هدف از تولید فیلم و سریال در نمایش خانگی، تکمیل جاهای خالی در صداوسیما بود؛ یعنی بنا بود نمایش خانگی مکمل رسانه ملی باشد؛ اما روند این شبکه، از همان ابتدا بر مدار تقابل و رقابت با رسانه ملی شکل گرفت. در نتیجه، این عرصه به ویژه پس از آغاز به کار سکوها، کارکردی معکوس یافت؛ یعنی دقیقاً برخلاف عنوان «خانگی» بسیاری از محصولات این شبکه و سکوهای فعال در این عرصه، ماهیت ضدخانوادگی یافتند! با اینکه برخی از سریالهای ویاودیها در دو سه سال گذشته، حداقل از نظر ساختار و جذابیت، قابل تحمل بودند؛ اما امسال شاهد افت شدید این برنامه ها هستیم.
اتفاقی که افتاده، این است که شاهد یک رقابت در ارائه محتوای ضدفرهنگی در قالب طنز و محتوای خشونت آمیز در موضوع درام و مسائل اجتماعی و خانوادگی هستیم. اساساً خانواده درست و درمانی را در هیچ یک از سریالهای اخیر ندیدهایم. در همه سریالهایی که امسال در این سکوها به نمایش درآمدهاند، خانوادههای از هم پاشیده، زنان و مردان مطلقه یا خانواده ناقص (یعنی بدون پدر یا مادر) را شاهد بودیم. در سال ۱۴۰۳، حتی یک سریال که در آن شاهد زندگی خانوادگی مطلوب باشیم ندیدهایم. این در حالی است که حتی در آمریکا هم سکوهای نمایش خانگی، در کنار برخی سریالها و برنامه های خاص و ویژه بر مدار خانواده فعالیت میکنند و سعی دارند در قالب بسته های سرگرم کننده و جذاب تصویری و نمایشی، سبک زندگی خانوادگی را ترسیم کنند.
نکته مهم این است که در شبکه نمایش خانگی ما اساساً سبک زندگی ایرانی در محاق است! هم در نمایشهای واقعنما (رئالیتیشو)، از جمله جوکر و شام ایرانی و هم در سریالها کمتر نشانی از مؤلفههای فرهنگ ملی و نشانههای مذهبی به چشم میخورد. در سریال «افعی تهران» حتی برای موسیقی متن نیز از آهنگهای غربی استفاده شده است. در «بازنده» نیز همه چیز، حتی منزل آدمها شبیه آن چیزی است که در فیلمهای اروپایی و آمریکایی میبینیم و هیچ شباهتی به خانه و زندگی مردم ایران ندارد. در سایر سریالها نیز وضعیت به همین شکل است.
در بیشتر سریالهای نمایش خانگی، بانوان چهرهای منفی و غیرانسانی یافته اند. در «زخم کاری»، زنان عمدتاً در حال فریب و کشیدن نقشه فریب و کلاهبرداری هستند. در «بازنده» هم زنان هیولاهایی هستند که یا برای پول همسرشان را کشتهاند یا سابقه بیماری روانی و قتل دارند و کارهایشان نادرست و غیراخلاقی است. در «گردنزنی»، «در انتهای شب»، «داریوش»، «افعی تهران» و ... هم اساساً هیچ رد و نقشی از زن اصیل و با فرهنگ ایرانی دیده نمیشود!
یکی از دلایل این اتفاقات، نظام اقتصادی پنهان یا آشکار در تولید این آثار است. رقمهای هنگفت و حیرت انگیزی که بابت دستمزد به برخی عوامل و مهمانان محصولات نمایش خانگی پرداخت میشود و آبشخور آن، شرکتها و بانکها و بعضاً پولهای آلوده است، به این تصویرسازی پر از خشونت و ابتذال در نمایش خانگی منجر شده است! شاید اگر بر نهاد مالی و اقتصادی شبکه نمایش خانگی نظارتی صورت بگیرد، محتوای آثار نیز دگرگون شود.