صفحه نخست >>  عمومی >> ویژه ها
تاریخ انتشار : ۱۳ آذر ۱۴۰۳ - ۰۸:۰۸  ، 
کد خبر : ۳۶۹۲۹۰

یادداشت روزنامه‌های سه‌شنبه ۱۳ آذرماه ۱۴۰۳

شکست اسرائیل و توطئه جدید، ماهیت صهیونیستی امریکایی تروریست‌های جولانی در سوریه، مصدریابی تحولات حلب؛ یادداشت برخی از روزنامه‌های امروز می‌باشد.

عناوین اخبار روزنامه کيهان در روز سه‌شنبه ۱۳ آذر

شکست اسرائیل و توطئه جدید 

دکتر محمدحسین محترم 
1- نتانیاهو به برکت مقاومت و ایستادگی حزب‌الله مجبور به تن دادن به آتش‌بس شد، نه تلاش‌های دیپلماتیک و خواست بایدن، چون به گفته استراتژیست آمریکایی و نویسنده کتاب «لابی اسرائیل و سیاست خارجی آمریکا» هم اسرائیل و هم خود آمریکا در بن بست عمیقی قرار گرفتند. جان مرشایمر تاکید می‌کند«همه گزینه‌های اسرائیل در برخورد با حزب‌الله شکست خورده‌اند و اسرائیل در بن‌بست عمیقی قرار گرفته و از آنجایی که ما آمریکایی‌ها بدون قید و شرط از آن حمایت می‌کنیم، آمریکا نیز در بن‌بست عمیقی قرار دارد». مؤید این تحلیل این است که اولا وقتی ۱۰ وزیر کابینه از توافق آتش‌بس حمایت کردند و اسموتریچ و بن‌گویر صهیونیست‌های افراطی عضو کابینه نتانیاهو هم که قبلا به او هشدار داده بودند در صورت موافقت با آتش‌بس، استعفا نموده و کابینه را منحل می‌کنیم، اکنون دیگر در مخالفت با آتش‌بس دولت نتانیاهو را تهدید به انحلال نکردند، این یعنی اجبار اسرائیل در پذیرش آتش‌بس برای حفظ موجودیت خود! ثانیا براساس برآورد مراکز نظامی و امنیتی اسرائیل و آمریکا، نتانیاهو سه راه بیشتر برای پایان جنگ لبنان نداشت. یا توافق و آتش‌بس، یا ایجاد منطقه حائل، و یا جنگ تمام عیار برای نابودی حزب‌الله! این نهادهای نظامی و امنیتی در ادامه تاکید کردند «نتانیاهو از انجام راه‌حل سوم ناتوان است، چون نه حمایت بین‌المللی را دارد و نه طرح عملیاتی و نه آمادگی لازم، و در معرض فشار افکار عمومی و تحریم‌ها و قطعنامه‌های بین‌المللی ضداسرائیلی است. در ورود به جنوب لبنان و ایجاد منطقه حائل نیز شکست خورد.»
2- اکنون آمریکایی‌ها و اسرائیلی‌ها به دنبال دسترسی به این اهداف هستند: اول: به هم زدن وحدت ساحات در جبهه مقاومت و مشغول سازی مقاومت و ایجاد جبهه‌ها‌ی جدید درگیری با جدا کردن جبهه لبنان از جبهه غزه و با این نیت شوم به دنبال متفرق کردن جبهه یمن و عراق هستند. دوم: تشدید و تمرکز مجدد بر غزه آن گونه که بایدن پس از اعلام آتش بس‌، متوهّمانه ادعا کرد«حماس تنها یک گزینه دارد و آن آزادی گروگانهاست از جمله گروگان‌های آمریکایی»! هرچند این ادعا نیز اذعان به این است که حماس همچنان زنده و حاضر در میدان است! سوم: تشدید حملات به یمن و عراق به خیال خام خود مهار این بخش از جبهه مقاومت، که با حمله جنگنده‌های آمریکایی-انگلیسی به منطقه بجیل در استان حدیده یمن و تهدید مستقیم عراق پس از اعلام آتش‌بس آن را آشکار کردند. چهارم: تمرکز بر سوریه و بستن تمام راه‌های ارتباطی سوریه با لبنان و جبهه مقاومت که با فعال کردن دوباره تروریست‌های تکفیری به دنبال آن هستند .پنجم: تمرکز بر پاسخ ایران و عملیات وعده صادق۳.  ششم: کاهش فشار و حساسیت افکار عمومی جهان علیه اسرائیل و آمریکا که با صدور حکم دیوان بین‌المللی کیفری علیه نتانیاهو و گالانت خود را نشان داد. هفتم: بازسازی قدرت نظامی و تصمیم‌گیری برای نقشه‌های شوم جدید. هشتم: تمرکز بر انتقال آرام قدرت و مهار چالش‌های داخلی آمریکا و جلوگیری از بروز جنگ داخلی در اسرائیل. لذا همین اهداف موجب می‌شود تا نسبت به پایبندی نتانیاهو و بایدن به توافق آتش‌بس و ادامه یافتن آن تردید داشت و منتظر شکست آن باشیم، زیرا جهان تاکنون از اسرائیل و آمریکا فقط نیرنگ و فریب دیده‌اند، مگر مؤلفه‌های دیگری وارد و حادث شود.
3-هدف صهیونیست‌ها از آغاز جنگ علیه حزب‌الله لبنان نابودی کامل این شجره طیبه بود و سطح ضرباتی که رژیم به حزب‌الله وارد کرد، نشانه عزم صهیونیست‌ها برای این کار بود.اما هرچه که بیشتر و طولانی‌تر شد این واقعیت برای صهیونیست‌ها روشن‌تر شد که حزب‌الله لبنان نابودشدنی نیست. به طوری که سیر صعودی حملات موشکی حزب‌الله علیه رژیم صهیونیستی و عمق بخشی به حملات خود بخصوص پس از شهادت فرماندهان و به ویژه دبیرکل خود، موجب حیرت صهیونیست‌ها و آمریکایی‌ها شد. بنابر داده‌های منتشر شده توسط خود ارتش اسرائیل،حزب‌الله از آغاز جنگ با روند تصاعدی هزاران موشک به سمت سرزمین‌های اشغالی شلیک کرده و از اکتبر که با ۵۰۰ موشک شروع کرد، پس از یک سال در سپتامبر با بیش از سه هزار و ۸۰۰ موشک عمق سرزمین‌های اشغالی را هدف قرار داد! لذا اولا موشک‌های حزب‌الله معادلات جدیدی را در جنگ سوم خلق کرد که پیش از این سابقه نداشت که مهم‌ترین آن معادلۀ تل‌آویو در برابر ضاحیه و معادله هدف قرار دادن عمق ۱۵۰ کیلومتری سرزمین‌های اشغالی از جمله تل‌آویو و حیفا بود که در ۷۵ سال گذشته هیچ زمانی رژیم صهیونیستی در این سطح و عمق هدف قرار نگرفته بود! ثانیا آنچه که آمریکا و اسرائیل را به این نتیجه رساند که باید آتش‌بس را بپذیرند غلبه فشار قدرت مقاومت در میدان و فشار افکار عمومی در سطح منطقه‌ای و بین‌المللی بر دیپلماسی غیرشرافتمندانه بود.
4- اسرائیل در تبدیل جنایت‌های خود به دستاوردهای سیاسی شکست خورد و هرگونه توافقی ننگ و حقارت صهیونیست‌ها و منفور شدن آنها در جهان را پاک نخواهد کرد‌، چون اولا نتوانستند حزب‌الله را نابود کنند که در آرزوی آن بودند و هستند و صریحا هدف اصلی خود اعلام کرده بودند. ثانیا نتوانستند اسیران در غزه را نجات دهند تا جایی که رئیس رژیم صهیونیستی اذعان کرد«بازنگشتن اسیران شکست دائم اسرائیل است»! ثالثا ساکنان جنوب لبنان پس ‌از اعلام توقف تجاوزات رژیم صهیونیستی به شهرهایشان بازگشتند اما اسرائیلی‌های فراری بعید است که به این زودی‌ها به شمال اسرائیل برگردند، همان گونه که چاک فرایلیک معاون پیشین مشاور امنیت ملی رژیم صهیونیستی تاکید کرد«حتی با آتش‌بس هم شهروندان شمال اسرائیل دیگر احساس امنیت نخواهند کرد». رابعا همان گونه که در میدان و عملیات زمینی نتوانستند، در توافق هم نتوانستند حزب‌الله را به پشت رود لیتانی عقب برانند و دیوار حایل برای امنیت سرزمین‌های شمالی ایجاد کنند. حزب‌الله همچنان از این توانایی و امکان برخوردارست که به تشکیلات‌سازی در نقاط مرزی و حمله به «شمال اسرائیل» ادامه بدهد و اکنون نیز با قدرت در جنوب لیتانی حضور دارد و اجازه هیچ‌گونه تصرفی را به رژیم صهیونیستی نمی‌دهد تا جایی که رسانه‌های عبری اعلام کردند «در پی عقب‌نشینی ارتش اسرائیل، حزب‌الله دستور ایجاد پست‌های دیده‌بانی در مرزهای شمالی، در مقابل کریات شمونا را صادر کرد»! این امر موجب شد رسانه‌های صهیونیستی تیتر بزنند «این یعنی پیروزی مطلق حزب‌الله» و «این توافق امنیت به ارمغان نمی‌آورد»!
5- این توافقی با دولت موقت لبنان است و مقاومت با استقبال از آتش‌بس تهدید«آتش‌بس فرصت‌طلبانه» را به یک «فرصت و دستاورد شرافتمندانه و پیروزمندانه» تبدیل کرد.حزب‌الله با هیچ توافقی که موجب محدود کردن مقاومت و به خطر افتادن استقلال و امنیت لبنان و سرنوشت منطقه شود موافقت نخواهد کرد چنان‌که نائب رئیس شورای سیاسی حزب‌ الله تاکید کرد«اجازه نخواهیم داد که با این توافق مقاومت را به دام بیندازند»
6- با این آتش‌بس جنگ تمام نشده است. چراکه اولا معادله لبنان به معادله غزه گره خورده و حزب‌الله در دفاع از مردم مظلوم غزه وارد معادله طوفان الاقصی شد و همان گونه که حزب‌الله بارها اعلام کرده تا جنایات رژیم صهیونیستی در غزه متوقف نشود و از این منطقه عقب‌نشینی نکند به هیچ‌گونه توافقی تن نخواهد داد. ثانیا پاسخ «ورای تصور» وعده صادق 3 با توجه به تاکید مقامات سیاسی و نظامی ایران، قطعی است، و مهم‌تر اینکه حماس در فکر طوفان‌الاقصیِ 2 است! ثالثا حزب‌الله با وجود ضعف و سکوت شرم‌آورِ اغلب کشورهای عربی و اسلامی، در جبهه حمایت از غزه و فلسطین ثابت‌ قدم ثابت کرد درگیری با دشمن صهیونیستی یک درگیریِ اجتناب‌ناپذیر است و جنگ با آن چندین دور و مرحله دارد و در حال نزدیک شدن به مرحله آخر خود است و مقاومت برای نابودی اسرائیل و آزادی فلسطین ادامه خواهد داشت. رابعا با وحدت ساحاتی که در منطقه مقاومت ایجاد شده، هرگونه تعرض و تجاوز به هر یک از میادین جبهه مقاومت، تعرض و تجاوز به تمام جبهه مقاومت تلقی می‌شود و با پاسخ دیگر میادین جبهه مقاومت روبه رو خواهد شد.
7-اما نکته مهم! هوکشتاین فرستاده یهودی و ویژه آمریکا به منطقه که نگران پایان جنگ به نفع مقاومت است، در مصاحبه با الجزیره ادعا کرده است«ما نمی‌خواهیم و نباید پایان جنگ سال ۲۰۰۶ تکرار شود»! این درحالی است که جورج بوش، رئیس‌جمهور وقت آمریکا پس از آتش‌ بس در جنگ ۳۳ روزه متوهّمانه ادعا کرده بود «حزب‌الله لبنان نابود شد و در این جنگ شکست خورد و یک قدرت بین‌المللی قوی جنوب لبنان را تصرف و در آن مستقر خواهد شد». لذا همان گونه که آمریکا در آن زمان نتوانست مقاومت را شکست دهد، اکنون نیز به مراتب ناتوان‌تر نتوانست، با این تفاوت که بایدن برخلاف بوش هم نتوانست ادعا کند که حزب‌الله شکست خورده و نابود شده است. رایان کروکر دیپلمات برجسته آمریکایی که چهار دهه به عنوان سفیر آمریکا در کشورهای مختلف از جمله لبنان، سوریه و عراق خدمت کرده، ماه گذشته با آغاز تهاجم زمینی اسرائیل به جنوب لبنان در نشریه پالیتیکو نوشت«اسرائیل در سال ۱۹۸۲ با حمله به لبنان(عملیات صلح برای جلیله) خوشحال بود که سازمان آزادیبخش فلسطین را از جنوب بیروت بیرون کردند اما چیزی که به دست آورد، حزب‌الله بود؛ دشمنی بسیار کشنده‌تر از ساف»! لذا اگر ایستادگی حزب‌الله نبود ارتش تا دندان مسلح رژیم صهیونیستی نه تنها جنوب لبنان را اشغال می‌کرد بلکه تا بیروت پیش می‌رفت. نکته مهم در اثبات پیروزی قاطع حزب‌الله و احساس غرور و عزت از این پیروزی این است که اسرائیلی که شش روزه چهار کشور عربی مجهز به ارتش‌های قوی را شکست داد و در جنگ اول لبنان در سال ۱۹۸۲ ظرف یک هفته بیروت را اشغال کرد و در جنگ دوم لبنان در سال ۲۰۰۶ فقط تا لیتانی رسید، اکنون در سال ۲۰۲۴ در جنگ سوم لبنان با شش لشکر مجهز و پشتیبانی هوائی پس از دو ماه حتی به لیتانی هم نرسید و با مقاومت و توانایی‌های حزب الله در پشت مرزهای لبنان متوقف شد! لذا از یک طرف با فهم درست تحولات از گذشته تاکنون می‌توان درک کرد که اذعان نتانیاهو به اینکه«اسرائیل چاره‌ای نداشت که بین بد و بدتر یکی را انتخاب کند»! یعنی چه؟! به گفته جفری ساکس آمریکایی، مشاور اقتصادیِ یلتسین در خاطراتش یعنی «توافق و صلح بد، برادر شکست است.»
عناوین اخبار روزنامه جوان در روز سه‌شنبه ۱۳ آذر

ماهیت صهیونیستی امریکایی تروریست‌های جولانی در سوریه 

رسول سنائی‌راد

چند روز از آتش‌بس میان حزب‌الله لبنان و رژیم صهیونیستی نگذشته بود که خبر حمله تروریست‌های تکفیری به اطراف حلب در رسانه‌ها پیچید. سرعت عمل تروریست‌ها و غافل‌گیری ارتش سوریه موجب پیشروی سریع و اشغال شهر حلب و سپس حرکت تروریست‌ها به سمت مناطق میانی سوریه و انسداد اتوبان اصلی دمشق به حلب و در خطر قرار گرفتن شهر‌های حماه و حمص و توسعه مناطق اشغال شده به شرق حلب نیز شد. 
محوریت این حمله با گروه‌های تروریستی تحریرالشام بود که در سال‌های ۲۰۱۱ تا ۲۰۱۲ و شکل‌گیری جریان تکفیری داعش، با کمک‌های سرکرده آن ابوبکر بغدادی در اتصال با القاعده شکل گرفت و به تدریج نام جبهه النصره را بر خود گذاشت. این گروه تروریستی آن زمان پرچم سیاه رنگ داشت ولی در سال ۲۰۱۶ محمد جولانی، سرکرده این گروه ضمن قطع ارتباط با القاعده، سازمان جدیدی را تشکیل داد که نام تحریرالشام را بر آن گذاشت. با وجود این، سابقه سیاه این گروه تروریستی نام آن را در فهرست گروه‌های تروریستی کشور‌های غربی قرار داد. 
این گروه تروریستی، پس از شکست در برابر ارتش سوریه و حامیان آن مجبور به استقرار در استان ادلب شد که دولت ترکیه در نشست موسوم به گروه آستانه در سال ۲۰۱۶ در تهران موافقت پوتین را برای قطع حمله علیه آنان به شرط کنترل بر تروریست‌ها و جلوگیری از دستیابی به سلاح سنگین و سازماندهی مجدد کسب کرد. پوشش این درخواست هم مسائل انسان دوستانه و مهلت دادن به تروریست‌ها برای مشارکت در مذاکرات سیاسی با دولت سوریه عنوان شده بود. 
اما حمله گسترده تروریست‌ها در روز‌های اخیر و سرعت عمل آنها در اشغال شهر حلب و مناطق دیگر نشان می‌دهد گروه‌های تروریستی در این سال‌ها نه تنها دسترسی به سلاح و مهمات داشته‌اند و سازماندهی جدید یافته‌اند، بلکه از کمک‌های آموزشی، لجستیکی و حتی اطلاعاتی و مشاوره برای طراحی عملیات و کنترل و فرماندهی نیز برخوردار بوده‌اند. همچنین این تروریست‌ها با همکاری ترکیه به مناطق دیگری حتی خارج از سوریه نیز اعزام و آموزش و احتمالاً تمرین در جنگ عملی را نیز تجربه کرده و پس از حمله روسیه به اوکراین از حمایت افسران اوکراینی برخوردار شده‌اند که استفاده حرفه‌ای از پهپاد‌های ساخت کشور‌های غربی گویای کمک‌های آموزشی و لجستیکی اوکراینی هاست. 
همچنین بخشی از نیرو‌های مهاجم از کشور ترکیه و گذرگاه‌های مرزی شمال وارد سوریه شده و محوری غیر از حلب را برای حمله انتخاب کرده‌اند که همراه با برافراشتن پرچم ترکیه و حضور گسترده نیرو‌های ترک زبان در قالب گروه‌های ایغور چینی و حزب ترکستانی، نشانگانی از حضور مستقیم ترکیه در پشتیبانی و البته استفاده ابزاری از تروریست‌ها برای اهداف منطقه‌ای ترکیه است. 
انتخاب شهر حلب در مجاورت مرز ترکیه نه تنها با ادعا‌های ارضی ترکیه نسبت به آن در کنار موصل از سوی طرفداران احیای امپراتوری عثمانی همخوانی دارد، بلکه با اهداف آنکارا در کنترل کرد‌های سوریه و جنوب ترکیه و جلوگیری از شکل‌گیری کانتون‌های کردی نیز منطبق است. جالب اینکه این عملیات گسترده تروریستی علیه سوریه یقیناً چند هفته پس از بی‌اعتنایی دولت سوریه به درخواست اردوغان برای عادی‌سازی روابط با ترکیه انجام شد که توسط برخی سران عربی با سابقه حمایت از داعش و با شرط قطع حمایت از مقاومت نیز تکرار شده بود. کما اینکه نتانیاهو کمتر از ۲۴ ساعت، ادامه حمایت بشار اسد از مقاومت را خطرناک و برای این کار سوریه را تهدید کرده بود. 
چنین درخواست‌ها و تهدیدهایی، شبیه مقدمه‌سازی حامیان داعش برای به راه انداختن جنگ نیابتی سوریه در سال ۲۰۱۲ با محوریت تروریست‌های تکفیری داعش و راه‌اندازی گروه‌های تروریستی دیگری مثل هیئت تحریرالشام در قالب جبهه النصره و سپس ورود امریکا به سوریه و بازگشت آن به عراق و مداخله‌های گسترده منطقه‌ای و ادعای طولانی بودن شکست داعش تا سه سال آینده به حساب می‌آید. ادعایی که از تصمیم امریکایی‌ها برای حضور طولانی مدت در منطقه و پیشبرد اهداف خود و در رأس آن اعمال نظم منطقه‌ای با ایجاد بی‌ثباتی و ادعای مبارزه با تروریسم حکایت داشت، اما با شکست داعش و پایین کشیدن پرچم سیاه آن در رقه و تسلیم آخرین تروریست‌ها در منطقه ابوکمال سوریه این نقشه به هم ریخت. 
تروریست‌های تکفیری در عراق و سوریه با کمک گروه‌های مقاومت و حضور میدانی شهید سلیمانی با شکست و اضمحلال مواجه شدند ولی بخشی از آنان با وساطت ترکیه در سوریه در منطقه ادلب، استانی هم مرز با ترکیه باقی ماندند. در شرایطی که تحریم‌های سزار در سوریه مانع بازسازی ارتش و تقویت قدرت نظامی شده و حمله‌های پیاپی رژیم صهیونیستی مانع شکل‌گیری وضعیت امنیتی برای بهبود اوضاع اقتصادی و بازسازی کشور شده و دقیقاً زمانی که مقاومت اسلامی به ویژه حزب‌الله موجب استیصال رژیم صهیونیستی برای نابودی حماس و ضمیمه کردن غزه و کرانه باختری به اراضی اشغالی گردیده، دور جدید تهاجم و بی‌ثبات‌سازی را کلید زده‌اند. این اقدام تروریست‌ها گرچه با ادعای مبارزه با دولت بشار اسد صورت می‌گیرد، اما نفع اصلی آن را ابتدا رژیم صهیونیستی و سپس قدرت‌های منطقه‌ای توسعه‌طلب مثل ترکیه و کشور‌های عربی حامی تروریست‌ها می‌برند و در نهایت این امریکاست که با سرگرم‌سازی مجدد روسیه و ایران به مسائل سوریه و خطر شکل‌گیری موج جدید تروریسم تکفیری، بزرگ‌ترین نفع برای پیشبرد سیاست‌های منطقه‌ای در غرب آسیا و حتی تنظیم نظم جهانی مطلوب خود را کسب می‌کند. 
منفعتی که به قیمت کشتار، آوارگی و ویرانی در سوریه نصیب امریکا و اسرائیل می‌شود و هیزم این آتش با اموال و دارایی کشور‌های اسلامی مرعوب یا تطمیع شده قدرت امریکا تأمین می‌گردد. اما این شروع تکراری، پایان کار نیست و پایانی شبیه ماجرای داعش می‌تواند برای هیئت تحریرالشام نیز رقم بخورد. 
توقف تروریست‌ها به فاصله کوتاهی از پیشروی‌های سریع و ضد حمله موفق ارتش عربی سوریه و بالاتر از آن شروع درگیری‌های پرتلفات بین گروه‌های تروریستی پس از ورود به حلب و دست زدن آن به جنایاتی شبیه داعش مثل کشتار اسیران و ربایش اموال و تجاوز به نوامیس مردم گویای سرنوشت و سرانجامی شبیه داعش برای هیئت تحریرالشام و تروریست‌های متحد آن است. 
چه بسا این حماقت تروریست‌ها مقدمه بسته شدن پرونده آنان در سوریه و نابودی کامل جریان تروریسم تکفیری در استان ادلب و نابودی لانه حیات و تکثیر این موجودات وحشی بوده و موج جدید توحش و جنایت، آتش مجازات آنان را در مرصادی دیگر رقم بزند. 
 تجربه سوریه و حامیان آن در مبارزه با تروریسم تکفیری و صهیونی و عبرت حامیان تروریست‌ها از گذشته و هزینه‌های سنگین برای حمایت عبث از داعش می‌تواند به سرعت‌بخشی به مبارزه با تروریست‌ها و مهار و نابودی آنان در زمانی کوتاه‌تر از دوره مبارزه با داعش کمک کند و البته چنین هدفی، به عملیاتی ترکیبی و به کارگیری تمام ظرفیت‌ها در عرصه سخت و نرم پیوند خورده است. 
تروریست‌ها امروز به جای پرچم سیاه، پرچم سفید برافراشته و به جای کشتار و تجاوز علنی، جنایت پنهانی را دنبال می‌کنند. سعی در ارائه چهره مدنی از خود دارند، اما ماهیت یکسان آنان را می‌توان در خدمت‌دهی و زمینه‌سازی به نفع صهیونیست‌های در معرض بحران بقا و امریکایی‌های مشتاق تداوم سلطه و نظم تک قطبی ظالمانه، با شفافیت تمام مشاهده نمود.

عناوین اخبار روزنامه جام جم در روز سه‌شنبه ۱۳ آذر

مصدریابی تحولات حلب

دکتر طلال عتریسی

درروز‌های اخیرتحولات جدید وخونینی درحلب و ادلب رخ داده که ذهن تحلیلگران منطقه وحوزه روابط بین‌الملل رانسبت به خود مشغول ساخته است. آنچه در این برهه اهمیت دارد، مصدریابی تحولات کنونی وترسیم ابعاد میدانی، محیطی و فرامنطقه‌ای آن است.

​​​​​​​چندی پیش مقامات ارشد رژیم‌صهیونیستی هشدار‌هایی را به دمشق (حکومت بشار اسد) مخابره کرد که مقدمه‌ای بر تحولات اخیر در ادلب و اقدامات جمعی و هماهنگ‌شده تروریست‌ها محسوب می‌شود. برهمین اساس، باید نخستین گزاره رادرخصوص تحولات سوریه تصدیق کرد: این‌که میان تحرکات گروه‌های مختلف تروریستی ازجمله هیأت تحریر‌الشام و... در شمال سوریه وهشدار قبلی تل‌آویو، ارتباطی مستقیم و غیرقابل انکاروجوددارد؛ داخلی ودرونی دانستن تحولات اخیر درسوریه، به خودی خود خطاست.
نکته دیگر این‌که گروه‌های تروریستی در سال‌های اخیر، دست به چنین تحرکاتی نزده بودند و بلافاصله پس از آتش‌بس در لبنان چنین عملیات گسترده‌ای را صورت دادند. بدیهی است که هماهنگی این اضلاع تروریستی، در یک لحظه یا روز صورت نگرفته و متأثر از یک روند قبلی و زمانبر بوده است. این روند، همان بازتعریف تروریسم توسط منابع و مصادر اصلی آن یعنی رژیم اشغالگر قدس و آمریکا بوده است.
نکته مهم‌تر این‌که گروه‌های تروریستی فعال در تحولات اخیر سوریه، هرگز از زمان پیدایش خود تا‌کنون، خصوصا یکسال و سه ماه سپری شده از جنگ غزه، کمترین موضع گیری و اقدامی علیه رژیم اشغالگر قدس صورت نداده‌اند. آنها حتی به صورت ظاهری هم جنایات گسترده تل‌آویو درغزه ولبنان را محکوم نکرده‌اند. بنابراین، پیوستگی آنها به تل‌آویو غیرقابل انکار است. این مسأله، همان همسویی و فراتر از آن، تعلق خاطر گروه‌های تروریستی به تل‌آویو را نشان می‌دهد. یکی از اهداف رژیم اشغالگر قدس، قطع مسیر ارسال تسلیحات به جبهه مقاومت است. تحلیل‌های کلان در قبال تحولات اخیر سوریه و نحوه و زمان عملیات گروه‌های تروریستی را باید حول همین محور صورت داد. ایجاد مانع در اتصال سوریه و لبنان و جلوگیری از رسیدن سلاح به مقاومت لبنان، فرامتن وهدف اصلی اقدامات تروریستی اخیر درسوریه است. بنابراین، ماجرابرخلاف آنچه تصور می‌شود، پیچیده نیست! ما با مجموعه‌ای از تروریست‌هایی مواجهیم که در ذیل یک شبکه راهبردی در تل‌آویو، اقدامات خود در سوریه و دور جدید ناآرامی‌ها در این کشور را کلید زده‌اند. تحولات میدانی روز‌های اخیر نشان می‌دهد تروریست‌ها تسلط خود بر میدان جنگ را از دست خواهند داد. یعنی پروژه تروریستی طراحی شده از سوی رژیم اشغالگرصهیونیستی درسوریه، نه فقط طبق نقشه تل‌آویو پیش نمی‌رود، بلکه شاهد پسرفت آن بوده و در آینده نیزخواهیم بود. هدف قرار گرفتن اتاق فرماندهی عملیات تروریست‌ها در ادلب، نقش بسزایی درپسرفت نقشه دشمن ایفا کرده است. بنابراین، نباید اسیر مبالغه و تصویرسازی‌های دشمنان و رسانه‌های آنها در این روند شد. باشکست تروریست‌ها درسوریه، قطعاشبکه فرماندهی اصلی وحامی آنها درتل‌آویو نیز از هم فرو می‌پاشد. این همان حقیقتی است که قبلا هم (درجریان تحرکات گذشته تروریست‌های تکفیری درسوریه وعراق) شاهد آن بوده‌ایم.

عناوین اخبار روزنامه آرمان امروز در روز سه‌شنبه ۱۳ آذر

چـرخش خـاورمیانه نسبت بـه ایـران

سید محمد حسینی

جمهوری اسلامی ایران در قالب سیاست اعلانی در ماه های اخیر تلاش کرد، بین کارکردِ ایران در جبهه مقاومت با کاردکردِ ایران در رابطه با همسایگان تفکیک قائل شود و حتی آنها را مقوم یکدیگر نشان دهد.
براین اساس دیپلماسی ایران استدلال می‌کرد؛ توان دفاعی ایران بازدارندگی و در جهت حفظ ثبات و امنیت منطقه و مقابله با توسعه طلبی رژیم صهیونیستی است. ایران تلاش می‌کرد نشان دهد در  قبال امریکا و اسرائیل منطقی رئالیستی دارد اما نسبت به همسایگان منطقی ایده آلیستی را دنبال می‌کند.
فعال شدن تعارض جبهه مقاومت با رژیم صهیونیستی پس از ۷ اکتبر و مجموعه زد و خوردهایی که میان ایران و رژیم صهیونیستی  به وجود آمد؛ وجوه مثبت و منفی فراوانی داشت. یکی از وجوه مثبت آن باورپذیریِ کشورهای همسایه از استراتژی دفاعی ایران در ابعاد نظامی‌بود. منطق بازدارندگی حاکم بر عملیاتِ وعده صادق یک و دو و نیز دیپلماسی هوشمندانه دستگاه دیپلماسی کشور ( به ویژه سفرهای فشرده و موثر دکتر عراقچی ) در یک هم افزایی دقیق، این پیام را به کشورهای همسایه و منطقه ارائه نمود که قدرت نظامی ایران ،  بازدارنده و دفاعی است. ایران به دنبال توسعه جنگ نیست  ولی قاطعانه  از حاکمیت ملی و تمامیت ارضی خود دفاع می‌کند. این صحنه پیش روی کشورهای همسایه و منطقه قرار گرفت و نشان داد که جمهوری اسلامی ایران چگونه از سوی صهیونیست ها تهدید نظامی‌شد و چگونه به این تهدیدها با منطق بازدارندگی پاسخ قاطع داد. محکومیت حمله صهیونیست ها  به ایران از سوی کشورهای عربی به ویژه عربستان و مصر و اذعان دولت ترکیه مبنی بر اینکه ایران در قبال تجاوز رژیم صهیونیستی  به سرزمین‌هایش حق پاسخ دارد؛ علامت مهمی از باورپذیری کشورهای همسایه و عربی از دفاعی بودن توان نظامی ایران است که به شدت پیشبرد سیاست همسایگی را تسهیل می‌کند. بنابراین نحوه مواجهه ایران با امریکا و رژیم صهیونیستی به کشورهای همسایه اثبات کرد که :
۱- ایران آغازگر جنگ علیه کشورهای منطقه نخواهد بود و استراتژی نظامی اش بازدارندگی و دفاعی است.
۲- ایران داوطلبانه در جهت حفظ امنیت جمعی منطقه و منافع عمومی امت اسلامی وارد عمل می‌شود.
۳- تعارضی میان کنش نظامی ایران در جبهه مقاومت با سیاست همسایگی ایران نیست بلکه این دو با یکدیگر هم افزا هستند.
۴- ایران در قبال قدرت های مداخله گر دارای منطق رئالیستی و در قبال کشورهای مسلمان و همسایه منطق ایده آلیستی دارد.
۵- هلال شیعی؛ صفویه گرایی و ایران هراسی؛ افسانه‌های رسانه‌های غربی هستند و پا در واقعیت ندارند.

روزنامه شرق

آفت ناکارآمدسازی تصمیم‌های اساسی

مهدی فیروزان
 بسیاری از تصمیمات درست مسئولان به سبب عبور‌نکردن از مسیر همدلی یا درک درست کارگزاران‌ یا ضعف علمی و فقدان تجربه و ناکارآمدی و گاه سودجویی برخی از اعضای تیم همکاران و مدیران میانی، در عمل نتیجه‌ای نامطلوب می‌دهد. واگرایی جامعه و عدم اعتماد عمومی مزید بر علت شده و یاران موافق کارآمد پس زده و کمیاب می‌شوند. پیامد آن نه‌تنها خسارت‌بارشدن و هزینه به‌بار‌آوردن است، بلکه برای همیشه راه‌پیمودن به سوی آن تصمیمات درست و آن اهداف اساسی بسته می‌شود.

مقابله خاموش و تقابل عملی مؤثر با تصمیم درست یک مصلح‌ یا رئیس‌جمهور کارآمد چنین شیوه‌ای است. شیوه‌ای از تقابل و به شکست کشاندن سیاست‌های استراتژیک که گاه در لباس میش و دلسوزی، گاه با پرچم دفاع از استقلال و دین و گاه با شعار دلسوزی و انواع و اقسام پوشش‌های نوآورانه و فریبنده، همواره حق‌به‌جانب و از سر خیرخواهی، اگر موفق شوند با تحریک احساسات مردم، متدین و لائیک، اصلاح‌طلب و اصولگرا، ملی‌گرا و گلوبالیست جلوه می‌کند.

چنین شیوه‌هایی را بارها دیده‌ایم و عواقب زیان‌بار و گاه جبران‌ناپذیر آن را تجربه کرده‌ایم. شیوه‌های تقابل خاموش یا آشکار، گاه منشأ داخلی و گاه آبشخور خارجی و جوسازی رسانه‌ای داشته و به مدد جوسازی‌هایی ناشی از عدم سیطره جریان آزاد اطلاعات، موفق هم شده است.

ده‌ها نمونه و ‌مصداق را می‌توان بر شمرد که دودش به چشم ملت مظلوم و نجیب ایران عزیز رفته است. شاهد این مدعا، وضعیت امروز جامعه و بحران‌های گوناگون است.

بگذریم؛ همین مقدمه درباره شعار اصلی پزشکیان یعنی «وفاق ملی» مصداق دارد.

وفاق ملی تنها چشم‌انداز دولت چهاردهم نیست، بلکه نیاز فوری و فوری و فوری امروز ماست. تصمیمی درست، حیاتی و نجات‌بخش که هم‌گرایی ملی را در چند‌قطبی موجود تسهیل می‌کند. اما به شرط آنکه در عمل، کارگزارانی همدل و هم‌قسم، کارآمد و صادق را از همه دیدگاه‌ها به کار گیرد و در عمل قربانی حسادت و رقابت سیاسی و ترس ازدست‌دادن قدرت این و آن نشود و با شعارها و پرچم‌های رنگارنگ به مقابله با آن برنخیزند. پزشکیان، پرچم‌دار وفاق ملی، در خلأ تصمیم نگرفته و وضعیت جامعه را خوب شناخته است و برای رسیدن به وفاق ملی، راهکارهای گوناگونی پیش‌بینی و ساخته است.

1. استفاده کامل از کارشناسان و ایجاد مجال‌هایی که کارشناسان ثمره حضور و مشارکت‌شان را در فرایند تصمیم‌سازی‌های گوناگون کشور ببینند؛ نه آنکه مدیران ارشد رأسا تصمیم بگیرند. این همه ناترازی در محیط زیست، آب، برق و انرژی حاصل بی‌توجهی به امر کارشناسی است. یادمان باشد که سازمان مستقل و قدرتمند برنامه و بودجه تعطیل شد و به فرمان‌بری در انحصار رئیس‌جمهور وقت تبدیل شد و موارد بسیار دیگر.

تا جایی که از نزدیک مشاهده کرده‌ام، پزشکیان برای همه پیشنهادها و تقاضاها خود تصمیم نمی‌گیرد و به مسئولان آن ارجاع می‌دهد و از آنها می‌خواهد تا نظر کارشناسان خود را اخذ و ارسال کنند. فرایندی که در انتخاب وزرای کابینه‌اش نیز به کار گرفت.

2. استفاده از ظرفیت همه مدیران کارآمد از هر مشرب و دیدگاه؛ پزشکیان در انتخاب‌شدن به هیچ حزب و جریان سیاسی و مالی و نگرش انقلابی و غیر‌انقلابی بدهکار نیست؛ فقط و فقط وام‌دار مردم است؛ ایرانیان نجیب، پاک‌نیت و طالب هم‌گرایی و شایسته مهرورزی و بهروزی که آخرین تیر امید خود را در کمان گذاشته‌اند. یادم می‌آید که پزشکیان همان روزهای اول گفت: همه مدیران ارشد دولت سیزدهم خطی و جناحی و سرسپرده سیاسی و ژنرال نیستند، بلکه اکثر آنها طالب کار و خدمت بوده‌اند. 

اگر انتقادی هم به آن دولت باشد، به سبب عدم توجه به شایسته‌سالاری و نیز انتخاب خطی و محفلی برخی از آنها بوده است. پزشکیان هم در ابتدای کار و هم در همه جلسات، تغییر مدیران دولت پیشین را منوط بر انتخاب مدیران شایسته‌تر، کارآمدتر و با‌تجربه‌تر کرده است. پزشکیان همواره تذکر داده است که مبادا تغییر مدیران ریشه در جناح‌بندی و انتساب به رویکرد سیاسی «دیگری» داشته باشد؛ چون او همه «دیگری» و دیگران را به رسمیت می‌شناسد و در کار ساختن کشوری با این همه چالش به همه نیاز دارد. مبادا رویکرد رئیس‌جمهور چهاردهم زمانی که به وزرا و سطوح پایین‌تر تسری می‌یابد، قربانی همان شیوه‌هایی شود که در ابتدا ذکر شد. مدیرانی باید تغییر کنند که سیاست استراتژیک رئیس‌جمهور پزشکیان مبنی بر وفاق ملی، آموزش، همکاری با دنیا، کاهش چالش و تشنج و حل مسئله را باور دارند و کسانی باید جای آنها را پر کنند که از آنها کارآمدتر باشند نه ضعیف‌تر، کم‌تجربه‌تر و کم‌سوادتر. تغییر مدیران پیشین رویکرد پزشکیان نیست، اما اصلاح کارآمدی و بهره‌وری بیشتر دولت هدف اصلی او است. در برخی انتصابات در سطوح میانی و گاه بالاتر، بوی دادوستدهای سیاسی، محفلی و فامیلی استشمام می‌شود؛ زیرا مدیر جدید نه‌‌تنها در شایستگی هم‌وزن مدیرقبلی نیست، بلکه بعضا ضعیف‌تر هم هست. چنین انتصاب‌هایی خیانت به رئیس دولتی است که بخشی از بار مسئولیت خود را به دوش وزرا گذاشته است.

3. پزشکیان سازوکار مهم دیگری را هم برای هموار‌کردن مسیر «وفاق ملی» تعیین کرده با عنوان Evident Based یا استفاده آگاهانه، صریح و خردمندانه از بهترین شواهد فعلی در تصمیم‌گیری که در تحلیل آینده به آن می‌پردازیم.

روزنامه خراسان

تمدن رضوی؛ حلقه مرکزی پیوند ملل در آسیا و شرق اسلامی

بهمن دهستانی 

برگزاری اجلاس وزرای خارجه کشورهای عضو سازمان همکاری اقتصادی اکو در مشهد فرصتی برای بازخوانی و توجه به فرصت‌ها و ظرفیت‌های نهفته در این منطقه مهم در شرق اسلامی و آسیای مرکزی و غربی است، علاوه بر آن که زمینه‌ای برای یادآوری توانمندی‌های مردمان آن در ادوار گوناگون به منظور خودباوری و جهش اقتصادی، فرهنگی و علمی در سطح ملی و بین‌المللی است.«اکو» از باسابقه‌ترین سازمان‌های بین‌المللی با محوریت همکاری اقتصادی و توسعه در آسیاست که عمری بالغ بر نیم قرن دارد و ایران، پاکستان و ترکیه مؤسسان آن به شمار می‌روند. در سال ۱۳۷۱ با پیوستن هفت عضو جدید یعنی کشورهای افغانستان، جمهوری آذربایجان، قزاقستان، ترکمنستان، قرقیزستان، ازبکستان و تاجیکستان این سازمان گسترش یافت و فعالیت آن تا به امروز ادامه دارد.در دهه۷۰ شمسی جمهوری اسلامی ایران با اهتمام و ابتکار عمل خود نقش این سازمان را پررنگ کرد و عملا آن را احیا نمود. این اقدام در زمانی صورت گرفت که هنوز خبری از سازمان شانگهای، گروه دی- ۸ ، بریکس و مانند این ها نبود و «اکو» در آن زمان، ماهیت و کارکردی مانند سازمان شانگهای کنونی را تجربه می‌کرد.در این مقطع پیش از ظهور راه ابریشم نوین چین و اعلام ابرپروژه پکن با عنوان کمربند و جاده در سال ۲۰۱۳، ایران اسلامی یکی از نخستین کریدورها یا دالان‌های ترابری در آسیا را با محوریت خراسان و مشهد در دهه۹۰ میلادی تأسیس کرد و در پی آن خطوط ریلی، آسیای مرکزی را از طریق مشهد به دیگر نقاط متصل می‌کردند. همچنین یک منطقه ویژه و آزاد اقتصادی به این منظور در شمال شرق خراسان و همجوار با ترکمنستان شکل گرفت تا ایستگاه بزرگ تبادل آسیایی باشد. فعالیت این منطقه ویژه اقتصادی در ۲۴ اردیبهشت ۱۳۷۵، همزمان با افتتاح راه‌آهن مشهد - سرخس - تجن با حضور رهبران و نمایندگان بیش از ۱۰۰ کشور جهان آغاز شد و سران تمامی کشورهای آسیای میانه به مشهد آمدند. شاید بعد از آن رویداد تا به امروز گردهمایی بین‌المللی در تراز حضور رؤسای جمهور و رهبران در مشهد تجربه نشده باشد و برگزاری اجلاس وزیران خارجه «اکو» از این منظر فرصت مغتنم دیگری برای خراسان در جهت شناسایی جایگاه بین‌المللی آن است. واقعیت آن است که مشهد از فرصت‌های بین‌المللی خود به خوبی و به اندازه لازم بهره نمی‌برد. بی توجهی و استفاده نکردن از فرصت میزبانی از پایتخت فرهنگی جهان اسلام در سال ۲۰۱۷، یک نمونه در این خصوص است که فرصت رسمی ارزنده‌ای برای معرفی فرهنگ و آموزه‌های رضوی بود اما بهره‌ برداری مؤثر از آن صورت نگرفت. بی‌توجهی به فعال‌سازی و توسعه ظرفیت‌های متصل به مناسبت‌ها و رویدادهای بین‌المللی در مشهد با توجه به انواع محدودیت‌ها و تحریم‌ها و تبلیغات ضدایرانی و ضدشیعی، خسارت‌ مضاعفی به دنبال خواهد داشت. اکنون به روشنی تلاش دشمنان برای حذف ایران از کریدورهای آسیا و منطقه نمایان شده است و سازمان «اکو» که خود از نخستین کمربندها و کریدورهای منطقه بوده است، می‌تواند مانع تحقق چنین اقداماتی شود. گرچه سازمان‌هایی مانند «اکو» ممکن است بعد از ظهور سازمان‌های جذاب‌تر و فراگیرتر همچون شانگهای، انگیزه و رونق سابق را نداشته باشند اما نباید هیچ فرصتی را برای توسعه و پیشرفت نادیده گرفت همچنان که ترکیه نیز گروه هشت کشور اسلامی در حال توسعه، دی- ۸ را که مؤسس آن بوده نادیده نمی‌گیرد اما با ابتکاراتی مانند سازمان جهان ترک در پی اتحادیه‌ای از کشورهای ترک تبار برای نفوذ بیشتر است. یا عربستان سعودی هیچ گاه سازمان همکاری اسلامی را که خود از مؤسسان آن بوده با وجود تضعیف کارکرد این سازمان رها نمی‌کند.تاریخ آسیا و جهان اسلام به روشنی نشان می‌دهد خراسان همواره یک قطب تعیین کننده دینی، فرهنگی و اقتصادی بوده است و راه ابریشم چین نیز در دوره کهن و قرون میانه اسلامی از خراسان به غرب عالم متصل شده است. مرکزیت خراسان و مشهد در مناسبات شرق جهان اسلام و آسیا به دلیل حضور هشتمین حجت الهی در این دیار و محوریت حرم مطهر رضوی و استمرار امر زیارت بوده است. به گونه‌ای که در جغرافیای فرهنگی آسیای مرکزی و شبه قاره و نواحی خراسان تاریخی، کانونی به جوشش و زایندگی مشهدالرضا وجود ندارد؛ با آن که در چند دهه اخیر کشورهای آسیای میانه اهتمام ویژه‌ای به احیای موقعیت شهرهای تمدنی خود مانند سمرقند و بخارا و مفاخر آن داشته‌اند. حیثیت علمی امام هشتم اهل‌بیت(ع) و تبدیل خراسان به مرکز علمی از برجستگی‌های سیره رضوی است. این زمینه و پیشینه تاریخی، عنصر الهام بخشی برای دستیابی به ابتکارها و راهکارهای تازه مانند ارائه الگویی جذاب از اقتصاد دانش بنیان است. عدالت اقتصادی در سیره رضوی نیز از منابع پیشرو برای تضمین رونق اقتصادی همراه با رفاه عمومی و ایجاد یک جهش چشمگیر اقتصادی و فرهنگی قابل عرضه به دیگر ملل است که می‌تواند به مثابه زیرساخت برای هر پیشرفتی در مبادلات بین‌المللی قرار گیرد.
روزنامه رسالت

واشنگتن و راهبرد خلق بحران‌های مستمر

حنیف غفاری
تحولات اخیر در سوریه، نقطه آشکارساز فرمول راهبردی کلان سیاست منطقه‌ای واشنگتن محسوب می‌شود:خلق بحران‌های مستمر در غرب آسیا.به‌طورکلی، راهبرد خلق گره‌های کور راهبردی در نظام بین‌الملل، تبدیل به یک دستورالعمل کلان در حوزه سیاست خارجی آمریکا شده است. در این معادله، اساساً تفاوتی میان دموکرات‌ها و جمهوری‌خواهان وجود ندارد.به عبارت بهتر، ترسیم دوگانه بایدن-ترامپ در قبال این صحنه، مصداق خطای محاسباتی بزرگ و غیرقابل‌توجیهی است. در تشریح این موضوع، دو نکته اساسی وجود دارد که لازم است موردتوجه قرار گیرد:

نخست اینکه ما با یک فرمول  کلان، چندین استراتژی و ده‌ها تاکتیک مواجه هستیم. استراتژی‌ها و تاکتیک‌های واشنگتن در این منظومه، ناظر بر اهمیت ژئو پلیتیک و ژئو استراتژیک مناطق گوناگون دنیا تعریف می‌شود. غرب آسیا، شرق آسیا، آسیای مرکزی و آمریکای لاتین و حتی آفریقا تبدیل به کانون‌های اصلی فتنه‌انگیزی‌های جدید واشنگتن شده و بحران‌های دست‌ساز و مستمر، هر یک به نحوی آشکار در این مناطق ظهور و بروز یافته است.ازاین‌رو در تشریح نسبت آمریکا و تروریست‌های تکفیری در منطقه، باید این فرمول کلان راهبردی و متعلقات آن را به‌صورت کامل در نظر گرفت. این نگرش کلان سبب می‌شود تا از سطحی‌نگری یا محدودنگری بحران جاری در سوریه ( همان موضوعی که رسانه‌های آمریکایی و صهیونیستی به دنبال آن هستند) دور شویم. 
دوم اینکه پس از نابودی خلافت صهیونیستی -تکفیری داعش در منطقه غرب آسیا توسط رزمندگان مقاومت، پروسه بازتعریف تروریسم تکفیری و ایجاد ارتباط میان آن‌ها و دیگر گروه‌های وابسته به غرب و رژیم اشغالگر قدس در منطقه آغاز شد. نقاط مرزی سوریه و عراق و به‌صورت خاص، نقاطی که اکثرا در تسلط میدانی اشغالگران آمریکایی در منطقه بوده‌اند، تبدیل به اتاق احیای تروریست‌ها در منطقه شد. سیاستمداران طرفدار غرب در کشورهای گوناگون منطقه نیز از سوی کاخ سفید و رژیم اشغالگر قدس مأموریت داشتند با ساده‌انگاری یا انکار این موضوع، مانع از تمرکز افکار عمومی جهان اسلام بر روی این پدیده و روند شوم شوند. اکنون همگان متوجه هدف واقعی آمریکا از اصرار بر بقای نظامیان خود در خاک سوریه و عراق هستیم.
روزنامه وطن امروز
 
رفتار گروه‌های تکفیری ریشه در الهیات غربی دارد
نیهیلیسم در لباس اسلام
مصطفی نصری
 گروه‌های تروریستی مانند داعش، القاعده و جیش‌الاسلام که طی سال‌های اخیر در مناطق مختلف خاورمیانه به کشتار، ویرانی و بی‌ثباتی دامن زده‌اند، غالبا به ‌عنوان جریان‌هایی با ظاهری اسلامی معرفی می‌شوند. تبلیغات رسانه‌ای و عملیات روانی غرب نیز به این تصور دامن ‌زده که این گروه‌ها ریشه در اسلام دارند اما با نگاهی دقیق‌تر، می‌توان دریافت که این جریان‌ها نه‌تنها نسبتی با اسلام اصیل و معنوی ندارند، بلکه از لحاظ ایدئولوژیک و ساختاری به مدرنیته غربی بویژه تفکر نیهیلیستی (پوچ‌گرایی) نزدیک‌ترند. درگیری‌های خونین میان گروه‌های تروریستی بر سر تقسیم غنایم و تعیین حوزه‌های نفوذ، تصویری آشکار از نوع «دینداری نیهیلیستی» گروه‌های تکفیری ارائه می‌دهد؛ دینداری‌ای که هدفی جز غلبه و کسب قدرت ندارد و از هر گونه ارزش اخلاقی و معنوی تهی است. این جریان‌ها، برخلاف سنت دینداری توحیدی که بر عدالت، اخلاق و کرامت انسانی تأکید دارد، تمام اصول دینی را در خدمت خشونت، قدرت‌طلبی و منفعت‌جویی خود قرار می‌دهند. درک این واقعیت و افشای پشت پرده این گروه‌ها می‌تواند به تقویت آگاهی عمومی و مقابله موثرتر با جنگ روانی و تبلیغاتی آنها کمک کند. اسلام اصیل، نه دین خشونت و غلبه، بلکه دین رحمت، عدالت و معنویت است و این حقیقتی است که باید همواره بر آن تأکید کرد.
نیهیلیسم یا پوچ‌گرایی، مفهومی است که در فلسفه مدرن غربی به نفی ارزش‌های اخلاقی و معنوی و تأکید بر غلبه قدرت و سلطه اشاره دارد. این مفهوم در تفکرات فلاسفه‌ای مانند فردریش نیچه به اوج خود رسید. نیچه در آثار خود از مرگ خدا و بی‌معنایی ارزش‌های سنتی سخن می‌گوید و در عوض، اراده به قدرت را به‌عنوان نیروی محرکه انسان مدرن معرفی می‌کند. گروه‌هایی مانند داعش و القاعده، دقیقا همین مفهوم نیهیلیسم را اما در پوششی دینی و با شعارهای اسلامی به اجرا می‌گذارند. در حالی که دین اسلام بر رحمت، عدالت و معنویت تأکید دارد، این گروه‌ها تمام ارزش‌های اخلاقی و انسانی را به نفع قدرت و سلطه‌طلبی کنار می‌گذارند. این گروه‌ها، برخلاف آموزه‌های اسلامی، کشتار بی‌گناهان، تجاوز به حقوق انسان‌ها و تخریب سرزمین‌ها را نه‌‌تنها جایز، بلکه واجب می‌دانند. این گروه‌ها به ‌جای اسلام، نماینده‌ نسخه‌ای نیهیلیستی از دین هستند که در آن هیچ ارزشی جز قدرت و خشونت وجود ندارد. چنین تفکری باعث می‌شود آنها حتی با یکدیگر نیز بر سر غنایم و حوزه نفوذ، وارد درگیری‌های خونین شوند.
گروه‌های تروریستی تکفیری مانند داعش، القاعده و جبهه النصره نه‌تنها از نظر مالی و لجستیکی به قدرت‌های غربی و رژیم صهیونیستی وابسته‌اند، بلکه از نظر ایدئولوژیک نیز به نوعی همسویی فکری با تفکر غربی دارند. برخلاف تبلیغات این گروه‌ها که خود را مدافع اسلام معرفی می‌کنند، تفکر آنها به مفاهیمی همچون قدرت‌طلبی، خشونت بی‌قید و شرط، نفی اخلاق و انسانیت و فروپاشی ارزش‌های سنتی نزدیک‌تر است تا آموزه‌های اسلام واقعی. اسلام توحیدی بر عدالت، رحمت و کرامت انسانی تأکید دارد، در حالی که این گروه‌ها با رویکردی نیهیلیستی، تمام ارزش‌های اخلاقی را در مسیر غلبه و سلطه کنار می‌گذارند. این دقیقا همان ایدئولوژی‌ای است که مدرنیته غربی در قالب «اراده به قدرت» به آن پرداخته است. بنابراین گروه‌های تکفیری بیش از آنکه نماینده اسلام باشند، بازتابی از تفکر غربی‌اند که در پوشش دین به ابزار سلطه و بی‌ثبات‌سازی منطقه‌ای تبدیل شده‌اند. برخلاف ادعای دفاع از اسلام، این گروه‌ها با تخریب زیرساخت‌های کشورهای اسلامی و کشتار مسلمانان، بیشترین آسیب را به خود امت اسلامی وارد کرده‌اند. این گروه‌ها با ادعای برقراری خلافت اسلامی به میدان آمدند اما ارتباطات آنها با غرب و اسرائیل نشان می‌دهد که آنها بیشتر ابزاری برای پیشبرد منافع غرب در منطقه بوده‌اند تا به این طریق نسبت به سرچشمه‌های فکری خود ادای دین کرده باشند.
در جریان نبردهای حزب‌الله لبنان با رژیم صهیونیستی، یکی از رزمندگان حزب‌الله که مجروح می‌شود توسط همرزمانش برای دقایقی به یکی از خانه‌‌های خالی از سکنه در جنوب لبنان برده می‌شود. در واکنش به این حادثه، همرزمان او نامه‌ای به صاحبخانه می‌نویسند و از او به دلیل ریختن خون در ملک شخصی‌اش‌ طلب حلالیت می‌کنند. این اقدام نشان‌دهنده روحیه‌ای است که بر اساس آن حتی در سخت‌ترین شرایط جنگی، حفظ حرمت و حقوق مردم و اموال آنها اهمیت دارد. این رفتار برخاسته از سنت اسلامی است که بر اساس احترام به حق‌الناس، حفظ کرامت انسان و رعایت عدالت تأکید دارد. در مقابل، درگیری میان گروه‌های تروریستی بر سر تقسیم غنایم و حوزه نفوذ، تصویری کاملا متفاوت ارائه می‌دهد. این گروه‌ها، نه برای آرمان‌های اخلاقی یا انسانی، بلکه صرفا برای دستیابی به قدرت و ثروت با یکدیگر به نزاع می‌پردازند و در این مسیر نابودی اموال مردم را نیز مشروع تلقی می‌کنند.
نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات