صفحه نخست >>  عمومی >> ویژه ها
تاریخ انتشار : ۱۳ آبان ۱۴۰۳ - ۰۷:۵۰  ، 
شناسه خبر : ۳۶۷۷۹۷
پدافند مجازی، چرایی تسخیر لانه جاسوسی امریکا، اقدام عملی برای تغییر محاسبات دشمن؛ یادداشت برخی از روزنامه‌های امروز می‌باشد.

پدافند مجازی 

عباس شمسعلی
امنیت لازمه پیشرفت جامعه و پیشبرد اهداف ترسیم شده در حوزه‌های مختلف است. اهمیت این گوهر ارزشمند تا جایی است که هیچ حکومت و دولت و مسئول عاقل و مدبری اجازه نمی‌دهد ذره‌ای خلل به امنیت جامعه و زندگی مردم وارد شود. این امنیت از نقطه صفر مرزی تا مرکز کشور و از شهرهای بزرگ تا روستاهای کوچک مورد تاکید و مراقبت است تا کسب و کار، زندگی، جان و مال و آسایش مردم و جامعه کمترین آسیبی از سوی مخلان امنیت نبیند. در مسیر تحقق این مهم، از یک‌سو قوانین بازدارنده و محکم تهیه و تصویب شده و از سوی دیگر به حافظان امنیت اجازه و امکانات اجرای قانون و تامین امنیت داده می‌شود. حفظ این امنیت و محافظت از جامعه و مردم در برابر مخلان امنیت آنچنان حیاتی و مهم است که حافظان امنیت تا پای جان در راه مبارزه با عوامل ناامنی ایستادگی می‌کنند و در کشورمان بارها شاهد رشادت‌ها و جانبازی جوانان مدافع امنیت بوده‌ایم.
رهبر انقلاب هفته گذشته در دیدار با خانواده‌ شهدای امنیت با تبیین اهمیت امنیت فرمودند: «هرجا امنیت و حافظان امنیت نباشند، شرارت هست؛ این قاعده کلّی است. لذاست که حوزه‌ مأموریت این جوانان عزیز ما که در بخش‌های مختلف امنیّت مشغول فعالیتند، بسیار وسیع است... یک نفر در مرز شرارت می‌کند، یکی در داخل خیابان شرارت می‌کند، یکی با راهزنی در خانه و مغازه‌ این و‌ آن شرارت می‌کند، یکی با شایعه‌پراکنی شرارت می‌کند، یکی با ارتکاب قتل شرارت می‌کند، یکی با قاچاق مواد مخدر شرارت می‌کند یا با قاچاق سلاح شرارت می‌کند؛ اینها همه شرارت است؛ هر کسی در مقابل هر کدام از این شقوق و امثال اینها بِایستد، عنوان «حافظ امنیّت» و «پاسدار امنیّت» بر او صادق است و این افتخار بزرگ شامل حال او است. در همه‌ این حوادث، این عزیزان هستند که سینه سپر می‌کنند و به پیشواز خطر می‌روند و کار می‌کنند.»
رشادت‌ها و ایستادگی نیروهای امنیتی و انتظامی کشورمان در برابر کسانی که به روش‌های مختلف قصد ناامن کردن مرزها یا داخل کشور را دارند باعث شده است به فضل الهی با همه تهدیدات و ویژگی‌های پیرامونی و انگیزه دشمن در ناامن ساختن کشور، ایران ما جزو امن‌ترین کشورها محسوب شود، نعمت بزرگی که دوست و دشمن به آن اذعان و اعتراف دارند.
اما در کنار امنیت به شکل معمول و ملموس، جنبه دیگری از امنیت در سال‌های اخیر بیش از پیش موضوعیت و جلوه پیدا کرده است که اهمیت آن از امنیت فیزیکی مرزها یا شهرها و معابر کمتر نیست. این جنبه مهم و زیربنایی امنیت، «امنیت روانی جامعه» است که به ویژه در سال‌های اخیر و گسترش فضای مجازی و شبکه‌های اجتماعی بیشتر مورد تهدید قرار گرفته است.
گاه شایعه سازی‌ها در بستر مجازی در حوزه‌های اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و...، گاه انتشار ناقص یا اشتباه یک خبر یا تحلیل، گاه ترویج و القای حس ناامنی یا ناتوانی و بیچارگی، گاه دانسته یا ندانسته بازی در زمین دشمن در بستر مجازی و... می‌تواند برهم زننده امنیت روانی جامعه شود.
این موضوع مهم بارها مورد تذکر و تاکید رهبر انقلاب قرار گرفته است. ایشان در دیدار اخیر با خانواده شهدای امنیت نیز با تاکیدی بیشتر به مسئله امنیت روانی جامعه پرداخته و فرمودند: « یک نکته‌ مهم در باب امنیت مسئله‌ «امنیت روانی» جامعه است که کمتر به این توجّه می‌شود؛ امنیت روانی جامعه؛ یعنی دچار اضطراب نکردن مردم، دچار ترس و تردید نکردن مردم؛ این[طور] است دیگر؛ این خیلی مهم است. بعضی‌ها با خبری که می‌دهند، با تحلیلی که می‌کنند، با تفسیری که از وقایع می‌کنند، در مردم تردید ایجاد می‌کنند، ترس ایجاد می‌کنند؛ این از نظر خدای متعال مردود است؛ قرآن صریح است در این معنا؛ قرآن صریح در این معنا است: لَئِن لَم یَنتَهِ المُنافِقونَ وَ الَّذینَ فی‌ قُلوبِهِم مَرَضٌ وَ المُرجِفونَ فِی المَدینَة؛ «مرجفون» یعنی همین‌ها. «مرجفون» یعنی کسانی که در دل مردم اضطراب ایجاد می‌کنند، ترس ایجاد می‌کنند؛ اگر چنانچه این‌ها از این کارشان دست برندارند، خدای متعال به پیغمبر می‌فرماید: لَنُغریَنَّکَ بِهِم‌؛ تو را مأمور می‌کنیم که به سراغ اینها بروی و مجازاتشان کنی. این‌قدر این مسئله‌ امنیت روانی مهم است. مرجفون همان کسانی هستند که امنیت روانی جامعه را به هم می‌زنند، شایعه‌سازی می‌کنند؛ بعضی‌ها از روی غرض، از مسائل گوناگون تحلیل‌های غلط ارائه می‌دهند.»
این تاکید بر روی مجازات و تمشیت برهم‌زنندگان امنیت روانی جامعه در صورت دست بر نداشتن از این خطا، گواهی بر اهمیت موضوع و مطالبه‌ای از دستگاه‌های مرتبط قضائی و امنیتی و انتظامی است تا جدی‌تر از همیشه به این عرصه ورود پیدا کنند. همان‌طور که در برابر هر گونه تجاوز به حریم امنیت کشور از مرزها تا مناطق مختلف جای هیچ‌گونه تعلل و مماشات نیست؛ در حوزه امنیت روانی هم نمی‌توان و نباید ذره‌ای غفلت کرد. اگر در یک حادثه امنیتی در یک گوشه کشور با یک حوزه اثر محدود همه ظرفیت‌ها برای مقابله و خنثی کردن آن به میدان می‌آید، در حوزه تهدید امنیت روانی جامعه که مرز و محدوده نمی‌شناسد و گاه با یک شایعه یا دروغ یا تحلیل اشتباه بخش عمده‌ای از جامعه در شهرها و روستاها و مناطق مختلف دچار نگرانی و بار منفی روانی می‌شوند به مراتب باید جدی‌تر برخورد کرد. اگر در یک عملیات تروریستی یک تله انفجاری در یک نقطه کاشته می‌شود در حوزه امنیت روانی جامعه این تله آسیب رسان می‌تواند در ذهن و روح تک تک مردم کاشته شود.
البته وقتی از مقابله با مخلان امنیت روانی جامعه در فضای مجازی و البته رسانه‌ای سخن می‌گوییم این به معنی مخالفت با اظهار نظر و محدود کردن آزادی بیان در چارچوب قانون نیست؛ همچنان که بسیاری از افراد هم اکنون در فضای مجازی و رسانه‌های مختلف آزادانه اظهار نظر می‌کنند و حضور فعال و پررنگ دارند اما با رعایت قانون و پرهیز از آسیب به امنیت روانی مردم، بنابراین منظور برخورد با کسانی است که نه یک بار و اتفاقی و از روی ناآگاهی به انتشار مطلبی نادرست یا برهم زننده امنیت روانی جامعه اقدام می‌کنند که آنها نیز باید مورد تذکر و ارشاد قرار گیرند، بلکه منظور افرادی هستند که بارها و بارها با اظهار نظر نادرست، شایعه‌سازی، عبور از خط قرمزها و بازی در زمین دشمن به جنگ با امنیت روانی جامعه برخاسته‌اند. این افراد اگر دانسته در زمین دشمن بازی کنند که تکلیفشان معلوم است اما اگر ناخواسته در این مسیر قرار گرفته‌اند خود گواهی است بر صلاحیت نداشتن آنها برای حضور یا اظهار نظر در این فضا.
حال اگر غرض داشتن فردی یا صلاحیت نداشتن وی در فعالیت مجازی و فضای رسانه‌ای به اثبات برسد تکلیف چیست؟ در کجای دنیا با افرادی که عامدانه قصد ناامن کردن ذهن و روح و روان جامعه را دارند حتی کسانی که غیرعامدانه و از روی بی‌صلاحیتی چنین می‌کنند مماشات می‌شود؟ آیا کاری جز برخورد قانونی شدید و عبرت آموز با کسی که عامدانه قصد برهم زدن امنیت روانی جامعه و همراهی با دشمن را دارد می‌تواند برای حفظ این حوزه از امنیت مؤثر باشد؟ 
از سوی دیگر وقتی کسی غیرعامدانه یا بدون صلاحیت در فضای مجازی مخل امنیت روانی جامعه می‌شود، شایستگی این حضور آزادانه و کنترل نشده در این فضا را دارد؟ اگر کسی بدون گواهینامه و بدون صلاحیت و توانایی به رانندگی در سطح شهر و جاده بپردازد می‌توان با او مماشات کرد؟ حتی اگر کسی صلاحیت اولیه یا گواهینامه هم داشته باشد اما در رانندگی قوانین را رعایت نکند و باعث آسیب به مردم شود در صورت تکرار رفتار پرخطر می‌توان او را موقتاً یا برای همیشه از رانندگی محروم کرد.
مسئولان محترم قضائی از جمله ریاست محترم قوه قضائیه بارها از لزوم برخورد با برهم‌زنندگان امنیت روانی جامعه سخن گفته‌اند و طبق گزارش‌های در مواردی هم شاهد تشکیل پرونده برای این افراد بوده‌ایم، اما باید این برخوردها، بازدارنده و عبرت‌آموز باشد و به طور شفاف به اطلاع عموم رسیده شود و نباید دلخوش به تبیین کلامی مسئله باشیم. انتظار می‌رود با همان جدیت که با سارقان اموال مردم برخورد می‌شود با سارقان امنیت روانی و آرامش فکری آنها نیز برخورد شود. اگر با اخلالگران اقتصادی برخورد می‌شود باید با مخلان اقتصادی در فضای مجازی که با شایعه یا قیمت‌سازی ارز و طلا و مسکن و خودرو و ... باعث التهاب جامعه و نگرانی مردم می‌شوند هم برخورد کرد.
نکته مهم دیگر اینکه عده‌ای از افراد در فضای مجازی صرفاً به دنبال جلب توجه و مطرح کردن خود هستند و در این راه گاهی به بیان شایعات یا اظهار نظرهای ناقض امنیت روانی جامعه می‌پردازند. ضمن لزوم برخورد با این افراد که جامعه را بازیچه شهرت‌طلبی خود می‌کنند، مردم نیز باید با افزایش سواد رسانه‌ای خود از ضریب دادن به این افراد تشنه شهرت و باز نشر هر سخن و اظهارنظر سست و غیر واقعی بپرهیزند.
رهبر انقلاب در همین دیدار مذکور به بیان توصیه‌ای مهم پرداخته و گفتند: «این کسانی که با فضای مجازی ارتباط دارند، به این نکات توجّه کنند! همه‌چیز را ـ هر چه به ذهن انسان می‌رسد ـ در فضای مجازی نبایستی منتشر کرد؛ ملاحظه کنید اثرش چیست؛ ببینید روی مردم، روی فکر مردم، روی روحیه‌ مردم چه تأثیری می‌گذارد.»
ایشان در همین زمینه با طرح مطالبه‌ای مهم از مسئولان تصمیم‌ساز و تصمیم‌گیر در این حوزه فرمودند: «آن کسانی هم که درباره‌ فضای مجازی می‌خواهند تصمیم‌سازی کنند و تصمیم‌گیری کنند، به این بُعد قضیه توجه کنند. توجه کنند که چطور ممکن است در فضای مجازی، یک تحلیل غلط، یک خبر غلط، یک برداشت غلط از یک مسئله مردم را دچار اضطراب کند، دچار تردید کند، دچار ترس کند. اینها چیزهایی است که امنیت روانی جامعه را از بین می‌برد. در بحث امنیت، این مسئله‌ امنیّت روانی مهم است و مسئولان کشور همچنان که امنیت اجتماعی و امنیت کوچه و بازار و امنیت مرز و امنیت خانه‌های مردم را موظفند حفظ کنند، امنیت روانی مردم را هم موظفند حفظ کنند؛ این جزو وظایف آنها است.»
و همان‌طور که گفته شد؛ عده‌ای از مخلان امنیت روانی جامعه نه از روی اتفاق یا اشتباه بلکه به صورت هدفمند و طراحی شده مشغول این اختلال بوده و به عنوان سرباز مجازی دشمن راه نفوذ در ذهن و روح مردم و جامعه و ایجاد ناامنی مورد انتظار دشمن را در پیش گرفته‌اند. به عبارتی در ترکیبی با دشمن فضای مجازی رها شده می‌تواند عرصه نفوذ و تخریب دشمنان در ذهن و روان جامعه شود. نمونه بارز آن را در اغتشاشات سال 1401 دیدیم. 
این مهم در سخنان اخیر رهبر انقلاب هم مورد توجه قرار گرفت؛ ایشان فرمودند:«دشمنان هم از این استفاده می‌کنند. امروز، دشمنان ملت‌ها و کشورها که طمع می‌ورزند به منافع کشورهایی که می‌توانند طمع بورزند، فقط با سلاح گرم، با جنگ گرم و سخت وارد نمی‌شوند، با جنگ نرم وارد می‌شوند. یکی از بخش‌های جنگ نرم، همین ناایمن‌سازی روانی جامعه است؛ یکی هم این است. دیده‌اید دیگر؛ شما در این چند سال هم مشاهده کرده‌اید که چطور دشمنان از فضای مجازی استفاده کرده‌اند برای اینکه اغراض خودشان را پیش ببرند. باید به این معنا توجه بشود.»
سخن پایانی اینکه، وقتی پذیرفتیم امروز جنگ و رویارویی با دشمن تنها به زمین و دریا و آسمان محدود نمی‌شود و به موازات تلاش دشمن برای ایجاد ناامنی از راه نظامی یا حمله تروریستی و... نبردی پیچیده و مخرب در فضای مجازی هم بدون سر و صدا و دود و انفجار ظاهری در حال وقوع است، باید همان‌طور که می‌توانیم با به کارگیری پدافند قدرتمند و هوشیاری و رشادت، نیروهای نظامی دشمن را در تهاجم نظامی ناکام بگذاریم، در طراحی پدافند مجازی و ناکام گذاشتن دشمن در نفوذ و ایجاد ناامنی از این طریق هم هوشیار و جدی و توانمند باشیم. این مهم ورود جدی مسئولان مربوطه را می‌طلبد. از یک سو باید برای ارتقای سواد رسانه‌ای مردم تلاش کرد و از سوی دیگر با جدیت در قانونمند کردن فضای مجازی و حکمرانی معقول در این فضا همچون عرصه نظامی، راه نفوذ دشمن در این عرصه را هم بست.

چرایی تسخیر لانه جاسوسی امریکا 

رسول سنائی‌راد

‌رهبر حکیم و فرزانه انقلاب اسلامی در دیدار دانش آموزان و دانشجویان به مناسبت سالگرد ۱۳ آبان، با اشاره به اینکه مسئله لانه جاسوسی نمی‌تواند مورد سؤال و تردید قرار گیرد، فرمودند: «سفارت امریکا صرفاً یک محل تحرک دیپلماتیک و اطلاعاتی صرف نبود، بلکه ستاد برنامه‌ریزی برای تحریک داخلی علیه انقلاب و نابود کردن انقلاب و حتی تهدید جان مبارک امام بزرگوار بود.»‌
بیان این نکته کلیدی را می‌توان در پیوند با چند دلیل یا مسئله سیاسی-اجتماعی مورد توجه قرار داد:
۱. تغییرات نسلی و نیاز نسل‌های جدید به آگاهی از چرایی تصرف سفارت امریکا به دست دانشجویان انقلابی پیرو خط امام؛ ۲. تحریفات سیاسی نسبت به واقعه ۱۳ آبان و تصرف لانه جاسوسی امریکا و ۳. کمرنگ شدن موضوع در حافظه تاریخی مردم با سپری شدن زمان آن واقعه تاریخی.
با گذشت بیش از ۴۰ سال از تاریخ تصرف سفارت امریکا و تحولات سیاسی و اجتماعی پدید آمده، لازم است چرایی این اقدام انقلابی مورد کنکاش و تبیین قرار بگیرد و به عنوان یک حادثه مهم در تاریخ انقلاب اسلامی و ایران معاصر در حافظه تاریخی جامعه ماندگار شود. 
در واقع تسخیر سفارت امریکا، بازتاب طبیعی عملکرد خبیثانه امریکایی‌ها علیه منافع ملی، عزت مردم و انقلاب به حساب می‌آید که موارد چندگانه زیر در تصمیم دانشجویان پیرو خط امام در پیاده‌سازی آن موثر بوده است: 
۱. مداخله آشکار امریکا در نهضت ملی شدن صنعت نفت با کمک انگلیس خبیث و بازگرداندن استبداد به کشور با کودتای ننگین ۲۸ مرداد. 
۲. کمک به رژیم دیکتاتوری پهلوی در تشدید استبداد با شکل‌دهی به ساواک و تجهیز دستگاه امنیتی و سرکوب حاکمیت وابسته پهلوی. 
۳. تلاش برای جلوگیری از پیروزی انقلاب اسلامی با حمایت از رژیم پهلوی تا دقیقه ۹۰ و اعزام ژنرال هایزر برای مدیریت کودتا علیه انقلاب اسلامی. 
۴. حمایت آشکار سفارت امریکا از گروهک‌های ضد انقلاب و برانداز و ایفای نقش در آشوب‌های پس از انقلاب اسلامی. 
۵- پذیرش شاه فراری و برخی عناصر فاسد دستگاه دیکتاتوری در امریکا و غصب ثروت‌ها و منابع ایران. 
علاوه بر این، امریکایی‌ها در ذهنیت نیرو‌های انقلابی با سوابقی، چون اشغال ویتنام، کودتا در شیلی، مداخله در جنگ کره و استفاده از بمب اتم در جنگ جهانی به عنوان نمادی از ظلم و تجاوز تعریف شده و تحرکات سفارت امریکا در پیوند با سابقه سیاه عملکرد امریکایی‌ها در قبل و بعد از انقلاب اسلامی ایران و چهره مداخله‌جو و استکباری امریکا در جهان، انگیزه حمله به سفارت و تسخیر آن را فراهم کرد. جالب اینکه اسناد به دست آمده از سفارت و همچنین تجهیزات جاسوسی و لو رفتن شبکه‌های جاسوسی و ارتباط‌گیری سفارت با عناصر و نیرو‌های مخالف معارض انقلاب اسلامی، تأییدی بر این دغدغه و شناخت درست دانشجویان انقلابی و درستی اقدام آنان بود. 
بعدها، برخی چهره‌ها و جریانات غربگرا، تلاش کردند این واقعه تاریخی را به گرایشات چپ سوسیالیستی و مارکسیستی ارتباط بدهند و آن را در رقابت بین قطب مارکسیسم و سرمایه‌داری القا نمایند که در واقع انتقام مارکسیستی از نفوذ امریکا در ایران به حساب آید. 
اما واقعیت همین است که سابقه سیاه عملکرد امریکا و مداخلات بیجا و استکباری در امور داخلی کشورمان و بی‌اعتنایی به ویژگی‌های دینی و ملی مردم شریف ایران و تکیه بر روحیه و رفتار متکبرانه و نگاه تحقیرآمیز به ایرانیان و عدم درک عزت و اعتماد به نفس برآمده از انقلاب اسلامی بود که زمینه این اقدام انقلابی را به دست دانشجویان پیرو خط امام فراهم ساخت و البته در ادامه هم اسناد به دست آمده و هم تداوم عمل و رفتار استکباری و سلطه‌جویانه امریکای جنایتکار صحت و درستی اقدام دانشجویان را تأیید کرد.

اقدام عملی برای تغییر محاسبات دشمن

محمد قادری

پس از گذشت بیش از یک‌سال از عملیات «طوفان الاقصی» تشریح دقیق فضای میدان و ارزیابی صحیح توان دو سوی جبهه، بی‌شک یکی از مهم‌ترین اتفاقاتی است که باید در جهت تقویت جبهه مقاومت و کمک به بهبود شرایط برای کسب پیروزی‌های بیشتر رقم بخورد. چنین فرآیندی هم مانع تحقق اهداف دشمن از منظر عملیات روانی خواهد شد و هم به او اجازه نخواهد داد مبتنی بر یک اشتباه محاسباتی، تجاوزات خود را بدون نگرانی از هزینه‌های آن گسترش و تداوم بخشد.

در چند ماه گذشته و از پس وقوع اتفاقاتی تلخ برای جبهه خودی به ویژه از نقطه‌نظر شهادت برخی رهبران و فرماندهان مقاومت، این تصور نزد دشمن آمریکایی-صهیونیستی پدید آمد که دست برتر را در جنگ در اختیار دارد و می‌تواند با فراغ بال بیشتری به تجاوزات و جنایات خود ادامه دهد. این گزاره را علاوه بر اظهارات مقامات واشینگتن و تل‌آویو، مشخصا می‌توان در اظهارنظر دانیل هاگاری، سخنگوی ارتش اسرائیل پس از عملیات اخیر صهیونیست‌ها علیه برخی اهداف نظامی در خاک ایران مشاهده کرد؛ آنجا که هاگاری بعد از این عملیات گفته بود: «از این لحظه به بعد دسترسی راحت‌تری به آسمان ایران برای انجام اقدامات نظامی بیشتر داریم.»
از همان ابتدا اما؛ رهبر حکیم انقلاب با اشاره به این نکته، بر ضرورت بر هم زدن اشتباه محاسباتی دشمن که ممکن است جبهه مقابل را به انجام حماقتی بزرگ مجاب کند، تاکید کرده و همه مسئولان کشور را مکلف به انجام اقدامات لازم در این خصوص کردند، راهبردی که در ادبیات علم روابط بین‌الملل ازآن باعنوان «واقع‌گرایی تدافعی» یاد می‌شود. این مفهوم در واقع توضیح‌دهنده نظریه‌ای است که معتقد است در جهان امروز به دلیل حاکمیت نگاه «واقع‌گرایانه» یا به بیان خودمانی‌تر حاکمیت «قانون جنگل» در برابر نگاه «آرمان‌گرایانه»، کشور‌ها برای حفاظت ازتمامیت ارضی وامنیت ملی خودناگزیر ازارتقای توان‌مندی‌های خود درهمه ابعاد و به رخ کشیدن آن با هدف ایجاد «بازدارندگی راهبردی» هستند تا دشمن با فهم دقیق از تغییر «موازنه قدرت»، خیال تجاوز و تعدی به سرش نزند.
در همین راستا؛ آیت‌ا... العظمی خامنه‌ای، رهبر انقلاب اسلامی روزشنبه در ملاقات بادانش‌آموزان ودانشجویان که به مناسبت سیزدهم آبان‌ماه، سالروز تسخیر لانه جاسوسی آمریکا در ایران صورت گرفت، فرمودند: «اسرائیل و آمریکا بدانند نسبت به آنچه مقابل ایران و جبهه مقاومت انجام می‌دهند، قطعا پاسخ دندان‌شکن دریافت خواهند کرد.» ایشان در توضیح این مساله، ضمن تبیین منطق این رویکرد جمهوری اسلامی دربرابر دشمنان ملت ایران و محور مقاومت، درواقع یک‌بار دیگر «حرف آخر» خود را در این رابطه فرموده و تاکید کردند که دربرابرشرارت وتجاوزگری دشمن، بنای هیچ‌گونه مماشاتی از سوی ایران نیست. کلام رهبر انقلاب در این خصوص، در واقع در چارچوب همان رویکرد بر هم زدن محاسبه اشتباه دشمن صورت گرفت تا این فهم نزد جبهه غربی-صهیونیستی و البته حامیان عربی آنها شکل بگیرد که ایران و محور مقاومت نه تنها دچار ضعف و سستی در میدان نبرد نشده بلکه با تمام قوا آماده دفاع از خود در برابر دشمن متجاوزی است که به هیچ‌یک از قواعد بین‌المللی و انسانی پایبند نیست. 

حمله رسانه‌ای معنادار علیه ایران

سید علی قائم مقامی

رسانه امنیتی و وابسته به محافل ضد ایرانی،  ینی شفق ترکیه، چندی پیش با اهانت به پرچم ایران ، اتهامات واهی خود علیه ایران را تکرار کرد.
ینی شفق در تحلیل تصویری خود از زبان خبرنگار تازه کار و ناشناخته خود سمیح کارا می گوید: ایران، هم پیمان مخفی آمریکا و اسرائیل است.
ینی شفق با حذف کلمه الله از وسط پرچم جمهوری اسلامی و اضافه کردن ستاره پرچم رژیم غاصب اسرائیل به پرچم مقدس کشورمان ، اهانت به پرچم ایران را برجسته کرده و می افزاید : ایران که سال هاست بر علیه مسلمانان به ویژه در سوریه، عراق و یمن خونریزی می کند، با تهدیدهای ساختگی علیه اسرائیل سعی در پاکسازی چهره خود دارد.
لازم به ذکر است با بالا گرفتن تنش بین ایران و رژیم صهیونسیتی در روزهای اخیر ، اخبار و تحلیل های ضد ایرانی ینی شفق،  شکل روزانه به خود گرفته است و تبلیغات ضد ایرانی روزنامه ینی شفق ترکیه روند صعودی گرفته است .
از سوی دیگر نویسنده ضد ایرانی روزنامه ینی شفق  وابسته به دولت ترکیه  باز هم اتهامات بی اساسی را علیه ایران مطرح کرد .
اسماعیل قلیچ ارسلان نویسنده ضد شیعی ینی شفق در برنامه زنده تلویزیونی تی وی نت در ادعایی مضحک   عملیات وعده صادق ایران علیه رژیم اشغالگر قدس را تبانی ایران و رژیم صهیونسیتی و فریب خواند .
وی ایران را به کشتار اهل سنت در سوریه ، عراق ، یمن ، فلسطین و …. متهم کرد  و مدعی شد :  ایران قاتل خونخواری است که بیش از یک  و نیم میلیون نفر سنی را در خاورمیانه کشته است و  آمار قربانیان اسراییل به مراتب کمتر و قابل مقایسه نیست .
لازم به ذکر است برخی  رسانه ها در ترکیه در نفرت پراکنی و تبلیغات ضد ایرانی حتی  از صهیونیستها  نیز پیشی گرفته اند.
امید است وزارت امور خارجه ، سفارت و کنسولگری جمهوری اسلامی در استانبول و آنکارا  اقدامات لازم برای  جلوگیری از روند روزافزون این سیاه نمایی ها  را به عمل آورند 

در معنا و کارکرد انتصاب استاندار بلوچ

عبدالوهاب شُهلی‌بُر 

دولت پزشکیان در ابتکاری تاریخی پس از ۴۵ سال، استانداری بلوچ را برای سیستان و بلوچستان منصوب کرد. این انتصاب، نشان از تعهد ایشان به نگاهی شمول‌گرا از هویت ملی دارد که آن را در ایام انتخابات در مقام نقد نگاه‌های تبعیض‌آمیزی که محدودیت‌هایی برای سطح مشارکت سیاسی نخبگان اقوام سنی‌مذهب اعمال می‌کردند، مطرح می‌کرد. دستگاه رسمی دولت این نگاه را تحت عنوان گفتمان وفاق ملی در حالی صورت‌بندی کرده است که واردکردن مردمی که به هر دلیلی در گذشته در حاشیه سیاست و قدرت رسمی بودند، می‌تواند یکی از مهم‌ترین نمودهای آن باشد. یکی از مصائب شکل‌گیری دولت- ملت شبه‌مدرن در ایران، تعریف برخی اقوام در حاشیه و نه متن هویت ملی است که تأثیرش بر الگوی حکمرانی استان‌هایی مانند سیستان و بلوچستان و...

 

طی حدود ۹ دهه گذشته این بوده که این استان‌ها ابژه‌ای برای حکومت‌کردن بودند و نه سوژه‌ای که خود بخشی فعال و زایشگر از حکمرانی باشند و برای مردم و نخبگان آنها نقشی برای توسعه کل سرزمین قائل شوند. در چنین پارادایم سیاسی‌ای این استان‌ها به عنوان استان‌هایی امنیتی تعریف می‌شدند که کسانی از بیرون متناسب با گفتمان و نظام ارزشی دولت در موقعیت‌های استاندار منصوب می‌شدند تا به اصطلاح بر مردمی بومی حکمرانی کنند. چنین وضعیت تاریخی‎‌ای مردم این مناطق را هم در ذهنیتی فرودست نگه می‌داشت که قدرت را نه از آن خود بلکه چیزی بیرون از خود تلقی می‌کردند که دنبال کنترل آنهاست. در استان سیستان و بلوچستان دولت‌های خاتمی و روحانی تلاش کردند با انتصاب استانداران غیربومی مردم‌گرا و تا حدودی حامل ارزش‌های دموکراتیک شکاف میان مردم و دولت را کاهش دهند تا فضا در استان تعدیل شود و بستر برای اجرای برنامه‌های توسعه‌گرا فراهم شود که تا حدودی موفق شدند و حس ایران‌گرایی در میان مردم بلوچ تقویت شد. واقعه ۸ مهر ۱۴۰۱، شکاف میان مردم و دولت را در استان افزایش داد و فضای اجتماعی برای جولان و یارگیری گروه‌های خشونت‌گرا فراهم شد. در این میان خون‌های بی‌گناه زیادی از مردم بی‌دفاع و نیز سربازان مظلوم وطن ریخته شد که هر وجدان بیداری را به درد می‌آورد. گفتمان جدیدی که پزشکیان در ایام انتخابات ریاست‌جمهوری مطرح کرد‌، مورد استقبال گرم بخش قابل توجهی از تحصیل‌کردگان و روشنفکران بلوچ قرار گرفت و آن را فرصتی برای عبور استان از شرایط گسست‌‌های سیاسی و نیز اجتماعی یافتند. اینها دعوت فعالی از مردم برای شرکت در انتخابات و رأی به دکتر پزشکیان به عمل آوردند که موفق شدند و سطح مشارکت مردم استان به میانگین کشوری نزدیک شد.

انتصاب مهندس منصور بیجار، از مدیران باسابقه وزارت کشور، به عنوان دومین استاندار بلوچ در طول عمر جمهوری اسلامی، بعد از ۴۵ سال قابل توجه بود. اولین استاندار بلوچ دکتر غلامرضا دانش‌نارویی در دولت موقت بود که حدود شش ماه در این منصب ماندند، اما انتصاب دومین استاندار بلوچ واجد دو معنای مهم است:

۱. سیستان و بلوچستان و مردم بلوچ دیگر ‌ جایی برای حکمرانی‌ نشدند بلکه خود در جایگاه اعمال حکمرانی‌اند.

۲. اعتماد به عاملیت بلوچ در جایگاه عالی‌ترین مقام استانی دولت و به آزمایش گذاشتن توان و ظرفیت حکمرانی‌اش.

مهندس بیجار بهتر از هر کسی می‌داند که سپردن چنین مسئولیتی به ایشان از یک سو، مرهون گفتمان دولت و نیز همراهی برخی از نهادهای حاکمیتی و از سوی دیگر، مطالبه تاریخی مردم بلوچ برای ارتقای سطح مشارکت سیاسی‌شان در قدرت رسمی طی دهه‌های گذشته بوده است. بنابراین خیلی مهم است که ایشان این فرصت تاریخی را که برای خودشان و نیز مردم استان به وجود آمده است، قدر بدانند و تلاش کنند با شکل‌دادن یک تیم مدیریتی توسعه‌گرا از نخبگان بومی و نیز غیربومی، سطح دانش و نیز عملکرد بوروکراسی روزمره و نیز ناکارآمد استان را ارتقا دهند تا جهت‌گیری‌اش به جای اینکه حفظ و تداوم وضعیت موجود باشد، با نوآوری منجر به ارتقای عملکرد نهاد دولت شود. 

البته در این میان خیلی مهم است که نخبگان محلی خرده‌رقابت‌ها را کنار بگذارند و از استانداری که از جنس خودشان است، حمایت کنند تا عملکرد موفقی داشته باشد. همچنین با توجه به دسترسی‌ای که استاندار به اعضای هیئت دولت دارند، تلاش کنند که حضور کمی و نیز کیفی نخبگان استانی در ستاد وزارتخانه ارتقا یابد تا بتوانند نقشی تأثیرگذار در توسعه استانی و نیز ملی ایفا کنند. توسعه سیستان و بلوچستان که تحقق آن مهم‌ترین راه‌حل برای چالش‌های عدیده موجود است، از یک سو منوط به هژمونیک‌شدن طبقه متوسط نوگرای شهری در معادلات استان و از سوی دیگر، اجتماع‌محور شدن برنامه‌های کلان توسعه ملی است که در حال طرح‌ریزی یا اجرا هستند.

امیدوارم با رویکرد بدیعی که دولت پزشکیان در انتصاب نخبگان بلوچ در مناصب سطوح استانی و نیز ملی در پیش گرفتند، ذهنیت جمعی مردم بلوچ و نیز سایر ایرانیان نسبت به آنها از موقعیت حاشیه‌ای‌بودن به مرور گذر کند و مطابق طبع بلند این مردم و اهتمامی که برای ایران و توسعه آن دارند، بتوانند نقشی محوری ایفا کنند

از جنگ بیزاریم اما...

غلامرضا بنی اسدی 

ما ایرانی ها از جنگ بیزاریم، ملتی هستیم صلح طلب و مهربان و از جنگ و جنگ افروزی و جنگ افروز، بیزار. حتی ماهایی که به عنوان «فرزندانِ جبهه» خود را معرفی و بدان افتخار می کنیم  هم از جنگ بیزاریم، از زمختی هایش، از خون به پا کردن هایش، از آوارسازی خانه ها، از پرپرکردن آرزوها، از یتیم شدن بچه ها، از بی همسفر شدن همسرها، از بی فروغ شدن چشم های پشت در مادران، از انحنایی که در کمر پدرها می اندازد، از همه این ها و هزاران عوارض دیگری که جنگ دارد، بیزاریم اما...ولی یک «اما»ی مهم هم بعد از این باید گفت؛ اما از آن نمی ترسیم. هرچه هم سخت باشد، نمی ترسیم. ما ثابت کرده ایم که مرد روزهای سخت هستیم. یک «اما»ی دیگر هم هست که حتما باید گفته شود و حتما هم باید به آن توجه شود؛ اما «ترس از جنگ» را صلح ستیزترین اقدامی می دانیم که می تواند در ذهنِ ملت و دولتی جا بگیرد تا به جنگ و توسعه دامنه آن بینجامد. شجاعت است که جنگ و خطرات گوناگونش را از سر کشور و ملت دور می کند. شجاعت جنگیدن و غیرت میدان داری است که حتی راه را برای دیپلماسی مکمل هم باز می کند. وقتی مردانِ میدان، ایستاده باشند مردان دیپلماسی می توانند با اقتدار پشت میز مذاکره بنشینند. یکی که دادند اگر نه دوتا لااقل یکی همتراز آن بگیرند. شجاعتِ جنگیدن است که به کشور جانی دوباره می بخشد و او را برای بازایستادن و قد کشیدن مهیا می کند. طراحی و آینده نمای آن هم در کلام رهبر فرزانه انقلاب چنین به کلمه تبدیل می شود: «ما در مقابله با استکبار همه آن چه که باید و شاید برای آمادگی ملت ایران انجام بگیرد، چه از لحاظ نظامی، چه از لحاظ تسلیحات و چه از لحاظ کارهای سیاسی حتماً انجام می‌دهیم و الحمدلله الان هم مسئولین مشغول انجام آن هستند.» یعنی آنان که کلوخ انداخته اند، باید خود را برای ضربت سنگِ شجاعان آماده کنند. این هم خیلی فراتر از بحث انتقام است. به کلام معیارِ حضرت آیت ا... خامنه ای، «بحث یک حرکت منطقی است؛ مقابله منطبق با دین، اخلاق، شرع و منطبق بر قوانین بین‌المللی است و ملت ایران و مسئولین کشور در این جهت هیچ گونه تعللی و کوتاهی نخواهند کرد. این را مطمئن باشید.» ما هیچ وقت و هیچ وقت و هیچ وقت لانچرهای مان را برای تعدی به کشوری موشک گذاری نمی کنیم. خشاب هامان را برای جنگ طلبی فشنگ نمی گذاریم. امروز اما همان طور که رهبر انقلاب تصریح می کنند، «مسئله، مسئله مقابله با ظلم بین‌المللی است. برای ملت ایران با الهام از تعالیم اسلام، مقابله با ظلم یک فریضه است. مقابله با استکبار، یک فریضه است. استکبار یعنی سلطه اقتصادی و نظامی و فرهنگی همه جانبه و تحقیر ملت‌ها؛ ملت ایران را تحقیر کردند؛ سال‌ها تحقیر کردند. لذا مبارزه ملت ایران با استکبار بوده است و بعد از این هم حتماً خواهد بود.» باری، ما نه تنها طالب جنگ نیستیم که از آن بیزاریم اما واقعیت جهان امروز می گوید گاه راه صلح عزتمندانه از دل آمادگی برای جنگ می گذرد. باید سنگر به سنگر برای دفاع از صلح جنگید. ما هم این را تجربه کرده ایم. اکنون هم به پشتوانه همان تجربه می گوییم شجاعتِ ایرانی و غیرت علوی می تواند متجاوزان و گردنکشان را زمین کوب کند. جز این زبانی را فهم نمی کنند. ما هم به رغم پرهیز از این زبان، در به کاربردن آن در برابر جانیان، سابقه ای روشن و دستی توانا داریم. به تکرار می گوییم، ما از جنگ بیزاریم اما گاه برای حراست از صلح، برای حفاظت از سلامت مرز و مردم مان، برای کشیدن دندان گرگ ها، فرزندانِ از جنگ بیزارِ جبهه، باید رزم جامه را دم دست بگذارند، برای دفاع از ایرانِ عزیز و عزیزانِ ایرانی...
 

در باب تشدید تنش

سیدمحمد بحرینیان 
یک. فضای ما با رژیم صهیونیستی به سمت تشدید تنش پیش می‌رود. ما به‌هرحال، امکان ندارد از نقض حاکمیت سرزمینی و ملی خود و شهادت ۵ نفر از هم‌وطنان در اثر تعرض رژیم صهیونی بگذریم. عدم واکنش نه‌تنها گزینه روی میز نیست، بلکه اساسا گزینه نیست.

دو. ما ممکن است در تشدید تنش و بالا گرفتن تبادل آتش آسیب‌پذیر باشیم، اما بیایید کار را از سوی مقابل هم ببینیم. رژیم اشغالگر از ابتدای تأسیس ننگین در ۱۹۴۸ تا به امروز، هیچ سالی به‌دشواری امسال نداشته است. جنگ فرسایشی طولانی، دریافت ضربات متعدد حداقل از پنج جبهه، مهاجرت معکوس، تخلیه شهرهای شمالی، زمین‌گیر شدن اقتصاد و ناآرامی‌ها و اختلافات داخلی ازجمله چالش‌های اساسی رژیم در این یک سال بوده است. برخورد سخت و طاقت‌فرسای ایران با رژیم، از دایره تاب‌وتوان آن خارج است.
سه. رژیم اشغالگر همچون گربه‌ای است که اگر در گوشه‌ای تنها بیفتد ممکن است علیرغم ترس‌هایش، چنگ هم بزند. این یعنی باید آمادگی داشت که هرقدر  اسرائیل به پایان نزدیک‌تر شود، وحشی‌تر و جنایت‌کارتر می‌شود. بنابراین، سیاست تنظیم و تعادل تنش، کارگر نیست و به‌عکس، تشدید تنش و بالا رفتن سطح درگیری، نشانی بر زوال این رژیم است.
چهار. باید هر کنش اسرائیل علیه ایران را بدون شک و تردید با پاسخ همراه کرد. وعده‌های ما صادق بوده‌اند و باید صادق بمانند.
پنج. باید به وعده‌های خدا اعتماد کرد. ما در شرایطی هستیم که تا همین چند روز قبل، صهیونیست‌ها هر شب در موردحمله شبانه به ایران تهدید می‌کردند. همین‌که هشدارهای جدی مسئولان ما شروع شد، تهدیدات آن‌ها هم فروکش کرد. اگر با رژیم صهیونیستی از موضع قدرت و فشار وارد نشویم، صهیونیست‌ها دچار خطای محاسباتی می‌شوند و حتی ممکن است بازهم علیه ایران اقدامی کنند. ما باید برای صلح، بجنگیم اگرنه کوتاه آمدن و از در صلح و صفا وارد شدن با دشمنان بشریت، آخرش جنگ است.
 
زخمی استعمار مقابل استکبار
جعفر علیان‌نژادی
 مناسب دیدم در فهم خود از ابعاد بیانات روز گذشته رهبر معظم انقلاب پیرامون منطق مبارزه دائم علیه استعمار و استکبار، به یافته‌های بی‌غرض و مرض «امین معلوف» نویسنده مسیحی 
لبنانی - فرانسوی رجوع کنم. برای او که هیچ‌گاه پاسخ متقنی در توضیح هویت عربی یا غربی‌اش پیدا نکرد، تنها گلایه‌ها و اعترافاتی علیه خوی سلطه‌گر هویت غربی و خوی سلطه‌پذیر هویت عربی‌اش باقی ‌مانده است. او از این نظر نه خود را نه لبنانی و نه فرانسوی می‌داند، بلکه در عوض وقتی هویتش را باز می‌یابد که خوی سلطه‌گری غربی و انفعال عربی کنار گذاشته شود و این دو به نوعی همترازی انسانی برسند؛ امیدی واهی که هیچ‌گاه ممکن نشد. مساله ما با جریان استعمار و استکبار همین است. روح و روان معلوف هم رنجیده و زخمی است. او گلایه می‌کند: «اگر مصیبت اعراب این است که جایگاه‌شان را در میان ملت‌ها از دست داده‌اند و احساس می‌کنند دیگر نمی‌توانند آن را بازیابند، مصیبت غربی‌ها این است که به نقش جهانی بیش از اندازه بزرگی دست یافته‌اند که نمی‌توانند آن را تمام و کمال بر عهده بگیرند و نیز نمی‌توانند از مسؤولیت‌هایش شانه خالی کنند». معنای مصیبت عربی مشخص است. شکست‌های آنان در برابر رژیم موقت صهیونیستی و رفتن به سمت ایده‌های سازگاری با باند تبهکار صهیونیست، توضیح‌دهنده این بی‌اعتباری است.
اما تا آنجا که به سویه هویتی فرانسوی‌اش مربوط می‌شود، مصیبت غربی‌ها، تضعیف سهم نسبی غرب در اقتصاد جهانی است که با پایان جنگ سرد شروع شد و پیامدهای وخیمی را برای آن جریان مدعی و سلطه‌گر ایجاد کرد. به بیان معلوف، مهم‌ترین پیامد، آن بود که از این پس قدرت‌های غربی بویژه ایالات‌متحده درصدد برخواهند آمد آنچه را که دیگر ممکن نیست با برتری اقتصادی یا با اقتدار اخلاقی (نمایش اخلاقی و شعارهای حقوق بشری) حفظ کنند، با برتری قدرت نظامی دنبال کنند. معلوف که 27 سال از عمر خود را در لبنان زندگی کرده است، بخوبی معنای این جملات را زیسته است و در بخش مهمی دیگری از متن کتاب خود، زخمی که از هویت غربی‌اش خورده است را چنین روایت می‌کند: «خطای ۱۰۰ ساله قدرت‌های غرب بر خلاف تصور غالب این نیست که خواسته‌اند ارزش‌های‌شان را به بقیه دنیا تحمیل کنند، بلکه درست عکس آن است: قدرت‌های غرب ارزش‌های‌شان را در ارتباط‌شان با ملت‌های زیر سلطه پیوسته زیر پا گذاشته‌اند». معلوف نماینده یک روح رنجیده عرب است. در لبنان به دنیا آمده، در آنجا بزرگ شده اما به دلیل همین انفعال عربی، حاضر شده گوشه‌ای از هویت خود را غربی بداند، به شرط آنکه دست از خوی سلطه‌گری بردارد، شرطی که بیشتر نوعی رویابافی و آرزوخواهی است. شاید بتوان گفت هویت ایرانی قبل از انقلاب اسلامی نیز بی‌شباهت به این قصه پرغصه معلوف نیست؛ هویتی که می‌خواست با پذیرش سلطه غرب، ایرانی بودنش را حفظ کند اما آنچه باقی می‌ماند، زخم تحقیر و حسرت در برابر تسلط فرهنگی ـ سیاسی غرب بود. ایرانی که روزبه‌روز غربی‌تر می‌شد، با انقلاب اسلامی مسیر ساخت هویت خود را بازیافت. اسلام عزیز آن پاره دیگر هویت ایرانی بود که به او اضافه شد و به او راه عبور از تکنولوژی تحقیرکننده غرب را آموخت. همان گمشده هویتی که اکنون ملت‌های عرب و ترک می‌جویند اما دولت‌های‌شان از آن می‌هراسند. ایران سرپا شد، با اینکه جای زخم استعمار هنوز باقی بود و رژیم سلطه‌گر غربی نیز ابایی از فشردن آن نداشت؛ حتی با تهدید نظامی، تحمیل جنگ، فشار اقتصادی، تحریم آگاهی و کارزار شناختی. منطق هوشمندانه مبارزه مستمر در دل زندگی مردم ایران را باید از همین سماجت ستیز غربی‌ها با  ایران و ایرانیت جست، الگویی که به مذاق ملت‌های منطقه نیز خوش آمد و در نمایش قدرت موشکی ما، بروز و ظهور یافت؛ مقاومتی که به غزه و لبنان رسید و اکنون واقعیتی جدید را پیش روی ملت‌های عرب و غیرعرب مسلمان قرار داده است: واقعیت رسوایی تمدنی. معلوف به زیبایی با سویه هویتی غربی‌اش، این رسوایی تمدنی را روایت کرده است و نشان می‌دهد این واقعیت نه یک ادعا که یک حقیقت پیش‌برنده و حیاتی است: «برای غرب به مخاطره انداختن اعتبار اخلاقی‌اش به مثابه به خطر افتادن جایگاهش در دنیا و در بلندمدت به مخاطره انداختن امنیت، ثبات و شکوفایی اقتصادی‌اش است. دیروز گمان می‌کردند می‌توان بدون تنبیه شدن، بر سر ارزش‌ها معامله کرد، امروز می‌دانیم همه آنها، حتی صورت‌حساب‌های خیلی قدیمی، بهای‌شان را می‌پردازند. مشمول مرور زمان شدن یک اختراع قضایی است، در حافظه ملت‌ها بخشودگی مرور زمان معنا ندارد. یا دقیق‌تر گفته باشم، ملت‌هایی که از مدار فقر و فرودستی و در حاشیه ماندگی خارج می‌شوند، در نهایت می‌بخشند؛ بدون آنکه هر آینه فراموش کنند. آنهایی که خارج نمی‌شوند، برای همیشه، بغض در گلو و کینه به دل باقی می‌مانند». ملت ما زخم استعمار را پشت سر گذاشته اما جای زخم را فراموش نمی‌کند، ملت فلسطین و لبنان نیز بزودی آن بغض و کینه را تبدیل به انرژی فتح و نصر نهایی می‌کنند؛ ان‌شاءالله