صفحه نخست >>  عمومی >> ویژه ها
تاریخ انتشار : ۲۰ آذر ۱۴۰۳ - ۰۷:۴۶  ، 
شناسه خبر : ۳۶۹۵۹۲
آخرین مرحله مدارا، سهل‌انگاشتن «دفاع مشروع» در فرهنگ عامه، تقویت محور مقاومت با مدیریت ایران؛ یادداشت برخی از روزنامه‌های امروز می‌باشد.

آخرین مرحله مدارا 

سید محمدعماد اعرابی
«با دشمنان مدارا» عنوان اصلی روزنامه سازندگی در چهارشنبه 23 آبان 1403 بود که با حروفی درشت در بالای صفحه اول این رسانه وابسته به حزب غربگرای کارگزاران سازندگی نقش بسته بود. آنها با این تیتر به استقبال نحوه ارتباط و مواجهه با اروپا و آمریکا رفته و با شادمانی خاصی نوشته بودند: «مسعود پزشکیان از ابتدای روزی که وارد گود انتخابات ریاست‌جمهوری شد، روابط با جهان را بر مبنای شعر معروف و مشهور حافظ ایرانیان پایه‌گذاری کرد: «‌آسایش دو گیتی تفسیر این دو حرف است، با دوستان مروت با دشمنان مدارا» و اکنون ۱۰۰ روز پس از انتخابات نیز تاکید می‌کند که همچنان بر آن سخن هست و امروز پیش‌تر از دیروز به اهمیت این سخن رسیده است». «شعرگویی» به‌جای «واقع‌بینی» در تحلیل روابط خارجی، روال مرسوم جریان‌های غرب‌گرا در ایران بوده است که البته نمی‌شود همیشه آن را به حساب «ساده‌لوحی» گذاشت.
«ابراهیم یزدی» به عنوان وزیر خارجه ایران در بهار 1358 نیز احتمالا همین «شعر» را در دستور کار خود قرار داده بود. او سپتامبر1979(تابستان 1358) در حاشیه اجلاس ششم جنبش عدم‌تعهدها در ‌هاوانا با رویکرد «مداراگونه» درخواست ملاقات با «صدام حسین» را داد تا راه‌حلی برای پایان مناقشات مرزی دو کشور پیدا کند. آقای یزدی پیشنهادهایی سخاوتمندانه و فراتر از تصورات مقامات عراقی به آنها داد تا جایی که این امتیازها حتی برای‌شان غیرمنتظره و ناباورانه بود. «صلاح عمر العلی» نماینده وقت عراق در سازمان ملل در توصیف تعجبش از پیشنهادهای ابراهیم یزدی می‌گوید: «پیشنهادهایی که به صدام می‌داد به صورت غیرمعقولی مناسب بود.» در کنار عوامل سیاسی و نظامی دیگر، فروتنی بیش از حد یزدی در مقابل شخصیت سلطه‌جو و زورگویی مانند صدام، او را در تصمیمش برای حمله به ایران مصمم‌تر کرد. صدام پیشنهادهای دست‌ودل‌بازانه وزیر خارجه وقت ایران را به‌حساب ضعف و ناتوانی ایران گذاشت و بلافاصله پس از جلسه، «صلاح عمر‌العلی» را با خود به حیاط محل اقامت‌شان برد و به او گفت: ‏«الان فرصتی تاریخی [برای حمله به ایران] در اختیار داریم؛ خودت را به عنوان نماینده عراق در سازمان ملل آماده کن! من می‌خواهم بروم و به آنها ضربه‌ای بزنم که همه کره زمین صدایش را بشنوند.» آن روز هم «با دشمنان مدارا» جواب نداد و ایران هزینه سنگینی پرداخت کرد تا دیکتاتور عراق را از تصمیم احمقانه‌اش پشیمان کند.
«محمد خاتمی» هم همین «شعر» را سرلوحه کارش قرار داده بود و وقتی روی کار آمد از «گفت‌وگوی تمدن‌ها» حرف می‌زد؛ البته آن زمان تقریبا واضح به نظر می‌رسید که منظور دولت‌ غربگرای وقت ایران، بیشتر گفت‌وگوی با آمریکا است. آنها به آرزوی‌شان رسیدند و توانستند به بهانه حادثه ۱۱ سپتامبر و حمله آمریکا به افغانستان؛ با دولت آمریکا گفت‌وگو و همکاری کنند. همکاری آنها با طرف آمریکایی فراتر از حد انتظاردیپلمات‌های آمریکایی بود تا جایی که «رایان کراکر» (مسئول وقت پرونده افغانستان در وزارت خارجه آمریکا) از اینکه دید دیپلمات ارشد ایرانی نسخه اصلی آرایش دقیق نیروهای مسلح در افغانستان را برای تسهیل حمله آمریکا، سخاوتمندانه به او هدیه داد؛ حیرت کرد! کمتر از پنج ماه بعد اما «جورج بوش» رئیس‌جمهور وقت آمریکا در گزارش سالیانه خود به کنگره، ایران را در کنار عراق (صدام) و کره شمالی به عنوان «محور شرارت» نام برد و به حمله نظامی تهدید کرد.
همان زمان بود که با شروع پرونده هسته‌ای ایران نیز اتفاق مشابهی افتاد. دولت غربگرای اصلاحات یک بار دیگر سیاست خارجی‌اش را براساس شعر «با دشمنان مدارا» تنظیم و هدف از آغاز مذاکرات هسته‌ای را «تعامل با جهان با درایت و حوصله و با اولویت رفع اتهامات و دفع خطر» عنوان کرد. ناگفته پیدا بود منظور آنها از جهان، ۳ کشور اروپایی به همراه آمریکا است. «حسن روحانی» هدایت مذاکرات را بر‌عهده گرفت و می‌گفت: «ما با سعه صدر تعلیق را بپذیریم تا پرونده ما در آژانس بسته شود، گرچه این‌کار دو سال هم به‌طول بینجامد، در عوض برای همیشه راحت می‌شویم.» اما پس از دو سال مدارا و تعلیق داوطلبانه کلیه فعالیت‌های هسته‌ای ایران از ۱۳۸۲ تا ۱۳۸۴؛ محمد خاتمی و حسن روحانی در حالی پرونده هسته‌ای ایران را به دولت بعد تحویل دادند که شورای حکامِ آژانس ۶ قطعنامه علیه ایران صادر کرده و پرونده ایران را به شورای امنیت سازمان ملل متحد فرستاده بود تا زمینه تحریم‌های بین‌المللی علیه ایران فراهم شود. حسن روحانی خودش درباره نتیجه مدارای آن‌روزها نوشت: «متأسفانه، در مقابل اگر نگوییم هیچ، ایران مابه‌ازای بسیار اندکی دریافت کرد و بارها اقدامات اعتمادساز خود را افزایش داد و تنها در عوض آن، با قول‌های انجام نشده و درخواست‌های بیشتر روبه‌رو شد.» «با دشمنان مدارا» آن زمان هم جواب نداد و دولتی که با شعار «گفت‌وگوی تمدن‌ها» آغاز به کار کرده بود با «تهدید ایران به حمله نظامی از طرف آمریکا» و «قطعنامه‌های ضدایرانی آژانس به پیشنهاد اروپا» کارش را به اتمام رساند.
کمتر از 10 سال بعد وقتی حسن روحانی در انتخابات 1392 به پیروزی رسید دوباره سیاست خارجی دولت جمهوری اسلامی ایران را بر اساس شعر «با دشمنان مدارا» پایه‌ریزی کرد. روحانی از «تعامل با دنیا» سخن گفت و البته باز هم مشخص بود دنیای کوچک او تنها شامل آمریکا و 3 کشور اروپایی می‌شود. روند «مدارا» در 8 سال دولت حسن روحانی این‌طور گذشت: دو سال مذاکره برای حصول توافق، سپس سه سال مذاکره برای اجرای توافق و سه سال پایانی نیز صرف مذاکره برای احیای توافق شد. در همان 8 سال مذاکره، شهید سلیمانی فرمانده اسطوره‌ای سپاه قدس توسط آمریکا ترور شد، شهید فخری‌زاده دانشمند برجسته علوم دفاعی و هسته‌ای توسط اسرائیل به شهادت رسید و تأسیسات هسته‌ای ایران بارها هدف حمله یا خرابکاری قرار گرفت. 8 سال مدارا و مذاکره با دشمن نتوانست عملا هیچ تحریمی را لغو کند آن هم در حالی که ایران بخش قابل توجهی از صنعت هسته‌ای خود را متوقف و حتی قسمتی از آن را تخریب کرده بود. نامه «محمدجواد ظریف» وزیر خارجه وقت ایران به «فدریکا موگرینی»، نماینده اتحادیه اروپا مورخ 12 شهریور 1395 (2 ستامبر 2016) گویای همین وضعیت است. آن طور که آقای ظریف در نامه خود نوشته است آمریکا و متحدان اروپایی‌اش علاوه‌بر نقض عهد و عدم «تعلیق» تحریم‌های متعهد شده در برجام به اعمال تحریم‌های جدیدی روی آوردند که حتی پیش از برجام نیز سابقه نداشت! حسن روحانی اما هر قدر که با آمریکا و 3 کشوراروپایی مدارا می‌کرد و دهان به خنده می‌گشود در برابر منتقدان دلسوز ایرانی‌اش ابرو گره می‌کرد و ناسزا می‌گفت تا نشان دهد علاوه‌بر «با دشمنان مدارا»؛ «با دوستان عداوت» را هم در سرلوحه کار خود دارد.
مدارا با دشمن در همین چند ماه ابتدای دولت چهاردهم نتایج عبرت‌آموزی داشته است. پس از ترور شهید «اسماعیل هنیه» که برای شرکت در مراسم تحلیف رئیس‌جمهور ایران به تهران آمده بود؛ دولت دلخوش به وعده اروپا و آمریکا، با دشمن مدارا کرد و پاسخ به این جنایت را به تعویق انداخت اما نتیجه چیزی جز ترور دبیرکل حزب‌الله لبنان شهید «سید حسن نصرالله» نبود. آقای پزشکیان خودش اولین عبرت را از این واقعه گرفت و یک روز پس از شهادت سید مقاومت، گفت: «ادعاهای سران آمریکا و کشورهای اروپایی که در ازای عدم پاسخ ایران به ترور شهید هنیه وعده آتش‌بس می‌دادند، تماما دروغ بود و فرصت دادن به چنین جنایتکارانی صرفا آنها را در ارتکاب به جنایات بیشتر جری‌تر خواهد کرد.» اما ظاهرا حلقه اطرافیان رئیس‌جمهور باعث ایجاد خطای محاسباتی دیگری در ایشان شد. دولت خُلف وعده اروپا و آمریکا را دید اما باز هم به دنبال وعده آنها و مذاکره با آنها دوید. این بار نتیجه اعمال تحریم‌های جدید از جمله تحریم شرکت کشتیرانی جمهوری اسلامی و هواپیمایی ایران‌ایر از سوی اروپا و قطعنامه ضدایرانی آژانس به پیشنهاد سه کشور اروپایی بود. مدتی بعد معاون راهبردی رئیس‌جمهور طی یادداشتی برای نشریه آمریکایی فارن‌افرز به دولت آمریکا پیشنهاد مذاکرات هسته‌ای و فراهسته‌ای داد اما کمتر از 24 ساعت بعد وزارت خزانه‌داری آمریکا تحریم‌های جدیدی علیه ایران وضع کرد. 
مدارا با دشمن این بار هم مثل تجربیات تاریخی دهه‌های گذشته چیزی جز خسارات برای ایران به ارمغان نخواهد آورد. جریان غرب‌گرا در پس این شعر و شعارها، مؤلفه‌های داخلی قدرت را تضعیف می‌کند و گام به گام مسیر پیشروی دشمن را هموار می‌سازد. این روزها اخبار سوریه در صدر اخبار منطقه و حتی جهان قرار دارد؛ چه‌بسا آنجا نیز طی ماه‌های گذشته کسانی نسخه غربگرایان را تجویز کرده باشند؛ «با دشمنان مدارا» در سوریه تا مرحله آخر اجرا شد و به سقوط 11 روزه دمشق رسید.

سهل‌انگاشتن «دفاع مشروع» در فرهنگ عامه

حسین فصیحی

بسیاری از مرتکبان قتل وقتی در جلسه دادرسی حاضر می‌شوند، مدعی هستند در دفاع از خودشان مجبور به قتل شده‌اند و انتظار دارند دستگاه عدلیه دفاع آنها را مشروع تلقی کند. مطرح شدن دفاع مشروع در جریان دادرسی پرونده‌های قتل هر چند به صورت گسترده مطرح است، اما شمار کمی از این مرتکبان می‌توانند از مزیت مشروعیت دفاع بهره‌مند شوند. طرح این موضوع ضرورت دارد که قضات رسیدگی‌کننده به پرونده‌های قتل در محاکم کیفری‌یک‌استان‌ها با استناد به محتویات پرونده‌هایی که در مقام رسیدگی قرار دارند، اقدام به صدور رأی می‌کنند. محتویات پرونده‌های تشکیل شده براساس تحقیقاتی است که در پلیس و دادسرا صورت گرفته‌است، بنابراین یکی از بازو‌های قضات رسیدگی‌کننده، براساس شیوه تحقیقاتی است که از سوی این دو مرجع قانونی انجام می‌شود، از همین‌رو ضرورت دارد پرونده‌های قتل با مداخله بازپرس و مأمورانی دنبال شود که مهارت و تجربه لازم را داشته باشند. در حال حاضر ورود تجهیزات نوین به ساختار‌های جنایی کشور‌های پیشرفته توانسته‌است به کشف حقیقت کمک شایانی کند که این موضوع علاوه بر کمک به کشف حقیقت از روند اطاله دادرسی جلوگیری می‌کند. فقدان فناوری‌های مورد اشاره در ساختار قانونی سبب شده‌است بین اظهارات مرتکبان در مراحل تحقیقات مقدماتی با آنچه در دادگاه مطرح می‌شود، تناقض‌های بسیاری وجود داشته‌باشد، از همین‌رو بسیاری از قضات بنابر قرائن موجود و تجربه‌های گسترده‌ای که در رسیدگی به پرونده‌ها کسب کرده‌اند، درباره سرنوشت مرتکب تصمیم می‌گیرند. 
برخلاف آنچه در باور عمومی وجود دارد، صدور رأی «دفاع مشروع» امری دشوار است که لازمه آن فراهم شدن شرایطی است که قانون‌گذار معین کرده‌است و تا زمانی که شرایط فراهم نباشد، مشروعیت دفاع ساقط است؛ مثلاً در پرونده ریحانه جباری در موارد بسیاری موضوع «دفاع مشروع» ریحانه مطرح و اعلام شد ریحانه در دفاع از خودش مرتکب قتل شده‌است، اما قانون به قضات رسیدگی‌کننده این اختیار را نداد که ریحانه را از ارتکاب قتلی که به عمد مرتکب شده‌بود، تبرئه کنند و حاشیه‌های ایجاد‌شده بر متن غالب و سبب شد تلاش‌های صورت گرفته هیئت صلح و سازش دادسرای امور جنایی برای جلب رضایت اولیای‌دم فرجامی نداشته باشد. ریحانه در جریان آن پرونده از پشت سر و نه روبه‌رو به مقتول که در حال نمازخواندن بود، ضربه زده‌بود، او از قبل برای ارتکاب قتل چاقو تهیه کرده‌بود و فرصت فرار قبل از ارتکاب قتل هم برایش فراهم‌بود. بر اساس اعتراف‌های صورت گرفته متهم در جریان دادرسی اعلام کرده‌بود، مقتول به قصد تعرض به وی حمله نکرده یا به زور نخواسته‌بود لباس‌های وی را به زور از تنش خارج کند. براساس قانون، اما شرط تحقق دفاع مشروع این است که دفاع باید برابر یک حمله فوری باشد و مهاجم جان، مال و آبروی یک نفر را مورد لطمه قرار دهد و راه دیگری برای دفع این حمله وجود نداشته‌باشد. آن‌گونه که ماده ۱۵۶ قانون مجازات اسلامی صراحت دارد: هرگاه فردی مقام دفاع از نفس، عرض، ناموس، مال یا آزادی تن خود یا دیگری برابر هرگونه تجاوز یا خطر فعلی یا قریب‌الوقوع با رعایت مراحل دفاع، مرتکب رفتاری شود که طبق قانون جرم محسوب می‌شود، در صورت اجتماع شرایط زیر مجازات نمی‌شود: الف- رفتار ارتکابی برای دفع تجاوز یا خطر ضرورت داشته‌باشد. ب- دفاع مستند به قرائن معقول یا خوف عقلایی باشد. پ- خطر و تجاوز به‌سبب اقدام آگاهانه یا تجاوز خود فرد و دفاع دیگری صورت نگرفته باشد. ت- توسل به قوای دولتی بدون فوت وقت عملاً ممکن نباشد یا مداخله آنان در دفع تجاوز و خطر مؤثر واقع نشود. برای تحقق دفاع مشروع، باید تجاوز یا خطر وجود داشته‌باشد و نیز اینکه خطر باید حتمی یا آنقدر نزدیک باشد که گویی در حال واقع شدن است؛ بنابراین اگر کسی دیگری را تهدید کند که در صورت انجام ندادن اقدامی خاص، او را به قتل می‌رساند، موضوع دفاع مشروع قابل استناد نیست.

 تقویت محور مقاومت با مدیریت ایران

سیدرضا صدرالحسینی

یکی از موضوعاتی که می‌تواند حال و آینده تحلیل و موضعگیری کشور‌ها از جمله جمهوری اسلامی ایران را نسبت به آینده سوریه روشن و شفاف کند، داشتن یک پدیده‌شناسی دقیق و علت‌یابی وقوع حرکت‌های اخیر در سرزمین سوریه است.

​​​​​​​در‌واقع ما قبل از ورود به اقدامات آینده و آینده‌پژوهی باید همه معادلات مؤثر در پدید‌آمدن رخداد‌های سوریه را مورد بررسی دقیق قرار دهیم تا بتواند چراغ راه برای آینده‌پژوهی ما و چگونگی اقدامات آینده ما باشد. بر این اساس، باید توجه داشته باشیم اقداماتی که در سوریه صورت گرفت، یک موضوع به‌تن‌هایی ملی و صرفا منطقه‌ای نبود بلکه یک تصمیم عاجل از جانب نظام سلطه به‌ویژه آمریکایی‌ها و رژیم اشغالگر قدس برای آینده منطقه تلقی می‌شود. در واقع باید به این نکته توجه داشته باشیم که مساله ژئوپلتیک سوریه نه‌فقط برای منطقه بلکه برای نظام بین‌الملل آینده یا نظم نوین آینده نیز بسیار با‌اهمیت است. از این رو، سطح تحلیل پدیده پیش‌آمده را نه‌فقط در سطح جغرافیای سوریه و همسایگان این کشور بلکه باید در سطح جهانی مورد بررسی قرار داد؛ بنابراین می‌توان گفت که پدیده استفاده از تروریسم و جنگ‌های نیابتی که از دهه اول ۲۰۰۰ در این منطقه آغاز شده همچنان در دستور کار نظام سلطه و رژیم صهیونیستی قرار دارد و این نکته می‌تواند درس روشن و شفافی برای کشور‌های عربی منطقه نیزمحسوب شودکه به نیات شوم ایالات متحده برای تشکیل خاورمیانه جدید یا خاورمیانه آمریکایی آگاه کند. بر این اساس است که مقامات ارشد درجمهوری اسلامی ایران سال‌های گذشته موضوع مقابله منوط به وحدت کشور‌های منطقه‌ای با فتنه شوم تجزیه‌طلبی و تقسیم کشور‌ها برای رسیدن به خاورمیانه جدید یا سایکس-پیکوی ۲ باید مورد دقت قرار گیرد. باید توجه داشته باشیم که هم‌اکنون در سرزمین سوریه به‌واسطه رخداد‌ها و تغییر و تحولی که در عرصه سیاسی در این کشور رخ داده و هم‌زمان با سقوط دولت بشار اسد برخی از مردم این کشور اتفاق جدید را به‌فال نیک گرفته‌اند و غریو شادی سرداده‌اند؛ تردیدی نیست که شور و هیجان اولیه ناشی از ناآگاهی نسبت به آن چیزی است که بر سرشان خواهد آمد و اگر بدانند از این‌پس چه اتفاقاتی در کشورشان رخ خواهد داد و سناریو‌های محتملی که برای آینده سیاسی سوریه رقم خواهد خورد پیاده شود، در روز‌های آتی متوجه خواهند شد این غریو شادی‌ها بعد از مدت کوتاهی تبدیل به حزن و اندوه می‌شود. اما این نکته حائز اهمیت است که جمهوری اسلامی ایران با توجه به این تحلیل جامع و عمیق، قطعا و یقینا در تقویت مقاومت منطقه کوشش خواهد کرد و در این‌باره نه دچار غفلت‌زدگی و شتاب‌زدگی و بی‌تفاوتی نخواهد شد.  

چرا بشار اسد به روسیه پناهنده شد؟

صلاح الدین هرسنی

 اساسا روسیه به جهت حکمرانی غیر لیبرال مقامات کرملین به ویژه ولادیمیر پوتین نمی تواند مامن و ماوای رهبران فراری دولت های اقدارگرا باشد.
روسیه تحت زعامت پوتین بیشتر با سرکوب مخالفان به سیاق پوتین گره و پیوند خورده است نه آنکه بتواند از سر لطف و احسان یک رئیس جمهوری فراری مانند بشار اسد و هم کیشان او را پناه دهد. اگر جدای از پناهنده شدن محمد علی شاه به همراه لیاخوف روسی بعد از به توپ بستن بزرگترین میراث مشروطیت در عصر استبداد صغیر بگذریم، روسیه ملجاء و مامن مطمئنی برای پناهندگی رهبران سیاسی فراری و برکنار شده نیست، مگر اینکه پای معامله و سودی و یا بوی کبابی در میان و به مشام رسیده باشد و مقامات روسیه نیز به خوبی آموخته اند و می دانند که نباید برای رضای خدا موشی را بگیرند و شکار کنند. راهنما،الگوی عمل و قطب نمای روس ها هم فقط و فقط در یک اصلی به نام فقط منافع ملی خلاصه می شود و هنوز هم نیاموخته ایم که نباید در یک جهان معطوف به آنارشیک و در شرایط فقدان قوه فائقه مرکزی، همه تخم مرغ های خود را در سبد آنها بچینیم.
بشار اسد توانسته بود بعد از یک دوره فترت و وقفه، مجوز بازگشت به کشور های خلیج فارس را بگیرد. بنابراین این انتظار وجود داشت که از مجموعه کشور های عضو خلیج فارس، کشوری چون امارات متحده عربی به او و خانواده اش پناهندگی دهد. اما وقتی کشوری چون روسیه به بشار اسد پناهندگی می دهد، موضوع کمی بغرنج و پیچیده می شود و پای مسائل مهمتری به میان می آید.
در نگاه نخست پناه دادن روسیه به بشار اسد بعد از فتح دمشق از سوی تحریرالشام و رهبر تازه نفسش یعنی محمد الجولانی، به این معنی و حامل این پیام است که بشار اسد توانسته است مزد و پاداش خود را بابت حضور روسیه به خاورمیانه را بگیرد. چون با تسری امواج بهار عرب به دمشق بود که روسیه توانست با ورود به سوریه در خاورمیانه حضور یابد. به واقع بحران سوریه، مجرای نفوذ روسیه به خاورمیانه در موازت حضور ایالات متحده آمریکا در خاورمیانه بود و این حضور فرصتی ایجاد کرد که روسیه بتواند پایگاه هوایی حمیمیم را در جنوب شرق لاذقیه و همچنین پایگاه دریایی را در شهر بندری طرطوس در جنوب‌ غربی سوریه احداث کند تا حیطه و قلمرو نفوذ،تسلط و کنترلش را از شرق مدیترانه تا خلیج فارس گسترش دهد و با واپایش تحولات در ترسیم معادلات غرب آسیا و شرق مدیترانه نقش داشته باشد. در شرایط حاضر نیز نمی توان پناهندگی بشار اسد به روسیه را پایان تسلط خاندان اسد در سوریه دانست.
به واقع از آنجایی که روسیه برای حضور مداوم و مستمر در خاورمیانه و مشخصا برای حفظ پایگاه های هوایی و دریایی اش نیازمند همکاری استراتژیک (راهبردی) و تاکتیکی (راهکنشی) با سوریه است،تلاش می کند که بشار اسد را طبق پلن و نقشه راه های پنهانی خود به سوریه باز گرداند و به سلطه شورشیان تحریر الشام پایان دهد. اگر هواپیمای حامل اسد در ترک سوریه از فرودگاه حمیمیم باشد، روس ها با همان هواپیما او را در همان فرودگاه پیاده و او را به سوریه باز می گردانند.
هر چند که در این بازگشت برای روسیه اهمیتی ندارد که با آنومیزه سازی مجدد سوریه و راه انداختن حمام خون برای حفظ اسد، ماجرا های تلخ گذشته تکرار شود. انگیزه اصلی روسیه در این پلن، انعطاف و نرمشی است که در کنش ها و الگوهای رفتاری محمد الجولانی دیده می شود.
جولانی رهبر تحریر الشام آنگونه که تا کنون نشان داده با دکترین توحش القاعده و داعش فرسنگ ها فاصله دارد و قائل به پذیرش فرایند و سازوکارهای دموکراتیک انتقال قدرت در آینده نظام سیاسی سوریه است و خواهان یک سوریه دموکراتیک است.
در سطح دیگر، نشانه هایی مبنی بر تعلل و انفعال روسیه در سقوط بشار اسد وجود ندارد که بتواند روسیه را عامل اصلی تعلل در سقوط اسد دانست. واقعیت آن است که درگیری روسیه در جنگ اوکراین تا میزانی توانست به سناریوی بر اندازی بشار اسد کمک کند.
اما با این همه، تنها نقشه راهی که توانسته است امیدها را برای بازگشت مجدد اسد در کسوت رهبری برای آینده نظام سوریه زنده نگه دارد، هدایت و ترغیب بشار اسد به فرار موقتی و مصلحتی او از دمشق و پناهنده شدن او به روسیه بوده تا شاید زمینه ها برای بازگشت احتمالی او فراهم شود.

این جهان جنگ‌آور و آن جنبش حقوق بشر

صالح نقره‌کار 

‌‌از آن روزی که فردوسی بزرگ ایران ما فرمود «بکوشید تا رنج‌ها کم کنید/ دل غمگنان شاد و خرم کنید. جهان را بسازید همچون بهشت/ نگویید هرگز سخن‌های زشت. به صلح جهانی بکوشید سخت/ به فرّ جهان‌باور نیکبخت» روزها و روزگارها گذشته و گذشته است. تابناکی این مفاهیم بلند ایرانی در جهان امروز هم جلوه‌گری متمایز خود را دارد و گواه فرهنگی غنی‌شده با معرفت انسانی به رنگ نجوای سعدی بزرگ است که «بنی‌آدم اعضای یک پیکرند/ که در آفرینش ز یک گوهرند». حال روز جهانی حقوق بشر در جهان پرتنش امروز معنادارتر شده است. این مناسبت فرصتی است برای تأمل بر ارزش‌ها و اصولی که به حفظ کرامت انسانی و ترویج عدالت اجتماعی کمک می‌کنند. این روز یادآور مسئولیت مشترک همه ما در قبال ساختن جامعه‌ای است که در آن حقوق هر فرد، بدون درنظرگرفتن جنسیت، قومیت، مذهب، عقاید سیاسی یا هر تفاوت دیگری، محترم شمرده شود. در ایران، مانند بسیاری از نقاط جهان، چالش‌ها و فرصت‌های بسیاری برای تحقق حقوق بشر وجود دارد. از یک سو، ارزش‌های فرهنگی و تاریخی ایران سرشار از آموزه‌هایی است که بر عدالت، کرامت انسانی و همبستگی تأکید دارند. از سوی دیگر، محدودیت‌ها و چالش‌هایی نیز وجود دارند که بر تحقق این آرمان‌ها سایه می‌اندازند. برای نگاه سازنده به حقوق بشر در ایران، گام‌های زیر می‌تواند راه‌گشا باشد: اول گفت‌وگوی ملی درباره حقوق بشر: با اتکا بر ایجاد فضایی امن و شکوفا برای بحث‌های آزاد و سازنده که در آن همه گروه‌های اجتماعی بتوانند نظرات خود را بیان کنند و به توافق‌هایی براساس احترام متقابل دست یابند. دوم تقویت آموزش حقوق بشر: آگاهی‌بخشی به شهروندان از طریق آموزش رسمی و غیررسمی در زمینه حقوق و مسئولیت‌های‌شان که می‌تواند نقشی کلیدی در ایجاد جامعه‌ای مبتنی بر احترام به حقوق بشر ایفا کند. سوم تمرکز بر عدالت اجتماعی: کاهش نابرابری‌ها، تقویت عدالت اقتصادی و اجتماعی و اطمینان از دسترسی برابر به فرصت‌ها برای همه که پایه‌های اساسی تحقق حقوق بشر هستند. چهارم تقویت همکاری‌های بین‌المللی: تعامل مثبت با جامعه جهانی و بهره‌گیری از تجربیات دیگر کشورها در مسیر پیشبرد حقوق بشر که می‌تواند به تقویت این ارزش‌ها در داخل کمک کند. پنجم ایجاد ضمانت اجراهای اثربخش برای حقوق بشر: ایران باید از زمینه‌های حمایت اثربخش و تضامین مقبول برای تحقق‌پذیری حقوق بشر بهره‌مند باشد. دادگاه حقوق اساسی و حقوق شهروندی و ایجاد نهاد ملی حقوق بشر و تقویت سپهر عمومی فعال حقوق بشر حائز توجه است. ششم نگاه مسئله‌محور و حل‌کننده چالش‌های حقوق‌بشری: ما درباره مسائلی مانند نرخ اعدام و مجازات‌های سالب حیات و مجازات‌های بدنی با وضعیتی مواجهیم که باید به یک برنامه اصلاح و توسعه نظام حقوقی مبتنی بر ارزش‌های حقوق‌بشری دست یابیم. با تأکید بر نسبیت فرهنگی ایرانی و همه ملاحظات ملی و شرعی باید روزآمدتر عمل کنیم. هفتم بست فرهنگ رواداری و تبعیض‌ستیزی: ما در حوزه آموزش و ترویج مفاهیم حقوق‌بشری ضعف داریم، هرچند منابع ملی و دینی و تاریخی ما در دنیا بی‌نظیر است و از منشور کوروش تا کتیبه بیستون تا فرمان امام علی به مالک اشتر تا رساله حقوق امام سجاد و بسیاری مضامین دیگر فقیر نیستیم و حرف‌های نغزی برای گفتن داریم، ولی در عمل به آسیب‌شناسی نیاز داریم.

منطقه در دالان بی‌بازگشت

 شکست سوریه جزئی از فصل جدید تحولات منطقه است. آغاز این تحولات را سید حسن در روز بزرگداشت حاج قاسم بیان کرد: شبانگاه پنج‌شنبه، دوم ژانویه‌ ۲۰۲۰، شب جمعه، یا اگر بخواهیم بنویسیمش ۲/۱/۲۰۲۰ حد فاصل دو مرحله در منطقه است. شروع یک مرحله و تاریخ جدید نه فقط برای ایران یا عراق، بلکه برای تمام منطقه و آن ترور حاج قاسم بود. از این جا راهبرد مقاومت تغییر کرد و سید اعلام کرد که خون پاک و عظیم یک فرصت برای امت در جهت رهایی از سلطه و اشغال و استکبار است حتی اگر پیامدهای بزرگی داشته باشد، چون پیروزی های پیش رو ان شاءا... تعیین‌کننده و نهایی خواهند بود.
سه ماه قبل‌تر از طوفان‌الاقصی در روز عید فطر، رهبر انقلاب راهبرد مهمی را برای جبهه مقاومت در حسینیه امام خمینی(ره) بیان کردند: «راهبرد امروز دنیای اسلام درباره‌ فلسطین چه چیزی باید باشد؟ باید کمک به آن نیروی داخلی فلسطین باشد. جبهه‌ مقاومت هر جا هستند؛ این تلاش ها باید متمرکز بشود در تقویت عناصر مبارزی که در داخل فلسطین دارند مبارزه می کنند.» رهبری در آن دیدار تاکید کردند که هر وقت «قدرت بازدارندگی» رژیم از بین برود آن‌وقت اسرائیل مضمحل خواهد شد و «این اتفاق به برکت آن جوان فلسطینی است که توانسته قدرت بازدارندگی دشمن خودش را مدام ضعیف کند، کم کند و نابود کند.»
این سخنان در حالی بیان می‌شد که آن زمان رژیم چند خط عملیات را همزمان دنبال می‌کرد:
۱.  خط زدن سر اختاپوس: آن زمان هنوز ایران در کشاکش اغتشاشات ۱۴۰۱ ش بود. نتانیاهو با پهلوی جلسه می‌گذاشت. وزیر اطلاعات رژیم با اینترنشنال و بی‌بی‌سی می‌نشست و وزیر اطلاعات کشورمان اعلام کرد که با گسیل نیروهای انتحاری قرار بود بیش از ۴۰ بمب در هیئت های مذهبی در محرم منفجر شود و در طول این ایام ۴۰۰ عملیات بمب گذاری در کشور خنثی شد. 
۲.  سخنان سید حسن نصرا... در پیش از ماجرای طوفان‌الاقصی نشان می‌داد تحرکات و تهدیدات جدید رژیم بر روی لبنان در حال پیاده‌سازی است. هاارتص، تایمز آو اسرائیل، الجزیره و...  به طور مکرر در همین زمان گزارش‌هایی منتشر کرده بودند مبنی بر آمادگی اسرائیل برای تهاجم به حزب‌ا... و تشدید تنش‌ها در مرز لبنان و اسرائیل. هر چند ماجرای تروریستی پیجرها نشان داد که خط حمله به حزب‌ا... در حال پیگیری بوده است. 
۳.  فلسطین و غزه زیر سه فشار بزرگ قرار داشت: الف. محاصره غذایی و امنیتی غزه ب. تلاش برای تغییر چهره قدس از ساکنان فلسطینی با اشغال خانه‌ها ج. تعرض و تخریب مسجدالاقصی که با اقدامات بن‌گورین رسانه‌ای هم شده بود.  
۴.  منطقه در شرایطی قرار گرفته بود که اسرائیل داشت آخرین گام‌های سیاسی عادی‌سازی را بر می‌داشت. عربستان سعودی مهم ترین کشور باقی مانده بود که به پروژه عادی‌سازی رابطه با اسرائیل نپیوسته بود. از طرف دیگر رژیم در حال ایجاد کریدور آی‌مک بود که تبدیل می‌شد به مرکز صادرات و واردات کالاها از غرب به آسیا.
در چنین شرایطی منطقه قرار داشت که ناگهان طوفان همه بندهای بالا را برگرداند. ایران به چنان مهاجمی تبدیل شد که نتانیاهو در سازمان ملل اعلام کرد که از شش جهت ایران به سمت او تهاجم می‌کند. پروژه انهدام حزب‌ا... ناموفق شد چنان که اسرائیل تن به آتش بس داد. کریدور آی‌مک شکسته شد. عربستان از عادی‌سازی امتناع کرد و حماس توانست بازدارندگی مهم ترین ناموس اسرائیل را دوبار نابود کند. یک بار با شروع موفقیت‌آمیز طوفان و بار دوم با مقاومتی که در طول عملیات طوفان شد که هیچ‌کدام از اهداف و وعده‌های نتانیاهو محقق نشد. حالا نتانیاهو است و بازدارندگی شکسته شده، اسرای در دست حماس، آوارگان شمال و حماس به‌جا مانده.
حالا در این میان معادله سوریه را باید معنا کرد. اگر آی‌مک را از بین بردند؛ حالا کریدور محور مقاومت دچار چالش و ضربه جدی شده است. این که راه کریدور حفظ می‌شود؟ این که شرق لبنان و شرق فرات در سوریه چه اتفاقی می‌افتد؟ پاسخ‌های مهمی است که آینده چهره منطقه را معلوم خواهد کرد. دو طرف چه جبهه مقاومت و چه غرب و رژیم می‌دانند که وارد دالان بی‌بازگشت شده‌اند. شرایط اقتصادی و امنیتی دو طرف احتیاج دارد تا تکلیف آرایش منطقه روشن شود.

عقیق مقاومت

 جواد شاملو
در جنوبی‌ترین قسمت غرب آسیا اژدهایی خفته بود؛ زیر معادن سرخ عقیق. اژدهایی که پتک حفاران سنگی که به سیدالأحجار مشهور است بیدارش نمی‌کرد. اژدها می‌دانست که سال‌هاست با وجود تمام قیل و قال‌ها، خنجری که بر کمر مردان سرزمینش جا خوش کرده فعلا جنبه تزئین دارد. اژدها از غیرتی که در خون مردان و زنان سرزمینش در جریان بود خبر داشت اما می‌دانست زمان برخاستن نرسیده. او را آتش و خون بیدار می‌کرد. صدایی که اژدهای کهن‌سال، عاقبت آن را شنید. صدای بی‌رحم بمب‌های سعودی را، صدای آتشی که به جان مردمش افتاده بود را، صدای شیون زن‌ها را... دشمن بی‌امان می‌کوبید و می‌کوبید. نمی‌دانست که با همین ضربات، چرت چندقرنه اژدهایی در حال پاره شدن است که اگر بیدار شود و سر از خاک بیرون بیاورد، تا اوضاع جهان را زیر و زبر نکند دوباره به خواب نمی‌رود. و اژدها برخاست و غرش‌کنان به رخ کشید غیرت یمنی را. 
غیرتی که کار ندارد در سوریه حکومت عوض شده یا در لبنان آتش‌بس شده، تمرکزش را از دست نمی‌دهد و می‌گوید مادام که در غزه بی‌گناهان در حال پرپر شدن باشند، خنجر یمنی هم از غلاف بیرون است. سلاح‌هایی که از هیچ، معجزه‌وار پدید آورده روانه خاک دشمن می‌کند‌ و بی‌آنکه دلش مشغول جولان دشمن بر بلندی‌های جولان شود، پهپادهایش را در اطراف تل‌آویو به جولان در می‌آورد. این فرق اساسی یمن است با تمام نقاط جهان: او حتی در دوران صلح هم سلاح از کمر باز نمی‌کند؛ مرد یمنی پایه جنگ است. آتش جنگ هرچه شعله‌ورتر شود، گو بشو، غرش اژدهای غیرت و خشم یمنی هم رعدآساتر می‌شود. این علمی است که شایسته شانه ملت مقاوم یمن است: صحنه‌گردان محور مقاومت. مقاومت یمن نه دولتی است و نه وابسته به یک حزب و جناح، بلکه ملی است و توانسته دولت-ملت خود را بر پایه آن بنا کند. یمن به لحاظ جغرافیایی موقعیت مناسبی ندارد، در تاریخ معاصر غرب آسیا هم از حضور فعالی برخوردار نیست؛ کشوری ظاهرا از هر جهت پرت. اما گویی انزوای ملت یمن در حقیقت نوعی کمین بود تا این ملت کهن در سخت‌ترین شرایط محور مقاومت به یاری نهضت ضداستکباری غرب آسیا برخیزد‌. 
مقاومت یمن اکنون تلاش می‌کند تا هم بار حزب‌الله را بر دوش بکشد و هم‌ نگذارد پس از سقوط سوریه، همچنان آب خوش از حلقوم دشمن پایین برود. ایفای این نقش البته برای یمن بی‌هزینه نیست؛ بلکه این کشور احتمالا مقصد بعدی حملات صهاینه می‌شود. اما یمن باتلاقی است که پیش از این ائتلاف غربی-عبری-عربی را به خاک سیاه نشاند و هرکه به سوی آن برود، باید خودش را برای یک مهلکه مهیا کند. یمن تعیین‌کننده مختصات نوین محور مقاومت است؛ عقیقی بر خاتم مقاومت.

 
در سوریه چه باید کرد؟
 جعفر حسن‌خانی
 کمی بیش از 30 هزار نیروی مسلح بر خلاف «توافق آستانه» توانستند سوریه را به تصرف خود درآورند. ستون فقرات شورشیان را نیروهای سابق القاعده رهبری می‌کند و بخشی جدی از بدنه شورشیان هم سوری نیستند. اویغورهای چین، ازبک‌ها، چچنی‌ها و... در جریان این تصرف نقش‌آفرین بودند. همچنین نیروهای اخوان‌المسلمین سوریه - مبارزان شهر درعا - از دیگر گروه‌های موثر در این شورش بودند. آنچه اتفاق افتاد یک شورش مسلحانه بود نه چیز دیگر.
* جامعه سوریه کجای ماجراست؟
مدت‌هاست در سوریه دیگر جامعه وجود ندارد. سوریه به وضعیت پیشاجامعه سقوط کرده است. مدت‌هاست دولت با بحران توزیع مواجه است و دستورات دولت و قانون دولت در اقصی نقاط کشور راه به جایی نمی‌برد و «زور» در برهنه‌ترین وجه خود جای مناسبات مدنی را گرفته است. سوریه ابتدا نیازمند شکل‌گیری جامعه است و بعد از آن می‌توان درباره تشکیل دولت - ملت در سوریه سخن گفت.
جنگ داخلی، زیرساخت‌های شهری سوریه را از میان برده است. اپوزیسیون بشار اسد - مشخصا اخوان‌المسلمین سوریه - به همراه دیگران، نابالغانه به دلیل کینه‌جویی‌های سیاسی از دی‌ماه 1389 خورشیدی، کشور را محل تسویه‌حساب قدرت‌های منطقه‌ای و بین‌المللی کردند و حاصلش چیزی جز ویرانی نبود. کاری که سیاستمداران امروز اوکراین با اوکراین می‌کنند هم نمونه دیگر این سیاست‌ورزی احمقانه است. جامعه ضعیف شده و فروپاشیده سوریه امروز توان و امکان نقش‌آفرینی سیاسی ندارد. پس آنچه را رخ می‌دهد نمی‌توان به حساب جامعه سوریه نوشت. بزرگ‌ترین غایب تحولات امروز سوریه، جامعه سوریه است. 
* بشار اسد کجای ماجراست؟
بشار اسد مدت‌هاست همه تخم مرغ‌های خود را در سبد روسیه گذاشته است. دولت او بعد از جنگ داخلی و خارج کردن سوریه از دهان داعش، صدمات جبران‌ناپذیری دید. افزون بر آن تحریم‌های غربی و تسلط آمریکا بر چاه‌های نفتش، دولت سوریه را به دولت ورشکسته تبدیل کرد. ارتش او فرسوده شده بود. سوریه که روزگاری از وابستگان محور مقاومت بود، از آن 7 اکتبر نامی تا روز رفتن بشار، حتی یک سنگ هم به سمت رژیم اسرائیل پرت نکرد. اینها درست زمانی بود که همه محور مقاومت حلقه آتش دور رژیم برپا کرده بودند. با وجود این انفعال از سوی بشار، رژیم اسرائیل با بهانه تامین پشتیبانی حزب‌الله توسط سوریه، هر روز او را تهدید به ترور می‌کرد، حتی احتمالا برادر او «ماهر اسد» هم توسط رژیم طی یک عملیات تروریستی در مدت گذشته کشته شده باشد. باید دانست «ماهر اسد» در مدیریت ارتش به نفع حکومت برادرش نقش کلیدی داشت. با لحاظ همه اینها به نظر بشار اسد این بار تصمیم گرفت نایستد. احتمالا او در ذهن خود، میان مرگ توسط رژیم اسرائیل و زندگی در مسکو دست به انتخاب ‌زده است. 
* بنیاد ماجراجویان بر چیست؟
دست برتر در تحولات سوریه با اسلام‌گرایان سنی - سلفی است. در میان اسلام‌گرایان سنی - سلفی ۲ ایده برای حکومت وجود دارد: 1- «خلافت‌گرایان» 2- «حکومت‌گرایان». خلافت‌گرایان به دنبال احیای خلافت خلفای صدر اسلام، بنی‎امیه، بنی‌عباس و عثمانی‌‌ها هستند. داعش مهم‌ترین نیروی خلافت‌گرا در میان جریان‌های اسلام‌گرای سنی - سلفی بود. «حکومت‌گرایان» قدری به دنبال سازگاری با زمانه معاصر هستند و از ایده خلافت‌گرایی در عصر دولت - ملت‌ها عقب‌نشینی کرده‌اند. آنان به دنبال تاسیس یک حکومت سنی مبتنی بر قوانین اسلام در واحد دولت - ملت هستند. امارت اسلامی طالبان شکلی از «حکومت‌گرایان» است. القاعده هم حکومت‌گراست. جولانی به عنوان فرمانده هیات تحریرالشام مسؤول شاخه القاعده‌ سوریه است. القاعده مخالف مردم‌سالاری و معتقد است در این شیوه حکومت، خالق سیادت ندارد و سیادت مخلوق بر مخلوق و حکومت بشر بر بشر طاغوت است.
البته باید توجه داشت جامعه ضعیف و فروپاشیده سوریه با جامعه سنتی افغانستان از اساس متفاوت است و این جریان‌های سنی - سلفی راه ناهمواری را برای تاسیس حکومت دارند.
* ماجرا به کجا ختم خواهد شد؟
3 سناریو پیش روی سوریه است: 1- تبدیل سوریه به لیبی 2- تبدیل سوریه به یوگسلاوی 3- تبدیل سوریه به افغانستان. جنگ داخلی، تجزیه و حکومت حداقلی سنی - سلفی 3 احتمال پیش‌ روی سوریه است. 
با فروپاشی حکومت اسد، تنها نظام عربی ضداسرائیلی فروپاشید. از این پس امکان تامین پشتیبانی حزب‌الله هم با چالش مواجه شد. اسرائیل توان رزم نظامی سوریه را بدون کمترین هزینه در روز سقوط مورد هدف قرار داد.  جامعه غایب به علاوه حکومتی که هیچ کمکی از ایران نخواست، موجب شد ایران مداخله‌ای در سوریه نکند. ایران حکومت استعماری یا نیروی اشغالگر نیست که بخواهد به زور منافع خود را تضمین کند. برای ایرانی که توانسته بود 70 هزار نیروی داعشی را در میانه دهه 90 خورشیدی بکشد، مقابله با 30 هزار نیروی رزم زمینی بسیار اقدام ممکنی بود و هست اما با توجه به اینکه حکومت سوریه تصمیم دیگری گرفت، لذا اقدام نظامی ایران در این وضعیت به منزله اشغال سرزمینی بود و طبیعی بود که از این تصمیم صرف نظر کند. نگارنده بر این باور است در میانه رویداد اقدام به آسیب‌شناسی، آسیب‌زننده است اما پرواضح است از رویکردها تا دیگر موارد تغییراتی باید در آرایش سیاسی، امنیتی، نظامی و اطلاعاتی روی دهد.
ایران باید خط ارتباط با همه بازیگران سوریه را با کمترین وساطت بازیگران دولتی دیگر کشورها آغاز کند تا از این رهگذر نیروهای فعال در سوریه را که دارای ۲ ویژگی هستند شناسایی و تقویت کند. ضداسرائیلی بودن و اسلامگرای جمهوری‌خواه بودن را باید به عنوان 2 الک غربالگری مورد استفاده قرار دهد تا در نتیجه آن جبهه مقاومت اسلامی حاضر در سوریه را شکل داده و تقویت کند. یکی از ظرفیت‌های موجود در سوریه، فلسطینیان مستقر در سوریه هستند. در بازه زمانی کوتاه باید نیروی سیاسی - نظامی قدرتمندی در میان ایشان با حمایت ایران شکل بگیرد.
در نحوه تعامل ما با گروهای سنی - سلفی، جنبش حماس از نفوذی که در جریان‌های سنی - سلفی سوریه دارد باید بهره بگیرد و نقشی تاریخی در این باره ایفا کند و امکان تعامل ایران با این گروه‌ها را فراهم کند. خالد مشعل از رهبران سیاسی حماس در این ماجرا اگر نقش سازنده‌ای را ایفا کند، می‌تواند جایگاه بالایی در مناسبات سیاسی منطقه به دست بیاورد. همچنین افراد اثرگذار طالبان افغانستان در گروه‌های سنی - سلفی سوریه امکان دیگر تعامل ایران با این گروه‌ها هستند. انفعال در طرف ایرانی برای رسیدن به توافق با دولتی که امروز پیروزی موقت در سوریه به دست آورده است، مهم‌ترین چالش پیش روی ایران است. گذاشتن همه تخم‌مرغ‌های امید در سبد ترکیه اشتباه محض است. ظرفیت‌های اجتماعی، سیاسی، مذهبی و امنیتی خوبی در سوریه وجود دارد که ایران راسا باید به سازمان‌دهی و توانمندسازی آنان رو بیاورد. بازسازی هسته‌های مقاومت نهان‌روش باید اولویت اول ایران در سوریه باشد. سقوط بشار اسد حتما ضربه به محور مقاومت بود اما در وضعیت بی‌دولتی در سوریه فرصت‌های بسیاری وجود دارد که با بودن دولت، محور مقاومت نمی‌توانست حتی خواب آن را ببیند.