس جمهور مورد توجه قرار گیرد.
بر اساس ماده ۲۷ این قانون «دولت مکلف است کمک هزینه معیشت افراد دارای معلولیت بسیار شدید و یا شدید فاقد شغل و درآمد را به میزان حداقل دستمزد سالانه تعیین و اعتبارات لازم را در قوانین بودجه سنواتی کشور منظور نماید.» لذا رعایت این ماده که مطالبه عمومی همه افراد دارای معلولیت بود امری جدی است.
یادآور میشود، زمانیکه از طرف معاونت اقشار ستاد ملی دکتر پزشکیان، مسئولیت تعامل و ارتباط با این گروه از جامعه برعهده من گذاشته شد، نخستین درخواست آنان رعایت این ماده قانونی بود که از سال ابلاغ (۱۳۹۷ تا کنون) مورد توجه دولتها قرار نگرفته است؛ امید آنها به کمپین انتخاباتی پزشکیان برای این مهم آنگونه شد که درمانیفست منتشره از سوی ایشان مسأله رعایت قانون و تأکید بر حقوق قانونی افراد دارای معلولیت مورد توجه قرار گرفت. آنان با اتکا به این مصاحبهها ومانیفست منتشره که در نوع خودکم نظیر یا به عبارتی بینظیر بود. امیدهای فراوانی برای تحقق مطالبات و اجرای قانون دارند که یقیناً بودجه ۱۴۰۴ میتواند از نشانههای ارزشمند این مهم باشد.
آنگونه که دربندی از این مانیفست ایشان تعهد میدهند که برنامهای جامع برای حمایت از حقوق آنان داشته باشند و اشاره میکنند: «این برنامه بر تقویت و اجرای قوانین حمایت از حقوق معلولان، بهبود زیرساختها، ارتقاء سطح آگاهی عمومی و افزایش مشارکت فعال افراد دارای معلولیت در تمامی عرصههای اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی تمرکز دارد.» در ادامه اینمانیفست آمده است: «با تدوین و اجرای یک برنامه جامع و منسجم، تلاش خواهم کرد تا موانع موجود بر سر راه افراد دارای معلولیت برای حضور در جامعه و مشارکت در آن برای تحقق پیشرفت و توسعه کشور را از بین ببرم و بستری مناسب برای رشد و شکوفایی استعدادهای آنان فراهم کنم.» با این رویکرد انتظار میرود مسأله رعایت قانون و اجرای آن که دستور کارایشان است از سوی دست اندرکاران با دقت بیشتری روبه رو شود و قانون بر زمین مانده در بهتر ین شرایط به اجرا گذاشته شود، چرا که این تعهدایشان به آنان بوده است. دراین میان لازم است سازمان بهزیستی به عنوان متولی امور جامعه افراد دارای معلولیت با نگاهی دیگر برای اجرای قانون فعالیت کند و بستر لازم را در مجلس شورای اسلامی برای تحقق این مهم فراهم نماید.
انتظار میرود با انتخاب رئیس سازمان بهزیستی در دولت چهاردهم و سامانیابی این سازمان که مخاطبان متنوعی دارد موضوع اجرایی شدن این ماده قانونی در دستور کار قرار گیرد و اقدامات لازم در کمیسیون اجتماعی مجلس شورای اسلامی صورت پذیرد.
یا دآور میشود بر اساس اسناد بینالمللی بین ۱۰ تا ۱۵ درصد همه جوامع را افراد دارای معلولیت تشکیل میدهند که رعایت حقوق آنان از یک سو و تحقق مطالباتشان از سوی دیگر که مبتنی بر قوانین مصوب مجلس شورای اسلامی است امری جدی و الزامی است.
از این رو با شکلگیری آن برنامه جامع که رئیس جمهور به آن تأکید داشته لازم است همه سازمانهای عمومی و دولتی در تحقق تسهیلات لازم برای مشارکت مؤثر افراد دارای معلولیت تلاش کنند، این مهم درمصوبه سال ۱۳۹۹ بر مبنای طرح شورا گشایشی دیگر برای تحقق حقوق این افراد در راستای قانون بالادستی که مصوب سال ۱۳۹۶ بود فرصتی تازه برای نگاهی متفاوت برای مشارکت آنها در شهر بود.
بر طبق این قانون شهرداری مکلف بود تسهیلات لازم و بودجه کافی برای تحقق اهداف این مصوبه را در قوانین بودجه سالیانه مورد نظر قرار دهد.
این مهم حتی در برنامه پنج ساله سوم شهر تهرا ن که از سوی شورای شهر پنجم این شهر تهیه شده بود مورد توجه قرار گرفت. «طبق بند ۱ ماده ۶۸ «برنامه پنج ساله سوم توسعه شهر تهران» شهرداری تهران موظف است به منظور بهبود شاخصهای سلامت شهری، نسبت به ایجاد سازوکار اجرایی جهت نیاز سنجی و نظر سنجی از شهروندان با تأکید بر گروههای خاص از جمله معلولان، برای پروژههای منطقهای و فرامنطقهای شهری در حوزه محیط زیست و سلامت اقدام نماید. با مشارکت دادن معلولان در برنامهریزیهای شهری، ضمن تسهیل دستیابی به اهداف توسعهای، موجب شکوفایی استعدادها و خودباوری در آنها میشود و ارتقای سلامت آنها را در پی خواهد داشت.»
لذا توجه به موارد ذکر شده از یک سو و ضرورتهای اجتماعی برای حمایت از حقوق این افراد از سوی دیگر الزام جدی را برای نهادهای دولتی و عمومی در خصوص اجرایی ساختن آنها فراهم میکند. امید است سازمان بهزیستی و کمیسیون تلفیق در بستر تحقق اهداف دولت چهاردهم د ررعایت قانون و اجرای آنها بستر نوید بخشی برای اجرایی شدن ماده ۲۷ قانون حمایت از افراد دارای معلولیت فراهم کنند.
حمله به نظام محاسباتی مبتنی بر خیالات
سیدمحمد بحرینیان
یک. بیانیه رسمی نیروهای مسلح ما، حملات رژیم صهیونیستی علیه سامانههای پدافندی ما را در اغلب موارد ناموفق و محدود اعلام کرد. این تعبیر که البته از منظر نظامی و از جایگاه نیروهای مسلح درست هم هست، یک معنای سیاسی دارد و آنهم اینکه برداشت فرماندهان نظامی ایران، این است که اسرائیل اساسا ضربه چندانی وارد نکرده که نیاز به پاسخ سخت و قاطع داشته باشد.
دو. رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار با خانوادههای شهدای امنیت سطح بالاتری از واکنش را علنی کردند. تأکید ایشان بر این نکته که هم بزرگنمایی و هم کوچک نمایی شیطنت رژیم اشغالگر خطاست، دست جمهوری اسلامی را برای همه واکنشها باز نگه داشت.
سه. موشکپرانی رژیم صهیونیستی در حدی نیست که رسانههای همسو با آن رژیم اشغالگر عنوان میکنند. اسرائیل، حملهای محدود آنهم صرفا در چارچوب اهداف نظامی رقم زد و جسارت اقدام علیه محورهای ادعایی همچون تأسیسات هستهای یا زیرساختهای نفتی نداشت.
چهار. در حماقت اخیر رژیم، چند نفر از فرزندان ملت ایران در نیروهای مسلح به شهادت رسیدند، برخی رادارها و سامانههای پدافندی آسیب ديدند و از همه مهمتر، حاکمیت ملی و تمامیت ارضی ایران بزرگ برای چند ساعت نقض شد. ازاینرو، اقدام رژیم صهیونیستی قابلچشمپوشی نیست و نباید آن را کوچک نمایی کرد.
پنج. به نظر میرسد سناریو دقیق و اصولی، بهرهگیری از سیاست ابهام است. ایران میتواند حق قطعی واکنش را محفوظ بداند اما آن را تا زمان اولین ترور یا جنایت بزرگ رژیم اشغالگر به تعویق اندازد. با این روش، عملا ایران راهبرد خود را به دشمن تحمیل میکند و واکنش احتمالی خود را به بخشی از پازل فلسطین و لبنان و در خدمت اهداف محور مقاومت تبدیل میکند. این شیوه یعنی واکنش ایران، علاوه بر پاسخ به شیطنت اخیر اسرائیل، فضا را به سمتی پیش خواهد برد که ترور هر یک از رهبران عالی مقاومت، منجر به موشکباران سنگین تلآویو خواهد شد. دست صهیونیستها هرروز خالیتر و استحکام و انسجام جریان مقاومت هرروز بیشتر میشود.
خطای محاسباتی اسرائیل چگونه تغییر میکند؟
ثمانه اکوان
رهبر انقلاب صبح روز گذشته در دیدار خانوادههای شهدای امنیت، با اشاره به حملات بامداد شنبه رژیم صهیونیستی علیه کشورمان خاطرنشان کردند: رژیم نسبت به ایران دچار خطای محاسباتی است و «بایستی خطای محاسباتی رژیم صهیونیستی به هم بخورد». ایشان در بیاناتشان یادآور شدند: «اینها ایران را نمیشناسند، جوانان ایران را نمیشناسند، ملت ایران را نمیشناسند، قدرت و توانایی و ابتکار و اراده ملت ایران را هنوز درست نتوانستهاند بفهمند؛ این را ما باید به اینها بفهمانیم».
در بحث خطای محاسباتی رژیم صهیونیستی درباره ایران مطالبی مطرح شده است اما از جزئیات این خطا کمتر گفته شده است. سوال اصلی در اینجا این است: محاسبات رژیم درباره ایران و سیاستش در منطقه چیست و چرا این محاسبات اشتباه است و چطور باید از این خطای محاسباتی به نفع منافع ملی کشور استفاده کرد؟
* ایران برای رویارویی مستقیم با صهیونیستها ملاحظه دارد؟
مهمترین مساله درباره خطای محاسباتی این است که رژیم صهیونیستی میپندارد ایران از رویارویی مستقیم نظامی با رژیم هراس دارد و خواهان حملات نظامی مستقیم و پاسخ آنها نیست. دلایل زیادی وجود دارد که این گمان غلط را برای صهیونیستها به وجود آورده است. نخستین دلیل این است که آنها گمان میکنند افکار عمومی در ایران از این تنشها استقبال نمیکند و میزان نارضایتی از نظام جمهوری اسلامی به حدی است که میتواند به صهیونیستها در عملیات نظامی و روانی خود علیه ایران کمک کند. این طرز تفکر رژیم صهیونیستی ناشی از ارتباط با گروههایی از ایرانیان و رسانههای اپوزیسیون در خارج از کشور است که برای گرفتن پروژههای براندازی، دست به بزرگنمایی نتایج اقداماتشان در ایران زدهاند. این همان خطایی است که موجب شد گمان شود نظام جمهوری اسلامی در ماجرای اعتراضات و تنشهای سال 1401 یا اعتراضات آبان 9۸ در ضعیفترین حالت ممکن قرار دارد و بهزودی دچار فروپاشی از درون میشود! عدم توجه مردم به عملیات نظامی صهیونیستها در داخل کشور و همدلی و همراهی مردم با نظامیان کشورمان در ماجرای دفاع از کشور به آنها ثابت کرد در این مورد دچار خطای شدید محاسباتی هستند و از این پس نیز از این ناحیه قرار است شگفتیهای زیادی را تجربه کنند، زیرا تاریخ ثابت کرده ایرانیان هر قدر در امور داخلی با یکدیگر اختلاف داشته باشند، در ضرورت حفاظت از کیان و مرزهای کشور هیچ اختلافی باهم ندارند و در برابر دشمن به صورت ید واحد عمل میکنند. همین خطای محاسباتی بود که باعث شد نتانیاهو پشت میز کارش بنشیند و ویدئویی ضبط کند از اینکه حمله اسرائیل به ایران به معنای تغییر نظام در کشورمان است! ویدئویی که صدای مخالفان نظام جمهوری اسلامی در خارج از مرزهای کشورمان را نیز درآورد و نشان داد حتی اگر برخی مخالف نظام جمهوری اسلامی هم باشند، از حمله به خاک کشورمان حمایت نمیکنند، مگر جماعتی قلیل که پروژهبگیر و نانخور صهیونیستها هستند.
دومین دلیل که باعث میشد نتانیاهو و دولتش به این فکر کنند ایران از رویارویی مستقیم با رژیم هراس دارد، مساله دستکم گرفتن توان دفاعی کشورمان بود. صهیونیستها گمان میکردند همان عملیاتی را که میتوانند در سوریه و لبنان انجام دهند میتوانند در خاک کشورمان نیز انجام دهند و صنایع پدافندی کشور به قدری ابتدایی است که توان رویارویی با حملات صهیونیستها را ندارد. پس از حملات بامداد شنبه، به احتمال زیاد صهیونیستها متوجه شدند با چه سیستم هوشمند و مجهزی روبهرو هستند و نمیتوانند بهسادگی ایران را هدف حمله قرار دهند.
* بیعملی ایران در مقابل هدف قرار گرفته شدن مقاومت
مساله دومی که باعث ایجاد خطای محاسباتی برای تلآویو و متحدان غربیاش شد، این بود که گمان میکردند در صورتی که به گروههای مقاومت در منطقه حمله شود، ایران پاسخ مناسب و درخوری به رژیم صهیونیستی نخواهد داد یا اینکه ترجیح میدهد بیرون از درگیری متحدانش بایستد. انجام عملیات «وعده صادق 2» در پاسخ به ترور شهید اسماعیل هنیه در تهران، همچنین ترور شهید سیدحسن نصرالله در ضاحیه بیروت نشان داد ایران ابایی از این ندارد که به حمایت صریح و بیپرده از متحدانش در منطقه بپردازد و از این منظر اتفاقا با همراهی افکار عمومی در داخل کشور نیز مواجه است. صهیونیستها گمان میکردند میتوانند با هدف قرار دادن سران مقاومت در نهایت در مرحله آخر سراغ ایران بیایند و از طریق عملیاتهای تروریستی پنهان، روند مقابله با ایران را با سرعت بیشتری همراه سازند اما انجام عملیاتهای نظامی «وعده صادق 1 و 2» توسط ایران نشان داد کشورمان از مقابله با صهیونیستها بهصورت مستقیم هراسی ندارد و در عین حال تجهیزات نظامی حمله و دفاع را نیز بهخوبی در خدمت خود دارد.
* ایران با آمریکا هماهنگ است؟
ایران در تلاش است در بازه زمانی انتخابات آمریکا اقدامی علیه رژیم صهیونیستی انجام ندهد تا تنشها منجر به رای آوردن ترامپ در انتخابات آمریکا نشود، بنابراین هر اقدامی از سوی ایران احتمالا به بعد از انتخابات ریاست جمهوری آمریکا موکول میشود. این ادعا قبل از انجام شدن عملیات «وعده صادق 2» جسته و گریخته در رسانهها و تحلیلها مطرح میشد. نتانیاهو و دولتش بر این باور بودند ایران به دلیل عدم تمایل به روی کار آمدن ترامپ یا در گرفتن جنگی عظیم در منطقه که میتواند منجر به رای نیاوردن هریس و پیروزی ترامپ در انتخابات شود، تلاش میکند درگیری را به عقب بیندازد یا اینکه از کنار آن بگذرد. ایران همچنین برای نشستن دوباره پای میز مذاکره با آمریکا و احیای برجام، به نصیحتهای دولت آمریکا گوش کرده و انتقام خود از این رژیم را نمیگیرد. این در مساله انتقام از شهادت اسماعیل هنیه در تهران صادق بود و دولت نیز به این مساله اشاره کرد که تهران دچار اشتباه شد که به آمریکاییها اعتماد کرد، زیرا بر این عقیده بود که در عوض پاسخ ندادن به اقدام تروریستی صهیونیستها، دولت آمریکا میتواند آتشبس را برای غزه و لبنان به ارمغان بیاورد. با این حال بعد از هدف قرار گرفتن شهید سیدحسن نصرالله و باقی سران مقاومت در لبنان، ایران به این نتیجه رسید که طبق معمول نباید به آمریکاییها و وعدههایشان اعتنا و به آنها اعتماد کرد و عملیات «وعده صادق 2» بر همین مبنا شکل گرفت و با تعجب و شگفتی غرب روبهرو شد. بعد از حملات بامداد شنبه نیز دوباره رسانههای آمریکایی و صهیونیستی بیان کردهاند این حملات راه برای مذاکرات آتشبس در غزه را هموار ساخته است، زیرا رژیم صهیونیستی حساب خود با ایران را تسویه کرد و نیازی به درگیری بیشتر نیست. از روز شنبه خبرها درباره احتمال رسیدن به توافق آتشبس در لبنان و بعد از آن در غزه بیشتر از پیش در مطبوعات و رسانههای غربی منتشر میشود و این گمانه را به وجود میآورد که ایران در این میان با افزایش تنش در منطقه میتواند به تلاشها برای آتشبس صدمه بزند. با این حال به نظر میرسد با توجه به اتفاقاتی که هم اینک در جبهه غزه و لبنان در حال رخ دادن است، برای ایران و سایر کشورهای منطقه کاملا واضح است که نتانیاهو برای بقای سیاسی خود همچنان نیاز به ادامه دادن این جنگ دارد و نمیتوان هیچ تصوری از برقراری زودهنگام آتشبس در غزه و لبنان داشت و به همین دلیل تعلل در پاسخ دادن به حملات صهیونیستها با این بهانه جایز نیست. به نظر میرسد صهیونیستها در این باره دچار خطای محاسباتی هستند و گمان میکنند باز هم میتوانند ایران را در این زمینه معطل کنند.
* برنامه موشکی ایران فلج شد!
مساله بعدی گمان صهیونیستها از میزان ضربههایی است که به برنامه موشکی ایران زدهاند. برخی رسانههای غربی روز گذشته به نقل از منابع صهیونیستی و همچنین تصاویر ماهوارهای مدعی شدند رژیم صهیونیستی در حملات خود به تهران، به بخش بزرگی از برنامه ترکیب سوخت جامد موشکهای ایران صدمه زده و ایران را در این برنامه به عقب رانده و تهران دیگر توانایی تولید انبوه موشک را ندارد. شاید لازم باشد عملیات نظامی دیگری علیه صهیونیستها شکل بگیرد که دولت نتانیاهو متوجه شود در این باره نیز دچار خطای محاسباتی شده است و تولیدات موشکی ایران شامل مجموعههایی گسترده است و ثانیاً همه روی زمین قرار ندارد که مورد آسیب جدی قرار گیرد. صهیونیستها در تلاش برای اثربخش نشان دادن حملات خود به جهان هستند و به نظر میرسد در این میان خود نیز فریب دروغهایی را که به دنیا میگویند خوردهاند! نمونه این فریب همان عکسی است که از اتاق عملیات ارتش اسرائیل در زمان حمله به ایران منتشر شد که نشان میداد افسران وزارت جنگ رژیم صهیونیستی عکس آتشسوزی ۳ سال گذشته را به عنوان تصویر نتیجه عملیات خود در تهران تماشا میکنند!
* واکنش ایران همسطح با ضربات صهیونیستهاست؟
اما مهمترین نکته درباره خطای محاسباتی رژیم صهیونیستی، موضوع مدیریت تنش است. صهیونیستها گمان میکنند ایران در پاسخ دادن به عملیاتهای نظامی صهیونیستها، دقیقا در همان سطحی برخورد میکند که دولت نتانیاهو میخواهد. این در شرایطی است که ایران در عملیات نظامی «وعده صادق 1» و بویژه در عملیات «وعده صادق 2» بخوبی نشان داد قائل به بازی در سطحی که صهیونیستها بتوانند آن را پیشبینی کنند، نیست. ایران بر همین مبنا و با توجه به اینکه مدتهاست به عنوان یکی از بزرگترین قدرتهای منطقه شناخته میشود، در راستای استراتژی تأدیب صهیونیستها وارد سطح دیگری از درگیری و غافلگیری در عملیاتهای نظامیاش شده است.
از کار افتادن پدافندهای موشکی رژیم صهیونیستی و اصابت موشکها به اهداف خود در عملیات «وعده صادق 2» بهخوبی این مساله را به نمایش گذاشت. در واقع «وعده صادق 2» شروع ماجرای غافلگیرکردن صهیونیستها بود. از این پس نیز ایران همواره از عنصر غافلگیری در عملیاتهای خود علیه صهیونیستها استفاده میکند و نشان میدهد باید دستگاه محاسباتی صهیونیستها را بیشتر از پیش به هم بریزد.
در این راستا به احتمال زیاد در عملیاتهای نظامی بعدی شدت حملات بیشتر میشود و اماکن مورد هدف هم مهمتر خواهد شد و هدف قرار دادن نظامیان هم مدنظر قرار خواهد گرفت. در عین حال شاید برای سران رژیم صهیونیستی این ادراک وجود داشته باشد که ایران خود را محدود به حفظ سطح تنش با رژیم میکند اما باید گفت ایران قائل به این است که روند فرسایش اسرائیل را تسریع کند و در همین راستا پاسخهای خود را آماده میکند. استراتژیستهای نظامی در ایران، ایالات متحده و سرزمینهای اشغالی بهخوبی میدانند رژیم صهیونیستی اصلا قدرت و توان افزایش سطح تنش با ایران را ندارد و نمیتواند پا به پای ایران در سطح تنش بالا بیاید. به عبارتی مدیریت تنش در اختیار ایران است. رژیم صهیونیستی در عین حال دسترسی مناسبی به ایران نیز ندارد و در مقابل جنگافزارهای نظامی ایران، دسترسی فوقالعادهای برای کشورمان فراهم کردهاند. بر همین اساس فاصله دور جغرافیایی به یک مزیت برای ایران و اسباب دردسر و افزایش هزینه عملیات نظامی برای رژیم صهیونیستی میشود.
در مجموع به نظر میرسد مهمترین رکن تغییر نظام محاسباتی رژیم صهیونیستی درباره قدرت ایران، اثبات برتری داشتن توان رویارویی ایران نسبت به رژیم صهیونیستی است. در افزایش سطح تنش، قطعا رژیم صهیونیستی توان مقابله به مثل با ایران را ندارد. به همین دلیل در شروع اقدام برای تفهیم قدرت ایران به رژیم صهیونیستی باید در قالب پاسخ به تهاجم بامداد شنبه، ایران یک شوک بزرگ نظامی به رژیم صهیونیستی وارد کند. این شوک مقدمه واقعی شدن محاسبات نسبت به قدرت ایران و جبهه مقاومت است.