حدود یک دهه است که شبکه نمایش خانگی به یک میدان پردامنه و دارای مخاطب جدی در نظام فرهنگی کشورمان تبدیل شده است. محصولات این عرصه ابتدا بهصورت محدود و در قالب سیدی یا دیویدی در فروشگاهها منتشر میشدند؛ اما از میانههای دهه ۹۰ با گسترش فضای مجازی و فعالیت سکوهای صوت و تصویر، این شبکه نیز وسعت پیدا کرد و افزون بر سریال، قالبهای دیگری نیز فرصت خودنمایی در آن را یافتند؛ بهگونهای که امروز میتوان گفت برخی از سکوها، به یک شبکه تلویزیونی تبدیل شدهاند که به جز اخبار، انواع دیگر برنامههای تلویزیونی را به مخاطبانشان عرضه میکنند؛ از سریال گرفته تا مسابقه و برنامههای گفتوگومحور و مستند و رئالیتیشو و حتی برنامه کودک!
به این ترتیب، اگرچه تلویزیون خصوصی با موانع و محدودیتهایی در قانون مواجه بود، اما با فعالیت پلتفرمها به واقع عملیاتی شد، البته طبق مصوبه شورای عالی انقلاب فرهنگی در خرداد سال ۱۴۰۲ به ریاست رئیس جمهور، «شهید سیدابراهیم رئیسی» مسئولیت نظارت و مدیریت این عرصه به عهده صداوسیماست و ساترا به منزله یکی از مراکز زیرمجموعه رسانه ملی، کار نظارت و مدیریت شبکه نمایش خانگی را عهدهدار است. چنانکه در همه کشورهای صاحب صنعت نمایش خانگی، دولتها یا نهادهای حاکمیتی، موظف به کنترل همه پلتفرمها و اعمال قانون بر آنها هستند. با این حال، به دلیل برخی خلأهای قانونی و زیرساختی، در ایران هنوز مدیریت و نظارت بر فعالیت پلتفرمهای نمایش خانگی، ناقص است. به شکلی که بارها شاهد نمایش برنامه یا سریالهایی بدون مجوز قانونی بودهایم و به دلیل نقص ساختاری در مدیریت شبکه نمایش خانگی، امکان برخورد قانونی با رفتارهای غیرقانونی وجود ندارد! برای نمونه، برنامه «جوکر» بدون دریافت مجوز در سکوی «فیلیمو» به نمایش درآمد و بخشهایی از آن دور از شأن فرهنگ و خانوادههای ایرانی بود یا سریال ضدایرانی «حشاشین» محصول کشور مصر باز در همین سکو بدون دریافت مجوز قانونی به اکران رسید. به تازگی نیز سریال «غربت» درحالی از سکوی «نماوا» عرضه شد که اشکالات محتوایی فاحش، از جمله توهین قومیتی یا نمایش صحنههایی خلاف قوانین داشت. این در حالی است که اگر قانون صریحی مبنی بر نظارت در حین تولید و نمایش ـ مانند آنچه در سینما و صداوسیما جریان دارد ـ وجود داشت، این سریال هم دچار چنین مشکلی نمیشد.
اما اتفاقی که نمیتوان به سادگی از کنار آن گذشت، ورود پیدرپی برنامهسازان و هنرمندنمایانی با سوابق اجتماعی و سیاسی منفی و مخرب به شبکه نمایش خانگی است! برای نمونه، در سکوی فیلیمو، برنامهای با نام «گل یا پوچ» در حال پخش است که کارگردان این برنامه، از فعالان بلوای پاییز ۱۴۰۱ بود. آنگونه که تصاویر مطالب این برنامهساز نشان میدهد، او در شبکههای اجتماعی به تهییج و تشویق آشوبگرها برای تخریب و تضعیف امنیت ملی دست میزد. این فرد با این سابقه و بدون هیچ نشانهای از پشیمانی یا عذرخواهی، حالا در یک محیط رسانهای رسمی، در حال تولید فرهنگی برای خانواده های ایرانی است!
افزون بر این، یک کارگردان درجه سه هم که از همان نخستین روزهای شروع ناآرامیها در شهریور ۱۴۰۱ به پشتیبانی و حمایت از فتنهگری مشغول بود و هیچگاه نه پستی در جهت اتحاد و آرامش منتشر کرد و نه از مواضع قبلی خودش عقب نشست، نامش به عنوان کارگردان یک سریال در سکوی «فیلمنت» رونمایی شد! سریال «گردنزنی» که هیچ رد و نشانی از یک برنامه تلویزیونی استاندارد ندارد و جز ابتلا به ضعف مفرط ساختاری، مملو از صحنههای خشونتآمیز و خون و خونریزی است!
نکته مهم این است که خشونت در سریالهای پلتفرمها فقط به این مورد محدود نمیشود، بلکه همه سریالهای در حال پخش در شبکه نمایش خانگی، به شکل بیسابقهای دارای صحنههایی پر از خشونت فاحش و آشکار هستند. از خشونت کلامی و روانی، همچون فحاشی و تحقیر دیگری گرفته تا ضرب و شتم و بریدن و شکستن اعضای بدن و فوران خون و زندهسوزی در این سریالها جریان دارد و برجسته است. افزون بر «گردنزنی» در سریالهای «داریوش»، «بازنده»، «غربت» و قبل از آن در «زخم کاری» بیش از داستان و نمایش واقعی، ما نماهایی غرق در رفتارهای ضداخلاقی و غیرانسانی را میبینیم.
این خشونت افسارگسیخته و گاهی شدیدتر از فیلمهای خشن هالیوودی در برخی سریالهای سکوهای نمایش خانگی، اهداف سیاسی دارد. به نظر میرسد، لشکر شکست خورده فتنه که اهداف خودشان را پیشتر در دنیای مجازی دنبال میکردند و از طریق صفحات اینستاگرام به ترویج خشونت و تخریب سرمایه اجتماعی جامعه ایرانی مشغول بودند، این روزها همان اهداف را در شبکه نمایش خانگی و برنامه و سریال دنبال میکنند.